مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگي

اسلام مکتبي جامع و فراگير است که همه قلمرو زندگي انسان را مورد توجه قرار داده و براي آن برنامه ارائه کرده است. اسلام ديني نيست که تنها به قلمرو فردي زندگي انسان پرداخته و از بعد اجتماعي زندگي او غافل باشد بر اين اساس است که مي توان مجموعه برنامه هاي اسلامي را با توجه به انواع روابط انسان در پنج بخش تنظيم کرد. يکي از انواع روابط انسان، رابطه او با خداست. انسان بايد خدا را بشناسد، به او ايمان بياورد، از او پيروي کند و در برابر او به
شنبه، 16 ارديبهشت 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگي

مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگي
مؤمنان و اقتصاد سالم در زندگي


 

نويسنده: حجت الاسلام و المسلمين مصطفي پور




 
اسلام مکتبي جامع و فراگير است که همه قلمرو زندگي انسان را مورد توجه قرار داده و براي آن برنامه ارائه کرده است. اسلام ديني نيست که تنها به قلمرو فردي زندگي انسان پرداخته و از بعد اجتماعي زندگي او غافل باشد بر اين اساس است که مي توان مجموعه برنامه هاي اسلامي را با توجه به انواع روابط انسان در پنج بخش تنظيم کرد. يکي از انواع روابط انسان، رابطه او با خداست. انسان بايد خدا را بشناسد، به او ايمان بياورد، از او پيروي کند و در برابر او به عبادت و خضوع و خشوع بپردازد و لذا موظف است نماز بخواند، روزه بگيرد و عبادات ديگر را انجام دهد.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با خويشتن است، بدين معنا که بايد با توسل به تعاليم اسلام، به نيازهاي جسمي و روحي خود توجه و از زيان رساندن به خود خودداري کند.
يکي از انواع روابط، رابطه انسان با طبيعت و محيط زيست است که بايد با در نظر گرفتن قناعت، از آن در جهت رفع نيازهاي خود بهره برداري و از هرگونه ظلم و تعدي و فساد نسبت به آن برخورداري کند.
يکي ديگر از انواع روابط، رابطه انسان با مردم است. اين رابطه ممکن است سياسي، اجتماعي، اقتصادي و مانند آن باشد. از باب مثال آنجا که از رابطه بين حاکم و مردم و حقوق متقابل بين آنها سخن مي گوييم، به رابطه سياسي اشاره داريم؛ آنجا که از رعايت عدالت و دوري از ظلم سخن به ميان مي آيد، منظور رابطه اجتماعي است و آنجا که در زمينه کيفيت و کميت توليد و توزيع و مصرف و ارائه خدمات به جامعه تعاليمي را ارائه مي دهد، به بعد اقتصادي زندگي انسان نظر دارد.
مجموعه احکام اسلامي در زمينه روابط فوق به صورت واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح تنظيم مي شوند. يکي از مسائلي که مؤمنان بايد به آن توجه کنند، چگونگي توليد درآمد و مبادلات مالي با ديگران است. قرآن کريم مي فرمايد دو راه براي توليد درآمد و مبادلات مالي وجود دارند: راه حق و راه باطل، مؤمنان بايد راه حق را بپيمايند و از راه باطل دوري کنند: «يا ايها الذين آمنوا لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض بينکم و بالباطل الا ان تکون تجاره عن تراض منکم و لاتقتلوا انفسکم ان الله کان بکم رحيماً و من يفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً و کان ذلک علي الله يسيراً»( سوره نسا، 29 و 30). يعني اي کساني که ايمان آورده ايد، اموال يکديگر را به باطل و از راه هاي نامشروع نخوريد مگر اينکه تجارتي با رضايت شما انجام گيرد و خودکشي نکنيد. خداوند نسبت به شما مهربان است و هرکس اين عمل را از روي تجاوز و ستم انجام دهد، بزودي او را در آتش وارد خواهيم ساخت و اين کار براي خدا آسان است.
براساس اين آيه اولاً مالکيت خصوصي به رسميت شناخته شده است و اگر فردي مالک اموالي است، ديگران نمي توانند در آن مال تصرف کنند و ثانياً تصرف در اموال ديگران دو راه دارد که يکي راه باطل و ديگري راه درست است که تجارت و مبادله با رضايت دو طرف است؛ يعني اسلام، تجارت با رضايت دو طرف را اجازه داده است. البته در اين دو آيه مطالب ديگري نيز هست که پس از اين پرداخته مي شود.
در سوره مبارکه بقره نيز خطاب به انسان ها فرمود: «و لا تاکلوا اموالکم بينکم بالباطل و تدلوا بها الي الحکام لتاکلوا فريقاً من اموال الناس بالاثم و انتم تعلمون»( بقره، 188). يعني اموال يکديگر را به باطل و ناحق در ميان خود نخوريد و براي خوردن بخشي از اموال مردم به گناه، آن را به قضات ندهيد در حالي که مي دانيد گناه است.
براساس اين آيه هرگونه تصرف در اموال ديگران از غيرطريق صحيح و به ناحق، مشمول نهي خداست، يعني معاملاتي که پايه و اساس عقلاني و هدف صحيحي ندارند، نبايد انجام شوند و براساس آيات 29 و 30 سوره نساء راه صحيح تجارت توأم با تراضي است.
با توجه به محتواي اين دو آيه اولاً بايد ببينيم معناي اکل مال چيست؟ ثانياً مقصود از باطل و اکل مال به باطل چيست و مصاديق باطل کدامند و ثالثاً مصاديق تجارت با تراضي چيست؟

معناي اکل
 

اکل در آيه به معناي گرفتن يا مطلق تصرف است، نه خصوص خوردن(التحفيق، ج1، ص9). مصحح اين اطلاق اينکه خوردن، اولين و نزديکترين فعل طبيعي مورد نياز انسان است، زيرا نخستين نيازي که انسان به آن مي پردازد، خوردن غذاست و پس از برآورده شدن اين نياز به نيازهاي ديگر خود مانند لباس، مسکن و ازدواج مي پردازد، پس اولين تصرفي که انسان بدان پي مي برد، خوردن است و از اين روست که در همه زبان ها از برخورد و تصرف و اخذ اموال همراه با بهره وري، به خوردن تعبير مي شود( الميزان، ج2، ص51) واگر کسي زميني، خانه يا فرش کسي را بگيرد، مي گويند مال مردم را خورد.

اصول مالکيت خصوصي
 

اصل مال از آن خداي سبحان است، ولي افراد خاصي به اموال خاصي ارتباط پيدا مي کنند که از آن به مالکيت خصوصي ياد مي شود. قرآن فرمود: « ولاتوتوا السفهاء اموالکم التي جعل الله لکم قياماً»(نساء5) اموال خود را که وسيله قوام شماست در اختيار سفيهان و افراد کم خرد قرار ندهيد.

مصاديق مال باطل
 

اکل مال به باطل مصاديقي دارد که به برخي از آنها اشاره مي شود:
رشوه: رشوه مالي است که به حاکم و قاضي مي دهند تا با آن حقي را باطل و باطلي را حق جلوه دهد و از اين راه مال ديگران را به ناحق تصاحب کنند. رشوه خواري از مصاديق اکل مال به باطل است . قرآن کريم از پرداخت رشوه به «ادلاء» تعبير مي کند، نه «ايفاء» و اعطا و بذل، زيرا ادلاء براي آن است که آب دور به وسيله طناب و دلو نزديک شود و مستور و پوشيده، آشکار گردد.
نکته اين تعبير لطيف و تشبيه زيباي قرآني آن است که گاهي ممکن است صاحبدلي با طناب پاکيزه و دلو طاهر و پاک از چاه زمزم کوثري را استخراج کند و گاه ممکن است با طناب آلوده و دلو کثيف از چاه فاضلاب، زباله بيرون بياورد. کسي که با رشوه دادن، مالي را به باطل دريافت مي کند، مانند کسي است که بر فراز چاه يا گودال فاضلاب ايستاده و دلوي را به درون آن روانه مي کند تا لجن و کثافت بيرون بکشد. رشوه دهنده در حقيقت با پرداخت رشوه از درون جان آلوده قاضي، حکم باطل و لجن آلودي را بيرون مي کشد و به سر و صورت خود، بلکه به درون جان خود مي ريزد و اين کاري غيرعاقلانه و نشانه ديوانگي است.

رشوه خواري بلاي بزرگ جامعه
 

از بلاهاي بزرگي که پيوسته دامنگير بشر بوده و هست، بلاي رشوه خواري است که يکي از مهمترين موانع اجراي عدالت اجتماعي است، زيرا انسان هاي زورمند و صاحبان قدرت و ثروت و نفوذ قادرند با پرداخت رشوه از منافع خويش دفاع کنند و افراد محق را از حق خود محروم سازند. ناگفته نماند که گاهي رشوه دهنده عنوان آن را تغيير داده و با نام هايي چون هديه، تعارف، حق وحساب، حق الزحمه و انعام اين کار را انجام مي دهند، ولي بايد توجه داشت که اين تغيير نام ها، در ماهيت رشوه تغييري ايجاد نمي کند و حکم آن حرام است.
فردي شبانه برحضرت علي(ع) وارد شد و ظرفي پر از حلواي لذيذ به در خانه آن حضرت آورد. حضرت فرمود: « اين حلوا معجوني بود که من از آن متنفر شدم، گويي آن را با آب دهان يا استفراغ مار خمير کرده بودند. به او گفتم «اصله او زکاه ام صدقه فذلک محرّم علينا اهل البيت حفال لاذا و لاذلک لکنها هديه»( آيا هديه است؟ زکات يا صدقه برما اهل بيت حرام است. گفت: نه اين است و نه آن، بلکه هديه است). به او گفتم: « هبلنک الهبول اعن دين الله اتيتني لتخذ عني، الحتبط انت ام ذو جنه ام تهجر به والله لو اعطيت الاقاليم السبعه بما تحت افلاکها علي ان اعصي الله في غله اسلبها جلب شعيره ما فعلته و ان ديناکم عندي لاهون من ورقه في خم جراده تقضمها ما لعلي و لنعيم يفني ولذه لايبقي(نهج البلاغه، خطبه 224) يعني سوگواران بر عزايت اشک بريزند. آيا با اين عنوان و دين خدا آمده اي که مرا فريب دهي و از آيين حق بازداري؟ دستگاه ادراکت به هم ريخته، يا ديوانه شده اي و يا هذيان مي گويي؟ به خدا سوگند اگر اقليم هاي هفتگانه را با آنچه در زمين و آسمان هاست به من دهند که خدا را با گرفتن پوست جوي از دهان مورچه اي نافرماني کنم، هرگز نخواهم کرد. اين دنياي شما از برگ جويده اي که در دهان ملخي باشد، نزد من خوارتر و بي ارزش تر است. علي را با نعمت هاي فناناپذير و لذت هاي نابودشدني دنيا چه کار؟
علي (عليه السلام) فرمود:« ايما وال احتجب عن حوائج الناس احتحب الله عنه يوم القيامه و عن حوائجه و ان اخذ هديه کان غلولا و ان اخذ الرشوه فهو مشرک»( وسايل الشيعه، کتاب التجاره، ج17، ص94. يعني هر والي و زمامدار و مسئولي که از برآوردن نيازهاي مردم خودداري کند، خداي سبحان در روز قيامت بين او و خودش و نيازهايش حجابي را قرار مي دهد. اگر از کسي هديه اي دريافت کند، خيانتکار است و اگر رشوه بگيرد، مشرک است.
حضرت درباره کساني که حرام خواري مي کنند، فرمود:« کسي که حاجت برادر مسلمان خود را برطرف مي کند و سپس از او هديه مي پذيرد، هو الرجل يقضي لاخيه الحاجه ثم يقبل هديه»( همان، ص95) پيامبر اکرم(ص) فرمود: هديه الامراء غلول(همان، ج27، ص223) يعني هديه فرمانرواي خيانت است.
به پيامبر اکرم(ص) خبر دادند يکي از فرماندارانش به شکل هديه، رشوه پذيرفته است. حضرت ناراحت شدند و به او فرمودند:« کيف تاخذ ما ليس لک بحق»( چرا آنچه را که حق تو نيست مي گيري؟) او با عذرخواهي در پاسخ گفت:« لقد کانت هديه يا رسول الله» اي رسول خدا! آنچه گرفتم هديه بود.» پيامبر فرمودند:« ارايت لوقعه احدکم في داره و لم توله عملاً ان کان الناس يهدونه شيئا( الامام علي، ج1، ص155-156). يعني اگر شما در خانه بنشينيد و از طرف من فرماندار محلي نباشيد، آيا مردم به شما هديه مي دهند؟ سپس دستور دادند هديه را از او بگيرند و در بيت المال قرار دهند و وي را از کار برکنار کرد.
رشوه در اسلام به اندازه اي مورد نکوهش قرار گرفته است که آن را کفر به خداي بزرگ دانسته اند. امام صادق(ع) فرمودند: « الرشا في الحکم هو الکفر باالله( وسايل الشيعه، ج27، ص222) يعني رشوه در حکم کفر به خداست. در حديث ديگري فرمودند: « فاما الرشا في الحکم فهو الکفر بالله العظيم( الکافي، ج5، ص 127) يعني اما رشوه در قضاوت کفر به خداي بزرگ است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند: « اياکم و الرشوه فانها محض الکفر و لايشم صاحب الرشوه ريح الخبه( بحارالانوار، ج101، ص274) يعني از رشوه بپرهيزيد زيرا رشوه کفر خالص است و صاحب رشوه، بوي بهشت را استشمام نمي کند.»

رشوه معنوي
 

گرچه در روايات و آيات رشوه در خصوص مسائل مالي صادق است و شامل رشوه معنوي نمي شود، ولي طبق روايات و مباحث فقهي، رشوه معنوي نيز حرمت دارد. مرحوم سيد محمد کاظم طباطبايي در عروه چنين فتوا داده است:« الرشوه قد تکون مالا من عين او منفعه و قد تکون عملا للقاضي کخياطه ثوبه او تعمير داره او نحوها و قدتکون قولا کمدحه و الثنائي عليه لاماله قلبه الي نفسه ليحکم له و قد تکون فعلا من الافعال کالسعي في حوائجه و اظهار تعظيمه و تعجبيله و نحو ذلک و کل ذلک محرّم اما لصدق الرشوه عليها او للالحاق بها( العروه الوثقي، ج6، ص444) يعني رشوه اقسامي دارد. گاهي مال است، چه عين مال باشد و چه منفعت آن؛ گاهي انجام دادن کاري براي قاضي است، مانند دوختن لباس او يا ساختن خانه او و مانند آن؛ گاهي فعلي از افعال است مانند تلاش در رفع حوائج و نيازهاي او و اظهار تعظيم او و گاهي گفتار است مانند اينکه او را ستايش و توجه او را به خود جلب کند تا به نفع او حکم کند. بنابراين اگر کسي براي حل مشکل گذشته يا آينده خود يا ابطال حقي يا احقاق باطلي بيش از حد معمولي که در برخورد با برادران ايماني خود رفتار مي کند، تعظيم کرد و قاضي را محترم شمرد، رشوه دهنده است و قاضيي که اين احترام را تحويل مي گيرد و از آن لذت مي برد رشوه گيرنده است و آن راشي و رشوه دهنده با کار خود دستي به درون بدبوي اين رشوه گيرنده مي اندازند و مشتي لجن را بيرون مي کشند و سرو روي خود را با آن آلوده مي سازند.
پيامبر اکرم(ص) فرمود: « لعن الله الراشي و المرتشي والماشي بينهما( بحارالانوار، ج101، ص 273): خداوند گيرنده و دهنده رشوه و آن کسي را که واسطه ميان آن دوست، از رحمت خود دور مي گرداند.
2. غصب: مالي که از آن ديگران است و آدمي بناحق آن را تصرف کرده است، غاصب و استفاده از آن مال حرام است. اگر کسي از راه رشوه، به حکم قاضي، مالي را که استحقاق آن را ندارد دريافت کند، غصب است و حکم قاضي، واقع را تغيير نمي دهد و براي او مالکيت نمي آورد؛ بنابراين، کسي که مي داند مال اخذ شده از آن وي نيست و با شهادت باطل و دسيسه يا سوگند دروغ و حکم باطل حاکم، آن را گرفته است، تصرف در آن حرام و مصداق اکل مال به باطل است.
3. خوردن مال يتيم: تعدي به مال يتيم از مصاديق اکل مال به باطل است که بشدت از آن نهي شده است« و اتوا اليتامي اموالهم و لا تتبدلوا الخبيث بالطيب و لاتاکلوا اموالهم الي اموالکم انه کان حوبا کبيراً»( نساء، 2)
يعني اموال يتيمان را هنگامي که به حد رشد رسيدند به آنان بدهيد و اموال بد خود را با اموال خوب آنان عوض نکنيد و اموال آنان را همراه اموال خودتان با مخلوط کردن نخوريد، زيرا اين گناه بزرگي است.
3. رباخواري: ربا در آيات فراواني نکوهش شده است. گاه قرآن کار رباخواران را اعلان جنگ با خدا مي داند(بقره، 279) و زماني يکي از علل عذاب بني اسرائيل را ربا خواري و مال مردم خواري آنان بيان مي کند:« واخذهم الربا و قد نهوا عنه و اکلهم اموال الناس بالباطل» (نساء، 161)يهوديان به خاطر دريافت ربا با اينکه از آن نهي شده اند و تصرف آنها در مال حرام از روي باطل، به عذاب گرفتار شدند.»
4. کم فروشي: از مصاديق اکل به باطل، بهره وري از مالي است که به وسيله کم فروشي به دست مي آيد: « ويل للمطفقين الذين اذا اکتالوا علي الناس يستوفون و اذا کالوهم او وزنوهم يخسرون»(سوره المطففين، آيه 1-3): واي بر کم فروشان، آنان که هنگام دريافت مال تجاري با پيمانه پر تحويل مي گيرند و هنگام فروش و تحويل آن مي کوشند با ميزان ناقص و پيمان کم تحويل دهند. آيا آنان به روز قيامت که روز عظيمي است اعتقاد ندارند؟ اين آيات نشان مي دهد مالي که با کم فروشي به دست مي آيد، مال حرام است و تصرف در آن، اکل مال به باطل و حرام است.
5. قمار: يکي از مصاديق اکل مال به باطل مالي است که از راه برد و باخت و قمار به دست مي آيد. از امام صادق(ع) در مورد اکل مال به باطل سوال کردند. آن حضرت فرمودند: «کانت قريش تقامر الرجل باهله و ماله قنهاهم الله عزوجل عن ذلک( مجمع البيان، ج1-2، ص506): قريش با اهل ومال خود قمار مي کرد که خدا آنان را از آن نهي کرده است.» در روايات فراواني قمار از مصاديق مال به باطل شمرده شده است( وسايل الشيعه، ج17، ص164 تا ص 168).

حرمت مال و جان مردم
 

حرمت مال به اندازه اي است که اسلام آن را در کنار حرمت خون بي گناه آورده است، به گونه اي که در يک آيه، هم از تصرف باطل در مال مردم نهي مي کند و هم از ريختن خون يکديگر بنا حق جلوگيري مي کند. پيامبر اکرم(ص) فرمود:؟« المسلم علي المسلم حرام ماله و عرضه و دمه»( نهج الفصاحه، ج2، ص852) يعني مال و آبرو و خون مسلمانان برمسلمان حرام است. خداوند در قرآن کريم فرموده است: « ولا تقتلوا انفسکم».

تجارت توأم با تراضي
 

در آيه مورد بحث، پس از نهي از تصرف در مال مردم، در يک صورت تصرف در مال ديگران را اجازه داده است و آن از طريق داد وستدي است که از رضايت باطني دو طرف سرچشمه گرفته باشد. در واقع تجارت به همه مبادلات مالي، خواه به صورت خريد و فروش و خواه به صورت اجاره و مزارعه و مضاربه و يا غير آن اطلاق مي شود.
تجارت رضايتمندانه، مبادله مال به مال با رضايت طرفين است. اگرمبادله باشد، بدون رضايت، باطل است. چنانچه رضايت حاصل شود، ولي تجارت نباشد، يا معامله از روي غرور و فريب و يا سفاهت و کم خردي باشد، باطل است. در قمار داد وستد متقابل و رضايت هست، ولي تجارت نيست. قمارباز براساس وحدت مطلوب، يعني رضايت بدون تجارت، راضي است، نه تعدد مطلوب يعني تجارت و رضايت، از اين رو تصرف در آن مال حرام است.

رحمت الهي سرچشمه احکام
 

خداوند احکام و ضوابط ديني را براساس رحمت تنظيم فرموده است: « ان الله کان بکم رحيماً»، يعني هر سه اصل حرمت اکل مال به باطل و محوريت گردش مال براساس تجارت و رضايت و حرمت خودکشي و ديگرکشي، قوانين و ضوابطي کلي بر اساس رحمت الهي هستند.

کاربردهاي تجارت در قرآن
 

تجارت در قرآن کريم در معناي جامع و مجازي نيز به کار رفته است. تجارت جامع يعني مطلق کار و تلاش هاي اقتصادي در سوره نور آمده است:«رجال لاتلهيهم تجاره ولا بيع عن ذکر الله»( نور، 37) يعني مرداني که تجارت و داد وستد، آنان را از ياد خدا بازنمي دارد. تجارت دراين آيه، صرفاً داد و ستد نيست، بلکه هر نوع اشتغالي از قبيل کشاورزي، کارگري، کارمندي، پيمانکاري، دامداري، معاملات و... را شامل مي شود.
تجارت مجازي، تجارتي است که انسان با اينکه چيزي ندارد که به خدا بفروشد و خدا خريدار آن باشد، با او انجام مي دهد. پس اين تجارتي مجازي است. انسان کاري را براي خدا انجام نمي دهد که مزد بگيرد، بلکه کارهايش براي کمال و جبران نقص خويش است و لذا اگر در سوره صف، ايمان به خدا را تجارت نجات بخش ناميده(صف آيه 10-11)و در سوره توبه از فروش جان به خدا سخن مي گويد( توبه، آيه 111) انسان مالک جان و نفع و ضرر خود نيست و لذا تعبيري مجازي و براي تشويق است.

سرپيچي از قوانين الهي و پيامد آن
 

خداي رحيمي که براساس مهر و رحمت، حرمت اکل مال به باطل، حليت تجارت رضايتمندان و حرمت قتل نفس را تنظيم فرموده است، مقتدرانه و عادلانه براساس قهر، متعدي و ظالم را به آتش مي برد و مي سوزاند و اين کار براي او آسان است:« و من يفعل ذلک عدواناً و ظلماً فسوف نصليه ناراً». ظلم و عدوان در قرآن مترادف نيستند، زيرا واژه ظلم جامع ستم به خويش و ستم به ديگران است. صرف مال خود در حرام و تعدي به مال ديگران، هر دو ظلم و ستم هستند، ولي عدوان درباره خود معنا ندارد. اکل مال خود به باطل و خودکشي عدوان نيست، گرچه ظلم است.

آسان بودن کار براي خداي سبحان
 

همه کارها اعم از آفرينش و تدبير، احياء و امامه و مانند آنها براي خدا آسانند، اما در عين حال قرآن مي فرمايد آن خدايي که براساس مهر، احکامي را مقرر مي دارد، براساس قهر نيز قوانيني را معين فرموده است که به استناد آنها متعدي و ظالم را به آتش مي برد و اين کار براي وي آسان است، زيرا خدا قادر مطلق و موجود بي نهايت است.

نتيجه گيري
 

از مجموعه مباحث اين مقاله چنين نتيجه گرفته مي شود که يکي از وظايف مؤمنان از نظر مالي و اقتصادي آن است که از تصرف در مال حرام خودداري کنند و به باطل در مالي تصرف نکنند؛ از اين رو از گرفتن رشوه، ربا، دزدي، قمار، کم فروشي، خوردن مال يتيم و مانند آن خودداري و تنها از راهي درآمد کسب کنند که مشروع باشد. يکي از راه هاي درآمد حلال، تجارت رضايتمندانه است. اگر انسان از راه حرام کسب مال و آن را در زندگي مصرف و يا اقدام به کشتن ديگران يا خود کند، فردي ظالم و متجاوز است و انسان ظالم و متعدي گرفتار عذاب الهي خواهد شد.
منبع:نشريه پاسدار اسلام، شماره 352-351.



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما