مبانی نظری اقتصاد اسلامی (1)

باید یاد کنیم که کتاب «الحیاة»، تألیف مشترک است؛ یعنی استاد محمدرضا حکیمی و دو برادر فاضل خویش – فاضلانی اسلام شناس و زمان شناس، حجة الاسلام استاد محمد حکیمی، و حجة الاسلام استاد علی حکیمی، به تألیف آن، از حدود 35 سال پیش دست یازيدند و تا کنون نیز مشغول مجلّدات بعدی این کتابند، که قرار است به خواست خداوند متعال به 12 جلد برسد.
چهارشنبه، 10 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی نظری اقتصاد اسلامی (1)

 مبانی نظری اقتصاد اسلامی (1)
مبانی نظری اقتصاد اسلامی (1)


 

نویسنده: استاد محمدرضا حکیمی




 
اشاره:
این مقاله برگرفته از کتاب بزرگ «الحیاة» جلدهای سوم و چهارم می باشد که زیر نظر استاد محمدرضا حکیمی تهیه و تصحیح شده است.
باید یاد کنیم که کتاب «الحیاة»، تألیف مشترک است؛ یعنی استاد محمدرضا حکیمی و دو برادر فاضل خویش – فاضلانی اسلام شناس و زمان شناس، حجة الاسلام استاد محمد حکیمی، و حجة الاسلام استاد علی حکیمی، به تألیف آن، از حدود 35 سال پیش دست یازيدند و تا کنون نیز مشغول مجلّدات بعدی این کتابند، که قرار است به خواست خداوند متعال به 12 جلد برسد.
 

مال و حدود آن در تصور اسلامی
 

چکیده:
 

مسئله مال و حدود و ثغور آن از جمله مواردی است که کمتر به آن توجه شده است که عمدتاً پاسخ به سؤالاتی نظیر اسلام به مال و مالکیت چگونه می نگرد؟ در مکتب اسلام کسب مال در چه کیفیت و کمیتی مجاز است؟ پی آمد افزون بر حد «قوامی»٭ بر آن چیست؟ و...
حال آنکه تعهد دینی ما بر آن است که آنچه اسلام در حد و تعریف مال گفته است در نظر داشته باشیم و چه در عمل و چه در تعیین مصداق از آن تجاوز ننمایم.
اسلام مال را با صفت هایی چون «قوام» و «قیام» برای زندگی مردم و وسیله سامانیابی خلق و اصلاح امور زندگی معرفی کرده است. از این توصیف ها، تعریف اسلامی مال و مفهوم آن و آنچه را اسلام مال می نامد، و احکامی که برای آن معین می کند به دست می آید.
گردش مال باید در بین همه مردم صورت گیرد و اسلام گردش مال در دست عده ای قلیل را منع می کند و نقش حکومت را در این موضع بسیار تعیین کننده برمی شمرد.
اسلام مال را امانت الهی در دست مردم و از آن خداوند برمی شمرد. و لذا محدودیت هایی برای مصرف اموال قائل می گردد.
در نظر اسلام مال اگر از موضع قوامی و قیامی خود خارج گردد، عاملی است برای فروپاشیِ جوامع بشری، و در غیر این صورت پشتوانه ای برای صاحب زندگی خواهد بود.
در اسلام حفظ حد اعتدال و قوام مال بسیار اهمیت دارد.
به طوری که در منطق اسلام اگر مال به هر صورت و در هر محیط، زیاد شود، آن مال به صورت ضد مال درمی آید.
و مال به شکل تکاثری حرام و غیرمشروع بوده و وسیله ای برای تباهی و استثمار توده ها است.
اهمیت بحث هم از همین مواضع آشکار می گردد، چرا که آثار ناهنجار عدم توجه به حدود کمّی و کیفی مالکیّت (مکاسب محرّمه)، و حفظ حدود آن، بر گردۀ توده ها قرار گرفته و توازن اجتماع را برهم می زند، و آگاهی نسبت به این حدود از مباحثی است که اهمیت مال، گردش و حدود آن را در جامعه – چه در بعد فردی و چه در بعد اجتماعی – روشن می سازد و پایه گذار مکتب اقتصادی اسلام می شود.

کلید واژه ها:
 

تعریف مال، حدود مال، گردش مال، قوام مال، حرمت مال، مالکیت، حدود مالکیت

مال در اسلام (در تصور اسلامی)
 

گذری بر آیات قرآنی و تعمق در آن، ما را به مکتب اقتصادی و عدالت آفرینی می رساند که حرکت در جهت نه چندان آسان آن، عامل بر پاداری عدالت اجتماعی خواهد بود. به خلاصه ای از مضامین این مفاهیم – در نگاهی گذرا – اشاره می نماییم:
1- تلاش کردن و برای کسب روزی در زمین پراکنده شدن (جمعه، 10)
2- یاری جستن از خدا، در تلاش و کوشش، با یاد کردن فراوان خدا (جمعه، 10)
3- بازداشتن سفیهان (و غیرمتخصصان) از تصرف در اموال و دخالت در برنامه های اقتصادی (نساء، 5)
4- اموال را پشتوانۀ زندگی مردم و استقامت ایشان دانستن (نساء، 5)
5- جلوگیری از خورده شدن اموال مردم به دلایل باطل، و همچنین جلوگیری از رشوه دادن به کارگزاران و طاغوتان و روحانیون مالدوست و متمایل به دنیا (بقره، 188)
6- تاکید قاطع دربارۀ حقوق یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان، و پرهیز دادنی سخت از تسلط انحصاری توانگران بر اموال (حشر، 75)
7- فرمان به پرداخت زکات، و آن را همچون خواندن نماز دانستن و ستون دوم دین شمردن (الصّلاة عمود الدین و الزکاة عمودۀ الثانی) (بقره، 43)
8- بخشیدن سهمی به هر کس که کسب کند و برای چیزی زحمت کشد و در راه آن متحمل مشقت گردد (نساء، 32)
9- مبارزۀ قاطع بر ضد بخل و تأثیرپذیری از روحیات بخیلان، و آنان و ممسکان را در شمار کافران قلمداد کردن (نساء، 37)
10- تأکید بر پرداختن زکات باطنی (یعنی «حق معلوم» مذکور در قرآن کریم) و بخشیدن آن به سائلان و محرمان (معارج، 34 – 25)
امام علی (علیه السلام):
«ای کمیل برکت در مال کسی است که زکات دهد و بخشی از مال خویش را به مؤمنان دیگر بخشد و (با امکاناتی که دارد) به زندگی خویشاوندان برسد.» (1)
11- انفاق در ردیف ایمان به خدای متعال قرار دادن، و آن را عملی نیایی به شمار آوردن. یعنی کسی که انفاق می کند چیزی از مال خود نمی دهد، بلکه بعنوان نایب از مالک اصلی (خداوند متعال) آن را می بخشد (حدید، 7)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به روایت امام صادق (علیه السلام):
«ما پیامبران برای جمع آوری مال انگیخته نشدیم، بلکه برای انفاق کردن آن انگیخته شدیم.» (2)
این سخن، ژرف، زنده و جهت بخش، معرف اصلی حیاتی و سرنوشت ساز در میدان های اقتصادی جامعه های پیرو دین است. چه آشکارا اعلان می کند که رسالت دین های الهی، مبتنی بر اصل انفاق مال و پراکندن آن، و به گردش درآوردن آن میان مردم و در دسترس همه قرار دادن است؛ نه جمع کردن آن. و آنچه باید مورد توجه قرار گیرد این است که کلمۀ «انفاق» در این حدیث مقابل کلمۀ جمع آمده است، تا بدین گونه نفی جمع کردن اموال و مراد از انفاق مورد تأکید قرار گیرد.
12- پاکیزگی جان و مال جز از طریق بخشش آن ممکن نیست (لیل، 18)
13- مال به خودی خود فتنه است و مایۀ گرفتاری و آزمون، پس نباید انسان موّحد و متعهد به دین، آن را قطب زندگی و فعالیّت های خویش قرار دهد (انفال، 28)
14- کوبیدن تکاثر و نازیدن به مال و ثروت (حدید، 20)
15- ناچیزی مال به خودی خود و ناتوانی آن از کمک کردن به مالک خویش به هنگام سقوط و نگونساری (لیل، 11)
16- نظری خشم آمیز به انباشتن مال، چون آدمی را از یاد خداوند غافل می کند. (منافقون، 9)
17- عیب جویی از مال دوستی و حرص زدن در راه به دست آوردن (فجر، 20)
18- فرمان دادن به انفاق و اینکه ترک آن سبب هلاک است، و اینکه بخیلان در حقیقت در حق خود بخل می ورزند، و سرانجامِ ترک انفاق، این است که قوم مُمسک از میان رفته و گروهی دیگر جای آنان نشینند. (بقره، 195 – محمد، 38)
19- ملازمه میان بی نیازی و سرکشی، و اینکه طاغوت مالی نیز خود طاغوت است (نفی دیکتاتوری مال)، (علق، 6 و 7)
20- نهی از تکبر، گردن کشی و طغیان، در بهره برداری از اموال و ارزاق خدا که بر بندگان منت گذاشته و به ایشان بخشیده است (طٰه، 81)
21- اموال (در صورت کوتاهی کردن از ادای تکالیف مالی در حق اجتماع) سبب بازداشتن انسان از ادای تکالیف انسانی، دینی و اجتماعی می شود (فتح، 11)
22- مالها وسایلی است برای خالص سازی انسان ها و آزمودن آنها (آل عمران، 186)
23- جهاد با مال به منزلۀ جهاد با جان است (توبه، 41)
24- ستایش از جهادکنندگان با مال و جان و فضیلت آنان (نساء، 95)
25- خدا مال را از کسانی می خرد (و می پذیرد) که توانایی بخشیدن و انفاق دارند (و هر کس به هر اندازه انفاق کند خداوند می پذیرد) (توبه، 11)
26- طرد اسراف و نهی قطعی از آن (اعراف، 31)
27- محکوم شمردن زندگیهای اشرافی و اِترافی (اسراء، 16 – واقعه، 45)
بنابراین، از آیات و احادیث رسیده درباره اموال و آنچه به آن ارتباط پیدا می کند، این موضوعات به روشنی به دست می آید:
1) ایستار کلی اسلام نسبت به اموال و هدفهای کسب مال،
2) جهت گیری اصلی و اساسی اسلام در سیاست های مالی و اقتصادی،
3) راه صحیح گردش اموال میان مردم،
4) نقش مهم تقسیم و توزیع مال و تعدیل مالکیت و مصرف در تربیت افراد و اصلاح اجتماع،
5) نقش محوری انفاق و سیاست کلی اقتصادی اسلام و نظام مالی معین آن.
پیامبر انقلابی بزرگ اسلام به همانگونه که برای کارزار با کفر و بت پرستی قریش مبعوث شد، به آن نیز مبعوث شد که با اشرافیت قریش و اموال مشکوک آنان، و معیشت افراطی، و فرهنگ های سرمایه داری خرافی و جاهلی قریش نیز درگیر شود. و واضح است که نظام مالی اگر متکی بر پایه انفاق و توزیع مال باشد نه جمع آوری و روی هم انباشتن آن، نه فقیری بیچاره در اجتماع وجود پیدا خواهد کرد و نه توانگری ولخرج و شادخوار. و احادیث و آیات پیرامون این موضوع چنان قاطع و جازم است که ناگزیر باید به آن ها گردن نهاد و بر وفق آن ها عمل کرد.
بنگرید به سورۀ مبارکۀ «تکاثر»، سورۀ «حدید» آیه 25 و سورۀ «نحل»، آیه 90.
این ها خطوطی است که قرآن برای ایجاد جامعه ای قرآنی طرح ریزی کرده است.
این در مرتبه نخست. در مرتبه دوم می گوییم که این امر (یعنی پراکندن و توزیع اموال در جامعه) روح و جوهر اسلام در تنظیم حیاتی جامعۀ انسانی، و قانونگزاری عادلانۀ کلی، و یکی از اصول الهی و مبانی اسلامی در میدان های سیاست مالی است که جامعه را به قوامی عادلانه می رساند.
قرآن کریم، مواهب طبیعی و نعمات الهی را رزقی برای انسان و وسیله ای محسوب داشته است که با آن ها زندگی وی (در جهت رشد انسانی – الهی) ادامه پیدا می کند، و وسایل معیشت او فراهم می آید، و مایه بقا و حرکت او خواهد بود به سوی خیر و تکامل. پس خدای بخشندۀ نعمتها، برای آنکه آدمی را در چارچوب بهره برداری معتدل از نعمت های الهی محدود سازد و از فزونروی و سرکشی در مصرف نگاه دارد، آیاتی مؤکد دربارۀ تقوای اقتصادی و معیشتی نازل فرموده است. از جمله در سورۀ «مائده» آیه 88 می فرماید:
«از هر چیز حلال و پاکیزه ای که خدا روزی شما قرار داده است بخورید و تقوی را رعایت کنید...»
و رعایت تقوی در معیشت، در ضمن چهار امر امکان پذیر خواهد بود:
1) رفع نیازمندی های زندگی به وسیله مال، در حدی مناسب و اقتصادی
2) پرهیز از زیاده طلبی و تکاثر در کسب مال و مالکیت و اندوختن
3) دوری گزیدن از مصرف گرائی و اسراف و تبذیر در خرج کردن و مصرف مال
4) انفاق مقدار زاید مال و امکانات.
بنابراین هدف نهایی از مال و کسب آن در منطق اسلام منحصر به دو امر خواهد بود:
1- تأمین معیشت مقتصدانه و باندازه کفاف و نزدیک به آن.
2- بخشیدن افزونی مال و انفاق کردن آن میان مردم، تا چنان باشد که مال تنها در میان توانگران به گردش نیفتد، و حرکات معیشتی و رفاهی و حیاتی و پرورشی و تکاملی مردم متوقف نشود.
بنابراین ارتباط انسان با مال همچون ارتباط او با سایر نعمات و مواهب الهی است، یعنی از قوانین کلی حاکم بر کائنات تبعیّت می کند، یعنی با آن پیوستگی دارد. در سورۀ «طاها» آیه 81 می فرماید:
«از روزیهای حلال و پاکیزه ای که به شما داده ام بخورید و اندازه نگه دارید، وگرنه به خشم من دچار خواهید گشت؛ هر کس به خشم من دچار شود در دوزخ سرنگون گردد».
و همچنین امام علی (علیه السلام) می فرمایند:
«هر کس انحصارطلبی کند هلاک خواهد شد».
و آشکار است که ضایع کردن مال و اسراف در خرج آن، و جلوگیری از گردش آن در دست مردم نیز بر انسان حرام خواهد بود.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
«خوشا به حال مؤمنی که مال را بدون معصیت به دست آورد، و آن را بدون معصیت خرج کند، و به مستمندان بدهد، و از معاشرت با خودپسندان و فخرفروشان و دنیا دوستان – که بر خلاف سنّت من بدعت می گذارند و سیره و رفتاری جز سیره و رفتار من دارند – خودداری کند».
دقت در اين حديث روشن مي دارد كه نگاه داشتن مال و دوست داشتن آن (مالدوستي و عبادت درهم و دينار و يورو و دلار و پوند و ... ) امري است بر ضد سيرۀ پيامبر (صلي الله و عليه و اله و سلم ) و بسياري از مفاسد اجتماعي برخاسته از اين گونه چيزها است:
الف – دور شدن ثروتمندان و توانگران مسلمان، از سیرۀ اسلامی، در تحصیل ثروت و تملّک آن، از راه انباشتن، و تمام همت را مصروف آن داشتن، و تمایل به فزونخواهی و به مال بالیدن.
ب – کوتاهی کردن علمای مسلمان در قطع رابطه با متکاثران و مسامحه ایشان در حرام شمردن ثروت تکاثری و تعدّی اقتصادی.
ج – خودداری حکومت گران کشورهای اسلامی از مبارزه با متکاثران بلکه تمایل نشان دادن ایشان و – در بسیاری اوقات – به حکومت رسیدن آنان.
د – طرفداری برخی کسان که مردمان به سخنان ایشان گوش فرا می دهند از ثروتمندان و تأیید آنان.
ح – طرح دینی قوانین و برنامه های اقتصادی به صورتیکه به سود اینان باشد.
در این حدیث شریف نبوی که ذکر گردید آموزش هایی در بیان چگونگی کسب مال و حدود مشروع و راه های درست مصرف کردن نیز مشاهده می شود که به آنان اشاره می شود:
1) کسب مال بدون معصیت (معتدل و مشروع): گناه اقتصادی از بزرگترین گناهان اجتماعی است که زیان آن گسترده تر و وخامت آن شدیدتر است. امام صادق (علیه السلام) گناه اقتصادی را اساس انهدام اجتماعی و علت اصلی و فقر و گرسنگی و برهنگی برمی شمرد و همچنین گناهانی که ثروتمندان ولخرج مرتکب می شوند و اموال و کالاهای فراوانی را به میل اندازه ناپذیر خویش مصرف می کنند و... و امساک و بخل و احتکار و اسراف و اجحاف در نرخ گذاری (و ایجاد تورمهای کاذب و ضدّانسانی)، و ستم روانی بر مزد بگیران و کارگران و کم دادن حقوق ایشان و... .
2) انفاق (هزینه گذاری بدون معصیت): این قسمت اشاره دارد به اینکه مصرف کردن و انفاق مال واجب است که از معصیت و گناه به دور باشد، و عنوان اسراف و هدر دادن مال پیدا نکند، یا در معصیت فردی و اجتماعی مصرف نشود. بنابراین مسلمان معتقد کسی است که مال را بدون ارتکاب معصیت به دست آورد، و بدون معصیت مصرف کند، پس در آن چه خیر و صلاح است امساک روا نیست، و در شر و فساد انفاق جا ندارد.
3) قرار دادن مال در دسترس تیره بختان، مستمندان: پس مقدار زاید در زندگی سالم و مقتصدانه اسلامی را، شخص توانگر به نیازمندان نادار، یا بنگاه های خیریه عمومی گوناگون – که متناسب با نیازمندیهای هر زمان و هر آبادی عمل می کنند – واگذار می نماید، تا سود آن عاید همه مردم بشود و این اصل همان اصل انفاق است که اسلام آن را اصلی اساسی قرار داده است، و از جمله فلسفه های اساسی انفاق همان گردش اموال در میان مردم است، چنان شود که حرکت «قوامی» مال استمرار پیدا کند، و انباشتن و افزون طلبی و تنعم پرستی و اسراف از میان برود.
و این انفاق تنها به مقدار خوراک یک روز یا یک هفته محدود نمی شود، بلکه همه هزینه ها و مصرف ها را از قبیل هزینۀ تحصیل، کارآفرینی، اکتشافات علمی و بهداشتی، تهیۀ سلاح های مدرن و فوق مدرن، برای حفظ اسلام و مسلمین، به هنگام هجوم بیگانگان، و ارزش ناگرایان، هزینۀ ازدواج و مسکن و پرورش فرزندان، سفر حج و... که همه این ها به گردش مال در اجتماع به صورت قوامی اسلامی می انجامد.
بنابراین مبنای تربیتی، کسب مال برای تأمین زندگی ضرورت دارد، ولیکن به اندازه کفایت، نه در حد زیاده روی و فخرفروشی و ولخرجی. انفاق برای انفاق کنندگان، هر اندازه که بتوانند، شرف انسانی و قرب الهی است.
4) خودپسندی، گردنکشی و نازیدن به مال: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از نشان دادن تصویری سالم از اقتصاد و معیشت در جامعه اسلامی، به نشان دادن صورتی از مال داری و توانگری که متضاد با آن است می پردازد و این شکل از زندگی را مورد نکوهش قرار می دهد.
5) بدعت گذاری برخلاف سنّت و رفتار بر ضد سیرۀ نبوی: پس از آنکه آشکار شد که سیرۀ نبوی – یعنی سیرۀ اسلامی – چیست، بخوبی آشکار می گردد که آنان که جز در این راه می روند، بدعت گذارانی هستند که برخلاف سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عمل می کنند و رفتاری جز رفتار او دارند. و این حد فاصلی است بین زندگی اسلامی و غیراسلامی، زندگی محمّدی و غیر محمّدی، در چارچوب تمول و مالکیت.

پي نوشت ها :
 

. از اصطلاحات جهت بخش قرآنی، که در «الحیاة»، برای نخستین مرتبه مطرح گشته است.
1. الحرانی، ابومحمد حسن بن علی، تُحَفُ العقول، ص 120.
2. طبرسی، ابی الفضل علی، مشکاة الانوار، ص 183.
 

منبع: سالنمای النهج 18 – 17 / پاییز / 1385



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.