رسانه و توسعه پایدار ملى

امروزه براى پیشرفت یک جامعه، برنامه‏ریزى براى قرار گرفتن در مدار توسعه ملى پایدار ضرورتى حیاتى و انکارناپذیر است. براین اساس دست یافتن به شناخت مفهومى
شنبه، 15 مهر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رسانه و توسعه پایدار ملى
رسانه و توسعه پایدار ملى
رسانه و توسعه پایدار ملى
نویسنده: مهسا ماه پیشانیان



 
امروزه براى پیشرفت یک جامعه، برنامه‏ریزى براى قرار گرفتن در مدار توسعه ملى پایدار ضرورتى حیاتى و انکارناپذیر است. براین اساس دست یافتن به شناخت مفهومى و مؤلفه‏هاى آن از اهمیت بسیار زیادى برخوردار است.
در زبان انگلیسى، واژه توسعه از نظر لغوى به معنى بسط یافتن، درک کردن، تکامل و پیشرفت است. گرچه این واژه از قرن هشتم هجرى (14 میلادى) براى توضیح برخى پدیده‏هاى اجتماعى بکار رفته است، لیکن استفاده وسیع از این واژه به عنوان یک چارچوب تحلیلى براى درک پیشرفت جوامع انسانى، به بعد از جنگ جهانى دوم و دهه‏هاى 1950 - 1960 مربوط مى شود. (ازکیا، 1380) در آن زمان، این واژه مترادف با نوسازى، رشد، صنعتى شدن و براى تعبیرات و اصطلاحات مشابه به کار مى‏رفت. به اعتقاد نظریه‏پردازان این دوران، براى دستیابى به توسعه باید از مرحله سنتى خارج شد و به تجدد رسید؛ الگویى که مورد توجه افرادى؛ چون لرنر، شرام و راجرز بود. (همان)
اما امروزه مفهوم توسعه از دیدگاه بیشتر صاحب‏نظران، همه ابعاد زندگى بشر را در برمى‏گیرد، که در این مفهوم توسعه از نیازهاى انسانى آغاز مى‏شود و حتى مسائل مربوط به زندگى معنوى انسان را نیز در برمى‏گیرد. (سیف‏زاده، 1388) براین اساس نیز مى‏توان گفت که توسعه بهبود، رشد و گسترش همه شرایط و ابعاد مادى و معنوى حیات اجتماعى را دربرمى‏گیرد، که در رابطه بین دولت و ملت بوجود مى آید و شرایط مناسبى از امنیت، آزادى فردى، مشارکت سیاسى، رشد اقتصادى، رفاه مالى و غیره را مهیا مى‏کند. با توجه به گستردگى مفهوم توسعه، این مفهوم در شاخه‏هاى متعددى تقسیم بندى مى‏شود؛ که شامل توسعه اقتصادى، توسعه سیاسى، توسعه اجتماعى، توسعه فرهنگى و... است، که مجموع این‏ها شاخص‏هاى یک جامعه توسعه یافته را تشکیل مى‏دهد. (بخشایش اردستانى، 1388)
در مفهومى کلى‏تر، توسعه، فرایندى است که متضمن تغییرات مداوم در تمام عرصه‏هاى زندگى انسانى، اعم از مادى و معنوى و بهبود بنیان‏هاى اقتصادى، اجتماعى و سیاسى است، که انسان در این فرایند، آزادانه به حیاتى توأم با عزت‏نفس و اتکاى به خویش، در محدوده‏اى پذیرفته شده، نایل مى‏شود. (سیف‏زاده، پیشین)با در نظرگرفتن چنین مفهومى از توسعه مى‏توان گفت: آن جنبه‏اى از توسعه امروزه مى‏تواند زمینه اصلى پیشرفت یک جامعه را بوجود آورد، که ماهیتى چند بعدى و پایدار داشته باشد. توسعه ملى پایدار، به معناى افزایش ظرفیت‏ها و پویایى‏هاى نظام ملى در همه ابعاد سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و فرهنگى است، تا حدى که نظام ملى قادر به پاسخگویى به نیازهاى فزاینده و سازگارى و تعامل با شرایط متغیر داخلى و خارجى شود. همچنین این مفهوم از توسعه دربرگیرنده افزایش ظرفیت افراد در تاثیرگذارى بر آینده‏شان مى‏باشد؛ یعنى اینکه، نه تنها برنامه‏ها و پروژه‏ها نیاز به انجام تغییرات فیزیکى و عینى دارد، بلکه این تغییرات به شیوه‏اى باید صورت گیرد که افراد ظرفیت و توانایى بیشترى براى انتخاب و پاسخگویى به این تغییرات را داشته باشند و تغییرات برنامه‏ریزى شده باید متوجه پتانسیل افراد و مصونیت شخصیت آنها باشد.(برایانت و وایت، 1982) این تعریف از توسعه نه تنها دولت و ملت یک جامعه را در مسیر پیشرفت همه جانبه قرار مى‏دهد بلکه نقش بسیار مهمى در مصون نمودن آنها در برابر آفات توسعه دارد. بنابراین نحوه نگرش به توسعه ملزومات و مؤلفه‏هایى نیز دارد که عبارتند از:
ظرفیت‏سازى: توجه به ظرفیت‏هاى لازم سیاسى، اقتصادى و اجتماعى براى آنچه که مى‏توان انجام داد تا توانایى و انرژى براى انجام تغییرگسترش یابد؛
اهمیت دادن به عدالت: توجه ناموزون به گروه‏هاى مختلف، مردم را دچار تفرقه مى‏کند و ظرفیت آنها را براى مقابله با تهدیدات تحلیل مى‏برد. امروزه عدالت اجتماعى - که یکى از ارکان توسعه پایدار ملى محسوب مى‏گردد - مفهومى فراتر از مفهوم اقتصادى یافته و افزایش منابع انسانى و برابرسازى توانایى مصرف و تضمین دسترسى عادلانه‏تر افراد به منافع حاصله - به گونه‏اى که از احساس ترس و نیاز رهایى یافته و کرامت و عزت نفس خود را بازیابد - را جزءاهداف اصلى خود مى‏داند.
رشد شخصیت فردى: رشد شخصیت فردى زیربناى مهم توسعه پایدار ملى است. شخصیت نظام تمایلات فرد است. تمایلات، نیازهاى هنجار شده‏اى هستند که طى فرایند جامعه‏پذیرى حاصل مى‏شوند. به عبارت دیگر، تشکل و رشد شخصیت از طریق ترکیب نیازهاى ارگانیک با انتظارات اجتماعى در مراحل گوناگون جامعه‏پذیرى و در برخورد با محیط اثباتى، اجتماعى و فرهنگى صورت مى‏گیرد. با تشکیل شخصیت، اجتماع دیگر چیزى غریبه و جدا از فرد نیست، بلکه جزئى در او و از اوست، گرچه هر دو همانند هم نیستند (مونچ، 1988) هرچه روند جامعه‏پذیرى موفق‏تر باشد به همان میزان فرد مى‏تواند به صورت مؤثرترى با تقاضاهاى ناشى از نقش‏هاى گوناگون مواجه شود. با رشد شخصیت‏هاى انسانى، زمینه براى توسعه و تحول ساختارى فراهم مى‏شود و با تحول و تعریض ساختارى، امکان بیشتر براى رشد شخصیت افراد فراهم مى‏شود. بدون نظم شخصیتى مطلوب، امکان دسترسى به یک توسعه پایدار ملى میسر نیست و بالعکس.
درونى شدن محیطهاى اجتماعى و فرهنگى بیشتر و متنوع‏تر، تحرکات فردى، فرصت‏هاى آموزشى و شغلى و وجود کم‏ترین میزان اختلالات نمادى، هنجارى، رابطه‏اى و توزیعى، از مهم‏ترین عوامل رشد شخصیت افراد است. فردى که شخصیت رشد یافته‏اى دارد، توانایى شکل دادن به آینده خود را نیز دارد.
جامعه‏پذیرى سیاسى موفق: جامعه‏پذیرى سیاسى، راهى است که یک جامعه بدان وسیله فرهنگ سیاسى خود را دایمى مى‏کند. اما تعریف جامع و کامل‏تر عبارت است از فرایند مستمر یادگیرى که به موجب آن، افراد ضمن آشنا شدن با نظام سیاسى، از طریق کسب اطلاعات و تجربیات، به وظایف، حقوق و نقش‏هاى خویش، به خصوص وظایف سیاسى در جامعه پى مى‏برند. در واقع، جامعه‏پذیرى سیاسى، ارزش‏هاى غالب و رایج سیاسى را به تدریج به شخص القا کرده و او را قادر به برقرارى رابطه با نظام مى‏کند، که طى آن فرد و حکومت انتظارات یکدیگر را درک مى‏کنند. (قوام، 1369) بنابراین، هدف جامعه‏پذیرى سیاسى تربیت یا پرورش افراد به صورتى است که اعضاى کارآمد جامعه سیاسى‏باشند. به عقیده سیکل، جامعه‏پذیرى سیاسى روند حفظ یا دگرگونى فرهنگ‏هاى سیاسى است. بنا به این روند افراد وارد فرهنگ سیاسى مى‏شوند و سمت‏گیرى‏هایشان نسبت به هدف‏هاى سیاسى شکل مى‏گیرد و لذا، جامعه‏پذیرى، یادگیرى تدریجى هنجارها، ایستارها و رفتار قابل قبول براى یک نظام سیاسى است. (کمالى، 1374)
فرهنگ سیاسى رضایت‏مندانه و عقلانى: نقش بسیار مهم فرهنگ سیاسى مقابله با بحران هویت و شکل دادن به هویت ملى است. (کامروا، 1999) هویت ملى، بخش جدایى‏ناپذیر فرهنگ سیاسى است و فرهنگ سیاسى تاحد بسیار زیادى از احساسى که مردم از خود دارند تاثیر مى‏پذیرد. همین مساله بر برداشت مردم از نهادهاى سیاسى موجود و درک کلى آنها از سیاست تاثیر دارد. برداشت مردم از خود بعنوان بخشى از ملت، هویت جمعى، به شدت بر روابط و نحوه برخورد آنها با اهداف سیاسى تاثیر دارد. فرهنگ سیاسى با استفاده از سمبل‏هاى وفادارى‏هاى ملى، تغییر اجتماعى و احساسات ملى به تقویت هویت ملى پرداخته و بدین صورت به ساختار سیاسى دولت مشروعیت مى‏بخشد. البته باید به این نکته توجه نمود که در صورتى فرهنگ سیاسى مى‏تواند چنین نقشى را ایفا نماید که جهت‏گیرى سیاسى مردم نسبت به بدنه سیاسى نظام (نخبگان، سیستم سیاسى و حکومت)، و نیز دید آنها نسبت به تاثیرگذار بودن بر روند سیاسى کشور و اتفاقات سیاسى جامعه عقلانى، مشارکتى و رضایت‏مندانه باشد.
رقابت سیاسى سالم: رقابت سیاسى به هر نوع اقدام داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته، بى‏سازمان، مقطعى یا دائمى و ... به صورت قانونى یا غیرقانونى به منظور کسب قدرت اطلاق مى‏شود. بر همین مبنا از لحاظ نظرى سه الگوى رقابت در جامعه‏شناسى قابل شناسایى است: الگوى رقابتى بر نظام سیاسى، الگوى رقابتى براى نظام سیاسى و الگوى رقابت در چارچوب نظام سیاسى. (وینر، 1981) در حال حاضر، الگوى سوم یا همان رقابت در چارچوب نظام سیاسى، عالى‏ترین مدل و الگو براى توسعه پایدار یک نظام سیاسى، محسوب مى‏شود؛ چرا که دو الگوى دیگر جز هزینه و خسارت‏هاى احتمالى پیامدهاى دیگرى نخواهد داشت. الگوى مذکور، با تحول در شخصیت فردى، زمینه ساختاریابى یک جامعه موفق را بوجود آورده و با افزایش اعتماد و حساسیت سیاسى افراد، مشارکت سیاسى آنها را نیز افزایش مى‏دهد؛
نظم اجتماعى: نظم اجتماعى - به معناى اطاعت تمامى اعضاى یک جامعه از هنجارها، ارزش‏ها و قوانین که اساس قوام جامعه را تشکیل مى‏دهند - از عوامل بسیار مهم در توسعه پایدار ملى محسوب مى‏گردد. علاوه بر این، مفهوم نظم اجتماعى مى‏تواند به طور مستقیم، هماهنگى، تعادل و انسجام روابط اجتماعى را برساند، که مجموع افراد جامعه را از طریق فعل و انفعال سازوکارهاى اقتصادى و سیاسى به سوى زندگى مشترک جلب کنند و خواست گذران حیات در جمع را پدید آورند. در یک تعریف نسبتا جامع نظم اجتماعى از مجموعه آرمان‏ها و هنجارهاى مشترک، مجموعه تعاملات اظهارى(1) و مجموعه مواضع اجتماعى بوجود مى‏آید. بنابراین نظم اجتماعى نتیجه نفوذ متقابل مجموعه‏هاى مشترک آرمانى و هنجارى با شبکه‏هاى فرصتى و تعاملى کنش‏گران فردى و جمعى است.(چلبى، 1375)
رضایت سیاسى: به اعتقاد اکثر نظریه‏پردازان، رضایت سیاسى که در چارچوب کلى رضایت از زندگى قرار دارد، از اهمیت بسیار زیادى براى توسعه پایدار ملى برخوردار است. رضایت از زندگى، منعکس کننده احساس و نظر کلى افراد یک جامعه نسبت به محیطى است که در آن زندگى مى‏کنند. بطور کلى مى‏توان رضایت از زندگى را تا حدود زیادى‏به رهایى فرد از احساس نیاز و ترس دانست. بنابراین، احساس رضایت از زندگى به علت وجود امنیت عینى و ذهنى در جامعه منتج شده و تاثیر بسیار مهمى بر فرهنگ مدنى یک جامعه دارد. رضایت سیاسى، به رضایت مردم از عملکرد دولت مربوط مى‏گردد. (اینگلهارت، 1373) فرهنگ مدنى، شامل مجموعه شاخص‏هاى رضایت از زندگى، اعتماد به یکدیگر رضایت سیاسى در نظر گرفته شده است. این شاخص‏ها مستقیما بر وفادارى آگاهانه مردم از دولت و حفظ نظم موجود و مشارکت سیاسى تاثیرگذار است.
با توجه به مؤلفه‏هاى مذکور مى‏توان گفت: اگر هدف بلند مدت توسعه ملى پایدار را، دستیابى به سطحى از توسعه ظرفیت‏ها و قابلیت‏هاى تولید و بازتولید خلاقیت، ثروت، قدرت و حیثیت ملى بدانیم - به گونه‏اى که بتواند، امنیت، آزادى، کرامت، مشارکت، رفاه و عدالت را براى آحاد ملت فراهم کند - هدف دراز مدت بعد سیاسى این توسعه نیز باید دستیابى به نوعى از نظم، ثبات و تعادل پایدار سیاسى و اجتماعى باشد. به طور مسلم این جنبه از توسعه، اتکاى کمترى به کاربرد زور و اقتدار دولت دارد و بیشتر متکى به سازوکارهاى خود تنظیم کننده میان عرصه‏ها، نیروها و نهادهاى مختلف اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى؛ یعنى متکى به گسترش فرهنگ مشارکت، اخلاق و فضیلت مدنى مى‏باشد. این مفهوم از توسعه با مؤلفه‏هایش است که امروزه مى‏تواند زیربناهاى مقاوم‏سازى و توانمندسازى یک جامعه را بوجود آورد و از اینجاست که رسالت رسانه در عرصه توسعه ملى پایدار به عنوان وسیله‏اى براى توانمندسازى مشخص مى‏گردد. توانمندسازى، سازوکارى است که از طریق آن افراد، گروه‏ها و اجتماعات به کنترل و تسلط بر شرایط اقتصادى و اجتماعى، مشارکت دموکراتیک در اجتماع و رویدادهاى خبرى مربوط به خودشان نائل مى‏شوند. معمولا نقطه شروع در فرایند توانمندسازى، آگاهى بخشى به افراد، گروه‏ها و اجتماع از شرایط و نیازهایشان مى‏باشد. برهمین اساس، رسانه باید بکوشند تا با شناسایى نیاز افراد و انعکاس آنها به نهاد حکومت، به ایجاد زمینه‏هاى لازم براى مدنیت سیاسى، گسترش روابط اجتماعى، شکل دادن به عرصه عمومى و ایجاد اعتماد اجتماعى‏به عنوان شرایط لازم براى توسعه پایدار ملى بپردازند. اما از آنجایى که مهم‏ترین رسالت رسانه‏ها در توسعه پایدار ملى، فرهنگ‏سازى است، در قسمت بعدى مقاله به بررسى این بعد از رسالت رسانه مى‏پردازیم.

رسانه و فرهنگ‏سازى

رسالت رسانه در عرصه فرهنگ‏سازى، مساله بسیار مهمى است که باید در زمینه توسعه پایدار ملى به آن پرداخت. البته قبل از هر چیز باید به ارائه تعریفى از مفهوم فرهنگ بپردازیم.
فرهنگ، شیوه ویژه‏اى از زندگى است که ارزش‏ها، سنت‏ها، باورها، اهداف مادى و سرزمینى، آن را شکل مى‏دهند و نظام بوم شناختى پیچیده و پویایى از مردم، اشیاء، جهان‏بینى‏ها، کنش‏ها و شرایطى به شمار مى‏آید، که در ارتباطات روزمره و اندر کنش اجتماعى دگرگونى مى‏یابد.(لال، 1379، 214)
با فرض گرفتن چنین تعریفى از فرهنگ، مى‏توان لایه‏هاى شش‏گانه‏اى براى آن تبیین نمود، که شامل: باورها، ارزش‏ها و هنجارها (به عنوان هسته فرهنگ) و نمادها، اسطوره‏ها، آیین‏ها، آداب و رسوم، و فناورى‏ها(به عنوان پوسته فرهنگ) مى‏گردد. بر این اساس، فرهنگ‏سازى مشتمل بر دو بعد فرهنگ‏پذیرى؛ یعنى تاثیرگذارى بر هسته و پوسته فرهنگ و فرهنگ‏گرایى به معناى تاثیرگذارى بر پوسته فرهنگ مى‏گردد. رسانه در عرصه هسته فرهنگ، از توان تعلیمى و تثبیتى در زمینه فرهنگ‏پذیرى برخوردار است و در مورد پوسته فرهنگ، داراى توان تغییر رفتارها و الگوهاى اجتماعى در جهت فرهنگ‏گرایى هستند. رسانه از رهگذر نمادسازى، جامعه‏پذیرى و الگوسازى رفتارى این توانایى را دارد که در رفتار افراد تغییرات مهمى را بوجود آورد. (خانیکى، 1376) رسانه مى‏تواند با استفاده از فرایند دائمى و پویا، عناصر قوى فرهنگى مورد نظر، از جمله باورها و مقدسات را انتقال داده و با ارائه مدل‏هاى فکرى فرهنگ مورد نظر شیوه تفکر، رفتار و نگرش افراد را تغییر دهد. در واقع، رسانه از طریق تغییر ایستارها، الگوهاى رفتارى، اصلاح تفاسیر شناختى، جامعه‏پذیرى ارزش‏ها، تهییج احساسات، جهت‏دهى به افکار عمومى و شکل‏دهى به باورها، تصاویر و ذهنیات اجتماعى از توان فرهنگ‏سازى برخوردار است و در واقع مى‏توان فرهنگ‏سازى را فرایندى دانست که موجبات محتواسازى، ساختاریابى، اصلاح بخشى و مشارکت‏دهى اجتماعى را از رهگذر تعامل‏گرایى جوامع را فراهم مى‏سازد (دهشیرى، 1380).
فرهنگ‏سازى، به‏ویژه از رهگذر رسانه به دو صورت فرهنگ‏پذیرى و فرهنگ‏گرایى انجام مى‏پذیرد. منظور از فرهنگ‏پذیرى، فرایندى دائمى، پایدار و پویا و نه مقطعى یا موقتى است که متضمن پذیرش انتقال عناصر قوى فرهنگ دیگرى از جمله باورها و مقدسات آن و نیز اخذ مدل‏هاى فرهنگ دیگر است که تغییر در شیوه تفکر را به همراه دارد.
اما در خصوص فرهنگ‏گرایى به معناى تغییر پوسته فرهنگ در اثر تماس با فرهنگ دهنده، باید اذعان داشت، که فرایند مذکور با توجه به جنبه تحول‏پذیرى لایه بیرونى فرهنگ، از رواج بیشترى برخوردار است، به‏طورى که در تماس دائم فرهنگ‏ها با یکدیگر بر اساس شرایط و تعاملات زمان و مکان، موجبات تغییر در شیوه زندگى فرهنگ عمومى میزبان در اثر ورود و رخنه فرهنگ میهمان فراهم مى آید. بر این اساس، فرهنگ‏سازى در داخل رسانه تعریف مى‏شود؛ به گونه‏اى که رسانه قابلیت آن را دارد که در فرایند فرهنگ‏گرایى یا فرهنگ‏پذیرى، به تبیین علایق و منافع اجتماعى مبادرت نماید. به عبارت دیگر، رسانه صرفا به درونى‏سازى فرهنگ نمى‏پردازد، بلکه هم‏چنین آن را ابداع، یا اصلاح و یا منتقل مى‏کند. لذا فرهنگ‏سازى را مى‏توان یک فرایند ارتباطى دانست، که از عناصر پویا و واسطه‏اى برخوردار است و از رهگذر آن مفاهیم، ایده‏ها، مذهب، سنت، زبان، آیین‏ها، نهادها، واکنش‏ها و انتظارات بازتولید و از رهگذر تعامل نمادین مى شوند.(رفیع‏پور، 1387) در یک جمع‏بندى کلى مى‏توان نقش رسانه در عرصه فرهنگ‏سازى را اینگونه عنوان نمود:
ایفاى نقش در زمینه باورپذیرى، مفهوم‏سازى، اندیشه‏ورزى و تبیین الگوهاى فکرى و انسجام بخشى به نظام‏هاى معنایى به منظور ارتقاى سطح دانش و معرفت عمومى؛
بازسازى فرهنگ، افکار و عقاید موجود در جامعه و استحکام بخشیدن به آن؛
از آنجا که ارتباطات، تعامل را تسهیل مى‏کند و انتقال اطلاعات و دانش را ممکن مى‏سازد، لذا جاودان‏کننده فرهنگ به شمار مى‏آید. براین اساس، رسانه با نهادینه‏سازى نحوه نگرش جامعه به دنیا، نظام فکرى و درک مردم از دنیاى اطراف، نقش اساسى در فرهنگ‏سازى دارد؛
رسانه با توانایى انتقال ارزش‏ها و ترسیم ایدئولوژى مسلط، نقش تاثیرگذارى را در شکل‏دهى به آگاهى عمومى ایفا نموده و مى تواند الهام بخش تفکر و رفتار اجتماعى سازگار با باورهاى حاکم باشد؛
رسانه از این توانمندى برخوردار است که به مردم بگوید: چه موضوعاتى مهم به‏نظر مى‏رسد. بنابراین، مى‏تواند با قدرت اقناعى خود نظام عقیدتى را در جامعه تعمیق و تحکیم نماید؛
رسانه از توانمندى اندیشه‏پردازى و الگوسازى به معناى ترویج اعتقادات و ایده‏هاى مشترک جامعه و بنیادهاى مذهبى و عقیدتى موجود در نظام اعتقادى جامعه برخوردار است که از رهگذر ساخت و تولید، انتقال و توزیع و دریافت و مصرف دانش، اندیشه و تفکر صورت مى‏پذیرد؛
توانمندى رسانه در ارائه اندیشه‏اى جذاب، عملى، کارآمد و مجاب‏کننده خردها براى تبیین عقاید و دیدگاه‏هاى ملى و آگاهى بخشى به مردم و مشروعیت‏دهى درباره ایده‏هاى مسلط از طریق جهت دهى به تفکر و اقدام اجتماعى این اقدام مى‏تواند با تحکیم ساختارهاى معرفتى و فرهنگى جامعه به ثبات و انسجام اجتماعى منجر شود؛
رسانه به عنوان بازتاب‏دهنده ارزش‏هاى فرهنگى و ایدئولوژى جامعه مى‏تواند به ترسیخ و ترویج ارزش‏ها به عنوان ایستارهاى عمیق و پایدار بپردازد. واقعیت آن است که قسمت عمده نقش رسانه در دنیاى کنونى، اطلاعات و ارتباطات چنین فرهنگ‏سازى ایدئولوژیک است؛
توانمندى رسانه در جهت هنجارسازى براى تقویت مؤلفه‏ها و شاخص‏هاى قدرت و امنیت حکومت همانند احترام به هویت‏هاى فرهنگى و ارزش‏هاى ملى و تاریخى، احقاق حقوق انسان‏ها، هنجارهاى اخلاقى، امنیت انسانى، مردم‏سالارى، مقابله با تبعیض قومى و نژادى است؛
رسانه با قدرت بالاى تصویرسازى مى‏تواند از رهگذر خلق و آفرینش نمادها و تفسیر آنها به شناساندن الگوها و فرایندهاى فرهنگى بپردازد؛
رسانه نقش بسیار مهمى در جامعه‏پذیرى و درونى کردن منابع تشکیل دهنده سرمایه اجتماعى، به خصوص مشارکت دارد؛ زیرا رسانه با جامعه‏پذیرى و درونى کردن آیین‏ها، آداب و رسوم، تشریفات، عادت‏ها و سنت‏هاى اجتماعى، موجب تقویت انسجام اجتماعى و ارتقاى حس وحدت در جامعه شده و سرمایه انسانى لازم را براى مشارکت اجتماعى فراهم مى‏آورد. علاوه‏براین، رسانه از رهگذر جامعه‏پذیرى و الگو سازى رفتارى سازوارى بین اجتماع و ساختار قدرت را افزایش و تعارض بین هویت‏هاى فردى و اجتماعى را حل مى‏نماید، که همین کارکرد رسانه مى‏تواند تاثیر بسیار مهمى بر توسعه پایدار ملى داشته باشد.

جمع‏بندى و نتیجه‏گیرى

امروزه توسعه پایدار ملى و انسان‏هاى توانمند، نه تنها لازمه پیشرفت در دنیاى کنونى است، بلکه زیربناى اساسى براى موفقیت افراد یک جامعه نیز به شمار مى‏رود. ظرفیت‏سازى، عدالت اجتماعى، نظم اجتماعى، رقابت سیاسى سالم، فرهنگ سیاسى عقلانى، رضایت و حساسیت سیاسى و رشد شخصیت فردى از لوازم اصلى توسعه پایدار است که رسانه‏ها مى‏توانند با ایجاد زیربناهاى لازم براى رشد مدنیت سیاسى، افزایش حقانیت سیاسى و گسترش روابط اجتماعى در این زمینه، نقش بسیار مهمى را ایفا نمایند. رسانه‏ها باید با آموزش اصول شهروندى، تنویر و آگاه سازى مردم نسبت به حقوق خود، تقویت همگرایى ملى و گسترش روابط اجتماعى در ایفاى این رسالت خود بکوشند.
در رابطه با نقش رسانه در توسعه پایدار ملى نیز مى‏توان مهم‏ترین رسالت آنها را فراهم آوردن ظرفیت‏هاى لازم براى شکل گرفتن مؤلفه‏هاى توسعه پایدار ملى که در این مقاله به آن اشاره نمودیم دانست. در این زمینه کنترل و نظارت رسانه بر دولت به منظور فراهم نمودن مسیر هموار براى توسعه پایدار و ایجاد توانمندى‏هاى اجتماعى لازم براى افراد جامعه از اهمیت بسزایى برخوردار مى‏باشد. (نظرپور، 1378). رسانه نقش بسیار مهمى در این مرحله براى تقویت استقلال قوا، ایجاد هماهنگى میان آنها، تقویت جامعه مدنى و جلوگیرى از انسداد سیاسى دارد. (حقى، 1381) کنترل و نظارت رسانه بر دولت در این زمینه‏هاست که مى‏تواند دولت را در تنظیم قواعد و مقررات، نهادسازى و تنظیم روابط میان نهادها و نیروهاى اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى همراهى نماید. (همان) اما رسالت مهم دیگر رسانه در مسیر توسعه ملى پایدار، تقویت مدنیت سیاسى از طریق تحکیم عقلانیت ارتباطى، تقویت اخلاق و فضیلت مدنى است. رسانه این نقش را از طریق تعمیق آگاهى هاى مربوطه به حیات مدنى و درک پیوند میان حقوق و مسئولیت‏هاى شهروندى، تحکیم فرهنگ مشارکت داوطلبانه شهروندان ایفا مى‏نماید. (ذاکر، 1376) بنابراین، شکل دادن به دولت شهروندمدار تعامل‏گرا، دستیابى به توسعه فرهنگ مدنى و تبدیل آحاد جامعه به شهروندان آگاه، مسئول، متعهد و توانمند با شخصیتى منظبط و رشد یافته از مهمترین رسالت‏هاى رسانه در عرصه توسعه‏پایدار ملى محسوب مى‏گردد، که دستیابى به این اصول تنها با برقرارى سطوح بسیار بالایى از امنیت، عدالت و انضباط اجتماعى داوطلبانه، به همراه آزادى عقلانى حاصل مى‏شود. رسانه مى‏تواند با تبدیل نمودن سه مؤلفه فوق براى آحاد جامعه به عنوان ارزش‏هاى اساسى و پایدار، از تنش‏ها و درگیرى‏هاى بیش از اندازه و معمولا مخرب جلوگیرى نماید. در چنین حالتى، افراد انرژى خود را براى خودسازى فکرى، فرهنگى و مشارکت سازنده و فعال در امور اجتماعى و سیاسى بکار مى‏برند. رسانه باید با ایفاى نقش فعال در گسترش مدنیت سیاسى، شکل دادن به عرصه عمومى، ایجاد و گسترش اعتماد عمومى و فرهنگ‏سازى، رسالت خود را در این زمینه ایفا نمایند.
امروزه، رسانه‏هاى جمعى قابلیت تاثیرگذارى بسیارى بر تحولات اجتماعى و سیاسى دارند به خصوص در جامعه ما نه تنها به مثابه جایگزینى براى احزاب، بلکه به عنوان حامل رسالت سازندگان و تثبیت‏کنندگان جامعه مدنى نیز نقش ایفا مى‏کنند. برهمین اساس، مى‏توان گفت که با جمع‏آورى و سامان دادن اخبار و تدقیق و تحلیل آنها براى اهداف بازیگران و تصمیم‏سازان، مى‏توانند مهم‏ترین نقش را در توانمندسازى و رشد شخصیت افراد جامعه ما و ایجاد مدنیت سیاسى بازى نمایند؛ زیرا این‏گونه ارائه اطلاعات سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و علمى و فنى، که به وسیله رسانه‏ها ارائه مى‏شوند مى‏توانند موجب تقویت و تغییر فرایند ادراک افراد جامعه شوند؛ چرا که تغییر مثبت ادراک افراد یک جامعه در راستاى توسعه سیاسى و فرهنگى، نقش مهمى در توانمند شدن افراد دارد؛ زیرا به بیان گوهربار بنیانگذار انقلاب اسلامى حضرت امام خمینى(ره) رسانه‏ها باید همانند معلمینى به ترتبیت جامعه پرداخته و آرمان ملت را منعکس نمایند.( صحیفه نور، ج 6، ص 191)
البته رسانه‏ها در راه ایفاى این رسالت مهم با آسیب‏هایى نیز روبرو هستند، که فقدان تعریف مشترک از منافع و امنیت ملى و تقلیل و تحدید این مفاهیم در سطح تمایلات جناحى، فقدان شفافیت در مواضع رسانه‏ها و عدم تمایز خودى از غیرخودى، کدر بودن مرزها و اصول مترتب بر فعالیت‏هاى رسانه‏اى، ایفاى نقش یک حزب تمام و حاملان جامعه مدنى، توسعه‏نیافتگى، عدم قاعده‏مندى بازى‏هاى رسانه‏اى سیاسى و پایین بودن سطح آستانه تحمل در رسانه‏ها، فقدان نهاد نظارتى کنترلى بر فعالیت رسانه‏ها، نارسایى‏هاى قانونى و فقدان مجارى نهادى قانونى مناسب براى انعکاس نظرات و انتقادات روزنامه‏نگاران، راه یافتن سیاست‏بازى و سیاست‏سازى به عرصه رسانه‏ها، شخصیت‏مدارى و برترى منافع جناحى بر منافع ملى و نهادینه شدن مخالفت به جاى انتقاد سازنده در رسانه‏ها از مهم‏ترین آسیب‏هایى است که رسانه‏ها را از ایفاى رسالت خود براى دست یافتن به توسعه پایدارملى باز مى‏دارد.
برهمین اساس، مى‏توان با رفع ابهامات و ایهامات قانون رسانه‏ها و فعال شدن دادگاه رسانه‏ها و هیأت منصفه براى ایجاد موانع قانونى لازم در مقابل دخالت سایر واحدهاى قضایى در امر نظارت بر رسانه‏ها، رسانه‏اى کردن کنترل و نظارت بر رسانه‏ها، تدوین و تنظیم طرحى کاربردى براى تعریف اصول و تحلیل و توافق عملى رسانه‏ها بر رعایت آنان، تدوین و تعریف انتظام و قواعدى در پراکندگى و کثرت موجود، تعریف مقررات تشویقى و تنبیهى (بازدارنده) با تضمینات کافى و فعال و نیز درگیر کردن بیش‏تر انجمن صنفى رسانه‏ها در امور نظارتى کنترلى، تضعیف هویت‏هاى فردى و گروهى افراطى و نامعقول و تقویت خط معقول رسانه‏اى و اعتمادسازى و مقبولیت‏سازى در مورد رسانه‏ها و نیز جناح‏زدایى و تعریف و تثبیت مواضعى کاملاً ملى براى فعالیت‏هاى رسانه‏ها آسیب‏هاى مذکور مقابله نمود.

پی نوشت ها :

1. از لحاظ تحلیلى تعامل داراى دو وجه ابزارى و اظهارى است. در تعامل با وجه صرفا ابزارى، دیگرى و تعامل براى کنشگر جنبه کاملا ابزارى دارد. چنین تعاملاتى معمولا زیاد انجام مى‏شوند و بیشتر داراى خصلت تصادفى و مشروط هستند. در بعد اظهارى تعامل، تعامل فرد حائز ارزش درونى است. به عبارتى تعامل هدف است نه وسیله. از طریق تعامل اظهارى است که ما، اجتماع یا گروه اجتماعى شکل مى‏گیرد.(چلبى، 1375)

منبع ماهنامه پگاه حوزه شماره 294

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.