وظایف حقوقی و سیاسی حکومت دینی

تردیدی نیست که هر انسانی آزاد آفریده شده و هیچ کس برده و بنده ی کس دیگری نیست. آزادی به این معنی، حق طبیعی هر انسانی است. در این صورت، نه بر خود انسان شایسته است که مواهب
سه‌شنبه، 9 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وظایف حقوقی و سیاسی حکومت دینی
 وظایف حقوقی و سیاسی حکومت دینی

نویسنده: اکبر اسدعلی زاده

 

 

1. تضمین آزادی های معقول جامعه

تردیدی نیست که هر انسانی آزاد آفریده شده و هیچ کس برده و بنده ی کس دیگری نیست. آزادی به این معنی، حق طبیعی هر انسانی است. در این صورت، نه بر خود انسان شایسته است که مواهب طبیعی را در وجود خود مهمل و معطل بگذارد و نه دیگران می توانند آزادی او را سلب نمایند. به اصطلاح،«حق آزادی» مسأله ای قرار دادی نیست، بلکه یک امر فطری است که کسی نمی تواند آن را از کسی سلب نماید و یا به کسی اعطا کند. بر این اساس، آن چه بعضی از فلاسفه می گویند که «خداوند بشر را دو صنف آفریده است؛ گروهی آزاد و گروهی برده، به این معنی که خداوند، نژاد سیاه را برای خدمت به نژاد سفید آفریده است و لذا آنها از لحاظ قوای جسمانی قوی، و از حیث درک و فهم از نژاد سفید ضعیف تر هستند و در نتیجه نژاد سیاه از حقوق و امتیازاتی که نژاد سفید دارد، نمی تواند برخوردار باشد». سخن نادرستی است.

الف) آزادی های فردی و اجتماعی

اسلام به «آزادی» که حق طبیعی هر انسان است، صریحاً اعتراف کرده و مردم را به احترام و حمایت آن، دعوت نموده است.
امام در مورد حق طبیعی و آزادی هر انسانی می فرماید:
إنما أنا رجل منکم لی ما لکم و علی ما علیکم؛(1)
مردم! من فردی هستم از شما، همان حقی را دارم که شما دارید.
1- امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
و لا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا؛ (2)
بنده ی کسی مباش که خداوند تو را آزاد آفریده است.
اسلام، تمام امتیازات مصنوعی را لغو کرده و مسأله ی تساوی عمومی همه ی انسان ها را به صورت یک واقعیت بیان داشته است.
2- و نیز فرمود:
أیها الناس إن آدم لم یلد عبداً و لا أمة و إن الناس کلهم أحرار؛(3)
ای مردم! آدمی کسی را آزاد و کسی را برده نزاییده است و همه ی مردم آزاد به دنیا آمده اند.
هر کس که در او روح حریت و آزاد منشی نباشد، شایسته ی آزادی و آزادگی نیست.
3- امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
من قام بشرائط العبودیة أهل للعتق، و من قصر عن أحکام الحریة أعید إلی الرق؛(4)
هر کس به شرایط بندگی عمل کند شایسته ی آزادی است و هرکس در انجام وظایف و مقررات آزادی کوتاهی نماید به ذلت بردگی بر می گردد.

ب) آزادی سیاسی

آزادی سیاسی، مادر و اصل تمام آزادی هاست. آزادی سیاسی از حقوق طبیعی هر انسان است که به موجب آن افراد حق دارند در سرنوشت خود دخالت نمایند و دارای حق را به خود اختصاص دهد. در اداره ی کشور، که خانه ی عمومی ملت اسلام است، همه ی مردم باید سهیم و شریک باشند و در برابر اداره ی جامعه ی خود، احساس مسؤولیت کنند.
روابط اقوام و مناسبات اجتماعی مردم، قبل از اسلام، طبق نظام طبقاتی تعیین می شد، و طبق آن نظام هم، مردم به چند طبقه تقسیم می شدند. هر طبقه در جامعه، در مقابل دولت و قانون و دین، از نظر امتیازات موروثی، وضع خاصی داشت، و حکومت و اداره ی کشور و مداخله در امور سیاسی، حق طبقه خاصی بود، و تمامی پست ها و شغل های حساس اجتماعی مخصوص همان طبقه بود و توده های مردم از تمام مزایای حقوقی و اجتماعی و سیاسی به کلی محروم بودند. این وضع، قبل از اسلام، در یونان، ایران، هند و غیر آن جریان داشت. بعضی از ملت ها، مانند قوم یهود، پست ها و شغل های حساس اجتماعی را بر اساس ثروت، میان افراد تقسیم می کردند، و لذا حق حکومت و سلطنت مال کسی بود که از همه ثروتمندتر باشد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
و لا تقلبن فی إستعمال عمالک و أمرائک إلا شفاعة الکفایة و الامانة:(5)
در استخدام عامل و فرماندار، هیچ توصیه ای را قبول مکن، فقط کاردانی و امانتداری آن شخص مورد نظر باشد.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ی خود به عثمان بن حنیف، از او می خواهد در برخورد با مردم موافق و مخالف جنگ جمل با روحیه ی آزادی خواهی برخورد کند. چنان که می فرماید:
اگر به سایه ی اطاعت و تسلیم باز گردند این همان است که ما دوست داریم، و اگر حوادث، آنان را مهیای اختلاف و عصیان نموده است به کمک مطیعان با عاصیان نبرد کن و به آنها که پیرو فرمان تو هستند از کسانی که سستی می کنند، خود را بی نیاز ساز، که سست عنصران و آنان که از جنگ کراهت دارند، عدمشان بهتر از وجودشان، و نشستن آنها بهتر از قیامشان است. (6)
امام در سخنان خویش می فرماید:
فإن ولوک فی عافیة و أجمعوا علیک بالرضا، فقم فی أمرهم إن اختلفوا علیک فدعهم و ماهم فیه؛ (7)
اگر تو را بالاتفاق و بدون ناراحتی به فرمانداری خود برگزیدند، در آنجا بمان و به کار آنها رسیدگی کن، ولی اگر درباره ی شما اختلاف کردند آنان را به حال خودشان رها کن و برگرد.

ج) آزادی در کسب و کار و مسکن

هر کس حق دارد مطابق میل خود مسکن و شغل برگزیند و به مقتضای این حق هر فرد انسان در انتخاب اقامتگاه خود در هر شهر و خانه ای آزاد است و هم چنین هر کس در انتخاب هر نوع شغل و کیفیت تحصیل مال و تصرف آن و استفاده از مواهب طبیعی در محدوده ی قانون آزاد می باشد.
امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در این باره می فرماید:
لیس بلد بأحق بک من بلد خیر البلاد ما حملک؛ (8)
هیچ شهری برای تو شایسته از شهر دیگری نیست. بهترین شهرها شهری است که تو را پذیرا شود.
درباره ی آزادی شغل و عمل، دیدگاه اسلام این است که انسان در انتخاب شغل و نوع کار کاملاً آزاد است و هیچ کس حق ندارد، کسی را به کاری مجبور سازد.
«بلاذری» می گوید: در زمان خلافت امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام نمایندگان مردم یکی از شهرها حضور آن حضرت آمدند و معروض داشتند در سرزمین ما آثار نهری هست که گذشت زمان و حودث روزگار مجرای آن را به هم ریخته و ما را از فواید آن محروم ساخته است، چنان چه آن نهر دوباره پاک سازی شود، در آبادی شهر ما فوق العاده مؤثر خواهد بود.
سپس از آن حضرت خواستند که به فرماندار آن جا به نام «قرضه بن کعب» فرمان دهد تا همه ی مردم آن شهر را کار وادارد و به حفر آن نهر، بگمارد.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون سخن آنان را شنید، نسبت به تجدید حفر نهر، اظهار علاقه نمود، ولی با موضوع بیگاری و کار اجباری، با آن که مورد تقاضای نمایندگان بود، موافقت ننمود و نامه ای به این مضمون به حاکم و فرماندار آنجا نوشت:
گروهی از حوزه ی مأموریت تو نزد من آمدند و گفتند که نهر سرزمین آن ها خراب و متروک شده است و اگر اهالی آن جا آن نهر را حفر و استخراج نمایند سرزمین هایشان آباد خواهد شد و قادر به پرداخت خراج خواهند گردید، و در نتیجه، درآمد مسلمانان از ناحیه ی آنان افزایش خواهد یافت؛ هرگز آنان را به کندن نهر و تأمین هزینه ی آن مجبور نسازی.
من عقیده ندارم که کسی را به کاری که دوست ندارد وادارم و به کار اجباری بگمارم. بر شماست که مردم آن آبادی را نزد خود بطلبی، اگر کار نهر بر آن گونه باشد که آنان می گویند، هر کدام از آنان به طیب خاطر، مایل به کمک باشد، به کار بگمار و نتیجه ی کار متعلق به کسانی خواهد بود که در تجدید آن، کار کرده و زحمت کشیده اند، نه آن کسانی که از کار، خودداری کرده اند. (9)

2. مساوات در برابر قانون

از دیر باز بسیاری از مردم به خاطر اختلاف در رنگ، نژاد، زبان، قبیله، منطقه ی جغرافیایی، ثروت، و مقام و ... مشمول اصل غلط اختلاف طبقاتی بوده، از بسیاری از حقوق و تکالیف محروم و در مقابل اجرای قوانین، نابرابری و تبعیض درباره ی آنان اعمال گردیده است. اسلام عزیز و حکومت اسلامی این افکار غیر منطقی و غلط را ویران ساخت و با مبارزه ی شدید با نابرابری و تبعیض، این نوع افکار را از میان برداشت و به جای آن پرچم عدالت و مساوات را برافراشت و آن را از ویژگی های حکومت اسلامی برشمرد.
در همین راستا، بزرگ پرچمدار عدل و داد، حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام، در موارد مختلف بر این مسأله تأکید نموده و پایه های حکومتش را روی اصل برابری استوار کرده و هیچ گاه اجازه نمی داد کسی از حقوق انسانی محروم گردد و یا در مقام اجرای قانون مشمول تبعیض و بی عدالتی واقع شود. او به پیروی از قرآن و سنت رسول خدا علیه السلام مردم را همانند دندانه های شانه برابر می دانست ، چنان که فرمود:
الناس کلهم سواء کالسنان المشط لا فضل لعربی علی عجمی إنما الفضل بالتقوی؛ (10)
همه ی مردم چونان دندانه های شانه برابرند؛ عرب بر عجم برتری ندارد. همانا برتری، تنها، به تقوا است.
و در جای دیگر، خطاب به عمر بن خطاب فرمودند:
« سه چیز است که اگر آنها را حفظ کنی و به آنها عمل نمایی از هر چیز دیگر تو را کافی است و اگر آنها را حفظ کنی و به آنها عمل نمایی از هر چیز دیگر تو را کافی است و اگر آنها را ترک کنی هیچ چیز برای تو فایده ندارد.» عمر گفت: آنها چیست ؟ حضرت فرمود:
1- اجرای حد و حدود بر نزدیکان و غیر نزدیکان(به صورت یکسان)؛ 2- حکم به کتاب خدا، در هر حال؛ 3- تقسیم عادلانه ی بیت المال میان همه ی مردم، اعم از سیاه و سفید.»
و در روایتی دیگر می فرماید:
فی العدل الإقتداء بسنة الله و ثبات الدول؛ (11)
به کار بستن عدالت، پیروی از دستور خدا و باعث اقتدار و ثبات و پایداری دولت ها است.

الف) رعایت مساوات در برخورد با متخلفان

امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام در راه برقراری مساوات، هیچ گاه به صدور فرمان اکتفا نمی کرد، بلکه چنان که از دوران چند ساله ی حکومتش آشکار می گردد، حتی دخترش را که از گردن بند بیت المال استفاده کرده بود، بازخواست می کند و(12) دوستش «نجاشی» را تازیانه می زند. آن حضرت با این عمل برابری همه را در برابر قانون و مجسم نمود.
و قضیه از این قرار بود که آن حضرت بر شخصی به نام «نجاشی» که از بزرگان قبیله ی خود بود، حد جاری کرد. گروهی از مردم، از جمله طارق بن عبدالله، از کار امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام به شدت ناراحت شدند. طارق به عنوان اعتراض گفت: ما فکر نمی کردیم اهل معصیت و گناه با اهل طاعت، در پیش حاکم عادل و معدن فضل و کمال از لحاظ جزا مساوی باشند، تا این که امروز عمل تو را درباره ی «نجاشی» دیدیم.
امام علیه السلام فرمود:
و إنها لکبیرة الا علی الخاشعین. یا أخا بنی نهد! هل هو إلا رجل من المسلمین إنتهک حرمة ما حرم الله فاقمنا علیه حدها زکاة له و تطهیراً... کان کفارته إن الله تعالی قال: (ولا یجر منکم شنان قوم علی أن لا تعدلوا، إعدلوا هو أقرب للتقوی؛(13)
به راستی این جز بر فروتنان، بر دیگران سنگین است. ای برادربنی نهد! نجاشی هم یک فرد مسلمان است و چون به یکی از محرمات الهی بی احترامی کرده است، ما هم برای این که او را از این آلودگی پاک گردانیم، بر او حد جاری ساختیم... خداوند فرمود:(دشمنی عده ای، شمار را بر آن ندارد که عدالت نکنید، دادگری کنید که آن به پرهیزگاری نزدیک تر است).
چون، شب فرا رسید، او و نجاشی، هر دو، مخفیانه به سوی معاویه فرار کردند.
در قضیه ای دیگر نیز مردی از دوستان امیرالمؤمنین علی علیه السلام که با فضیلت و با ایمان بود، متأسفانه دچار لغزشی شد و دزدی کرد او را نزد امیرالمؤمنین علی علیه السلام آوردند. حضرت به او فرمود:« دزدی کردی؟» عرض کرد: بله! یا امیرالمؤمنین! حضرت بر وی حد جاری کرد و دست راستش را قطع نمود. آن مرد، دست بریده را به دست چپش گرفت، و در حالی که قطرات خون از آن می چکید از نزد امیر المؤمنین علی علیه السلام رفت. در بین راه ابن الکراء(14) را دید. ابن الکراء خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه امیرالمؤمنین علی علیه السلام استفاده کند، لذا با قیافه ای ملایم و ترحم آمیز جلو رفت و گفت : دستت را چه کسی بریده است؟ گفت: امیرالمؤمنین، یعسوب دین، زوج بتول(حضرت زهرا علیه السلام)، سید جانشینان پیامبر، پیشوای سفید رویان قیامت، ذی حق ترین مردم نسبت به مؤمنان، امام هدایت... پیشتاز بهشت های نعمت، مبارز شجاعان، انتقام گیرنده از جهالت پیشگان، بخشنده ی زکات، رهبر راه رشد و کمال، گوینده ی رفتار راستین و صواب، شجاع مکی و بزرگوار با وفا علی بن ابی طالب علیه السلام دستم را برید.
ابن الکراء گفت: وای بر تو! دستت را می برد و این چنین ثنایش می گویی؟ گفت: چرا ثنایش نگویم و حال این که دوستی اش با گوشت و خونم در آمیخته است؟ به خدا سوگند، نبرید دستم را جز به سبب حقی که خداوند قرار داده است و من را از آتش جهنم رهایی بخشید.(15)
و نیز نقل شده امیرالمؤمنین علی علیه السلام به قنبر امر فرمود حد مردی که محکوم شده بود را اجرا کند. قنبر در حین اجرای حد، به اشتباه سه ضربه بیشتر از حد معین بر مجرم جاری کرد. امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام آن سه ضربه را قصاص نمودند.(16)
اینها نمایانگر اجرای دقیق عدالت به معنی واقعی کلمه از سوی امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.

3. ایجاد امنیت

در مکتب اسلام، مقوله ی امنیت(به طور مطلق) اهمیت ویژه ای دارد. امنیت در مکاتب دیگر بیش تر در بعد مادی مطرح است، اما در اسلام امنیت دامنه ی وسیعی دارد. دولت اسلامی، تنها، به فکر تأمین امنیت جانی، مالی یا سیاسی شهروندان نیست، بلکه در پی امنیتی است که در پرتو آن شهروندان بتوانند علاوه بر تأمین زندگی دنیوی، مراحل کمال معنوی را نیز به سلامت طی کنند. حفظ آبرو، حیثیت، کرامت انسانی، و امنیت اعتقادی و اخلاقی از دغدغه های مهم حکومت اسلامی است. سیره ی معصومین علیه السلام، بالاخص پیامبر اکرم علیه السلام و امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نشان می دهد که تأمین امنیت مردم یکی از مهم ترین دغدغه های آنان بوده است. آن بزرگواران حتی از به خطر افتادن امنیت اقلیت های مذهبی که تحت حاکمیت دولت اسلامی به سر می بردند به شدت ناراحت می شدند. امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام از این که اشرار خلخال زن یهودی را ربوده اند، مردن به این خاطر را سزاوار می دانست. (17)
پیامبر اکرم علیه السلام پس از ورود به مدینه و تأسیس حکومت اسلامی برای استحکام بخشیدن به حاکمیت نوپای اسلام، ایجاد امنیت و آرامش و تنش زدایی میان گروه های مسلمان را در دستور کار خویش قرار داد. بر همین اساس میان مهاجران و انصار، پیمان برادری بست و با یهودیان، پیمان عدم تعرض امضا کرد. درون مایه ی این قرارداد نشان می دهد که دو طرف می توانند با کمال آرامش و امنیت مانند یک ملت در کنار مسلمانان زندگی کنند و هنگام رویارویی با مشکلات، به یاری همدیگر بشتابند و خیرخواه و یار و مددکار یکدیگر باشند. مواد این قرار داد به شرح زیر است:
«1.مسلمانان و یهودیان مانند یک ملت در مدینه زندگی خواند کرد.
2. مسلمانان و یهودیان در اجرای مراسم دینی خود آزاد خواهند بود
3.هنگام جنگ، هر کدام از دو طرف، دیگری را-اگر تجاوز نباشد- یاری خواهد داد.
4.اگر مدینه مورد تاخت و تاز دشمن قرار گیرد، هر دو طرف با هم از آن دفاع خواهند کرد.
5. پیمان صلح با دشمن با مشورت هر دو طرف، امضا خواهد شد.
6. چون مدینه، شهری مقدس است، هر دو طرف به آن احترام می گذارند و خون ریزی در آن حرام است.
7. هنگام بروز اختلاف و نزاع، آخرین داور برای رفع اختلاف، شخص رسول اکرم علیه السلام خواهد بود.
8. امضا کنندگان این پیمان با خیرخواهی و نیکی با هم رفتار خواهند کرد.»(18)
امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز در دوران خلافت خویش، با توجه به امر مهم امنیت و اصل احترام به جان و مال مسلمانان، خطاب به کارگزاران مالیاتی خویش می فرماید:
هرگز کسی را از نیازمندی او باز ندارید و از خواسته های مشروعش محروم نسازید. برای گرفتن مالیات از مردم، لباس های تابستانی یا زمستانی و مرکب سواری و برده ی کاری او را نفروشید و برای گرفتن درهمی، کسی را با تازیانه نزنید. به مال کسی که نمازگزار باشد یا غیر مسلمانی که در پناه اسلام است، دست اندازی نکنید، جز اسب یا اسلحه ای که برای تجاوز به مسلمانان به کار گرفته می شود؛ زیرا برای مسلمان جایز نیست آنها را در اختیار دشمنان اسلام بگذارد تا از سپاه اسلام نیرومند تر گردند. از پند دادن به نفس خویش هیچ گونه کوتاهی نداشته باشید و از خوش رفتاری با سپاهیان و کمک به مردم و تقویت دین خدا غفلت نکنید و آن چه را در راه خدا بر شما واجب است. انجام دهید. همانا، خدای سبحان از ما و شما خواسته است که در شکرگزاری کوشا باشیم و با تمام توان، او را یاری کنیم و توانایی جز از جانب خدا نیست.(19)
ایشان در نامه ی دیگری می فرماید:
با ترس از خدایی که یکتاست و همتایی ندارد، حرکت کن. در سر راه، هیچ مسلمانی را نترسان یا با زور از زمین او نگذر و افزون تر از حقوق الهی از او مگیر. هرگاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی و وارد خانه ی کسی مشو. با آرامش و وقار به سوی آنان حرکت کن تا در میانشان قرار گیری. به آنان سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی کوتاهی نکن. سپس بگو:
ای بندگان خدا! مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده است تا حق خدا را که در اموال شماست، تحویل گیرم. آیا در اموال شما حقی است که به نماینده ی او بپردازید؟
اگر کسی «نه» گفت، دیگر به او مراجعه نکن و اگر کسی «آری» پاسخ داد همراهش برو، بدون آن که او را بترسانی یا تهدیدش کنی یا او را به کار مشکلی وادار سازی. هر چه از طلا و نقره به تو رساند، بردار و اگر گوسفند یا شتر داشت، بدون اجازه ی او داخل مشو، که بیشتر اموال از آن اوست. آن گاه که داخل شدی، مانند اشخاص سلطه گر و سخت گیر رفتار نکن؛ حیوانی را رم مده و هراسان مکن و دامدار را مرنجان. حیوانات را به دو دسته تقسیم کن و صاحبش را اجازه ده که خود انتخاب کند. پس از انتخاب نیز اعتراض نکن.(20)
علاوه بر تأمین امنیت داخلی شهروندان، جلوگیری از تهدید و تجاوزهای بیگانگان در ابعاد مختلف فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی از وظایف دولت به شمار می رود. از این بالاتر، حتی در صورت امکان، تأمین امنیت و کمک به دیگر مسلمانان در نقاط مختلف جهان نیز از وظایف دولت اسلامی است.

پی نوشت ها :

1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج20،ص317.
2. نهج البلاغه، نامه 31.
3. روضة الکافی، ج8،ص69، ح شماره 26.
4. غررالحکم ودرر الکلم، ح3940و7715.
5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق : محمد ابوالفضل ابراهیم، ج20،ص276.
6. فإن عادوا إلی ظل الطاعة فذاک الذی نحب، و إن توافت الأمور بالقوم إلی الشقاق والعصیان فانهد بمن أطاعک إلی من عصاک، واستغن بمن انقاد معک عمن تقاعس عنک، فإن المتکاره مغیبه خیر من مشهده، وقعوده أغنی من نهوضه.» نهج البلاغه، نامه 4.
7. میرزا نوری طبری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل،ج11،ص78، ح12464.
8.نهج البلاغه، حکمت، 442، علی بن محمد اللیثی الواسطی، عیون الحکم والمواعظ، تحقیق: حسین حسینی بجنوردی،ص240.
9.محمد باقر محمودی، نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج5،ص359.
10. شمس الدین سرخسی، المبسوط، تحقیق: جمع من الافاضل، ج5، ص23.
11. غررالحکم ودررالکلم، ج2، فصل57، ح54.
12. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج40، ص313.
13.محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج41، ص9، ح2.
14.در بعضی از روایات، نام وی«ابن الکوا» ذکر شده است. محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج40،ص281، باب 97، حدیث 44.
15.«فقال ابن الکرا من قطع یدک قال أمیرالمؤمنین ویعسوب المسلمین و ختن الرسول و زوج البتول، سید الوصیین و قائد الغر المحجلین و أولی الناس بالمؤمنین علی بن أبی طالب، إمام الهدی... السابق إلی جنات النغیم مصادم الأبطال، المنتقم من الجهال معطی الزکاة... أالهادی إلی الرشاد و الناطق بالسداد، شجاع مکی، جحاج وفی ...»
لازم به توضیح است که این روایت با روایت وارده در بحار الانوار و تفسیر کبیر فخر رازی تؤاماً نوشته شده است. فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج21، ذیل آیه 12 سوره کهف، ص88؛ بحار الانوار، ج40، باب97، ص281، حدیث44.
16.« و روی أنه أمر قنبر أن یضرب رجلاً حداً فغلط قنبر فزاد ثلاثة أسواط فأقاده علی علیه السلام من قنبر ثلاثة أسواط.» شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج6،ص 176. ماده «عدل».
17. ر. ک: نهج البلاغه، خطبه 27.
18. محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص215-216، برگرفته از: سیرة النبی علیه السلام، ج2، ص119-123.
19.«و لا تخشموا أحدا عن حاجته، و لا تحبسوه عن طلبته، ولا تبیعن للناس فی الخراج کسوة شتاء ولا صیف، و لا دابة یعتملون علیها، و لا عبداً، و لا تضریبن أحد من الناس، مصل و لا معاهد، إلا أن تجدوا فرساً أو سلاحاً بعدی به علی أهل الإسلام، فإنه لا ینبغی للمسلم أن یدع ذلک فی أیدی أعداء الإسلام فیکون شوکة علیه. ولا تدخروا أنفسکم نصیحة، و لا الجند حسن سیرة، و لا الرعیة معونة، و لادین الله قسوة، و أبلوا فی سبیل الله ما استوحب علیکم، فإن الله سبحانه قداصطنع عندنا و ع دندکم أن نشکره بجهدنا، و أن ننصره بما بلغت قوتنا، و لا قوة إلا بالله العلی العظیم.» نهج البلاغه، نامه51.
20.«أنطلق علی تقوی الله وحده لا شریک له، ولا تروعن مسلماً ولا تجتازن علیه کارهاً، ولا تأخذن منه أکثر من حق الله فی ماله، فإذا قدمت علی الحی فأنزل بمائهم من غیر أن تخالط أبیاتهم، ثم امض إلیهم بالسکینه و الوقار؛ حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم و لا تخدج بالتحیه لهم، ثم تقول: عباد الله، أرسلنی إلیکم ولی الله و خلیفته، لأخذ منکم حق الله فی أموالکم، فهل لله فی أموالکم من حق فتؤدوه إلی ولیه. فإن قال قائل : لا، فلا تراحعه، و إن أنعم لک منعم فانطلق معه من غیر أن تخیفه أو توعده أو تعسفه أو فضه. فإن کان له ماشیه أو إبل فلا تدخلها إلا بإذنه، فإن أکثرها له، فإذا أتیتها فلا تدخل علیها دخول متسلط علیه و لا عنیف به. و لا تنفرن بهیمة و لا تفزعنها، و لا تسوءن صاحبها فیها، واصدع المال صدعین ثم خیره، فإذا اختار فلا تعرضن لما أختاره.» نهج البلاغه، نامه25.

منبع: کتاب تبلیغات دینی در حکومت دینی

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.