جهان بعد از جنگ سرد

پایان جنگ سرد نتوانست موقعیت جهانی را به گونه ای فراهم کند تا پایان مناقشات باشد.
چهارشنبه، 11 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جهان بعد از جنگ سرد
 جهان بعد از جنگ سرد
 

نویسنده: موریس واعیس
ترجمه: سید حامد رضیئی


 
پایان جنگ سرد نتوانست موقعیت جهانی را به گونه ای فراهم کند تا پایان مناقشات باشد. دوران تنش زدایی که بعد از سال 1985 در جهان مشاهده می شد، بین دو ابرقدرت به وجود آمده بود که بعد از عدم تعهد اتحاد جماهیر شوروی نیروهای کوبا جایگزین آن ها شدند و نهایتاً اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید. تنش زدایی بعد از فروپاشی شوروی به گونه های دیگری متجلی شد: کاهش تنش ها، پایان مناقشات در مناطق مختلف و دموکراتیزه کردن بعضی از کشورها، مبارزات تأثیرگذار، مناقشات قبیله ای خصوصیات ملی و مذهبی به دنبال توسعه نیافتگی دوباره ظاهر شد.

کشورهای قاره آسیا در تضاد و تقابل

مناقشات در قاره آسیا همچون گذشته نبود و از فعالیت آن ها به حد کافی کاسته شده بود، فقط در کشمیر شاهد تنوع و دگرگونی فزاینده آن بودند. در شرق آسیا و به خصوص رونقی که بین ساکنان سواحل چین وجود داشت، آن ها را در مقابل نواحی فقیرنشین شبه قاره هند قرار داده بود.

افغانستان

عقب نشینی ارتش سرخ از افغانستان مهم ترین و چشمگیرترین رهایی از تعهدی بود که در این زمان به وقوع پیوست. حمله نظامی اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان تحت عنوان حمایت از دولت نوپای کمونیست آن کشور یادآور جنگ های استعماری گذشته بود ولی کشتی ارتش سرخ مهاجم شوروی در افغانستان به گل نشست، زمانی که گورباچف به دبیر کلی حزب کمونیست شوروی منصوب شد حضور ارتش سرخ وارد پنجمین سال فعالیت خود می شد و شباهت زیادی به جنگ های ویتنام داشت. ارتش شوروی از تجهیزات بسیار مهم و نیروهای نسبتاً محدودی برخوردار بود، ولی نتوانست به مقصود نهایی خود برسد. ملت افغانستان، در طی جنگ های طولانی خسته و فرسوده شده بود و با خشونت رفتار می کرد. امریکا، چین، کشورهای حوزه خلیج فارس و پاکستان از مجاهدین افغان حمایت می کردند و جنگ بین آن ها و ارتش شوروی روز بروز سخت تر و مشکل تر می شد. مجاهدین افغان به موشک های ضد هوایی استنجر مجهز شده بودند و نیروی هوایی شوروی در سال 1978 قادر به سلطه بر فضای افغانستان نبود و تمام عملیاتی که توسط ارتش سرخ صورت می گرفت و تلاش داشت تا مراکز حساس کشور را متصرف شود به زودی به دست مجاهدین افغان می افتاد. خروج از لجنزار جنگ با افغانستان جزو اولویت های گورباچف بعد از رسیدن به قدرت بود. صلح طلبی شوروی در زمان گورباچف تا زمانی که ارتش سرخ در خاک افغانستان بود، نمی توانست مورد قبول جهان باشد. مذاکرات علنی ژنو تصمیمات نهایی در پی داشت. ببرک کارمل رئیس دولت کمونیست افغانستان که مانع بزرگی برای مذاکرات صلح بود در چهارم مه 1986 جای خود را به ژنرال نجیب الله داد. در دسامبر 1987 ریگان و گورباچف در اجلاس واشنگتن شرکت کردند و حل مشکلات شتاب بیشتری به خود گرفت. دیپلماسی شوروی تمام همت خود را در راه آتش بس به کار برد تا دولت ائتلافی قدرت را در افغانستان به دست گیرد. در چهارم دسامبر 1988 توافقی درباره عقب نشینی ارتش شوروی با دولت مستقر در کابل، امریکا، پاکستان و شوروی شروع شد. ارتش سرخ علی رغم مشکلاتی که وجود داشت در پانزدهم فوریه 1989 در زمان مقرر خاک افغانستان را ترک کرد.

کامبوج

اتحاد جماهیر شوروی به جز افغانستان، در مناطق دیگری غیرمستقیم درگیر جنگ ها و تعهدات سیاسی و مالی و علاقمند به کناره گیری بود. شوروی غیرمستقیم در امور کامبوج به کمک ویتنامی ها دخالت می کرد. جمهوری سوسیالیستی ویتنام در نوامبر 1987 شروع به بازگرداندن گروه هایی از ویتنامی ها به سرزمین خود کرد و در پنجم آوریل 1989 گروه های ویتنامی به طور کلی سرزمین کامبوج را ترک کردند. فرانسه از تمام بازیگران سیاسی ذی نفع از جمله شاه سابق کامبوج - شاهزاده نورودوم سیهانوک - و هون سن، نخست وزیر وقت کامبوج دعوت کرد تا در اوت 1989 در اجلاس پاریس شرکت کنند که به نتایج مثبتی منتهی نشد. جنگ های داخلی بعد از خروج سربازان ویتنامی از کامبوج، به اوج خود رسیده و بیداد می کرد. اقداماتی صورت گرفت تا از سازمان ملل متحد به عنوان هسته اصلی در راه حل و فصل مشکلات موجود در کامبوج بهره برداری شود و بالاخره موفق شدند کنفرانسی درباره آینده کامبوج با شرکت چهار جناح خمرهای سرخ به ریاست سیهانوک برگزار کنند که در آن آتش بس پیش بینی شده بود. در بیست و سوم اکتبر 1991 توافق نامه صلح بین شرکت کنندگان و طرف های درگیر به امضا رسید و کامبوج تا زمان برگزاری انتخابات آزاد، تحت قیمومیت سازمان ملل متحد قرار گرفت. بیست و دو هزار نیروی پاسدار صلح سازمان ملل به دنبال صدور قطعنامه شماره نهصد و چهل و پنج شورای امنیت سازمان ملل متحد در بیست و هشتم فوریه 1992 به کامبوج اعزام گردیده و مأموریت داشتند کامبوج را به سوی موقعیت عادی هدایت کنند و علی رغم موانعی که خمرهای سرخ ایجاد کردند، موفق شدند در مه 1993 انتخابات عمومی برگزار کنند. مأموریت آنها در نوامبر 1993 در حالی به اتمام رسید که از نتایج بسیار سودمندی برخوردار بود.
گورباچف با کاهش تنش در شبه جزیره هندوچین نشان داد که علاقمند به ایجاد مجدد مذاکره با چین است. گورباچف در بیست و هشتم ژوئیه 1996 در ولادیووستوک اعلام کرد که حاضر به ایجاد مناسبات حسن همجواری است و دیدار وی در روزهای شانزدهم و هجدهم مه 1989 از چین موقعیت را برای عادی سازی روابط چین و شوروی مساعد کرده و دیدار دبیر کل حزب کمونیست چین در مه 1991 و ژیانگ زمین رئیس جمهور خلق چین در سپتامبر 1994 از مسکو به تحکیم روابط بین دو کشور منتهی شد.

جنگ ایران و عراق

پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق که یک میلیون کشته (1) برجای گذاشته بود، در بیستم اوت 1988 اعلام شد. دولت عراق با همه برتری ارتش خود و کلیه اعمالی از قبیل بمباران پالایشگاه ها، شهرها و تصرفات مناطق مرزی که انجام داده بود در اثر پاتک های ایرانیان بی نتیجه ماند. نیروهای دفاعی ایران توانستند نه تنها عملیات عراقی ها را خنثی کنند بلکه در سال 1986 شهر فاو عراق را متصرف شدند که در آوریل 1988 دوباره به تصرف عراقی ها درآمد. جهان در این جنگ شاهد مبارزات و مناقشاتی بود که از موشک های میان برد و حتی تسلیحات شیمیایی استفاده می کردند. کشورهای تولید کننده تسلیحات از فروش آن به طرفین درگیر کوتاهی نکردند تا بالاخره جامعه بین المللی نگران وخامت درگیری های بین دو کشور شد. دو عامل اصلی در این مناقشه سهم بزرگی داشت: قطع روابط سیاسی بین ایران و فرانسه به دنبال تهمت هایی که درباره گروگان گیری در لبنان و سوء قصدهای سپتامبر 1986 در پاریس به ایران نسبت داده بودند و همین طور شورش ها و کشتار سی و یکم ژوئیه 1987 در مکه که شیعه های ایرانی را مسبب شورش هایی علیه خاندان آل سعود تلقی کردند.
خلیج فارس دومین عامل نگرانی جامعه جهانی بود. مناقشات بین ایران و عراق تهدیدی برای حمل و نقل دریایی در خلیج فارس بود و بر رفت و آمد نفتکش ها، سنگینی می کرد. کشورهای اروپای غربی در اوت 1987 تصمیم گرفتند ناوگان های جنگی خود را به خلیج فارس اعزام کنند تا بدان وسیله کشورهای تولیدکننده نفت با اطمینان کامل به استخراج و فروش نفت خود به کشورهای صنعتی اقدام کنند و در ضمن جلوی بهره برداری احتمالی شوروی در خلیج فارس گرفته شده باشد.
خستگی رزمندگان، ناکامی ارتش های طرفین در جنگ و فشار بین المللی باعث گردید تا ایران و عراق که به خاطر جنگ در انزوای کامل جهان قرار گرفته بودند، پیشنهاد سازمان ملل متحد درباره مذاکرات و آتش بس را در بیستم ژانویه 1987 قبول کنند. توافق آتش بس توسط خاویر پرز دکوئیار دبیر کل سازمان ملل متحد در هشتم اوت 1988 به ایران و عراق ابلاغ و در بیستم اوت 1988 با حضور سیصد و پنجاه ناظر سازمان ملل متحد به اجرا درآمد.
روابط سیاسی بین ایران و فرانسه در ششم ژوئن 1988، دقیقاً بعد از پایان جنگ ایران و عراق، آزادی گروگان های فرانسوی در لبنان مجدداً شروع شد. آیت الله خمینی در ژوئن 1989 (چهاردهم خرداد 1368) دار فانی را وداع گفت و تنش های موجود در خلیج فارس بعد از وقایع فوق از بین رفت.

جنگ خلیج فارس

حمله ارتش عراق (2) به کویت عامل اصلی جنگ خلیج فارس بود که جهان را طی هفت ماه تمام دچار نگرانی کرده و شش هفته تمام فضای کاملاً جنگی بر منطقه حاکم بود. اشغال کویت زاییده جاه طلبی های رهبری جهان عرب توسط عراق بود و کشورهای صنعتی غرب می خواستند از «منابع نفتی» خلیج فارس حمایت کنند. عراق برای کسب بازار فروش واقعی نفت مایل بود قسمتی و یا تمام امیرنشین خاندان الصباح را ضمیمه خاک خود کند. کویت که از منابع عظیم نفت برخوردار است بعد از فروپاشی امپراتوری عثمانی تحت الحمایه بریتانیا بود و در سال 1961 استقلال خود را به دست آورد. این امیرنشین طعمه فریبنده ای برای کشورهای مقروض عراق بود. بغداد کویت را متهم به رکود بهای نفت کرد و در بیست و هفتم ژوئیه 1990 موفق شد با فشار بر اوپک قیمت نفت را به بشکه ای بین هیجده تا بیست و یک دلار افزایش دهد.
ارتش عراق در طی جنگ با ایران مجهز به تسلیحات نظامی اتحاد جماهیر شوروی شده و به جنگ عادت کرده بود؛ بعد از هفته های پر از تنش و مذاکرات بیهوده در دوم اوت 1990 به کویت حمله و درهشتم اوت (یازدهم مردادماه 1369) آن را ضمیمه خاک خود کرد.
عراق برای کاهش فشارهای کشورهای صنعتی و سازمان ملل متحد در نوزدهم اوت 1990 تصمیم گرفت با پذیرش توافق های 1975 از سرزمین های متصرف شده خود در ایران صرف نظر کرده و زندانیان خارجی در عراق و کویت را آزاد کند. بحران خلیج فارس بازتاب های شدیدی بر تنش های بین المللی به دنبال خرید نفت، افزایش بهای آن و رکود بازارهای تجاری و مالی داشت.
بحران شدیدی که بعد از جنگ سرد پدیدار شده بود جامعه بین الملل را تکان شدیدی داد و شوروی و امریکا با صدای بلند تهاجم عراق به کویت را محکوم کردند. در اجلاس شوروی امنیت سازمان ملل متحد حق وتوی اعضای دائمی برای جلوگیری از صدور قطعنامه وجود نداشت و توانست قطعنامه های پی در پی صادر کند. امریکا تعداد زیادی از نیروهای خود را به حالت آماده باش قرار داد و به فراخوانی یک سوم از نیروهای حاضر در اروپا پرداخت. امریکا به هیچ وجه نمی توانست در زمان جنگ سرد به چنین عملی اقدام کند و کرملین با خونسردی تمام ناظر وقایع بود و از عراق تنها طرفدار خود در خاورمیانه حمایت نکرد.
در حالی که ازدحام نیروهای کمکی در خلیج فارس مشاهده می شد، تهدیدها و تأییدها درباره سختگیری و یا سازش پذیری در واشنگتن و بغداد در حال تزاید بود. نیروهای ائتلاف تحت رهبری امریکا (چهارصد هزار نفر) مرکب از گروه های اروپایی (بیست و نه هزار انگلیسی و دوازده هزار فرانسوی) و نیروهای کشورهای عربی (عربستان سعودی، مصر، سوریه و مغرب) آماده اجرای عملیات بودند. عملیات نظامی تحت عنوان «طوفان صحرا» در دو مرحله به اجرا درآمد: حمله های هوایی و بمباران شهرهای عراق در روز هفدهم ژانویه 1991 و هجوم حمله های زمینی از بیست و چهارم تا بیست و هشتم فوریه 1991 صورت گرفت. این حمله باعث آزادی کویت و اشغال قسمتی از خاک عراق شد ولی صدام سقوط نکرد. دیکتاتور عراق در داخل کشور فشار بر شیعه ها و کردها را زیادتر کرد و امریکا علی رغم فشارهایی که بر کردها و شیعه ها وارد می شد از دخالت مستقیم در داخل خاک عراق اکراه داشت. قطعنامه شماره ششصد و هشتاد و هفت شورای امنیت سازمان ملل متحد در آوریل 1991 علیه عراق صادر شد که در آن شرایط آتش بس نهایی مشخص شده بود. طبق این قطعنامه عراق مجبور به پرداخت خسارت های جنگی گردیده و این کشور را مجبور کردند تا تسلیحات کشتار جمعی خود را نابود کرده و فاقد هر نوع جنگ افزار تهاجمی باشد.

افریقا، قاره فراموش شده

سیاستمداران فکر می کردند که با پایان گرفتن نگ سرد مناقشات قاره افریقا از بین خواهد رفت، ولی چنین نبود: رویارویی قبایل، شرارت و تبهکاری، قرض های زیاد کشورها و توسعه نیافتگی در قاره فراموش شده افریقا در حال افزایش بود. سرزمین افریقا با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نمی توانست وسیله ای برای رقابت بین دو بلوک شرق و غرب باشد و در نتیجه تمام اهمیت استراتژیک و دیپلماتیک خود را از دست داده بود. نیروهای مخالف و رقیب با فشارهای افراط گرایان اسلامی و فعالیت کاتولیک ها (3) در کنار هم زندگی می کردند و باعث پیشرفت رژیم های دموکراتیک در مقابل رژیم های دیکتاتوری گردیدند.

جنگ های داخلی آنگولا و حل و فصل مشکلات نامیبیا

آنگولا نتوانست بعد از کسب استقلال سال 1975 در صلح و آرامش زندگی کند. در برابر «جنبش آزادی بخش آنگولا»دو جنبش دیگر به رهبری جوناس ساویمبی (4) که لااقل دو سوم کشور را اداره می کرد، پدیدار گردید که عبارتند از: «اتحاد ملی برای استقلال کامل آنگولا» و «جبهه ملی آزادی بخش آنگولا». در برابر دولت آنگولا که از طرف شوروی، کوبا و آلمان شرقی حمایت می شد، امریکا به «اتحاد ملی برای استقلال آنگولا» و به افریقای جنوبی برای تعقیب طرفداران ملی گرایان نامیبیایی کمک کرد. جامعه ملل در سال 1920 قیمومیت نامیبیا را به جمهوری افریقای جنوبی محول کرده بود و توسط همین کشور اداره می شد. مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال 1966 قیمومیت را باطل اعلام کرده و در سال 1973 فعالیت های سواپو «سازمان خلقی جنوب غربی آفریقا» را به عنوان تنها سازمان قانونی نامیبیا به رسمیت شناخت که جنگ های چریکی را به دنبال داشت. مسکو و کوبا از «جنبش آزادی بخش آنگولا» و آمریکا از «اتحاد ملی برای استقلال کامل آنگولا» حمایت می کردند. اتحاد ملی برای استقلال آنگولا موفق شد شورش های ضد مارکسیستی ترتیب داده به نحوی که دولت آنگولا مجبور شد نیمی از بودجه خود را صرف تجهیزات نظامی کند. مناقشات بین طرفین بعد از سال 1985 شدت بیشتری به خود گرفت، روابط آمریکا و مسکو در مه 1986 به هم نزدیک تر شد و امریکا بر فشار خود افزود. در اوایل سال 1987 و اوایل سال 1988 مناقشات بین دو گروه به اوج خود رسید ولی هیچ یک از آن ها بر دیگری غلبه نکرد. تمام گرایش های موجود برای حل و فصل مناقشات طرفین با مخالفت پرتوریا مواجه شد که تا زمان حضور نیروهای کوبایی مستقر در آنگولا و حمایت سواپر حاضر به عقب نشینی و فراخوانی سربازان خود از خاک نامیبیا نبود. مذاکرات بین آنگولا، کوبا، افریقای جنوبی و ایالات متحده امریکا در هشتم اوت 1988 به توافق های آتش بس منتهی شد و گروه های افریقای جنوبی در بیست و دوم نوامبر 1989 خاک آنگولا را ترک کردند. دو پیمان جداگانه که در بیستم دسامبر 1988 به امضا رسید بر کسب نامیبیا به استقلال تأکید کرده بود و در پیمان دوم که در بیست و یکم مارس 1990 به امضا رسید خروج تدریجی سربازان کوبایی پیش بینی شده بود. گروه های کوبایی که در سال 1975 وارد سرزمین نامیبیا شده بودند در فکر ایجاد دولت طرفدار شوروی بودند که با خروج آن ها از این سرزمین شکست جاه طلبی های شوروی در این قسمت از قاره افریقا را به دنبال داشت. طبق توافق مه 1991 نامیبیا تحت نظارت سازمان ملل متحد قرار گرفت و صلح برقرار شد. نظارت سازمان ملل متحد مورد تأیید رئیس «اتحاد ملی برای استقلال کامل آنگولا» قرار نگرفت و پیروزی ادواردو دوس سانتوس (5) رئیس «جنبش آزادی بخش آنگولا» در سپتامبر 1992 در انتخابات ریاست جمهوری، جنگ های داخلی سرتاسری را به دنبال داشت. موافقت نامه صلح بین رهبر «اتحاد ملی برای استقلال آنگولا» و دولت لوآندا - پایتخت آنگولا - در نوامبر 1994 به امضار رسید و بعد از بیست سال جنگ های داخلی، درهای امید به روی صلح باز شد و انتخابات آزاد در اکتبر 1994 در موزامبیک برگزار شد.

صحرای غربی

پولیساریو با وجود موفقیت های نظامی و دیپلماتیک نه تنها باعث تغییر موقعیت مغرب در صحرای غربی نشد بلکه بر استحکام خود افزود. کدورت بین الجزایر و مغرب بعد از دوازده سال در مه 1998 جای خود را به آشتی فوق العاده ای داد و باعث شد تا الجزایر من بعد از پولیساریو حمایت نکند و بعد از سی ام اوت 1988 جبهه پولیساریو آتش بس را پذیرفت. این سازمان در آوریل 1991 تحت کنترل سازمان ملل متحد و نیروی پاسدار صلح درآمد که به همه پرسی ساکنان صحرای غربی منتهی شد تا یکی از دو راه الحاق به مغرب و یا استقلال را انتخاب کنند.

چاد

فرایند صلحی که بعد از آتش بس یازدهم سپتامبر 1987 مد نظر قرار گرفته بود از استحکام خاصی برخوردار بود. در سوم اکتبر 1988 عادی سازی روابط دیپلماتیک بین چاد و لیبی درباره حل و فصل مشکلات و اختلافات موجود ارضی دوباره برقرار شد و توافق نامه دیگری برای حل اختلافات ارضی بین چاد و لیبی در سی و یکم اوت 1989 به امضا رسید. در فوریه 1994 حاکمیت چاد بر سرزمین های خود و ناحیه مرزی آئوزو به مساحت یکصد و چهارده هزار کیلومتر مربع به رسمیت شناخته شد و سربازان لیبیایی خاک چاد را ترک کردند. حسن هابره که در اول دسامبر 1990 توسط معاون خود ادریس دبی از قدرت کنار گذاشته شده بود دوباره سر به شورش برداشت و کشور دچار ناآرامی شد.

خاورمیانه ناپایدار

خاورمیانه منطقه شکننده و پر از آشوبی است که با عوامل متعدد ناپایداری از قبیل: تقلیل درآمد کشورهای نفت خیز منطقه به خاطر نوسان بهای نفت، ازدیاد جمعیت، ضعف ساختارهای قومی، ازدیاد بیش از حد تسلیحات نظامی، تروریسم و بنیادگرایی اسلامی، مواجه بود.
ترورویسم که در دهه 1960 میلادی شایع شده بود در دهه 1980 شتاب بیشتری به خود گرفت و در سال 1983 در لبنان و دیگر کشورهای خاورمیانه رواج پیدا کرد. هواپیماربایی از قبیل بوئینگ 727 شرکت هواپیمای امریکای ت و آ (6) در ژوئن 1985، حمله به کشتی ایتالیایی اکیله لائورو (7) در سواحل مصر در اکتبر 1985، عملیات گوناگون دزدی دریایی در 1986؛ حملات تروریستی در شهرهای اروپایی: دسامبر 1986 در وین، آوریل 1986 در برلین، رم و پاریس در سپتامبر 1986. عاملات تروریست را گروه های ظاهراً مستقلی تشکیل می دادند که در واقع مجری اوامر دولت هایی از قبیل لیبی، سوریه، و ... بودند که از آن ها به عنوان ابزار سیاسی بهره برداری می کردند.
قدرت های جهانی در مقابل چنین رفتاری مجبور به تقسیم بندی شدند. اتحاد جماهیر شوروی سیاست حمایتی خود از تمام گروه های افراط گرا را تغییر داده و سعی کرد به اسرائیل نزدیک تر شود. امریکا تصمیم گرفت تعهدات خود در مورد لبنان را به حالت تعلیق درآورد. دو ابرقدرت تصمیم گرفتند بعد از حمله به هواپیمای امریکایی و کشتی ایتالیایی در مقابل تروریست ها بی تفاوت نباشند و به همین دلیل در آوریل 1986 حملات هوایی بر بنغازی و طرابلس شروع و در ژانویه 1989 دو هواپیمای شکاری میگ بیست و سه لیبیایی توسط هواپیماهای امریکایی سرنگون و خسارات زیادی به شهرهای مذکور وارد شد.
بعد از عزیمت نیروهای میانجی در فوریه 1984 از لبنان و عقب نشینی اسرائیل از جنوب این کشور در ژوئیه 1986، نیروهای سوری که در اوت 1982 بیروت را ترک کرده بودند، مجدداً مراجعت کردند. بیروت دچار جنگ های اعتقادی بین شیعه و سنی شد و توسط شبه نظامیان میانجی در حکم ابزار سیاسی دو کشور سوریه و ... درآمد. دوره ریاست جمهوری امین جمایل در سپتامبر 1988 به پایان رسید و بعد از آن دوران آشفته ای بر کشور حاکم شد و بمباران پیاپی در شرق بیروت مانع ایحاد مجدد دولت واقعی لبنان گردید. آتش بس در بیست و دوم سپتامبر 1989 به دنبال توافق های طائف بعد از شش ماه درگیری پذیرفته شد و کشورهای عربی حضور سوریه در لبنان را قبول کردند. توافق های مذکور مورد تأیید ابرقدرت ها قرار گرفت و با وجود مشکلاتی که در بین مسیحیان وجود داشت ولی موقعیت برای انتخاب ریاست جمهوری در نوامبر 1989 فراهم شد. در بیست و دوم مه 1991 توافق بین سوریه و لبنان به امضا رسید که در آن برتری سوریه کاملاً هویدا شد.

امید صلح در مناقشات اعراب و اسرائیل

مشکلات فلسطینی ها تا سال 1993 به خاطر عدم تحرک سیاسی اسرائیل و تندروی فلسطینی ها به وخامت گرایید. شورش هایی توسط انتفاضه فلسطینی ها در دسامبر 1987 به وقوع پیوست و سرزمین های اشغالی پس گرفته شد که آشفتگی و نگرانی اسرائیلی ها را به دنبال داشت و به جهانی شدن مسئله فلسطین کمک کرد.
«سازمان آزادی بخش فلسطین» که از موقعیت خوبی برخوردار نبود توانست از هفتم تا نهم مه 1988 دوباره در اجلاس اتحادیه عرب در الجزیره موقعیت بهتری کسب کند و بعد از این اجلاس از یاسر عرفات دعوت شد تا در روزهای سیزدهم و چهاردهم سپتامبر 1988 در پارلمان اروپا در استراسبورگ شرکت کند. شورای ملی فلسطین در پانزدهم نوامبر 1988 با پذیرش قطعنامه دویست و چهل و دو شورای امنیت ملی که بعد از جنگ شش روزه صادر شده بود، ایجاد دولت فلسطین را اعلام کرده و موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخت. در این دگرگونی و تغییر، نقش قدرت های بزرگ کاملاً آشکار بود. میخائیل گورباچف بعد از به قدرت رسیدن در شوروی تلاش کرد با اسرائیل روابط نزدیک تر برقرار کند که در پی آن هیئتی از اسرائیل در ژوئیه 1988 وارد مسکو شدند و به یهودی های شوروی اجازه مهاجرت به اسرائیل داده شد.
امریکا در چهاردهم دسامبر 1988 اعلام کرد که برای شروع مذاکرات اساسی با نمایندگان سازمان آزادی بخش فلسطین آمادگی کامل دارد. مذاکرات در تونس برگزار شد ولی بحران دولت اسرائیل در مارس 1990 و سرسختی دولت شامیر مانع از تلاش مصری ها بر اجرای طرح مبارک و طرح بیکر امریکایی گردید. درگیری های خونینی که بین طرفین به وجود آمده بود شدت گرفت و مداخله شورای امنیت را به دنبال داشت که قطعنامه ای در بیستم دسامبر 1990 به منظور حمایت از فلسطینی ها در سرزمین اشغالی صادر شد. جیمز بیکر (8) وزیر امور خارجه وقت امریکا با توجه به جنگ خلیج فارس و ائتلاف ضد عراقی کشورهای طرفدار امریکا، از طرفین درگیر درخواست تا در کنفرانس بین المللی درباره مشکلات موجود شرکت کنند. ایالات متحده امریکا و اتحاد جماهیر شوروی پایه گذاران اصلی کنفرانسی بودند که در سی ام اکتبر 1991 در مادرید گشایش یافت که در آن اسرائیل، فلسطین و کشورهای عرب همسایه یعنی سوریه، اردن و لبنان شرکت داشتند. دولت جدید اسرائیل بعد از موفقیت حزب کارگر اسرائیل در انتخابات قانونگذاری در بیست و سوم ژوئن 1992، فرایند صلح خاورمیانه را ارائه و قسمتی از قطعنامه دویست و چهل و دو شورای امنیت را مورد تأیید قرار داد و سکونت یهودی ها در سرزمین های اشغالی را به طور موقت قبول کرد ولی تنش ادامه داشت.
مذاکرات پنهانی بین اسرائیل و سازمان آزادی بخش فلسطین صورت گرفت و توافقی درباره شناخت متقابل طرفین در سیزدهم سپتامبر 1993 در واشنگتن رسماً به امضا رسید. طبق «بیانیه اصل مصالحه موقتی خودمختاری» سرزمین های اشغالی پیش بینی شده و نیروهای اسرائیلی از نوار غزه و منطقه اریحا و چند روستای دیگر عقب نشینی کردند و دولت خودگران فلسطین در مه 1994 تشکیل گردید. اسرائیل و اردن به دنبال مذاکرات بیست و ششم و بیست و هفتم اکتبر 1994 پیمان صلح امضا کردند و در نوامبر 1994 روابط سیاسی بین دو کشور برقرار شد.

موقعیت کشورهای امریکای مرکزی و جنوبی

موقعیت سیاسی امریکای مرکزی که در طول جنگ سرد از تنش های خاصی برخوردار بود رو به آرامش گذاشت. جنگ های داخلی نیکاراگوئه خاتمه یافته بود و در السالوادور آشتی ملی جای تنش ها و آشوب را گرفته بود. در اغلب کشورهای امریکای مرکزی انتخابات آزاد بدون مشکلات برگزار شد. اصلاحات ساختاری با کمک و فشار صندوق بین المللی پول شروع شد که نتایج آن بر سلامت اقتصادی کشورهایی نظیر شیلی و آرژانتین تأثیر گذاشته بود که به ایجاد «بازار مشترک امریکای جنوبی» (9) با شرکت آرژانتین، پاراگوئه، نیکاراگوئه، اروگوئه منتهی شد.

نقش اتحاد جماهیر شوروی در امریکای مرکزی

گورباچف در آوریل 1989 از کوبا دیدن کرد و ظاهراً نتوانست فیدل کاسترو را برای اجرای پروستریکا در آن کشور قانع کند. بعد از این جریان مسکو از هاوانا فاصله گرفت و گروه های شوروی در تابستان 1991 خاک کوبا را ترک کرده و کمک های اقتصادی به کوبا قطع شد. امریکا در سایه، نقش اساسی را به عهده داشت و چون دلیلی برای حمایت امنیت ملی خود نمی دید، بین سکون و بی تحرکی و چند جانبه گرایی مردد بود ولی برای مبارزه با بلای مواد مخدر دست به کار شد. ریگان علی رغم مخالفت های کنگره مایل بود به کنتراهای مخالف ساندیست ها کمک کند و به همین منظور به طور غیرقانونی مبلغی به حساب آن ها واریز کرده بود. کاخ سفید در مارس 1989 تصمیم گرفت به کنتراها کمک نظامی نکند و به هیچ وجه با تعقیب محموله های نظامی کمکی شوروی به ساندنیست ها موافق نبود.

نیکاراگوئه

رؤسای جمهوری پنج کشور آمریکای مرکزی در هفتم اوت 1987 در اجلاسی دموکراتیزه کردن، آرام سازی و همکاری های منطقه ای را مد نظر قرار دادند. در بیست و سوم مارس 1988 توافق نامه ای بین اورتگا و کونتراها به امضا رسید و آتش بس بین آن ها اعلام شد. در فوریه 1990 انتخابات با حضور کلاه آبی های آزاد بر ضد هر نوع شورش و سوء قصد برگزار شد. در این انتخابات ویولتا چامورّو (10) نامزد اتحاد ملی ها به ریاست جمهوری انتخاب و جای اورتگا را گرفت. امریکا بعد از این انتخابات تحریم را لغو کرد و کنتراها دست از بسیج عمومی کشیدند و پایان جنگ های داخلی در نیکاراگوئه اعلام شد.

پاناما

امریکا بعد از دو سال فشارهای دیپلماتیک در بیستم دسامبر 1989 عملیات نظامی «علت واقعی» را به منظور برقراری دموکراسی در پاناما اجرا کرد. امریکا بدین وسیله می خواست ژنرال مانوئل نوریگا که نتایج انتخابات را به نفع گروه مخالف اعلام کرده بود، در مه 1989 از کار برکنار کند. همکارای نوریگا با آمریکا علیه ساندنیست ها گویای همه چیز نبود. هر دو کشور خواهان تصرف تنگه پاناما بودند که طبق قرارداد 1903 برای همیشه به ایالات متحده امریکا واگذار شده بود. دوازده هزار سرباز نیروی آمریکایی در محدوده کانال پاناما مشغول بودند و در سال 1977 بین کارتر و عمر تُریخوس (11) پیمانی به امضا رسیده بود که طبق آن قبل از سی و یکم دسامبر 1999 باید کانال در اختیار پاناما قرار گیرد.

السالوادور

در سی و یکم دسامبر 1991 بین شورشی ها و دولت السالوادور توافق آتش بس به امضا رسید. در طی درگیری ها بین شورشیان و دول السالوادور نود هزار نفر در طی دوازده سال کشته شده بودند. در این آشتی ملی دودلی و تردید وجود داشت در دسامبر 1992 تحت کنترل هیئتی از سازمان ملل متحد قرار گرفت.

هائیتی

تبعید ژان کلود دوالیه در سال 1986 باعث شد تا این سرزمین به خاطر کودتای نظامی سپتامبر 1991 طعم دموکراسی را نچشیده و ناپایدار باقی ماند. تحریم هایی علیه دولت نظامی هائیتی توسط سازمان ملل متحد صورت گرفته بود و فشارهای امریکایی باعث شد تا نظامی های غرق در قدرت در سپتامبر 1994 تسلیم شوند و حضور کلاه آبی های امریکایی توانست انتخابات آزاد را برقرار و رئیس جمهور جدید به جای آریستید به ریاست جمهوری انتخاب شود.
جنبه دیگر نقش جهانی سازمان ملل متحد بازنگری به ساختار آن است. ساختار ملل متحد در طی سال های متمادی قادر به احترام به صلح جهانی نبود و نمی توانست مناقشات را پیش بینی کند. این سازمان در زمینه خلع سلاح نقش بسیار اندکی داشت و اگر هم پیشرفتی در این زمینه به وجود آمده بود به خاطر فعالیت های اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده امریکا بود. همزیستی مسالمت آمیز در قلب سازمان ملل متحد توانست کشورهای بسیار وسیعی همچون چین و هند و کشورهای بسیار کوچکی همچون سیشل، سائوتوم و پرنسیب را که از پراکندگی زیادی برخوردار بودند، با اصل برابری دولت ها و کمک های مالی کاملاً نابرابر در قلب خود نگه دارد. امریکا به تنهایی بیست و پنج درصد از کل بودجه یعنی یک چهارم آن را در سال پرداخت می کند
سازمان ملل در واقع مجمع جهانی مرکب از یکصد و نود و یک دولت عضو است که به انعکاس تنش های جهان چند قطبی پرداخته و چارچوبی برای مذاکرات تعیین و اقدامات متعددی انجام می دهد. سازمان ملل متحد با توجه به مسائل مذکور مکانی برای مذاکرات کشورهاست و اختصاص جایزه نوبل صلح 1988 به نیروهای سازمان ملل متحد بر حیثیت و آبروی آن صحه گذاشته است. قاطعیت سازمان ملل متحد در هنگام حمله عراق به کویت کاملاً گویای بعضی از مفاهیم حقوق بین المللی است که بر ارزش سازمان ملل متحد افزوده است. در گذشته هم در مناقشات منطقه ای از قبیل دستیابی نامیبیا به استقلال، رفع و رجوع مشکلات آنگولا، جنگ خلیج فارس، اداره و سرپرستی آرام کامبوج، ایجاد همه پرسی در صحرای غربی، مشکلات منطقه کردستان، سومالی و صربستان، نقش بسیار مهمی به عهده داشته است.سازمان ملل متحد از 1988 تا 1992 عملیات صلح در مناطق مختلف جهان را انجام داد که با فعالیت های چهل سال قبل از آن برابری می کرد. هشتاد هزار کلاه آبی های غیر مسلح و کلاه آبی هایمسلح در تمام نقاط جهان در موارد لزوم مشغول انجام وظیفه هستند. برعکس موارد فوق، سازمان ملل متحد نتوانسته است در نظم جدید جهانی شرکت کرده و نقش مهمی ایفا کند.

پی نوشت ها :

1. طبق آمار رسمی دولتی ایران در جنگ تحمیلی دویست و سیزده هزار شهید، سیصد و سی و پنج هزار معلول و چهل هزار اسیر و میلیاردها دلار خسارات به جامعه ایران وارد شده بود. علاوه بر آن صدها کیلومتر مربع از خاک ایران آلوده به مین است. «سایت ویکی پدیا، دانشنامه آزاد».
2. صدام حسین در طی جنگ تحمیلی علیه ایران از کمک های مالی و نیروهای نظامی کشورهای عربی بهره فراوانی برد و بعد از جنگ برای بازسازی کشور خود نیاز به کمک های مالی آن ها داشت. دیکتاتور عراق معتقد بود که جنگ او با ایران به نفع کشورهای عربی منطقه و به خصوص حوزه خلیج فارس بوده است و از کشورهای تولید کننده نفت درخواست کرد که از تولید خود بکاهند و با کاهش تولید، بهای آن افزایش خواهد یافت و خواهد توانست درآمد بیشتری از این راه داشته باشد، ولی اوپک نپذیرفت و کویت یکی از مخالفان سرسخت تقلیل تولید نفت بود. عراق به خاطر خرید تجهیزات نظامی در جنگ با ایران سی میلیون دلار به کویت بدهکار بود و از این امیرنشین درخواست کرد تا از بازپس گیری آن خودداری کند ولی کویت مخالفت کرد. عراق معتقد بود کویت جزو لاینفک عراق بوده و استقلال آن به علت فشار بریتانیا صورت گرفته است. صدام مشکلات مرزی بین عراق و کویت را بهانه کرده و به آن کشور لشکر کشید-م.
3. ژان-پُل دوم رهبر کلیسای کاتولیک رُم در سال های 1982، 1985، 1990، 1992، 1993 و 1995 به قاره افریقا مسافرت کرد.
4.jonas savimbi.
5. Eduarado dos santos
6. TWA
7. Achillo Lauro
8. james Baker
9. MERCOSUR = MERcado comun del SUR
10. Violeta chmorro
11. omar Torrijos

منبع: واعیس، موریس؛ تاریخ روابط بین الملل از 1945 تا 2008، تهران: امیر کبیر، 1390.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما