واژه بشقاب پرنده از کجا ريشه گرفته است؟
مشاهدات اوليه ي بشقاب پرنده
در ابتدا به اندازه ي يک پرتقال به نظر مي رسيد ولي کم کم اندازه اش بزرگ و بزرگتر شد. آقاي مارتين پس از مدتي چشم دوختن به آن، توانايي ديدن خود را از دست داد و نگاهش را از آن برگرفت. پس از مدتي که بينايي اش بازگشت، دوباره به آن چشم دوخت و اين مرتبه متوجه شد که جسم تقريباً بالاي سرش قرار دارد و اندازه اش به نحو قابل توجهي بزرگتر شده و به نظر مي رسيد با سرعتي حيرت آور در آسمان حرکت مي کرد. وقتي جسم درست بالاي سرش قرار گرفت، به اندازه يک بشقاب بزرگ در ارتفاعي زياد بود.»
در اينجا، براي اولين بار از واژه ي بشقاب استفاده شده و چون چشمان او در هنگام نگاه کردن به آن صدمه ديده بود، مي توانيم فرض کنيم علي رغم ظاهر اوليه ي تيره اش، مانند بشقاب پرنده هاي امروزي مي درخشيد. يکي از اولين نويسندگاني که رسم ثبت کردن گزارش هاي مربوط به«اشياي ناشناخته ديده شده در آسمان» را باب کرد، چارلز فورت بود. او در سال 1874 در آلباني، نيويورک متولد شده و بيشتر عمرش به عنوان يک روزنامه نگار، زندگي فقيرانه اي را مي گذراند. در سال 1916، در سن 42 سالگي، ميراث اندکي که برايش باقي مانده بود، او را قادر ساخت تا روزهاي خود را در کتابخانه عمومي نيويورک در جست و جوي مجلات علمي اي سپري کند که حاوي گزارش هايي از رخدادهاي عجيب و ناشناخته بودند. چهار کتاب او-که با کتابي تحت عنوان کتاب عجيب شگفت انگيز در سال 1919 شروع مي شود- مي بايست او را مشهور و ثروتمند مي کردند ولي متأسفانه، فورت روشش صرفاً اين بود که هر رخداد عجيبي را که پيدا مي کند، داخل کتابهايش بنويسد کتابهايش هيچ گونه مسير يا مبحث خاصي نداشتند درنتيجه او نتوانست نظريه ي مشخصي در اين رابطه ارائه دهد. فورت از استعداد داستان سرايي برخوردار نبود و از اين رو در هنگام مرگش در سال 1932، عملاً به همان اندازه آغازِ کارش ناشناس و گمنام بود. از ميان مشاهدات خاص فورت، مي توان به موارد زير اشاره کرد: «ماندر در تاريخ 17 نوامبر 1882 در هنگام شب در رصدخانه سلطنتي در گرينويچ بود... در ميان شفق قطبي، يک صفحه گرد بزرگ با نور متمايل به سبز ظاهر شد و به آرامي در آسمان به حرکت درآمد... آن جسم از فراز ماه عبور کرد و ديگر مشاهده گران، آن را به شکل هاي مختلف توصيف کردند: به شکل سيگار برگ. به شکل يک اژدر، به شکل يک دوک، به شکل يک اتوبوس فضايي.» به نظر مي رسد که اين اولين مورد ثبت شده از بشقاب پرنده اي خاص به شکل سيگار برگ باشد که به دفعات گزارش شد. در اينجا به مورد ديگري مي پردازيم: «در خيابان کالج، کنار کليسا ايستاده بودم... که ناگهان، بدون هيچ گونه هشدار يا علامتي، توسط چيزي(پديده اي) از جا پريدم که شبيه غيرعادي ترين و هولناک ترين انفجار بود. وقتي به آسمان نگاه کردم، در سمت شرق خيابان، جسمي اژدر شکل را در فاصله 300 فوتي ديدم که در ظاهر ساکن و بي حرکت به نظر مي رسيد، بعد در هوا معلق شد و حدود 50 فوت از فراز ساختمانها فاصله گرفت... طولي نکشيد که دوباره به حرکت درآمد، البته خيلي آهسته و بعد به سمت جنوب در بالاي فروشگاه برادران دولان ناپديد شد. وقتي حرکت مي کرد، به نظر مي رسيد که پوشش آن تکه تکه مي شود و در داخل تکه ها، شعله هايي سرخ رنگ نمايان بودند.» دامون نايت، زندگي نامه نويس فورت، چنين مي گويد: «گزارش هاي مربوط با اشياي پرنده ناشناخته که توسط فورت گردآوري شدند، شباهت اندکي به پندار قالبي«بشقاب پرنده» دارند. برخي صرفاً نورهايي متحرک در آسمان، برخي به شکل اژدر و تعدادي به شکل مثلث بودند. تعدادي نيز شباهتي به هيچ چيز در روي کره ي زمين نداشتند، ولي گواهي قطعي از ساختار آن را به نمايش مي گذاشتند.
موج بشقاب پرنده
(شيء پرنده ناشناخته)
منبع: نشريه راه زندگي شماره 285