اساتید فضل بن شاذان

فضل بن شاذان در شهرهای نیشابور، مدینه، بغداد، کوفه، واسط، بصره و قم، از مشایخ مختلف، حدیث آموخت. شش تن از اساتید او، از «اصحاب اجماع»‌ هستند،
چهارشنبه، 29 شهريور 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اساتید فضل بن شاذان
اساتید فضل بن شاذان

نویسنده: عبدالحسین طالعی



 
فضل بن شاذان در شهرهای نیشابور، مدینه، بغداد، کوفه، واسط، بصره و قم، از مشایخ مختلف، حدیث آموخت. شش تن از اساتید او، از «اصحاب اجماع»‌ هستند، یعنی هجده تن از بزرگ‌ترین راویان که ارکان اصلی حدیث و فقه شیعه‌اند. همچنین در شمار اساتید او، برخی از محدّثان را می‌بینیم که شیعه نبوده اند و این، گسترش دامنه‌ی علم‌آموزی او را نشان می‌دهد، خصوصاً در زمانی مانند دوازده قرن پیش که ارتباطات، دشوار بود و شناخت دانشمندان و یافتن آن‌ها، چندان آسان نبود. اینک شماری از اساتید او را باز می‌شناسیم:

محمّد بن ابی عمیر

از اصحاب بلند پایه‌ی امام صادق و امام کاظم (ع) که فضل، بیش از سیصد حدیث از او روایت کرده است. در شرح حال او، نوشته‌اند که به جرم ارتباط با امامان معصوم (ع) توسط حکومت عباسی زندانی شد. در این مدّت، خواهرش برای این که کتاب‌هایش- که به یکصد جلد می‌رسید- به دست مأموران حکومت نیفتد، آن‌ها را در محلی مخفی کرد. پس از مدّتی که ابن ابی عمیر، از زندان آزاد شد، سراغ آن‌ها رفت، و در این مدت، نام بعضی از افراد سندهای احادیث به دلیل پوسیدگی کاغذ، محو شده بود. لذا، ابن ابی عمیر، احادیث را بدون ذکر نام راوی نقل می‌کرد.
امّا از آن روی که او فقط از افراد مورد اعتماد نقل می‌کرد، دانشمندان، احادیث او را- که بدون نام راوی است- مانند احادیث مسند می‌پذیرند. (بحارالانوار، 87: 20/106؛ رجال نجاشی، 887/326)
پس از آزادی، به تنگدستی گرفتار شد، زیرا اموال و حجره‌اش مصادره شده بود. در همین زمان، شخصی که بدهکار او بود، ده هزار درهم برایش آورد. ابن ابی عمیر پرسید: این مال را چگونه به دست آورده ای؟ گفت: خانه‌ام را فروخته‌ام. ابن ابی عمیر پاسخ داد که از امام صادق (ع) شنیده‌ام که برای جبران بدهی، خانه‌ی انسان را نمی‌توان از او گرفت؛ لذا آن مبلغ را نپذیرفت. (اختصاص، 86)
فضل، همراه پدرش، پس از سفر به مدینه و ملاقات با امام رضا (ع)، به بغداد رفت. روزی در مسجد نشسته بود که مذاکره‌ی دو نفر را شنید، که یکی از آن‌ها درباره‌ی سجده های ابن ابی عمیر سخن می‌گفت. فضل که برای نخستین بار، این نام را می‌شنید، در اندیشه‌ی درس آموزی از او فرورفت؛ و به کمک یکی از اساتید خود، همراه با پدرش نزد ابن ابی عمیر رفت، که این رابطه‌ی علمی، پنجاه سال به طول انجامید. (رجال کشّی، 1106/592؛ 373/211).

صفوان بن یحیی

از یاران گرامی امام صادق تا امام جواد (ع) که اهل یمن بود و از طریق فروش نوعی پارچه به نام «سابری» زندگی می‌کرد، لذا به «سابری» شهرت دارد. (رجال نجاشی، 524/197).
پس از شهادت امام کاظم (ع)، گروهی از شیعیان به انحراف فکری افتادند و آن حضرت را آخرین امام دانستند که به «واقفه» شهرت یافتند. آنان تلاش‌های گسترده ای برای جلب اصحاب امامان به کار بستند تا آنان را از حضرت رضا (ع) جدا کنند. از جمله در مورد صفوان بن یحیی، که به نتیجه ای نرسیدند.
در پایبندی او به شرع، نوشته‌اند که شتری را برای سفر خود، از مکّه به کوفه کرایه کرد. شخصی به او دو دینار طلا سپرد که در کوفه به بستگانش برساند. صفوان، پاسخ داد که من به صاحب شتر، فقط در مورد خودم قرارداد بسته‌ام، نه این دو دینار. با این که دو دینار، وزنی نداشت، برای انتقال آن‌ها از صاحب شتر اجازه گرفت. (رجال نجاشی، 524/197).
امام رضا (ع) او را «پیرو امامان (ع)» معرفی کرد و فرجام کارش را بهشت و رضایت الهی دانست (رجال کشّی، 966/503). امام جواد (ع) رضایت خود و امامان پیشین از صفوان را بارها اعلام می‌کرد. (رجال کشّی، 962/502-964).
از صفوان، نزدیک به سی کتاب نام برده‌اند (فهرست طوسی، 356/241). وی در سال 210- در زمان امامت امام جواد (ع) که برای دیدار حضرتش به مدینه رفته بود- در همان شهر، از دنیا رفت. روایات فضل،‌ از صفوان،‌ بیش از سیصد حدیث است.

یونس بن عبدالحرمان

در حدود سال 125 متولد شد و در سال 208 درگذشت. از راویان مورد اعتماد امام کاظم و امام رضا (ع) بود. درخواست گروه واقفه برای همکاری با آن‌ها را رد کرد و اعلام داشت که اگر امامت امام رضا (ع) را- به عنوان امام زمانش- ترویج نکند، نور ایمان از او سلب می‌شود، با این که واقفه، وعده‌ی اموال فراوان به او داده بودند. (رجال نجاشی، ش 1208).
امام رضا (ع)، علاوه بر افراد عادی شیعه، عبدالعزیز مهتدی- از نمایندگان بلند پایه‌ی خود- را برای فراگرفتن دین، نزد او فرستاد (رجال کشّی، ش 910).
امام جواد و امام عسکری (ع)، تمام محتوای کتاب یوم و لیلة او را تأیید کردند و او را به دعای خیر، ستودند. (رجال کشّی، ش 913 و 915). امام رضا (ع) او را «سلمان زمان» دانست و به او امر فرمود که در سخن گفتن با مردم، سطح درک و فهم آنان را رعایت کند. (رجال کشّی، ش 929). از او 31 کتاب نام برده‌اند که در زمینه های مختلف: کلام، فقه و تفسیر است. (فهرست طوسی، ش 813).

حمّاد بن عیسی

از سه معصوم: امام صادق، امام کاظم و امام رضا (ع) روایت کرده است. بخشی از عمر خود را به مذهب واقفه بود و سپس با دیدن معجزات حضرت رضا (ع) هدایت شد. (الغیبة، طوسی، 71). احتیاط و دقّت او در نقل، چنان بود که تنها احادیثی را نقل می‌کرد که در مورد الفاظ آن شکّ و شبهه نداشت. (رجال نجاشی، 142 و 370). به دعای امام کاظم (ع) توفیق پنجاه بار حج یافت؛ و در سفر پنجاه و یکم، سال 209- در پی سیل در موضع احرام، در آب غرق شد و در منطقه‌ی «سیاته» - نزدیک به میقات شجره- درگذشت و دفن شد. (رجال کشّی، 527/316). چند کتاب درباره‌ی نماز و زکات نوشت، که از منابع کتب اربعه‌ی حدیثی است. فضل، حدود یکصد حدیث از او روایت کرده است.

هشام بن حکم

قبل از این که- با واسطه‌ی عمویش- به حضور امام صادق (ع) برسد، تابع مکتب جهمیّه- از پیروان جهم بن صفوان- بود که به جبر عقیده داشتند. (رجال کشّی، 476/256). ملاقات با امام صادق (ع) مسیر زندگی او را به سمت هدایت تغییر داد؛ و باقیماندهی عمر را در کوفه، به کسب و کار- و همزمان به تعلّم و تعلیم- گذراند. مدافع جان بر کف امامت امام صادق و امام کاظم (ع) بود. در حدود سال 113 زاده شد و در سال 199 از جهان رفت.

حسن بن محبوب بن جعفر بن وهب

جدّ سوم او «وهب» نام داشت که آهنگر و زره ساز بود، از منطقه‌ی «سند» در پاکستان که به حجاز منتقل شد و در خدمت امیرالمؤمنین (ع) درآمد. این شغل و آن عقیده در خاندان آن‌ها باقی ماند، لذا به «سرّاد» مشهور شد.
پدرش محبوب، در ازای هر حدیثی که از استادش علی بن رئاب بیاموزد، به او یک درهم جایزه می‌داد (رجال کشّی، 1095/585). شصت تن از شاگردان امام صادق (ع) در شمار استادان اویند، و خود، از امام کاظم و امام رضا (ع) حدیث شنید و به دیگران آموخت، به گونه ای که تنها 1258 حدیث از او در کتاب گرانقدر کافی نقل شده است. امام رضا (ع) او را به عنوان نماینده خود به شیعیان کوفه فرستاد. (رجال کشّی، 1095/585)
نزدیک به 90 نفر در شمار راویان او یاد شده‌اند که فضل بن شاذان، از جمله‌ی آن‌هاست. بیش از ده کتاب نگاشت که در اختیار محدّثان قرن چهارم و پنجم بوده است. دو پسر او- محمّد و هارون- در زمره اصحاب مورد وثوق امام جواد (ع) یاد شده‌اند (رجال طوسی، 408) و نوه او- جعفر بن محمّد بن حسن- نیز از مشایخ شیعه بود.

احمد بن محمّد بن ابی نصر بزنطی

راوی مورد وثوق و محدّث راستگو بود، او را از اصحاب امام کاظم و امام جواد (ع) برشمرده‌اند. (رجال نجاشی، ش 180). زمانی از عمرش پیرو مذهب واقفه بود که با تحقیق و بررسی به امامت امام رضا (ع) هدایت شد. (الغیبة طوسی، 71). شبی همران با صفوان بن یحیی، محمّد بن سنان و عبدالله بن مغیره به حضور امام رضا (ع) رسیدند و مدّت زمانی در خدمت حضرتش بودند. هنگام رفتن، امام رضا (ع) به او گفت که تو بمان. بزنطی شب را به امر آن حضرت در خانه‌اش گذراند. بدون این که سخن بگوید، در درون خود، از این موقعیت احساس افتخار می‌کرد که امام رضا (ع) پاسخ آن احساس را در قالب این روایت به او فرمود که: امیرالمؤمنین (ع) به عیادت «صعصعة بن صوحان» - از یاران وفادار خود- رفت و هنگام خروج به او فرمود: مبادا با آمدن من، نسبت به برادران ایمانی خود دچار فخر و مباهات شوی. (رجال کشّی، ش 1100 و 1101). در حلقه‌ی علمی او، بیش از یکصد استاد و 46 روای و بیش از 800 حدیث و سه کتاب از او می‌بینیم. در سال 221 در گذشت.

حسن بن علی بن فضّال

از بزرگان شیعه،‌ مورد وثوق، زاهد، عابد، خویشتن دار، مفسر، و فقیه بود و اخلاقی نیکو (تواضع، عزّت نفس، عدم وابستگی به دنیامداران) داشت.
مدّت زمانی به امامت «عبدالله افطح» (فرزند امام صادق) ع عقیده داشت و پس از آن به امام کاظم (ع) هدایت شد. روایتِ نزدیک به سیصد حدیث از 57 راوی بزرگ و تألیف 13 کتاب گرانقدر، بخشی از کارنامه‌ی علمی اوست. در حدود سال 220 درگذشت.
فضل بن شاذان نحوه‌ی آشنایی خود با ابن فضّال و علم آموزی نزد او را به تفصیل باز می‌گوید که خلاصه‌ی این گزارش چنین است:
«در محضر استادم اسماعیل بن عباد درس می‌آموختم. از گفتگوهای دیگران فهمیدم که فردی در کوفه به نام ابن فضّال است؛ و در وصف عبادت و زهد او بسیار گفتند. من که می‌پنداشتم او در سال‌های قبل می‌زیسته، از این خبر شادمان شدم و آهنگ مجلس او کردم. روزی فردی وارد مسجد شد و بر پدرم شاذان -که در مسجد حضور داشت- سلام کرد. پدرم به او احترام زیادی نشان داد. پس از مذاکره، گفت که می‌خواهد نزد محمّد بن ابی عمیر برود. نام او را از پدرم پرسیدم. گفت: حسن بن علی بن فضال. از آنجا باب رفت و آمد من نزد او باز شد و از خرمن دانش او توشه‌ها برگرفتم. درهمان زمان دیدم که داماد طاهر بن حسین- سپهسالار مأمون- با قدرت و جایگاهی که داشت، در سفر حج نماینده ای نزد ابن فضّال در کوفه فرستاده و به دیدار او تمایل نشان داده است. اما ابن فضال نپذیرفت. از این جا فهمیدم که آمدن او- با چنین جایگاهی و در سن پیری به مسجد نزد من که جوانی بودم- برای تربیت من بوده است. محل اقامه‌ی نماز او، در مسجد کوفه، نزد مقام ابراهیم (ع) بود. او به من علاقه‌ی فراوان نشان داد و مرا در بحث‌های علمی و کلامی با دیگران درگیر می‌ساخت و شرکت می‌داد.» (رجال نجاشی، 72/23؛ رجال کشّی، 1067/565 و 993/515).

نصر بن مزاحم منقری کوفی

بیشتر به علم تاریخ می‌پرداخته، از جمله آن که در باب جمل، صفین، نهروان و واقعه‌ی کربلا کتاب‌هایی نگاشته که کتاب وقعة صفین او هم اکنون در دسترس و یکی از کهن‌ترین منابع تاریخی موجود است. تاریخ درگذشت او را سال 212 دانسته‌اند.
فضل بن شاذان، سه حدیث از او نقل کرده است، از جمله حدیثی که در آن، پیامبر خدا (ص)، به امیرالمؤمنین (ع) اشاره کرد و فرمود: «مهدی، از فرزندان اوست. زشتی‌ها،‌ کجی‌ها و دروغ‌ها در دوران او سپری خواهد شد و بردگی و ذلّت مسلمانان در آن زمان خاتمه می‌یابد.» (الغیبة طوسی، 185؛ بحارالانوار، 51، 29/75)

داوود بن قاسم (ابوهاشم جعفری)

از آن روی که نواده‌ی جعفر بن ابی طالب- مشهور به جعفر طیّار- بود، به «جعفری» شهرت یافت. در بغداد زاده شد و همانجا سکونت گزید. پدرش قاسم بن اسحاق، از اصحاب امام صادق (ع) بود و خود او، پنج امام معصوم- امام رضا (ع) تا امام مهدی (عج) - را درک کرد. در آغاز غیبت صغری، جزو وکلا و سفرای امام عصر (عج) بود. (رجال کشّی، 1029/543؛ رجال نجاشی، 411/156؛ رجال علّامه حلی، 3/68؛ فهرست طوسی، 277/181).
دانشمندان علم رجال،‌ او را ستوده و ویژگی‌های مثبت او را بیان کرده‌اند. گروهی زیادی از شاگردان، در محضرش درس آموختند. پس از هشداری تند به امیر بغداد، از طرف او در سال 252 به سامرا تبعید شد و در جمادی الاول سال 261 درگذشت. (رجال ابن داوود، 94/406). وی شماری از روایات معجزات ائمه (ع) را روایت کرد، و به این دلیل، گاهی به غلوّ نیز متهم می‌شود. (تنقیح المقال، 1: 413)

فضالة بن ایوب

فقیه بلند آوازه‌ی امامی که نسب او به یمن می‌رسد، ولی در اهواز سکونت گزید. از اصحاب امام کاظم و امام رضا (ع) بود (رجال نجاشی، 850/310؛ رجال برقی، 49). نجاشی به دو کتاب او اشاره می‌کند. پنجاه تن از محدّثان را در شمار اساتید او دانسته‌اند؛ و گروهی- از جمله حسین بن سعید اهوازی و علی بن مهزیار اهوازی- را نیز در شمار شاگردان او نام برده‌اند. (معجم رجال الحدیث، 13: 273). حدود چهارصد حدیث از او روایت شده است. یکی از احادیثی که فضل بن شاذان از او روایت می‌کند، کلامی از پیامبر (ص) است خطاب به امیرالمؤمنین (ع) که نام دوازده امام معصوم و غیبت و ظهور حجّت بن الحسن (عج) را به روشنی بیان می‌دارد. (مختصر اثبات الرجعة، 5/207)

محمّد بن سنان زاهری

از قبیله‌ی خزاعه بود. محضر سه امام معصوم - امام کاظم تا امام جواد (ع) - را درک کرده بود. از 150 محدّث نقل حدیث کرده و نزدیک به 800 حدیث از او روایت شده است (معجم رجال الحدیث، 16: 139). نجاشی، هشت کتاب برای او نام برده است. (رجال نجاشی، 888/328).
امام جواد (ع) او را ستوده و به نیکی یاد کرده است (رجال کشّی، 963/502). شیخ مفید (ارشاد، 304) او را اهل تقوی و دانش و شیخ طوسی (الغیبة، 348) او را از وکلای ممدوح دانسته‌اند. ابن قولویه قمی در کتاب کامل الزیارات (باب 1، حدیث 3 و باب 66، حدیث 1) از او حدیث آورده، که در مقدمه‌ی این کتاب، به صراحت می‌گوید که از هیچ راوی نقل نمی‌کند مگر آنکه نسبت به وثوق او اطمینان دارد. در سال 220 درگذشت.

محمّد بن اسماعیل بن بَزیع

از خاندانی مشهور و وفادار به اهل بیت (ع) در کوفه برآمد که عمویش حمزة بن بزیع، در زمره‌ی آنان است (رجال نجاشی، 330). امام رضا (ع) آرزو می‌کرد که در میان شیعیان، افرادی همانند او وجود داشته باشند (رجال کشّی، 322). وی به امر حضرت رضا (ع)، در حکومت عباسی، پناهگاه شیعیان بود (رجال علّامه حلی، 139). بیش از دویست حدیث روایت کرد و در سال 220 در زمان امامت جواد (ع) درگذشت.

قاسم بن عروه

بیست تن از روایان بزرگ، در زمره‌ی مشایخ او هستند. در بغداد زیست و همانجا درگذشت. بیش از 120 حدیث روایت کرد.

محمّد بن جمهور عمی

ساکن بصره بود و با پدر فضل یعنی شاذان بن خلیل، رابطه‌ی متقابل تعلیم و تعلّم داشت. علاوه بر شاذان، از بیست تن دیگر نیز نقل حدیث کرد. هفت کتاب برایش نام برده‌اند که سه کتاب از آن‌ها در مورد امام مهدی (عج) است. (رجال نجاشی، ش 901؛ رجال طوسی، 627). این نکته فضیلت والای او را نشان می‌دهد که در زمان امام رضا (ع) یا پیش از آن، قدرت تحمّل اسرار امامت را داشته است.

عمّار بن مبارک

احمد بن محمّد بن عیسی اشعری- با وجود سختگیری و دقّت ویژه که در مورد راویان حدیث به کار می‌برد- از او نقل حدیث کرد.

عبدالعزیز مهتدی قمی

از خاندان بلند آوازه‌ی «اشعریّون» قم،‌ که بزرگان فراوانی داشته‌اند. نماینده ویژه امام رضا (ع) در قم بود (رجال کشّی، 483). فضل بن شاذان، درباره‌اش گفت: «در عصر حاضر، هیچ فرد قمی را به کمالات و ارجمندی و بزرگواری او ندیده‌ام». (رجال کشّی، 506). امام جواد (ع) در پاسخ به نامه‌ی او، سه دعای خیر برای او کرد (رجال نجاشی، 506)، که این نکته با توجّه به اوضاع خاصّ زمان آن حضرت و کمی یاران وفادارش بسیار پُرمعنی است.

عبدالرحمان بن ابی نجران

به خدمت سه امام معصوم- امام کاظم تا امام جواد (ع) - رسید و 550 حدیث از آن‌ها روایت کرد. پنج کتاب برایش نام برده‌اند.
نکته: مشایخ حدیثی فضل بن شاذان، بیش از هشتاد تن بوده‌اند که به دلیل اختصار این نوشتار،‌ تنها به همین 18 بزرگوار بسنده کردیم. به علاوه، در شرح حال آنان، سخن فراوان بود که در هر مورد، تنها به چند نکته‌ی مهم‌تر اشاره شد.
منبع: طالعی، عبدالحسین؛ (1389) فقیه نیشابور: مروری بر زندگی و آثار فضل ابن شاذان، زیر نظر علیرضا مختارپور قهرودی، تهران، همشهری، چاپ نخست.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.