نقش موتور سواران

برای اجرای عملیات تعداد سی دستگاه موتور پرشی نو در اختیار گردان قرار گرفت و آموزش هم داده شد که تعدادی آر.پی. چی زن بر ترک موتور سوارها بنشینند و
چهارشنبه، 25 مرداد 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش موتور سواران
نقش موتور سواران

نویسنده: مسعود نادری



 
برای اجرای عملیات تعداد سی دستگاه موتور پرشی نو در اختیار گردان قرار گرفت و آموزش هم داده شد که تعدادی آر.پی. چی زن بر ترک موتور سوارها بنشینند و با نزدیک شدن به ادوات زرهی دشمن آنها را منهدم کنند، به علت شرایط خاص آن جبهه من شاهد نبودم که موتور سواری بتواند تانک یا خودرویی از دشمن را منهدم نماید اما در جابه جایی افراد در پشت جبهه و در داخل خط خیلی مؤثر بودند ، ازجمله سرباز رشید و ورزیده و بسیار تیزهوش و توانمندی به نام منفرد که اهل قم بود در این جابه جایی ها، مرا با موتورسیکلت سریعاً به محل های مورد نظر می رسانید و یا دستورات را به وسیله موتور به قسمت ها می برد. این سرباز شجاع درآن عملیات خدمت بسیار خوبی ارائه کرد، روحیه اش، عشق و علاقه اش به کار و چهره صمیمی اش مرا تشویق به کار می کرد و خستگی از تنم می زدود.

تمجید از دیده بان(2)

ستوان نادرایلخانی افسر رابط و ستوان وظیفه انارکی دیده بان توپخانه در عین خوش بودند؛ وقتی مشاهده کردند گلوله های توپخانه روی تپه های 202 و 204 فرود آمده است و من با سروان صالحی نژاد در ارتباط بودم، آنها که متولی این کار بودند، وارد شبکه شده و مسئولیت را به عهده گرفتند. چون دو روز اول نیروها متحرک بودند و حد دشمن و خودی برای ستوان انارکی مشخص نبود تا آن لحظه در منطقه ما آتش نداشتند، مگر روز اول عملیات که من متوجه نشدم. روز بعد از آنها خواستم تا دیده بان پیش ما بیاید ایلخانی ابتدا به شدت مخالفت می کرد و معتقد بود در عین خوش دید آنها بر روی دشمن بیشتر است، از یک بعد شاید دید بهتری داشتند. در اثر اصرار من آن دو نفر به محل خاکریز آمدند، پس از بررسی جای دیده بان بر روی خاکریز تعیین و حجم بیشتری از آتش بر روی دشمن متمرکز گردید و بدین ترتیب ما از پشتیبانی آتش بسیار خوبی بهره مند شدیم. سرگرد محمد حسن نصیری فرمانده وقت پشتیبانی تیپ به اتفاق حاج شیخ علی بابایی رئیس عقیدتی سیاسی تیپ، که هر دو از دوستان و علاقه مندان سرگرد نقدی بودند برای بررسی بیشتر در مورد سرنوشت وی به دیدار ما آمدند و وضعیت پیش آمده را جویا شدند. شدت درگیری رزمندگان در خط نبرد را دیدند و سپس از مقاومت دلیرانه رزمندگان تمجید و تشکر کردند.

یک خبر حیرت آور و خوشحال کننده (3)

سرباز منفرد در این عملیات که به عنوان راننده موتور پرشی با من همکاری می کرد، بعدازظهر روز پنجم فروردین نزد من آمدو گفت : جناب سروان چند نفر سرباز از پایین آمده اند و می گویند تعداد زیادی عراقی به صورت دسته جمعی آماده تسلیم هستند! یکی ازآنها را احضار کردم و چگونگی وضعیت را از او جویا شدم، سمتی را به طرف شمال غربی پایگاه متروکه عراقی نزدیک «شیخ قوم» و در امتداد تیشه کن و ممله به من نشان داد و گفت : که آنها نزدیک هستند ودر محل گودی تجمع کرده اند، خودشان دست ها را بالا برده اند و آماده تسلیم اند؛ گفتم مطمئنی عراقی هستند؟! فریبی در کار نباشد ؟ گفت اسلحه و مهمات ندارند و سر وضع نامتربی دارند، زیر پیراهن سفید خود را بلند کرده و ما را به طرف خود خوانده اند. تصمیم گرفته شد تا تعدادی سرباز و بسیجی را برای همروی (اسکورت) و هدایت آنها به سمت پایگاه های خودی در پشت ممله ودال پری اعزام کنیم، آنها را کاملاً توجیه کردم، تا احتیاط های تأمینی لازم را رعایت کنند و به خصوص تأکید کردم که مبادا همه داخل تجمع آنها شوید و شما را دستگیر کنند! بلکه باید همیشه چند نفر شما با اسلحه مسلح، کمی دورتر و در کنار آنها حرکت کرده و آماده اجرای عکس العمل در قبال تعرض احتمالی عراقی باشند.
سرباز منفرد را همراه آنها کردم تا صحت و سقم موضوع را به من اطلاع دهد پس از ساعتی مراجعت کرد و با خوشحالی گفت : حدود 400 نفر بودند 
بچه ها دور تا دور آنها را گرفته ودو نفر درجلو حرکت کرده و با تأمین مناسبی عراقی ها را به سمت عقب بردند. از تعجب ناباوری او را نگاه کردم و به صورتش خیره شدم، منفرد خندید و گفت : باورکنید آنچه گفتم حقیقت دارد و اسرا به راحتی راه افتاده اند. مبادله آتش تا صبح روز 1/8 ادامه داشت اما شدت روزهای اول را نداشت و فاصله اوقات گلوله باران هم زیادتر می شد، به طوری که توقف در پشت خاکریز قابل تحمل شده بود. دراین فاصله امکانات رفاهی و مهمات به حد کافی رسیده بود، افراد تا حدودی رفع خستگی کرده و خود را با محیط جنوب تطبیق داده بودند و با جمع آوری کلیه افراد گردان و تعدادی بسیجی اینک انسجام مجدد یکان به دست آمده بود.

ماجرای ناپدید شدن حسین زاده نمین(4)

در این عملیات علاوه برشهدا و مجروحین، تعداد انگشت شماری هم از افراد مفقودالاثر شده یا به علت جدا شدن از نیروی خودی و گم کردن سمت، به اسارت عراقی ها در آمدند و البته اکثر آنانی که به اسارت درآمدند از رادیوی عراق خود را معرفی کردند و معمولاً در اثر تعلیمات و فشار عراقی ها می گفتند : نیروهای عراقی با ما خوش رفتاری کرده و پذیرایی نموده اند و اکنون هم مشکلی نداریم!
در گروهان یکم سربازی بود به نام حسین زاده نمین که اهل نمین اردبیل بود، من مدت زیادی فرمانده گروهان او بودم و به خوبی می شناختمش و به لحاظ آشنایی با روحیاتش پیش من مجاز بود با صراحت خواسته هایش را مطرح نماید. او جوانی رشید و تنومند بود، از نظر درستکاری، صداقت، سلامت روحی و جسمانی مورد قبول همه بچه های گروهان بود، اما به لحاظ شرایط محیط و آداب و فرهنگ آن منطقه ازآذربایجان، متعصب و زودرنج و گاهی معترض بود، شوخی بردار هم نبود، اما در عین حال خون گرم و صمیمی بود، با لهجه ی غلیظ و شیرین آذری صحبت می کرد و رک گو و خوش بیان بود و در گروهان فردی شناخته شده برای همه بود. پس از خاتمه ی عملیات، ایشان ناپدید شد. ابتدا شایعه بود که هنگام پاتک عراق گم شده و به سمتی نامعلوم رفته است، بیشترین احتمال در اسارت ایشان بود، بعد از مدتی خبر آوردند که جسد وی پیدا شده است و پیکر مطهر آن شهید را برای تحویل به خانواده اش به اردبیل فرستاده اند، کسانی که این خبر را شایعه کردند، مدعی بودند که با شناختن چکمه و لباس و کلاهش او را شناسایی کرده اند و البته مشخصات دیگری از لباس و علائم او را نیز مشاهده کرده بودند که دال بر صحت ادعا و مطابقت پیکر شهید با حسین زاده می دانستند. فرمانده گروهان هم گزارش شهادت او را به گردان ارسال کرد و اقداماتی که در مورد یک شهید معمول بود در مورد وی هم عملی شد و ماه ها در مکاتبات او را شهید قلمداد می کردند. روزی از بازدید خط برگشته بودم و به محض اینکه وارد محوطه پاسگاه فرمانده گردان شدم، با کمال تعجب قیافه حسین زاده نمین جلوی چشمم مجسم شد که عصایی زیر بغل دارد و جلوی سنگر رکن یکم ایستاده است. خوب دقت کردم و به او خیره شدم، آری خودش بود ! اما یک پایش از ناحیه زانو قطع شده بود. با او روبوسی و احوالپرسی کردم، چگونگی زنده ماندنش را از او پرسیدم ولی خودش هم به طور دقیق نمی دانست در چه نقطه ای مجروح شده و چگونه و یا توسط چه کسانی تخلیه و نجات پیدا کرده است. به او گفتم : ای زرنگ! نکند از زندان عراقی ها فرار کرده ای؟ و حالا خود را فراموش کار و بی خبر جلوه می دهی؟ و یا در اثر شکنجه بعثی ها همه چیز را فراموش کرده ای؟! خندید و گفت : من بیهوش بودم عراقی ها مرا نبرده اند و نمی دانم چگونه نجات پیدا کردم. او اینک به دنبال مسائل اداری و تکمیل مدارک جانبازی به گردان آمده بود و طبق معمول از بعد مسافت اردبیل تا منطقه، گرمای شدید و تأخیر در تکمیل پرونده اش ناراحت و معترض بود.

نماز نجات (5)

در «عملیات والفجر1» ما در منطقه «پیچ انگیزه» به عنوان تلاش فرعی وارد عمل شدیم، و پس از آن که تعدادی از نیروهای عراقی را اسیر کردیم، در آنجا استقرار یافتیم. ساعتی بعد به ما دستور دادند که به موضع اولیه برگردیم. نیروهای عراقی ما را دور زده بودند و محل استقرار ما را شدیداً با توپخانه هدف قرار می دادند. سربازی داشتیم که نماز نمی خواند و هر وقت از او می خواستیم نماز بخواند، بهانه می آورد. سرانجام، او با دیدن آن وضع وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند. پس از نماز اول، یکان سمت راست ما معبری باز کرد و توانستیم با آن که عراقی ها تعداد زیادی گلوله توپ بر سر ما ریختند، بدون دادن تلفات به موضع اولیه برگردیم. وقتی در موضع قبلی سنگر گرفتم و از تیر رس دشمن خارج شدیم، آن سرباز به طرف من آمد و گفت :
«جناب سروان، دیدی با دو رکعت نماز همه شمارا نجات دادم.» من که نماز او را باور کرده بودم، بغلش کردم و بوسیدم. گفت : «درنماز بعدی از خدا می خواهم که جنگ با پیروزی ما تمام شود.»
در حالی که نمی دانستم برای حرف او، بخندم یا گریه کنم، گفتم : «التماس دعا!»

پی نوشت ها :

1.همان، ص 109.
2. همان مدرک، ص 111.
3.همان مدرک، صص 116-115.
4. همان مدرک، صص 142-140.
5. پوربزرگ وافی، علیرضا؛ چزابه؛ ص ؛ سرهنگ رضا خوشرو.

منبع : نادری مسعود /در خاطرت دفاع مقدس/ انتشارات ایران سبز جاپ اول / تهران 1386-

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
اعتراف مهم وزیر خارجه عربستان سعودی درباره اسرائیل
play_arrow
اعتراف مهم وزیر خارجه عربستان سعودی درباره اسرائیل
لحظاتی از شادی شهیدحاج قاسم سلیمانی در کنار مردم آمرلی بعد از آزادسازی شهر از چنگ داعش
play_arrow
لحظاتی از شادی شهیدحاج قاسم سلیمانی در کنار مردم آمرلی بعد از آزادسازی شهر از چنگ داعش
شگفتی‌سازی شناگر برزیلی؛ شنا بدون دست و پا
play_arrow
شگفتی‌سازی شناگر برزیلی؛ شنا بدون دست و پا
صحبت‌های جالب صبا معصوم‌نیا؛ روز چند ساعت درس خواندید؟ / ذوق‌زدگی پدر بعد از شنیدن خبر
play_arrow
صحبت‌های جالب صبا معصوم‌نیا؛ روز چند ساعت درس خواندید؟ / ذوق‌زدگی پدر بعد از شنیدن خبر
نماهنگ «غریب» با نوای حاج محمود کریمی
play_arrow
نماهنگ «غریب» با نوای حاج محمود کریمی
حاج قاسم سلیمانی: قدس آزاد نمی‌شود جز با پرچم‌داری شیعه
play_arrow
حاج قاسم سلیمانی: قدس آزاد نمی‌شود جز با پرچم‌داری شیعه
سخنگوی سابق اسرائیل: به عهد عتیق بازگشتیم!
play_arrow
سخنگوی سابق اسرائیل: به عهد عتیق بازگشتیم!
قسام آخرین پیام ۶ اسیر کشته شده صهیونیست‌ را منتشر خواهد کرد
play_arrow
قسام آخرین پیام ۶ اسیر کشته شده صهیونیست‌ را منتشر خواهد کرد
نماهنگ/ روایت رهبرانقلاب از حکومت ده ساله پیغمبر(ص)
play_arrow
نماهنگ/ روایت رهبرانقلاب از حکومت ده ساله پیغمبر(ص)
وئیسعلی فرزند ایران...
play_arrow
وئیسعلی فرزند ایران...
ژنرال تونسی: اقدامات حزب‌الله عین عقلانیت است
play_arrow
ژنرال تونسی: اقدامات حزب‌الله عین عقلانیت است
چرا قطعی برق در شهریور بیشتر از مرداد و تیر شده است؟
play_arrow
چرا قطعی برق در شهریور بیشتر از مرداد و تیر شده است؟
مژده دستگیر شد!
play_arrow
مژده دستگیر شد!
قهرمانی شناگر بدون دست با تکنیک منحصربه‌فرد
play_arrow
قهرمانی شناگر بدون دست با تکنیک منحصربه‌فرد
مخالفت وزیر دفاع با احداث فرودگاه جدید چابهار
play_arrow
مخالفت وزیر دفاع با احداث فرودگاه جدید چابهار