کودکان معصومين
چکيده
پيامبر(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت(عليهم السلام) در تربيت فرزندان بسيار جدي و حساس بودند. آنان حتي پيش از تولد براي تربيت فرزند زمينه سازي مي کردند و از همان روزهاي نخست زندگي به پرورش جسمي و روحي او مي پرداختند. نظافت نوزاد، انتخاب نوع لباس، گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد، عقيقه، ختنه، صدقه، تبريک و دعا از کارهايي است که در سيره معصومين(عليهم السلام) وجود دارد و ديگران را نيز به انجام آنها دستور داده اند. آموزش عبادات به فرزند در دوره کودکي، وفا به وعده کودکان و سلام دادن به آنها، در سيره معصومين(عليهم السلام) به روشني ديده مي شود.
نظافت کودک
تشبيه کودک به «گل» از آن جهت است که کودک همانند گل جسم ظريف و طبع لطيف است؛ طبعي همراه با طراوت و شادابي. تا زماني اين طراوت و زيبايي در گل وجود دارد که دست نوازش باغبان در خدمت آن گل باشد و موانع رشدش را برطرف و زمينه مناسب پرورش آن را فراهم سازد. کودک نيز چنين است که نياز به مراقبت ويژه دارد و بايد به نيازهاي او پاسخ گفت. پدر و مادر نقش اصلي تربيت کودک را دارند بايد در مراقبت و نگه داري فرزند نهايت تلاش خود را به کار گيرند. پدر و مادر بايد در نظافت و بهداشت کودک کمال دقت را به عمل آورند؛ چرا که کودک مانند «گل بهاري» است و نياز به آبياري و باغباني مستمر دارد. نظير گلي که در ميان باغچه است و اگر به آن رسيدگي نشود و زمينه ي رشد مناسب او فراهم نشود، به زودي پژمرده مي گردد و به تدريج از بين مي رود، کودک نيز همواره نيازمند به نظافت و توجه است تا زمينه ي رشد جسمي و روحي هر چه بهتر او فراهم گردد.
سيره معصومين(عليهم السلام) بر پاک نگه داشتن کودک بوده است. از «صفيه»، عمه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده است: هنگام ولادت امام حسين(عليه السلام)، من به فاطمه زهرا (عليهاالسلام) ياري مي رساندم. وقتي کودک متولد شد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: اي عمه! فرزندم را نزدم بياور. عرض کردم: يا رسول الله! من هنوز او را پاکيزه نکردم. فرمود: عمه! مگر تو مي خواهي او را تطهير کني؟ خداي تبارک و تعالي وي را پاکيزه کرده است.
در اين روايت به طهارت نوزاد هنگام ولادت توجه شده است؛ چرا که از همان آغاز تولد بايد بچه را شست و شو داد و پاکيزه نمود. اين کار بايد در طول زندگي کودک ادامه يابد. لباس نوزاد، تغذيه نوزاد، جاي خواب نوزاد، خوراک و پوشاک او همه بايد تميز باشند. رعايت بهداشت علاوه بر اين که در جسم کودک اثر دارد و از بروز بيماري هاي مختلف پيش گيري مي کند، به لحاظ اخلاقي و تربيتي نيز آثار مثبتي بر او مي گذارد.
پوشش کودک
اسماء در زمان تولد امام حسين(عليه السلام) که خود قابله فاطمه(عليهم السلام) بوده نيز نظير اين داستان را حکايت مي کند. اسماء مي گويد: يک سال پس از ولادت امام حسن(عليه السلام) حسين(عليه السلام) به دنيا آمد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: فرزندم را بياور. او را در جامه سفيدي پيچيدم و نزد آن حضرت بردم.(4) طبق اين روايت، رنگ سفيد لباس نوزاد، مورد پسند پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله) بوده است؛ زيرا حضرت از پارچه زرد نهي کرد و لباس امام حسن(عليه السلام) را کنار گذاشت، ولي وقتي او و برادرش حسين(عليه السلام) را با پارچه سفيد پوشانيدند، چيزي نگفت. اين نشان مي دهد که بهتراست لباس نوزاد سفيد باشد.
نجمه، مادر امام رضا(عليه السلام) درباره ي ولادت و پوشاندن پارچه سفيد به وي مي گويد: چون حضرت رضا(عليه السلام) به دنيا آمد، دست هايش بر زمين گسترده و سرش به طرف آسمان بلند بود و لبانش حرکت مي کرد؛ گويا سخن مي گفت. پدرش موسي بن جعفر(عليهم السلام) وارد و به من فرمود: مبارک باد بر تو کرامت پروردگارت اي نجمه! او را در پارچه سفيدي پيچيدم و امام(عليه السلام) در گوش راست(نوزاد) اذان گفت و در گوش چپ اقامه، و آب فرات خواست و آن را به سقف و اطراف دهان نوزاد ماليد و پس از آن او را به من بازگرداند و فرمود: او را بگير که نماينده خداوند متعال در زمين است.(5)
گفتن اذان و اقامه در گوش کودک
در بعضي روايات، به آثار تربيتي گفتن اذان و اقامه نيز اشاره شده است. در روايتي آمده است که اذان و اقامه، نوزاد را در برابر شيطان حفظ مي کند. علي بن ابراهيم، از پدرش، از نوفلي، از سکوني، از امام صادق(عليه السلام) روايت کرد که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: «من ولد له مولود فليؤذن في اذنه اليمني بأذان الصلاه و ليقم في اليسري فانها عصمه من الشيطان الرحيم؛(8) هر کس صاحب نوزادي شد، بايد در گوش راستش اذان نماز و در گوش چپش اقامه نماز بخواند؛ چون اين کار، او را از وسوسه هاي شيطان نگه مي دارد».
همان گونه که تربيت اغلب جنبه پيش گيري دارد و متربي را براي برخورد با فراز و نشيب هاي زندگي آماده مي سازد؛ گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد نيز اين چنين است و به فرموده پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله) نوزاد را در طول عمرش بيمه مي کند. شيطان با اين که از نيرنگ هاي زيادي براي گمراه سازي بشر بهره مي گيرد، اما در صورت انجام اين سنت نبوي، کمتر بر او مسلط مي شود. طبيعي است که آشنايي نوزاد در نخستين روز زندگي با شهادت به رسالت و ولايت و شنيدن نام خدا و پيامبر(صلي الله عليه وآله) و نماز، او را براي تعهد عملي در برابر آن ارزش ها آماده مي سازد. برعکس، اگر در همان لحظات بعد از ولادت او را با صداي ساز و آواز و رقص و امثال آن آشنا سازند، بي ترديد آثار آن بر روح و روان وي باقي خواهد ماند. از اين رو، براي پيروي از سيره معصومين(عليهم السلام) و تبعيت از آن بزرگواران، بايد به اين آداب ديني و اسلامي عمل کرد.
گام برداشتن کودک
از مجموع اين روايات، مستحب بودن تحنيک با آب فرات و امثال آن فهميده مي شود؛ چنان که سيره معصومين(عليهم السلام) نيز اين گونه بوده است. تحنيک با چيزهايي که ذکر شد، آثار تربيتي بر جسم و روح کودک مي گذارد؛ چرا که اولين تغذيه کودک از خوراکي هاي دنيا، بايد چيزي باشد که تأثير جسمي و معنوي مثبت بر وي داشته باشد. تربت امام حسين(عليه السلام) ارزش معنوي زيادي دارد و نوزادي که کامش با آن برداشته شود، از ابتدا با برکت و معنويت امام حسين(عليه السلام) آشنا مي گردد و انتظار مي رود که انسان شايسته اي بار آيد. درباره ي آب فرات نيز امام صادق(عليه السلام) فرمود: «ما اطن احد بحنک بماء الفرات الا اجبنا اهل البيت؛(12) گمان نمي کنم کام کسي را در کودکي با آب فرات بردارند، جز آن که محب ما اهل بيت(عليهم السلام) خواهد شد».
امام صادق(عليه السلام) درباره ي آب باران نيز روايتي از امام علي(عليه السلام) نقل مي کند که آن حضرت فرمود: «اشربوا ماء السماء فانه يطهر البدن و يدفع الاسقام؛(13) آب باران بياشاميد، چون بدن را پاک و بيماري ها را برطرف مي کند. از اين روايات که فراوان هستند، تأثير آب باران، آب فرات و تربت امام حسين(عليه السلام) بر جسم و روح کودک به خوبي درک مي شود که بايد طبق آن عمل کرد.(14)
نام گذاري کودک
هم چنين در مورد فرزندان حضرت ابراهيم(عليهم السلام) آمده است: «فبشرناها باسحاق و من وراء اسحاق يعقوب»؛(16) پس او (همسر ابراهيم) را به اسحاق و بعد از او به يعقوب بشارت داديم.
بشارت زماني اعلام شده است که اسحاق و يعقوبي به دنيا نيامده بودند. نام گذاري پيامبران(عليهم السلام) پيش از تولد آنها، دليل بر اهميت نام گذاري فرزند است که نبايد نسبت به آن بي تفاوت بود و بايستي نام هاي نيکو براي فرزندان انتخاب نمود.
از سيره معصومين(عليهم السلام)، اهميت نام گذاري و انتخاب نام نيکو براي فرزند، نيز به خوبي استفاده مي شود. آن بزرگواران نسبت به نام گذاري فرزندان خود، بسيار توجه داشتند و نام خوب براي فرزند انتخاب مي کردند. اسماء بنت عميس مي گويد: که حسن(عليه السلام) را نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بردم. او را به فرمان خدا نام گذاري کرد. رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به علي(عليه السلام) فرمود: آيا فرزندم را نام گذاري کرده اي؟ گفت: در اين کار بر شما سبقت نگرفتم. رسول الله(صلي الله عليه وآله) فرمود: من هم در نام گذاري فرزندم، بر خدا پيشي نمي گيرم. ناگاه جبرئيل نازل شد؛ پس از ابلاغ سلام و تهنيت خداي متعال، عرض کرد: يا رسول الله! خدا مي فرمايد: فرزندت را هم نام فرزند هارون، برادر موسي(عليهم السلام) نام گذاري کن. فرمود: نام فرزند هارون چيست؟ گفت: «شبر». فرمود: زبان من عربي است. گفت: «حسن» نام گذاري کن. اسماء مي گويد: او را حسن(عليه السلام) ناميد.(17) شبيه اين روايت درباره نام گذاري امام حسين(عليه السلام) نيز نقل شده است که جبرئيل بر پيامبر(ص) نازل شد و نام او را از طرف خداي متعال آورد.(18)
از اين روايات دو نکته به دست مي آيد: اول اهميت نام گذاري و دوم، انتخاب نام نيک؛ چرا که پيامبر(صلي الله عليه وآله) از يک سو، نامي از سوي خود براي امام حسن(عليه السلام) تعيين نکرد و منتظر وحي ماند تا نام او از جانب حق تعالي معين گرديد و از سوي ديگر، نام ديگري را که براي فرزند امام علي(عليه السلام) مناسب نبود، نپذيرفت. بعد از او پدر و مادر بايد طبق فرهنگ ديني و شيعي نامي را براي دختر و پسر انتخاب نمايند که مناسب و مايه عزت و افتخار فرزند باشد؛ به گونه اي که هنگام صدا کردن فرزند به آن نام، آثار شرمندگي در چهره اش ظاهر نشود.
تبريک نوزاد
در روايات ما، زمان تبريک روز هفتم ولادت ذکر شده است. علي بن ابراهيم، از پدرش، از حسين بن خالد، نقل مي کند: از امام رضا(عليه السلام) از زمان تبريک فرزند سؤال کردم. حضرت فرمود: هفت روز از ولادت حسن و حسين(عليه السلام) فرزندان علي(عليه السلام) گذشته بود که جبرئيل براي عرض تهنيت بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) نازل شد؛ يعني هفت روز بعد از ولادت فرزند، زمان تبريک به والدين است.(21)
امام صادق(عليه السلام) ولادت فرزند را به يارانش تبريک مي گفت و برايش دعا مي کرد. محمد بن يحيي از احمد بن محمد، از محمد بن سنان، از ابي هارون مولي ابي جعده روايت مي کند: من در مدينه همنشين امام صادق(عليه السلام) بودم. چند روزي خدمت آن حضرت نرفتم؛ وقتي مشرف شدم، فرمود: چند روزي است تو را نديدم؟ عرض کردم: فرزندي برايم به دنيا آمده است. فرمود: خداوند مبارک گرداند.(22)
مردي از اصحاب امام صادق(عليه السلام) خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: فرزندي برايم به دنيا آمده است. حضرت فرمود: «رزقک الله شکرالواهب وبارک للک في الموهوب و بلغ اشده ورزقک بره؛(23) خداوند، سپاس گزاري بخشنده را روزي ات کند و فرزندت را بر تو مبارک گرداند و او را برايت حفظ کند و تو را از نيکي او بهره مند سازد».
انجام آداب تولد نوزاد مانند اسم گذاري، عقيقه، تبريک، دعا و امثال آن در روز هفتم، شايد به اين دليل باشد که گاهي، مادران هنگام زايمان آسيب مي بينند و مشکلاتي برايشان پديد مي آيد که نمي توانند به آساني از جايشان بلند شوند. در اين حال، اگر آشنايان و خويشاوندان به خانه آنها بيايند، بي شک با وضعيت نامناسبي که دارند، اذيت مي شوند و در برابر آشنايان احساس شرمندگي مي کنند. از اين رو، در روايات اسلامي براي اين که مشکلي براي خانواده ها پيش نيايد، فرموده اند بعد از روز هفتم که مادر نوزاد، تا حدودي به حال عادي برمي گردد، زمان ديد و بازديد و تبريک آغاز شود. ناگفته نماند که اين کار خالي از اثر تربيتي نيست؛ چرا که اگر اقوام و دوستان نزد مادر بچه بيايند، بچه را هم مي بينند و دست به سر و صورت وي مي کشند. بچه اي که هيچ آشنايي با اين دنيا ندارد و اولين روز ورودش به اين جهان است، ممکن است در اثر تماس افراد مختلف با او، به لحاظ جسمي و رواني آسيب ببيند که ديد و بازديد پس از چند روز، بي شک اين آسيب ها را نخواهد داشت.
دعا براي کودک
به هر صورت، دعا و تبريک هنگام ولادت فرزند و پس از آن مستحب است و آثار تربيتي بسياري براي کودک دارد.
امام سجاد(عليه السلام) در صحيفه سجاديه، خالص ترين مناجات ها را به جا آورده و براي خود و فرزندانش دعا کرده است: «اللهم اعني علي تربيتهم و تأديبهم و برهم؛(27) پروردگارا! مرا بر تربيت و تأديب و نيکويي به آنها (فرزندان) کمک کن».
در فراز ديگر درباره ي فرزندان و کودکان مي گويد: «واجعلهم ابرارا اتقياء، بصراء سامعين مطيعين لک و لاوليائک محبين مناصحين؛(28) ايشان را نيکوکار و پرهيزکار از گناه و بينايان راه حق و شنوندگان سخن راست و فرمان برداران خودت و دوستدارانت قرار ده».
صدقه براي کودک
درباره نتايج اين سنت نبوي نيز آثار زيادي در روايات ذکرشده است که نشان دهنده نقش تربيتي اين سنت اسلامي است. سر تراشيدن و صدقه دادن به وزن موي سر نوزاد، بر جسم و جان او اثر مثبت دارد و او را از نظر روحي و معنوي آماده پذيرش دستورات ديني مي کند؛ زيرا اين کار پيروي از اولياي خدا، تبعيت از رفتار آن بزرگواران و احياي سنت هاي الهي مي باشد. اگر از روزهاي نخستين ولادت فرزند، پدر و مادر به ارزش هاي اسلامي توجه کنند و به آداب ديني عمل نمايند، بي ترديد بر روح و روان کودک تأثير مي گذارد؛ چون انسان از نظر روان شناختي بلافاصله پس از تولد، قدرت درک و فهم مطالب را دارد و با مشاهده آن چه پيرامون او مي گذرد، از آن تقليد مي کند و آنها را به تدريج فرا مي گيرد.(32) افزون بر اين، همان گونه که در بسياري از احاديث آمده است، صدقه موجب سلامت بدن، طول عمر و افزايش روزي انسان مي گردد و غضب پروردگار را دفع مي کند.(33) روشن است که اين آثار، در صدقه دادن براي نوزاد نيز وجود دارد و آينده خوبي را براي فرزند رقم مي زند. از سوي ديگر، تراشيدن سر نوزاد در بهداشت وي تأثير فراواني دارد؛ چرا که موهاي سر نوزاد، در رحم مادر روييده اند و بايد زدوده شوند، تا به جاي آن موهاي تازه اي برويد. رويش موي جديد هم با رشد بيشتري است و هم در زيبايي کودک مؤثر مي باشد و ممکن است به لحاظ رواني و تربيتي هم بي تأثير نباشد.
عقيقه براي کودک
بر اساس سيره معصومين(عليهم السلام) بهتر است که عقيقه در روز هفتم ولادت فرزند انجام گيرد؛ چنان که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) براي امام حسن(عليه السلام) و امام حسين(عليه السلام) در روز هفتم تولدشان عقيقه کرد.(37) اسماء درباره ي رفتار پيامبر(صلي الله عليه وآله) در ولادت امام حسن(عليه السلام) مي گويد: چون روز هفتم ولادت امام حسن(عليه السلام) فرا رسيد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) دو گوسفند برايش عقيقه کرد و يک دينار و ران آن گوسفند را به قابله داد.(38) نظير اين روايت درباره ي امام حسين(عليه السلام) نيز از اسماء نقل شده است.(39)
سيره و روايات بر انجام اين سنت فروان تأکيد دارند، به گونه اي که از معصومين(عليهم السلام) سؤال کردند که در صورت ناتواني والدين براي تهيه گوسفند، صدقه دادن به جاي آن کفايت مي کند يا نه، فرمودند: هر وقت قدرت پيدا کردند، عقيقه نمايند.(40) حتي اگر پدر و مادر موفق به عقيقه براي فرزند نشدند، بر خود فرزند است که هر زمان قدرت پيدا کرد، آن را انجام دهد. عمر بن يزيد مي گويد: خدمت امام صادق(عليه السلام) عرض کردم: به خدا سوگند نمي دانم پدر و مادرم برايم عقيقه کرده است يا نه. آن حضرت به من فرمان داد که خود عقيقه را انجام دهم و من در حالي که پيرمرد بودم براي خود عقيقه کردم.(41)
آثار تربيتي عقيقه را مي توان از روايات مربوط به آن و به ويژه از دعاهايي که درباره ي آن وارد شده است، دريافت. در دعاي عقيقه آمده است که گوشت، خون، استخوان و تمام وجود قرباني را در برابر جسم و جان کودک قرار دهد و براي تقرب به خداي متعال، ذبح کند.(42) پدر و مادر اين عمل را به عنوان شکرانه نعمت فرزند که خدا به آنها عنايت فرموده، انجام مي دهند تا به خداوند تقرب جويند. عقيقه يک عمل عبادي است که نتيجه آن بيش از همه متوجه فرزند است و ثمره اش به او مي رسد؛ زيرا عقيقه از طرف کودک و به نيت او انجام مي گيرد و در سلامت جسمي و روحي وي اثرگذار است. عقيقه، شيطان را از او دور مي کند، خير و برکت را در زندگي او زياد مي سازد و زمينه ي پذيرش تعاليم ديني را در روح وي فراهم مي آورد.(43)
ختنه کودک
ختنه، آثار بهداشتي و تربيتي بسياري براي فرزند دارد و بي تفاوتي به آن، پيامدهاي منفي فراواني دارد که تا ابد دامن گير فرزند خواهد بود. از آثار بهداشتي ختنه اين است که از بيماري هاي خطرناکي مانند سرطان آلت، پروستات و عفونت هاي مجاري ادرار جلوگيري مي کند. بر اساس نظريات پزشکي، ختنه براي تندرستي، تنفس و سلامت زيست مفيد است و سبب مي شود تا عمل زناشويي بهتر و با لذت تر انجام گيرد.(47) بنابراين، ختنه داراي آثار سودبخش بسياري براي کودک است که اگر به موقع انجام نگيرد، مشکلات جبران ناپذيري برايش پديد مي آيد. پدران و مادران نبايد در اين باره غفلت بورزند و بايد همان طوري که در روايات آمده، فرزند را در روز هفتم ولادت ختنه کنند.
نقش تربيتي ختنه، از دعاهاي وارد شده درباره آن و همچنين از رواياتي که فايده هاي ختنه را ذکر کرده اند، قابل درک است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: هنگام ختنه بچه اين دعا(48) را بخوانيد: «خدايا! اين سنت تو و سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله) توست و هم پيروي از تو، کتاب تو و پيامبر(صلي الله عليه وآله) توست. به اراده و خواسته ات، فرمان بردار چيزي هستم که خواستي و حکمش را استوار دانستي و دستوري که اجرايش را خواستار شدي و سوزش آهن را به او چشاندي که تو بهتر از من به آن آگاهي. بارالها! از گناهان پاکيزه اش فرما و عمرش را طولاني کن و بدي ها را از بدنش برطرف نما و دردها را از تنش دور گردان و بر توانگري اش بيفزا و نيازمندي را از او دور گردان، زيرا تو دانايي و ما نادان».(49)
در اين دعا، ختنه به عنوان دستور خدا و سنت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ياد شده است که احياي سنت اسلامي است و داراي پاداش و تأثير بر جسم و جان کودک مي باشد. در اين دعا، هم چنين طهارت فرزند از گناه، طول عمر و سلامت وي از آفت هاي دروني و بيروني خواسته شده است که در سرنوشت فرزند نقش بسزا دارند؛ زيرا عمل به اين سنت نبوي، کودک را در برابر آسيب ها بيمه مي کند و در طهارت جسم و روح او مؤثر مي باشد. طبق فرموده پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اگر کودک ختنه نشود، زمين در اثر ادرار او به ناله مي آيد و تا چهل روز پاک نمي شود.(50)
آموزش عبادت به کودک
عبدالله بن فضالي از امام باقر يا امام صادق(عليه السلام) روايت کرده است که آن حضرت فرمود: «هرگاه بچه به سه سال رسيد، هفت مرتبه کلمه توحيد را بگويد. وقتي سه سال و هفت ماه و بيست روزش تمام شد، هفت بار بگويد محمد(صلي الله عليه وآله)، فرستاده خداست هنگامي که چهار سالش کامل شد، هفت بار درود بر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و آل پيامبر(صلي الله عليه وآله) بفرستد. زماني که پنج سالش به پايان رسيد، از دست راست و چپش بپرسد؛ پس از آن رو به قبله بنشاند و سجده کند. شش ساله که شد، شستن دست و صورت را به او بياموزد، آن گاه امر به نماز کند. هر زمان نه سالش تمام شد، وضو را به وي بياموزد و اگر انجام نداد، تنبيه بدني کند و هم چنين نماز را به او ياد دهد و اگر اطاعت نکرد، کتک بزند. وقتي وضو و نماز را آموخت، خداوند پدر و مادرش را مي بخشد».(54)
نکته مهم تربيتي در اين روايت، آن است که احکام اسلامي را به تدريج بايد به کودک تعليم داد، نه به صورت يک جا. پدر و مادر بايد با پيروي از سيره اهل بيت(عليهم السلام) دستورات الهي را به صورت گام به گام و با فاصله مناسب زماني به کودکان تعليم دهند تا آنها هم از يادگيري خسته نشوند و هم بتوانند آن چه را فرا مي گيرند، تمرين کنند. نحوه آموزش معارف به کودکان نيز بايد اين گونه باشد که ابتدا خداشناسي، توحيد و نبوت را آموزش دهند و سپس به سراغ احکام عملي بروند. هم چنين از آموزش امور زندگي مانند شناخت دست راست و چپ نبايد غفلت کرد. استفاده از تنبيه به عنوان يک روش در تربيت کودک نيز از روايت فهميده مي شود.
تشويق کودک به کار نيک
محمد بن مسلم گويد: روزي ابوحنيفه خدمت امام صادق(عليه السلام) رسيد و عرض کرد: فرزندت موسي(عليهم السلام) را ديدم که نماز مي خواند، در حالي که مردم از مقابلش عبور مي کردند و او آنها را نهي نمي کرد و اين کار او نادرست است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: موسي را صدا کنيد. چون او به محضر پدر رسيد، فرمود: فرزندم! ابوحنيفه مي گويد: تو نماز مي خواندي و مردم از برابر تو عبور مي کردند و آنها را منع نمي کردي؟ عرض کرد: آري پدر جان، کسي که من براي او نماز مي خواندم، از آنهايي که از برابرم مي گذشتند به من نزديک تر بود. خداوند مي فرمايد:«ونحن اقرب اليه من حبل الوريد»؛(55) و ما به او از رگ گردن نزديکتريم.
راوي مي گويد: همين که امام صادق(عليه السلام) اين پاسخ را از فرزندش شنيد، او را در آغوش کشيد و به سينه اش چسبانيد و فرمود: «بابي انت و امي يا مودع الاسرار؛(56) پدر و مادرم فداي تو باد اي گنجينه رازها».
سيره پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نيز بر تشويق و احترام به کودکان بوده است. هرگاه آن حضرت با کودکان رو به رو مي شد، به آنان احترام مي گذاشت و شخصيت آنها را گرامي مي داشت. هنگامي که حضرت از سفر بازمي گشت، کودکان به استقبالشان مي رفتند و ايشان هم کودکان را بر مرکب سوار مي کرد و آنان را نوازش مي داد و به اصحاب مي فرمود: آنان را با خود سوار کنيد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در حالي با يارانش به شهر باز مي گشتند که هر کدام يکي از کودکان را با خود سوار کرده به همراه داشتند. اين کار پيامبر(صلي الله عليه وآله)، افزون بر اين که احترام به کودکان بود، مهر و محبت آنها را نيز به او زياد مي کرد و به همين دليل بسياري از آن کودکان جزو ياران با وفاي آن حضرت قرار گرفتند و در جنگ ها شرکت داشتند.(57) روايت شده است که رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به استقبال رزمندگان جنگ موته رفت و عبدالله بن جعفر را که خردسال بود بر مرکب خويش سوار کرد و به ديگران نيز فرمود که کودکان استقبال کننده را بر مرکب هايشان سوار کنند.(58)
شرکت دادن کودک در مراسم هاي مذهبي
يکي از کاربردهاي مهم مسجد که بر کاربردهاي ديگر آن غلبه دارد، نقش عبادي آن است. بلند شدن صداي اذان از بلندگوي مسجد، بيانگر فرا رسيدن وقت نماز است و مؤمنان با شنيدن اذان، جهت اقامه نماز به سوي مسجد مي روند. رفت و آمد زن و مرد، کوچک و بزرگ، شاه و گدا به سوي مساجد، صحنه هاي زيبا و ديدني را به وجود مي آورد که براي هر انسان مومن و خداجو لذت بخش است. همراه بردن کودکان و نونهالان به مسجد و شرکت دادن آنها در نماز جماعت، از يک سو اين صحنه ها را جذاب تر مي کند و از سوي ديگر، تصوير اين منظره ها را در ذهن آنان زنده نگه مي دارد و موجب تشويق آنها به برپايي برنامه هاي ديني و به ويژه، نماز جمعه و جماعت مي شود.
جريان مباهله، يکي از داستان هاي زيبا و جالب قرآني و تاريخي است که در زمان حيات رسول خدا(صلي الله عليه وآله) واقع شد و تأثير عظيمي بر نصاراي بني نجران گذاشت. فاطمه زهرا (عليهاالسلام) به عنوان فرزند رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در اين ماجراي مهم به همراه فرزندان خردسالش، حسن(عليه السلام) و حسين(عليه السلام) در کنار پدر و شوهر بزرگوارش، شرکت کرد.(59) همراه بردن فرزندان در روز مباهله، موجب شد که هيأت بني نجران از تصميم خود منصرف شوند و به صلح با رسول الله(صلي الله عليه وآله) تن دهند. وقتي اسقف نجران، پيامبر(صلي الله عليه وآله) و همراهانش را ديد، وحشتي عجيب در قلبش پديد آمد و گفت: چهرهايي را مي بينم که اگر از خدا بخواهند تا کوه از جايش کنده شود، مي شود. او رو به ياران کرد و اظهارداشت: اگر با اين گروه مباهله کنيد نسل يهود، تا ابد از روي زمين برچيده خواهد شد.(60) اين ماجرا سبب شد که در همان مکان، مسجدي به نام مسجد مباهله ساخته شود که امروز محل اجتماع مسلمانان است.
سلام دادن به کودک
وفا به وعده کودکان
پي نوشت ها :
1. منتخب ميزان الحکمه، واژه «نظافت»، ص506.
2. وسايل الشيعه، ج15، ابواب احکام الاولاد، باب 2، ص97، ح2.
3. عن الرضا عن آبائه عن علي بن الحسين(عليه السلام) عن أسماء بنت عميس قالت: قبلت جدتک فاطمه (عليهاالسلام) بالحسن(عليه السلام) و الحسين(عليه السلام) فلما ولد الحسن(عليه السلام) جاء النبي(صلي الله عليه و آله) فقال: يا اسماء! هاتي إبني. فدفعته اليه في خرقه صفراء فرمي بها النبي(صلي الله عليه و آله) و قال: يا اسماء! الم اعهد اليکم ان لاتلفوا المولود في خرقه صفراء؟ فلفقه في خرقه بيضاء و دفعته اليه (بحارالانوار، ج43، ص239).
4. بحارالانوار، ج43، ص239.
5. سفينه البحار، ماده «علا» و منتهي الامال، حالات امام رضا(عليه السلام)، ص 850.
6. بحارالانوار، ج43، ص239.
7. بحارالانوار، ج43، ص240.
8. فروع کافي، ج6، ص325.
9. الرائد، ج2، ص706، واژه «حنک»؛ معارف و معاريف، ج7، ص457.
10. فروع کافي، ج6، ص27.
11. همان.
12. فروع کافي، ج6، ص393.
13. همان.
14. روايات در باب تحنيک نوزاد با خرما فراوان است که به يک نمونه اشاره مي شود:«عده من اصحابنا عن احمد بن محمد عن القاسم بن يحيي عن جده الحسن بن راشد عن ابي بصير عن ابي عبدالله(عليهم السلام) قال قال اميرالمومنين(عليهم السلام) حنکوا اولاد کم بالتمر هکذا فعل النبي(صلي الله عليه و آله) بالحسن و الحسين(عليه السلام) (فروغ کافي؛ ج6، ص22-30).
15. مريم، آيه ي 7.
16. هود، آيه ي 71.
17. قال(صلي الله عليه و آله): لعلي(عليه السلام) باي شيء سميت ابني؟ قال: ما کنت اسبقک باسمه يا رسول الله(صلي الله عليه و آله)، فقال النبي(صلي الله عليه و آله): ولا اسبق انا باسمه ربي. ثم هبط جبرئيل فقال يا محمد: العلي الاعلي يقرئک السلام و يقول: علي منک بمنزله هارون من موسي و لا نبي بعدک، سم ابنک هذا باسم ابن هارون قال النبي(صلي الله عليه و آله): و ما اسم ابن هارون؟ قال: شبر، قال النبي(صلي الله عليه و آله): لساني عربي، قال جبرئيل(عليهم السلام): سمه الحسن، قالت اسماء: فسماه الحسن؛ (بحارالانوار، ج43، ص238).
18. بحارالانوار، ج43، ص238تا آخر.
19. «هبط جبرئيل(عليهم السلام) فقال: يا محمد العلي الاعلي يقرئک السلام؛ جبرئيل بر پيامبر نازل شد و عرض کرد: يا محمد(صلي الله عليه و آله) خداي علي اعلي بر تو درود مي فرستد» (بحارالانوار، ج43، ص228) و نيز از امام رضا(عليه السلام) روايت شده است: علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسين بن خالد قال سألت ابا الحسن الرضا(عليه السلام) عن التهنئه بالولد متي؟ فقال: انه قال: «لما ولد الحسن بن علي هبط جبرئيل بالتهنئه علي النبي(صلي الله عليه و آله) في اليوم السابع» (الکافي، ج6، ص34).
20. بحارالانوار، ج43.
21. علي بن ابراهيم عن ابيه عن الحسين بن خالد قال: سالت ابا الحسن الرضا(عليه السلام) عن التهنئه بالولد متي؟ فقال: «انه قال: لما ولد الحسن بن علي هبط جبرئيل بالتهنئه علي النبي(صلي الله عليه و آله) في اليوم السابع.(فروع کافي، ج6، ص34).
22. محمد بن يحيي عن احمد بن محمد عن محمد بن سنان عن ابي هارون مولي آل جعده قال کنت جليسا لابي عبدالله(عليهم السلام) بالمدينه ففقدني اياما ثم اني جنت اليه فقال لي: لم ارک منذ ايام يا ابا هارون؟ فقلت ولد لي غلام، فقال: بارک الله فيه (فروع کافي، ج6، ص35).
23. فروع کافي، ج6، ص20.
24. اعراف، آيه ي 189.
25. «الحمدالله الذي وهب لي علي الکبر اسماعيل و اسحاق»؛ حمد خداي را که در پيري، اسماعيل و اسحاق را به من بخشيد.(ابراهيم، آيه ي 39).
26. ابراهيم، آيه ي 40.
27. صحيفه سجاديه، دعاي 25.
28. همان.
29. فروع کافي، ج6، ص32.
30. همان، ص36.
31. فروغ کافي، ج6، ص36.
32. روان شناسي يادگيري، ص212-218.
33. وسائل الشيعه، ج6، کتاب الزکاه، ابواب الصدقه، باب 13، ح9و10، ص277.
34. فروع کافي، ج6، ص28.
35. همان، ج7، ص27.
36. حليه المتقين، ص124.
37. فروع کافي، ج6، ص36.
38. بحارالانوار، ج43، ص24.
39. همان.
40. فروع کافي، ج6، ص28.
41. حيله المتقين، ص124.
42. همان، ص126.
43. ص 123-126 و نيز سيره تربيتي پيامبر و اهل بيت(عليهم السلام) (تربيت فرزند)، ص 71و72.
44. همان، ص37.
45. همان، ص40.
46. فروع کافي، ج6، ص39.
47. اولين دانشگاه و آخرين پيامبر، ج16، ص159.
48. «اللهم هذه سنتک و سنه نبيک صلوات الله عليه و آله و اتباع منا لک و لنبيک بمشيتک و بإرادتک و قضائک لأمر ارادته و قضاء حتمته و امر انفذته و اذقته حرالحديد في ختانه و حجامته بامر انت اعرف به مني اللهم فطهره من الذنوب وزد في عمره وادفع الافات عن بدنه و الاجاع عن جسمه وزده من الغني وادفع عنه الفقر فانک تعلم و لانعلم» (مکارم الاخلاق، فصل 8).
49. حليه المتقين، ص126.
50. فروع کافي، ج6، ص38، ح2و3.
51. بحارالانوار، ج75، ص458.
52. مجموعه ورام، ص358.
53. مستدرک الوسايل، ج15، ص160.
54. «اذا بلغ الغلام ثلاث سنين يقال له سبع مرات قل: لااله الا الله، ثم يترک حتي يتم له ثلاث سنين وسبعه اشهر و عشرين يوماً، فيقال له: قل: محمد رسول الله(صلي الله عليه و آله) سبع مرات ويترک حتي يتم له اربع سنين، ثم يقال له: سبع مرات قلک صلي الله علي محمد و آل محمد، ثم يترک حتي يتم له خمس سنين، ثم يقال له: ايهما يمينک و ايهما شمالک؟ فاذا عرف ذلک حول وجهه الي القبله و يقال له: اسجد ثم يترک حتي يتم له ست سنين، فاذا تم له ست صلي و علم الرکوع و السجود حتي يتم له سبع سنين، فاذا تم له سبع سنين قيل له: اغسل وجهک و کفيک، فاذا غسلهما قيل له: صل، ثم يترک حتي يتم له تسع، فاذا تمت له علم الوضوء و ضرب عليه و علم الصلاه و ضرب عليها، فاذا تعلم الوضوء والصلاه غفرالله لوالديه.» (وسايل الشيعه، ج15، کتاب النکاح، ابواب احکام الاولاد، باب 82، ص193، ح3).
55. ق، آيه ي 16.
56. بحارالانوار، ج48، ص171.
57. ابراهيم اميني، تربيت، ص193.
58. بحارالانوار، ج22، ص55.
59. آل عمران، آيه ي 61.
60. تفسير کشاف، ج1، ص368-370.
61. بحارالانوار، ج16، ص229.
62. وسائل الشيعه، ج15، ابواب احکام الاولاد، باب 88، ص201، ح5.
/ع