كمي پاك نويس، بيش تر چرك نويس

اواخر دهه 1370 زماني كه عصر ديجيتال آغاز شده بود و با همه گير شدن استفاده از سي دي، نوارهاي مغناطيسي وي اچ اس در حال پيوستن به تاريخ بودند، پديده نوظهوري در عرصه فرهنگي كشور متولد شد كه با وجود امتيازهايي كه داشت، از همان ابتدا براي علاقه مندان به سينما و البته ادبيات و زبان فارسي تبديل به دغدغه اي بزرگ شد. يكي دو شركت فرهنگي به ظاهر خصوصي اقدام به ترجمه و زيرنويس برخي از فيلم هاي مشهور سينما به زبان فارسي
يکشنبه، 21 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
كمي پاك نويس، بيش تر چرك نويس

كمي پاك نويس، بيش تر چرك نويس
كمي پاك نويس، بيش تر چرك نويس


 

نويسنده: عليرضا معتمدي




 
سيري در آشفته بازار زيرنويس فارسي در شبكه قاچاق فيلم همه چيز درباره زيرنويس فارسي فيلم ها و سريال هاي روز

آن چه گذشت
 

اواخر دهه 1370 زماني كه عصر ديجيتال آغاز شده بود و با همه گير شدن استفاده از سي دي، نوارهاي مغناطيسي وي اچ اس در حال پيوستن به تاريخ بودند، پديده نوظهوري در عرصه فرهنگي كشور متولد شد كه با وجود امتيازهايي كه داشت، از همان ابتدا براي علاقه مندان به سينما و البته ادبيات و زبان فارسي تبديل به دغدغه اي بزرگ شد. يكي دو شركت فرهنگي به ظاهر خصوصي اقدام به ترجمه و زيرنويس برخي از فيلم هاي مشهور سينما به زبان فارسي كردند و اين فيلم ها را در قالب دو سي دي بسته بندي شده وارد بازار كردند كه روي آن ها قيد شده بود«براي تقويت زبان انگليسي»!البته مشخص بود با توجه به كيفيت پايين ترجمه اين فيلم ها هدفي جز «تقويت زبان انگليسي » مخاطبان منظور توليدكنندگان بوده است. به ويژه آن كه اين فيلم ها آزادانه در فروشگاه ها فروخته مي شدند و برخورد و اعتراضي هم از سوي نهادهاي مسئول كه در اين قبيل موارد حساسيت زيادي داشتند صورت نمي گرفت.(همان زمان و در شماره 272 ماهنامه «فيلم»- مرداد 1380- گزارشي در اين باره چاپ شد كه در آن سعي شده بود ضمن توضيح اين پديده تازه، با پرس و جو از «منابعي كه مي خواستند نام شان فاش شود» منبع اصلي توليدكننده اين سي دي ها كه آزادانه در بازار به فروش مي رسيدند شناسايي شود. البته نام شركت اصلي توليدكننده اين محصولات در گزارش قيد شده اما به دلايل متعدد توضيح بيش تري درباره شيوه و نحوه كار آن ها داده نشد). از جمله مشهورترين اين فيلم ها گلادياتور(ريدلي اسكات) بود كه آن روزها بسيار محبوب و مشهور شده بود. گرچه تلاش بسياري صورت مي گرفت تا فيلم هاي كم تر«صحنه دار» براي اين منظور انتخاب شوند، با اين حال همين فيلم هاي به دقت انتخاب شده نيز از تيغ سانسور توليدكنندگان «سي دي هاي زيرنويس شده» درامان نمي ماندند و برخي از صحنه هاي آن ها نه تنها ترجمه نمي شد بلكه اساساً حذف مي شد و بعدتر حتي تصوير براي لحظه هايي سياه مي شد. تا آن جا كه پيگيري ها نشان مي داد، وزارت ارشاد يا هيچ مرجع رسمي ديگري مجوزي براي انتشار اين فيلم ها صادر نكرده بودند و اين حذف هاي خودخواسته و آن بهانه «تقويت زبان انگليسي» نشان مي داد كه اين حركت صورت قانوني و مشروع بخشيدن به امكان تكنولوژيك تازه اي ست كه تصور مي شد- با هر بهانه و انگيزه- بازار پر سود و پر مخاطب تازه اي را در داخل كشور ايجاد كرده است. توليدكنندگان اين سي دي ها مدعي بودند كه با حذف صحنه هايي از فيلم ها كه با عرف و شرع جامعه و معيارهاي رسمي مغاير است- درست مثل كاري كه صدا و سيما با فيلم ها و سريال هاي خارجي مي كند- به جوانان اين امكان را مي دهد كه فيلم هاي سالم سازي شده را با زيرنويس و ترجمه فارسي در دسترس داشته باشند و حتي المقدور دور بمانند از تهاجم فرهنگي دشمن كه آن روزها بحثي مهم و حياتي در حوزه فرهنگي كشور بود. و البته هنوز هم هست.
كسي نمي داند كه توليد اين «پكيج»ها به دستور مقامات فرهنگي- مثلاً به دليل فاقد مجوز بودن فيلم ها- متوقف شد يا اين گذر زمان و فراگيرتر شدن امكانات تكنولوژيك بود كه با بي اعتمادي مخاطبان به فيلم هاي سانسور شده دست به دست هم دادند و اين بازار غيررسمي اما علني را به بازاري غيررسمي و غيرعلني تبديل كردند كه استفاده از توليدات آن دست كم اين تضمين را به مخاطب مي داد كه با محصولي اصلي و تحريف نشده رو به رو خواهند بود.
اين گونه بود كه به زودي و با ارتقاي سيستم نمايش خانگي فيلم ها از نوار ويدئو و سي دي به دي وي دي، و سيل ورود فيلم هاي روز يا قديمي به بازارهاي جهاني از جمله به ايران، بازار فيلم هاي زيرنويس فارسي هم رونق گرفت. گرچه در آن زمان هنوز دسترسي به فيلم هاي مختلف و متنوع محدود بود و افراد زيادي در اين زمينه فعال نبودند، اما به زودي همه چيز تغيير جدي و اساسي كرد و ظرف سه چهار سال كار به جايي رسيد كه كم تر فيلم مهم و مشهور تاريخ سينما وجود داشت كه زيرنويس و ترجمه فارسي نشده باشد. اما چه گونه كار به اين جا رسيد؟
تماشاي فيلم هاي روز سينماي جهان كه پيش از عصر ديجيتال به قشر خاصي محدود مي شد و عامه مردم نيز به دليل ندانستن زبان انگليسي ديدن فيلم هاي اكشن را ترجيح مي دادند تا فيلم هاي پر ديالوگ داستان گويي را كه هيچ از داستان و وقايع آن سر در نمي آوردند، سليقه اي تازه در نسل جوان ايجاد كرد. پيگيري سينماي جهان به همراه خبرها و حواشي اش با گسترده تر شدن استفاده از اينترنت در كشور و افزايش محدود سرعت اينترنت، شرايطي را به وجود آورد كه جوانان نسل تازه آن روزگار كه بيش تر متولدين دهه 1360 بودند بيش از هر نسل ديگري وابسته و شهروند دهكده جهاني اي باشند كه ايده تأسيس آن پيش از تولد آن ها مطرح شده بود. گسترش استفاده از شبكه هاي ماهواره اي، ورود سريع و آني به جهان اطلاعات از طريق فضاي مجازي اينترنت، دسترسي سريع و آسان و ارزان و با كيفيت معقول به فيلم هاي روز سينماي جهان، محصولات انقلاب ديجيتالي در سرتاسر دنيا بود و نه تنها در ايران بلكه در بسياري ديگر از كشورهاي در حال توسعه، نسل و سليقه و نگاه و شيوه زندگي تازه اي را پديد آورده بود. اين الزام ها باعث شد كه با وجود محدوديت هاي رسمي، نسل جوان خود رأساً دست به تهيه حداقل مايحتاج اين زندگي مدرن و تازه بزند. و اين جا درباره موضوع بحث ما- سينماي جهان- ابزارها و امكانات اوليه اي لازم بود تا بتوان فيلمي را به زبان فارسي ترجمه و زيرنويس كرد.

مسير كار
 

الف- زيرنويس كردن فيلم هاي خارجي به زبان فارسي به لحاظ فني كار بسيار ساده و آساني ست. دسترسي به فيلم هاي روز جهان نيز. اين فيلم ها معمولاً به دو روش به دست مترجمان مي رسد. اول خريد نسخه اريژينالي از آن فيلم كه در خارج از كشور منتشر شده و هنوز به زبان فارسي ترجمه نشده يا شده اما مترجم قصد دارد بار ديگر آن را با سليقه خود ترجمه و زيرنويس كند. البته اين شيوه به دلايل مختلف بسيار نادر است و در همان موارد اندك نيز بيش تر در مورد فيلم هاي مهجورتر تاريخ سينما اتفاق مي افتد. شيوه دوم و مرسوم تر دسترسي به فيلم هاي مختلف تاريخ سينما و دانلود آن ها از طريق فروم ها و سايت هاي مشهور اينترنتي است(كه دسترسي به آن ها تا همين چند هفته پيش كه برخي از آن ها فيلتر شدند آزاد بود). برخي از اين فروم ها حتي تا چهارصد هزار عضو دارند كه اصلاً كارشان انتشار غيرقانوني- به معناي نقض قانون كپي رايت جهاني- فيلم هاست. كاربران اين فروم ها از سرتاسر جهان فيلم ها و سريال هاي مختلف را ابتدا در سايت هايي كه فضا جهت آپلود(بارگذاري) در اختيار كاربران قرار مي دهند آپلود مي كنند و سپس لينك مربوطه را در فروم هاي خود قرار مي دهند. كاربران براي استفاده از فيلم هاي آپلود شده مجبورند مبلغي را بپردازند كه طبعاً اين كار براي كاربران داخل كشور چندان ارزان و آسان نيست. گرچه مثل هر چيز ديگر، خيلي زود يك راه حل ايراني سريع و ارزان هم براي دور زدن همه اين دشواري ها پيدا مي شود. سايت هايي در داخل كشور فعال هستند كه با سرقت از كار غيرقانوني آن فروم ها، اين امكان را به كاربران داخلي مي دهند كه مستقيماً و با پرداخت مبلغي بسيار كم تر به لينك هاي shareشده دسترسي پيدا كنند. اكانت اين سايت هاي ايراني هم در فضاي مجازي و هم در برخي از فروشگاه هاي اينترنتي به فروش مي رسد. و پيداست كه براي خود كسب و كار و شغلي درآمدزا محسوب مي شود. همه اين ها البته به اين شرط است كه سرعت اينترنت در حد قابل قبولي باشد.
نخستين نسخه اي كه از فيلم هاي جديد و معمولاً به فاصله يك روز از آغاز اكران آن ها منتشر مي شود نسخه موسوم به «پرده اي» فيلم هاست كه با يك دوربين فيلم برداري معمولي از روي پرده سينما گرفته شده و كيفيت تصويري و صوتي خوبي ندارد. اما به فاصله چند روز نسخه اي با كيفيت بهتر منتشر مي شود كه به نسخه «تله سينك» موسوم است و تبديل شده نسخه سينمايي فيلم هاست. اغلب فيلم ها در ايران با اين كيفيت ديده مي شوند. پس از آن نسخه هاي ديگري موسوم به R5 و R2 روي سايت ها قرار مي گيرد كه معمولاً به طور غيرقانوني در كشورهايي مثل روسيه و چين منتشر مي شوند و كيفيت تصويري بهتري دارند اما هنوز نسخه معتبر و نهايي فيلم كه مورد تأييد سازندگانش است به حساب نمي آيند. نسخه هاي نهايي را معمولاً پس از پايان اكران جهاني فيلم ها كمپاني هاي سازنده و پخش كننده فيلم ها به طور قانوني و در فرمت دي وي دي يا بلو ري منتشر مي كنند كه در ايران به آن «دي وي دي ناين» مي گويند. اين نسخه هاي ناين(9) در واقع نسخه اي از فيلم هستند كه به صورت رسمي بر روي دي وي دي هايي با حجم 9 گيگابايت رايت شده اند و حجم و كيفيت شان دو برابر بيش تر و بهتر از فيلم هايي ست كه معمولاً روي دي وي دي هاي با كيفيت 4/7 گيگ رايت مي شوند. گرچه همين دي وي دي هاي ناين هم كم كم در حال منقرض شدن اند و تكنولوژي بلو ري با ديسك هايي با حجم 24 گيگابايت به زودي بازارهاي جهاني را تسخير خواهند كرد. چنان كه اكنون كمپاني فاكس تصميم گرفته تمام محصولات خود را از گذشته تاكنون با فرمت بلو ري منتشر كند.
ب- براي تهيه متن گفت و گوهاي فيلم ها معمولاً دو شيوه متداول وجود دارد. شيوه اول كه راحت تر و رايج تر است، باز سر زدن به سايت هاي رايگان اينترنتي و دانلود متن ديالوگ ها است كه براساس فايل هاي مادر، ديالوگ ها زمان بندي شده اند. معمولاً به اغلب زبان هاي دنيا زيرنويس فيلم در اين سايت ها وجود دارد و كاربران بسته به زباني كه با آن آشنا هستند متن ديالوگ هاي زمان بندي شده فيلم را دانلود مي كنند. شيوه دوم چندان متداول نيست و بسيار هم پرزحمت است و نياز به ابزارهاي تخصصي و توانايي فني دارد. اين شيوه بيش تر در مورد فيلم هايي به كار مي رود كه بسيار مهجورند يا آن قدر جديد و كم تر مشهور هستند كه هنوز هيچ زيرنويسي از آن ها در فضاي مجازي وجود ندارد. در اين شيوه، ترجمه براساس شنيدن فيلم و پياده كردن متن ديالوگ ها انجام مي شود كه تازه پس از ترجمه، متن ها را براساس ترتيب ديالوگ هاي فيلم زمان بندي و به فايل تصويري فيلم اضافه مي كنند.
ج- مترجم(با اين فرض كه بپذيريم به يكي از زبان هاي خارجي و از آن مهم تر به زبان فارسي تسلط كافي دارد) متن ترجمه شده و زمان بندي شده را جايگزين متن اصلي مي كند و به اين ترتيب، فيلم آماده نمايش با زيرنويس فارسي است.
مترجمان را مي توان به سه دسته تقسيم كرد: آن ها كه به عنوان يك كار تفنني فيلم را براي دوستان و خانواده شان ترجمه كرده اند و آن را روي كامپيوتر شخصي خود تماشا مي كنند يا فيلم را روي دي وي دي رايت مي كنند و به دوستان و آشنايان هديه مي دهند. دسته دوم نيز مترجماني هستند كه حاصل كارشان را مي فروشند. اين شيوه اي ست كه برخي از مترجمان فيلم ها در اين سال ها براي اين كه حداقل نفعي مادي از كاري كه براي آن وقت و انرژي گذاشته اند نصيب شان شود انجام مي دهند. اما بخش عمده مترجمان راه ديگري را براي عرضه ترجمه هاي شان انتخاب مي كنند. آن ها متن زيرنويس هاي خود را در فضاي اينترنت منتشر مي كنند تا همه بتوانند از آن ها استفاده كنند. دست كم پنج فروم فارسي وجود دارد كه در اين زمينه فعال هستند و هركدام با ده بيست مترجم ثابتي كه با آن ها همكاري مي كنند به كار انتشار ترجمه فارسي فيلم ها مشغولند و زيرنويس فيلم ها به رايگان از اين فروم ها دانلود مي شوند. البته مترجمان ديگري هم هستند كه استقلال را ترجيح مي دهند ترجمه هاي خود را در سايت يا وبلاگ شخصي خودشان منتشر كنند.
ه- حلقه آخر اين زنجيره محصولي ست كه به دست مخاطب مي رسد. عده اي كه دسترسي به اينترنت سرعت بالا براي دانلود فيلم ها دارند اما توان يا فرصت و انگيزه كافي براي اين كه فيلم ها را ترجمه كنند ندارند به اين ترجمه ها مراجعه مي كنند. به اين افراد بايد دو دسته ديگر را نيز افزود: ايرانيان خارج از كشور كه يا به زبان اصلي فيلم آشنايي ندارند يا براي درك بهتر فيلم داشتن زيرنويس فارسي را ترجيح مي دهند. گروه دوم كساني هستند كه كارشان توليد و پخش دي وي دي فيلم هاي روز جهان است و در تداول عامه به «فيلمي» مشهورند و حاصل كار ديگران را روي دي وي دي تكثير مي كنند و مي فروشند.

بفرماييد فيلم
 

با در نظر گرفتن اين كه اغلب فيلم بين هاي داخل كشور به دلايل مختلف فيلم ها را معمولاً از فروشگاه ها يا فيلمي هاي خود تهيه مي كنند و كم تر فرصت و امكان و تمايلي براي طي پروسه دانلود فيلم و زيرنويس از اينترنت دارند، دايره كساني كه زيرنويس ها را دانلود مي كنند به افرادي كه ذكر شد محدود مي شود. با اين وجود آمار كساني كه هنوز در اين دايره محدود جاي مي گيرند بسيار خيره كننده است. به گفته ميلاد بابانژاد(م.ب) يكي از مترجمان سريال بسيار مشهور و پر طرفدار گم شدگان، هر قسمت از اين سريال كه توسط او ترجمه شده و لينكش در اينترنت قرار گرفته بيش از چهل هزار بار دانلود شده است. سريال گم شدگان البته يك استثنا به حساب مي آيد؛ گرچه با اين آمار مي توان پتانسيل واقعي فيلم بين هاي حرفه اي را در داخل كشور تخمين زد: چهل هزار دانلود آن هم فقط مربوط به لينك هاي يكي از مترجمان سريالي كه دو سه فصل آخر آن را معمولاً پنج شش نفر هم زمان ترجمه و زيرنويس مي كردند. هر قسمت از ديگر سريال مشهور اين روزها، فرينج كه هر سه فصل آن را همين مترجم ترجمه كرده، بيش از ده هزار بار دانلود شده است. طبق آمار موجود در سايت ها و فروم هاي اينترنتي مربوط به زيرنويس فارسي فيلم ها، حداقل دانلود هر فيلم عدد هزار است.
مترجمان فيلم ها اغلب از روي عشق و علاقه به اين كار روي مي آورند و معمولاً براي ترجمه هر فيلم(كه بين 900 تا 2500سطر ديالوگ دارد) يا هر قسمت از سريال(با 600 تا 900 سطر ديالوگ) شش هفت ساعت وقت صرف مي كنند. البته در اين ميان برخي شركت ها و فروشگاه هاي اينترنتي هم هستند كه بابت ترجمه فيلم ها و عرضه انحصاري آن ها با زيرنويس فارسي به مترجمان دستمزد پرداخت مي كنند، باب هر سطر پنجاه ريال. برخي ديگر از مترجمان مانند جاويد(مترجم چند فصل اول سريال گم شدگان) نيز شخصاً اقدام به تأسيس فروشگاه اينترنتي كرده اند و از اين طريق كارهاي شان را مستقيماً عرضه مي كنند. با اين وجود تعداد مترجماني كه از اين طريق درآمد مالي به دست مي آورند بسيار اندك است و بعيد به نظر مي رسد كسي از اين راه امرار معاش كند.

نيمه خالي دي وي دي
 

گرچه رواج فيلم هاي سينماي جهان با زيرنويس فارسي حقيقتاً معجزه اي براي عاشقان سينما به حساب مي آيد(زيرا اغلب مخاطبان، ولو با وجود آشنايي و تسلط نسبي به زبان انگليسي، به سختي مي توانند هم زمان با سرعت اداي ديالوگ ها توسط بازيگران متوجه همه ظرافت ها و ريزه كاري هاي متن شوند) اما از سوي ديگر و با گسترش بسيار زياد مترجمان و ترجمه هاي فيلم، معضل هاي تازه اي نيز پديد آمده كه يادآور نگراني هايي ست كه در ابتداي اين موج(روزگار فيلم هايي«براي تقويت زبان انگليسي») بحث هايي را ايجاد كرده بود. حقيقت اين است كه چون ترجمه و زيرنويس فيلم ها به لحاظ فني كاري ساده و آسان است و فرد با داشتن آشنايي اي نسبي به زبان انگليسي احساس مي كند توانايي فهم و ترجمه ديالوگ ها را دارد، ورود به اين حيطه بسيار آسان و راحت به حساب مي آيد. فقط كافي ست زمان كافي در اختيار داشته باشيد و موفق شويد ساعاتي پيش از ساير مترجمان به نسخه اي از يك فيلم جديد و زيرنويس هاي مربوط به آن دسترسي پيدا كنيد. به اين ترتيب و در عرض چند ساعت مي توان ترجمه اي از فيلمي تازه كه همه كنجكاو ديدن هستند به نام خود و با آدرس وبلاگ و ايميل شخصي روي اينترنت قرار داد يا حتي مي توان در ابتداي فيلم و روي عنوان بندي اش هر چيزي نوشت. با مخاطب احوال پرسي كرد و از او خواست كه نظرش را ايميل و براي بهتر شدن كارهاي بعدي راهنمايي تان كند. مي توانيد فيلم را به هر كه مي خواهيد تقديم كنيد. مي توانيد از ديگران انتقاد كنيد يا هر چيز ديگري كه به ذهن تان مي رسد. و مي توانيد مطمئن باشيد كه از همان شب ده ها و گاه صدها هزار نفر چه از طريق اينترنت و چه از طريق خريد دي وي دي اين فيلم، با نام و نشان و حرف هاي شما آشنا مي شوند.
تعداد زيادي از كساني كه در سال هاي اخير دست به ترجمه فيلم ها زده اند بيش از آن كه توانايي و شايستگي اين كار را داشته باشند به دنبال جاه طلبي و شهرت طلبي يا گاه با نيت هاي خير، مسبب بروز فجايع فرهنگي شده اند. به عنوان مثال مي توان به ترجمه افتضاح فيلم شبكه اجتماعي(ديويد فينچر)‌اشاره كرد كه باعث شد برخلاف روال جهاني و تحسين منتقدان و نشريات خارجي، منتقدان و مخاطبان ايراني كه فيلم را با زيرنويس فارسي ديده بودند نظري به كل متفاوت درباره آن پيدا كنند و حتي گاه آن را فيلمي مهمل و پيش پا افتاده توصيف كنند. در حالي كه مروري بر نقدهاي انگليسي نشان مي دهد كه اين فيلم ديالوگ محور كه بر مبناي روابط انساني بنا شده سرشار از ظرايف كلامي است كه پيش برنده فيلم و نشان دهنده درون شخصيت ها و آن تفكري ست كه فيلم بر مبناي آن ساخته شده است. پيداست كه يك بي مسئوليتي جاه طلبانه يا دست كم شهرت طلبي همراه با بي مسئوليتي، باعث بروز چنين اتفاق هايي مي شود. واقعيت اين است كه اين حركت كه براي اغلب اين «مترجمان» به يك بازي مي ماند چندان كه بايد از سوي آن ها جدي گرفته نمي شود. پنهان بودن و ناشناس مانده ماندن مترجمان، نبود نظارت و رسميت نداشتن ترجمه و زيرنويس فيلم هاي سينماي جهان باعث شده كه اهميت اين كار جدي گرفته نشود. كافي ست مترجمان و مسببان اين قبيل خرابكاري ها در نظر داشته باشند كه عملكرد و ميزان اندك سواد و دانش آن ها اگر نه براي هميشه دست كم تا سال هاي زيادي مي تواند بر قضاوت مخاطبان ايراني نسبت به فيلم هايي كه با تفكر و ايده هايي براي تأثيرگذاري ساخته شده اند اثر منفي بگذارد. از اين دست شاهكارهاي حقيقتاً فرساينده و اعصاب خرد كن بسيار خلق شده، به ويژه در مورد فيلم هاي روز جهان كه براي اولين بار وارد بازار زيرزميني ايران مي شوند. و درست به همين دليل است كه اغلب مخاطبان جدي فيلم ها مجبورند چند هفته اي صبر كنند تا مترجم تازه اي پيدا شود و با ترجمه مجدد آن فيلم فضاحت به بار آمده توسط همكار نورسيده و ناشناس و ناخوانده اش را جبران كند. و البته فيلم مذكور اگر فيلم مهجوري از كار دربيايد تقريباً اين شانس را براي هميشه از دست مي دهد كه با زيرنويسي معقول و استاندارد عرضه شود. مترجمان نورسيده جاه طلب با اعتماد به نفس بالايي كه دارند نه تنها قضاوت تماشاگران را درباره فيلم ها تحت تأثير قرار مي دهند بلكه فرايند قاعدتاً لذت بخش فيلم ديدن را عملاً به پروسه اي زجرآور و كشنده تبديل مي كنند. از اشتباه فهميدن كلمات مشابه و مترادف و ترجمه كردن اسامي خاص(كه از اشتباه هاي رايج اين قبيل مترجمان است) كه بگذريم بسيار پيش آمده كه مترجم معني كلمات يا واژه هايي را نمي دانسته و به جاي كاري كه برخي ديگر مي كنند و هرچه دل شان مي خواهد ترجمه مي كنند مثلاً نجابت به خرج داده و از خير ترجمه كردن گذشته و آن قسمت از فايل را خالي گذاشته اند؛ نجيب ترهايش ديالوگ انگليسي را در فايل باقي مي گذارند به اين اميد كه مخاطب خودش در اين حد زبان بداند كه از پس ترجمه همين يك جمله برآيد! و البته برخي ديگر نيز هستند كه نجابت را با صداقت مي آميزند و به جاي ترجمه كردن توضيح مي دهند:«راستش معني اين جمله رو نفهميدم»! يا «نمي دونم چي مي گه»! و نجيبان صادقي كه ندانستن را عيب نمي دانند:«كسي مي دونه معني اين جمله چي مي شه؟» آن ها البته نه فقط زبان انگليسي را خوب نمي دانند و اشتباه هاي مضحك و ابتدايي در فهم واژگان مرتكب مي شوند، بلكه از آن بدتر عملاً چيزي هم از زبان فارسي نمي دانند. و فاجعه درست همين جا رخ مي دهد كه آن ها كه انگليسي نمي دانند همان هايي هستند كه فارسي نوشتن را هم بلد نيستند. به اين نمونه درخشان نثر فارسي توجه كنيد. فردي به نام «مايا» در ابتداي بلايي كه بر سر قسمت دوم فيلم ضعيف و بد جنسيت و شهر آورده خطاب به تماشاگران فيلم مي نويسد:«با سلام خدمت شما بايد اينو اول بگم شايد به خاطر زيرنويس ضعيف انگليسي شايد كار ضعيفي باشد و نيز چون اولين كارم هست شايد كم و كاستي داشته باشه كه سعي مي شه در فيلم هاي ديگه جبران بشه». تصور كنيد فردي با چنين فارسي وحشتناكي بايد تا چه حد اعتماد به نفس داشته باشد كه دست به ترجمه فيلم بزند و وعده ادامه كار هم بدهد. بگذريم از اين كه بهانه مضحك«شايد به خاطر زيرنويس ضعيف انگليسي شايد» دقيقاً نشان مي دهد كه شما قرار است در ادامه فيلمي را تماشا كنيد كه توسط آدمي ترجمه شده كه نه فارسي مي داند و نه انگليسي و نه كلاً هيچ چيز ديگر! آدمي كه حتي نمي داند اين فيلم به زبان انگليسي است و آن چه او دانلود كرده ديالوگ هاي اصلي فيلم است و نه ترجمه ضعيف آن ها.
نمونه هاي ديگري از شاهكارهاي زيرنويس را در ضميمه اين گزارش خواهيد خواند. اما نقل فقط يك نمونه ديگر در اين جا مي تواند تا حدود زيادي ابعاد بحث را مشخص كند. در اواسط فصل هفتم سريال مشهور و پر طرفدار كدبانوهاي نااميد، ناگهان مترجم تازه اي ظهور مي كند كه مشخص است به شدت از انواع بيماري هاي روحي و رواني در رنج و عذاب است. او شروع مي كند به ترجمه ساده ترين و روزمره ترين ديالوگ هاي ميان شخصيت ها با الفاظي بسيار زشت و ركيك. تصورش را بكنيد كه زنان خانه دار نااميد جلوي فرزندان و دوستان و آشنايان شان برخلاف پرداخت شخصيتي كه در اين حدود 140 قسمت براي شان طراحي شده به صلاح ديد مترجم نوآمده ناخوش احوال شروع مي كنند به فحش دادن به زمين و زمان. آن هم به مدت دو يا سه قسمتي كه پيداست در تقسيم كار ميان مترجمان اين فصل از سريال سهم ايشان شده است. ذكر اين مثال از اين جهت لازم بود كه در تقسيم بندي مترجمان بي سواد و ناآگاه و بي دقت و شلخته، سهمي را هم براي بيماراني كه در هر اجتماعي حضور دارند در نظر بگيريم.(خشم موجود در اين بخش از مطلب به بلايي كه در اين سال ها اين قبيل مترجمان بر سر مخاطبان سينماي جهان آورده اند در!)
با اين توصيف ها مي توان تصور كرد فضايي كه بر زيرنويس هاي فارسي فيلم ها حاكم شده چه وضعيت فضاحت باري يافته است. نفهمي زبان انگليسي، نداشتن سواد كافي فارسي، زير صفر بودن اطلاعات عمومي و سينمايي و اشتباه گرفتن زيرنويس فيلم ها و سريال ها با در و ديوار آبريزگاه هاي عمومي توسط عده اي معدود را اضافه كنيد به بي دقتي و شلختگي پايان ناپذير اين افراد در امور ساده فني كاري كه خودشان ظاهراً براساس عشق و علاقه انتخاب كرده اند و نتيجه كارشان شده زيرنويسي كه با ديالوگ ها سينك نيست و زمانش درست تنظيم نشده يا محل قرار گرفتنش در قاب تصوير مناسب نيست. اين ها البته همه تنها بخش كوچكي ست از بلايي كه مترجمان ناخوانده فيلم هاي سينماي جهان بر سر مخاطبان اين فيلم ها نازل كرده اند. واقعيت اين است كه زيرنويس فيلم ها و سريال هاي خارجي كه اين روزها جاي مطالعه و كتاب خواندن را در زندگي جوانان گرفته اند، خود تبديل به رسانه اي تازه شده اند با ويژگي هايي كه وصفش رفت؛ رسانه اي كه قرار است علاوه بر سرگرم كردن مخاطب به او ديد و نگاه تازه اي نسبت به جهان بدهد. وقتي كه زيرنويس خواندن جاي مطالعه را مي گيرد طبعاً فارسي نويسي و فارسي آموختن هم تا حد زيادي از همين طريق صورت مي گيرد. اين جاست كه اوضاع از حد فاجعه فراتر مي رود. مسأله فقط نثر مغشوش و مغلوط اغلب اين زيرنويس ها نيست بلكه واژگان و ادبياتي را كه در برخي از اين زيرنويس ها استفاده مي شود مي توان مصداق بارز تخريب زبان فارسي به حساب آورد. مثل استفاده گسترده از واژگان جعلي و غلطي كه هر نسل براي خودش مي سازد و مدتي استفاده مي كند و بعد هم فراموش مي شود، آن هم در زيرنويس فيلم هايي كه قرار است ماندگار باشند و در نسل ها و سال هاي آينده بارها ديده شوند. يا كاربردهاي غلط فعل ها و قيدهاي فارسي كه مشخصاً اولين بار توسط كساني به كار مي رفت كه مي خواستند اداي «بچه تهروني»ها را دربياورند؛ غافل از اين كه نه تنها هيچ تهراني اصيلي بلكه هيچ فارسي زباني در هيچ جاي جهان «براي» و از آن بدتر «واسه» را به عنوان قيد ملكي مثلاً در چنين جمله اي(اين چايي واسه/ براي من است؟) به كار نمي برد. ترويج و گسترش و رسميت بخشيدن به چنين ادبيات جعلي و ويرانگري كه از عرصه اينترنت و دنياي وبلاگ ها سر از زيرنويس فيلم هاي روز سينماي جهان نيز درآورده، بزرگ ترين خطري ست كه گسترش لجام گسيخته تعداد «مترجمان خودخوانده» به وجود آورده و به نظر مي رسد تا عرضه و فروش فيلم هاي روز سينماي جهان رسميت پيدا نكند، هيچ راهي براي كنترل و دفع خطرهاي آن نيست. از سوي ديگر اين عدم رسميت باعث به وجود آمدن بازار پر سودي با كاسب كاران پنهاني شده كه كالاهاي بي كيفيت و مضري توليد مي كنند اما مخاطب به آن ها دسترسي ندارد تا مطالبه حق كند يا وادارشان كند كه به كيفيت محصول خود بيفزايند.اغلب اين فيلم ها توسط شبكه اي پنهاني در تيراژهاي بالا تكثير و توزيع مي شوند،‌ براي شان جلد ساخته مي شود و توسط فروشندگان خرده پا به فروش مي رسند. در مناسبات ميان آن ها و مشتري هاي شان اين امكان كه فيلمي را به دليل فضاحت بار بودن ترجمه پس بگيرند به هيچ وجه تعريف شده نيست. پاسخ شان هميشه به اين قبيل اعتراض ها اين است:«هميني است كه هست». به اين ترتيب اين روزها خريد از فيلمي ها، فروشگاه ها، يا دستفروشان خياباني همه يك شكل واحد و مشخص دارد. خريد هندوانه اي دربسته كه هيچ امكان اعتراض و پس دادني در آن وجود ندارد. فارغ از اين كه مترجمان بي سواد و شهرت طلب با مشاركت فعال سودجوياني كه فقط به بالا رفتن فروش خود فكر مي كنند، دست به ويراني فيلم ها و آثاري هنري مي زنند كه هيچ حق مالكيت و دخل و تصرفي براي آن ها تعريف نشده است. در اين ميان تماشاگران فيلم ها مي مانند و حق انتخابي كه اساساً وجود ندارد. يقه كي را بايد گرفت؟

نيمه پر دي وي دي
 

دنياي سينما و لحظه هاي تماشاي فيلم هاي خوب سينماي روز جهان البته هميشه به اين دشواري و زحمت و عذابي نيست كه تا اين جا توصيف شد. مخاطبان سينما و فيلم بين هاي ايراني در اين سال ها بسيار از تماشاي فيلم ها و سريال هاي روز جهان لذت برده اند كه بخشي از اين لذت بي شك مديون مترجمان خوش سليقه و باسوادي ست كه بدون كم ترين چشمداشت مادي و معنوي وارد اين عرصه شده اند. كساني كه به دليل مشغله هاي روزمره زندگي تنها فرصت كرده اند يكي دو فيلم را ترجمه و زيرنويس كنند و مخاطبان با وجود حظي كه از كارشان برده اند نام آن ها را هرگز به خاطر نسپرده اند. يا كساني كه خود خواسته اند در اين حيطه گم نام باقي بمانند. شخصاً دو سه نويسنده و مترجم و بازيگر حرفه اي و شناخته شده را مي شناسم كه تجربه هاي موفقي در اين عرصه داشته اند اما نه نامي از خود پاي زيرنويس ها گذاشته اند و نه راضي شدند در اين گزارش نامي از آن ها برده شود. ديگراني نيز هستند كه با تداوم و استمرار بيش تري در اين عرضه حضور دارند و دوست دارند اين حضور را حفظ كنند. كساني كه امروز نام شان براي فيلم بين هاي حرف هاي شناخته شده است و درست مثل مترجمان موفق و صاحب اعتبار عرصه كتاب و ادبيات، ديدن نام شان در تيتراژ يك فيلم از همان ابتدا خيال مخاطب را از بابت حداقل كيفيت ترجمه- و حتي گاه كيفيت خود فيلم اگر چندان شناخته شده نباشد- راحت مي كند. كساني كه به حكم قدرداني و ثبت در تاريخ لازم است دست كم به نام برخي از موفق ترين هاي شان اشاره كرد. امير طهماسبي، تيرداد، مهرزاد جعفري، سورنا، عماد و ميلاد بابانژاد.
نكته جالب در مورد اغلب اين مترجمان موفق كه علاوه بر درك درست از زبان انگليسي و زبان ديالوگ و فيلم، فارسي را خوب و پيراسته مي نويسند اين است كه بجز تعداد اندكي از فيلم هاي سينمايي، عمده تمركز و فعاليت خود را روي ترجمه سريال قرار داده اند.دليل آن هم البته مشخص است. با توجه به رقابت شديدي كه بر سر ترجمه سريع و فوري فيلم هاي روز سينماي جهان وجود دارد و گاه حتي چند دقيقه زودتر روي سايت قرار گرفتن يك ترجمه باعث مي شود كه ترجمه هاي ديگر تا مدت ها و گاه براي هميشه فراموش شوند، اغلب كساني كه با هدف جاه طلبي و خودنمايي تصميم به ترجمه فيلم ها مي گيرند براي رسيدن به مقصود خود به سراغ فيلم هاي روز سينماي جهان با هر كيفيت و روشي مي روند و عرصه را بر ديگران تنگ مي كنند. از طرفي اين نوآمدگان پس از ترجمه يكي دو فيلم، به اهداف خود رسيده يا نرسيده از ادامه كار خسته و منصرف مي شوند و ديگر اثري از آن ها در سايت ها و فروم هاي ترجمه فيلم ديده نمي شود. اما مترجمان قديمي تر ترجيح مي دهند اين تداوم و علاقه را در ترجمه سريال ها به كار بيندازند.عرصه اي كه به دليل زمان بر بودن و نياز به وقت و انرژي بيش تر، چندان مورد علاقه مترجمان خودخوانده نيست. و درست به همين دليل است كه معمولاً‌ ترجمه سريال ها كيفيت بسيار بهتري نسبت به فيلم هاي روز سينماي جهان دارد.در اين ميان البته فيلم هاي كلاسيك و قديمي تر مثل سريال هاي تلويزيوني وضعيت بهتري دارند و معمولاً ترجمه هاي پاكيزه و خوبي از آن ها راهي بازار مي شود كه اين نيز مي تواند دليلي بر اين نكته باشد كه عاشقان واقعي سينما- كه به حكم اين عاشقي عمق آگاهي شان نيز اغلب بيش تر است و حرمت و احترام بيش تري براي هنر سينما قائلند- به سراغ اين فيلم ها مي روند تا لذتي را كه خود از اين فيلم ها برده اند با ديگران تقسيم كنند؛ فارغ از آشفته بازار فيلم هاي روز سينماي جهان كه وصفش رفت.
ميلاد بابانژاد مترجم فيلم سينمايي تقريباً مشهور و سريال هاي فرينج(سه فصل، 66 قسمت)، دكتر هاوس (يك فصل و نيم، 40 قسمت)، گم شدگان(دو فصل آخر، 34 قسمت)، فرار از زندان(فصل آخر، ده قسمت)، سوپرنچرال(فصل 4، 22 قسمت)، 24(فصل هفتم، 24 قسمت)، هيون(يك فصل،‌12 قسمت) و اعداد(يك فصل، 13 قسمت)27 ساله و شاغل در بخش بازرگاني يك شركت كشتي راني، درباره ترجمه فيلم و سريال مي گويد:«ورودم به اين كار خيلي اتفاقي بود. زماني كه سريال فرار از زندان خيلي سر و صدا كرده بود خانواده من هم جزو كساني بودند كه آن را با اشتياق دنبال مي كردند. اما زيرنويس هاي اين سريال خيلي دير مي آمد و مدت ها بايد منتظر هر قسمت مي بوديم. اين شد كه خودم شروع به ترجمه كردم. ديدم خيلي كار ساده اي ست. خانواده ام خيلي خوش شان آمد و من هم ترجمه را گذاشتم توي سايت تا ديگران هم از آن استفاده كنند». او مي گويد كه اين كار برايش نفع مالي ندارد و صرفاً‌ از روي علاقه انجامش مي دهد:«دوست دارم لذتي را كه مي برم با ديگران تقسيم كنم. گرچه اين حسن را هم دارد كه زبانم تقويت مي شود و باعث مي شود كه فيلم ها و سريال هاي مورد علاقه ام را با دقت بيش تري ببينم و كلي چيز از آن ها ياد بگيرم. مثلاً همين سريال فرينج كه يك كار علمي خيالي است باعث شده براي ترجمه به منابع زيادي مراجعه كنم و واقعاً چيزهاي زيادي ياد بگيرم».
بابانژاد كه ترجمه اش از يك فصل سريال دكتر هاوس و سه فصل سريال فرينج جزو بهترين نمونه هاي ترجمه فارسي سريال هاي موجود در بازار است، براي نخستين بار روش هايي را در ترجمه به كار برد كه رفته رفته در حال جا افتادن در ميان ساير مترجمان است. او با تشكيل يك گروه كوچك شامل دو مترجم و يك ويراستار به سراغ سريال بسيار معتبر و دشوار دكتر هاوس رفت كه يك سريال تخصصي پزشكي است:«در آمريكا پزشكان بسيار طرفدار اين سريال هستند و با ديدن آن اطلاعات خود را به روز مي كنند؛ چون موضوع ها و پرونده هايي كه در اين سريال مطرح مي شود واقعي هستند و پايه و مبناي پزشكي و علمي دارند. بنابراين دكتر هاوس در خود آمريكا هم مخاطبان خاص و ويژه اي دارد». تشكيل گروه توسط ميلاد(اسمي كه پاي ترجمه هايش مي گذارد) اين حسن را داشت كه علاوه بر سرعت بخشيدن به كار و دقت در مراحل فني و پاكيزه از كار درآمدن زيرنويس، فارسي روان و سليس و بي غلطي تحويل مخاطب داده شود. افزودن ويراستار به پروسه ترجمه و زيرنويس سريال ها با توجه با حجم كار ترجمه و طولاني شدن كار كه مي تواند منجر به بي دقتي هاي فني و ادبي زيادي شود، موجب يك دستي ترجمه ها و بالا رفتن محسوس كيفيت كار شده است. اتفاقي كه باعث شد گروه هاي ديگري نيز با اين شيوه و روش شكل بگيرند. مرسده، ويراستار ترجمه سريال دكتر هاوس درباره كارش توضيح مي دهد:«كار من در واقع اصلاح و زيباسازي متن هاست. اول يك بار ترجمه را خط به خط مي خوانم و غلط هاي املايي را مي گيرم و اگر جايي تناقضي بين ديالوگ ها ببينم به مترجم ارجاع مي دهم. اين بخش از كار معمولاً دو تا سه ساعت زمان مي برد. در مرحله دوم يك بار فيلم را با زيرنويس تصحيح شده مي بينم و اگر باز غلط يا اشكالي بود آن را برطرف مي كنم. در مرحله سوم فيلم را براي بار دوم با زيرنويس اصلي و كامل شده مي بينم و هم زماني ديالوگ ها با زيرنويس را تنظيم مي كنم كه مرحله دشوار و خسته كننده اي است. اين كه در برخي از فيلم ها و سريال ها زمان بندي غلط است و زيرنويس جلوتر يا عقب تر از ديالوگ هاست به دليل همين بي دقتي در كار است. البته نسخه مادر ديالوگ ها زمان بندي دقيق دارد اما تفاوت نسخه هاي مختلف فيلم با هم باعث مي شود كه اين زمان بندي به هم بخورد. مثلاً ممكن است ديالوگ ها بر مبناي نسخه دي وي دي تنظيم شده باشد اما بعد نسخه بلو ري فيلم بيايد. يا نسخه تكثيرشده صحنه هايي داشته باشد كه در نسخه زيرنويس حذف شده باشد. به همه اين دلايل لازم است كه زمان بندي زيرنويس ها به دقت بررسي شود».
ويژگي هاي ترجمه سريال دكتر هاوس(البته فقط فصل اول و نيمي از فصل دوم آن چون از آن به بعد ترجمه ها و تنظيم زيرنويس ها شلخته و اعصاب خردكن مي شود) به عنوان يكي از بهترين نمونه هاي ترجمه فارسي، به اين كار گروهي و دقت و نظم محدود نمي شود. كار ديگري كه در ترجمه اين سريال صورت گرفته و به جذابيت و درك بيش تر آن افزوده، پانوشت هايي ست كه مترجم در جاي جاي سريال آورده است. چون دكتر هاوس يك كار كاملاً تخصصي و سرشار از اصطلاحات پزشكي و نام بيماري ها و داروهايي است كه قطعاً بسياري از آن ها براي مخاطبان انگليسي زبان هم ناآشناست، مترجمان به اقتضاي نياز و با مراجعه به منابع معتبر پزشكي و دارويي توضيحاتي را درباره اصطلاحات موجود در سريال به صورت پانويس به زيرنويس خود افزوده اند تا مخاطب ايراني دقيق تر- و شايد بهتر از مخاطب عام انگليسي زبان- بتواند با داستان و وقايع آن ارتباط برقرار كند. يعني خلاقيت در استفاده بهينه از پديده اي به نام زيرنويس فارسي. ميلاد و گروهش در سريال فرينج به تهيه كنندگي جي.جي. آبرامز(تهيه كننده سريال گم شدگان) نيز اين شيوه را مجدداً به كار برده اند و توضيحات علمي آن ها درباره موضوع ها مطرح شده در سريال- گرچه ظاهري علمي خيالي دارند- باعث شده اند كه مخاطبان فارسي زبان در جريان مباحث علمي روز جهان قرار بگيرند. او درباره مخاطبان سريال هاي خارجي در ايران معتقد است بجز آن عده كه به طور اتفاقي و تفنني يا براساس مُد و جو و فضاي موجود در جامعه(اتفاقي كه در مورد گم شدگان يا فرار از زندان و 24 رخ داد) سريال مي بينند، اغلب مخاطبان او كساني هستند كه به طور جدي سريال هاي روز جهان را دنبال مي كنند و مثلاً مي دانند شبكه فاكس جمعه شب ها فرينج نشان مي دهد، آن ها روز شنبه مي روند اين سريال و زيرنويس اش را دانلود مي كنند و مي بينند. چنين افراد به روزي زياد هستند.
يكي از پيامدهاي گسترش فرهنگ فيلم ها و سريال هاي خارجي روز را ديدن در اين سال ها اين بوده كه با وجود ترجمه شدن ديالوگ ها، اغلب مخاطبان اين آثار از مترجمان گرفته تا فيلمي ها و تماشاگران و منتقدان، ترجيح مي دهند به جاي ترجمه فارسي اسامي فيلم ها، اسم اصلي و انگليسي شان را به كار ببرند.برخلاف فيلم هاي كلاسيك تاريخ سينما كه علاقه مندان به سينما امروز آن ها را با نام فارسي شان مي شناسند(از پرده پاره و توطئه فاميلي و سرگيجه هيچكاك گرفته تا برباد رفته و نيش و پابرهنه در پارك و ساير فيلم هاي پيش از عصر ديجيتال) اما اغلب از فيلم هاي سال هاي اخير، دست كم در محاوره ها و مكالمه ها و بحث هاي سينمايي با نام انگليسي شان ياد مي شود(از سريال گم شدگان كه حتي به فارسي هم اغلب نام انگليسي اش نوشته مي شود گرفته تا ديگر فيلم هاي مشهور اين سال ها Inception و Departed و Volver و غيره). معلوم نيست اين فرهنگ تازه پديد آمده دقيقاً از كجا نشأت مي گيرد. دوبله نشدن فيلم ها و رسميت نيافتن اسامي فارسي؟ قيد نشدن نام فارسي فيلم ها روي جلد و لفاف دي وي دي ها؟ غيرقابل ترجمه بودن يا بحث برانگيز بودن ترجمه هاي مختلف از اسامي برخي از فيلم هاي مشهور اين سال ها؟ يا اين نكته كه برخلاف سال هاي گذشته كه نشريات سينمايي نقش معرفي فيلم هاي روز سينماي جهان و ترجمه و معادل يابي اسامي فيلم ها را برعهده داشتند و يك نام فارسي را جا مي انداختند، اكنون اين مخاطبان فيلم ها هستند كه زودتر و سريع تر از نشريات فيلم ها را مي بينند و درباره شان بحث و صحبت مي كنند؟‌ميلاد بابانژاد درباره ترجمه نكردن اسم فيلم ها توسط اغلب مترجمان معتقد است كه به دليل دشواري اين كار و معادل هاي مختلفي كه براي اسم يك فيلم پيشنهاد مي شود، نوعي سردرگمي در مخاطبان ايجاد مي شود. او فيلم رفتگان را مثال مي زند كه چهار پنج معادل مختلف براي آن ترجمه شده است:«مرحوم»، «درگذشتگان»،‌«خدابيامرز»، «جداافتاده»، «رفتگان» و غيره. «اين اتفاق باعث مي شود كه آدم ها دقيقاً ندانند در مورد چه فيلمي دارند بحث و صحبت مي كنند. يا مشكلات ديگري هم در اين ميان وجود دارد؛ مثلاً در مورد برخي فيلم ها مثل ميليونر زاغه نشين(Slumdog Millionaire) كه نام شان يك اصطلاح است و ترجمه كلمه به كلمه آن تبديل به چيز هجوي مي شود اولين ترجمه اي كه از اين فيلم صورت گرفته به اسم مضحك و بي ربط «سگ اسلامي» روي سايت قرار گرفته و گرچه بعداً عماد ترجمه خوب و دقيقي از آن روي سايت ها قرار داد اما تا امروز آن ترجمه غلط و بد اولي دو برابر ترجمه درست و دقيق دوم دانلود و ديده شده است. بعضي از اسم ها را هم اساساً بهتر است ترجمه نكنيم، مثل سريال لاست يا همين سريال فرينج كه معنايش مي شود علوم حاشيه اي اما به نظرم بهتر است از اسم اصلي آن استفاده كرد چون هم زيباست و هم نام يك علم مستقل و شناخته شده است و مي تواند با همين عنوان بين مردم جا بيفتد». با اين وجود او مي گويد در مورد ساير اسم ها ترجيح مي دهد به جاي ترجمه و معادل يابي بر اساس نگاه و سليقه خودش، به نام هايي كه منابع رسمي و شناخته شده تري مثل مجله «فيلم»‌برگزيده اند رجوع كند: «چون اين نكته را مي دانم كه از فيلم ها و سريال هايي كه ما ترجمه مي كنيم قرار است در طول ساليان، با معادل ها و ترجمه هايي كه منابع رسمي آن ها را به كار مي برند ياد شود و درباره شان بحث شود. پس بهتر است از سردرگمي مخاطبان در اين زمينه جلوگيري كرد».
دشواري ترجمه اصطلاحات خاص به عنوان فيلم ها محدود نمي شود. فيلم به هر زباني كه باشد اصطلاح ها و جمله ها و ضرب المثل هايي در آن به كار مي رود كه ترجمه تحت اللفظي آن ها نه تنها باعث گنگ و نامفهوم شدن فيلم مي شود بلكه عملاً مي تواند صحنه ها و لحظه هاي مهم و جدي فيلم ها را به چيزي مضحك و بي معني تبديل كند. درست در اين جاست كه دشواري كار ترجمه خود را نشان مي دهد. در حالي كه هنوز و پس از گذشت سال ها دعواهاي تاريخي ميان مترجمان بزرگ فارسي زبان بر سر معادل يابي و ترجمه برخي جمله ها و اصطلاح هاي رمان ها و كتاب هاي علوم سياسي و اجتماعي كه ده ها سال پيش منتشر و چاپ شده اند به نتيجه كاملي نرسيده، واضح است كه با سواد ابتدايي و در حد بسيار معمولي زبان انگليسي نمي توان از پس ترجمه خوب و دقيق ديالوگ هاي يك فيلم كه هر شخصيت بنا بر فرهنگ و طبقه خود به زبان و لحني خاص سخن مي گويد برآمد. بابانژاد كه به اين دشواري و وظيفه سنگين آگاه است مي گويد:«در انگليسي كه زبان پويايي است واژه ها الزاماً معناي لغت نامه اي ندارند و هر كلمه يا جمله مي تواند در موقعيت هاي مختلف با معاني مختلف به كار برده شود. به نظر من منظور اصلي جملات از هر چيز ديگري مهم تر است. خيلي ها احساس يا برداشت خودشان را از ديالوگ ها ترجمه مي كنند كه اين به نظرم غلط است. در مورد سريال گم شدگان اين اتفاق به طور روشن رخ داد. به دليل پيچيدگي ها و معماهاي فراواني كه اين سريال داشت، هر مترجم براساس برداشت و تحليل خود از معماها و فرجام ماجراها و رويكرد داستان، ديالوگ ها را ترجمه مي كرد. من اما مهم برايم اين است كه خود شخصيت چه مي گويد، مراد سازندگان فيلم از آن ديالوگ و موقعيت چيست و نكته ديگر اين كه آن شخصيت از كدام قشر و طبقه اجتماعي و فرهنگي است. در نظر گرفتن همه اين ها به مترجم كمك مي كند كه بهترين و درست ترين معادل را براي اصطلاحات و واژه ها بيابد. نكته مهم ديگر اين است كه اساساً شيوه فكر كردن به زبان انگليسي و استفاده از تلميحات و اشاره ها و استعاره ها در اين زبان كاملاً متفاوت است با فكر كردن به زبان فارسي و استفاده از استعاره ها. بايد اين تفاوت فكر كردن را هم در ترجمه رعايت كرد».
او لغت نامه هاي انگليسي به انگليسي را در ترجمه فيلم ها كاربردي تر از استفاده از فرهنگ هاي فارسي به انگليسي مي داند و البته از آن دست مترجماني ست كه معتقد است در مواقع لزوم مي توان از اصطلاح ها و معادل هاي شناخته شده فارس به جاي اصطلاح هاي خاص و ويژه انگليسي استفاده كرد. او به قسمتي از فصل دوم سريال دكتر هاوس اشاره مي كند، جايي كه هاوس در يك صحنه طنزآميز مشغول خواندن آوازي عامه پسند و به روز با اين مفهوم است كه زندگي چه زيبا و آرام و به كام است:«در اين جا احساس كردم اگر ترانه «همه چي آرومه» را كه اين روزها همه آن را شنيده اند و مي شناسند به كار ببرم به خوبي مي تواند حس و حال صحنه و سطح ترانه اي را كه هاوس مي خواند منتقل كند. يا در قسمتي از سريال فرينج جايي كه مادري براي بچه اش يك شعر كودكانه مي خواند، خودم با همان مفهوم و كلمات آن شعر، شعر تازه كودكانه اي به زبان فارسي نوشتم كه همان كاركرد را داشت. با اين تفاوت كه به جاي ترجمه دقيق و كلمه به كلمه، موزون و كودكانه هم بود».اين البته شيوه اي ست كه در تاريخ دوبله فارسي سابقه اي زياد و قديمي دارد. برخي از دوبلورها هم براي افزودن به نمك صحنه ها خود شخصاً ديالوگ هايي را به فيلم اضافه مي كردند كه در تاريخ سينماي ايران به ديالوگ هاي پس گردني معروف شده اند. البته اين قبيل نوآوري ها در زيرنويس فيلم ها به دليل زمان بندي ديالوگ ها چندان امكان پذير نيست اما افزودن برخي از اصطلاح ها و معادل هاي به شدت فارسي به جاي برخي از اصطلاحات كاملاً انگليسي بسيار معمول است كه در اغلب موارد دور از فضا و حال و هواي فيلم هاست.اما البته گاهي در برخي از سريال ها و فيلم هاي عمدتاً كمدي، مترجمان دست به نوآوري هايي زده اند كه علاوه بر افزودن به بار طنز صحنه ها، كاملاً از عهده انتقال مفهوم صحنه برآمده اند. از جمله موارد درخشان و قابل ذكر، كاري ست كه مترجمان سريال چه طور با مادرت آشنا شدم(كه به نام «آشنايي با مادر» شناخته مي شود) كرده اند. گروه مترجمان معادل هاي خوب و ايراني براي بحث ها و مثال هاي شخصيت هاي داستان برگزيده اند. اغلب وقتي شخصيت ها در حال صحبت درباره بازيگران و خوانندگان عامه پسند و كوچه بازاري هستند، مترجمان به جاي ذكر اسامي واقعي، معادل هاي ايراني آن ها را كه اغلب جواد رضويان و شفيعي جم و عباس قادري است جايگزين مي كنند. يا وقتي صحبت از يك كلوب خاص مي شود آن ها اصطلاح «بكن و بريز» را به جاي آن به كار مي برند. يا وقتي صحبت از دي وي دي سخنراني هاي مذهبي و عرفاني اي مي شود كه در جامعه آمريكا بسيار مشهور است، مترجمان از مجموعه سخنراني هاي يكي از خطيبان مشهور نام مي برند تا منظور و سطح بحث براي مخاطب كاملاً روشن شود. بابانژاد نكته ديگري را هم اضافه مي كند:«نبايد با يك زبان و لحن همه فيلم ها و سريال ها را ترجمه كرد. اين كار به نظرم توهين به سازندگان اين آثار است. فيلمي كه به زبان نوجوانان و براي نوجوانان ساخته شده، بايد با همان لحن و زبان ترجمه شود. گرچه برخي از مترجمان معتقدند بايد علاوه بر همه مواردي كه گفته شد اين را هم در نظر گرفت كه اصولاً مخاطبان اين فيلم ها و سريال ها چه كساني هستند و در همين سطح مخاطبان فارسي زبان را در نظر گرفت. مثلاً سريال دكتر هاوس مخاطب خاصي دارد و اغلب طبقه روشنفكر و تحصيل كرده آن را مي بيند، اما سازندگان سريال فرينج دنبال راضي نگه داشتن همه مخاطبان هستند. پس ترجمه لحن و زبان اين دو كار بايد كاملاً با هم متفاوت باشد».
از ديگر مواردي كه در ترجمه آن ها يك دستي و روال ثابتي وجود ندارد ترجمه ترانه هاي فيلم هاست. برخي از مترجمان همه ترانه ها را ترجمه مي كنند. برخي اصلاً از خير ترجمه همه ترانه ها مي گذرند و برخي ديگر مثل بابانژاد معتقدند كه بايد ترانه هايي را كه در فيلم كاربرد دراماتيك دارند و معنا و مفهوم آن ها به بيان حال و هواي فيلم و شخصيت ها كمك مي كند ترجمه كرد اما «چون اغلب ترانه هاي فيلم ها براي زيبايي يا تقويت حس و حال صحنه هاست و معناي آن ها كاربرد دراماتيكي در فيلم ندارد، ترجيح مي دهم اين قبيل ترانه ها را ترجمه نكنم و متن انگليسي آن ها و نام آهنگ و خواننده را همان طور كه در زيرنويس انگليسي وجود دارد حفظ كنم. فكر مي كنم اغلب مخاطبان اين فيلم ها و سريال ها از طبقه و قشري هستند كه در حد فهميدن معنا و مفهوم اين ترانه ها انگليسي مي دانند. اين مي تواند به مخاطب كمك كند كه موسيقي را همان طور كه در زندگي عادي اش مي شنود، روي يك فيلم هم بشنود. و اگر برايش جذاب بود دنبال آن خواننده و بقيه آلبوم ها و آهنگ هايش برود. شخصاً بهترين ترانه ها و خواننده هاي زندگي ام را از طريق همين فيلم ها و سريال ها شناخته ام».
از ديگر بخش هايي كه معمولاً‌ پيوست دي وي دي اريژينال فيلم هاست، پشت صحنه و گفت و گوهاي عوامل سازنده است كه معمولاً ترجمه نمي شوند . بابانژاد مي گويد:«زيرنويس انگليسي اين بخش ها معمولاً در سايت وجود ندارد و براي ترجمه آن ها بايد از طريق شنيداري كار كرد و فايل زيرنويس ساخت و زمان بندي كرد كه معمولاً كار پرزحمتي است. تيزرهاي خلاصه قسمت بعد سريال ها هم معمولاً چنين حالتي دارند؛ اما من سعي مي كنم هميشه اين تيزرها را ترجمه كنم.» البته به نظر مي رسد چون اغلب فيلم ها زماني كه هنوز روي پرده هستند و دي وي دي رسمي شان منتشر نشده ترجمه مي شوند، فاقد اضافاتي مثل پشت صحنه و گفت و گوها هستند و اين بخش ها زماني به دي وي دي ها افزوده مي شوند كه مدت ها از انتشار ترجمه فارسي آن ها گذشته و كسي ديگر همت و وقت و انگيزه ترجمه كردن آن ها را ندارد.

پشت صحنه
 

با درهم آميزي تعداد فراواني مترجم«يك فيلمه» و مترجماني كه در كارشان تداوم دارند با مترجمان بي سواد و خرابكار و مترجمان جدي و خوب، اوضاع ترجمه فيلم ها به زبان فارسي تا حدودي توصيف و روشن شد. اما گذشته از واكنش مخاطبان اين ترجمه ها، اين مترجمان نيز در ميان خودشان بحث ها و مسائل خاصي دارند. آن ها در فروم ها و وبلاگ ها و سايت هاي خود مثل هر صنف ديگري دعواها و مباحثي دارند كه گاه منجر به درگيري هاي لفظي شديدي مي شود.بزرگ ترين مشكلي كه در يك مرور اجمالي بر اين سايت ها و وبلاگ ها خودنمايي مي كند، موازي كاري هايي است كه صورت مي گيرد. گاه چند مترجم، هم زمان مشغول ترجمه يك فيلم يا يك سريال هستند و طبعاً بر سر انتشار زودتر هر ترجمه و اين كه كدام يك حق آب و گل دارد و كدام يك هيچ حقي ندارد، كشمكش هاي فراواني درمي گيرد. بابانژاد درباره اين مشكلات و اختلاف ها مي گويد:«معمولاً كسي كه پيش از بقيه سريالي را ترجمه مي كند خود را مالك آن سريال مي داند و توقع دارد كه ديگر كسي سراغ ترجمه آن كار نرود. هركدام از اين مترجمان هم يك فرومي دارند و به گروهي وابسته هستند و عده اي هم طرفدارشان هستند و اين طوري مي شود كه دعواهاي اينترنتي آغاز مي شود و توي وبلاگ ها و سايت هاي شان عليه هم بيانيه مي دهند و افشاگري و فحاشي مي كنند. حسادت ها در اين زمينه نقش پررنگي دارند و كلاً فضاي قشنگي بر اين فروم ها و سايت ها و وبلاگ ها حاكم نيست. در حالي كه هيچ قانون و حق مالكيتي وجود ندارد كه ديگران را از حق ترجمه يك فيلم يا سريال محروم كند. از طرف ديگر دزدي ترجمه بسيار زياد است. خيلي پيش آمده كه كسي ترجمه ديگران را برداشته و با تغيير اسم مترجم با نام خودش منتشر كرده است. حتي برخي از فروشگاه ها ترجمه هاي ديگران را منتشر مي كنند اما نه اين كه اسم خودشان را به ترجمه اضافه كنند، بلكه نام مترجم را سياه و حذف مي كنند! در كل اين كه همه جزيره هاي مستقل و پراكنده اي هستند كه چون جوان و هجده نوزده ساله و پرشور هم هستند هيچ وقت نمي توانند با هم كنار بيايند.گرچه بين خودشان قانون هايي هم گذاشتند و نشستند تفاهم نامه امضا كردند اما باز مشكلات پابرجاست». او توضيح مي دهد كه تاكنون چند بار قرار شده كه مترجمان بين خودشان تقسيم كاري انجام بدهند تا ديگر موازي كاري صورت نگيرد اما نتيجه اي نداشته است:«الان پنج فروم فعال در زمينه زيرنويس فارسي فعال هستند و مترجمان اين فروم ها با هم قرار گذاشته اند هركس هر كاري را انتخاب مي كند در اين فروم ها اعلام كند تا ديگران سراغ آن كار نروند. اما تغيير زيادي صورت نگرفته است. واقعاً اگر انجمني تأسيس شود كه بتواند به اين كار نظم و ساماني بدهد بسياري از اين مشكلات حل مي شود. اين انجمن مي تواند با معرفي ترجمه ها و زيرنويس هاي خوب و معتبر مردم را در انتخاب يك كار مناسب راهنمايي كند. يا برخي از فروشگاه هاي اينترنتي را كه به حقوق مادي و معنوي مترجمان احترام مي گذارند معرفي كند تا مردم به سمت آن ها بروند و بقيه فروشگاه ها هم ترغيب شوند كه جزو اين دسته قرار بگيرند.»
او درباره اين كه چرا تا امروز اين تعداد مترجم كه كارشان تأثيري عميق و زياد در فرهنگ و جامعه دارد موفق نشده اند يك انجمن و تشكل صنفي، ولو مجازي، تشكيل دهند مي گويد:«قصدش را به طور جدي داشتيم. حتي دامنه اش را هم ثبت كرديم. با بچه هايي كه كارشان خوب است و اسم و رسمي دارند صحبت كرديم، همه انجمن ها را هم قانع كرديم اما هنوز مشكلاتي وجود دارد كه باعث شده اين كار به سرانجام نرسد». او مي گويد با اين كه كارشان صورتي رسمي ندارد اما غيرقانوني هم نيست و تا به حال نشنيده يا نديده كه براي مترجمان فيلم ها مشكلي به وجود بيايد. «ما براساس عشق و علاقه مان به سينما و زبان فارسي فيلم ها را ترجمه مي كنيم و كارمان به هيچ وجه مخفيانه نيست. همه مان با اسم و رسم خودمان كار مي كنيم و دسترسي و پيدا كردن مان كار ساده اي ست. گرچه من خودم شخصاً هميشه سعي كرده ام كارهايي را انتخاب كنم كه خانوادگي باشند. چون براساس تجربه هاي شخصي ام مي دانم بهترين لحظه هاي زندگي ام زمان هايي بوده كه به همراه خانواده فيلم يا سريالي را با هم تماشا كرده ايم.»

در آينده خواهيد ديد...
 

آن چه امروز در زيرنويس هاي فارسي فيلم ها و سريال هاي روز جهان اتفاق مي افتد، با همه توصيفاتي كه شد تأثيري عميق بر فرهنگ و زبان و نگاه نسل امروز دارد. اكنون كه داستان ها و رمان ها و كتاب هاي مصور جاي شان را به سينما و فيلم ها و سريال ها داده اند، اكنون كه علاوه بر سبك زندگي، نگاه به زندگي و لحن و شيوه سخن گفتن نسل تازه از طريق اين فيلم ها و زيرنويس هاي شان تبليغ و ترويج مي شود،‌به نظر مي رسد بررسي اين آثار مي تواند تأثيرهاي دوگانه كاملاً متضادي داشته باشد. از يك سو نگاه و دريافت جوانان را به زندگي و ظرافت هاي آن ارتقا دهد و از سوي ديگر اين هرج و مرج و بي ضابطه بودن ترجمه ها مي تواند تأثيري ويرانگر بر زبان فارسي و فرهنگ زندگي ايراني داشته باشد. به نظر مي رسد كه اكنون زمان آن فرا رسيده كه با محاسبه سود و زيان هاي اين پديده، درباره نحوه نگاه و برخورد با آن تصميمي گرفت براي هميشه.

كتيبه هاي روزگار نو
 

شكل گيري پديده زيرنويس فارسي؛ ديروز و امروز
نويسنده: شاهين شجري كهن

مسافران پرواز تهران- كوالالامپور
 

ماجراي زيرنويس كردن فيلم ها در دهه 1370 شروع شد و زير عنوان موجه «تقويت زبان انگليسي» گسترش پيدا كرد. ابتدا فيلم ها از آسياي جنوب شرقي به صورت اريژينال و در فرمت دي وي دي وارد مي شد. شخصي به نام ر.م(كه پس از پايان فعاليتش در اين زمينه، مهاجرت كرد و اكنون ساكن يكي از كشورهاي آسيايي است) شركتي تأسيس كرد كه زيرنويس فارسي را به صورت جداگانه تهيه مي كرد و «سمپل» زيرنويس را براي نمايندگي هاي چند كمپاني مطرح در كشورهايي مثل مالزي و سنگاپور مي فرستاد تا روي نسخه هاي اريژينال فيلم هاي روز اضافه شود. به اين ترتيب زيرنويس ها در تهران تهيه مي شد، سپس حدود هزار نسخه از هر فيلم سفارش داده مي شد كه با قابليت انتخاب زيرنويس فارسي به كشور وارد شود. اين آغاز يك چرخه اقتصادي پررونق بود. همين حالا هم فيلم هايي دست به دست مي شود كه لوگوي «زيرنويس دات كام» در حاشيه تصويرهاي ابتدايي شان نقش بسته؛ اين فيلم ها از همان گروهي هستند كه توسط شخص پيش گام يادشده وارد كشور شد.
فعاليت هاي اين شركت از لحاظ ترجمه و انتخاب عنوان ها كيفيت مناسبي داشتند. چون ر.م. آدمي حرفه اي بود كه با دقت و مشاوره، فيلم ها را براي زيرنويس شدن انتخاب مي كرد. البته او تاجر بود ولي كارش را اصولي و درست انجام مي داد؛ مثلاً دقت مي كرد كه حتماً نسخه اريژينال هر فيلم را براي زيرنويس تهيه كند. با اين كه فعاليت او در اساس غيرقانوني بود، اما به هر حال چنين تجارت پرسودي در دست كسي كه دغدغه فرهنگي نداشت ممكن بود به فعاليتي ضدفرهنگي و سودجويانه تبديل شود؛ چنان كه پس از او اين اتفاق افتاد و بلبشويي پيش آمد كه باعث بدنامي بازار و سلب اعتماد مخاطبان شد. البته او و همكارانش فعاليت شان را براساس قوانين تجارت بين الملل انجام مي دادند؛ امتياز فيلم ها را مي خريدند، حقوق مؤلف را رعايت مي كردند، مستقيم با نمايندگان كمپاني هاي توليدكننده وارد مذاكره مي شدند و براي تهيه فايل هاي زيرنويس هم از مشاوره و نظارت كارشناسان و مترجمان خوب و كارآمد استفاده مي كردند.
گروه همكاران اين شركت در تهران كم كم گسترده تر شد، اما از ابتدا تا انتها هر عنوان فيلم جديد بين سه نفر پخش و سپس بين مغازه دارها و فروشندگان سيار تقسيم مي شد تا به دست مصرف كننده برسد. به طور متوسط هر ماه بيست فيلم تازه وارد مي شد در حالي كه اكنون هر ماه حدود 80 تا 120 عنوان فيلم جديد وارد بازار مي شود كه دست كم نيمي از آن ها ضعيف، مبتذل و بي ارزش هستند و ضمناً تجمع اين همه فيلم ناشناخته و كم شناخته، آشفتگي و عدم انسجامي ايجاد كرده كه كم تر كسي مي داند چه مي بيند و چرا مي بيند. تقريباً اكثر خريداران اين فيلم ها، عنوان هاي انتخابي شان را مثل هندوانه سربسته با تكيه بر مختصر اطلاعات و شنيده هاي شان برمي گزينند و البته با توجه به قيمت پايين فيلم، ريسك اين انتخاب براي شان چندان بالا نيست. به راحتي مي توان فيلمي را انتخاب كرد، از انتخابش پشيمان شد و هفته آينده دوباره همين تير را در تاريكي رها كرد و به اميد يك كشف خوشايند ماند.
اين چرخه واردات و عرضه فيلم تقريباً دو سال ادامه داشت و در اوايل دهه 1380 با افزايش مخاطبان اين گونه فيلم ها، بازار فيلم هاي زيرنويس شده رونق پيدا كرد و تقاضا براي فيلم هاي تازه بسيار بالا بود، اما اين شركت به دليل نقض قوانين، غيرمجاز اعلام شد و گردانندگانش دستگير شدند. گفته مي شود كه در همان زمان نزديك به پنجاه عنوان فيلم جديد با زيرنويس فارسي در مالزي آماده تحويل بود، ولي كسي حاضر نبود آن فيلم ها را بياورد. خيلي از كساني كه در اين مدت به عنوان بازارياب، خرده فروش يا سفارش گيرنده وارد اين تجارت شده بودند احساس كردند به صلاح است كه اين كار را كنار بگذارند، اما مردم به آن روال عادت كرده بودند و تعطيل كردن اين بازار آسان نبود. البته كپي برداري و تكثير در آن دوره دو ساله هم مثل حالا وجود داشت، ولي لااقل از نسخه اريژينال كپي مي شد.

آپاچي هاي زيرزمين
 

دو سال فعاليت اين شركت و شكل گيري بازار فيلم هاي زيرنويس شده خارجي نتايج روشني داشت و تأثير بسياري روي طيف هاي مختلفي از جامعه گذاشت.بخشي از شناختي كه از سينماي روز دنيا پيدا شد و جا افتادن عادت به تماشاي آثار كلاسيك سينما حاصل همان دوره است. يكي از فروشندگان اين فيلم ها كسي را مثال مي زند كه در ابتدا خواهان سري فيلم هاي راكي و رمبو بود، اما پس از يك سال فيلم هاي دسيكا و گدار و شابرول و بيلي وايلدر را مي ديد و مجموعه آثار هيچكاك را سفارش مي داد. منتقدان هم از فيلم هاي زيرنويس شده تأثير مي پذيرفتند. مثلاً در همان هفته اي كه فيلم تازه اي عرضه مي شد منتقدان درباره اش نقد مي نوشتند و در رسانه ها منتشر مي شد. دوست داران سينما هم فيلم ها را مي ديدند و نقدشان را (به فاصله اي اندك يا حتي تقريباً هم زمان) مي خواندند. طبيعتاً اين وضعيت تفاوت زيادي با دوره هاي پيشين داشت كه فيلم هاي مطرح سينما به تعداد اندك روي نوارهاي بي كيفيت در دسترس بود. جالب است كه براي شكل گيري بازار فيلم هاي زيرنويس دار همه جور فايده اي (مستقيم و غيرمستقيم)، فوري و بطئي) مي شد متصور بود، جز آن چه در توجيه عرضه اين فيلم ها گفته مي شد و قرار بود به اين بازار مشروعيت ببخشد: تقويت زبان خارجي!
واقعيت اين است كه تأثير فيلم هاي زيرنويس شده در تقويت زبان هاي خارجي بسيار كم رنگ بوده و هست. كم تر كسي صرفاً براي آموزش زبان فيلم مي خرد و عده كم تري مي توانند ادعا كنند كه تماشاي فيلم هاي زيرنويس دار به يادگيري زبان شان كمك قابل توجهي كرده است. اما خب، در آن زمان اين موجه ترين توضيحي بود كه با استفاده از آن، مي شد تعداد زيادي فيلم جديد آمريكايي و اروپايي را وارد كشور كرد. جوان ترها هم عملاً همين توضيح را در مواجهه با حساسيت هاي خانواده و اطرافيان تحويل مي دادند، اما مسلم بود كه شكل گيري و توسعه اين بازار بيش از هر چيز تحت تأثير قانون مقاومت ناپذير عرضه و تقاضا است و بي توجه به نصيحت ها و محدوديت هاي رسمي و عرفي و سنتي پا مي گيرد و به پيش مي رود.
با تعطيلي آن شركت و نيز درگذشت شخص ديگري كه در مالزي ساكن بود، بازار عرضه فيلم هاي زيرنويس شده شكل ديگري پيدا كرد. سايت ها و گروه هاي جديدي شروع به كار كردند و واردات بي رويه انواع و اقسام فيلم ها شروع شد. نظارتي روي عنوان هايي كه براي زيرنويس انتخاب مي شدند وجود نداشت و پرونده خريد قانوني امتياز فيلم ها از كمپاني ها هم به كل بسته شد. حالا ديگر اينترنت، منبع لايزال فيلم و سريال خارجي بود و جريان گسترده اي از بارگذاري شتاب زده، زيرنويس هاي بي دقت و پرغلط و عرضه فله اي به راه افتاد كه تا امروز ادامه دارد.
قاچاق فيلم يكي از معضلات بزرگ سينماي جهان است. در همه جاي دنيا هم وجود دارد و كنترلش اگر نه ناممكن، ولي بسيار سخت است؛ طوري كه همه كمپاني هاي توليدكننده و نهادهاي امنيتي سراسر دنيا براي جلوگيري از آن تلاش مي كنند و هنوز نتوانسته اند آن را ريشه كن كنند. زماني كه فيلم دوم از مجموعه ارباب حلقه ها هم زمان در سراسر جهان روي پرده رفت، كمپاني توليدكننده اش با همكاري پليس كشورهاي نمايش دهنده در هر سينما يك مأمور امنيتي گذاشت تا مانع از لو رفتن نسخه اي پرده اي از فيلم شود. اما به فاصله 24 ساعت پس از آغاز نمايش اين فيلم، نسخه با كيفيت آن(و نه حتي پرده اي) روي سايتي قابل بارگذاري بود؛ يعني فيلم از كمپاني به بيرون درز كرده بود و نه از سالن هاي سينما.
با اين دسترسي آسان و گسترده به فيلم هاي روز، طبيعي بود كه در ايران هم عده زيادي از سايت هايي كه فايل «تورنت» را به رايگان در اختيار بازديدكننده ها قرار مي دهند بارگذاري كنند؛ سايت هايي كه اغلب در روسيه و اروپاي شرقي فعاليت مي كنند اما كم و بيش در همه جاي دنيا چنين سايت هايي وجود دارد. «كاور» يا جلد فيلم ها هم در سايت هاي مختلفي عرضه مي شود و تهيه زيرنويس فارسي هم چندان مشكل و پيچيده نبود. اوايل كار جدي و درست انجام مي شد، اما تعداد فيلم ها آن قدر بالا رفت كه ديگر دوسه روز هم براي زيرنويس كردن زياد بود. از اين جا نرم افزارهاي ترجمه وارد ميدان شد كه مثلاً جمله انگليسي را در آن كپي مي كردند و همان موقع ترجمه فارسي اش را مي داد. البته اصطلاح هاي تخصصي، ضرب المثل ها، تكيه كلام ها و برخي عبارت هاي خاص در ترجمه نرم افزاري ازميان مي رفت، اما براي بيش تر فعالان اين عرصه كيفيت مهم نيست چون فيلم ظرف دو ساعت «ترجمه و آماده زيرنويس» مي شد و صاحبان آن مي توانستند كالاي شان را در اختيار انبوه مخاطبان تشنه اين بازار قرار دهند.
به همان دليلي كه دوران خوب ورود فيلم هاي خارجي با كيفيت و زيرنويس مناسب باعث شد شور و اشتياق براي خريد دي وي دي زياد شود، افزايش فيلم هاي پرده اي و نازل هم به سرخوردگي انجاميد. آشفتگي بازار بر اثر ترافيك فيلم هاي كم ارزش مزيد بر علت شد.

هرم هاي بي قاعده
 

معمولاً گروه هايي كه عرضه كننده فيلم هاي زيرنويس دار هستند ساختاري هرمي دارند؛ يك نفر در رأس گروه است كه عنوان ها را بارگذاري مي كند و هر عنوان را به مترجمي مي سپارد. هزينه ترجمه و زيرنويس در اواخر دهه 1370 حدود 200000 تومان بود و اكنون به 30 تا 50 هزار تومان رسيده و معمولاً ترجمه ديالوگ ها و اجراي زيرنويس را هم يك نفر انجام مي دهد و مرحله اي به عنوان ويرايش هم اساساً وجود ندارد.
امكانات سر گروه زياد نيست و سرمايه گذاري گسترده اي هم انجام نمي دهد؛ نهايتاً اينترنت پرسرعت، تعدادي نرم افزار با قابليت هاي بالا و مكان مناسبي براي كار. گفته مي شود كه در تهران سه گروه اصلي فعاليت مي كنند كه با يكديگر هماهنگ هستند و هم زمان فيلم هاي هر هفته را به بازار عرضه مي كنند. كساني كه با گردانندگان اين بازار برخورد داشته اند آن ها را افرادي بي علاقه به سينما توصيف مي كنند كه صرفاً به دنبال پول اند و فيلم براي شان كالايي است كه مي توان با آن كاسبي كرد. اگر گاهي هم يك شاهكار سينما در ميان فيلم هاي شان پيدا شده، تصادفي بوده نه از سر علاقه و انتخاب آگاهانه. البته در ميان افراد متعددي كه در گوشه و كنار اين بازار زيرزميني فعاليت مي كنند، تك و توك كساني هستند كه از روي علاقه به سينما وارد اين حرفه شده اند و گاهي فيلم هاي خاص و برجسته اي را براساس انگيزه هاي شخصي شان زيرنويس و عرضه مي كنند.

ماه دانلودي و ماه گردون
 

اكنون بسياري از گروه ها براي خودشان سايت هايي به راه انداخته اند و مشتريان را دعوت مي كنند كه عنوان هاي دل خواه شان را معرفي كنند. گفته مي شود كه فيلم ها براساس اطلاعات و رتبه بندي شان در سايت هاي مرجع سينمايي مثل IMDb و متاكريتيك انتخاب مي شود، اما بسياري از آثار موجود در بازار ايران نام و نشاني در اين سايت هاي معتبر ندارند. اما چه عاملي باعث مي شود ميان اين همه فيلم خوب و باارزش قديمي و جديد، اكثراً فيلم هاي سخيف و كم ارزش بارگذاري و زيرنويس شوند؟
در سايت هاي دانلود يك «سيد» يا رتبه بندي وجود دارد كه توانايي بارگذاري را نشان مي دهد؛ يعني از روي آن مي توان فهميد كه كدام يك فيلم زودتر دانلود مي شود. متأسفانه چون در دنيا به سينماي جدي و مستقل كم تر اهميت داده مي شود فيلم هاي خوب رتبه پايين تري دارند و بارگذاري شان چند برابر زمان مي برد. طبيعتاً كساني كه با فروش فيلم تجارت مي كنند هدف شان كسب درآمد است و دنبال رتبه بالا هستند تا زودتر بارگذاري و آماده فروش شود.
 

كارگران مشغول كارند
 

در ميان كساني كه در اين آشفته بازار سر و ته ناپيدا به فعاليت مشغول اند چند مترجم مستقل در ميان دوست داران سينما آشناتر هستند. مهندس مكانيك جواني از شيراز با نام مستعار «دكتر لكتر» تعدادي از بهترين نمونه هاي زيرنويس فارسي را در چند سال گذشته ارائه داده و معروف است كه دو برابر مترجمان. معمولي دستمزد مي گيرد و هر فيلم را در پنج يا شش روز تحويل مي دهد. در حالي كه معمولاً براي ترجمه هر فيلم يك تا دو روز وقت لازم است و دستمزدش هم خطي حساب مي شود؛ يعني بابت هر خط ديالوگ رقمي پرداخت مي شود كه در مجموع حدود 20 تا 35 هزار تومان است. البته دستمزدهاي پايين تر هم رايج است و براي كارهاي فله اي نيمي از اين مبلغ هم مترجمان پركار و اغلب كم تجربه فيلم ها را راضي مي كند. دكتر لكتر عنوان هايش را از دوبي وارد مي كند و گاهي هم از نسخه هاي دانلودي استفاده مي كند، اما مي گويد تأكيدش بر اين است كه فيلم ها حتماً زيرنويس انگليسي داشته باشند و از ترجمه شفاهي بيزار است.
مؤسس و گرداننده 48 ساله سايت «ديدگاه» هم نمونه جالبي از كساني است كه از روي علاقه و شيفتگي به سينما وارد اين حرفه شده اند. او مي گويد نخستين بار پيش از ورود فناوري دي وي دي به ايران، هنگام تماشاي فيلمي از رابرت آلتمن به اين فكر افتاده كه فيلم را زيرنويس فارسي كند تا كساني كه انگليسي بلد نيستند از معنا و مفهوم آن سر در بياورند. نسخه وي اچ اس را با كمك يكي از دوستانش «كيچر» كرده و زيرنويس فارسي به آن اضافه شد. او سپس با همراهي تعدادي از دوستانش گروهي براي زيرنويس كردن فيلم ها تشكيل داد و كارش را جدي تر گرفت. حركت او به نوعي يادآور گرايش هاي جوانان موج نو سينماي فرانسه است كه فيلم هاي زبان اصلي دنيا را مي ديدند، بدون اين كه معني ديالوگ ها را درك كنند و نهايتاً اين عادت شان يكي از عوامل شكل گيري سينماي فرماليستي بدون كلام شد. مدير سايت «ديدگاه» و دوستانش با فيلم هاي گدار و تروفو آغاز كردند و اكنون هم بيش تر عرضه كننده فيلم هاي جدي و هنري هستند. ترجمه هاي آن ها هم مثل ترجمه هاي دكتر لكتر نسبتاً دقيق و پاكيزه اند و به برخي نكته هاي ظريف تر توجه مي كنند. مثلاً در ترجمه ديالوگ هاي فيلمي كه به زندگي يك شاعر كلاسيك ايتاليايي مي پردازد، از واژه ها و لحني شاعرانه استفاده كرده اند كه نشان از تسلط آنان بر زبان فارسي دارد.

دو نمونه از زيرنويس ها
 

قتل مفهوم به دست مترجم ناكارآمد
*با فاصله گرفتن از روزهايي كه مجبور بوديم داستان فيلم ها را حدس بزنيم و با خيال به روابط قصه فيلم و شخصيت هايش پي ببريم، امروز به كمك زيرنويس خيلي راحت تر مي توانيم داستان فيلم ها را متوجه شويم. اما گاهي با چنان زيرنويس بي كيفيتي مواجه مي شويم كه بيش از آن كه كمك كننده باشد گيج و سردرگم مان مي كند. به عنوان نمونه دو فيلم را انتخاب كرده ايم تا با يك بررسي تطبيقي به شكلي ملموس تر با وضعيت اسفناك كيفيت ترجمه بعضي از زيرنويس ها آشنا شويد و البته حتماً از اين جور نمونه هاي مشابه خودتان هم فراوان سراغ داريد. فيلم اول قتل جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل است؛ فيلمي پر از گفت و گو كه نريشن هاي مهمش اگر اشتباه فهميده شوند بيننده را در روند درك فيلم با مشكل مواجه مي كنند. دومين فيلم هم اينلند امپاير ديويد لينچ است. ارتباط برقرار كردن با فيلم هاي لينچ در شرايط عادي هم به اندازه كافي مشكل است. حالا تصور كنيد نسخه اي به دست تان برسد كه زبانش ايتاليايي است، و زيرنويس انگليسي اش ترجمه فاجعه اي از زباني نامعلوم، و ترجمه فارسي همان زيرنويس انگليسي هم برگرداني يك سره غلط و نامفهوم است. عاقبت كار مشخص است و نمونه اش پيش چشم شما. تقريباً همه جمله هاي زيرنويس اين دو فيلم- و بسيار فيلم هاي ديگر- همين وضعيت را دارند كه مي توان اين وضعيت را يك فاجعه توصيف كرد. تازه اين ها جمله هايي بي معني ست كه تماشاگر مي فهمد غلط و بي معني هستند و شايد از خير خواندن شان بگذرد. برخي نمونه ها ظاهر غلط اندازي دارند؛ يعني كه جمله ها به خودي خود معنا دارند اما بي ارتباط با جمله اصلي هستند كه آن نوع از ترجمه ها توصيف ديگري مي طلبند. حتي برگردان درست اين دو نمونه توسط نگارنده براي مخاطب آگاه و مسلط ماهنامه «فيلم» و با توجه به دشواري ترجمه ديالوگ قطعاً خالي از اشكال نيست؛ اما مقايسه با زيرنويس فيلم ها خيلي چيزها را روشن مي كند.
عليرضا حسن خاني

قتل جسي جيمز به دست رابرت فورد بزدل
 

Excuse me.I see I`ve traipsed right on in and interrupted you.
ترجمه زيرنويس: ببخشيد. من مي بينم كه حيرون شدم حرفتو قطع كردم.
ترجمه درست: ببخشيد. پام رو درست گذاشتم روي اون و مزاحمت شدم(اشاره به تكه چوبي كه موقع راه رفتن لگد كرده و سر و صدا ايجاد كرده).
I was lying when I said I just happend down here I`ve been looking for you. I feel lousy. I didn`t say at the outset. Folks take me for a nincompoop on account of the shabby first impression I make,whereas I think of myself as being just a rung down from the James brothers. I was hoping if I ran into you aside from those peckerwoods I could show you how special I am.
ترجمه زيرنويس: من موقعي كه حرف مي زنم دراز مي كشم، من فقط اين جا راضي ام من دنبال تو مي گشتم. من احساس خواري مي كنم من از اول چيز زيادي نگفتم. مردم منو احمق فرض مي كنن در نظر اول منو پست حساب مي كنن من با خودم فكر مي كنم من خودمو ساختم از وقتي با برادران جيمز راه مي رم. من اميدوارم بتونم كنار تو راه برم من مي تونم بهت نشون بدم كه آدم به خصوصي هستم.
ترجمه درست:من دروغ گفتم كه اتفاقي اين ورا اومدم، داشتم دنبال تو مي گشتم. احساس حقارت مي كنم. اينو اولش نگفتم. اولين احساسي كه مردم از ديدن من با اين سر و لباس كهنه و كثيف به شون دست مي ده اينه كه آدم احمقي ام. با اين حال من فكر مي كنم اين ها به خاطر اينه كه تو گروه برادران جيمز بودن باعث شده زياد به حساب نيام. آرزو مي كردم اي كاش مي تونستم عضوي از شما باشم تا به تون نشون بدم چه آدم استثنايي اي هستم.
Get down on your kness
ترجمه زيرنويس: زانوهاتو خم كن.
ترجمه درست: زانو بزن.
Can you keep a secret? It depends on what you`re concealing
ترجمه زيرنويس:مي توني يه چيز مخفي رو حفظ كني؟ بستگي به اين داره تو چي رو مي خواي مخفي كني؟
ترجمه درست: مي توني يه رازو نگه داري؟ بستگي به اون رازي داره كه مي خواي مخفي اش كني.
I put an acorn in the window to keep the lightening out
ترجمه فيلم: من اينارو جاي پنجره گذاشتم تا از رعد و برق بيرون حفظ بشه.
ترجمه درست: يه ميوه درخت بلوط رو جلوي پنجره آويزون كردم تا رعد و برق وارد نشه.
Alexander Franklin James would be in Baltimore when he would read of the assassination of Jese James.He had spurned his younger brother for being peculiar and temperamental.But once he perceived that he would never see Jese again.Frank would be wrought-up perplexed, despondent.
ترجمه زيرنويس: الكساندر فرانكلين جيمز تو بالتيمور بود. او رد كرد برادرشو براي خوش مزگي اما اون فهميد كه ديگه جسي رو نمي بينه. فرانك بهت زده شده بود.
ترجمه درست: زماني كه الكساندر فرانكلين جيمز خبر ترور جسي جيمز رو خوند در بالتيمور بود. اون به برادر كوچك ترش به خاطر اخلاق عجيب و دم دمي مزاج بودنش پشت كرده بود اما يك آن متوجه شد كه ديگر جسي را نخواهد ديد. فرانك محزون و سردرگم شد.
On the morning of the 11th,he would wake his wife with the Scripture pertaining to the Holy Family`s flight into Egypt. Overnight, the Thomas Howard clan vanished from Kansas City.Shortly thereafter, four of the Blue Cut train robbers were arrested in shacks near Glendale.How Jesse could have known remains a mystery.
ترجمه زيرنويس: يك روز صبح اون زنش رو بيدار كرد با كتاب مقدسي كه متعلق بود به يه خانواده مذهبي تو مصر. بعد از شب خانواده توماس هاوارد از كانزاس ناپديد شد. يه مدت كوتاه بعد اون 4 سرقت قطار شد. تو يه كلبه نزديك گلاندا گير افتاده بودند. جسي چه طوري فهميد يه چيزايي مشكوكي هست.
ترجمه درست: صبح روز يازدهم همسرش را با داستان «كوچ مسيح و والدينش به مصر» از خواب بيدار مي كنه. همان شب خانواده توماس هاوارد از كانزاس سيتي غيب شون مي زنه. مدت كوتاهي پس از آن چهار نفر از اعضاي گروه دزدان قطار بلوكات در كلبه اي نزديك گلن ديل دستگير مي شن. و اين كه چه طور جسي مي تونسته از ماجرا باخبر بشه مثل يه معما باقي مي مونه.
Have you ever considered suicide?I can`t say that I have. There`s always something else I wanted to do. Or my predicaments changed,or I saw my hardships from a different slant.You know all what can happen it never seemed respectable.
ترجمه زيرنويس: تو تا حالا با فكر خودكشي كردي؟ من نمي تونم بگم كردم. هميشه يه چيزايي بوده كه من مي خواستم انجام بدم. سخته واسم تغيير من دارم مي بينم سختي هام تو سرازيري افتاده. مي دوني چه اتفاقاتي مي تونه اين هرگز محترمانه نيست.
ترجمه درست: تا حالا هيچ وقت به خودكشي فكر كردي؟ نمي تونم بگم كه كردم. هميشه كارهاي ديگه اي بوده كه دلم بخواد انجام بدم. يا مخمصه اي كه توش گير كرده بودم عوض شده، يا يه جور ديگه به سختي ها نگاه كردم. مي دوني آدم هيچ وقت از كل اتفاقايي كه تو زندگي اش مي افته راضي نيست.
Jese was increasingly cavalier,merry, mody,fey,unpredictable.He camouflaged his depressions and derangements with masquerades of extreme cordiality,courtesy and goodwill towards others.But even as he jested,or tickled his boy in the ribs Jese would look over at Bob with melancholy eyes as if the two were meshed in an intimete communication.Bob was certain that the man had unriddled him had seen through his reasons for coming along that Jesse could forecast each of Bob`s possible moves and inclinations and was only acting the innocent in order to lull Bob into stupid tranquility and miscalculation.
ترجمه زيرنويس: جسي بيش تر و بيش تر مي راند شاد بدخلق ديوانه. غيرقابل پيش بيني. با خوش رويي و خندان به همه جا مي رفت. جسي با چشماني غمگين به باب نگاه مي كرد. اگه اون دو تا با هم باشن. باب مطمئناً‌خودشو حل مي كنه. به نظر مي رسيد در ميان تمام دلايلش واسه اومدن. جسي مي تونست پيش بيني كنه تمام حركات ممكن باب رو و هم چنين فكرشو. تنها يه بي گناه شون مي داد. تو سفارش به آرام بودن باب. يه آرامش احمقانه و غلط بود.
ترجمه درست: جسي كم كم داشت بيش از پيش سرخوش، عبوس، هذياني و غيرقابل پيش بيني مي شد. او در برخورد با ديگران افسردگي و اختلال رواني اش را پشت نقابي از صميميت، تواضع و حسن نيت پنهان مي كرد. اما حتي مواقعي كه با پسرش شوخي و بازي مي كرد حواسش به باب بود و وقتي با چشماي محزون و سودازده به چشماش نگاه مي كرد هر دوشون اسير يه حس عميق و نزديك مي شدند. باب مطمئن بود كه جسي مي تواند راز چشمانش را بخواند. او مي دانست جسي دلايل همراهي اش را مي داند و مي تواند تمام حركاتش را پيش بيني كند. باب اطمينان داشت جسي سرشت اين حركات ساده لوحانه همراه با آرامشي احمقانه را مي شناسد و مي تواند اشتباه هايش را پيش بيني كند.
There would be no eulogies for Bob,no photographs of his body would be sold in sundries stores,no people would crowd the streets in the rain to see his funeral cortege,no biographies would be written about him,no children named after him.No one would ever pay 25 cents to stand in the rooms he grew up in.
ترجمه زيرنويس: هيچ چيز ستايشگري واسه باب نبود.
ترجمه درست: هيچ مدح و ستايشي از باب نشد؛ نه عكسي از باب كه تو مغازه خرت و پرت فروشي فروخته شده باشه، نه مردمي كه تو يه هواي باروني تو خيابون ايستاده باشن تا تشييع جنازه اش رو تماشا كنن، نه زندگينامه اي كه درباره اش نوشته باشن، نه كودكي كه بعد از باب به اسم او نام گذاري شده باشه، و نه حتي يك نفر كه يك سكه 25 سنتي پرداخت كرده باشه براي ايستادن در جايي كه او بزرگ شده.

اينلندامپاير
 

The stairway is dark.I don`t recognize this hallway.Where are we? At our room now.I don`t have the key.No,you gave it to me. I have it. What`s wrong with me?This is the room.I don`t recognize it.
ترجمه زيرنويس: پلكان تاريك است. اين راه را نمي شناسم. ما كجا هستيم؟ ما كجا هستيم؟ در اتاق مان الان. كليد را ندارم. تو آن را به من دادي. من آن را دارم. چي شده؟ اين اتاق است؟ من آن را نمي شناسم.
ترجمه درست: راه پله تاريكه. اين راهرو رو يادم نمي آد. ما كجاييم؟ تو اتاق خودمون. كليد پيش من نيست. نه، داده بوديش به من. دست منه. چه مرگم شده؟ اين جا اتاقه. يادم نمي آد.
Today we do not receive connections.
ترجمه زيرنويس: امروز هيچ رابطه اي نداشتيم.
ترجمه درست: امروز هيچ تماسي نداشتيم.
I am giving one comes back there about knowing the new neighbors. I think it is important know our neighbors.Tell "hello" for them. It is a little rare nowadays but it is very kind.In which does it house you are living?I descend the street.Hidden behind the small woodland.The bricks house.I think I know which it is.It is difficult to see her of the highway.
ترجمه زيرنويس: يك آمدن همسايگان جديد در آن حدود كاردان دارد پس مي دهد. من فكر مي كنم براتون شناختن همسايه هامون مهمه. سلام بده به اون ها. آن قدري امروزه كمياب است اما خيلي متنوع است. شما در كدام يكي از اين خونه ها زندگي مي كنيد؟ من از خيابان پايين رفتم. پشت جنگل كوچك پنهان. خانه آجري. من فكر مي كنم من مي شناسم اون كدومه. از آن جا اتوبان مشخص نيست.
ترجمه درست:من تصميم گرفتم بيام اين جا تا همسايه هاي جديدمون رو بشناسم. فكر مي كنم مهمه كه همسايه هامون رو بشناسم. اومدم تا سلامي به تون بكنم. همچين آدم هاي مهرباني امروز به ندرت پيدا مي شن. شما تو كدوم يكي از خونه ها زندگي مي كنيد؟ پايين خيابون. خونه آجري پشت اون درخت ها. فكر كنم فهميدم كدوم خونه رو مي گيد. به سختي از بزرگراه مي شه اون جا رو ديد.
It is searching for something shocking; I suggest that it looks in the mirror.
ترجمه زيرنويس: آن در حال جست و جو براي يك چيزي منزجركننده است؛ من پيشنهاد مي كنم به آينده نگاه بكند.
ترجمه درست: اگر به دنبال يك چيز ترسناك هستي، بهت پيشنهاد مي كنم يه نگاه به آينه بندازي.
It is everything in the grains.And I am full of grains.Is it our set? Is not yet finished
ترجمه فيلم: همه چيز در خصلت است. و من سرشار از خصايل هستم. اين گروه ماست؟ هنوز تمام نشده است.
ترجمه درست:[در حال خوردن قهوه] هر چيزي خالصش خوبه. و من پر از خلوصم[با لبخند]. اين دكور ماست؟ هنوز تمام نشده.
I was hypnotized,or something like that.I am going to kill someone.
ترجمه زيرنويس: من هيپنوتيزم شدم يا يه چيزي تو اين مايه ها. من مي رم كه يك كسي را بكشم.
ترجمه درست: من هيپنوتيزم يا يه همچين چيزي شده بودم. مي خواستم يك نفر رو بكشم.
I listen you,but I can`t hear him.I do not be very safe,you know? I am going to put me arm in return of you. I am going to hug with force.Mind is not? Sometimes the people do not tell exactly what mean and you are the guilty of wich there was this afternoon.
ترجمه زيرنويس: من مي شنوم اما من نمي تونم صداي اون پسر رو بشنوم. خيلي امن نيست، شما كه مي دانيد. او قصد داره بازوي مرا جاي شما بذاره. اون قصد داره با نيرو من را بغل كند نمي دونم اهميت مي ديد يا نه. بعضي وقت ها مردم دقيقاً نمي گن چه قصدي دارن؟ و شما همان گناه كاري هستيد كه امروز بعدازظهر اين جا بود.
ترجمه درست: من بهت گوش مي دم ولي نمي تونم بشنوم. مي دوني، من خيلي احساس امنيت نمي كنم؟ مي خوام دستم رو دورت حلقه كنم و با فشار بغلت كنم(همين كار را در فيلم انجام مي دهد). مشكلي نداري؟ گاهي اوقات مردم دقيقاً نمي گن چه منظوري دارن اما شما كسي هستي كه امروز بعدازظهر مقصر بود.
And we do not know the reasons true of them because this film it was unfinished. They hear some histories.But histories are histories.Hollywood is full of them. In this case is alike.The histories are alone fruit of the imagination.We are surrounded by these absurd histories every day.And we should not accept them as true,or to give credit to them.
ترجمه زيرنويس:و ما حقيقت دلايل رو نمي دونيم. براي اين كه اين فيلم ناتمام بود. آن ها چند داستان تاريخي شنيدند. اما تواريخ تواريخ هستند. هاليوود پر از آن هاست. اين مورد دوست داشتني است. تواريخ ميوه تنهاي تصور است. ما با اين تواريخ احاطه شده ايم و تاريخ ها هر روز باطل اند. ما آن ها را مثل حقيقت نبايد بپذيريم يا به آن ها اعتبار دهيم.
ترجمه درست:[ در اين جا در برگردان به زبان انگليسي، history به معني تاريخ به اشتباه به جاي story يعني داستان ترجمه شده] ما دلايل واقعي اين كار رو نمي دونيم براي اين كه فيلم تمام نشده بود. اونا يه سري قصه شنيدن. داستان ها فقط داستانن و هاليوود پر از اين داستان هاست. تو اين مورد اتفاقاً همه شبيه هم هستن. قصه ها فقط ميوه تخيلات ما هستن. دور و بر ما پر از اين داستان هاي چرنده. ما نبايد باورشون كنيم يا بهشون اهميت بديم.
It removes myself from this sinful dream which invaded my heart.
ترجمه زيرنويس: من خودم را در اين رؤياها گناه كارانه به ياد مي آورم كه به قلبم حمله كرد.
ترجمه درست: اين منو از اين رؤياي معصيت بار كه به جونم افتاده نجات مي ده.
I mistake all that I do.It is a damned chaos. There was that man which knew once I go tell him of a way which understands how was.The matter is which do not know what was before and what was after.I do not know what first happened.My mind is all shuffling.
ترجمه زيرنويس:يك هرج و مرج نفرين شده است همه كارها را اشتباه انجام دادم. آن جا همان مرد بود. هموني كه مي شناختم. من راه را به اون مي گم. موضوع اين است كه شما نمي دونين چه اتفاقي قبل و بعد از آن رخ داد. من نمي دونم اول چه اتفاقي افتاد؟ مغز من كاملاً به هم خورده.
ترجمه درست: هر كاري كه كردم اشتباه بود. همه اش يه خراب كاري مفتضحانه بود. اون جا همون مردي بود كه مي دونست يه روز بالاخره مي رم و همه چيز رو بهش مي گم. مسأله اينه كه نمي دونم كدوم اتفاق اول افتاد و كدوم يكي بعدتر. من نمي تونم بفهمم اول چه اتفاقي افتاد. ذهنم كاملاً آشفته و درهم ريخته است.
I think a day when awaking I will discover what devils happened yasterday. I do not like very thing tomorrow.And the today`s day is sliding.
ترجمه زيرنويس: من به يه روزي فكر مي كنم وقتي كه بيدار شدم من كشف خواهم كرد ديروز چه چيزايي اتفاق افتاد. خيلي دوست ندارم به فردا فكر كنم. و امروز دارد سُر مي خورد.
ترجمه درست: دارم به روزي فكر مي كنم كه وقتي بيدار مي شوم خواهم فهميد ديروز چه اتفاق هاي شومي افتاده. خيلي دلم نمي خواد به فردا فكر كنم. امروز هم كه دارد مي گذرد.
منبع:نشريه فيلم-ويژه پاييز،‌ شماره 434.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.