نقش پرندگان در فرهنگ و تاريخ خاورميانه

در داستان‌هاي کهن، پرندگان نقش‌هاي مهمي را ايفاء مي‌کردند و هر کدام از آنها را به عنوان سمبل قرار مي‌دادند. در فرهنگ بيشتر کشورهاي جهان هر پرنده يا حيوان ديگري را به عنوان يک نيروي ماوراءالطبيعه مي‌دانستند و به آن احترام مي‌گذاشتند و هنگام برخورد با مشکلات به آن پناه مي‌بردند و در برخي فرهنگ‌ها نيز از آنها حمايت و فقط در مراسم مذهبي خود آنها را قرباني مي‌کردند.
شنبه، 29 بهمن 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش پرندگان در فرهنگ و تاريخ خاورميانه

نقش پرندگان در فرهنگ و تاريخ خاورميانه
نقش پرندگان در فرهنگ و تاريخ خاورميانه


 

نويسنده:مرتضي جوهري




 
در داستان‌هاي کهن، پرندگان نقش‌هاي مهمي را ايفاء مي‌کردند و هر کدام از آنها را به عنوان سمبل قرار مي‌دادند. در فرهنگ بيشتر کشورهاي جهان هر پرنده يا حيوان ديگري را به عنوان يک نيروي ماوراءالطبيعه مي‌دانستند و به آن احترام مي‌گذاشتند و هنگام برخورد با مشکلات به آن پناه مي‌بردند و در برخي فرهنگ‌ها نيز از آنها حمايت و فقط در مراسم مذهبي خود آنها را قرباني مي‌کردند.
نزد مصريان باستان سه پرندة شاهين، کرکس و اکراس مقام و ارزشي والا داشتند. آنها کرکس را نشانة فرمانروايي مصر عليا مي‌دانستند و در معبدي که براي پرستش خورشيد ساخته بودند، مار مورد تقديس آنها که «اروس» نام داشت با بال‌هاي يک کرکس، قرص خورشيد را در بر مي‌گرفت. همچنين اکراس را که موجودي شبيه به انسان با سر يک قوش ترسيم مي‌کردند و آن را مقدس مي‌شمردند. از اشکال نقاشي شده اکراس بر در و ديوارهاي معابد و مقبره‌ها بسيار ترسيم شده بود که تا به امروز نيز آثاري از آنها در اين اماکن به چشم مي‌خورد.
اما در ميان قبايل سرخ پوست نشين آمريکاي شمالي و نيز در بين چادرنشينان قاره آسيا، حيوان مورد حمايت آنها بيشتر پرندگان بودند و براي آنها احترام زيادي قايل بودند و فقط در تشريفات مذهبي اين پرندگان را در نزد خدايان خود قرباني مي‌کردند.
در فرهنگ قبايلي که در سواحل مديترانه به ويژه آنهايي که در کشورهاي شرق مديترانه زندگي مي‌کردند، کبوتران قرباني‌هاي آنها براي خدايان بودند. همچنين در ميان روميان قديم عقاب داراي جايگاه بالايي بود و از اين پرنده تصاوير و مجسمه‌هاي فراواني مي‌ساختند و چشمان او را به گونه‌اي نشان مي‌دادند که سرشار از غرور و تکبّر بود. در بسياري از کشورها از تصوير اين پرنده براي نشان‌هاي سلطنتي استفاده مي‌کردند. همان طور که کشورها به سمت متمدن شدن گام برمي داشتند، افسانه‌ها و اساطير مختلفي هم در مورد انواع حيوانات مورد تقديس به ويژه پرندگان شکل مي‌گرفت و اگر کمي دقت کنيد خواهيد ديد که بسياري از اين اساطير تا به امروز نيز بر سر زبان‌ها جاري است.
يکي از اين داستان‌هاي کهن با نام «کتاب آفرينش» درباره غراب است. در بخشي از اين داستان که در مورد حضرت نوح(ع) است چنين آمده که در روز هفتم طوفان، حضرت نوح(ع) يک کبوتر سپس يک پرستو را از کشتي به بيرون فرستاد و چون اين دو پرنده جايي را براي نشستن پيدا نکردند به کشتي برگشتند و حضرت بعد از آنها يک غراب را بر فراز آسمان فرستاد اما اين پرنده چندين بار تا نزديکي کشتي آمد ولي به کشتي برنگشت تا خبري براي نوح(ع) بياورد و بر اساس اين داستان بود که در بسياري از پيکرسازي‌هاي مذهبي قرون وسطي از غراب به شکل بدي تصوير سازي مي‌کردند. از اين جهت نيز در داستان سازي‌هاي قرون وسطي چنين آمده است، هنگامي که حضرت نوح(ع) غراب را از کشتي به بيرون رها کرد رنگ آن سفيد بود ولي چون اين پرنده به جاي اين که خبر از ته نشين شدن آب بياورد در بين اجساد غرق شدگان مشغول خوردن شده بود، به جرم نافرماني رنگ آن سياه و صدايش به قارقار تبديل شد.
غير از اين موارد در افسانه‌هاي يوناني غراب را موجودي مسخ شده مي‌دانند. در اساطير آلماني و آنگولاساکسوني هم غراب مسئول بسياري از اتفاقات بود و در بسياري ديگر اين پرنده را مسئول جمع‌آوري اخبار يا خبر چين مي‌دانند. چون غراب‌ها در اطراف ميادين جنگ جمع مي‌شدند در داستان‌هاي انگليسي به اين پرنده لقب «مرده خوار» داده بودند. همچنين آنها عقيده داشتند که بين کلاغ، غراب و مرگ رابطه نزديکي است و از ديگر عقايد و باورهاي آنها اين بود، زماني که آخرين غراب بميرد برج لندن فرو خواهد ريخت.
جغد نيز پرندة ديگري است که از بدنامي جان سالم به در نبرده است. تا به امروز نيز بسياري از مردم از جغد به عنوان سمبل نيستي و نابودي ياد مي‌کنند و اين باور از آنجا سرچشمه مي‌گيرد که اين پرنده شب فعال است و عادت به شب زنده داري دارد، در گورستان‌ها و خرابه‌ها به سر مي‌برد و صداي ترسناکي دارد. اما بر خلاف تصور و باورهاي غلط، جغد را بايد به دليل داشتن حالات اسرار‌آميز که با صبر و بردباري نيز آميخته شده است، نماد عقل و منطق دانست. تا جايي که در داستان‌هاي جن و پري به جغد شخصيت انساني داده‌اند و آن را پروفسور فهميده تصور مي‌کنند. در افسانه‌هاي يوناني صفت زيادي عقل را به اين پرنده نسبت مي‌دهند.برخي از پرندگان به علت داشتن شکل ظاهري ويژه‌اي که دارند به شکل نمادهايي براي انسان تصور مي‌شوند. به طور مثال پرنده‌اي مانند کبوتر چون ظاهري آرام و لطيف و رنگ سفيد دارد براي انسان‌ها سمبل صلح است. در حالي که همين پرنده اگر در محيطي بسته قرار بگيرد ديگر ظاهري آرام نخواهد داشت و شرور و مزاحم خواهد بود.
با آوردن نام بلبل ناخودآگاه به ياد آواز زيباي اين پرنده خواهيد افتاد. در اشعار و سروده‌ها و افسانه‌هاي مختلف تمامي کشورها بلبل را نماد صداي خوش و آوازه خواني مي‌دانند.در پيکر سازي‌هاي قرون وسطي پليکان نشانه علاقه و دلسوزي و مهرباني بود و خروس خبر دهنده طلوع فجر و بيداري کشاورزان براي کار روزانه. همچنين در افسانه‌هاي يوناني اين پرنده نماد غلبه خورشيد بر تاريکي است.
قوي سفيد برکه‌ها نيز در افسانه‌هاي بي شماري مورد توجه قرار گرفته بود. باور اين نکته که قوي گنگ فقط چند لحظه قبل از مرگ خود زبان به آواز مي‌گشايد، باعث شده است که اصطلاح «آواز قو» بر سر زبان‌ها بيافتد. همچنين در اساطير کهن هر جا که از قو نام برده شده است، منظور مسخ شدن انسان يا حيوان ديگري به صورت قو مطرح مي‌شود. در يکي از افسانه‌هاي فنلاندي آمده است که يک قوي بسيار زيبا روي درياچه سياهي که جهنم را محاصره کرده است شنا مي‌کند و با نواي غم انگيزي آواز مي‌خواند.
دانستن اين نکته کفايت مي‌کند که چون در گذشته هيچ اطلاعاتي در مورد تاريخ زندگي پرندگان وجود نداشت بنابراين افراد با نگاه کردن به ظاهر آن مي‌توانستند از آنها متنفر يا به سوي آنها جذب شوند اما چون در حال حاضر در مورد رفتار پرندگان بررسي‌ها و پژوهش‌هاي بي شماري صورت گرفته است، براي نمونه مشخص شده است که تعدادي از پرندگان تمايل دارند که با آتش بازي کنند. پس در اين ميان سيمرغ سرآمد تمامي آنها است و امکان اين که تمامي داستان‌هايي که درباره سيمرغ ساخته شده است حقيقت داشته باشد زياد است. سيمرغ پرنده‌اي متعلق به اساطير ايراني است که آوازه و شهرت آن به تمامي دنيا از گذشته تا کنون رسيده است. در اوستا و شاهنامه بسيار به اين پرنده اشاره شده است.‏
هرودوت و ساير مؤلفان قديمي نام پرنده‌اي را در آثار خود آورده‌اند که بسيار عجيب و غريب است و اين که اين پرنده پس از مرگ پدرش که هر 500 سال يک بار اتفاق مي‌افتد، از عربستان به سمت يکي از شهرهاي مصر پرواز مي‌کند و اين در حالتي است که جسد پدر خود را نيز حمل مي‌کند و در معبد خورشيد به خاک مي‌سپارد.
در يکي ديگر از داستان‌هاي اساطيري چنين حکايت کرده‌اند که سيمرغ قبل از مرگ از بهشت به عربستان پرواز کرد. در آنجا يک نخل انتخاب کرد و در آن جا آشيانه‌اي از صمغ خوشبو و ادويه معطر ساخت سپس آشيانه را آتش زد و خود نيز در ميان آن نابود شد. از خاکستر سيمرغ اولي سيمرغ جديدي به وجود آمد و باقيماندة لاشه پدر خود را به يکي از شهرهاي مصر به نام «هليوپوليس» برد تا در معبد خورشيد به خاک بسپارد.
در يکي از داستان‌هاي هزار و يک شب که مربوط به مسافرت دوم سندباد است، از پرنده‌اي افسانه‌اي و بسيار عظيم الجثه به نام «رخ» ياد مي‌کند که براي اين که به بچه‌هاي خود غذا بدهد فيلي را شکار و آن را تکه تکه مي‌کند تا به جوجه‌هاي خود بخوراند.
همچنين سياح بزرگ، مارکوپولو در سفرنامه خود اشاره مي‌کند به جزيره‌اي به نام «ماگاستر» و اين که در آنجا پرنده‌اي بسيار بزرگ را ديده که اندازه بال‌هاي آن به سي فدم مي‌رسيده است. بدون شک اين داستان‌ها را سياحان با ديدن پرندگان بسيار بزرگي که در ماداگاسکار به سر مي‌بردند و تا حدي به يک شتر مرغ شبيه بودند، ساخته‌اند و بازرگانان اغراقگوي عرب هر چقدر توانسته‌اند بر جزئيات آن افزوده‌اند و آن را به شکل افسانه‌اي در آورده‌اند و حتي گاهي به آن ويژگي‌هاي عجيب و غريبي نيز اضافه کرده‌اند.
شايد عجيب‌ترين جانوري که تصوير آن در معابد وجود داشت موجودي به نام «هارپي» بود که داراي بدني همانند زنان و داراي چنگال عقرب و بال بود. حتي در مورد شتر مرغ که به خاطر داشتن جثه‌اي بزرگ و ظاهر عجيب و غريبش داستان‌هاي اغراق‌آميزي بر سر زبان‌ها جاري بود. به طور مثال به اين حيوان قدرت هضم شگفت انگيزي را نسبت داده‌اند به طوري که با اين اظهارات باعث شدند که در باغ وحشي براي آزمايش اين حيوان تعداد زيادي ميخ را به شترمرغها دادند و باعث مرگ آنها شدند. گاهي نيز مردم گمان مي‌کردند که حيوانات بومي فاقد پا هستند چرا که پوست پرندگاني که با خود به کشورهاي ديگر مي‌آوردند و از آنها جهت پوشش استفاده مي‌کردند بدون پا بودند.در تاريخ اساطير کشور ما نيز پرندگان بسيار نقش بازي مي‌کنند. بسياري از شاعران ايراني اشعار خود را با پرندگان زينت داده‌اند.
اين که پرندگان نشانه خوبي يا بدي هستند، زاييدة ذهن و افکار ما آدميان است. همچنان که شايد پرنده‌اي از نظر ما شوم يا شر به نظر برسد ولي در طبيعت بيش از يک پرنده دوست داشتني، اهميت داشته باشد.

منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط