اخلاق پزشکي در اسلام(1)

علم پزشکي، از آنجا که با جان و روان انسان سروکار دارد، از منزلت و شرافت ويژه و همگاني ميان همه ي فرهنگ ها برخوردار است. بشر از ديرباز به حرفه ي پزشکي، به عنوان يک وظيفه ي مقدس مي نگريسته و در اين ميان، انتظار داشته که افراد شاغل در اين حرفه نيز با جذب آراستگي هاي اخلاقي و حذف پيراستگي هاي آن، ضمن حفظ قداست اين حرفه، بر جايگاه اجتماعي خويش بيفزايند. گرچه توجه به علم اخلاق در حوزه
جمعه، 8 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اخلاق پزشکي در اسلام(1)

اخلاق پزشکي در اسلام(1)
اخلاق پزشکي در اسلام(1)


 

نويسندگان: نرجس خادمي (1) دکتر منصور پهلوان (2)




 

(با تأکيد بر احاديث معصومين(عليه السلام) و نهج البلاغه)
 

چکيده
 

علم پزشکي، از آنجا که با جان و روان انسان سروکار دارد، از منزلت و شرافت ويژه و همگاني ميان همه ي فرهنگ ها برخوردار است. بشر از ديرباز به حرفه ي پزشکي، به عنوان يک وظيفه ي مقدس مي نگريسته و در اين ميان، انتظار داشته که افراد شاغل در اين حرفه نيز با جذب آراستگي هاي اخلاقي و حذف پيراستگي هاي آن، ضمن حفظ قداست اين حرفه، بر جايگاه اجتماعي خويش بيفزايند. گرچه توجه به علم اخلاق در حوزه پزشکي پيشينه اي طولاني دارد، اما بهترين و مؤثرترين دستورالعمل هاي اخلاقي در اين حرفه، در گنجينه ي آيات و روايات اسلامي گنجانده شده است. آشنايي با آداب و اخلاق پزشکي در کلام معصومين(عليه السلام) و تمسک به سيره ي آنان و به کارگيري آن، نقش مؤثري در اصلاح کاستي ها و خدمات بهتر و مؤثرتر در حوزه اخلاق پزشکي دارد. در اين مقاله بعد از بررسي پيشينه ي علم اخلاق در پزشکي و اشاره به موارد اخلاقي مذکور در سوگند نامه ي پزشکي، به بررسي برخي از آداب و اخلاق پزشکي در اسلام و به خصوص در سخنان امام علي(عليه السلام) و نهج البلاغه، مبادرت شده است.

واژه هاي کليدي:
 

اخلاق، احاديث، طبي، پزشکي، نهج البلاغه، حديث، شفا، درمان.
* استناد: خادمي، نرجس؛ پهلوان، منصور (پاييز 1389)، اخلاق پزشکي در اسلام (با تأکيدي بر...)، فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه، ص 133-146.

مقدمه
 

در حوزه ي علوم بشري، پزشکي از مهم ترين و باارزش ترين دانش ها است. زيرا فلسفه ي ساير علوم، بهره وري انسان از مواهب زندگي است و اين هدف، جز در پرتو سلامت جسم و جان ميسر نيست. چنانکه ازاميرمؤمنان علي بن ابي طالب(عليه السلام) روايت شده که فرمود: «بالعافيه توجد لذه الحيا؛ آمدي، ح 4207؛ لذت زندگي با عافيت و سلامت به دست مي آيد». در روايت ديگري از امام علي(عليه السلام) نقل شده که:
العلم ثلاثه الفقه للاديان و الطب للابدان و النحوللسان؛
دانش سه گونه است: فقه براي اديان، طب براي بدن ها و نحو براي زبان (حراني، 208، مجلسي 45/75).
از امام صادق(عليه السلام) نيز روايت است:
مردم براي کارهاي دنيا و آخرت خويش به سه چيز نياز دارند، فقيهي دانشمند و پرهيزگار، امير يا فرمانروايي قابل اطاعت و نيکوکار، پزشکي بصير و مورد اعتماد(مجلسي 235/78).
از اين حديث چنين مستفاد مي شود که طبيب و پزشک همواره مورد نياز مردم بوده است و يک پزشک بايد هم در کار خويش بينا و بصير باشد و هم عمل او اعتماد مردم را به خود جلب کند.
علم اخلاق (ethics) تاريخچه اي بيش از 2500 سال دارد. قبل از ميلاد مسيح(عليه السلام)فرهنگ يوناني و رومي، که تحت تأثير فرهنگ ايرانيان و تمدن شرق بود، در غرب گسترش يافته بود و به دليل عدم گستردگي علوم زمان، پزشکان معمولاً ساير علوم و معارف را نيز فرا مي گرفتند. لذا تاريخچه اخلاق پزشکي با تاريخچه ي فلسفه در قرون قبل پيوند خورده است. اما اخلاق پزشکي بيش از همه با نديشه ها و تفکرات فلاسفه بزرگي چون سقراط، افلاطون و ارسطو در قرون چهارم و پنجم قبل از ميلاد پيوند داشته است. اين متفکران يوناني علم اخلاق را در کنار علم پزشکي فرا گرفته بودند و آن را به مثابه ي هنر زيستن و مراقبت و مواظبت از نفس توصيف مي کردند. از سوي ديگر عقل سالم در را بدن سالم مي دانستند. بقراط اولين کسي بود که مباني اخلاقي را در قالب سوگندنامه با طبابت در آميخت، گرچه پيش از او نيز مقرارتي وجود داشته، از جمله قوانين حمورابي، که به مجازات پزشکان خطاکار اشاره کرده است، اما جنبه هاي اخلاق پزشکي در آن نيامده است. بزرگترين سهم بقراط در زمينه ي پزشکي، اعتقاد او به اصول اخلاقي بود که در سوگندنامه ي معروفش تبلور يافت. سوگند نامه ي بقراط قديمي ترين قوانين اخلاق پزشکي را در متن خود دارد و هنوز هم در بسياري از کشورهاي جهان به عنوان تعهدنامه ي پزشکان در پايان دوره ي تحصيل، قرائت مي شود. اين سوگند نامه در حقيقت به منزله ي تعهدنامه ي اخلاقي براي پذيرش و به کار بستن اصول اخلاقي در حرفه ي پزشکي است.
امروزه دانشجويان پزشکي سوگندنامه ذيل را طي مراسم فارغ التحصيلي قرائت مي کنند. اين سوگند نامه چنين است:
«اکنون که با عنايت و الطاف بيکران الهي و با بهره مندي از نعمت هاي بي شمار او دوره ي دکتري را به پايان رسانيده و در شرف پذيرفتن مسئوليت خطير پزشکي قرار گرفته ام از ذات مقدسش استمداد مي جويم تا در انجام اين وظيفه ي حساس لحظه اي کوتاهي ننمايم. در معالجه و راهنمايي بيماران آن طور که شايسته ي نظام مقدس اسلامي و مقام منيع انسانيت است سعي و تلاش کنم. قداست و معنويت طبايت را در تقويت روحيه و حفظ سلامتي بندگان حضرت احديت مدنظر داشته باشم و از آلودن آن به اعراض ناچيز و ناپايدار مادي، هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني اجتناب کنم. من در برابر قرآن کريم، به خداوند قادر متعال، خدايي که بر همه ي امور آگاه است و تمامي موجودات در قبضه ي قدرت اوست، سوگند ياد مي کنم که به احکام مقدس اسلام و حدود الهي با ديده ي احترام بنگرم. از خيانت و تضييع حقوق بيماران به طور جدي پرهيز کنم، نسبت به حفظ اسرار آنان جز در مواقع ايجاد ضرورت شرعي پاي بندي کامل داشته باشم و خدا را در همه حال، حاضر و ناظر شئون خود بدانم.»
اين سوگند نامه که آميزه اي از آموزه هاي اخلاقي بقراط حکيم و فرهنگ اسلامي است، حاوي نکات زير است:
عدم کوتاهي در انجام وظايف حساس پزشکي؛
سعي و تلاش در معالجه و راهنمايي بيماران؛
در نظر داشتن قداست و معنويت طبايت در تقويت روحيه و حفظ سلامتي بيماران؛
اجتناب از آلودن قداست طبابت به اعراض ناپايدار مادي و هواهاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني؛
احترام به احکام و حدود الهي؛
پرهيز جدي از خيانت و تضييع حقوق بيماران؛
حفظ اسرار بيماران جز در مواقع ضرورت؛
حاضر و ناظر دانستن خدا در همه حال.
توجه بيشتر به آيات قرآن کريم و آموزه هاي ائمه ي معصومين(عليه السلام)، مي تواند مجموعه ي کامل تري از اخلاق پزشکي در اسلام را فراروي ما قراردهد. در اين بخش برخي آيات قرآن کريم و احاديث معصومين(عليه السلام) و نتايج حاصله از آن آمده است:

اخلاق پزشکي در آيات و روايات
 

توجه به مباني و احکام دين اسلام در تمام عرصه ها، از جمله پزشکي، در پيمودن مسير کمال علمي و اخلاقي بسيار مؤثر است؛ زيرا اسلام دين اخلاق است و هدف بعثت پيامبر اسلام نيز اکمال مکارم اخلاق بوده است. «انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق؛ مجلسي 382/68». نکات اخلاقي موجود در سوگندنامه ي پزشکي، محدود به مواردي است که حاصل افکار فلاسفه ي پيشين، از جمله بقراط، بوده است. اما دستورالعمل ها و نکات اخلاقي به صورت جامع و کامل در احاديث پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله) و ائمه معصومين(عليه السلام) جلوه گر شده است. که به عنوان مباني اسلامي اخلاق پزشکي، مي توان از آن به عنوان مکمل يا جايگزين مناسب مباني موجود بهره مند شد. در اين بخش، برخي از نکات اخلاق پزشکي در احاديث و روايات مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد.
1. ايجاد آرامش و سکينه در مريض؛ از امام صادق(عليه السلام) روايت شده که فرمود:
کان يسمي الطبيب المعالج فقال موسي بن عمران يا ربت ممن الداء قال مني قال فممن الدواء قال مني قال فما يصنع الناس بالمعاج قال يطيب بذلک انفسهم فسمي الطبيب لذلک؛ (مجلسي 62/59)
موسي بن عمران به خدا عرض کرد: خداوندا! درد از کيست؟ فرمود: از من عرض کرد: دوا از کيست؟ فرمود: از من. عرض کرد: پس بندگان تو با معالجه چه کار دارند؟ فرمود: به وسيله ي آنها دلهاي بيماران را پاکيزه و خرسند مي سازد و به همين خاطر معالج را طبيب ناميدند».
واژه ي طب به معناي وفق و مدارا در کار و لطف ورزيدن است (طريحي 108/2)، و طبيب را از آن رو طبيب ناميده اند که با مدارا و با تدبير لطيف خود، اندوه را از دل مي گيرد، جالب آنکه در اين حديث به مسئله ي درمان و شفاي جسمي به اندازه ي آرام ساختن دل تأکيد نشده است. بنابراين طبيب به معني آرامش دهنده ي نفس ها و دل ها است.
بيماران در تمام مراحل درمان، نياز به صحبت کردن با پزشک خود و آگاهي از وضعيت سلامتي خويش و نحوه ي درمان و طول مدت آن دارند و افزون بر بيماري، با مسئله ي بزرگ ديگري گريبانگيراند که عبارت از نگراني و اضطراب خاطر است. توجه به اين مسئله در جامعه ي پزشکي امروز بسيار داراي اهميت است و پزشکان بايد همواره به اين نکته توجه کنند که در روند تشخيص و درمان بيماران، آيا در رفع مهم ترين نياز روحي بيماران و ايجاد آرامش و اطمينان در ايشان موفق بوده اند يا خير؟ آيا در نحوه ي برخورد با بيماران و به کارگيري جملات و عبارات محبت آميز و تسکين دهنده و پيگيري کار بيمار با صبر و حوصله، در تقويت روحيه ي بيماران و ايجاد اميد در آنها توفيق داشته اند يا خير؟ يأس و نااميدي موجب تشديد بيماري است و بيشتر از بيماري براي بيمار رنج آور است. امام علي(عليه السلام) فرمود: «اعظم البلاء انقطاء الرجاء؛ آمدي، حکمت 1323؛ سخت ترين بلا، گسستن اميد است».
گاه نااميدي، سبب مرگ بيماري مي شود، چنانکه امام علي(عليه السلام) فرمود آن کسي که نااميدي دامنگيرش شود، مي کشد؛ آمدي، حکمت 6823».
2. توجه به نقش واسطه بودن پزشک در شفاي دردها؛ قرآن کريم مي فرمايد:
و اذا مرضت فهو يشفين؛
او خدايي است که به هنگام بيماري مرا شفا مي دهد(شعرا/82).
اين آيه حاکي است که شفا و طبابت از خداي متعالي است و طبيب واقعي تنها اوست. در واقع خداوند است که خواص درماني را در داروها نهاد و در نظام آفرينش، براي هردردي دارويي آفريد و به انسان، استعداد شناخت دردها و داروها و چگونگي درمان آن ها را عنايت کرد. بدين سان، او را مظهر نام هاي طبيب و شافي خود قرار داد. بنابراين از نگاه اسلام، طبيب و دارو، خواه براي روح و خواه براي جسم، تنها يک وسيله است و تأثير بخشي آن به اراده ي خداوند است (قراعتي 328/8).
بهترين راه زنده کردن اميد در بيمار، تقويت حس مذهبي، توکل به خدا و اعتقاد به اين حقيقت است که طبيب واقعي خدا است و درمان هيچ دردي براي خداوند متعال دشوار نيست و چه بسا دردهاي بي درمان که با دعا شفا يافته؛ خداوند متعال چيزي جز خير وصلاح و سود انسان نمي خواهد.
بنابراين از عوامل اخلاق پزشکي، توجه به نقش واسطه بودن پزشک در شفا و درمان بيماري است. اعتقاد و باورهاي مذهبي پزشک به يقين در نحوه ي درمان او مؤثر است. آثار و برکات ديدگاه توحيدي در موفقيت هاي پزشک مشهود است. توکل و اميد به خداي متعال، که طبيب حقيقي است، نه تنها در فعاليت هاي درماني پزشک، بلکه در روحيه ي بيماران و درمان پذيري و تسريع در بهبودي آنها نيز مؤثر است. زيرا ميل و توجه و درخواست از خداي متعال در فطرت انسان سرشته شده است و بهره گيري از ابزار فطري انسان در تمام مراحل زندگي بهترين راه حل است.

پي نوشت ها :
 

1. دانشجوي دوره دکتري دانشگاه تهران، ri.c.tu@imedahk.an
2. استاد دانشگاه تهران.
 

منبع: فصلنامه پژوهش هاي نهج البلاغه(النهج) 30



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.