نقش روشنفکران در تحکیم پایه های سلطنت رضاخان!

من وقتی به این دوران پنجاه و چند ساله حکومت خاندان بسیار شوم و بدیُمن پهلوی نگاه می کنم، می بینم که در اوایل آن دوران، اگر چه ما از لحاظ علمی عقب بودیم؛ اما
پنجشنبه، 19 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش روشنفکران در تحکیم پایه های سلطنت رضاخان!

 

نقش روشنفکران در تحکیم پایه های سلطنت رضاخان!
 






 

رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی

من وقتی به این دوران پنجاه و چند ساله حکومت خاندان بسیار شوم و بدیُمن پهلوی نگاه می کنم، می بینم که در اوایل آن دوران، اگر چه ما از لحاظ علمی عقب بودیم؛ اما در همان بخشهایی که عقب نبودیم، دانشمندان گوناگونی در زمینه های مختلف رایج آن روز داشتیم؛ نویسندگان خوبی، بزرگانی، دانشمندانی، شعرایی، ادبایی، محققانی، اینها غیر از علمای حوزه بودند، که آن داستان دیگری است. حتی در میان آن سیاستمدارانی بودند که عالم بودند و منشأ آثاری شدند. و چون همان ادبا و دانشمندان و متفکران متأسفانه امّهاتشان، اصولشان و رئوسشان کسانی بودند که از لحاظ سیاسی وضع روشن و خوبی نداشتند، همانها در خدمت دستگاه پهلوی قرار گرفتند و توانستند دستگاه پهلوی را در جامعه ترسیخ کنند، پایه های آن را راسخ نمایند و به آن رسوخی بخشند؛ یعنی اگر فرضاً شما چند نفر از این چهره های معروف را- مثل ذکاء الملک فروغی و مشیرالدوله و ... همینهایی که جزو سیاستمداران و دانشمندان و ادبا و متفکران زمان بودند- از دستگاه پهلوی می گرفتید، قطعاً دستگاه پهلوی نمی توانست بیش از چند سال کوتاه در این مملکت بماند؛ برای خاطر این که آمدن حکومت انگلیس و وارد میدان شدن انگلیسی ها و آوردن رضاخانی که هیچ صلاحیتی نداشت، با یک کودتا، بعد هم با قلدری و شلاق محض و بداخلاقی و بی باکی و گستاخی در خونریزی و غیره و ذلک و فشار بر مردم، این چیزی نبود که بتواند بماند و به نفر بعد او منتقل شود و او هم سالهای متمادی بماند؛ این اصلاً امکان نداشت.
آنچه که در کنار او داغ و در فنهای انگلیسی ها و خود رضا خان و دستگاه پلیسی رضاخان توانست این دستگاه را تا پنجاه و چند سال ادامه بدهد، کار فرهنگی ای بود که در کنار او، همان آقایان برای دستگاه رضاخانی کردند، بعضی شان فی نفسه آدمهای بدی نیستند؛ یعنی اشخاصی هستند که آدم به عنوان یک قضاوت شخصی نمی تواند خیلی آنها را محکوم کند؛ اما همه صلاحیتهای خودشان در خدمت سیاست انگلیسی- که آن روز بر روی تقویت رضاخان متمرکز شده بود- تقدیم آن سیاست کردند و در راه آن به کار انداختند و از همه امکانات و فکر و مغز خودشان استفاده کردند و توانستند آنچه را که کردند، بکنند؛ حالا کارهای ادبی بکنند، کارهای فلسفی بکنند، ترجمه کنند، فرهنگستان درست کنند و ... اصلاً رضاخان اهل این حرفها نبود. دستگاهی که رضا خان به وجود آورده بود، اصلاً اهل این حرفها نبود. می خواهم این را بگویم؛ در آن دوره اول، این گونه عناصر فرهنگی وجود داشتند، که به نوبه خودشان توانستند در تاریخ و سرنوشت ایران، در جهت منفی اثر بگذارند. به هر حال، یک مجموعه آن چنانی که دارای علم و فرهنگ باشد، می تواند اثر بگذارد.
به دوره بعد که می نگریم، هر چه می گذرد، پوچی مشاهده می کنیم. شما از سالهای 1330 به این طرف که نگاه کنید، دیگر شخصیت فرهنگی برجسته آن چنانی کم می بینید. نه این که به کلّی بخواهم وجود برخی شخصیتها را منکر شوم؛ این طور نیست؛ شما ممکن است پنج نفر آدم به ذهنتان برسد که فلان کس چه، فلان کس چه. بله، خالی نبود؛ به هیچ وجه به نسبت آن دوره های قبل پیشرفت نکرده بود؛ علاوه بر این که آن عمقها هم نبود .
من این شخصیتهای فرهنگی دوره گذشته را- همینهایی که در سالهای اواخر دهه سی واوایل دهه چهل مطرح بودند- یا از نزدیک می شناختم یا با آثارشان کاملاً آشنا بودم و می دانم سطح و مایه شان چگونه است. اینها به هیچ وجه قابل مقایسه با آن قبیلها نیستند. آن نسل قبل که تا حدود اوایل سالهای دهه سی همه شان هم تقریباً از دنیا رفتند، خیلی سطحشان بالاتر بود.
حالا من می خواهم چه نتیجه ای بگیرم؟ می خواهم عرض کنم که این دوره پنجاه ساله، دوره رفیق شدن و خلأ است. این، نکته بسیار مهمّی است. این دوره پنجاه ساله، به وسیله آدمهای فرهنگی، رسوخ و عمیق پیدا کرد؛ اما خودش ضدّ فرهنگ عمل کرد! در نتیجه، انقلاب، ایرانی را در اختیار گرفت که محصول یک خانه تکانی فرهنگی شدید و در واقع یک غارت فرهنگی جدید نسبت به گذشته است.
بله، در طول این سالها، بعضی از علوم و فنون و معارف وارد کشور شد؛ اما آنچه که مربوط به مقوله فرهنگ می شود- چه فرهنگ دینی، چه فرهنگ ملی و چه اساساً توجه به فرهنگ- خیلی تضعیف شد. لذا شما اگر الان همین سالهای تقریباً مشرف به انقلاب- سالهای دهه پنجاه- را در خاطر بگذرانید، می بینید که آن چیزهایی که از مقوله فرهنگ و اینهاست- فرضاً ادبیات فارسی، دینی، تاریخ و ...- در کشور در کمال ضعف است و حقّاً و انصافاً رشد که نکرد هیچ؛ بلکه در آن خلأ به وجود آمد. کشور ما وارث چنین وضعی است؛ این را شما باید جبران کنید.(1)

پی نوشت ها :

1. بیانات در دیدار با وزیر معاونان وزارت آموزش و پرورش، 2 دی 1376

منبع :خامنه ای علی رهبر جمهوری اسلامی /رهنمودهای رهبرمعظم انقلاب اسلامی /ناشر موسسه فرهنگی قدر1385




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.