«بلبل» از دنیا مذمّت می کند!
در تفسیر ((کشف الاسرار)) آمده است که:
حضرت سلیمان نبی علیه السلام با اطرافیانشان نشسته بود که صدای آواز «بلبلی» به گوش رسید. سلیمان عرض کرد: آیا می دانید چه می گوید؟! «اتدرون ما یقول هذا البلبل؟!) گفتند: نه ما نمی دانیم. فرمود، می گوید: اکلت نصف تمره فعلی الدنیا العفاء من امروز نصف یک خرما خورده ام (و سیر شده ام)، خاک بر سر این دنیا!
دو قرص نان اگر از گندم است یا از جو
دو تای جامه گر از کهنه است یا از نو
چهار گوشه دیوار خود به خاطر جمع
که کس نگوید از این جای خیز و آنجا رو
هزار بار نکوتر بنزد دانایان
ز فرّ مملکت کیقباد و کیخسرو
«طاووس» از مکافات عمل هشدار می دهد!
سپس «طاووس» صدا سر داد. سلیمان علیه السلام فرمود، می گوید: کما تدین تدان همانطور که با دیگران عمل می کنی، با خودت همانطور عمل می شود.
به چشم خویش دیدم در گذرگاه
که زد بر جان موری مرغکی راه
هنوز از دست چنگالش نپرداخت
که مرغ دیگر آمد کار او ساخت
این یک قانون است که: ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها.
این جهان کوه است و فعل ما ندا
سوی ما آید نداها را صدا
و در جایی دیگر می فرماید:
مگر ناخوش که پاسخ ناخوش آید
به کوه آواز خوش ده تا خوش آید
امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: البر لا یبلی و الذنب لا ینسی نیکی هیچگاه کهنه نمی گردد، و گناه و بدی هرگز فراموش نمی شود.
«هدهد» به رحم و مروّت سفارش می کند!
سپس هدهد آواز خواند. سلیمان علیه السلام فرمود می گوید: من لا یرحَم لا یُرحَم، کسی که به دیگران رحم نکند به خودش رحم نمی شود. در توضیح کلام «هدهد» تنها به یک روایات زیبای نبوی علیه و آله صلی الله اشاره می کنیم: حضرت فرمودند: بروا آباءکم یبرکم أبناءکم و عفوا عن نساء النّاس یعف عن نسائکم
به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان به شما نیکی کنند و نسبت به زنان مردم عفت بورزید، تا دیگران هم نسبت به زنان شما عفت بورزند. سپس «صرد» صدا کرد. سلیمان علیه السلام فرمود می گوید: استغفروالله یا مذنبون!؟ ای گنهکاران! به درگاه خدا استغفار کنید. سپس «طوطی» آواز سر داد. سلیمان علیه السلام فرمود می گوید: «کل حی میت و کل جدید بال» هر زنده ای می میرد، و هر تازه و نویی کهنه می شود و می پوسد عالمه فاضله، پروین اعتصامی می گوید:
شالوده کاخ جهان بر آب است
تا چشم بهم بر زنی خراب است
ایمن چه نشینی در این سفینه
کین بحر همیشه در انقلاب است
آبی بکش از چاه زندگانی
همواره نه این دلو را طناب است
بگذشت مَه و سال وین عجب نیست
این قافله عمریست در شتاب است
بیدار شو، ای بخت خفته چوپان
کاین بادیه راحتگه ذئاب است
در زمره پاکیزگان نباشی
تا بر دلت آلودگی حجاب است
«پروین» چه حصاد و چه کشتکاری
آنجا که نه باران، نه آفتاب است
/ج