حیاء برترین زیبایی

«حیا» واژه‌ای عربی است که در زبان فارسی با کلماتی همچون «شرم» و «آزرم» از آن یاد شده است؛ و راغب اصفهانی، حیا را گرفتگی نفس از زشتی‌ها معرفی می‌کند؛ فلسفۀ اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه جنسی است. حیا دارای ارکانی است که رعایت آن‌ها سبب کرامت نفسانی انسان می‌گردد. حیا در تمام اعضای بدن مطرح است و رابطه‌ای تنگاتنگ بین حیاء و آن‌ها وجود دارد، علاوه بر آن بین پوشش و حیاء نیز ارتباطی مخصوص است
شنبه، 27 خرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حیاء برترین زیبایی

حیاء برترین زیبایی
حیاء برترین زیبایی


 

نويسنده:احمد ابراهیمی هرستانی
منبع : اختصاصي راسخون



 
حیاء برترین زیبایی
نویسنده :
چکیده
«حیا» واژه‌ای عربی است که در زبان فارسی با کلماتی همچون «شرم» و «آزرم» از آن یاد شده است؛ و راغب اصفهانی، حیا را گرفتگی نفس از زشتی‌ها معرفی می‌کند؛ فلسفۀ اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه جنسی است. حیا دارای ارکانی است که رعایت آن‌ها سبب کرامت نفسانی انسان می‌گردد. حیا در تمام اعضای بدن مطرح است و رابطه‌ای تنگاتنگ بین حیاء و آن‌ها وجود دارد، علاوه بر آن بین پوشش و حیاء نیز ارتباطی مخصوص است که اسلام به خاطر دلایلی که در متن مقاله خواهد آمد بدان تأکید ورزیده است. همچنین در این مقاله عوامل تضعیف حیاء و عناصر بی‌حیایی نیز مورد بررسی قرار داده شده است.
کلیدواژگان: حیاء، پوشش، کرامت نفسانی، زینت، بی‌حیایی، زنان. مقدمه
حیاء غریزه‌ای است که وجودش در نفس آدمی موجب می‌شود که از انجام بسیاری از محرمات الهی و قبیحات شرعی و مذمومات عرفی به علت پرهیز از ملامت و بدگویی و حفظ آبرو بازایستد. مهار کردن افکار و تنظیم هیجانات از ارکان بنیادین موفقیت انسان در ابعاد گوناگون فردی و اجتماعی است. حیاء نیرویی است که انتظام و انسجام درونی انسان را تنظیم می‌کند و مانع بروز بسیاری از ناهنجاری‌های رفتاری و روبرو شدن با مشکلات روانی و روحی می‌شود. حیاء صفت ممتاز و سازنده‌ای است که حکایتگر برترین زیبائی وجود آدمی است که هر کس آن را از دست دهد دچار بسیاری ازخطرات فراروی خویش می‌گردد. حیاء مبتنی بر کرامت و احترام انسان است. اگر حیاءاز مسیر صحیح خود خارج شود، حقوق افراد زیر پا گذاشته شده، روابط با یکدیگر به پرده‌دری‌ها تبدیل می‌شود.

مفهوم شناسی حیاء
 

معادل فارسی حیاء، شرم و آزرم است. (1) دهخدا می‌نویسد: «شرم، حیرت و دشمنی است که در آدمی پیدا شود از آگاه شدن دیگری به عیب یا نقص او» (تو)
علامه مجلسی (رحمة الله علیه) درباره حقیقت حیا می‌نویسد: «حیا، ملکه‌ای است که موجب گرفتگی نفس از [ارتکاب کار] زشت می‌شود و باعث خودداری نفس از انجام کاری بر خلاف آداب، از ترس سرزنش می‌گردد.»(3)
استاد مرتضی مطهری (رحمه الله علیه) نیز نوشته است: حیا؛ عفاف و پوشش، تدبیری است که خود زن برای بالابردن ارزش و حفظ موقعیت خود در برابر مرد به کار می‌برد. (4)
فلسفۀ اصلی حیا، شرم کردن از کارهای زشت و کنترل غریزه جنسی است. غریزه جنسی توفنده‌ترین غریزه در انسان است که در درجه اول به پاسخ گویی صحیح و در درجه دوم، نیاز قطعی به کنترل دارد. (5)
راغب اصفهانی در کتاب «المفردات فی غریب القرآن» حیا را «گرفتگی نفس از زشتی‌ها» معرفی می‌کند و می‌گوید حیای خداوند، یعنی خداوند کارهای ناپسند را ترک و نیکی‌ها را انجام می‌دهد. (6) وی همچنین در کتاب «الذریعه الی مکارم الشریعه» حیا را از ویژگی‌های انسان و اولین نشانه و اماره فهم در کودکان می‌داند و حیا را مرکب از «ترس» و «عفت» می‌داند. (7) شیخ عباس قمی در سفینه البحار، حیا را ملکه‌ای نفسانی می‌داند که به خاطر ترس از سرزنش باعث گرفتگی نفس از انجام عمل زشت و انزجارش از کار خلاف آداب می‌شود. (8)

ارکان حیا
 

همانطور که هر چیزی برای خود رکنی دارد و از طریق این ارکان استحام وجودی خود را تداوم می‌بخشد، همان گونه حیاء نیز دارای ارکانی است که اگر هر کدام از آن‌ها موجود نباشند به استحکام حیاء صدمه وارد می‌شود.
«حیا دارای سه رکن اصلی است؛ فاعل، ناظر و فعل. فاعل در حیا شخصی است برخوردار از کرامت و بزرگواری نفسانی. ناظر در حیا شخصی است که مقام و منزلت او درچشم فاعل عظیم و شایسته احترام باشد. فعل؛ عمل ناپسند و زشت یا حتی بعضی اعمال مباح یا مثبت است که به دلیلی از نشان دادن آن خودداری می‌شود.»(9)

حیاء همخوانی با توحید
 

هر آنچه را که انسان در زندگی خویش انجام می‌دهد از جمله، رابطه‌هایی که با دیگران برقرار می‌سازد، برخوردها و لبخندها و شوخی‌ها، محبت ورزیدن‌ها اگر با نگاه توحید و یکتاپرستی همسانی و همخوانی نداشته باشد انجام نمی‌دهد نه از باب آنکه دیگران او را از انجام چنین اعمالی ملامت می‌کنند بلکه بدین معنا که کاری است که با معرفت الهی ناسازگار بوده و قوام ایمانش را بر هم می‌ریزد از چنین عملی صرف نظر می‌نماید و محور اعمالش را بر همخوانی داشتن با قدرت الهی و توحید قرار می‌دهد.
«امام صادق (ع) می‌فرمایند: »الحیاءُ نورٌ جوهره صدر الایمان و تفسیره التثبت...(10)؛ «حیا، نوری است که جوهر آن، صدر و قوام ایمان است، و یک حالت بازدارندگی و خویشتن داری در برابر هر چیزی که با توحید و معرفت ناسازگاری داشته باشد، در انسان ایجاد می‌کند.»
بنابراین طبق فرمایش امام صادق (ع) حیاء، نور است و این نور از جنس آسمانیان و با ارزش و قیمتی است که به هر کسی داده نخواهد شد بلکه باید دارای کرامت و بزرگواری نفسانی باشد تا بتوان آن را دریافت نمود.
آری هر آنکس که با توحید همخوانی داشت واکنش‌های رفتاری او هاله‌ای از نور شده و نمی‌گذارد در پیوندهای خود نسبت به والدین، همسر، فرزندان، دوستان، معلمین و نامحرمان زشتی و ناهنجاری صورت گیرد.

حیا در چشم
 

تمام اعضاء بدن انسان وضعیت و موقعیت خاصی دارند ولی در این میان، چشم عضوی است که سرنوشت سعادت و شقاوت انسان بدست او سپرده شده است.
«چشم، مهم‌ترین وسیلۀ ارتباط انسان با جهان خارج است؛ به طوری که نود درصداز معلومات انسان از طریق چشم انجام می‌گیرد.» (11) قرآن کریم با اشاره به این نعمت الهی می‌فرماید: «الم نجعل له عینین و لساناً شفتین» (12)؛ «آیا ما برای انسان دوچشم و یک زبان و دو لب قرار ندادیم.»
این قدرت چشم تا جایی است که قادر به تشخیص حدود پانصد هزار رنگ است و چشم سالم، روشنایی یک شمع را از هفده کیلومتری تشخیص می‌دهد. (13)
با این اوصافی اجمالی که بیان نمودیم حال به حدیث زیبای خاتم رسالت بنگرید که می‌فرماید: «فان الله جعل الحیاء فی العین» (14)؛ «به درستی که پروردگار عالم حیا را در چشم قرار داده است.»
دیده‌ای که عادت دارد به هر جا، به هر کس و هر چیزی بنگرد، پرده‌های حیا را از فرارویش می‌درد و چشم بی‌حیا مورد تنفر همگان خواهد بود.
حضرت یحیی (ع) می‌فرماید: «الموتُ أحبُّ إلَیَّ مِن نَظرَةٍِ لِغَیرِ واجب» (15)؛ «مرگ درنزد من، بهتر از نگاه‌های غیرضروری است.»
بنابراین چشم است که باید تحت مراقبت قرار گیرد تا رفتارهای ناپسند از انسان سر نزند. پرسشی که در اینجا مطرح می‌شود این است که چگونه ممکنه است انسان با یک نگاه ساده و کم ارزش، به سوی گناه و معصیت کشیده شود و پرده‌ی حیا را دریده و باعث فنا و نابودی خویش گردد؟
در پاسخ باید گفت: آدمی موجودی لذّت جو است و دوست دارد از همه حواس خود به نوعی لذت ببرد. حس بینایی، یکی از حواس بسیار مهمی است که منشأ بسیاری از لذت‌ها به شمار می‌آید. نگاه کردن هنگامی برای انسان منشأ لذت است که همراه با تمرکز همراه باشد و ذهن را به خدمت بگیرد؛ در حقیقت آنچه نگاه را لذت آفرین می‌کند، تخیلاتی است که فرد درخود می‌پروراند. فرد با مشاهده یک چهره زیبا برای آنکه نگاه خود را لذت انگیز کند اوهام لذت آوری در ذهن خود می‌آفریند و آن‌ها را تقویت می‌کند. برای این کار (تقویت اوهام لذت آفرین) نخست نگاه خویش را متمرکز و استمرار می‌بخشد تا بتواند به مرحله تناوری (حالت تجسم) برسد. پس از نگاه متمرکز به چهره زیبا، قوّه لذت جوی آدمی در وجود او بیدار می‌شود وتصاویر ذهنی آن را بیشتر می‌کند و نوعی حسرت و عطش ویژه در جان فرد به حرکت در می‌آید. آدمی در این مرحله از درون برای ارضای غریزه تحریک شده، به صحنه‌سازی ذهنی رو می‌آورد و خیلی زود ویژگی‌های ظاهری فرد مورد نظر را در مغز می‌پروراند و تصویر کاملی از خصوصیات پیدا و ناپیدای او درست می‌کند و در عالم خیال به بهره وری جنسی می‌پردازد. (16)
پس منشأ رابطه نگاه و گناه به وجود رابطه‌ای وابسته است که بین نگاه و تخیل وجود دارد. از این جهت پیامبر اکرم (ص) حیا را در چشم بیان داشتند تا از این راه پیامدهای نگاه و ارتباط آن را با گناه بیان دارند، آری هر کس حیاء داشت از بسیاری از تلاطم‌های غیر عفیفانه به دور خواهد بود و در پوشش حیاء به ایمان و پاک دامنی سوق پیدا کرده؛ تسلیم ناپاکی‌ها نخواهد شد.

حیا در گفتار
 

اصولاً زبان داری کاربردهای گوناگونی است. ویتگنشتاین فیلسوف تحلیلی مشهور معتقد است که علی رغم اینکه بسیاری از مردم زبان را علاوه بر اینکه چشنده ی مزه غذا می‌باشد، وسیله‌ای برای رد و بدل کردن یکسری اطلاعات می‌دانند، زبان کاربردهای مهم‌تر و رایج‌تری نیز دارد. یکی از این کاربردها که اغلب به آن توجه نمی‌شود، تنظیم و تعدیل حیا در ارتباطات است. در واقع نوع واژگان، نوع گویش و ترکیب سخن گفتن، میزان حیای انسان در گفتار را رقم می‌زند.
به تعبیر قرآن کریم از نوع گویش آنان، را خواهی شناخت. «ولِتَعِرفنََّهُم فِی لَحن القَول» (17) همانگونه که حضرت علی (ع) یادآور می‌شوند: «تکِلمَوا تعِرفُوا فَالَمَرءِ مَخبُوءٌ تَحتَ لسَانِه» (18)؛ «سخن بگوئید تا شناخته شوید که انسان زیر زبان خویش، نهفته است.»
در حقیقت حیا در گفتار، شخصیت و عیب و هنر افراد را جلوه گر می‌سازد. در حدیث آمده است که حضرت موسی (ع) به خداوند عرض کرد: «انِی اسَتَحیِی دون أکلم به لسانی الّذَی کلَّمَتک بِه غَیرَک، ...»(19)؛ «پروردگاراً، من شرمسارم، از اینکه با تو با زبانی سخن بگویم که با دیگری صحبت کرده‌ام و حیای من از تو، مانع صحبت با دیگران می‌شود.» اگر ما نیز یاد بیاوریم که هر روز پنچ مرتبه، با همین زبان با خدا سخن می‌گوییم، آیا دیگر هر گونه مطلبی را بر زبان جاری خواهیم ساخت؟
امام علی (ع) می‌فرماید: «اللِسَان تَرجُمانِ العَقل» زبان مترجم عقل است. پس اگر خواستید عقلی ارزنده و با فضیلت داشته باشید زبان خود را مواظبت کنید تا از سبک سری عقل دور شوید. متأسفانه در این زمان حیا و حریم‌ها و حدودها با گفتارهای فکاهی و طنزگونه در مورد طوایف خاصی شکسته شده و نیز با ناموزون کردن و ساختن واژه‌های زشت و ناپسند در رمان‌های که در بازار موجود است، به کسب درآمدها پرداخته و عطر خوشبوئی حیاء را از وجود خود بیرون رانده، مانع به تصویر کشیدن زیبائی‌های گفتار شده‌اند.

حیاء گوش
 

حیا در شنیدن از ظرافت و لطافت بیشتری نسبت به حیای در گفتار برخوردار است. اگر شما در شرایطی قرار بگیرید که حدود حیا در آن محترم شمرده نمی‌شود، چه عکس العملی نشان خواهید داد؟ رنگ چهره شما تغییر می‌کند؟ سخن دیگری را به میان می‌کشید؟ تذکر می‌دهید؟ یا بپا می‌خیزید و جلسه را ترک می‌کنید؟ این عکس العمل ها پیامد چیست؟ اگر پاسخ چنین باشد که من از شنیدن این سخنان به عنوان یک شنونده شرمسار هستم، چنین حالتی حیای در شنیدن نامیده می‌شود. (20)
باید رفتار انسان در برابر دیگران بگونه‌ای باشدکه سمت حشمت و کرامت را در نظر بگیرند و هر کلامی را بر زبان نرانند. صمیمیت‌ها و دوستی‌های بین افراد نباید باعث شود که هر کس هر آنچه را در درون خود پنهان دارد برای دیگری بیان و بازگو کند و پرده‌های حیا را یکی پس از دیگری بدرد؛ زیرا به مرور مشاهده شده که اینگونه دوستی‌های که بر اساس افراط و تندروی صورت گرفته، درآخر به جدایی منجر شده است. بزرگان دین پیوسته به گونه‌ای عمل می‌نموده‌اند که در حضورشان کسی نه ازترس بلکه از شرمِ حضور، مرتکب معصیتی نمی‌شده و هر سخنی را بر زبان جاری نمی‌ساخته است.
رعایت حیاء در گفتار و شنیدار می‌تواند بسیاری از آسیب‌های اجتماعی و معضلات و چالش‌های فراروی دنیای کنونی را حل کند. (21)

حیاء درخوابیدن
 

انسان با حیا تمام حالات و اعمالش تحت الشعاع حیای اوست؛ بگونه‌ای که در خوابیدن نیز حیا را رعایت می‌کند و پوششی روی خود می‌افکند. توصیۀ حضرت مسیح (ع) است که «اذا قَعدَ اَحدَکُم فِی مَنزلِه فَلیَرخ علَیه ستِره فَاِنَ اللهَ تبارک و تعالی قِسمُ الحَیاء کَمَا قِسمُ الرِزقِ» (22)؛ «هر یک از شما که در منزل خویش می‌آرمد، پوششی را بر روی خود بیفکند؛ چرا که خداوند تعالی بسان تقسیم روزی، حیا را نیز تقسیم می‌کند.»

حیاء تقویت کننده محبت
 

چه کنیم که علایق ما نسبت به دوستان، اطرافیان، همسر و خانواده کمی دیرتر به حد اشباع برسد؟ چرا که یکی ازچالش ها و مشکلات ما درامر رفاقت این است که انسان پیوسته تمایل دارد آتش محبت را شعله‌ورتر سازد و از ثابت ایستادن یا توقف محبت‌ها و دوستی‌ها رنج می‌برد. البته این فراز مربوط به کسانی است که به نوعی اهل مهر و محبت هستند و به نوعی عطش محبت را در وجود خویش احساس می‌کنند. ویژگی این گونه افراد این است که به همه اطرافیان و نزدیکان خویش عشق می‌ورزند و دوست دارند که درجه‌ی محبتشان پیوسته مسیر صعودی خود را طی و شدت بیشتری پیدا کند. محبت‌های ما در ارتباط با اطرافیان تا حدی شیرین و گواراست ولی دوست داریم برگوارایی و شیرینی آن بیفزاییم.
خاصیت حیا چنین است که هنگامی که میان دو نفر برقرار می‌شود، بر ظرفیت محبت آن دو می‌افزاید و باعث می‌گردد پیوند دوستی آنان تا مدت بیشتری تداوم یابد؛ برعکس دوستی‌هایی که توأم با بی‌حیایی و بی‌شرمی باشد، روز به روز رو به افول نهاده و کم کم تکراری و ملال آور خواهد شد.
آن جامه‌ای که روابط ما را رو به زیبایی سوق می‌دهد، حیاست. در برخی روابط و پیوندها رایحه‌ی حیا به مشام نمی‌رسد؛ و طراوت و شادابی در آن رخنه نکرده است. رابطه‌ای که پوشش حیا بر روی آن جای گرفته، دیرتر به حد اشباع می‌رسد. اگر در روابط گذشته‌ی خویش نظری دیگر بار بیفکنیم، خواهیم دید که در برخی روابط، علاقه‌ی ما خیلی زود فروکش کرده است و در برخی روابط باگذشت زمان و جلوتر رفتن رابطه برعلاقه ی ما افزوده شده است. با بررسی و تحلیل این روابط در خواهیم یافت که حیا و شرمساری باعث افزایش محبت به یکدیگر می‌شود. در دوستی با خداوند، اولیای الهی، دوستان، همسر و حتی اساتید هنگامی که این روابط به زیور حیا و آزرم آراسته گردد، قوت و توان بیشتری می‌یابد؛ و شاید دلیل ماندگارتر بودن ارتباط با استادان نسبت به دوستان، این باشد که ما با دوستان خود خیلی زود خودمانی می‌شویم و فضای ارتباطی ما، خالی از ادب و نزاکت می‌گردد. (23)
یکی ازمسائلی که باعث می‌گردد علاقۀ انسان‌ها نسبت به یکدیگر افول نماید، آگاه شدن از عیوب و کاستی‌های یکدیگر است؛ به گونه‌ای که حتی باعث می‌شود دیگر قادر به دیدن نیکی‌ها و خوبی‌های همدیگر نباشند. اگر خداوند پرده ستر خویش را از روی اعمال بندگان کنار بزند، انسان‌ها آن قدر از یکدیگر متنفر و بیزار می‌شوند که حتی مردار یکدیگر را به خاک نمی‌سپارند. حیا باعث نگاه داشته شدن این ستر و پوشش می‌شود؛ چرا که یکی از رسولانی که خداوند بواسطۀ آن عیوب ما را می‌پوشاند، حیاست و اگر ما آن را به کناری بنهیم، عیوب ما پدیدار می‌شود و پیوندها از هم گسسته می‌گردد و اگر خواستار پابرجا ماندن حریم‌ها هستیم، باید جوانمردی و مروت میان دوستان برقرار باشد، (24) همانگونه که امام حسین (ع) می‌فرمایند: «و امّا ذُوالمَرة فانّه یَستَحییْ لِمَروّتِه» (25)؛ «انسان جوانمرد، به خاطر فتوت و جوانمردی خویش حیا می‌کند.»

توجه به عظمت بخشی حیاء
 

حیاء تحمل جمال و جلال انسان است. هم هیبتی به انسان می‌دهد که دیگران جرأت نکنند هر حرفی را جلوی انسان مطرح کنند و هم جمال انسان را طوری زیاد می‌کند که چوب حراج به آن نزنند. «ویل دورانت در زمینه جنبه اکتسابی حیا می‌گوید: «حیا امری غریزی نیست، بلکه اکتسابی است. زنان دریافتند که دست و دلبازی مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی‌آنکه بداند حس می‌کند که این خود دارای ظریفانه از یک لطف و دقت عالی خبر می‌دهد. (26) قرآن به شکلی زیبا این را به تصویر می‌کشد. قرآن روی جزئیات قضایا و داستان‌ها زیاد معطل نمی‌شود ولی گاهی می‌بینیم روی یک نقطه متمرکز می‌شود. از آن جمله داستان دختران شعیب (ع) و موسی (ع) است که وقتی دختران زودتر از معمول روزهای دیگر به خانه می‌روند، پدرشان از علت آن سؤال می‌کند. دختران هم قضیه جوان مردی که به آن‌ها کمک کرد را برای پدر بیان می‌کنند.
پدر هم یکی ازدختران را به دنبال آن جوان می‌فرستد تا او را به خاطر بیاورد و اجرت این عمل را به او بدهد. حال این دختر می‌خواهد به آن جوان نزدیک شود. قرآن ساده از این مسأله جزئی نمی‌گذرد. این طور بیان می‌کند: «فَجَاءتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیَاء» کلمه‌ی «استحیاء» را با تنوین بیان می‌کند. این تنوین، تنوین تنکیر نیست. اصطلاحاً به آن «تنوین تفخیم» می‌گویند. یعنی برای بیان عظمت و بزرگی استفاده می‌شود. آیه می‌گوید: دختر شعیب با نهایت حیا به موسی نزدیک شد. البته این دختران قبلاً هم حیای خود را نشان داده بودند؛ همان زمان که گفتند: تا وقتی چوپانان کنار چاه هستند، ما به گوسفندان‌مان آب نمی‌دهیم. (27) حال هم که تنها به سراغ موسی (ع) آمده نهایت حیا را از خود نشان می‌دهد. وقتی هم می‌خواهد او را دعوت کند، فقط می‌گوید: پدرم تو را دعوت کرده که پاداش آبی را که به گوسفندان ما دادی بدهد. (28)
حیای زن نجابت طرف مقابل را هم به دنبال می‌آورد. در روایات داریم که وقتی دختر جلوی موسی (ع) گفت: پشت سر من حرکت کن و راه را به من نشان بده؛ چرا که ما فرزندان یعقوب به پشت زنان نگاه نمی‌کنیم. (29) در دعا کردن حضرت موسی (ع) هم صفت حیا به خوبی نمایان است. اصلاً اسمی از کمبودها و ناراحتی‌هایش نمی‌آورد؛ حیا می‌کند از بیان مستقیم و جزئی حوائجش می‌گوید: خدایا! به هر چیزی که به سوی من فرو فرستی محتاجم (30) و هرچه انسان در دعاهایش از خود بیشتر حیا نشان دهد، بیشتر از خدا دریافت می‌کند. (31)

ادب و حیا
 

میان ادب و حیا، رابطه محکمی وجود دارد و بسیاری از رفتارهای مؤدبانه، مصداق رفتار حیامدارانه است. در بسیاری از موارد، علت پای‌بندی افراد به ادب، وجود روحیه حیا در آن‌هاست. امام صادق (ع) به یکی از شاگردان خود به نام مفضّل می‌فرماید:
«اگر حیا نبود، انسان هیچ گاه مهمان نمی‌پذیرفت، به وعده وفا نمی‌کرد، نیازهای مردم را برآورده نمی‌ساخت، از نیکی‌ها برحذر بود و بدی‌ها را مرتکب می‌شد. بسیاری از امور لازم و واجب نیز به خاطر حیا انجام می‌شود. بسیاری از مردم هستند که اگر حیا نمی‌کردند و شرمگین نمی‌شدند، حقوق والدین را رعایت نمی‌کردند، هیچ صله رحمی به جای نمی‌آوردند، هیچ امانتی را به درستی پس نمی‌دادند و از زشتی برحذر نبودند.» (32)
اساساً انسانی که حیا دارد، خجالت می‌کشد کارهای ناپسند انجام دهد، درحالی که اگر شرم نمی‌کرد، ممکن بود آن‌ها راانجام دهد. از این رو حیا در آراسته شدن انسان به ادب نقش بسزایی دارد.
پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «أمّا الحَیائُ فَیَتَشَّعَبُ مِنهُ اللَّینُ و الرّأفَةُ وَ المُراقَبهُ لِلّه فی السِّرّ وش العَلانیَّةِ و السّلامَةِ فضیعَتَهُ» (33)
آنچه از حیا ریشه می‌گیرد، عبارت است از: نرمش، مهربانی، درنظر داشتن خدا در آشکار و نهان، سلامت، دوری کردن از بدی، خوش‌رویی، گذشت و بخشندگی، پیروزی و خوش نامی در میان مردم. این‌ها فوایدی است که خردمند از حیا می‌برد.
حیا، ارزش زن را حفظ می‌کند، ولی بی‌حیایی «کار را به جایی می‌کشاند که جامعه از زن نه به عنوان یک موجود دارای شخصیت و هویت، بلکه از اجزای بدن او صبحت به حیا می‌آورد... او که همواره با حفظ شرم از موضع قدرت و ناز با جنس مخالف رو به رو می‌شد، اکنون خود را از موضع ضعف و نیاز، عرضه می‌کند. اکنون آن غرور زنانه که جزء جداناپذیر زنانگی اوست، به کلی شکسته شده است و دیگر از آن عزت نفس و مناعت طبع که او را محبوب و معشوق می‌ساخت، خبری نیست. (34)»

حیا لباس دین
 

در انسانیت حیا را می‌توان به عنوان پوشش آن برشمرد. انسان بدون حیا، جلوه‌ای عریان، دریده و نازیبا دارد به وسیلۀ حیاست که قامت انسان خلعتی زیبا می‌یابد. به همین جهت امام علی (ع) حیا را با تعبیر لباس و حجاب و پوشش، یاد می‌کند، می‌فرماید: «الحیاءُ لباسٌ سابِغٌ و حجابٌ مانِعٌ و سِترٌ عَنِ المَساوی وَاق» (35)؛ «حیا لباسی بلند و حجابی منع‌کننده و پوششی نگه‌دارنده از بدی‌هاست.»
در روایت دیگری از رسول گرامی اسلام (ص) از حیا به عنوان لباس اسلام تعبیر شده است: «الإسلامُ عُریان فَلِباسُهُ الحَیاء» (36)؛ «اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.» حضرت امیرالمؤمنین (ع) نیز به گونه‌ای دیگر فرمود: «أحسنُ ملابِسِ الدّینِ الحَیاء» (37)؛ «بهترین لباس دین، حیاست.» از این روایات استفاده می‌شود که اسلام منهای حیا، اسلامی کامل اما عریان و نازیباست و حیا به آن آراستگی و زیبایی می‌بخشد. حیا پوششی است که مجموعه معارف و احکام و اخلاق دین را آراسته می‌سازد. پس لباس تنها مخصوص اجسام و اشیاء نیست بلکه امور معنوی و غیرمادی نیز عریانی و پوشیدگی دارند. همان طور که شخصیت و رفتار آدمی نیز می‌تواند تابع همین اصل باشد، رفتار انسان بی‌حیا، رفتاری است عریان و نازیبا و برعکس رفتار حیامدارانه، باوقار و وزین است. مسلّم است که حیا، ماهیت فیزیکی ندارد که بر جسم انسان پوشانده شود بلکه ماهیتی معنوی دارد که بر قامت شخصیت آدمی پوشانده می‌شود در روایتی برای بیان حیا، از آن تعبیر به پرده شده امام صادق (ع) می‌فرماید: «مَن أراد أن یحط وزره فلیرخ ستره» (38)؛ «کسی که می‌خواهد گناه او ریخته شود پرده را بیفکند.» و امام علی (ع) از حیا به تن پوش تعبیر فرموده‌اند: «الکِسّ من یجلبب الحیاء» (39)؛ «زیرک کسی است که پوششی از حیا داشته باشد.»

رابطه حیا و پوشش
 

حیا رابطۀ تنگاتنگی با پوشش دارد. لازمۀ حیا، پوشیدگی است. نمی‌توان فردی که با حیاست را به هیچ وجه عریان دید. حضرت موسی (ع) آن قدر بر پوشیدگی خود محافظت می‌کرد که مردم می‌پنداشتند، وی بیماری جسمانی دارد.
رسول خدا (ص) دربارۀ ایشان فرمودند: «اِنّ مُوسی کانَ رَجُلاً حَمیّاً سَتیراً لایُری مِن جِلدِهِ شیءٌ اِستحیاءً مِنه» (40)؛ «همانا موسی (ع) مردی با حیا و پوشیده بود که به دلیل حیایش هیچ نقطه از بدن وی دیده نمی‌شد.»
در فرهنگ اسلام آنچه به عنوان عورت نامیده شده است مورد پوشش و پنهان قرار می‌گیرد و آشکار شدن آن بسیار زشت و ناپسند می‌باشد؛ و مردم هر جامعه‌ای آن چه را که عورت بدانند، می‌پوشانند و از آشکار شدن آن شرم می‌کنند. ممکن است هر فرهنگی محدودۀ خاصی از بدن را عورت بداند و با تغییر فرهنگ، محدودۀ عورت نیز تغییر کند.
با تغییر محدودۀ عورت، اندازه و نوع لباس‌ها نیز تغییر می‌کند. اسلام قلمرو عورت را موسع گرفته در حالی که محدودۀ عورت در جاهلیت بسیار اندک بوده است. مردم در پیشِ دید دیگران عریان می‌شدند و استحمام می‌کردند و مردان هنگام نشستن، لباس‌های بلند خود را بالا می‌زدند. به گونه‌ای که ران‌ها پیدا می‌شد. اسلام با تعریف جدید، قلمرو عورت را در مردان و زنان تغییر داد. رسول خدا (ص) به شخصی که بی‌مبالات در پوشش بود فرمودند: «خُذ عَلَیکِ ثوبَکَ و لاتَمشوا عَراةً» (41)؛ «لباست را بپوش و عریان راه نرو» و یا در روایتی دیگر هنگام رویارویی با مردی که رانش پیدا بود فرمودند: «غطِّ فَخِدَّکَ فَإِنَّ الفَخذِ عَورَة» (42)؛ «ران خود را بپوشان که جزء عورت است.» در این نگاه تمام بدن زن در اسلام عورت است و باید پوشیده بماند مگر دست‌ها (تا مچ) و صورت، به همین جهت پوشش زن مسلمان نیز تغییر کرد چنانچه آیه حجاب (احزاب:59) از زنان خواسته است: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ»؛ «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو روسری‌های بلند خود را بر خویش فرو افکنند.» پس از نزول آیه، زنان به گونه‌ای سر خود را می‌پوشاندند که گوش‌ها، گوشواره‌ها و پردن و سینه آنان پیدا بود. (43)
لذا آیه دیگری نازل شد که به آنان دستور داد مقنعه‌های خود را به روی سینه‌ها بیندازند. «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهِنَّ وَلَا یُبْدِین» (44)؛ «[اطراف] روسری‌های خود را بر سینۀ خود افکنند.» و زنان نیز از فردای روزی که این آیه نازل شد با حجاب کامل بیرون آمدند. (45) آن گاه که تعریف از عورت دگرگون شد، چیزی به نام شلوار نیز در زمرۀ پوشش‌ها راه یافت و رسول الله در تشویق زنی که شلوار به تن داشت فرمودند: «یا أیّها النّاس! اِتَخِّذُوا السّرا ویلاتِ فَإنّها مِن أستَرِ ثیابِکُم وَ حَصِّنُوا بِها نِسائِکُم إذا خَرجنَ»؛ «ای مردم! شلوار را برگزینید چرا که از پوشاننده‌ترین لباس‌های شماست و به وسیلۀ آن، زنان خود را هنگام خروج از منزل حفاظت کنید.»
حضرت علی (ع) واقعه‌ای را نقل می‌کنند که نشان می‌دهد چرا شلوار بهترین پوشش است. ایشان می‌فرمایند: «دریک روز بارانی با رسول خدا در بقیع نشسته بودیم که زنی، سوار بر الاغ، از آن جا عبور می‌کرد، ناگهان پای الاغ در چاله‌ای فرو رفت و زن از بالای آن به زیر افتاد، رسل خدا (ص) گفتند: این زن شلوار به تن دارد. حضرت سه بار فرمودند: »اللّهمَّ اغفِر لِلمُستر وِلات (46)؛ «خداوندا! زنان شلوارپوش را رحمت کن.» از آن جا که هدف از پوشیدن لباس، پوشیدگی است، در لباس‌های نازک بدن‌نما، چسبان و تنگ این هدف محقق نمی‌شود، لباس نازک و چسبان نشان از حیای رقیق شده دارد و مفاسد بی‌شماری در پی خواهد داشت، لذا رسول خدا (ص) با نهی نمودن از چنین پوششی می‌فرماید: «هلاکت زنان امت من در دو چیز است: طلا و لباس نازک» (47) و امام صادق (ع) نیز می‌فرماید:

ضرورت حیا برای بانوان
 

حیای زن؛ حریم و دورباشی است که زن خود به خود در روابطش با مردان برای خویش در نظر می‌گیرد. مونتسیکو می‌نویسد: «تمام ملل جهان بر این عقیده مشترک هستند که زنان باید حجب و حیا داشته باشند.» (48) پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: «اَلحَیاءُ عَشَرَةُ أجزاءٍ فَیَسعَةٌ فِی النِّساءِ وَ واحِدٌ فِی الرِّجال» (49)؛ «حیا ده بخش است، نُه بخش آن در زنان و یک بخش آن در مردان است.» زن اگر به راحتی در اختیار مردان قرار گیرد، ارزش خود را از دست می‌دهد. پس روحیه حیا در او بیش از مرد وجود دارد. منتسیکو با نگاه حقوقی خاص خود می‌نویسد: قوانین طبیعت این طور حکم کرده و لازم دانسته که زن‌ها محجوب باشند و بر شهوات خود غلبه نمایند. طبیعت مرد را طوری آفریده که تهورش زیادتر می‌باشد، ولی زن طوری آفریده شده که خودداری و تحملش زیادتر است. بنابراین، هرگز نباید تصور کرد افسارگسیختگی زن‌ها طبق قوانین طبیعی است، بلکه افسارگسیختگی بر خلاف طبیعت می‌باشد و بالعکس، حجب و حیا و خودداری مطابق قوانین طبیعت است. (50)
اگر زن برای مردان دست یافتنی باشد، نه تنها در قلب آن‌ها، محترم و باارزش نیست، بلکه ارزش واقعی‌اش نیز تحت الشعاع قرار می‌گیرد و رنگ می‌بازد. (51)
ویل دورانت می‌نویسد: «شرم و عفت برای دختر همچون دفاعی است که به او اجازه می‌دهد از میان خواستگاران خود، شایسته‌ترین آنان را برگزیند یا خواستگار خود را ناچار سازد که پیش از دست یافتن بر وی، به تهذیب و (اصلاح) خود بپردازد. (52)»
«لایَصلَحُ للمَرأةٍ المسلٍمُةٍ أن تلبِسَ مِنَ الخُمُرِ و الدُّرُعِ ما لایُواری شَیئاً» (53)؛ «سزاوار نیست زن مسلمان، لباسی بپوشد که بدن وی را نمی‌پوشاند.»

دلایل تأکید اسلام بر پوشش مناسب
 

1.التهاب جنسی
در جامعه‌ای که پیوند میان زن و مرد، بدون ضابطه است و حریمی میان زن و مرد وجود ندارد، نیاز جنسی از حد طبیعی و متعادل خود خارج می‌شود و به شکلی بیمارگونه افزایش می‌یابد و به صورت یک خواست اشباع‌نشدنی در می‌آید. استاد مطهری در کتاب مسئله حجاب در این باره می‌نویسد: «نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت‌های بی‌بندوبار، و هیجان‌ها و التهاب‌های جنسی را فزونی می‌بشخد و تقاضاهای سِکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع‌نشدنی در می‌آورد. وجود حرم‌سراها، غزل‌سرایی‌ها را ابتذال‌آمیز بشر، حکایات عاشقانه از عشق‌های جنسی، دلیلی بر سیری ناپذیری این غریزه و قدرت شگرف این غریزه دارد. غریزه جنسی، غریزه‌ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است. هرچه بیشتر اطاعت شود، سرکش‌تر می‌گردد. همچون آتش که هرچه بیشتر خوراک بدهند، شعله‌ورتر می‌شود. (54)»
مسئله دیگر، حساسیت بیشتر مردان نسبت به محرک‌های جنسی در مقایسه با زنان است. از این رو پوشش نامناسب زنان و جاذبه ناشی از آن، مردان را تحریک می‌کند. این تحریک پذیری، افزون بر ایجاد فساد اخلاقی موجب اختلال روانی ناشی از هیجان‌های جنسی بیمارگونه نیز می‌شود. یکی از تدبیرهای اسلام برای تعدیل و مهار کردن این غریزه، پوشش و کنترل نگاه است. (55)
2.میل به تبرج در زنان
یکی دیگر از دلایل تأکید بر حجاب، میل به خودنمایی زنان است. علت بسیاری از تحریکاتی که باعث می‌شود زنان روی به جلوه‌نمایی و آرایش‌های غلیط روی آورند همین میل است. کنترل این میل عاملی برای تعدیل وجودی زنان خواهد شد. در تفسیر المیزان در تعریف تبرج آمده است: «کلمه تبرج به معنای ظاهر شدن در برابر مردم است. همانطور که بُرج قلعه برای همه هویداست...» (56) در تفسیر نمونه ذیل آیه «وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَی...»(57) آمده است: همچون جاهلیّت نخستین، در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسایل زینت خود را در معرض تماشای دیگران قرار ندهید... تبرج به معنی آشکار شدن در برابر مردم است ...(58) زنان از نظر روانی، تمایل به خودنمایی و ظاهر شدن در برابر چشم مردم را دارند و این میل روانی، آنان را به سمت نشان دادن خود و زینت‌هایشان به دیگران می‌کشاند.
اسلام برای کنترل این میل درونی، پوشش در عرصه‌های عمومی را مطرح و برای پاسخ گویی مناسب با این میل، زنان را به داشتن زینت و آرایش در عرصه‌های خصوصی تشویق کرده است. طرح حجاب و پوشش در آموزه‌های دینی، هرگز به معنای نادیده انگاشتن نیازهای طبیعی و اصیل زنان به خودآرایی نیست. امام صادق (ع) می‌فرماید: «زن به سه چیز نیاز دارد که یکی از آن‌ها آراستگی است.» (59)
پیامبر اکرم (ص) به بعضی از همسرانشان که به آراستگی خود توجه نداشتند، می‌فرمود: «چرا ژولیده هستی و به دلیل سرمه نکشیدن، چشمت سفید شده و چرا خضاب نمی‌کنی و موهای خود را رنگ نمی‌کنی؟» (60)
امام باقر علیه السلام می‌فرماید: سزاوار نیست که زن خودش را معطل کند (از برخی زیور آلات استفاده نکند)، هر چند آویختن گردن بندی به گردنش باشد. (61)
3. استفاده بهینه از سرمایه‌های اجتماعی
یکی از سرمایه‌های ارزشمند و گران سنگ هر جامعه ای، سرمایه‌های انسانی است که باید در حفظ آن کوشید. یکی از عوامل مهم در هدر دادن این سرمایه، گسترش بی‌بندوباری است.
اسلام برای اینکه زنان را که نیمی از پیکر اجتماع هستند، در خانه زندانی نکند، مسئله پوشش را برای زنان در عرصه عمومی مطرح کرده است. رعایت پوشش سبب می‌شود مردان با آرامش روانی بهتر به تولید علم و سرمایه بپردازند و زنان نیز نقش اجتماعی شان را به درستی ایفا کنند.
رعایت نکردن حجاب، موجب پایین آمدن کارآیی و بهره وری می‌شود. آیا دانشجویی که در محیط علمی به جای آنکه در اندیشه دانش اندوزی و تمرکز بر مسائل عملی باشد، به هم کلاسی جنس مخالفش بیندیشد، می‌تواند در عرصه تولید دانش موفق باشد؟ بسیاری از کشورهای غربی پس از تجربه طولانی برقراری اختلاط در مراکز آموزشی، به فکر جداسازی مرد و زن افتاده و به موفقیت‌های خوبی نیز دست یافته‌اند. (62)
4.حفظ حرمت انسانی
از نظر روانشناسان، یکی از مهم‌ترین عوامل رشد انسان، میزان ارزشی است که انسان برای خود قائل است. هر چه سطح حرمت خود افزایش یابد و فرد، خودش را بپزیرد به همان میزان در افزایش ضریب موفقیت فرد اثر دارد. «حرمت خود» در شکل دهی شخصیت انسان نقش ویژه‌ای دارد. امامان معصوم (علیهم السلام) نیز به مسئله حرمت خود، توجه بسیاری داشتند. امام محمد باقر (ع) فرمود: «مَن هانَت نَفسَهُ فَلا تأمَن شرَّهُ» کسی که حرمتی برای خود قائل نیست، از شر او ایمنی نیست. از فردی که کرامت نفس ندارد و ارزش وجودی برای خود قائل نیست، ممکن است هر کار ناشایستی سربزند. فردی که با پوشش اسلامی برای خود حریم ایجاد می‌کند، در واقع به همگان می‌گوید که من برای خود حرمت و ارزش والایی قائل هستم و به هیچ کس اجازه تجاوز به این حریم را نمی‌دهم.
دقیقا مثل صاحبان باغی که با کشیدن دیوار به دور باغ خود، به همه می‌فهماند که باغش ارزشمند است و هیچ کس اجازه ورود به این زمین را ندارد و این زمین، رها شده و مخروبه نیست که ارزش پاسداری نداشته باشد.

عوامل تضعیف حیا


1.بی توجهی نسبت به حیا
اگر آدمی، حیا را درک نکند، به تدریج، صفت حیا در او کم رنگ می‌شود. صفات پسندیده نیاز به مراقبت دارند و اگر به حال خود رها شوند، از دست می‌روند. «شرم احتیاج به حمایت دارد تا این که لطیف‌ترین ارکان سرشت انسانی را حفظ کند» وظیفه جوانان، مطالعه، وظیفه والدین، تذکر؛ وظیفه نویسندگان، نوشتن؛ وظیفه مبلّغان سخن گفتن و وظیفه هنرمندان به تصویر کشیدن جلوه‌های مثبت و منفی حیات وبی حیایی است.
2.بی حیایی والدین
«همان گونه که تربیت صحیح، حیا را تقویت می‌کند، تربیت ناسلام نیز سبب تضعیف حیا می‌شود. والدین و مربیان باید توجه داشته باشند رفتار آنان به عنوان الگو بسیار اثرگذار است.»
اساس بسیاری از بی‌شرمی‌هایی که در نوجوانان به چشم می‌خورد بی‌شرمی پدر و مادر در روابط است (63)
3.رسانه‌های جمعی
رسانه‌های گروهی مانند، مطبوعات، کتاب، اینترنت، رادیو، تلویزیون، سینما، ویدئو، ماهواره، سی دی، بر فرهنگ جامعه اثر می‌گذارند رسانه تصویری به علت داشتن صحنه‌های نامطلوب، تأثیر زیادی بر حیای بینندگان خود می‌گذارد. این مسئله در مورد محصولات فرهنگی کشورهای غربی به ویژه آمریکا محسوس‌تر است و آگاهانه تلاش می‌کنند فرهنگ ابتذال، برهنگی و بی‌حیایی را جایگزین سازند.
مدیر آژانس اطلاعاتی آمریکا می‌گوید، «ما سعی می‌کنیم تا طرز تفکر انسان را توسط وسایل ارتباط جمعی تحت نفوذ قرار دهیم، به وسیله تماس‌های فردی، فرستنده‌های رادیویی، کتاب خانه‌ها، انتشارات و پخش کتاب مطبوعات، فیلم‌های سینمایی، تلویزیون نمایشگاه‌ها، تدریس زبان انگلیسی و سایر طرق.»(64)
گذشته از فیلم‌های مبتذل، فیلم‌های نسبتاً معمولی سینمای هالیوود و بالیوود نیز به دلیل نمایش روابط آزاد زن و مرد و پوشش زننده زنان بر روحیه حیای بینندگان تأثیر منفی می‌گذارند. ناگفته پیداست اگر فیلم‌های سینمائی و تلویزیونی ایرانی، اصول حیاو آزرم را در فیلم‌ها رعایت نکنند، به دلیل تشابه خاستگاه فرهنگی، بر مخاطبان تأثیر بسی زننده تری دارند. به راستی، چشم دوختن دختران و پسران و زنان و مردان در فیلم‌ها به یکدیگر، صحبت‌های عاشقانه پسران و دختران بدون اشراف پدر و مادر و بدون رعایت مسائل شرعی چگونه قابل توجیه است، این مسائل به ویژه در تلویزیون، با حذف چاشنی جنسی و عادی جلوه دادن این روابط صورت می‌گیرد تا تقابل جدی غیرت مندان را بر نینگیزد. بی‌شک دیدن این صحنه‌های مخالف حیا تنها به بی‌حجابی منحصر نیست، بلکه صحنه‌های خلاف ادب مانند پرخاش به والدین را نیز شامل می‌شود. (65)

عناصر بی‌حیائی
 

1.نادانی و جهل
هر جائی که نادانی وجود داشته باشد، همان جا حضور بی‌حیائی نمایان است بسیاری از کسانی که خود را به پستی‌ها، آلوده می‌سازند و هیچ هویت و کرامتی برای خویش قائل نبوده، منزلت اجتماعی خود را می‌شکنند، نشانه‌های جهالت و کرامتی برای خویش قائل نبوده، منزلت اجتماعی خود را می‌شکنند، نشانه‌های جهالت و نابخردی را به همراه خود دارند. همچنین رعایت نکردن حریم دیگران و تجاوز به حدود در مقابل آنان نیز، نشانه جهالت است. شخصی که از حیاء برخوردار است هیچ گاه خود را آلوده نمی‌سازد و اجازه نمی‌دهد حرمت دیگران را نیز پایین آورده شود و در معرض شکستن قرار گیرد. از این جا می‌توان شناخت که همانگونه که بین عقل و کرامت، رابطه برقرار است، میان جهات و لئامت نیز رابطه وجود دارد.
امام علی (ع) می‌فرماید: «أوقحَ الجاهِل» (66)؛ «جاهل، چه قدر وقیح است.» اینگونه افراد نه تنها ارزش و مقامی برای دیگران قائل نیستند، بلکه بالاتر در برابر حق تعالی نیز به گردنکشی مشغول اند وحرمت خدا را نیز نگه نمی‌دارند از این جهت از خداوند هم شرم ندارد و گستاخی می‌کنند.
رسول اکرم (ص) در باب نشانه‌های جاهل می‌فرمودند:
«لایَستَحیِی مِنَ اللهِ وَ لایَذکُرُوه» (67)؛ «نه از خدا شرم می‌کند و نه او را یاد می‌کند.»
2.تکرار زیاد فعل قبیح
غفلت ورزی یا لغزش، موجب ارتکاب عمل قبیح می‌گردد. در مرتبه اول این عمل همراه با نوعی شرمساری و تفکر در مورد آن همراه خواهد بود. اما با تکرار این عمل ناپسند، سبب از بین رفتن زشتی آن کار می‌گردد و هنگامی که قبح و زشتی عمل از میان برود، دلیلی برای شرم وجود ندارد. امام علی (ع) در این زمینه می‌فرمایند: «قد کَثُرَ القَبیحُ حَتّی قَلَّ الحیاءُ مِنه» (68)؛ «به تحقیق قبیح، افزایش یافت تا آن جا که حیا کردن از آن کاهش یافت.» بسیار دیده شده است کسانی که پی در پی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته‌اند، شرم و خوف آن‌ها ریخته شده و حتی زبانشان نیز بی‌شرم گردیده است.
امام علی (ع) در این باره فرمودند: «مَن اُتِیَ فی عِجانِهِ، قَلَّ حَیاءُهُ و بذو لِسانُه» (69)؛ «مردی که مورد تجاز قرار گیرد، حیای او کم می‌شود و زبانش بی‌ادب می‌گردد.»
3.شکسته شدن آبروی افراد
یکی از کارهایی که حیا را در وجود آدمی بر می‌انگیزاند نگه داشتن حرمت میان فرد و ناظران است. حضور کلی شرم برانگیز است که برای فرد، دارای حرمت و احترام باشد. اگر میان آنان حرمتی وجود نداشته باشد، شرمی هم وجود نخواهد داشت. به همین جهت امام کاظم (ع) سفارش فرموده‌اند که: «تُذهِبِ الحٍشمُةَ بَینَکَ وَ بَینَ أخیکَ. أبقِ مِنها فَإِنَّ ذهاب‌ها ذَهابُ الحیاء» (70)؛ «حرمت میان خود و برادرت را از میان نبر. چیزی از آن را باقی بگذار، چرا که از میان رفتن حرمت، از میان رفتن حیاست.»
پس، آبروی افراد را بردن، خود عامل بی‌حیایی است. بسیاری از کارها از قبیل، اسرار را فاش ساختن، عیوب را بیان کردن و رسوا ساختن همدیگر سبب شکستن حرمت افراد شده و حیای او را برطرف می‌سازد.
4.نطفۀ ناپاک
ولادت ناپاک، یکی از عوامل بی‌حیایی است. این پدیده ممکن است به یکی از سه صورت زیر رخ دهد: یا به رابطه نامشروع است و یا اگر رابطه مشروع باشد، به آمیزش هنگام عادت ماهیانه برمی گردد و یا به مشارکت شیطان در انعقاد نطفه. در برخی روایات آمده که اگر هنگام آمیزش از پوشش استفاده نشود، فرشتگان شرم می‌کنند و دور می‌شوند و به جای آنان، شیطان حضور می‌یابد و در انعقاد نطفه، مشارکت می‌کند. (71)
امام صادق (ع) نیز فرموده که علامت مشارکت شیطان در انعقاد نطفه این است که کسی ناسزاگو باشد و از آنچه می‌گوید یا درباره او می‌گویند، باکی نداشته باشد. (72)
5.علاقه به خودنمایی و شهرت
گاهی فرد به دلیل شهرت طلبی و خودنمایی دست به اموری می‌زند که حیاء او را می‌برد و این مطلب در بین کسانی که در اول راه هستند زیاد دیده می‌شود. امام صادق (ع) در این زمینه می‌فرمایند: «و الخائض فی مراتع الغی و ترک الحیاء باستحباب السمعه و الریاء و اشهرت و التصنع فی الخلق المتزیی بزی الصالحین» (73)؛ «به خاطر علاقه به شهرت و خودنمایی و پرآوازگی میان خلق در مرغزار گمراهی و بی‌حیای فرو رفته است.»
6.حاجتمندی از مردم
کسی که حاجتی از مردم می‌خواهد، رایگان به حاجت خود نمی‌رسد. بلکه بهای آن را با ریختن حیای خود می‌پردازد. در واقع «طلب نیاز از مردم بر عزت انسان چوب حراج می‌زندو حیاء را بر بادمی دهد.» (74)
بقول امام سجاد (ع) : «طَلَب الحَوائِجِ الَِی الناسِ مُذلَة الحَیاة و مُذهبة للحَیاء و اسِتحفَافِ بِالَوقَارِ» (75)؛ «طلب حاجت از مردم، باعث خواری در زندگی و از بین برنده‌ی حیا و کاهش دادن وقار است.»
البته اگر کسی مجبور شد و حاجتی خواست، باید مراقبت کرد که حیاء او نریزد. حکایت شیرینی از امام حسین (ع) نقل شده است که مردی از انصار نزد امام حسین (ع) آمد و حاجتی از حضرت می‌خواست، امام (ع) فرمود: «ای برادر انصاری، آبرویت را از درخواست کردن رودررو، نگاه دار، و نیازت را در نامه‌ای بنگار، آنگاه من چیزی به خواست خدا به تو می‌دهم که تو را شادمان و مسرور می‌سازد.»
آنگاه آن مرد نوشت: «یا اباعبدالله! من به فلان شخص، پانصد دینار بدهکار هستم، او به من فشار می‌آورد و خواهان طلب خویش است، با او سخن بگویید تا مهلتی به من بدهد.» امام (ع) چون این نامه را خواند، بلافاصله داخل منزل خویش شد و کیسه‌ای را در آورد که هزار دینار در آن وجود داشت. آنگاه حضرت فرمود: با پانصد دینار بدهی خود را بپرداز و با پانصد دینار دیگر روزگارت را سپری کن. نیازت را جز به سه کس ارائه مکن، کسی که دیندار، دین خویش را نگاه می‌دارد، انسان جوانمرد به سبب جوانمردیش حیا می‌کند و انسان شریف و ارجمند، می‌داند که تو آبرویت را با طلب نیاز نگاه نداشته ای، از این رو آبرویت را نگاه می‌دارد و تو را بدون برآوردن نیازت رد نمی‌کند. (76) در این زمینه امام علی (ع) می‌فرمایند: «انی لاجل نفسی عنی ان یکون لهذا علی ید و اجلک ایضاً عنی ان یکون علیک ... لثوابه» (77)؛ «من نفس خود را فراتر از آن می‌انگارم که از این مردم طلب یاری کنم و تو را نیز والاتر از آن می‌بینم که از آن‌ها طلب یاری و منت کنی. من خواستۀ خویش را از آن صاحب ملک و ملکوت که از سؤال کردن و طلب حاجت از ا احساس ننگ نمی‌شود و از مورد تعرض قرار گرفتن پاداشش مورد حیا قرار نمی‌گیرد، طلب می‌کنم.»
نتیجه
یکی از عامل‌های موفقیت روحی و روانی انسان، رعایت حیاء در زندگی است. حیاء کرامت انسانی راتضمین نموده انسان را در نقطه‌ای از آزادی همراه با پاکدامنی و صداقت قرار می‌دهد. همانطور که در مقاله هم بیان شد حیا به انسان زیبایی و جمال غیرقابل وصفی را ارزانی می‌کندو آن چنان شکوهی به انسان می‌بخشد که انسان جرأت خیره شدن به این افراد را پیدا نمی‌کند.

پي نوشت ها :
 

1. دهخدا، لغت نامه، ج 18، ص 843.
2. همان، ص 1333.
3. مرآة العقول، ج 8، ص 187.
4. مسئله حجاب، ص 62.
5. محمدمهدی حرازاده، حیا زیبائی بی‌پایان، ص 74ـ73.
6. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 140.
7. راغب اصفهانی، الذریعه المکارم الشریعه، ص 267.
8. سفینة البحار، ج 2، ص 506. (اسوه 1416 ق)
9. حیا، امیرحسین بانکی فرد، ص 8.
10. مصباح الشریعه، ص 189.
11. نگاه پاک، ص 26.
12. سوره بلد، آیات 9ـ8.
13. اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 16، ص 46ـ45.
14. بحارالأنوار، ج 73، ص 166.
15. همان، ج 104، ص 42.
16. جلوه نمایی زنان و نگاه مردان، ص 112.
17. سوره محمد، آیه 30.
18. نهج البلاغه، ص 545، حکمت 392.
19. بحارالأنوار، ج 13، ص 64، علل الشرایع، ج 1، ص 67.
20. حیا، ص 39.
21. ر. ک حیا، ص 40، با کمی تغییرات.
22. بحارالأنوار، ج 71، ص 334.
23. حیاء، ص 116.
24. همان، ص 116.
25. بحارالأنوار، ج 75، ص 118.
26. فلسفه حجاب، شهید مطهری، ص 69.
27. قصص، آیه 25.
28. قصص، آیه 25.
29. تفسیر المیزان، ج 16، ص 28.
30. سوره قصص، آیه 24.
31. حیاء، ص 65 و 66.
32. توحید مفضل، ترجمه میرزائی، نجف علی، ص 73.
33. میزان الحکمه، ج 2، ص 562.
34. گوهر عفاف، ص 55 و 56.
35. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 272.
36. المحاسن، ج 1، ص 286.
37. غررالحکم و دررالحکم، ح 2997.
38. بحارالأنوار، ج 78، ص 264.
39. غررالحکم، ح 2196.
40. صحیح بخاری، ج 4، ص 129.
41. جامع الصغیر، ج 1، ص 599.
42. مسند احمد، ج 1، ص 591.
43. مجمع البیان، ج 7، ص 217.
44. سوره نور، آیه 31.
45. الدر المنثور، ج 6، ص 181.
46. مستدرک الوسائل، ج 3، ص 245.
47. تنبیه الجواهر، ج 1، ص 3.
48. روح القوانین، ص 440.
49. گوهر عفاف، ص 39.
50. همان
51. حیاء زیبایی بی‌پایان، ص 80.
52. گوهر عفاف، ص 39.
53. اصول کافی، ج 3، ص 396.
54. مسئله حجاب در اسلام (مجموعه آثار)، ج 19، ص 434.
55. پوشش و آرایش از دیدگاه پیامبر اعظم (ص)، ص 24.
56. ترجمه المیزان، ج 16، ص 462.
57. احزاب، آیه 33.
58. تفسیر نمونه، ج 17، ص 287.
59. پوشش وارایش از دیدگاه، پیامبر اعظم (ص)، ص 55
60. همان، ج 70، ص 122.
61. همان، ج 103، ص 260 و 288.
62. پوشش و آرایش، ص 27.
63. بلوغ و دگرگونی‌های آن، ص 75.
64. محله تربیت، تابستان 1375، ص 10.
65. گوهر عفاف، ص 58ـ57.
66. غرر الحکم ص 155
67. همان
68. غررالحکم و دررالکلم، ح 6710.
69. بحارالأنوار، ج 77، ص 376.
70. کافی، ج 2، ص 672.
71. من لایحضر الفقیه، ج 4، ص 8.
72. فرهنگ حیا، ص 35.
73. بحار، ج 100، ص 83.
74. بحار، ج 75، ص 110.
75. همان، ج 78، ص 136.
76. حیا، ص 71 و 72.
77. بحار، ج 42، ص 23.

منابع و مآخذ
1. قرآن کریم.
2. نهج البلاغه.
3. بحارالأنوار، مجلسی، محمدباقر، نشر الوفاء، چاپ بیروت، سال 1403 ق.
4. توحید مفضل، نگارش، میرزایی، نجفعلی، نشر هجرت، چاپ هفتم،1379.
5. المحاسن، خالد برقی، احمد بن محمد، نشر دار الکتب الاسلامیه، بی‌تا.
6. میزان الحکمه محمدی ری شهری، محمد، نشر دار الحدیث، چاپ سوم، سال 1383.
7. غررالحکم، آمد تمیمی، عبد الواحد، نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول 1366.
8. مستدرک الوسائل، نوری، حسین بن محمدتقی، نشر آل البیت، چاپ قم، 1408 ق.
9. کافی، ابوجعفر، محمد بن یعقوب بن اسحاق، نشر دارالکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سوم، 1388 ه
10. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، تهران، کتابفروشی مرتضی، 1362.
11. وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، نشر آل البیت، چاپ قم، سال 1409 ق.
12. لغت نامه دهخدا، دهخدا، علی اکبر، نشر دانشگاه تهران، چاپ دوم، سال 1377.
13. رهنمودهای امام صادق علیه السلام، ترجمه مصباح الشریعه، عزیزی عباس، نشر بلوغ چاپ اول 1377
14. حیاء، بانکی پور فرد، امیرحسین، نشر حدیث راه عشق، چاپ اول، سال 1381.
15. فرهنگ حیاء، پسندیده، عباس، نشر دارالحدیث، چاپ سوم، 1383.
16. پوشش و آرایش، معین الاسلام، مریم، نشر پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، چاپ دوم، سال 1386.
17. گوهر عفاف، اسحاقی سید حسین، نشر بوستان کتاب، چاپ سوم 1388
18. نگاه پاک، کمالی وحدت، یاسین، نشر بوستان کتاب، چاپ دوم 1388
19. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، نشر دار الکتب الاسلامیه، قم،1386 ش.



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط