کهکشان فوتبال ما
نويسنده: سارا احمديان
ستاره ها چطور چشمک مي زنند؟
چيزي که باعث مي شود آن فرد دوست داشته شود و حتي درآمد سرشاري داشته باشد. آنقدر هيجان انگيز هست که يک فوتباليست مشکلات شهرت را فراموش کند، اما ستاره هاي فوتبال در سراسر دنيا به چند دسته تقسيم مي شوند؛ بازيکناني که به خاطر قدرت فوتبال شهره مي شوند، گروهي که به دليل جنجال جزو ستاره هاي جنجالي قرار مي گيرند و دسته اي ديگر کساني که سعي مي کنند چهره و تيپ خاصي داشته باشند و از اين طريق شناخته شوند.
فوتبال ما هم از فوتبال دنيا مستثنا نيست؛ براين اساس ستاره ها در فوتبال ما هم از همين گروه ها هستند؛ با اين تفاوت که فضاي حاکم بر فوتبال ما خيلي از ستاره ها را از مسير ماندگاري خارج مي کند. با هم گشتي در آسمان ستاره هاي فوتبال مي زنيم تا بدانيم که در اين کهکشان بزرگ چه مي گذرد.
ستاره هاي کاغذي
درست به همين دليل است که عده اي از ستاره فوتبال اين تعريف را ارائه مي دهند؛ ستاره در فوتبال کشورمان از ديد خيلي ها بازيکني است که مصاحبه هاي بيشتري داشته باشد و هميشه در رسانه ها مطرح باشد.
از بين بازيکنان درجه اول فوتبال آن هايي ستاره هستند که بتوانند خوراک بهتري به مطبوعات بدهند. و از اين طريق مورد توجه قرار بگيرند. اين ها ستاره هاي کاغذي هستند؛ ستاره هايي که روي صفحه روزنامه مي درخشند آن ها از اين طريق به هر چه مي خواهند مي رسند، اما در آسمان دل مردم فقط دوران کوتاهي حضور دارند و بعد با خاموشي و نبودن روي جلد مطبوعات از دل ها مي روند. براي پيدا کردن مثال کافي است روزنامه ها را ورق بزنيد تا ستاره هاي کاغذي را ببينيد.
ستاره هاي جنجالي
ستاره هاي جنجالي حتي اگر خوب هم بازي کنند خيلي سخت به محبوبيت مي رسند؛ چون همواره در کنار موافقاني که دارند مخالفاني هم هستند که عملکرد آن ها را از نظر اخلاقي مورد نقد قرار مي دهند و همين موضوع با گذشت زمان عاقبت تمرکز آن ها را به هم مي ريزد. اين بازيکنان جنجالي که گاهي از آن ها با عنوان ياغي ياد مي شود، معمولاً هر فصل يک تيم را انتخاب مي کنند و در اين شاخه به آن شاخه پريدن عاقبت از اوج فرو مي افتند و اگر خوش شانس باشند و کمي هم محبوبيت داشته باشند در يادها باقي مي مانند.
ستاره هاي پولکي
بازيکنان چند صد ميليوني که گاهي حتي در طول يک فصل بيشتر از نيمي از آن را روي نيمکت سپري مي کنند. شايد بتوان گفت که دهه هشتاد سرآمد دوران درخشش اين ستاره ها بود واين روال با رکود شکني قيمت ها همچنان ادامه دارد.
ستاره هاي واقعي
اين گروه در برخورد با رسانه ها منطقي هستند، حد خودشان را نگه مي دارند، مطرح شدن به هر قيمتي را نمي پسندند و از همه مهم تر در مواجهه با مردم آن قدر اصول را رعايت مي کنند که لذت محبوب بودن را هم مي چشند. به اين گروه شايد بتوان عنوان ستاره واقعي را اطلاق کرد.
اسطوره ها
نسل اول فوتبال ما اسطوره هاي ملي زيادي را در دل خود جاي داد؛ دهداري، پروين، حجازي و خيلي هاي ديگر که نامشان در دفتر تاريخ فوتبال به عنوان اسطوره به ثبت رسيده است. بعدها عابدزاده، دايي و باقري نيز اسطوره شدند، اما در دهه هشتاد با اينکه بازيکن خوب زياد داشتيم هيچ نامي آن طور که بايد راه اسطوره شدن را طي نکرد. يکي از نقدهاي فوتبالي ها در دهه اي که گذشت همين بود؛ اينکه فوتبال ستاره جديد مي خواهد؛ ستاره هايي با قابليت اسطوره شدن.
و اين کهکشان همچنان هست
اما حقيقت اين است که در فوتبال بازيکن در چشم برهم زدني مي تواند ستاره شود؛ گاهي بي آنکه ظرفيت آن را داشته باشد، چون مدارج ستاره شدن درست طي نمي شود به همان راحتي که به دست مي آيد از دست مي رود. اين بي ظرفيتي و غيرقابل هضم بودن شهرت، محبوبيت و ثروت مي تواند ستاره را به قهقرا بکشد؛ همان طور که تا به حال خيلي ها را به اين ورطه کشانده است اما براي اينکه همچنان براي ستاره ها هورا بکشيم و نامشان را در آسمان فوتبال جاودانه کنيم بايد ظرفيت ها را بالا ببريم، اين فوتبال ستاره واقعي کم دارد.
منبع: نشريه سروش شماره 1487.