تفسیر پژوهی های جامع

مطالعات قرآنی در معنای عام و گسترده آن را می توان از حیث نسبتشان با مقوله ی تفسیر به سه دسته پیشاتفسیر، تفسیر و پساتفسیر تقسیم کرد. مطالعات پیشاتفسیری آن دسته از مطالعاتی هستند که
سه‌شنبه، 9 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تفسیر پژوهی های جامع
 تفسیر پژوهی های جامع

استاد راهنما: دکتر محمد علی مهدوی راد
استادان مشاور: دکتر محمد کاظم شاکر و دکتر سیّد رضا مؤدّب
نویسنده:سید هدایت جلیلی سنزیقی


 

( پژوهشی در الگوهای زرقانی، ذهبی، طباطبایی، معرفت، فهد رومی و بابایی)

موضوع

مطالعات قرآنی در معنای عام و گسترده آن را می توان از حیث نسبتشان با مقوله ی تفسیر به سه دسته پیشاتفسیر، تفسیر و پساتفسیر تقسیم کرد. مطالعات پیشاتفسیری آن دسته از مطالعاتی هستند که داده های مفید و مؤثر بر فرایند تفسیر را تدارک می کنند و مفسران با تکیه بر آنها به ساخت تفسیر گام می نهند. مطالعات تفسیری نیز عبارت است از آنچه که مفسر در تعامل با متن و در مقام تفسیر آن فراچنگ آورده و پیش می نهد. مطالعات پساتفسیری، آن دسته از مطالعاتی هستند که این فرآورده های حاصل از تفسیر را مورد مطالعه و تبیین قرار می دهند.
مطالعات پساتفسیری به مثابه قلمروی مستقل و نوپدید، ابتدا در مغرب زمین و به طور مشخص با کتاب گرایش های تفسیر اسلامی و با کوشش ایگناتس گولدتسیهر به سال 1920 آغاز گردید. کتاب گولدتسیهر پس از چند دهه به عربی ترجمه شد و قرآن پژوهان مسلمان از رهگذر آن با این ساحت از پژوهش آشنا شدند و بدان روی آوردند و طی چند دهه ای از این روی کرد و اقبال می گذرد، آثار بسیاری به قلم تفسیر پژوهان مسلمان پدید آمده است. این ساحت از مطالعات اکنون گونه ها و تنوعات بسیاری را در برگرفته است و به نقطه ای رسیده است که می توان می باید خود این قلمرو از مطالعات را موضوع مطالعه قرار داد و از چندوچون و سمت و سوی آن پرسید.
پژوهش حاضر این قلمرو نوپدید از مطالعات را موضوع پژوهش خود قرار داده است. از این رو، می توان گفت که موضوع پژوهش حاضر، مطالعات پساتفسیری تفسیرپژوهان مسلمان است و دامنه آن - از میان تفسیر پژوهی های جامع، روش محور، مفسر محور و تفسیر محور - محدود به تفسیر پژوهی های جامع است و از این میان، الگوهای زرقانی، ذهبی، طباطبایی، معرفت، فهد رومی و بابایی را به مطالعه گرفته است؛ با این باور که برآیند و برون داد آن، می تواند تصویری گویا و وفادار از چندوچون و سمت و سوی مطالعات پساتفسیری تفسیرپژوهان مسلمان فراپیش نهد و تفسیرپژوهان را به بازنگری و تحول در آن فرا بخواند.

مسئله، پرسش ها و رویکرد

دغدغه و مسئله اصلی پژوهش حاضر ناکامی ها و ناکارآمدی های مطالعات پساتفسیری تفسیرپژوهان مسلمان است و در پی بر آفتاب افکندن سر این ناکارآمدی است. از این رو، پرسش های محوری آن معطوف به سنجش بضاعت بنیان های معرفت شناسی، پایه های روش شناختی و بهره های منطقی تفسیرپژوهی مسلمانان و یافتن رخنه ها و آسیب های معرفتی است که متوجه این حوزه از مطالعات و پژوهش هاست و به فرجام، می خواهد آشکار کند که این مطالعات پساتفسیری چه میزان در تبیین واقعیت متکثر تفاسیر قرآن کامیاب و کارآمد بوده اند؟
بر این اساس، الگوها و تفسیرپژوهی های شش گانه پیش گفته را با پرسش های زیر روبه رو ساخته است:
1. مطالعات پساتفسیری مذکور چه درکی از « پدیده تفسیر» دارند و چه فرآیندی را در تبیین « چیستی تفسیر» و تمایز بخشی میان تفسیر با مقولات مشابه آن طی می کنند؟
2. آنها چه تعریضی از « ژانر تفسیر» و مؤلفه های آن عرضه می کنند؟
3. ترمینولوژی و مجموعه مفاهیمی که به مثابه ابزارهای معرفتی برای تحلیل و تبیین تفاسیر تدارک کرده اند، چه میزان روش و کارآمد است؟
4. سامانه ای که برای طبقه بندی گونه های تفسیری فراهم آورده و به کار بسته اند، چه میزان به عمق تفاسیر نفوذ می کند و تفاوت آن ها را آشکار می کند؟ چه اشکالات و نارسایی های منطقی در این طبقه بندی ها دیده می شود؟
5. تعریفی که از یکایک گونه های تفسیری به دست می دهند، چه میزان کارآمد، عینی و تمایزبخش است؟
6. فرآیندی که در تعیین مصداق برای گونه های تفسیری طی می کنند، بر چه ملاکی استوار است؟
7. فرایند و روندی که در بررسی مصداقی دارند، چه میزان بر مدار روش شناسی و گونه شناسی تفسیر می گردد؟
8. چه میزان به لوازم و مقتضیات بین رشته ای بودن تفسیر پژوهی ملتزم بوده اند؟ و به فرجام،
9. این تفسیر پژوهی ها چه ماهیتی دارند؟ و چه کارکرد و اهدافی را تأمین می کنند؟
پژوهش حاضر مسئله محور، برون دینی، برون تفسیری، برون تفسیر پژوهی، درجه دوم و پسینی است و رهیافتی تحلیلی - منطقی دارد و صرفاً به تحلیل مفهومی، تحلیل گزاره ای، تحلیل مبانی معرفتی و تحلیل لوازم منطقی نظریه ها و دیدگاه ها می پردازد. فرایند چنین رویکردی از دو مرحله « فهم» و « نقد» تشکیل می شود؛ با این توضیح که در پی آشکار ساختن مبانی و لوازم پاره ها و مؤلفه های این تفسیرپژوهی ها و سنجش و داوری روش شناختی، معرفت شناختی و منطقی آنهاست.
اهمین پژوهش حاضر در آشکارسازی کاستی ها و کژراهه های راهبردی و رخنه ها و آسیب های روش شناختی و معرفت شناختی در ساحت تفسیرپژوهی است و اگر در دو گام تشخیص مسئله و رائه راه حل، موفق و کامیاب باشد، کاربست برون دادهای آن در حوزه تفسیرپژوهی می تواند در بنای تفسیرپژوهی روشمند و کارآمد یاری بخش و تحول آفرین باشد.
پژوهش حاضر، پیشینه ای ندارد. تاکنون پژوهشی که مطالعات پساتفسیری را از زاویه روش شناسی و تحلیلی بررسی، تحلیل و نقد کرده باشد، پدید نیامده است و نگارنده اثر مستقلی که مسئله پژوهش حاضر را موضوع خود قرار داده باشد، سراغ ندارد. بنابراین، پژوهشِ حاضر از این حیث، از تجربه ها و کوشش های پیشینیان و از آزمون و خطاهای آنان محروم است. نگارنده کار خود را چونان گام زدن در راهی می بیند که نه از پیش بوده است و نه گامی به خود دیده است. از این رو، خود باید مسیر را پدید آورد و درشتی ها و فراز و نشیب های آن را هموار کند.

فرایند و ساختار

پژوهش حاضر در چند بخش سامان یافته است: «آغاز»، « درآمد»، « انجام» و « فرجام». این پژوهش، همچون هر پژوهشی نیازمند برداشتن گام هایی است که آن را تا آستانه بحث اصلی یاری رساند. این مهم، در این پژوهش بر دوش دو بخش « آغاز» و « درآمد» نهاده شده است.
بخش « آغاز» مختصات، گام ها و مفاهیم کلیدی این پژوهش را برای خواننده بیان می کند و مسئله اصلی و اهمیت این پژوهش را باز می گوید و به روش، رویکرد، دامنه و پیشینه پژوهش حاضر اشاره می کند. آن گاه به روشنگری در مفاهیم کلیدی این پژوهش، یعنی «تفسیر»، « پژوهش» و « تفسیرپژوهی» می پردازد.
بخش « درآمد» نیز، ابتدا پیشینه ها و پیش زمینه های دینی و تاریخی تفسیرپژوهی را گزارش می کند و خاستگاه و چگونگی موضوعیت یافتن مقوله « روش تفسیر» در ساحت تفسیر قرآن را تحلیل می کند و پس از آن، به گونه شناسی، دسته بندی و سنخ شناسی مطالعات ناظر به روش و روش شناسی تفسیر روی می آورد و از پی آن، به بازشناسی و تمایزبخشی متون و مطالعات تفسیرپژوهی همت می گمارد و مطالعات « درجه اول» را از مطالعات « درجه دوم» و « متن دو» را از « متن سه» جدا می سازد.
سپس، با اشاره به آمیختگی و تمایزنایافتگی سطوح معرفتی در تفسیرپژوهی مسلمانان، از دشواره های راه در پژوهش حاضر سخن می گوید و در ادامه، باب بحث نسبتاً مبسوطی را در تفسیرپژوهی گولدتسیهر می گشاید تا اولاً نمونه ای از تفسیرپژوهی جامع قرآن پژوهان غربی را در کنار شش الگوی تفسیرپژوهی جامع در جهان اسلام بنشاند و امکان مقایسه و بررسی تطبیقی میان این دو قلمرو را فراهم آورده باشد و هم داده های لازم برای پاسخ به این پرسش را تدارک کرده باشد که « تفسیرپژوهی مسلمانان چه میزان تحت تأثیر کار گولدتسیهر بوده و چه میزان با مبانی و روش آن هم سو و هم سنخ است؟».
بخش « انجام»، بدنه اصلی پژوهش حاضر را در بردارد. در این بخش، شش الگوی مذکور از حیث مؤلفه های زیر تحلیل و نقد شده اند: 1. درکی که از « پدیده تفسیر» دارند و فرایندی که برای تبیین « چیستی تفسیر» طی می کنند و تمایزی که میان تفسیر با مقولات مشابه آن می نهند؛ 2. تعریفی که از « ژانر تفسیر» و مؤلفه های آن عرضه می کنند؛ 3. ترمینولوژی و مجموعه مفاهیمی که به مثابه ابزارهای معرفتی برای تحلیل و تبیین تفاسیر تدارک کرده اند؛ 4. سامانه ای که برای طبقه بندی و تمایزبخشی گونه های تفسیری فراهم آورده و به کار بسته اند؛ 5. تعریفی که از یکایک گونه های تفسیری به دست می دهند؛ 6. فرایندی که در تعیین مصداق برای گونه های تفسیری طی می کنند و ملاکی که برای این کار عرضه می کنند؛ 7. فرایند و روندی که در بررسی های مصداقی دارند؛ و به فرجام، 8. جنس مطالعه و رویکردی که در سراسر تفسیرپژوهی دارند و اهدافی که دنبال می کنند و کارکردهای معرفتی و غیرمعرفتی این تفسیرپژوهی ها.
بخش « فرجام» نیز - چنان که از نامش پیداست - برآیند تحلیل ها و نقدهای روش شناختی و معرفت شناختی ناظر به الگوهای شش گانه مذکور را در بردارد و از دل این نقدها و تحلیل ها، پیشنهادهایی برای « تفسیرپژوهی» و « پژوهش در تفسیر پژوهی» برآورده و پیش می نهد.

برآیند و نتایج

پژوهش حاضر در تحلیل و نقد الگوهای تفسیر پژوهی زرقانی، ذهبی، طباطبایی، معرفت، فهد رومی و بابایی، هر یک از مؤلفه های هشت گانه ی این الگوها را به تفکیک و تمایز و جداگانه گزارش، تحلیل و نقد کرده است و در پایان هر بخش، برآیند وضعیت این الگوها را از حیث مؤلفه ها و محورهای هشت گانه آشکار ساخته است و در گام واپسین، در ذیل عنوان « تحلیل و نقد نهایی» ویژگی ها و شاخصه های مشترک آنها حول محورهای هشت گانه پرداخته است.
« تحلیل و نقد نهایی»، نتایج پژوهش حاضر را در دو بخشِ « نکات کلان» و « نکات جزئی» دسته بندی و ارائه کرده است. نکات کلان، معطوف به کلان تفسیرپژوهی ها و نکات جزئی نیز، ناظر به یکی از اضلاع و جنبه های تفسیرپژوهی های مورد مطالعه است.
در این فرصت از میان 6 نکته کلان و 27 نکته جزئی و موردی، به پاره ای اشاره می کنم:
تحلیل و نقد شش الگوی تفسیرپژوهی جامع تفسیرپژوهان مسلمان ( زرقانی، ذهبی، طباطبایی، معرفت، فهد رومی و بابایی)، نشان می دهد که در بحث از چیستی تفسیر، به جای تبیین پدیده تفسیر، به تحلیل واژگانی « تفسیر» روی آورده اند و کوشش آنها در تمایزبخشی میان «تفسیر» و «غیرتفسیر» پاسخگوی پرسش ها و نیازهای امروز نیست. این الگوها بر هیچ تبیینی از «ژانر تفسیر» و مؤلفه های آن استوار نیستند و از حیث ترمینولوژی و مفهوم پردازی آشفته، مضطرب و ناکارآمدند و در به دست دادن مؤلفه های یک اثر تفسیری ناکامند. در این الگوها نه گونه شناسی کارآمدی از روش های تفسیری صورت پذیرفته است و نه دسته بندی قابل دفاعی از روش ها و گونه های تفسیری عرضه شده است و نه تعریف و مرزبندی روشن و شفاف از آنها به دست داده شده است و نه ملاک و سنجه ی عینی و فیصله بخشی در مقام تعیین مصادیق تفاسیر از حیث روش های تفسیری عرضه شده است.
فرایند تفسیرپژوهی از نقطه های آغازین آن تا به امروز ( از ذهبی تا بابایی) تفاوت معناداری را از حیث روش شناختی نشان نمی دهد و در این باره نمی توان از تکامل و پیشرفت سخن گفت. روش شناسی تفسیر، پژوهشی بین رشته ای است. از این رو، مبتنی بر دو دسته از دانش است: یک دسته از آن، منطق، فلسفه تحلیلی و متدولوژی است و دسته دیگر، تفسیر، فلسفه ی تفسیر ( فراتفسیر) و تاریخ تفسیر. الگوهای مورد بررسی ما به فراخور حال از دسته ی دوم دانش ها بهره برده اند، اما کاستی آگاهی از دانش های دسته نخست، سامانه ی پژوهشی آنها را از حیث مبانی و مؤلفه ها سست و نااستوار ساخته است؛ و چنین گمان رفته است که آگاهی و اشراف بر حوزه ی « تفسیر»، « تفسیرپژوهی» را نیز کفایت می کند، اما هرگز چنین نیست. و به فرجام، دغدغه های مفسرانه از یک سو، و فقدان آشنایی با ساحت مطالعات درجه دوم و مقتضیات آن، مطالعات پساتفسیری مسلمانان را ماهیت و هویتی درجه اول بخشیده است.
مطالعات پساتفسیری مسلمانان گرچه مسبوق به کوشش های غریبان - و به طور خاص گولدتسیهر - است. اما از حیث مبانی، روش و رویکرد با کوشش آنها تفاوت گوهرین دارد. از این رو، تفسیرپژوهی مسلمانان، تنها در تفطن یافتن به این قلمرو از پژوهش و مطالعه، وامدار گولدتسیهرند. آنها در پی ارائه بدیل و روایتی بومی و اسلامی شده از مطالعات پساتفسیری برآمده اند. پیشینه و ریشه تفسیر پژوهی امروز مسلمانان را باید در سنت قرآن پژوهی و به طور مشخص، در « مقدمه های تفاسیر»، « طبقات المفسرین» و کتب « علوم قرآن» جست. بنیان، درون مایه و شاکله تفسیرپژوهی امروز مسلمانان، تلفیقی از این سه دسته متون است. به دیگر عبارت، کتاب های تفسیرپژوهی چند دهه اخیر مسلمانان، در واقع صورت مبسوط و مستقل سنت مقدمه نویسی تفاسیر و ادامه آن جریان است که امروزه هویت مستقل و جداگانه ای یافته است. محتوا و سمت و سوی این آثار، همان خصلت و کارکردی را ایفا می کنند که مقدمه های تفاسیر بر عهده داشته اند. کارکرد مقدمه های تفاسیر، چه در گذشته و چه امروز، بر مدار سلب و ایجاب می گردد: اعتبار بخشیدن به یک جریان تفسیری از میان جریان های موجود یا جلب مشروعیت برای جریانی جدید در تفسیر از یک سو، و سلب مشروعیت از دیگر جریان ها و روش های تفسیری از دیگر سو. در هر حال، این مقدمه ها همواره معطوف به ذی المقدمه - گونه ی تفسیری خاص - بوده اند. از این رو، ماهیت چنین متونی اساساً مفسرانه و درجه اول بوده است. تفسیرپژوهی های امروز مسلمانان نیز همین خصلت و کارکرد را دارند و چه بسا از این حیث هر یک از آنها را بتوان « مقدمه های منفصل» برای گونه ی تفسیری خاص به حساب آورد.
تلقی تفسیرپژوهان از پدیده تنوع و تکثر تفاسیر در شکل دهی به ماهیت رویکرد و سمت وسوی مطالعات پساتفسیری نقش بی بدیل و بنیادین دارد. الگوهای تفسیرپژوهی جامع بررسی شده در این پژوهش، علی العموم رویکردی آسیب شناختی به مسئله تنوع و تکثر تفسیر دارند. این از آن روست که نگاهی انحصارگرا - و نه کثرت گرا و نه شمول گرا - به ساحت تفسیر دارند و بر این باورند که تنها یک روش تفسیر از قرآن - و به تبَع، فرآورده های آن - درست، معتبر و جامع تواند بود. از این رو، کثرت و گونه گونی تفسیر را عارضه ای نامطلوب، اجتناب پذیر و فرزند نامیمون کاستی ها و کژی های جریان های تفسیری می دانند. بنابراین، این تفسیرپژوهی ها معطوف به تعیین « حق» و « باطل»، و « درست» و « نادرست» جریان های تفسیری و فرآورده های آن بوده اند. بُن مایه کوشش صاحبان آنها را می توان در اعتبار بخشی به یک جریان و روش تفسیری، و اعتبارزدایی از سایر گونه ها و روش ها دانست.
تفسیرپژوهی های موجود با رویکرد تجویزی و ارزش داورانه ی خود، نوعی نابرابری میان تفاسیر و روش های تفسیری می افکنند. تفاسیر را به حال خود نمی نهند. برخی را برمی کشند و برخی را فرو می نهند و بدین ترتیب، در جریان تفسیر اثر می گذارند. کارکرد آنها صرفاً نگریستن و توصیف نیست. آنها در پس این تماشا و تفسیر ساحت تفسیر به تغییر ساحت تفسیر راه می برند. از این رو، تفسیرپژوهی ها دو رویه و کارکرد دارند: رویه و کارکرد معرفتی و رویه و کارکرد غیر معرفتی. توجه به کارکرد های معرفتی تفسیر پژوهی ها نباید ما را از کارکردهای ایدئولوژیک و غیر معرفتی آنها غافل کند.
ساحت وسمت و سوی تفاسیر همواره تابع جریان ها و گرایش های درون دینی و مذاهب و نحله های کلامی و فقهی و فلسفی و عرفانی بوده است. تفاسیر از این منظر دو کارکرد مهم داشته اند؛ از یک سو، هر کدام، جریان یا گرایشی را نمایندگی می کرده اند و از دیگر سو، برای همان جریان و گرایشِ خاص مشروعیت آفرین بوده اند؛ از این حیث که بستری بودند برای نمودن همسویی قرآن با آن جریان و گرایش خاص.
در چنین شرایطی که همه جریان ها و نحله به تفسیر قرآن دست یازیده اند و تفاسیری تدارک کرده اند، ناگزیر نزاع و چاش مشروعیت میان نحله ها، باید در ساحتی دیگر جریان یابد؛ ساحتی که در آن بتوان تفسیر « خودی» را به کرسی اعتبار نشاند و طشت تفسیر « دیگری» را از فراز بام اعتبار به زیر افکند.
با سر برآوردن جریان نو پدید تفسیرپژوهی - در مغرب زمین و بازتاب آن در جهان اسلام، پاره ای از دانشمندان مسلمان که از روایت گولدتسیهر از تفسیر در جهان اسلام ناخشنود بودند، در پی ارائه روایت بومی از جریان های تفسیری قرآن برآمدند، اما در به دست دادن چنین روایتی، ملاحظات نحله ای و مذهبی خود را به کار بستند و ساحت تفسیرپژوهی و تاریخ تفسیر را به صحنه گسترده ی در میان آوردن تفاسیر « خودی» و « دیگری» و مشروعیت بخشی به یکی و مشروعیت ستانی از دیگران بدل کردند. چنین شد که ساحت تفسیرپژوهی مسلمانان تحت الشعاع رویکردها و ملاحظات ایدئولوژیک قرار گرفت و تفسیرپژوهان هر یک از موضع و پایگاه مذهبی و فرقه ای خویش، به تعیین درست و نادرس، معتبر و نامعتبر، و یجوز و لایجوز تفسیر و روش های تفسیری پرداختند و در این میان، کارکردهای معرفتی تفسیرپژوهی، با کارکردهای غیرمعرفتی آن درآمیخت. در اغلب الگوهایی که در پژوهش حاضر مورد بررسی قرار گرفت، می توان نشانه های آنچه را که گفتیم آشکارا دید و دریافت.
بررسی روش های تفسیری و فرآورده های مبتنی بر آن روش ها با هدف برگرفتن قوت ها و فرونهادن ضعف ها و به فرجام، رسیدن به روش برتر و کارآمدتر در تفسیر قرآن است. از این رو، رویکرد پسینی به تفسیر - یعنی بررسی فرآورده های تفسیری - به مثابه مقدمه ای برای ارائه رسیدن به روش بهتر تفسیر است. این، عصاره ی دعوی تفسیرپژوهی هایی است که در میان ما جریان دارد. در این باره دو نکته قابل تأمل است: 1. در این تفسیرپژوهی ها، رویکرد پسینی و مطالعه ی توصیفی و تحلیلی فرآورده های تفسیری، به خودی خود موضوعیت و ارزشی ندارد و تنها از این حیث ارزش دارد که از این « هست» ها به سوی « باید» ها گام برداریم. از این حیث، مطالعات تفسیرپژوهی مسلمانان تفاوت آشکاری با جریان تفسیرپژوهی پسینی دارد که امروزه در مغرب زمین صورت می پذیرد. 2. در این تفسیرپژوهی ها، عملاً آنچه که دعوی می شود، رخ نمی دهد. به دیگر عبارت، همه آنها با رویکردی پیش داورانه وارد تفسیرپژوهی می شوند و پیشاپیش یک روش و یا گونه تفسیری را به مثابه، تفسیر مطلوب و مقبول پذیرفته اند، و آن را چونان « میزان» برای تفاسیر در میان می آورند و سایر گونه ها و روش ها و به تبع، فرآورده های تفسیری را با آن میزان می سنجند.
پیش فرض مهم کسانی که دست به پژوهش های کلان (جامع) زده و کل میراث تفسیری را در زیر چتر یک طبقه بندی تفسیری قرار داده اند، این است که اساساً چنین کاری ممکن و مطلوب است. فرآیند و تحولات مطالعات تفسیرپژوهی در مغرب زمین نشان می دهد که نمونه ی گولدتسیهر، اولین و در عین حال آخرین پژوهش جامع و کلان در میان آنها بوده است. در مغرب زمین، تقریباً پس از او و بالژون - که به تفاسیر قرن چهاردهم مصر پرداخته است - پژوهشی که دامنه فراگیری داشته باشد، صورن نپذیرفته است. سهل است، مطالعه ی ناظر به گونه ها و روش های تفسیری نیز در میان آنها به ندرت دیده می شود. عمده پژوهش محافل آکادمیک غربی در قلمرو تفسیرپژوهی، یا معطوف یک فرآورده ی تفسیری خاص بوده است و یا رویکرد و ره آورد یک مفسر را بررسی کرده اند. این فرآیند، حاکی از آن است که غربیان بسیار زود از مطالعات جامع تن زده و به رویکرد اتمیک و جزئی روی آورده اند. در حالی که راه گولدتسیهر در میان غربیان رهرو و ادامه دهنده ای نداشته است، رغبت و میل بر فراز میراث تفسیری نشستن و گستره ی پهناور آن را به زیر نگاه و چتر طبقه بندی خود درآوردن، در میان تفسیرپژوهان مسلمان، زنده و شورانگیز و در حال زایش و میوه دهی است و هر دم از این باغ، بری می رسد.
با این حال، نه آن رویگردانی و نه این روی آورد، هیچ کدام پرسش از امکان به دست دادن طبقه بندی جامع و کارآمد از کل میراث تفسیری مسلمانان را طرح و پاسخ نگفته اند. اما ناکارآمدی طبقه بندی هایی که تاکنون به دست داده شده است، پرسش از امکان چنین کاری را موجّه می سازد.
به یقین، بخش قابل توجهی از کاستی ها، کژی ها و ناکارآمدی ها از رهگذر رعایت ضوابط منطقی، روش شناختی و معرفت شناختی برطرف شدنی است. اما پاره ای از ناکارآمدی ها، به واسطه دشواری های ذاتی ای است که فراروی ارائه یک طبقه بندی جامع و کارآمد از کل میراث تفسیری قرار دارد. به باور من، کثرت و گونه گونی تفاسیر و ابعاد و جوانب آنها، امکان ارائه یک طبقه بندی را که بتواند تصویری روشن، جامع و کارآمد از میراث تفسیری ارائه کند و جوانت تمایز گونه های تفسیری را از یکدیگر باز گوید با استحاله روبروست؛ چرا که هر تقسیم بندی نگاهی است از یک زاویه و روزن خاص و به مثابه یک نوع پرسش است که از یک زاویه خاص صورت می گیرد. از این رو، هیچ گاه نمی تواند همه ابعاد و زوایای موضوع خود را نشان دهد. اساساً کارکرد یک زاویه و روزنه ی دید، فراهم آوردن امکان دید یک بعد و به ناگزیر، غفلت از ابعاد دیگر است. همواره در هر تقسیم بندی یک حیث مبنا قرار می گیرد و حیث های دیگر مغفول نهاده می شود. بنابراین، امکان طبقه بندی جامع الاطراف و همه جانبه از تفاسیر قرآن با استحاله روبروست. هر طبقه بندی جنبه ای از جوانب تفاسیر را آشکار خواهد کرد. از این رو، از هر طبقه بندی باید انتظاری محدود و معین داشت.
منبع: (1391)، کتاب ماه دین، تهران، [ بی نا]

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
دستور ترور سید مقاومت از نیویورک
دستور ترور سید مقاومت از نیویورک
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
play_arrow
تعجب مجری شبکه منوتو از قدرت نیروهای ویژه حزب الله!
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
play_arrow
حمله جنگنده های رژیم صهیونیستی به محله اللیلاکی
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
play_arrow
شعار مردم بعد از تجمع در میدان فلسطین در واکنش به اتفاقات لبنان: انتقام انتقام!
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
play_arrow
ارتباط مستقیم شبکه سه با لبنان / خبرنگار شبکه سه روی آنتن تلویزیون: اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشد...
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
play_arrow
واکنش آنتونی بلینکن وزیرخارجه ‎آمریکا به اتفاقات ساعات اخیر در لبنان
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
play_arrow
ضامن سلامت حرکت ملت ایران
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
play_arrow
آب خوردن عجیب رییس شورای ریاستی انتقالی هائیتی هنگام سخنرانی در سازمان ملل!
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
play_arrow
برجام و FATF پوشش‌هایی برای جاسوسی
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
play_arrow
نتانیاهو در سازمان ملل باز هم تابلو و نقشه از ایران به نمایش گذاشت!
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
play_arrow
پیام صوتی کودک ایرانی خطاب به امام حسین (ع)
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
play_arrow
ماجرای عصبانیت رهبر انقلاب از بنی‌صدر از زبان محسن رضایی
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
play_arrow
شنیده شدن صدای تیراندازی در هنگ مرزی منطقه تهلاپ میرجاوه
گزارش یک جنگ
play_arrow
گزارش یک جنگ
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است
play_arrow
مسئول رسانه‌ای حزب‌الله: سیدحسن نصرالله در محل حمله نبوده و در سلامت است