خورشيد مغرب
الف) سيرت ديني
مهدي (عجل الله تعالي فرجه) در برابر خداوند و جلال خداوند، فروتن است، هم چون عقاب، به هنگامي که بال خويش فرو گشايد و سر به زير انداخته، از اوج آسمان فرود آيد. مهدي، در برابر جلال خداوند اين سان خاشع و فروتن است. خدا و عظمت خدا، در وجود او متجلي است و همه هستي او را در خود فرو برده است. (1)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه) عادل است و خجسته و پاکيزه. او ذره اي از حق را فرو نگذارد. خداوند دين اسلام را به دست او عزيز گرداند... مهدي، همواره بيم خداوند را به دل دارد و به مقام تقربي که نزد خدا دارد مغرور نشود. او به دنيا دل نبدد و سنگي روي سنگ نگذارد. در حکومت او، به احدي بدي نرسد، مگر آنجا که حد خدايي جاري گردد.(2)
ب) سيرت خلقي
مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، صاحب حشمت و سکينه و وقار است. مهدي جامه هايي درشتناک پوشد و نان جو خورد. علم و حلم مهدي از همه مردمان بيشتر است. مهدي، همنام پيامبر (محمد)، و خلق او، خلق محمدي است.(3)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، درجهان، با مشعل فروزان هدايت سير کند و چونان صالحان بزيد.(4)
ج) سيرت عملي
به هنگام رستاخيز مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، آن چه هست، دوستي و يگانگي است، تا آن جا که هر کس هر چه نياز دارد، از آن ديگري بردارد، بي هيچ ممانعتي.(5)
در زمان مهدي، مؤمنان در معاملات از يکديگر سود نگيرند.(6) کينه ها از دل ها بيرون رود، و همه جا را آسايش و امنيت فرا گيرد. (7)
مهدي، بخشنده است و بي دريغ، مال وخواسته، به اين و آن دهد. نسبت به عمال و کارگزاران و مأموران دولت خويش بسيار سخت گير باشد و با ناتوانان و مستمندان، بسيار دل رحم ومهربان.(8)
علامه المهدي، ان يکون شديداً علي العمال، جواداً بالمال، رحيماً بالمساکين. (9)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، در رفتار چنان است که گويي با دست خود، کره و عسل، به دهان مسکينان مي نهد. (10) مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، چونان اميرالمؤمنين (عليه السلام) زندگي کند، نان خشک بخورد و با پارسايي بزيد.(11)
د) سيرت انقلابي
مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، حق هر حق داري را بگيرد و به او دهد؛ حتي اگر حق کسي زير دندان ديگري باشد، از زير دندان انسان متجاوز و غاصب بيرون کشد و به صاحب حق باز گرداند.(12)
چون مهدي قيام کند، جزيه برداشته شود و غير مسلماني نماند. او مردم را با شمشير به دين خدا دعوت کند، هر کس نپذيرد گردن زند و هر کس را سرکشي کند، خرد سازد.(13) مهدي (عجل الله تعالي فرجه) وارد شهر کوفه شود و هر منافق و شک باوري را بکشد و کاخ ها را ويران سازد و ارتش مستقر در آن جا را از دم تيغ بگذراند. اين چنين، ظلمه و اعوان ظلمه را بي دريغ بکشد، تا خدا راضي شود و خشنود گردد. (14) مهدي، مانع الزکاه(15) را بکشد. زاني محصن را نيز بدون طلب شاهد رجم کند. (16)
زراره بن اعين گويد: «از امام محمد باقر (عليه السلام) پرسيد: آيا قائم، با مردمان، مانند پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفتار کند؟ فرمود: هيهات، هيهات! پيامبر با ملايمت با مردم رفتار مي کرد و مي کوشيد تا محبت مردم را، در راه دين، جلب کند و تأليف قلوب نمايد. اما قائم با شمشير و قتل با مردم روبرو شود. خدا به او اين گونه امر کرده است که بکشد و توبه اي از کسي نپذيرد. واي به حال کسي که با مهدي بر ستيز آيد.(17)
مهدي، فقط و فقط شمشير بشناسد؛ او از کسي توبه نپذيرد و در راه اجراي حکم خدا و استقرار بخشيدن به ديدن خدا، به سخن کسي گوش ندهد و نکوهش احدي را نشنود.(18)
هـ )سيرت سياسي
به هنگام حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، حکومت جباران و مستکبران و نفوذ سياسي منافقان و خائنان نابود گردد.(19)
شهر مکه، قبله مسلمين، مرکز حرکت انقلابي مهدي شود. نخستين افراد قيام او، در آن شهر، گرد آيند و در آن جا به او بپيوندند.
و اين چنين جهان از وجود يهودي پاک گردد. آري، چون مهدي (عجل الله تعالي فرجه) قيام کند، زميني نماند، مگر اين که در آن جا گلبانگ محمدي: « اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله» بلند گردد.(22)
و )سيرت تربيتي
در زمان حکومت مهدي (عجل الله تعالي فرجه) با همه مردم، حکمت و علم بياموزند تا آن جا که زنان در خانه ها، با کتاب خدا و سنت پيامبر، قضاوت کنند.(23)در آن روزگار قدرت عقلي توده ها تمرکز يابد. مهدي، به تأييد الهي، خردهاي مردمان را به کمال رساند و در دل همگان فرزانگي پديد آورد(24) در روزگار ظهور دولت مهدي، عيب و آفت از شيعه برطرف گردد و دل هاي آنان چون پاره هاي پولاد شود. يک مرد، به نيرو، چون چهل مرد باشد و حکومت و سروري روي زمين به دست آنان افتد. (25)
ز ) سيرت اجتماعي
چون مهدي (عجل الله تعالي فرجه) در آيد ـ پس از سختي ها که افتد و جنگ ها که رود ـ ظلم و ستم را براندازد و سراسر زمين را از عدل و داد بپا کند. هيچ جاي در زمين باقي نماند، مگر اين که از برکت عدل و احسان او فيض برد و زنده شود، حتي جانوران و گياهان نيز از اين برکت و عدالت و داد و نکويي بهره مند گردند. (26) و همه مردم، در زمان مهدي، توان گر و بي نياز شوند.(27)
عدالت مهدي چنان باشد، که بر هيچ کس، در هيچ چيز، به هيچ گونه، ستمي نرود. نخستين نشانه عدل او آن است که سخنگويان حکومت او، در مکه، فرياد زنند: «هر کس نماز فريضه خويش را، در کنار حجر الاسود و محل طواف، خوانده است، اکنون مي خواهد نماز نافله بخواند، به کناري رود، تا حق کسي پايمال نگردد و هر کس مي خواهد نماز فريضه بخواند، بيايد و بخواند». (28)
ح) سيرت مالي
همه امول جهان، در نزد مهدي (عجل الله تعالي فرجه) گرد آيد، آن چه در دل زمين است و آن چه بر روي زمين. آنگاه مهدي به مردمان بگويد:« بياييد! و اين اموال را بگيريد! اين ها همان چيزهايي است که براي به دست آوردن آن ها، قطع رحم کرديد و خويشان خود را رنجانديد، خون هاي بناحق ريختيد و مرتکب گناهان شديد. بياييد و بگيريد!»
پس دست به عطا گشايد، چنان که تا آن روز کسي آن چنان بخشش اموال نکرده باشد.(29)
در زمان مهدي (عجل الله تعالي فرجه) زمين محصول بسيار دهد و مال و خواسته همي خرمن شود. هر کس نزد مهدي آيد و گويد:« به من مالي ده!»، مهدي بي درنگ بگويد:«بگير».(30)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه) اموال را، به صورت مساوي، ميان همگان تقسيم کند.(31) و کسي را بر کسي امتياز ندهد.(32)
ط )سيرت اصلاحي
مهدي (عجل الله تعالي فرجه) فريادرسي است، که خداوند او را بفرستد، تا به فرياد مردم عالم برسد. در روزگار او، همگان، به رفاه و آسايش و وفور نعمتي بي مانند دست يابند، حتي چهارپايان فراوان گردند و يا ديگر جانوران، خوش و آسوده باشند زمين گياهان بسيار روياند. آب نهرها فراوان شود. گنج ها و دفينه هاي زمين و ديگر معادن استخراج گردد.(33) در زمان مهدي، آتش فتنه ها و آشوب ها بيفسرد، رسم ستم شبيخون و غارتگري برافتد و جنگ ها از ميان برود. (34)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، مردم جهان را، از آشوبي بزرگ و همه گير و سر درگم نجات بخشد.( 35)
در جهان، جاي ويراني نماند، مگر آن که مهدي (عجل الله تعالي فرجه) آن جا را آباد سازد.(36)
ياران قائم به سراسر جان پا نهند و همه جا قدرت را در دست گيرند. همه کس و همه چيز مطيع آنان شوند، حتي درندگان صحرا و مرغان شکاري، همه و همه، رضا و خشنودي آنان را بطلبند. شادي و شادماني يافتن به اين پيام آوردن دين و صلاح عدالت، تا بدان جاست که قطعه اي از زمين بر قطعه اي ديگر مباهات کند که يکي از ياران مهدي بر آنجا پا نهاده است.(37) هر يک از ياران قائم، به نيرو، چون چهل مرد باشد و دل آنها، مانند پاره هاي پولاد. اگر کوه هايي از آهن بر سر راه آنان پيدا شود، آن ها را بشکافند. ياران قائم، شمشيرهاي خويش را بر زمين ننهند، تا اين که خداي عزوجل راضي شود «لا يکفون سيوفهم، حتي يرضي الله عزوجل ».(38)
آري، هنگامي که جهان را فتنه و آشوب آکنده سازد و همه جا را غارتگري و فساد و ستم بپوشد، خداوند مصلح بزرگ را بفرستد، تا دژهاي ضلالت و گمراهي را از هم فرو پاشد و فروغ توحيد و انسانيت و عدالت را، در دل هاي تاريک و سنگ شده، بتاباند. (39)
و سرانجام، درباره سيرت اصلاحي مهدي (عجل الله تعالي فرجه)، به سخنان علي (عليه السلام) مي رسيم، در «نهج البلاغه» شهادت پدر، در حق پسر: «چون مهدي در آيد، هواپرستي را به خدا پرستي باز گرداند، پس از آن که خدا پرستي را به هوا پرستي باز گردانده باشند. رأي ها و نظرها و افکار را به قرآن باز گرداند. پس از آن که قرآن را به رأي ها و نظرها و افکار خود بازگردانده باشند... او عمال و کارگزاران را مؤاخذه کند. زمين آن چه را در اعماق خويش دارد براي وي بيرون دهد و همه امکانات و برکات خويش را در اختيار او گذارد. آنگاه است که مهدي به شما نشان دهد که سيرت عدل کدام است و زنده کردن کتاب و سنت چيست؟»(40)
ي ) سيرت قضايي
در قضاوت ها و احکام مهدي و در حکومت وي، سر سوزني ظلم و بيداد بر کسي نرود و رنجي بر دلي ننشيند.(41)
مهدي (عجل الله تعالي فرجه) بر طبق احکام خالص ديني ( بدون توجه به آراء و افکار ديگران و فقها و علماي مذاهب)، حکم و حکومت کند.(42)
مهدي، ميزان عدل را، در ميان مردم نهد و بدين گونه هيچ کس نتواند به ديگري ستمي کند.(43)
مهدي، قضاوتي جديد آورد...( 44) مهدي، به حکم داود و آل داود حکم کند و از مردم بينه و شاهد نطلبد.
شيخ مفيد، مي گويد:«چون قائم آل محمد (عليه السلام) قيام کند، مانند حضرت داود (عليه السلام)، يعني بر حسب باطن، قضاوت کند و بي هيچ نيازي به شاهد حکم دهد. خداوند حکم را به او الهام کند و او بر طبق الهام الهي حکم کند. مهدي، نقشه هاي پنهاني هر گروه را بداند و به آنان آن نقشه ها را بگويد. مهدي، دوست و دشمن خود را، با نگاه، بشناسد.»(45)
پي نوشت ها :
1 -المهدي الموعود، ج1، ص 280 و 300.
2- همان.
3- همان، ج 1، ص 281 ـ 282 ، و 266 و 300.
4- همان.
5- الاختصاص ، ص 24.
6- وسائل الشيعه، ابواب تجارت.
7- بحار الانوار ج 10.
8- المهدي الموعود...ج 1، ص 277 و 276.
9- همان.
10- همان، ج1، 297.
11- الغيبه، نعماني؛ بحارالانوار، ج 52، ص 359.
12- المهدي الموعود، ج1، ص 279، 282، 283.
13- همان.
14- الارشاد؛ بحار الانوار ج 52، ص 338.
15- کساني که زکات را پرداخت نمي کنند.
16- کمال الدين، بحارالانوار، ج 52، ص 325.
17- الغيبه، نعماني؛ بحارالانوار، ج 52، ص 355.
18- همان.
19- المهدي الموعود. ج 1، ص 252.
20- همان، ج1، ص 254 و 255.
21- همان، ج 2، ص 5 و 7.
22- تفسير عياشي، بحارالانوار، ج 52 ص340.
23- بحارالانوار، ج52، ص352.
24- اصول کافي، ج1، کتاب العقل، حديث 21.
25- خصال صدوق، بحارالانوار، ج 52، ص 317و 335.
26- بحارالانوار، ج10. در اين باره روايات بسيار است و معروف.
27- بحارالانوار، ج51، ص146.
28- الکافي، ج4، ص427.
29- علل الشرايع صدوق، بحارالانوار، ج51، ص 29.
30- کشف الغمه اربلي؛ کفايه الطالب کنجي شافعي؛ بحارالانوار، ج 51 ص 88.
31- فصل سيزدهم کتاب خورشيد مغرب، عنوان تساوي در اموال نيز ملاحظه کنيد.
32- المهدي الموعود، ج1، ص 264، 275، 277، 285،287، 288، 311، 318، و ج2، ص 11.
33- همان.
34- همان.
35- همان.
36- همان.
37- کمال الدين؛ بحارالانوار، ج 52، ص 327.
38- همان.
39- المهدي الموعود ، ج 1، ص 310.
40- نهج البلاغه، چاپ فيض الاسلام، ص 424 و 425.
41- المهدي الموعود، ج 1، ص 280 ، 283 ـ 284.
42- همان.
43- همان.
44- الغيبه، نعماني، بحارالانوار، ج 52، ص 349و 354.
45- الارشاد، ص 365 ـ 366.