سرگذشت زكريا (ع) و مريم (س)
يكي از پيامبران حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ است، كه نام مباركش در قرآن هفت بار در سه سوره آمده است، زكريا بن برخيا ـ عليه السلام ـ از پيامبران بني اسرائيل بود، كه سلسله نسبش به حضرت داود ـ عليه السلام ـ ميرسد، او رييس راهبان و خدّام بيت المقدس بود و مردم را به شريعت حضرت موسي ـ عليه السلام ـ دعوت ميكرد.
به اين ترتيب زكريا و عمران، دو شخصيت بزرگ بني اسرائيل، باجناق همديگر شدند، و علاوه بر رابطة مكتبي، رابطة خويشاوندي نيز پيدا كردند. چند سال از اين ماجرا گذشت، عمران صاحب دختري به نام مريم شد، ولي زكريا ـ عليه السلام ـ داراي فرزند نشد، زيرا همسرش نازا بود.
طبق بعضي از روايات، از سوي خدا به عمران وحي شد كه به زودي خداوند پسر پربركتي كه ميتواند بيماران غيرقابل درمان را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا زنده نمايد به تو عنايت خواهد كرد، عمران اين مطلب را به همسرش حَنّه خبر داد.
حَنّه وقتي كه باردار شد، تصور ميكرد كه فرزند مذكور، همان است كه در رحم دارد (غافل از آن كه منظور از آن پسري كه خداوند به عمران وحي نمود، نوة عمران به نام عيسي ـ عليه السلام ـ است، كه حَنّه براي مادر او (مريم) باردار ميباشد.)
به همين دليل حَنّه نذر كرد كه كودك پسر خود را وقتي كه بزرگ شد خدمتگذار مسجد بيت المقدس قرار دهد.
ولي وقتي كه فرزندش متولد شد ديد دختر است، نگران شد كه چه كند، زيرا خدمتگذاران مسجد را از ميان پسران انتخاب ميكردند، از اين رو گفت: «پسر همانند دختر نيست.»
سپس افزود: خدايا من نام دختر را مريم ميگذارم، و او و فرزندانش را از وسوسههاي شيطان رجيم، در پناه درگاه تو قرار ميدهم.[3]
مريم ـ عليها السلام ـ به معني عبادت كننده و خدمتگذار است. از آن جا كه حَنّه ميخواست او را خدمتگذار مسجد و عبادت كننده در مسجد بيت المقدس قرار دهد، نام او را مريم نهاد.
كم كم مريم ـ عليها السلام ـ بزرگ شد و با اين كه دختر بود، خداوند او را به عنوان خدمتگذار مسجد بيت المقدس پذيرفت.
مطابق تواريخ، عمران پدر مريم ـ عليها السلام ـ ، قبل از تولد مريم ـ عليها السلام ـ از دنيا رفت، از اين رو وقتي كه مريم ـ عليها السلام ـ خدمتگذار مسجد شد، نياز به سرپرست داشت، حَنّه مريم را كه كودك بود به بيت المقدس نزد علما و دانشمندان يهود آورد و گفت: «اين كودك هديه به بيت المقدس است، سرپرستي او را يك نفر از شما برعهده بگيرد.»
چون آثار عظمت از چهرة مريم ـ عليها السلام ـ ديده ميشد، گفتگو در ميان دانشمندان بني اسرائيل در گرفت، هر كدام از آنها ميخواست اين افتخار نصيب او شود. سرانجام تصميم گرفتند قرعه كشي كنند، به كنار نهري آمدند. حضرت زكريا ـ عليها السلام ـ نيز جزء آنها بود. قلمها و چوبهايي را كه به وسيلة آنها قرعه ميزدند حاضر كردند، نام هر يك از داوطلبان سرپرستي مريم ـ عليها السلام ـ را روي آن چوبها نوشتند و آن قلمها را در ميان آب انداختند، هر قلمي كه در ميان فرو ميرفت، بازنده بود و تنها قلمي كه روي آب ماند، قلمي بود كه نام زكريا روي آن نوشته شده بود. به اين ترتيب سرپرستي زكريا ـ عليه السلام ـ نسبت به مريم ـ عليها السلام ـ قطعي شد، و در واقع حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ از همه شايستهتر به سرپرستي مريم ـ عليها السلام ـ بود، زيرا علاوه بر مقام نبوت، شوهر خالة مريم ـ عليها السلام ـ نيز بود.[4]
حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ هم چنان سرپرستي حضرت مريم ـ عليها السلام ـ را بر عهده گرفت تا مريم ـ عليها السلام ـ بزرگ شد.
مريم ـ عليها السلام ـ آن چنان به عبادت خدا مشغول بود كه روزها روزه ميگرفت و شبها به عبادت ميپرداخت، او آن چنان در پرهيزكاري و معرفت و شناسايي پروردگار پيش رفت، كه از احبار و دانشمندان پارساي آن زمان نيز پيشي گرفت.[5]
هنگامي كه زكريا ـ عليه السلام ـ كنار محراب او قرار ميگرفت و براي ديدار او ميآمد، غذاهاي مخصوصي در كنار محراب او مشاهده ميكرد، كه شگفت زده ميشد، روزي به او گفت:
«يا مَرْيمُ أَنَّى لَكِ هذا؛ اي مريم! اين غذاها (و ميوههاي غير فصل) را از كجا آوردي؟»
مريم ـ عليها السلام ـ در جواب گفت:
«هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يرْزُقُ مَنْ يشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ؛ اين از طرف خدا است، و او است كه هركس را بخواهد، بيحساب روزي ميدهد.»[6]
آري به اين ترتيب خداوند غذاهاي بهشتي غير فصل را به مريم ميرسانيد.
ازدواج زكريا
به اين ترتيب زكريا و عمران، دو شخصيت بزرگ بني اسرائيل، باجناق همديگر شدند، و علاوه بر رابطة مكتبي، رابطة خويشاوندي نيز پيدا كردند. چند سال از اين ماجرا گذشت، عمران صاحب دختري به نام مريم شد، ولي زكريا ـ عليه السلام ـ داراي فرزند نشد، زيرا همسرش نازا بود.
سرپرستي زكريا ـ عليه السلام ـ از مريم ـ سلام الله عليها ـ
طبق بعضي از روايات، از سوي خدا به عمران وحي شد كه به زودي خداوند پسر پربركتي كه ميتواند بيماران غيرقابل درمان را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا زنده نمايد به تو عنايت خواهد كرد، عمران اين مطلب را به همسرش حَنّه خبر داد.
حَنّه وقتي كه باردار شد، تصور ميكرد كه فرزند مذكور، همان است كه در رحم دارد (غافل از آن كه منظور از آن پسري كه خداوند به عمران وحي نمود، نوة عمران به نام عيسي ـ عليه السلام ـ است، كه حَنّه براي مادر او (مريم) باردار ميباشد.)
به همين دليل حَنّه نذر كرد كه كودك پسر خود را وقتي كه بزرگ شد خدمتگذار مسجد بيت المقدس قرار دهد.
ولي وقتي كه فرزندش متولد شد ديد دختر است، نگران شد كه چه كند، زيرا خدمتگذاران مسجد را از ميان پسران انتخاب ميكردند، از اين رو گفت: «پسر همانند دختر نيست.»
سپس افزود: خدايا من نام دختر را مريم ميگذارم، و او و فرزندانش را از وسوسههاي شيطان رجيم، در پناه درگاه تو قرار ميدهم.[3]
مريم ـ عليها السلام ـ به معني عبادت كننده و خدمتگذار است. از آن جا كه حَنّه ميخواست او را خدمتگذار مسجد و عبادت كننده در مسجد بيت المقدس قرار دهد، نام او را مريم نهاد.
كم كم مريم ـ عليها السلام ـ بزرگ شد و با اين كه دختر بود، خداوند او را به عنوان خدمتگذار مسجد بيت المقدس پذيرفت.
مطابق تواريخ، عمران پدر مريم ـ عليها السلام ـ ، قبل از تولد مريم ـ عليها السلام ـ از دنيا رفت، از اين رو وقتي كه مريم ـ عليها السلام ـ خدمتگذار مسجد شد، نياز به سرپرست داشت، حَنّه مريم را كه كودك بود به بيت المقدس نزد علما و دانشمندان يهود آورد و گفت: «اين كودك هديه به بيت المقدس است، سرپرستي او را يك نفر از شما برعهده بگيرد.»
چون آثار عظمت از چهرة مريم ـ عليها السلام ـ ديده ميشد، گفتگو در ميان دانشمندان بني اسرائيل در گرفت، هر كدام از آنها ميخواست اين افتخار نصيب او شود. سرانجام تصميم گرفتند قرعه كشي كنند، به كنار نهري آمدند. حضرت زكريا ـ عليها السلام ـ نيز جزء آنها بود. قلمها و چوبهايي را كه به وسيلة آنها قرعه ميزدند حاضر كردند، نام هر يك از داوطلبان سرپرستي مريم ـ عليها السلام ـ را روي آن چوبها نوشتند و آن قلمها را در ميان آب انداختند، هر قلمي كه در ميان فرو ميرفت، بازنده بود و تنها قلمي كه روي آب ماند، قلمي بود كه نام زكريا روي آن نوشته شده بود. به اين ترتيب سرپرستي زكريا ـ عليه السلام ـ نسبت به مريم ـ عليها السلام ـ قطعي شد، و در واقع حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ از همه شايستهتر به سرپرستي مريم ـ عليها السلام ـ بود، زيرا علاوه بر مقام نبوت، شوهر خالة مريم ـ عليها السلام ـ نيز بود.[4]
حضرت زكريا ـ عليه السلام ـ هم چنان سرپرستي حضرت مريم ـ عليها السلام ـ را بر عهده گرفت تا مريم ـ عليها السلام ـ بزرگ شد.
غذاهاي بهشتي
مريم ـ عليها السلام ـ آن چنان به عبادت خدا مشغول بود كه روزها روزه ميگرفت و شبها به عبادت ميپرداخت، او آن چنان در پرهيزكاري و معرفت و شناسايي پروردگار پيش رفت، كه از احبار و دانشمندان پارساي آن زمان نيز پيشي گرفت.[5]
هنگامي كه زكريا ـ عليه السلام ـ كنار محراب او قرار ميگرفت و براي ديدار او ميآمد، غذاهاي مخصوصي در كنار محراب او مشاهده ميكرد، كه شگفت زده ميشد، روزي به او گفت:
«يا مَرْيمُ أَنَّى لَكِ هذا؛ اي مريم! اين غذاها (و ميوههاي غير فصل) را از كجا آوردي؟»
مريم ـ عليها السلام ـ در جواب گفت:
«هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يرْزُقُ مَنْ يشاءُ بِغَيرِ حِسابٍ؛ اين از طرف خدا است، و او است كه هركس را بخواهد، بيحساب روزي ميدهد.»[6]
آري به اين ترتيب خداوند غذاهاي بهشتي غير فصل را به مريم ميرسانيد.
پی نوشت:
[1]. در بعضي از روايات او با نام «حنّانه» خوانده شده كه مادر حضرت يحيي ـ عليه السلام ـ بود. (بحار، ج 14، ص 202).
[2]. منظور از اين عمران غير از عمران پدر موسي ـ عليه السلام ـ است، و ميان آنها 180 سال فاصله وجود داشت. (بحار، ج 14، ص 194).
[3]. آل عمران، 35 و 36.
[4]. مجمع البيان، ج 1 و 2، ص 436 (ذيل آية 37 آل عمران).
[5]. همان مدرك.
[6]. آل عمران، 37.