روش هاي پژوهش در روان شناسي
پژوهش ها، براساس هدفي که پيگيري مي شود، به دو دسته ي بنيادي و کاربردي تقسيم شده است. مراد از پژوهش هاي بنيادي، کشف روابط ميان پديده ها، تدوين قوانين و اصول يا قواعد کلي آن بدون توجه به کاربرد عملي يافته هاي آن است. درحقيقت، انگيزه ي پژوهشگر در پژوهش هاي بنيادي، ميل به دانستن، فهم و درک و حل يک مسئله است. درنتيجه، پاسخ هاي به دست آمده نيز کلي است. بنابراين، هدف اساسي پژوهش هاي بنيادي، کشف مجهولات و افزايش دانش بشر است.(1) براي نمونه، به يافتن رابطه ميان هوش و تغذيه کودکان مي توان اشاره کرد؛ يا براي موفقيت در تحصيل چه عواملي مي تواند مؤثر باشد: هوش، پشتکار، شيوه هاي تدريس، شرايط مناسب تحصيل، شرايط بهداشت جسم و روان و مانند آن.(2)
هدف از پژوهش کاربردي نيز، آزمودن مفهوم هاي نظري در موقعيت هاي مربوط به مسائل واقعي است. از اين روي، بيشتر پژوهش ها در زمينه تعليم و تربيت، از نوع کاربردي است؛(3) چرا که هدف از آن، روش صحيح تربيت، رسيدن به راه حل مسائل و مشکلات زندگي و... است. درحقيقت، پژوهش هاي کاربردي، استفاده از روابط کلي و اصولي است که پژوهش هاي بنيادي کشف کرده اند.(4) بنابراين، انگيزه ي اصلي در پژوهش هاي کاربردي، ميل به دانستن به جهت سودمندي انجام يک کار يا فعاليت معين و استفاده مستقيم از يافته هاي پژوهشي است. براي نمونه، مي توان به تهيه ي راهنماي عملي براي مصاحبه کنندگان يا استفاده از اصول يادگيري آزمايشگاهي براي بهبود يادگيري اشاره کرد.
اين نکته روشن است که بررسي يک مطلب علمي، سه مرحله ي اساسي دارد:
الف) بيان فرضيه: در اين مرحله، پژوهشگر پس از بيان و تعيين مسئله، راه حل پيشنهادي خود را تبيين مي کند. براي مثال، پژوهشگر طرح خود را با اين پرسش آغاز مي کند که ادراک کودکان از خود، چه نقشي در فرآيند يادگيري خواندن آنها ايفا مي کند؟ وي سپس فرض مي کند که بين ادراک کودکان کلاس اول از خود و پيشرفت در خواندن، رابطه ي مستقيم وجود دارد.(5) بنابراين فرضيه، پاسخ فرضي به پرسشي است که پژوهشگر مطرح کرده است.
ب) جمع آوري اطلاعات براساس نوع فرضيه: پژوهشگر پس از طرح پرسش و ارائه ي فرضيه، اطلاعات لازم را جمع آوري مي کند. جمع آوري اطلاعات، خود روش هاي خاصي دارد که به بيان آنها خواهيم پرداخت.
ج) تحليل اطلاعات بر اساس روش ويژه آن: در اين مرحله - که درحقيقت مهم ترين مرحله است - پژوهشگر به تفسير و نتيجه گيري از اطلاعات به دست آمده مي پردازد.
در اينجا برخي از روش هاي پژوهش در روان شناسي را بر مي رسيم:
1. روش آزمايش(6)
درحقيقت، روش آزمايش، روش بررسي تعيين روابط علت و معلولي است که روان شناس با کنترل و دست کاري متغيرها، آثار هريک را جداگانه بررسي مي کند. درمثال ياد شده، مقدار عبادت، متغير مستقل(7) ناميده مي شود؛ زيرا از کارهايي که آزمودني انجام مي دهد، مستقل و مقدار آن نيز با آزمايشگر است. مقدار آرامش، متغير وابسته(8) ناميده مي شود؛ زيرا مقدار آرامش، تابع مقدار عبادت است، که همان متغير مستقل است. بنابراين، متغير مستقل، متغيري است که آزمايشگر آن را دست کاري مي کند و متغير وابسته، متغيري است که آزمايشگر آن را مي بيند.
در روش آزمايش به دو گروه نياز است: گروه آزمودني(9) و گروه گواه يا کنترل.(10) گروه آزمودني کساني اند که آزمايشگر، متغير مستقل را روي آنها انجام مي دهد و گروه گواه افرادي اند که هيچ اقدامي روي آنها انجام نمي شود؛ بلکه تنها آزمايشگر آنها را مي بيند. درحقيقت، وجود گروه کنترل به آزمايشگر کمک مي کند تا با مقايسه ي دو گروه، از متغير مستقل اطمينان بيشتري يابد.
2. روش مشاهده(11)
تفاوت اساسي اين روش با روش آزمايشي در نوع دخالت پژوهشگر است. در اين روش، پژوهشگر در فضاي کاملاً طبيعي و بدون هيچ گونه دخالتي، مشاهدات خود را (مانند رفتار کودکان در کلاس) ثبت و تجزيه و تحليل مي کند.
3. روش زمينه يابي(12)
4. روش مورد پژوهي(14)
مطالعه ي موردي زماني به کار مي رود که يافتن آزمودني ها به اندازه ي کافي براي انجام آزمايش، با استفاده از زمينه يابي يا مشاهده ي طبيعي تقريباً غيرممکن باشد.(17)
5. روش شرح حال نگاري(18)
شرح حال را مي توان از راه مطالعات طولي نيز تهيه کرد؛ بدين ترتيب که فرد يا گروهي براي مدتي طولاني و در فواصل منظم کانون مشاهده قرار گيرند.(20)
6. روش آزمون ها(21)
از ويژگي هاي مثبت اين روش آن است که پژوهشگر، به وسايل پيچيده ي آزمايشگاهي نياز ندارد، اما تفسيرآن، به مهارت و دانش کافي دراين روش نياز دارد. همچنين بسياري از اطلاعات افراد را بدون برهم زدن نظم زندگي عادي آنان مي تواند به دست آورد.(22)
7. روش هم بستگي(23)
در اين روش، پژوهشگر بدون هيچ گونه تصرفي در متغيرها، روابط ميان آنها را بررسي و با ضريب هم بستگي(24) محاسبه مي کند. هنگامي که دو متغير با يکديگر هم بستگي داشته باشند، تغيير در يک متغير با تغيير هم زمان در متغير ديگر همراه است. اين هم بستگي را به سه صورت مي توان تصور کرد: الف) اگر هر دو متغير در يک جهت، يعني درجهت افزايش يا کاهش تغيير کنند، رابطه ي آن دو، مثبت ناميده مي شود؛ مانند رابطه ي ميان حقوق مناسب و تحصيل؛ ب) اگر دو متغير در جهت مخالف تغيير کنند، يعني با افزايش يک متغير، متغير ديگر کاهش يابد، اين رابطه، منفي است؛ مانند پايين آمدن نمره ي امتحان و تماشا کردن فراوان تلويزيون؛ ج) در متغيرهايي که اصلاً با يکديگر رابطه اي ندارند، هم بستگي صفر است؛ مانند رابطه ي بين شخصيت و حرکت ستاره هاي دوردست.(25)
از آنجا که موضوع پژوهش در روان شناسي انسان است، به طور حتم محدوديت هايي را در پي خواهد داشت. رعايت مسائل اخلاقي، خانوادگي و اجتماعي سبب مي شود که بررسي همه ي جنبه هاي مورد نياز براي پژوهشگر امکان پذير نباشد. به همين دليل، برخي از آزمايش ها روي حيوان صورت مي گيرد و نتايج آن به انسان تعميم داده مي شود
پي نوشت ها :
1. عباس هومن، راهنماي عملي پژوهش هاي تربيتي، ص41.
2. عبدالرحمن محمد عيسوي، آشنايي با مقدمات روش تحقيق در روان شناسي، ترجمه ي نجيب الله نوري، ص33.
3. عباس هومن، همان.
4. علي اکبر سيف، روان شناسي پرورشي، ص22.
5. دانالد آري و ديگران، روش تحقيق در تعليم و تربيت، ترجمه ي ايما سعيديان و ديگران، ص126.
6. experimental method.
7. independent variable.
8. dependent variable.
9. experimental group.
10. contorl group.
11. observation method.
12. survey method.
13. دانالد آري و ديگران، روش تحقيق در تعليم و تربيت، ترجمه ي ايما سعيديان و ديگران، ص60
14. case study.
15. احمد غضنفري، روان شناسي عمومي، ص28.
16. علي شريعتمداري، مقدمه ي روان شناسي، ص23.
17. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيراني و ديگران، ج1، ص41.
18. case history.
19. ريتا ال. اتکينسون و ديگران، زمينه ي روان شناسي هيلگارد، ترجمه ي محمد نقي براهني و ديگران، ج1، ص60.
20. يان کريستنسن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي ابوالقاسم بشيري و ديگران، ص49.
21. test method.
22. يان کريستنسن و ديگران، همان، ص48.
23. correlation method.
24. correlation coefficient.
25. کارل هافمن و ديگران، روان شناسي عمومي، ترجمه ي هادي بحيرايي و ديگران، ج1، ص42.