نویسنده: ساناز دهخوارقانی
سلول شکنجه از نمایش های محبوب هودینی بود که البته راز این جادو هم فاش شد
سلول شیشه ای، اولین بار در انگلستان و در سال 1911 برای هودینی ساخته شد و او اولین نمایش فرار از سلول آب را تنها با یک تماشاچی اجرا کرد و این نمایش را «فرار وارونه» نامید. او اجرای بعدی اش را در سیرک بوچ در سال 1912 در برلین به نمایش گذاشت و از آن پس این نمایش، به یکی از پرمخاطب ترین نمایش های او تبدیل شد. هودینی تا آخرین سال های عمرش این نمایش را با هیجان تمام برای طرفدارانش اجرا می کرد.
پس از مرگ هودینی، سلول شیشه ای به برادرش رسید ولی او هیچ وقت فرار از سلول شکنجه را اجرا نکرد. هودینی برای اینکه راز فرارش فاش نشود، وصیت کرده بود برادرش سلول را بسوزاند و از بین ببرد. ولی به رغم وصیتش، بعد از مرگ برادر، سلول شکنجه در سال 1940 به یکی از طرفداران و صاحب کلکسیون لوازم هودینی به نام سیدنی هولیس راندر رسید و تا سال 1971 در کلکسیون سیدنی باقی ماند.
شعبده بازان بسیاری بعد از هودینی این حقه مهیج را به اجرا گذاشتند که از میان آنها می توان داگ هنینگ و استیون بیکر را نام برد.
اما چگونه؟ راز این حقه به در محفظه بستگی دارد. شما می بینید که دستیاران شعبده باز در محفظه را با قفل های بزرگ می بندند و محکم می کنند اما آنچه نمی توانید ببینید این است که دستیارها در یک فرصته مناسب، بدون اینکه کسی متوجه شود، میخ لوله های در را باز می کنند و در این صورت با یک فشار کوچک در محفظه از لولا باز می شود؛ در حالی که هنور قفل ها به آن وصل است. نکته دیگر در دستبندهاست که مخصوص این کار ساخته شده اند و فقط کافی است شعبده باز دست های خود را از هم دور کند، قفل دستبندها به آسانی باز می شود. از اینجا دیگر کار آسان است، شعبده باز وزن خود را بالا می کشد، با دست در آهنی محفظه آبی را باز می کند و بیرون می آید و دوباره در را می بندد. هنور قفل سرجایشان است و کسی متوجه نمی شود که در از لولا باز شده است. این نمایش پر طرفدار رازی به همین سادگی دارد و مرد ماسکی هم می تواند به خوبی هودینی آن را اجرا کند.
دست و پا زدن درون سلول شکنجه برای فرار،تلاش و تقلا برای باز کردن قفل دستبند و استرس و هیجان و نگرانی ای که در نگاه شعبده باز دیده می شود، همه جزئی از نمایش اند که شعبده باز باید برای قابل باور جلوه دادن فرارش با مهارت تمام اجرا کند.
او در خیابان کنار یک پیرمرد بی خانمان می نشیند و به او یک لیوان قهوه داغ تعارف می کند. شخص بی خانمان که از این همه مهربانی به وجد آمده، جرعه ای از لیوان را می نوشد و هنوز جرعه دوم را قورت نداده که دیوید از اومی خواهد دست نگه دارد تا آرزوهای او را برآورده کند. دیوید لیوان را از دست پیرمرد می گیرد و وردی جادویی می خواند و سپس در برابر دیدگان همه، سکه های رنگارنگ از قهوه بیرون می آید و لیوان پر از پول می شود. حتما می توانید تصور کنید که شخص بی خانمان چقدر از دیدن این همه پول در لیوان قهوه اش هیجان زده شده و مرید و طرفدار شعبده بازی می شود! هر کس دیگری هم جای او بود، از اینکه یک لیوان قهوه ساده به لیوانی پر از پول تبدیل شده حتما ذوق زده می شد و دوست داشت تا می تواند قهوه بنوشد به این امید که پول بیشتری به دست بیاورد!
در حقیقت انجام این نمایش چندان هم سخت نیست، فقط کافی است یک یا دولیوان کاغذی داشته باشید. اگر از یک لیوان استفاده می کنید، با چاقویی تیز ته لیوان را دور تا دور ببرید و جدا کنید و سپس با مهارت تمام، آن را از بالای لیوان سر جایش بگذارید. سپس دوسوم لیوان را با سکه پر کنید و درون لیوان کمی قهوه یا هر نوشیدنی دیگری که دوست دارید، بریزید تا روی سکه ها را بپوشاند. البته قهوه از هر نوشیدنی دیگری بهتر جواب می دهد، زیرا رنگش تیره است و سکه ها را مخفی می کند. حالا شما یک لیوان پر قهوه دارید و کسی متوجه سکه ها نیست و می توانید به راحتی به تماشاچیان خود یک لیوان قهوه تعارف کنید. بعد از یک جرعه، وقت آن است که جادوی خود را به نمایش بگذارید، لیوان را از لبه آن بگیرید و با دست دیگر بدون اینکه کسی متوجه شود و در حالی که حرف می زنید و از سحر و جادو می گویید یا وردی می خوانید، ته لیوان را آرام آرام به سمت بالا هل دهید و همزمان لیوان را تکان تکان دهید. با این کار کمی حواس بیننده را پرت می کنید؛ با هول دادن ته لیوان و تکان دادن آن قهوه به بیرون می ریزد و سکه ها مانند کوهی از گنج بالا می آیند و نمایان می شوند.
اگر هم با دو لیوان می خواهید نمایش را اجرا کنید، باید یک لیوان بزرگ و لیوانی کوچک تر داشته باشید که در لیوان اول جای بگیرد. در ته لیوان بزرگ تر سوراخ کوچکی ایجاد بکنید به اندازه ای که یک انگشت از آن رد شود و اسفنجی درون لیوان قرار دهید، لیوان بزرگ را با قهوه و لیوان کوچک را با سکه پر کنید و آنها را درون یکدیگر قرار دهید. هنگام انجام حقه لیوان را با دو دست بگیرید، انگشت حلقه را درون سوراخ قرار دهید و به آرامی به سمت بالا هول دهید، مقداری از قهوه بیرون می ریزد و مقداری هم جذب اسفنج می شود و بار دیگر شما سکه های درخشان و رنگارنگ را می بیند که بیرون می آیند. به همین راحتی شما هم می توانید یک لیوان قهوه را به یک لیوان پر از سکه تبدیل کنید.
منبع: نشریه ی همشهری سرنخ، شماره ی 89
هری هودینی، از برجسته ترین شعبده بازانی است که به خاطر فرارهای استثنایی و غیر قابل باورش از موقعیت های پرخطر توانست شهرت بسیاری در جهان کسب کند. نمایش فرار از سلول شکنجه آبی یکی از جذاب ترین و پرطرفداراترین نمایش های اوست. هودینی در این نمایش، با دست ها و پاهای بسته به صورت وارونه آویزان می شود و در یک سلول شیشه ای پر از آب قرار می گیرد.
سلول شکنجه، از نوعی چوب وشیشه تشکیل شده است و تماشاچیان می توانند از پشت شیشه، هودینی وتلاشش برای رهایی از مرگ را تماشا کنند. پاهای هودینی درون محفظه ای روی سلول قفل شده اند و او به کمک جرثقیلی مکانیکی درون سلول آبی پایین برده می شود و در سلول سر جایش محکم می شود. سپس دستیارانش در سلول را با قفل های بزرگ می بندند تا فرار برای شعبده باز سخت تر و هیجان نمایش را بیشتر کنند. سپس پرده ای دور سلول کشیده می شود و لحظات دلهره آورآغاز می شود. همه نگرانند تا ببینند سرنوشت شعبده باز چه می شود، تا چند ثانیه یا چند دقیقه وقت نیاز دارد تا بتواند دست ها و پاهایش را آزاد کند و از چنگال مرگ رهایی یابد! اما چیزی نمی گذرد که هودینی که استاد فرار از موقعیت های سخت است، دست ها و پاهایش را باز می کند و از سلول آبی بیرون می آید و وقتی پرده کنار می رود، می بینیم که شعبده باز صحیح و سالم بالای سلول ایستاده است. در نسخه های اولیه این نمایش، هودینی در قفسی آهنین قرار می گرفت و قفس آهنی درون سلول آبی گذاشته می شد و این کار، فرار را مشکل تر می کرد؛ چون جای تحرک کمتری برای شعبده باز وجود داشت. ولی در نسخه های جدیدتر، قفس آهنی از نمایش حذف شد، زیرا ممکن بود باعث شکسته شدن شیشه سلول شود.سلول شیشه ای، اولین بار در انگلستان و در سال 1911 برای هودینی ساخته شد و او اولین نمایش فرار از سلول آب را تنها با یک تماشاچی اجرا کرد و این نمایش را «فرار وارونه» نامید. او اجرای بعدی اش را در سیرک بوچ در سال 1912 در برلین به نمایش گذاشت و از آن پس این نمایش، به یکی از پرمخاطب ترین نمایش های او تبدیل شد. هودینی تا آخرین سال های عمرش این نمایش را با هیجان تمام برای طرفدارانش اجرا می کرد.
پس از مرگ هودینی، سلول شیشه ای به برادرش رسید ولی او هیچ وقت فرار از سلول شکنجه را اجرا نکرد. هودینی برای اینکه راز فرارش فاش نشود، وصیت کرده بود برادرش سلول را بسوزاند و از بین ببرد. ولی به رغم وصیتش، بعد از مرگ برادر، سلول شکنجه در سال 1940 به یکی از طرفداران و صاحب کلکسیون لوازم هودینی به نام سیدنی هولیس راندر رسید و تا سال 1971 در کلکسیون سیدنی باقی ماند.
شعبده بازان بسیاری بعد از هودینی این حقه مهیج را به اجرا گذاشتند که از میان آنها می توان داگ هنینگ و استیون بیکر را نام برد.
راز این حقه چیست؟
حتما برای همه جالب است که بدانند شعبده باز چگونه موفق می شود با دست ها و پاهای قفل شده از سلول آبی فرار کند. مرد ماسکی شما را منتظر نمی گذارد و جان خود را به خطر می اندازد تا راز این نمایش مهیج و جالب را هم فاش کند. این نمایش باید با ظرافت تمام اجرا شود، چون خطر خفگی در آب را دارد و یک اشتباه کوچک، می تواند به قیمت جان شعبده باز تمام شود. شعبده باز در اجرای خود سلولی شیشه ای را به نمایش می گذارد که مانند سلول هودینی، از چوب و شیشه ساخته شده است. او روی تخته ای می خوابد و آماده می شود تا دستیارانش ،دست هایش را با دستبند ببندند، پاهایش را نیز درون در محفظه قفل می کنند. سپس به کمک جرثقیل بالا کشیده می شود و به صورت وارونه در هوا معلق می ماند. زمان بندی مناسب در این نمایش بسیار اهمیت دارد، زیرا به خاطر سروته بودن، خون به سمت سر شعبده باز جاری می شود و اگر کمی بیش از آنچه برنامه ریزی شده است، طول بکشد، ممکن است شعبده باز هوشیاری خود را از دست بدهد و به علت پرده ای که به دور محفظه کشیده می شود، دیگر کسی از حال او خبر نداشته باشد و او جان خود را درون محفظه پر از آب از دست بدهد. در این موقعیت، شعبده باز سعی می کند آرام بماند و بر استرس و هیجان خود غلبه کند تا بتواند مدت زمان بیشتری نفس خود را زیر آب نگه دارد. این نمایش خطرناک علاوه بر آرامش و سرعت عمل، به مهارت های بدنی نیاز دارد. شعبده باز باید از قدرت بدنی خوبی برخوردار باشد تا بتواند بعد از باز کردن دست ها و پاهایش، وزن خود را بالا بکشد. او برای آخرین بار نفس عمیقی می کشد و با اشاره دست به دستیارانش می فهماند که او را درون محفظه آب پایین ببرند و در محفظه را بگذارند و قفل کنند. 30 ثانیه گذشته و پرده ای به دور سلول شیشه ای کشیده می شود. دقایقی پر از استرس می گذرد، پرده تا نیمه بالا می رود و می بینیم که شعبده باز هنوز به صورت وارونه در حال تقلا کردن برای باز کردن دست هایش است تا بتواند از مرگ فرار کند. پرده پایین می رود وقتی برای بار دوم پرده بالا می رود، دیگر شعبده باز درون سلول پر از آب نیست؛ او توانسته فرار کند.اما چگونه؟ راز این حقه به در محفظه بستگی دارد. شما می بینید که دستیاران شعبده باز در محفظه را با قفل های بزرگ می بندند و محکم می کنند اما آنچه نمی توانید ببینید این است که دستیارها در یک فرصته مناسب، بدون اینکه کسی متوجه شود، میخ لوله های در را باز می کنند و در این صورت با یک فشار کوچک در محفظه از لولا باز می شود؛ در حالی که هنور قفل ها به آن وصل است. نکته دیگر در دستبندهاست که مخصوص این کار ساخته شده اند و فقط کافی است شعبده باز دست های خود را از هم دور کند، قفل دستبندها به آسانی باز می شود. از اینجا دیگر کار آسان است، شعبده باز وزن خود را بالا می کشد، با دست در آهنی محفظه آبی را باز می کند و بیرون می آید و دوباره در را می بندد. هنور قفل سرجایشان است و کسی متوجه نمی شود که در از لولا باز شده است. این نمایش پر طرفدار رازی به همین سادگی دارد و مرد ماسکی هم می تواند به خوبی هودینی آن را اجرا کند.
دست و پا زدن درون سلول شکنجه برای فرار،تلاش و تقلا برای باز کردن قفل دستبند و استرس و هیجان و نگرانی ای که در نگاه شعبده باز دیده می شود، همه جزئی از نمایش اند که شعبده باز باید برای قابل باور جلوه دادن فرارش با مهارت تمام اجرا کند.
یک لیوان سکه
دیوید بلین یکی از شعبده بازان مشهور خیابانی قرن اخیر است. او در خیابان های شهر راه می افتد و با انجام دادن حقه های فی البداهه و ساده، تماشاچیان را مسحور خود می کند. یکی از حقه های او تبدیل کردن یک فنجان قهوه به لیوانی از پول است.او در خیابان کنار یک پیرمرد بی خانمان می نشیند و به او یک لیوان قهوه داغ تعارف می کند. شخص بی خانمان که از این همه مهربانی به وجد آمده، جرعه ای از لیوان را می نوشد و هنوز جرعه دوم را قورت نداده که دیوید از اومی خواهد دست نگه دارد تا آرزوهای او را برآورده کند. دیوید لیوان را از دست پیرمرد می گیرد و وردی جادویی می خواند و سپس در برابر دیدگان همه، سکه های رنگارنگ از قهوه بیرون می آید و لیوان پر از پول می شود. حتما می توانید تصور کنید که شخص بی خانمان چقدر از دیدن این همه پول در لیوان قهوه اش هیجان زده شده و مرید و طرفدار شعبده بازی می شود! هر کس دیگری هم جای او بود، از اینکه یک لیوان قهوه ساده به لیوانی پر از پول تبدیل شده حتما ذوق زده می شد و دوست داشت تا می تواند قهوه بنوشد به این امید که پول بیشتری به دست بیاورد!
راز این نمایش چیست؟
به نظر شما چطور ممکن است که شعبده باز بتواند قهوه را به پول تبدیل کند، آن هم درست در برابر دیدگان شما، بدون اینکه به نظر حقه ای در کار باشد؟در حقیقت انجام این نمایش چندان هم سخت نیست، فقط کافی است یک یا دولیوان کاغذی داشته باشید. اگر از یک لیوان استفاده می کنید، با چاقویی تیز ته لیوان را دور تا دور ببرید و جدا کنید و سپس با مهارت تمام، آن را از بالای لیوان سر جایش بگذارید. سپس دوسوم لیوان را با سکه پر کنید و درون لیوان کمی قهوه یا هر نوشیدنی دیگری که دوست دارید، بریزید تا روی سکه ها را بپوشاند. البته قهوه از هر نوشیدنی دیگری بهتر جواب می دهد، زیرا رنگش تیره است و سکه ها را مخفی می کند. حالا شما یک لیوان پر قهوه دارید و کسی متوجه سکه ها نیست و می توانید به راحتی به تماشاچیان خود یک لیوان قهوه تعارف کنید. بعد از یک جرعه، وقت آن است که جادوی خود را به نمایش بگذارید، لیوان را از لبه آن بگیرید و با دست دیگر بدون اینکه کسی متوجه شود و در حالی که حرف می زنید و از سحر و جادو می گویید یا وردی می خوانید، ته لیوان را آرام آرام به سمت بالا هل دهید و همزمان لیوان را تکان تکان دهید. با این کار کمی حواس بیننده را پرت می کنید؛ با هول دادن ته لیوان و تکان دادن آن قهوه به بیرون می ریزد و سکه ها مانند کوهی از گنج بالا می آیند و نمایان می شوند.
اگر هم با دو لیوان می خواهید نمایش را اجرا کنید، باید یک لیوان بزرگ و لیوانی کوچک تر داشته باشید که در لیوان اول جای بگیرد. در ته لیوان بزرگ تر سوراخ کوچکی ایجاد بکنید به اندازه ای که یک انگشت از آن رد شود و اسفنجی درون لیوان قرار دهید، لیوان بزرگ را با قهوه و لیوان کوچک را با سکه پر کنید و آنها را درون یکدیگر قرار دهید. هنگام انجام حقه لیوان را با دو دست بگیرید، انگشت حلقه را درون سوراخ قرار دهید و به آرامی به سمت بالا هول دهید، مقداری از قهوه بیرون می ریزد و مقداری هم جذب اسفنج می شود و بار دیگر شما سکه های درخشان و رنگارنگ را می بیند که بیرون می آیند. به همین راحتی شما هم می توانید یک لیوان قهوه را به یک لیوان پر از سکه تبدیل کنید.
منبع: نشریه ی همشهری سرنخ، شماره ی 89