روزگار خوش جواني (3)

براي اهميت دانش، کافي است به ثمره هاي عملي دانش اندوزي، تأثير آن در اقتدار و عظمت شخص و جامعه و نقش آن در تعالي روحي و معنوي انسان ها، نگاهي بيفکنيم. دانش در هر که باشد، به او امتياز مي بخشد، وي را از ديگران متمايز مي کند و عاملي براي کرامت و عزت او در ميان جامعه به شمار خواهد آمد. هيچ دوره اي از زندگي انسان ها نيز به اندازه دوران جواني، فرصتي طلايي براي دانش اندوزي وجود ندارد. دانش، به جوان هويت مي بخشد، مشعل اميد را در دل او فروزان مي کند و به او در برابر آفت بيهودگي و پوچ انگاري زندگي، ايمني مي بخشد.
يکشنبه، 4 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روزگار خوش جواني (3)

 روزگار خوش جواني (3)
روزگار خوش جواني (3)


 

نويسنده: سيد محمود طاهري




 

 

2. نيازها
 

الف) دانش اندوزي
 

براي اهميت دانش، کافي است به ثمره هاي عملي دانش اندوزي، تأثير آن در اقتدار و عظمت شخص و جامعه و نقش آن در تعالي روحي و معنوي انسان ها، نگاهي بيفکنيم. دانش در هر که باشد، به او امتياز مي بخشد، وي را از ديگران متمايز مي کند و عاملي براي کرامت و عزت او در ميان جامعه به شمار خواهد آمد. هيچ دوره اي از زندگي انسان ها نيز به اندازه دوران جواني، فرصتي طلايي براي دانش اندوزي وجود ندارد. دانش، به جوان هويت مي بخشد، مشعل اميد را در دل او فروزان مي کند و به او در برابر آفت بيهودگي و پوچ انگاري زندگي، ايمني مي بخشد.
مقام معظم رهبري درباره اهميت دانش اندوزي براي نسل جوان مي فرمايد:
«دوره جواني، دوره توانايي است. اين توانايي در چه چيزهايي بايد به کار برود؟ به اعتقاد من، بايد عمدتاً در تحصيل علم، در ايجاد صفاي نفس و روحيه تقوا در خود و ايجاد نيروي جسماني در خود – که ورزش باشد – به کار رود. اين سه مورد، عمده است. يعني اگر در يک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه مي خواهيد، به او خواهم گفت: تحصيل، تهذيب و ورزش، تحصيل، اعم از تحقيق و کارهاي علمي است. چون اين نيرو در جوانان هست، بايستي در کار تحصيل علم، خيلي تلاش کنند. هر کاري هم بخواهيد بکنيد، در دوران جواني مي شود کرد؛ يعني در هر سه زمينه- هم در زمينه علمي، هم در زمينه تهذيب نفس و هم در زمينه ورزش – بايد در جواني کار کنيد. (1) شما بايد بدانيد که امروز در کشور، يکي از فرايض حتمي براي اين نسل جوان، که در درجه اول هم اين فريضه بر دوش شما دانشگاهي هاست. عبارت از تقويت بنيه علمي کشور است. ما اگر علم نداشته باشيم، اقتصادمان، صنعتمان، حتي مديريت و مسائل اجتماعي مان عقب خواهد ماند. امروز کساني که دارند بر دنيا خدايي مي کنند، آن دست هاي مرموزي که امروز اختيار منابع عظيم انساني و مادي دنيا در دست گرفته اند و همه اقيانوس ها و همه تنگه هاي حساس دريايي زير چشم آنهاست و هر جا مي خواهند دخالت مي کنند، با ابزار علم بود که توانستند بشريت را به اين خاکستر بنشانند. لذا براي مقابله با کار آنها، علم لازم است. روي پاي خود ايستادن، آن وقتي تحقق پيدا خواهد کرد که علم از درون خود ما بجوشد و ما دست گدايي به سمت دشمنانمان دراز نکنيم. استعدادهاي خوب و برجسته، دانش آموزان تيزهوش و کساني که مي توانند براي آينده کشور مفيد باشند، بايستي خيلي احساس وظيفه و مسئوليت کنند». (2)

ب) مطالعه و اُنس با کتاب
 

يکي از نيازهاي جوان، مطالعه و اُنس با کتاب است. مطالعه افزون بر آنکه يکي از ابزار افزايش دانش و معرفت هست و به اندوخته هاي علمي انسان، ژرفايي و پايايي مي بخشد، مي تواند يکي از تفريحات و لذت هاي زندگي باشد و از عوامل پر کردن اوقات فراغت نيز به شمار آيد. سيره عالمان و دانشمندان، کتاب خواني و عادت به مطالعه کتاب بوده است و در اين باره هيچ دانشمندي را نمي توان يافت که با کتاب، بيگانه و از مطالعه گريزان باشد. شادابي روزگار جواني و حافظه درخشان در اين ايام، فرصتي ناب براي مطالعه کتاب است. مطالعه، حافظه را تقويت، ذهن را خلاق و انديشه را شکوفا مي کند. کتاب، «يار مهربان» همه دانشوران و «نکته آموز» بي زبان همه دانش اندوزان است. بخشي از هويت و شخصيت انسان ها بر اثر مطالعه کتاب شکل مي گيرد و بسياري از فضيلت ها با تأمل در کتاب، بهره آدم ها مي شود.
صائب تبريزي مي گويد:

 

منم که فيض شراب از کتاب مي گيرم
به همت از گلُ کاغذ، کتاب مي گيرم (3)

مقام معظم رهبري، درباره اهميت کتاب خواني مي فرمايد: «من هر زمان که بايد کتاب و وضع کتاب در جامعه خودمان مي افتم، قلباً غمگين و متأسف مي شوم. اين به خاطر آن است که در کشور ما به هر دليلي که شما نگاه کنيد، بايد کتاب اقلاً برابر اين ميزان، رواج و توسعه و حضور داشته باشد. اگر به دليل پرچم داري تفکر اسلامي و حاکميت اسلام به حساب بياوريد، اين معنا صدق مي کند؛ چون اسلام به کتاب و خواندن و نوشتن، خيلي اهميت مي دهد، اگر هر منصفي به بيانات نبي مکرم اسلام و ائمه (عليهم السلام ) و پيشوايان اسلام نگاه کند و ببيند که اينها در چه زماني به کتاب و کتاب خواني دعوت مي کردند و فرا مي خواندند، همه افسانه ها از ذهنش شسته خواهد شد و خواهد فهميد که دشمنان اسلامي راهي جز اين نداشتند که افسانه هاي کتاب سوزي و کتاب ستيزي را بر سر زبان ها بيندازند؛ چون اسلام پرچم دار کتاب خواني است. کتاب، دروازه اي به سوي جهان گسترده دانش و معرفت است و کتابِ خوب، يکي از بهترين ابزارهاي کمال بشري است. کسي که با اين دنياي زيبا و زندگي بخش، دنياي کتاب، ارتباط ندارد، بي شک از مهم ترين دستاورد انساني و نيز از بيشترين معارف الهي و بشري محروم است. براي يک ملت، خسارتي بزرگ است که افراد آن با کتاب، سر و کار نداشته باشند؛ و براي يک فرد، توفيق عظيمي است که با کتاب مأنوس و همواره در حال بهره گيري از آن، يعني آموختن چيزهاي تازه باشد، شما اگر از اين جهت هم حساب کنيد که امروز اين ملت، ملتي است که در دنيا دچار ستم هاي ناشي از اِعمال قرض قدرت هاي استکباري جهان است، پس بايد از خودش دفاع کند، کدام دفاع ملي است که در درجه اول، متکي به فرهنگ و آموزش و بينش و دانش نباشد؟ پس، باز هم به «کتاب» بر مي گرديم. يعني شما از هر طرف که بچرخيد، مجبوريد به کتاب اهميت بدهيد. اگر کسي اينجا نشسته باشد و در اتاق بغل دستش خبر و چيز تازه و حرف جديدي باشد، کمتر کسي است که طاقت بياورد اينجا بنشيند و بلند نشود سر بکشد و ببيند اين اتاق بغلي چه خبر است.
همه اطراف ما را خبرهاي تازه پر کرده است؛ اين قدر معلومات، اين قدر معارف در همه زمينه ها؛ ما چطور حاضر نيستيم سرک بکشيم و نگاهي بکنيم و ببينيم چه خبر است و در اين دنياي معارف چه مي گذرد؟! راهش اين است که کتاب بخوانيم. هر کس که کتاب بخواند، از بخشي از معارف موجود عالم، از خبرهايي که در دنيا هست، از چيزهايي که بوده است، حتي از آنچه که در همه زمينه ها خواهد بود، مطلع خواهد شد؛ بنابراين بايد کتاب خواني را براي خودمان عادت قرار بدهيم. بالاخره، اگر ما مي خواهيم يک ملت پيشرو، با فرهنگ، با سواد و طي کننده راه هاي ميان بر در زمينه هاي عقب ماندگي باشيم و ادعا مي کنيم که خود ملت اين ظرفيت استعدادي را از لحاظ نيروي انساني دارد، که اين ادعا هم درست است، ناگزير بايد مسئله معلومات و مطالعات و اطلاعات عمومي و اطلاعات طبقات خواص در زمينه هاي مورد ابتلا و نيازشان، از آنچه که امروز هست، فراتر برود. اگر تعداد کتاب زياد شد، اگر عنوان کتاب زياد شد، اگر کتاب در همه موضوعات مورد نياز بود، اگر مردم توانستند سؤال ها و استفهام هايشان را در کتاب بيايند و به کتاب مراجعه کنند، يک عالم ديگر و ماجراي ديگري خواهد بود. هر جا که با کتاب سرو کاري هست مي بينيد که از لحاظ کيفيت روحي و وضع فکري، نسبت به آن جايي که اين وضعيت وجود ندارد، تفاوت محسوسي هست». (4)
 

ج) تهذيب نفس
 

خداوند، يکي از اهداف بعثت پيامبران را تهذيب نفس آدميان مي داند و مي فرمايد:
هو الذدي بعث في الاميينَ رسولاً منهم يتلوا عليهم آياته و يزکيهم و يعلمهم الکتابَ و الحکمهَ. (جمعه: 2)
اوست آن کس که در ميان بي سوادان، فرستاده اي از خودشان برانگيخت، تا آيات او را بر آنان بخواند و تهذيب شان نمايد (پاکشان گرداند) و کتاب و حکمت بديشان بياموزد.
از نگاه بزرگان، بهترين زمان براي تهذيب نفس، دوران جواني است؛ زيرا جوان در اين دوره، نيرومند است و مي تواند به اندازه کافي و لازم، تحمل رياضت کند. همچنين به واسطه بي آلايشي- به دليل سن کم – و ريشه نگرفتن ويژگي هاي ناپسند در ژرفاي جان او، آسان تر از شخص ميان سال يا کهن سال، مي تواند نفس خويش را از نگاره ها پيراسته بدارد.
 
امام خميني (رحمه الله) در اين باره مي فرمايد: «براي اصلاح نفس، ايام جواني، سزاوارتر است؛ زيرا هم ارائه قوي تر است و هم کدورت و تيرگي نفس، کمتر است و هم به فطرت، نزديک تريم، و هم بار معصيت زياد نشده که جبران آن مشکل باشد. جوانان قدر روزگار جواني را بدانند که اين نعمت بزرگي را با غفلت نگذرانند، که در ايام پيري، اصلاح نفس، بسيار مشکل است. مشکلات بسيار در سن پيري انسان است که در ايام جواني نيست، لکن شيطان و نفس اماره، انسان را مغرور مي کنند و نمي گذارند در آن وقت، انسان درصدد اصلاح برآيد، تا آنکه انسان دچار ضعف و سستي و پيري شد و معاصي و گناهان متراکم، و کدورت هاي نفس زياد شد آن گاه با تسويف و امروز و فردا کردن مي گذارند، تا اصل سرمايه را از دست مي دهد». (5)
مقام معظم رهبري نيز در اين باره مي فرمايد:
«در سابق خيال مي کرديم – خيلي افراد خيال مي کردند – که از جواني را هر جور شد، انسان بگذراند و در ميان سالي و پيري مشغول عبادت بشود؛ دو عيب بزرگ در اين کار هست، يعني دو اشکال که آن را نشدني مي کند: يکي اينکه وقتي انسان، جوان است نشاط و توانايي جسمي و روحي دارد. به هر حال براي عبادت خوب، عبادت پي گير و با حال، نشاط جسمي و روحي، لازم است – اين در حالي است که آن نشاط جسمي و روحي که پيش شرط يک عبادت خوب و پي گير است در دوران پيري وجود ندارد – و اما علت دوم، از اين هم مهم تر است؛ و آن اين است که انسان در ميان سالي و پيري، نان جواني خودش را مي خورد.
اين طور نيست که انسان در سنين بالا ناگهان بتواند خودش را از اين رو به آن رو بگرداند؛ اين نشدني است. جواني را از لحاظ معنوي، از لحاظ روحي و اخلاقي، هر طور گذرانديد، پيري شما هم همان گونه خواهد گذشت». (6)
مقام معظم رهبري در جاي ديگر در اين باره مي فرمايد: «جواني است که پيري را شکل مي دهد. قدر جواني را بدانيد، صفاي جواني، نورانيت جواني، شما جوان ها مثل آن لباس تازه اي هستيد که اگر آلودگي و چرکي هم پيدا کنيد، با يک بار شستن، دوباره تميز مي شود؛ با مختصري تميز کردن، تميز مي شود. غير از آن لباس کهنه بيست سال گذشته چرک مرده شده اي است که به هيچ وجهي نمي شود درستش کرد. انسان در سنين بالا آن طور مي شود! خداي نکرده اگر انسان، عمرش را با گناه گذرانده باشد، هر کاري هم بکند، آن رونق و شفافيت را پيدا نمي کند! ولي در جواني چرا؛ شفافيت در جواني، جزو ذات شماست. دل هاي شما نوراني است؛ اين را قدر بدانيد». (7)
از نگاه مقام معظم رهبري، ورود جواني در عرصه هاي علمي نبايد او را از تهذيب نفس و کسب فضايل اخلاقي باز دارد. چنان که در اين باره مي فرمايد: «شما جوان هاي عزيز توجه کنيد که ورود در ميدان معرفت علمي – هر علمي؛ چه علوم انساني، چه علوم قرآني، چه علوم طبيعي يا انواع و اقسام علومي که امروز شماها در آن کار و تلاش مي کنيد – ورود در ميدان تحقيق علمي بايد شما را از غور و پيشرفت در ميدان معرفت ديني، تمرين اخلاقي و کسب فضيلت و کسب فضيلت باز ندارد؛ بايد اينها را با هم داشته باشيد. بنابراين، تعليم و تهذيب نفس و تزکيه با يکديگر است؛ اين دو را از هم جدا نکنيد. اين باور که هر ميدان علم شد، به طور طبيعي بايستي از فضيلت و معنويت و اخلاق کناره بگيرد، فکري کاملاً غلط و وارداتي و متکي به پيشينه اي است که در اروپاي مسيحي به وجود آمد و به کلي با محيط اسلامي و با فهم و تعاليم اسلامي سازگار نيست؛ چرا که اگر دانشمند، با فضيلت و با اخلاق باشد؛ در هر رشته اي، از آن مي توان اميد براي اعتلاي بشريت و اعتلاي کشور خودش داشت؛ اين دانشمند، هدف ها را هدف هاي ارزشمند مي کند و حرکتش حرکت به نفع انسانيت و به نفع عدالت و به نفع فضيلت و در جهت مقابل نابساماني هاي عجيب دنياي امروز خواهد شد. شما سعي کنيد اين جور دانشمنداني در آينده باشيد و هدف خودتان را اين مسائل قرار دهيد». (8)

د) ورزش
 

از قديم گفته اند: «عقل سالم در بدن سالم است.» بر اساس اين سخن، لازمه شادابي عقلاني و رشد خردورزي، داشتن بدني سالم است. همان طور که مي دانيم، يکي از سازوکارهاي اصلي براي سلامتي بدن، ورزش است. بر اثر ورزش کردن، سلامتي جسماني انسان تأمين مي شود با کسب سلامتي جسماني، زمينه براي به دست آوردن بسياري از فضيلت ها و موفقيت ها هموار مي شود. بر اين اساس، ورزش را مي توان يکي از عوامل اثرگذار در رشد و تعالي معنوي و علمي انسان ها به شمار آورد و از اين رهگذر، آن را کاري فرهنگي پنداشت.
«صاحب نظران عقيده دارند که ورزش در شرايط زندگي ماشيني، علاوه بر جنبه تفريحي، يک وظيفه بهداشتي است و براي حفظ سلامت افراد جامعه ضرورت دارد. در روزگاران گذشته و روزگار پيش از انقلاب صنعتي، تمام افراد مردم، کم و بيش فعاليت عضوي و حرکات بدني داشتند و براي انجام کارهاي روزانه، دست و پا و اعصاب و عضلات خود را به کار مي انداختند و نيروهاي خود را در تلاش معاش مصروف مي داشتند و بر اثر آن، بدن آنها منظم بود و در نتيجه، سالم و نيرومند بودند، اما در دنياي کنوني صنعت، مشاغل يدي و کارهاي بدني، تقريباً از ميان رفته و کارهاي سخت و پر زحمتي که ديروز با نيروي انساني به وسيله دست و پا و عضلات انجام مي شد اکنون همه آن کارها با سرعت بيشتر و به مقدار زيادتر به وسيله ماشين انجام مي شود، و در نتيجه عضلات و اعصاب و ديگر قواي جسماني به قدر کافي فعاليت ندارد و بر اثر آن، توازن داخلي بدن مختلف گشته و اين امر براي سلامتي و نيرومندي مردم، مايه زيان شده است ... اين در حالي است که ورزش، به مقدار قابل ملاحظه اي اعضاي بدن را به فعاليت وا مي دارد و به توازن قواي جسماني کمک مي کند. حرکات ورزشي، خلأيي را که بر اثر ترک تلاش هاي عضلاني به وجود آمده، پر مي کند. ورزش از يک طرف، يک عمل تفريحي نشاط آور و سرگرم کننده در ساعات فراغت است، و از طرف ديگر، وسيله مؤثري در حفظ سلامت بدن و نيرومندي جسم است. اگر ورزش به عنوان يک تفريح سالم، بلامانع است، بلکه با توجه به اين مطلب که اولياي گرامي اسلام به سلامت و نيرومندي پيروان خود علاقه دارند مي توان گفت ورزش مفيد و سلامت بخش، مطلوب پيشوايان مذهبي است». (9)
فراموش نکنيم که سلامت و نيرومندي بدن – که ورزش نقش فراواني در شکل دهي آن دارد – اساس هر پيروزي و موقعيت در زندگي بشر است. انسان بيمار و ناتوان، نه قادر است به امور علمي و ديني بپردازد و نه مي تواند امور مادي و دنيوي خود را به درستي اداره کند. (10)
 
نقش ورزش را در بهداشت روحي و سلامت نفساني نيز نمي توان ناديده گرفت. پاره اي از اصلاح وضع اجتماع و پيش گيري از انحرافات، تنها در سايه ورزش امکان پذير است. «در چهارده قرن قبل، يعني دوره رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) ورزش يک امر ضروري بهداشتي در حيات اجتماعي بشر نبود؛ چرا که مردم آن روز براي تأمين معاش به قدر کافي فعاليت جسماني و حرکات عضلاني داشتند. با اين حال، پيشواي گرامي اسلام، از اوقات کوتاه فراغت مردم استفاده کرد. بعضي از ورزش ها را به منظور هدف هاي مخصوص، مورد تشويش و تأييد قرار داد تا به وسيله آن، پاره اي از مصلحت هاي اجتماعي را تأمين نمايد و در ضمن، پيروان خود را از انحرافاتي که ممکن بود در مواقع بي کاري، دامن گيرشان شود، مصون نگاه دارد». (11)
برتراندراسل در اين باره مي نويسد: «غرايزي که مدت ها پيش نياکان ما را به شکار و جنگ بر مي انگيخت، امروز هم نيازمند عرصه اي براي خودنمايي است و اگر اين غرايز راه فرار و مجالي براي تخليه نيابد، به کينه توزي و بدخواهي هاي سرکوفته تبديل مي گردد. خوش بختانه گريزگاه هايي براي اين غرايز هست که شرّ و آفت هم نيست. ورزش را نمي توان يکي از اين گريزگاه ها دانست. مي توان رقابت و ورزش را جانشين جنگيدن ساخت و به جاي شکار، به لذات حادثه جويي و اکتشاف و آفرينندگي روي آورد». (12)
مقام معظم رهبري در توصيه جوانان به ورزش و تأکيد در اين باره مي فرمايد: «به ورزش اهميت بدهيد. من به خصوص روي ورزش تأکيد مي کنم. من ورزش را به عنوان يک کار بين المللي، نمايشي و هيجاني، در درجه دوم مي دانم. در درجه اول، ورزش براي تقويت و سلامت جسم است، که اين را براي همه جوان هاي کشورمان – از زن و مرد – لازم مي دانم». (13)

يادي از دانشمند جوان هستي (شهرياري جوان و اداي دين او به وطن)
 

ايران وطن ما و زادگاه ما و بخشايشگر آب و گِل به ماست. ما در اينجا جان گرفتيم؛ جوانه زديم؛ رشد کرديم و بزرگ شديم. چشمه سارانش، سخاوتمندانه سيرابمان، و مزارع حاصلخيزش آبرومندانه سيرمان کرد. زمين اينجا از شيره جانش جرعه جرعه خرج کرد تا ما را در دامانش بپروراند و آسمانش از دل دريايي اش پيوسته بر ما باريد تا شادابي و حيات را ارزاني مان دارد. اينجا خاکش بر گردن ما حق دارد؛ آبش بر ما حق دارد؛ در و ديوارش، مدرسه اش، ميز و صندلي اش، چاه نفتش، چاه گازش، مردمانش، همه بر ما حق دارند؛ همه به کام ما گشتند؛ تا ما «ما» شديم و اينک اين وطن است که ما را به اداي آن همه دين، فرا مي خواند و وجدان و انصافمان را به داوري فرا مي خواند، تا آن همه بدهي خويش به او را ادا کنيم، اما آنان که به وطن اداي دين کردند، چندان هم نهان نيستند. کافي است سر بچرخانيم و در اين باره الگوهايمان را پيدا کنيم؛ الگوهايي که با وجود دانش بالاي خويش، و با وجود وعده هاي وسوسه برانگيز غرب که حاضر مي شد، سر تا پايشان را طلا بگيرد، دل از آن همه جاذبه ها کندند و سر در تعلق وطن نهادند و به جان به پاي وطن نشستند. آنها خون دل هايي نيز خوردند، اما خون دلي بود که بوي مشک مي داد و عطر استقلال مي پراکند و شميم آزادي مي گستراند. همان طور که حافظ بزرگ سروده است:

 

اگر ز خون دلم بوي مشک مي آيد
عجب مدار که هم درد نافه خُتَنم (14 و15)

در اين ميان، جوان هايشان چشم نوازترند و بيشتر به دل مي نشينند؛ چرا که گوهر جواني را بر سر اين کار گذاشتند و از خوشي هاي فراوان دل گسستند و چشم نوازتر از اين چشم نوازان و دل نشين تر از اين دل نشينان، آنها هستند که جان بر سر اين کار نهادند و از جام شهادت نوشيدند؛ آنها که هم به وطن، اداي دين کردند و هم به دين خود و شهادت، مهر قبولي بود که دين بر اداي دِينشان زد تا چون پرچمي باشند برافراشته بر بلنداي بام آزادي و استقلال، و از آنها که اين گونه بود و اکنون چون پرچمي بر قله افتخارات اين مرز و بوم در اهتزاز است، مجيد شهرياري؛ دانشمند جوان هسته اي، الگويي براي همه جوانان ايراني بود.
«مجيد شهرياري فيزيک دان و از دانشمندان هسته اي بود که در سال 1345 خورشيدي در شهر زنجان ديده به جهان گشود. تحصيلات عاليه خود را در رشته الکترونيک در دانشگاه صنعتي اميرکبير دنبال کرد. آن گاه تحصيلاتش را در رشته مهندسي هسته اي ادامه داد و در سال 1377 شمسي يعني در 32 سالگي موفق به اخذ دانش نامه دکترا در رشته تکنولوژي فن آوري هسته اي از دانشگاه اميرکبير شد. شهرياري مدتي در همان دانشگاه به تدريس مي پردازد و در سال 1380 به دانشگاه شهيد بهشتي مي رود و در آنجا مشغول تدريس مي شود. او در سال 1385 دانشگاه مهندسي هستي اي را در آن دانشگاه تأسيس مي کند. همچنين دوره هايي چون «کارگاه آموزشي آشنايي با کدهاي محاسباتي راکتورهاي هسته اي» را برگزار مي کند. يکي از طرح هاي مهم او، طراحي تئوريک مربوط به ساخت نسل جديد راکتورهاي هسته اي بود که بازتاب زيادي در مراکز علمي جهان داشت.
شهرياري کارشناس ارشد مبارزه با کرم رايانه اي استاکس نت بود. دکتر شهرياري در 8 آذر 1389 خورشيدي در تهران به شهادت رسيد و در امام زاده صالح شميران ديده در نقاب خاک کشيد.» (16) روحش شاد و راهش پر رهرو باد!

دوباره مي سازمت وطن! اگرچه با خشت جان خويش
ستون به سقف تو مي زنم، اگرچه با استخوان خويش

دوباره مي بويم از گل به ميل نسل جوان تو
دوباره مي شويم از خون به سيل اشک روان خويش

دوباره يک روزِ روشنا، سياهي از خانه مي رود
به شعر خود رنگ مي زنم ز آبي آسمان خويش

اگرچه صد ساله مرده ام، به گور خود خواهم ايستاد
که بر درم قلب اهرمن به نعره آن چنان خويش

کسي که «عَظم رَميم» (17) را دوباره افشا کند به لطف
چون کوه مي بخشدم شکوه به عرصه امتحان خويش

اگرچه پيرم، ولي هنوز مجار تعليم اگر بود
جواني آغاز مي کنم کنار نوباوگان خويش

حديث «حُبّ الوطن» ز شوق بدان روشن ساز کنم
که جان شود هر کلام دل، چو برگشايم دهان خويش

هنوز در سينه آتشي به جاست، کز تاب شعله اش
گمان ندارم به كاهشي ز گرمي دودمان خويش

دوباره مي ‌بخشيم توان، اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره مي سازمت به جان، اگر چه بيش از توان خويش(18)
سيمين بهبهاني

 

پي‌نوشت‌ها:
 

1. نکته هاي ناب، ج 2، صص 50 و 51 (سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با جوانان به مناسبت هفته جوان، 1377/2/7).
2. همان، صص 19 و 20 (سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با جمع کثيري از دانشگاهيان و طلاب حوزه هاي علميه، 1368/9/29).
3. ديوان، ج 5، ص 2775، غزل 5748.
4. آيت الله سيد علي خامنه اي، من و کتاب، گردآورنده: دفتر برنامه ريزي انتشارات سوره مهر، صص 12-15 و 41.
5. روح الله موسوي خميني، شرح حديث جنود عقل و جهل، صص 345 و 346.
6. سايه سار ولايت، تهيه و تنظيم:پژوهش هاي بنيادين معاونت پژوهشي نهاد مقام معظم رهبري، ج 2، صص 112 و 113 (سخنان مقام معظم رهبري در ديدار با تعدادي از دانشجويان تشکل هاي اسلامي، 1376/11/1).
7. نکته هاي ناب، ج 2، صص 51 و 52 (سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با تعدادي از دانشجويان تشکل هاي اسلامي، 1376/11/1).
8. همان، صص 54 و 55 (سخنان رهبر معظم انقلاب در ديدار با جوانان نخبه و دانشجويان، 1383/7/5).
9. جوان از نظر عقل و احساسات، ج 2، صص 448 و 449.
10. همان، ص 455.
11. همان، ص 450.
12. خرد در سياست، (مجموعه مقالات)، ترجمه و گردآورنده: عزت الله فولادوند، ص 316.
13.حديث شکوفايي، ج 1، ص 146.
14. نافه خُتَن: ناف آهوي ختن، که خون در آن جمع و به مشک مبدل مي شود. (حسين علي هروي، شرح غزل هاي حافظ، ج 3، ص 1436).
15. ديوان حافظ، ص 273، غزل 343.
16. محمد رضا شرف، يادي از بزرگان، نادره جلالي، صص 240 و 241.
17. استخوان پوسيده.
18- احمد ابومحبوب، زندگي و شعر سيمين بهبهاني (گهواره سبز افرا)، صص 533 و 534.
 

منابع
1- ابومحبوب، احمد 1382. زندگي و شعر سيمين بهبهاني (گهوار سبزافرا). تهران: نشر ثالث.
2- اعتصامي، پروين. 1388. ديوان. قم: انسانكده.
3- بيهقي، خواجه ابوالفضل محمد بن حسين. 1381. تاريخ بيهقي. به كوشش: دكتر خليل خطيب رهبر. تهران: مهتاب.
4- تبريزي، شمس الدين محمد. 1377. مقالات. تصحيح و تعليق: محمدعلي موحد. تهران: خوارزمي.
5- حافظ. 1377. ديوان تصحيح: غني- قزويني. تهران: ققنوس.
6- حديث شكوفايي. 1381. تهيه و تدوين: دفتر پژوهش‌ هاي فرهنگي. قم: مؤسسه فرهنگي انتشاراتي ظفر.
7- خامنه اي، سيد علي. 1388. من و كتاب. گردآورنده: دفتر برنامه ريزي انتشارات سوره مهر. تهران: سوره مهر.
8- سايه سار ولايت. تهيه و تنظيم: پژوهش هاي بنيادين معاونت پژوهشي نهاد مقام معظم رهبري. تهران: دفتر نشر معارف.
9- شرف، محمدرضا و نادره جلالي. 1390. يادي از بزرگان. تهران: انجمن آثار و مفاخر ملي.
10- شرفي، محمدرضا. 1385. جوان و بحران هويت. تهران: سروش.
11- صائب تبريزي. 1387. ديوان. به كوشش: محمد قهرمان. تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
12- طبرسي، ابن نصر فضل بن حسن. 1381. مكارم الاخلاق. ترجمه: سيد ابراهيم ميرباقري. تهران: فراهاني.
13- عوفي، سديدالدين. 1373. جوامع الحكايات و لوامع الروايات. تصحيح: جعفر شعار. تهران: نشر شركت سهامي.
14- فلسفي، محمدتقي. 1378. بزرگ سالان و جوان از نظر افكار و تمايلات. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
15- ــــــــــــــ. 1378. جوان از نظر عقل و احساسات. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
16- فولادوند، عزت الله. 1389. خرد در سياست (مجموعه مقالات بزرگان جهان). تهران: طرح نو.
17- گنجه اي، حكيم نظامي. 1377. كليات خمسه. تهران: اميركبير.
18. محدث نوري، 1408 هـ ق مستدرك الوسايل. قم: مؤسسه آل البيت (عليهم السلام).
19- مرزبان وحي و خرد. 1381. تهيه و تنظيم: مؤسسه بوستان كتاب. قم: بوستان كتاب.
20- مولوي، 1384. كليات شمس تبريزي. تصحيح: بديع الزمان فروزانفر. تهران: دوستان.
21- موسوي خميني، روح الله. 1386. شرح حديث جنود عقل و جهل. تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمه الله.
22- نكته هاي ناب. 1384. تدوين و تنظيم: حسن قدوسي زاده. تهران: نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها.
23- هروي، حسين علي. 1367. شرح غزل‌ هاي حافظ. به اهتمام: زهرا شادمان. تهران: نشرنو.
حسيني ايمني، سيد علي؛ اشارات، قم: مرکز پژوهش هاي اسلامي صدا و سيما، تابستان 1391.

 




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.