ظهور نظام فئودالي و تحول آن به نظام سرمايه داري

داد و ستد هر جامعه متمدن ناشي از تجارتي است كه بين شهر و روستا انجام مي گيرد .. روستاها عرضه مايحتاج زندگي شهرنشينان و مواد خام صنعتي را تأمين مي كنند و شهرها اين عرضه را با فرستادن مقداري از كالاهاي مصنوع خود به روستانشينان جبران مي سازند. به درستي مي توان گفت كه شهرها - كه خود به توليد مجدد مايحتاج اصلي زندگي قادر نمي باشند - تمامي مايحتاج و ثروت خود را از [معامله با] روستاها بدست مي آورند. اما نبايد به اين دليل
پنجشنبه، 8 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ظهور نظام فئودالي و تحول آن به نظام سرمايه داري

ظهور نظام فئودالي و تحول آن به نظام سرمايه داري (1)
ظهور نظام فئودالي و تحول آن به نظام سرمايه داري


 

نويسنده: آدام اسميت
مترجم: دكتر محمّدعلي همايون كاتوزيان




 
داد و ستد هر جامعه متمدن ناشي از تجارتي است كه بين شهر و روستا انجام مي گيرد .. روستاها عرضه مايحتاج زندگي شهرنشينان و مواد خام صنعتي را تأمين مي كنند و شهرها اين عرضه را با فرستادن مقداري از كالاهاي مصنوع خود به روستانشينان جبران مي سازند. به درستي مي توان گفت كه شهرها - كه خود به توليد مجدد مايحتاج اصلي زندگي قادر نمي باشند - تمامي مايحتاج و ثروت خود را از [معامله با] روستاها بدست مي آورند. اما نبايد به اين دليل تصور كنيم كه برد شهرها [سبب] باخت روستاهاست. برد هر دو طرف متقابل و معكوس است و تقسيم كار در اين مورد، مانند موارد ديگر به سود همه افراد شاغل ... مي باشد. مردمان روستايي در معامله با شهر مقدار بيشتري كالاي مصنوع را با مقدار كمتري از نيروي كار خريداري مي كنند. [علاوه بر اين] شهرها بازاري را براي اضافه توليد روستاييان (يعني آنچه از توليد كشاورزي اضافه بر مصرف كشاورزان مي ماند) بوجود مي آورند و از اين بازار است كه آنان اضافه توليد خود را با آنچه نيازمند آن هستند مبادله مي كنند ... (ص 401)
از آنجا كه، به اقتضاي طبيعت، مايحتاج اصلي زندگي بر وسايل راحتي و تجملي مقدم است، در نتيجه صنعتي كه اولي را توليد مي كند بايد الزاماً بر آن كه دومي را بوجود مي آورد مقدم باشد ... (ص 402) بنابراين، برحسب اقتضاي طبيعت، بخش اعظم سرمايه يك كشور رشد يابنده، اول، متوجه كشاورزي، بعد صناعت و، آخر از همه، بازرگاني خارجي مي گردد. (2) اين ترتيب آن قدر طبيعي است كه به گمان من بايد هميشه در هر جامعه اي كه آب و خاكي از خود داشته است صدق كرده باشد (3) ... (ص 405)
هنگامي كه ملل ژرمن و اسكيت، بر نواحي غربي امپراتوري روم استيلا يافتند، نابسامانيهاي ناشي از اين دگرگوني بزرگ براي چندين قرن ادامه يافت... شهرها از سكنه خالي شدند، روستاها نامزروع ماندند و نواحي غربي اروپا، كه تحت امپراتوري روم از رفاه اقتصادي قابل ملاحظه اي برخورداري داشتند، به پست ترين حالت فقر و بربريت تنزل يافتند. در جريان اين نابسامانيها، سركردگان و رهبران اصلي آن ملل، بيشتر اراضي اين كشورها را بدست آوردند يا براي خود غصب كردند. بيشتر اين اراضي نامزروع بود، ولي چه مزروع و چه نامزروع، هيچ گوشه اي از آن بدوم مالك خصوصي نماند. همه آن اراضي در انحصار درآمد و بيشتر آن منحصر به مالكان بزرگ شد.
اين انحصار نخستين در اراضي نامزروع اگرچه مصيبيتي بزرگ بود ولي مي توانست گذرا باشد. ممكن بود كه اين اراضي، بر اثر توارث و يا فروش، دوباره به قطعات كوچكي تقسيم گردد. [ليكن] قانون انحصار وراثت به پسر ارشد از تقسيم اراضي جلوگيري كرد؛ و رويه انحصار تملك از تقسيم و فروش آن به قطعات كوچكتر ممانعت نمود. (ص 407) قوانين معمولاً بيش از آن شرايطي كه در وهله نخست سبب اصلي آنها بوده است ... دوام مي آورند در شرايط فعلي اروپا، مالك يك جريب زمين به همان اندازه مالك صدهزار جريب از امنيت مالكيت برخوردار است. ليكن حق انحصار وراثت براي پسر ارشد همچنان محترم مانده است... هيچ چيزي نمي تواند بيش از اين خلاف منافع واقعي يك خانواده پرجمعيت باشد كه مطابق آن دارا شدن يك فرزند، فرزندان ديگر را گدا مي كند. قانون انحصار تملك نيز نتيجه طبيعي حصر وراثت به پسر ... ارشد است كه از افتادن هرگوشه از ملك اصلي - بوسيله اهداء، تفويض يا فروش آن به دست غيرممانعت مي كند... (ص 409-408) به اين ترتيب قطعات بزرگي از اراضي نامزروع، در انحصار خانواده هاي معيني درآمد، ولي امكان تقسيم دوباره آن تا حد زيادي براي هميشه از ميان رفت. ليكن، كمتر پيش مي آيد كه يك مالك بزرگ در پيشرفت و بهبود اراضي تأثير زيادي داشته باشد. در اوضاع آشفته اي كه اين نهاد وحشيانه را بوجود آورد، وقت مالك بزرگ صرف دفاع از اراضي خود و گسترش تسلط و قدرت خود بر مالكان همجوار مي شد. او وقت آن را نداشت كه به امر كشاورزي و پيشرفت اراضي بپردازد؛ و پس از استقرار نظم از تمايل و لياقت لازم براي اين كار بي بهره بود ... (ص 410)
اگر از مالكان بزرگ انتظار زيادي در بهبود اراضي نمي رفت، انتظار چنين كاري از طرف رعايايي كه تحت فرمان او بودند از اين هم كمتر بود. در شرايط قديم اروپا هم يا تقريباً همه ساكنان اراضي ... برده بودند، ولي نوع بردگي آنان از يونان و روم باستان، و حتي مستعمرات ما در هند غربي، معتدلتر بود.
 
آنان مستقيماً نه به ارباب بلكه به زمين تعلق داشتند و بنابراين ممكن بود همراه با زمين، ولي نه جدا از آن، به فروش رسند آنان فقط با اجازه ارباب مي توانستند ازدواج كنند ... آنچه بدستشان مي آمد به چنگ اربابشان مي افتاد ... (ص 411) اندك اندك طبقه اي از كشاورزان - كه امروزه در فرانسه رعيت (4) خوانده مي شوند - جاي بردگان روزگار قديم را گرفتند ... [در اين نظام] مالك، بذر، گاو و ابزار كشاورزي را عرضه مي كرد ... و حاصل توليد - پس از تفكيك سرمايه اي كه مالك عرضه كرده بود ... - بين مالك و رعيت تقسيم مي شد ... (ص 413-412) جاي اين رابطه ارباب - رعيتي را، اگرچه با تأني بسيار، كشاورزاني ... گرفتند كه با سرمايه خود زمين را كشت مي كردند و بهره مالكانه اي به ارباب مي دادند (ص 414) ... در قياس با مالك، كشاورز به بازرگان شبيه است كه نه با پول خود بلكه با پولي كه از ديگران قرض كرده است تجارت مي كند ... ليكن پس از مالكان كوچك، كشاورزان بزرگ در هر كشوري پيشرفت دهنده اصلي اراضي اند (5) ... (ص 418)
ساكنان شهرستانها و شهرها پس از سقوط امپراتوري روم بر اهالي روستاها مزيتي نداشتند. در آن روزگار شهرنشينان اغلب كاسب و پيشه ور بودند و ظاهراً در شرايطي بسيار زيردستانه بسر مي بردند. از روي امتيازاتي كه منشورهاي قديم به ساكنان شهرهاي اروپا اعطا كرده اند مي توان حدس زد كه شرايط پيش از آن چگونه بوده است. كساني كه به آنان امتياز ازدواج دخترهايشان بدون جلب رضايت اربابشان، يا امتياز توارث اموالشان به فرزندان خود، نه به ارباب ... اعطاء شده است، مي بايد پيش از اعطاء آن امتيازات كاملاً در حال بردگي ... بوده باشند... (ص 420)
ليكن هر اندازه هم كه شرايط اصلي شهرنشينان محكومانه بوده باشد، چنين بنظر مي رسد كه آنان خيلي بيشتر از روستانشينان به آزادي و استقلال رسيدند. آن بخش از درآمد پادشاه كه از طريق ماليات سرانه شهرنشينان حاصل مي شد، معمولاً در مقابل مبلغ معيني گاهي به والي (6) و گاهي به اشخاص ديگر، در يك دوره چند ساله اجاره داده مي شد. ليكن گاهي اوقات كسبه و سرمايه داران شهر [Burghers] خود آنقدر اعتبار مالي داشتند كه جمع آوري اين درآمد در شهر خودشان به آنان واگذار شود و آنان به هيئت اجتماع مسئول پرداخت اجاره آن گردند. در ابتدا حق جمع آوري ماليات احتمالاً ... فقط براي يك مدت چند ساله به سرمايه داران شهري داده مي شد. ولي با گذشت زمان چنين مرسوم شد كه اين حتي در برابر مبلغ معيني، يعني براي هميشه، تفويض گردد، و بر اساس اجاره بهايي قرار گيرد كه پس از آن هرگز افزايش نيابد. وقتي به اين ترتيب مبلغ پرداختي دائمي شد، آزاديهايي كه در مقابل آن مبلغ تحصيل شده بود همچنين تداوم يافت ... [و به اين دليل بود كه چنين شهري] آزادشهر (Free bugh) و [ساكنان آن] شهريان يا كسبه آزاد خوانده شدند ... (ص 422-421)
... اين آزاد شهريان در عين حال خود را بطور دستجمعي متشكل كردند و امتياز انتصاب قضات و انتخاب شوراي شهر خود ... را به دست آوردند ... (ص 423)، بايد دانست كه در آن روزگار پادشاه هيچ كشوري اروپايي قادر نبود ... كه در برابر اربابان بزرگ از اتباع ضعيفتر خود حمايت كند ... هيچ يك از شهرها و شهرستانها به تنهايي قادر نبودند كه از خود دفاع كنند ولي بر اثر توافق با يكديگر براي دفاع متقابل از هم، مي توانستند ‍[در برابر قدرت اربابان] مقاومتي مؤثر به وجود آورند ... در نتيجه بنظر مي آيد كه شهرياراني كه روابطشان با اشراف سرزمين خود بسيار تيره بود، بيشترين امتيازات را به شهرنشينان كشور اعطاء كردند ... (ص 424-423)
در کشورهايي مانند انگلستان و فرانسه ... شهرستانها امكان استقلال كامل را نيافتند. ليكن آنقدر اهميت پيدا كردند كه پادشاه نتواند، جز اجاره مالياتي كه ذكر شد، ماليات ديگري بدون جلب رضايتشان بر آنان تحميل كند.. بنابراين [بر اثر ايجاد امنيت و آزادي] فعاليتهايي كه هدفشان توليدي بيش از رفع مايحتاج بلافصل زندگي است، در شهرستانها سالها پيش از آنكه در روستاها پديد آيند، نضج گرفتند. اگر در دست زارع فقيري كه محكوم به بردگي زمين بود اندوخته كمي گرد مي آمد، وي طبيعتاً ... مي كوشيد كه آن را از ديد ارباب خود- كه در غير اين صورت اندوخته مزبور به او تعلق مي يافت بپوشاند و از اولين فرصت براي فرار به شهر استفاده كند ... بنابراين، هر آنچه بدست مردمان فعال كشور اندوخته مي شد، طبيعتاً به شهر راه مي يافت. (7) (ص 427-426) ...
توسعه و ثروتمندي شهرهاي بازرگاني و صنعتي در پيشرفت كشاورزي كشورهايشان به سه طريق مختلف تأثير گذاشت. اول، با ايجاد يك بازار بزرگ و آماده براي مواد ابتدايي كشور... ثانياً ثروتي كه ساكنان شهر مي اندوختند اغلب در خريداري زميني كه براي فروش بود، و بيشتر آن نامزروع مي بود، بكار انداخته مي شد. بازرگانان معمولاً آرزو دارند كه جزو اعيان ملكي شوند، و هنگامي كه به اين آرزو مي رسند معمولاً بهترين عوامل بهبود اراضي اند (8). يك بازرگان روي هم رفته عادت دارد كه پول خود را در فعاليتهاي سودآور به كار اندازد؛ حال آنكه يك اعيان صرف، به خرج كردن آن عادت كرده است. ثالثاً ... تجارت و صناعت رفته رفته نظم و حكومت مسئول را به وجود آوردند، و همراه آن آزادي و امنيت فردي را در بين ساكنان روستاها ... رواج دادند (ص 433-432) ...
در كشوري كه از تجارت خارجي و هيچيك از مصنوعات بديعه برخوردار نبود، يك مالك بزرگ بخش اعظم ... [اضافه توليد ملك خود را صرف] .. توده كثيري از ريزه خواران و وابستگان ... مي كرد. (ص 433) اما آنچه را ... نهادهاي فئودالي هرگز نمي توانستند بوجود آورند؛ فعاليتهاي خاموش و نامحسوس در تجارت خارجي و صناعت، آهسته آهسته پديد آورد. اين فعاليتها رفته رفته براي مالكان بزرگ چيزهايي را تهيه كرد كه بتوانند در مقابل آن، همه اضافه توليد ملك خود را ... مبادله كنند (ص 437) ... وقتي مخارج شخصي مالكان بزرگ بدين طريق افزايش پذيرفت، ناگزير تعداد ريزه خواران آنان كم كم كاهش يافت، تا بالاخره همگي [از خدمت ارباب] مرخص شدند. همين مسئله نيز سبب شد كه مالكان بزرگ از تعداد اضافي رعاياي خود بكاهند ... بر اثر رفتن نيروي كار غير لازم (9) .. اضافه توليد بيشتري ... بدست مالكان افتاد، كه راه خرج كردن شخصي آن را بازرگانان و صنعتگران، به همان شيوه سابق، به آنان نشان دادند. و همين موضوع [يعني توسعه كالاهاي تجارتي و صنعتي و علاقه مالك به خريداري آنها] باعث گرديد كه مالكان بخواهند كه بهره مالكانه خود را به بيش از آنچه شرايط زمين اجازه مي داد افزايش دهند. رعايا فقط به يك شرط حاضر به موافقت با اين افزايش بودند و آن اينكه تصرف آنان در اراضي براي چند سالي [كه بازگشت سرمايه و سودشان كفايت مي كرد] محترم بماند. خودپرستي پرهزينه مالك او را به قبول اين شرايط وادرا كرد؛ و مبناي اجاره دراز مدت اراضي از اينجاست. (ص 439-438)
پس از آنكه رعايا بدين طريق استقلال يافتند و ريزه خواران اخراج شدند، مالكان بزرگ قدرت متوقف كردن حكومت قانون و ايجاد بي نظمي در كشور را از دست دادند. آنان، با فروش حقوق اشرافي خود ... اهميت خود را تا حد يك سرمايه دار يا كاسب عمده شهري تنزل دادند ... (ص 439) با اين ترتيب انقلاب بسيار پر اهميتي به سود اجتماع بدست دو طبقه از مردم كه كمترين نيتي به خدمتگزاري اجتماع نداشتند پديد آمد: انگيزه منحصر به فرد مالكان بزرگ برآوردن اميال حاصل از كودكانه ترين خودپرستي هاي آنان بود، و عمل بازرگانان و پيشه وران ... با توجه به منافع خصوصي خود .. هيچيك از اين دو طبقه آگاهي و قدرت پيش بيني آن انقلاب بزرگي را نداشت، كه حماقت آن يك و صناعت اين ديگري در حال تكوين آن بود (10) ... (ص 440)

پي‌نوشت‌ها:
 

1. برگزيده از فصول اول، دوم، سوم و چهارم كتاب سوم.
2. اين جملات متضمن وجوه گوناگون آن نظريه مراحل رشد اقتصادي است كه مطابق آن در مرحله اول كشاورزي، دوم صنعت، سوم خدمات بخش اعظم فعاليتهاي اقتصادي را ترجيح مي دهند. اقتصاددانان «مكتب تاريخي آلمان» بويژه در اين زمينه زياد بحث كرده اند. اما در آنجا كه امور برخلاف «اقتضاي طبيعت» است كارها وارونه مي گردد: اول خدمات، دوم صنايع، سوم كشاورزي.-م.
3. از كتاب سوم، فصل اول.
4. اصطلاحي كه اسميت به كار مي برد اصطلاح فرانسه Metayer است كه در عمل همان مفهوم رعيت را (به معني اخص) دارد. جلملات بعدي اين مطلب را نشان مي دهد.-م.
5. از كتاب سوم، فصل دوم.
6. اين واژه را ناگزير براي عبارت sheriff of the county به كار برده ايم، گو اينكه نه مفهوم county كاملاً با مفهوم «ولايت» و نه مفهوم sheriff كاملاً با مفهوم «والي» برابر است.-م.
7. از كتاب سوم، فصل سوم.
8. اين مشاهدات بر اساس تاريخ انگلستان قرار دارد.-م.
9. آثاري از نظريه بعدي انتقال نيروي كار غير لازم (يعني اضافه نيروي كار) از ده به شهر براي توسعه اقتصادي در اين جملات مشاهده مي شود.-م.
10. از كتاب سوم، فصل چهارم.
منبع:كاتوزيان، محمدعلي [همايون]؛ (1388) آدام اسميت و ثروت ملل، تهران، شركت سهامي كتاب هاي جيبي، چاپ سوم.




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.