تولد و تحصیلات
نام اصلی میرزا کوچک خان «یونس» بود. او در سال 1298 هـ. ق برابر با سال 1259 هـ .ش در محله ی استاد سرای رشت متولد شد. پدرش «میرزا بزرگ» نام داشت و از این جهت، یونس نیز به «میرزا کوچک» شهرت یافت. یونس دوران کودکی خود را در همان محله گذراند و با برخورداری از هوش سرشار و استعداد کافی، پس از وورد به مکتب، خواندن و نوشتن را به خوبی یاد گرفت. میرزا کوچک، سال های آغاز زندگی خود را با حضور در «مدرسه ی حاجی حسن» صالح آباد رشت و «مدرسه ی جامع رشت» گذراند و در این مدارس به آموختن صرف و نحو و علوم دینی پرداخت، پایه و اساس بنیه ی مذهبی میرزا کوچک خان در این مدارس گذاشته شد.برخورداری این مدارس از اساتید معروف و بزرگ نظیر، استاد خلخالی، میرزا را از شرایط آن روزها آگاه ساخت و تأثیر زیادی در شخصیت وی بر جای گذاشت و او را برای مبارزه ی بنیادی سال های آینده ی زندگی مهیا کرد. میرزا کوچک، پس از پشت سرگذاشتن تحصیلات مقدماتی، برای گذراندن مراحل دیگر علمی و دینی رهسپار تهران گردید و در «مدرسه ی محمودیه» به تحصیلات دینی خود ادامه داد. وی در این مدرسه حجره ای گرفت و شب و روز با علاقه و انگیزه ی تمام و پشت کار جدی به تحصیل مشغول شد و برای افزایش معلومات و آگاهی های خود لحظه ای از پای ننشت.
آشنایی میرزا کوچک خان با بعضی از آزادی خواهان و مطالعه ی نظرات آن ها، به ویژه تأثیر افکار و عقاید استاد خلخالی، روح بلند و اندیشه ی وطن دوستانه و مردمی، وی را برای حضور در عرصه ی جهاد و مبارزه با ظلم و ستم، ناامنی و بی عدالتی تشویق کرد و با توجه به مقتضیات زمان، به جای پیگیری و تکمیل کار طلبگی، به جهاد و مبارزه پرداخت.
ویژگی های میرزا کوچک خان جنگلی
برای بیان خصوصیات و ویژگی های میرزا کوچک، بهترین تعبیر و نظرها را می توان از کتاب نهضت جنگل مرحوم ابراهیم فخرایی ذکر نمود. او میرزا را چنین معرفی کرده است:«میرزا کوچک خان مردی خوش هیکل و قوی البنیه و زاغ چشم، دارای سیمای متبسم و بازوانی ورزیده و پیشانی باز بود. میرزا از لحاظ اجتماعی مؤدب، متواضع و خوش برخورد و از نظر روحی لطیف و با عاطفه و معتقد به فرایض دینی بود و اصول اخلاقی را رعایت می کرد.
میرزا فردی صریح اللهجه و طرفدار عدل و حامی مظلوم به شمار می رفت. ورزش را دوست داشت و هر روز تمرین می کرد. اعتقاد عجیبی به استخاره داشت و هر جا با مشکلی مواجه می شد، استخاره می کرد. در قیافه اش جذبه ای بود که با هر کس رو به رو می شد به ندرت اتفاق می افتاد که آن شخص را مجذوب متانت و مسحور بیاناتش نگردد.
رفتار او با اسرا به گونه ای بود که آنها را تحت تأثیر سخنان خود قرار می داد و با گفتارش حقایق و واقعیت ها را برای آنان روش می نمود. مردی مذهبی و یک ایرانی ایده آلیست بود که هیچ وقت واجباتش ترک نمی شد و از نماز و روزه تصور نمی کرد. در ادبیات به اشعار فردوسی علاقه ی خاصی داشت و در مواقع دلتنگی اشعار سوزناکی با آهنگ «هدی» یا «رهاب» می خواند.
میرزا مردی زودرنج و حساس بود، او در سال های آخر حیات خود ازدواج کرد و فرزندی نیز نداشت.» (1)
پیوستن میرزا کوچک خان جنگلی به جریان آزادی خواهانه
زمانی که میرزا در تهران مشغول تحصیل بود، افکار آزادی خواهی و روشنفکری در حال گسترش بود و زمینه را برای تحقق اهداف مشروطیت فراهم می نمود. در این موقع، میرزا کوچک خان تصمیم گرفت که برای نجات مردم از زیر بار ظلم و ستم استعمارگران و استثمارگران خارجی و ناآگاهان داخلی، افکار خود را متمرکز نماید و همگام و همراه با آزادی خواهان و روشنفکران تهران، در گیلان به تنویر افکار عمومی بپردازد.میرزا پس از بررسی جوانب مختلف این تصمیم، تهران را به قصد گیلان ترک نمود. در گیلان ضمن مذاکره با طلاب «مدرسه ی حاجی حسن رشت» و سایر دوستان و هم فکران و علاقه مندان و هم چنین شخصیت های دیگر، برای تقویت جریان فکری که در تهران آغاز شده بود، دست به کار شد. او با جمع آوری و توجیه مردم، تشکیل جلسات سخنرانی و بحث و گفت و گو، بین آنان به روشن گری پرداخت. قصد میرزا این بود که مبارزه ی خود و مردم گیلان را به منظور دست رسی بهتر به نتایج موفقیت آمیز همراه سازد.
در همین زمان برای سازمان دهی منسجم و اصولی مبارزات، با کمک چند نفر از هم فکران خود کمیته ای به نام «اتحاد اسلام» (2) را در رشت تشیکل داد و فعالیت سری و پنهانی خود را آغاز نمود. برنامه های میرزا در انجمن سری از مرز گفت و گو و بحث و مذاکره گذشت و این موضوع طبیعی بود، چون اهداف مبارزاتی او، همین مسأله را نیز اقتضا می نمود و ضرورت داشت برای تعیین خط مشی دقیق و ثمربخش و پایه ریزی کار انجمن، بر اساس اصول مشخص، صرف نظر از مباحث نظری، برای عملی نمودن خواسته های توافق شده در انجمن و به طور کلی آن چه میرزا در افکار و اندیشه هایش موج می زد، اقدامات دیگر نیز انجام دهد.
یکی از اقدامات انجام شده، تلاش برای دست یابی به سلاح و آموزش نظامی هوادارن و هواخواهان او بود. این کار به سرعت پیگیری شد و استقبال پرشور موافقان میرزا و همراه بودن حمایت های مردمی سبب گردید تا بتواند پس از تهیه ی مقداری سلاح، دوره های آموزش نظامی و تیراندازی با اسلحه را در تشکیلات مقدماتی خود آغاز نماید. در این رابطه از همکاری بعضی از افسران آلمانی و ترک زبان به عنوان مربیان نظامی برخوردار شد و یک افسر آلمانی به عنوان نزدیک ترین مشاور میرزا فعالیت می کرد. (3) یکی از دلایل اختلاف میرزا کوچک خان و احسان الله خان هم از این جا آغاز شد، چون احسان الله خان متمایل به روس ها بود و می خواست با انقلابیون روسیه ارتباط برقرار کند. (4)
دیری نگذشت که میرزا کوچک خان موفق شد، تعداد قابل ملاحظه ای از علاقه مندان و نیروهای تحت امر خود را از نظر نظامی و آمادگی دفاعی و مبارزاتی در حد مطلوب سازمان دهی نماید. پیروزی انقلاب مارس 1917 روسیه تأثیر عمیقی در اوضاع ایران گذاشت و با سرنگونی امپراتوری تزاری روسیه، انقلابیون و آزادی خواهان، عملیات خود را سرعت بیش تری بخشیدند. در این زمان، با تغییر اوضاع روس ها و کشورشان، انگلیسی ها، نقش فعالی در ایران بر عهده گرفتند.
مشغول شدن روس ها با اوضاع داخلی و اطمینان خاطر آزادی خواهان ایران، سبب گردید تا نهضت ها و انقلاب های داخلی ایران جان تازه ای بگیرند. یکی از این جنبش ها «نهضت جنگل» بود. احسان الله خان و خالو قربان با نیروهای خود به میرزا کوچک خان پیوستند و بر قدرت نهضت جنگل افزودند. میرزا احساس کرد که قادر خواهد بود با همان افراد آموزش دیده، برای مؤثرتر شدن جریان آزادی خواهی که در تهران عزمیت نموده و در شکل گیری اهداف مشروطیت سهیم گردد. او برای اجرای تصمیم اش جدی بود و بنابراین به همراه جمعی از افراد دیگر عازم سفر گردید، اما هنوز مسافت زیادی را به سمت تهران نپیموده بودند که از خبر ناگوار به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی و آزار و اذیت آزادی خواهان و تبعید و شکنجه های آن ها توسط محمد علی شاه آگاهی یافتند. این خبر میرزا کوچک خان را از ادامه ی مسیر باز داشت و او را مجبور کرد تا به رشت مراجعت کند. در این قسمت با توجه به اهمیت مسأله ی مجلس شورای ملی و اقدام شاه وقت، توضیح بیشتری ذکر خواهد شد.
دشمنی محمد علی شاه با مشروطیت
مخالفت محمد علی شاه با مشروطیت فقط مربوط به دوران پادشاهی او نیست. زیرا وی موقعی که در دستگاه حکومت مظفرالدین شاه (5) مقام ولیعهدی را بر عهده داشت، با اصل و اساس مشروطیت مخالف بود، ولی به ظاهر خود را موافق آن نشان می داد. وقتی به پادشاهی رسید، قریب ده روز از صدور فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه گذشته بود. محمد علی شاه مراسم تاج گذاری خود را بدون حضور نمایندگان مجلس شورای ملی برگزار کرد و آنان را مورد بی احترامی قرار داد و مشخص گردید که توافق ظاهری او در زمان ولیعهدی، برای جلب نظر نمایندگان مجلس بوده است. نمایندگان مجلس شورای ملی، عملکرد محمد علی شاه را مورد مذمت قرار دادند و بی حرمتی او را تحمل نکردند و همه جا بر ضد او سخن گفتند، اما او به پشتوانه ی روس ها، توجهی به اعتراض ها و تهدیدهای آن ها نکرد و همه ی توان خود و امکانات مملکت را برای نابودی مشروطه و جنبش های آزادی خواهانه بسیج نمود. افشاگری های به موقع نمایندگان مجلس و فشارهای مداوم آنان، حمایت بزرگان نجف، تهدیدهای نهضت ها و انجمن های انقلابی علیه محمد علی شاه، مهمترین عللی بود که سبب شد تا وی متمم قانون اساسی را در ماه شعبان سال 1325 هـ ق امضا نماید.نمایندگان مجلس، برای مقابله با سیاست های تأثیرگذار روس ها و کاستن از سلطه ی همه جانبه ی محمد علی شاه، در دوره ی اول مجلس، با تمام توان مقابل شاه و هیأت حاکمه ایستادند و برای رسیدگی به وضع کشور، دستور کار خود را تعیین نمودند. برنامه های آن ها در این رابطه شامل اخراج مستشاران بلژیکی از ایران، کاهش حقوق و مستمری شاه، تأسیس بانک ملی، منبع وام خواهی از روس و انگلیس، رسیدگی دقیق به نحوه ی دریافت و هزینه ی مالیات ها و.... می شد. محمد علی شاه به همه ی خواسته های نمایندگان پاسخ مثبت نداد و فقط نوز بلژیکی را از ایران خارج کرد. یکی از عمده ترین دلایلی که شاه خود را درگیر خواسته های نمایندگان نکرد، اختلاف و دو دستگی بین نمایندگان مجلس بود. برخوردهای محمد علی شاه و حامیان وی، جمعی از نمایندگان را بر آن داشت تا از مخالفت با دستگاه حکومت خودداری نمایند. شاه هم چندی بعد به ظاهر برای جلب توجه نمایندگان مجلس و در حقیقت اطمینان خودش، نصرالله خان مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و میرزا علی اصغر خان اتابک «امین السطان» که خارج از ایران بود و کینه ی شدیدی نسبت به مشروطیت داشت را دعوت به کار کرد. وی هنگام ورود به تهران با مخالفت مجاهدان گیلان مواجه شد، ولی با وساطت چند نفر از نمایندگان، موفق به حضور در تهران گردید. محمد علی شاه او را جایگزین مشیرالدوله کرد و خشم و نفرت مجاهدین و آزادی خواهان نسبت به او برانگیخته شد. دخالت های زیاد و نامربوط (6) اتابک در امور کشور، موجب ناخرسندی شاه از او شد و بالاخره در بیست و یکم ماه رجب سال 1325 هـ ق (7) در سن پنجاه سالگی به دست عباس آقا صراف آذربایجانی به قتل رسید. (8) و ابوالقاسم خان ناصرالملک همدانی که مسؤول وزارت دارایی کابینه ی اتابک بود، به عنوان صدراعظم، مأمور معرفی و تشکیل کابینه ی جدید شد.
هم زمانی با شدت گرفتن مخالفت های داخلی و خارجی علیه مشروطه خواهی، تحرک و شور و هیجان مخالفان محمد علی شاه نیز افزایش یافت و عکس العمل آزادی خواهان و عده ای از نمایندگان آگاه و روش مجلس شورای ملی در برابر شاه، دامنه ی گسترده تری به خود گرفت و آن ها در بعضی از نقاط ایران، به ویژه در تبریز و گیلان، خود را برای مقابله با نقشه های محمد علی شاه آماده کردند (9)، اما او هر بار با پناه بردن به قرآن و سوگند به آن، تعهد می داد که به مشروطیت وفادار خواهد ماند، ولی وقتی اوضاع آرام می شد، وعده هایش را فراموش و مخالفت های خود را دوباره آغاز می کرد. ناپایداری خصلت اخلاقی او و تداوم مخالفت هایش، زنان و مردان مبارز را بر آن داشت تا ضمن فراگیری آموزش های نظامی، برای مقابله با دستگاه حکومت و نجات مشروطیت، انسجام و وحدت خود را حفظ نمایند. مجاهدین شهرستانی به پیروی از اقدامات انجام شده در تهران، خود را آماده ی مبارزه نمودند و از جمله، نیروهای جنگل به رهبری میرزا کوچک خان برای پشتیبانی از آزادی خواهان تهران عازم مرکز شدند. ولی با اقدام محمد علی شاه در به توپ بستن مجلس شورای ملی، کاروان جنگل در رستم آباد (10) از حرکت باز ایستاد.
تصمیم محمد علی شاه برای نابودی مشروطیت، پس از جریان سوء قصد به جان وی، قطعیت بیشتری یافت و این حادثه بهانه ای بود که آن را به آزادی خواهان نسبت دهد و به اعتقادش بهترین فرصت طلایی را برای عملی شدن نظرش و از بین بردن مجلس شورای ملی به دست آورد و فرصت را مغتنم شمرد و با پشتیبانی کامل روس و به ویژه با مشورت دو تن از اتباع آن کشور به نام های کلنل لیاخوف، فرمانده گارد سلطنتی ایران و شاپشال روسی، مشاور محمد علی شاه در امور نظامی ایران، نیروهای خود را در قالب سه ستون نظامی روانه ی محل مجلس شورای ملی کرد. نیروهای نظامی ابتدا راه های منتهی به مجلس را مسدود کردند و تلاش مجاهدان و انقلابیون نظیر سید عبدالله بهبهانی و سید محمد طباطبایی برای خاموش کردن آتش ظلم محمد علی شاه، نتیجه نداد و لیاخوف به فرمان شاه مجلس شورای ملی واقع در میدان بهارستان تهران را در جمادی الاول سال 1326 هـ ق (11) از جهات مختلف به توپ بست و علاوه بر کشته و مجروح شدن جمعی از انقلابیون، بسیاری از نیروهای قزاق دولتی نیز جان خود را بر تصمیم جاهلانه ی او گذاشتند.
اقدام وحشیانه ی محمد علی شاه در به توپ بستن مجلس، خشم و نفرت عمومی را برانگیخت. میرزا کوچک خان جنگلی برای مبارزه با سلطه ی شاه و دشمنان خارجی، تصمیم گرفت با بهره گیری از کلیه ی نیروها و امکانات، تا پای جان ایستادگی نماید. دستگیری سید عبدالله بهبهانی و تبعید او به کرمانشاه، خانه نشین شدن سید محمد طباطبایی در شمشیران تهران، قتل و عام عده ای از آزادی خواهان، دستگیری ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان شیرازی و اعدام آن ها در باغ شاه تهران، مسموم کردن قاضی ارادقی، انداختن روح القدس به داخل چاه، دستگیری خطیب معروف، سید جمال الدین واعظ در همدان و تبعید و قتل وی در بروجرد و ده ها مسأله ی دیگر، روح میرزا کوچک خان را آزرده نمود و او را برای یک مبارزه ی جدی تر و همگانی و طولانی مصمم ساخت. (12)
قیام های مردمی
اگر چه حادثه ی به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی برای ملت ایران، واقعه تلخ و ناگواری بود، ولی این حادثه وحدت بین آزادی خواهان را در نقاط مختلف کشور افزایش داد و آن ها را برای یکسره کردن کار محمد علی شاه قاجار آماده کرد و در گوشه و کنار ایران، تفکر مبارزه با حکومت تا سقوط نهایی توسعه یافت و مردم مبارز و مجاهد ایران برای تقویت جبهه ی مرکزی انقلابیون و تصرف پایتخت، در بعضی از شهرها و مناطق دست به قیام زدند که شرح مختصر سه مورد از آن ها خواهد آمد.الف- مبارزان و مجاهدان بختیاری
این افراد برای حمایت از جنبش های مردمی و انقلاب مشروطیت، به سرکردگی حاجی علی قلی خان «سردار اسعد بختیاری» دست به کار شدند. سردار اسعد در خارج از کشور بود و به سبب علاقه ای که به نهضت مشروطیت داشت، به ایران آمد و با کمک سایر مبارزان و از جمله نجف قلی خان صمصام السلطنه (13)، اصفهان را از دست نیروهای دولتی گرفت و سپس از راه جوشقان و قم رهسپار تهران گردید. سردار اسعد با قدرت هر چه تمام تر مسیر اصفهان تا کاشان را در نوردید و بر نیروهای دولتی مستقر در کاشان فایق آمد، (14) آنگاه برای رسیدن به تهران شتاب بیشتری گرفت. خبر عزیمت سردار اسعد و عزم او برای ورود به پایتخت، باعث نگرانی و ترس و اضطراب درباریان و نیروهای دولتی شد و کار به جایی رسید که به استثنای سعدالدوله، وزرای دیگر از کار کناره گیری کردند و محمد علی شاه را تنها گذاشتند. (15) سردار اسعد پس از عبور از کاشان، وارد قم شد. در این شهر نیروهای جدید بختیاری و هم چنین داوطلبان اصفهان و فارس به نیروهای او پیوستند. آگاهی مردم اصفهان و جذب مجاهدان و مبارزان بختیاری در اثر اقدام های روشن گری افرادی مثل «شهید سید حسن مدرس و حاج آقا نورالله» (16) بود، آن ها در اصفهان انجمن سری تشکیل داده بودند و مبارزه ی مردم را هدایت می کردند. ذکر این نکته لازم است که تلاش سفرای روس و انگلیس برای منصرف نمودن سردار اسعد در حمله به پایتخت بی اثر ماند. وی اعلام کرد: «ما برای استقرار مشروطیت عازم شده ایم و امیدواریم سفارت روس و انگلیس در برآورده شدن تقاضای ما کوشش کنند.» (17) او در پاسخ به نماینده ی سیاسی روس و انگلیس که از وی پرسیدند، چنان چه تقاضاهای او پذیرفته نشود چه خواهد کرد؟ این شعر حکیم ابوالقاسم فردوسی را خواند:به نام بلند ار بغلتی به خون
به از زندگانی به ننگ اندرون (18)
ب- مبارزه ی مردم تبریز
در آذربایجان، ستارخان «سردار ملی» و باقر خان «سالار ملی» دست به قیام زدند و با برنامه ریزی و دقت نظر آن ها، بسیاری از مردم با عقاید و برنامه های آن دو موافق و همراه شدند. یکپارچگی مبارزان آذربایجان و هماهنگی گفته ها و عملکرد آنان، عرصه را بر حکومت محمد علی شاه تنگ کرد و رهبران قیام آذربایجان تحت تعقیب شدید شاه قرار گرفتند و حتی برای دستگیری و نابودی ستارخان جایزه تعیین کردند. (19)ج- قیام مردم گیلان
بعد از آذربایجان که یکی از مراکز قیام مردم علیه حکومت مستبد محمد علی شاه محسوب می شد، گیلان نیز شاهد بروز افکار انقلابی و آزادی خواهی وطن پرستان بود. مردم گیلان به واسطه ی نزدیکی به اروپا و حضور خارجی ها در آن، در پذیرش افکار آزادی خواهی نسبت به سایر مردم ایران پیش قدم تر بودند و حتی از ناحیه ی «حزب عامیون باکو و انجمن انقلابی تفلیس» حمایت می شدند. حکومت ایران برای تسلط کامل بر سرزمین گیلان یک نفر از معتمدان خود به نام آقابالاخان، معروف به سردار افخم را به حکومت گیلان منصوب نمود. فعالیت این شخص سبب شد تا انقلابیون نفرت عجیبی نسبت به وی پیدا کنند. کمیته ی آنان به سرپرستی عبدالحسین خان معزالسلطان معروف به سردار محیی، تصمیم گرفت او را نابود کند. عبدالحسین خان برادر کوچک تری به نام میرزا کریم خان داشت که سردار محیی گفته های او را به گوش و جان می شنید و همیشه در برابرش تسلیم بود. این امر سبب شده بود تا میرزا کریم خان نقشه ها و برنامه های خود را توسط سردار محیی اجرا نماید. یکی از اقدامات کمیته ی مذکور قتل حاکم گیلان بود که با طراحی اعضای کمیته و به ویژه میرزا حسین خان کسمایی اتفاق افتاد و پس از آن شهر رشت به تصرف انقلابیون درآمد. در این زمان میرزا کوچک خان جنگلی همراه سایر آزادی خواهان در برنامه ی تحصن قونسولگری عثمانی در رشت و سایر فعالیت ها حضور داشت.گسترش قیام های مردمی در بعضی از نقاط ایران و آگاهی های روزافزون عده ای از وطن پرستان و هم چنین تصرف تهران به دست انقلابیون، آرامش خاطر و امنیت روحی و جانی محمد علی شاه را بر هم ریخت و پس از تسلیم کلنل لیاخوف روسی، فرمانده بریگاد قزاق در سال 1327 هـ ق، فهمید که قادر به مقاومت در برابر خشم توده های جان بر کف و مجاهدان و آزای خواهان نخواهد بود و چاره در آن دید که به سفارت روس در زرگنده ی تهران پناهنده شود و تحت حمایت دولت روس و انگلیس قرار گیرد.
سران مشروطیت در جمادی الثانی سال 1327 هـ ق (20) او را از سلطنت خلع کردند و احمد شاه دوازه ساله را به جایش به سلطنت رساندند. و احمدشاه با تأکید و توصیه ی سفارت روس تعهد نمود، سالی شانزده هزار لیره به محمد علی شاه بپردازد و او نیز متعهد شد که در امور ایران دخالتی نکند. آن گاه از راه انزلی به باکو رفت و در آن جا به «بندر اورسا» اعزام گردید. ولی بعدها برای دستیابی دوباره به تاج و تخت شاهی، با همکاری جمعی از افسران روسی از روسیه وارد ترکمن صحرا شد و خود را به تهران رساند، اما در مقابل نیروهای پرتوان مجاهدین تاب مقاومت نیاورد و بار دیگر به روسیه گریخت.
مخالفت محمد علی شاه با جریان مشروطیت یک طرف قضیه بود و در سوی دیگر آن، مخالفت های بی امام روس ها و انگلیسی ها قرار داشت. در واقع آن چه محمد علی شاه را بر آن می داشت تا با مشروطیت ناسازگاری کند، ناشی از عقاید و افکار خودش نبود، بلکه از سیاست های دیکته شده ی دست های خارجی حکایت داشت و بیگانگان به قدری هویت ایرانیان را بی اساس می دانستند که معتقد بودند مردم ایران نمی تواند انقلاب کند و خواهان مشروطیت باشد. چارلس مارلینگ، سفیر انگلیس با پررویی هر چه تمام تر در مورد مردم و انقلاب مشروطیت می نویسد:
«حقیقت مطلب آن است که هنوز ایران شایسته ی حکومت و مشروطه نبوده و تا دو عصر دیگر هم نخواهد بود.» (21)
افکار و اندیشه های بنیان گذاران نهضت جنگل
ایدئولوژی سران نهضت جنگل، پایه و اساس مبارزه ی آنان بود و جنگلی ها آن را مبنای سخن و عمل خود قرار دادند. بنیان گذاران این نهضت بر اساس اعتقادات خود نقشه هایی طراحی و ترسیم کردند و با برنامه ریزی کامل، فعالیت نهضت را آغاز نمودند. بعضی از افکار و اندیشه های آن کوتاه مدت و برخی دیگر میان مدت و بخشی دیگر دراز مدت و نیازمند برنامه ریزی بیش تر و تلاش جدی تر بود. این عده، نهضتی را آغاز کردند که نه تنها در داخل کشور با موانع و مشکلات و مخالفت مواجه بود، بلکه در خارج از کشور نیز مخالفان زیادی داشت. به عبارت دیگر می توان گفت، نهضت جنگ به رهبری میرزا کوچک خان، نهضتی بود که خلاف جریان عادی ایران حرکت می کرد و مانند شنا کردن در جهت خلاف جریان آب محسوب می شد و به همین دلیل مخالفان از همان آغاز برای شکست نهضت دست به کار شدند.مهمترین علت تصمیم میرزا کوچک خان و سایر یاران وی برای راه اندازی نهضت جنگل، مشاهده ی بی عدالتی، ظلم و ستم، سلطه ی بیگانه، قتل و غارت، تجاوز به حقوق مردم، به یغما رفتن سرمایه ی ایران، مکر و حیله ی بعضی از حاکمان ایران و دشمنان خارجی بود و از این نظر افرادی که منافع خود را در خطر می دیدند، با آن به مخالفت برخاستند. مهم ترین افکار و اندیشه های بنیان گذاران نهضت جنگل که معتقد بودند پیروان آن ها باید براساس همان فعالیت نمایند را می توان با بهره گیری از نوشته ای مرحوم ابراهیم فخرایی به شرح زیر خلاصه و دسته بندی نمود. (22)
1- بر هر فرد مسلمان و پاکدل ایرانی فرض است که با تلاش و کوشش، وظیفه ی خود را نسبت به کشور و هم وطنان خود ادا نماید و خیر خواه مردم و کشورش باشد.
2- از نظر اجتماعی، نفع کشور در آن است که افراد هم فکر و هم عقیده دور هم جمع شوند و سخن مشترک و عمل مشترک داشته باشند و منافع اجتماعی را بر مقاصد فردی و بخشی ترجیح دهند تا بتوانند بر مشکلات فایق آیند.
3- داشتن صداقت و اعتماد به نفس در مراحل مختلف کار و حضور شجاعانه در میادین گوناگون کارزار و نهراسیدن از حوادث و وقایع متفاوت، که سران نهضت از آن برخوردار بودند و به واسطه ی همین صداقت و اعتماد و شجاعت بود که چند مرد ساده بر قوای بزرگ و مسلح دولت ایران و روس ها و انگلیسی ها پیروز شدند و در ابتدای اعلام کار نهضت، عده ی زیادی به آن گرویدند.
4- طرفداری از استقلال ایران و تلاش در جهت تحقق آن.
5- جلوگیری از مداخله و تسلط دولت های بیگانه و اصلاح تشکیلات دولتی.
6- طرفداری از وحدت و یگانگی و یکپارچگی همه ی مسلمانان جهان.
7- توجه به آزادی و تأمین رفاه و آسایش و آرامش مردم ایران.
8- نداشتن سوء پیشینه برای داوطلبان عضویت در نهضت جنگل و سوگند وفاداری به حضور در نهضت و عمل به قوانین و مقررات آن.
9- پرهیز از هرگونه نفاق و خودخواهی و مقابله با سیاست « جدایی اندازه و حکومت کن» بیگانگان.
10- آرایش نکردن سر و صورت تا قبل از خروج نیروهای بیگانه از ایران. (23)
11- استفاده از کلاه نمدی سیاه، کت ضخیم پشمی (24)، کفشی از چرم گاو میش، چماقی از چوب ازگیل، یک داس، یک تفنگ و چند قطار فشنگ.
12- احترام گذاشتن به مرامنامه ی نهضت جنگل.
سران نهضت جنگل برای کار خود مرامنامه ای نیز داشتند. این مرامنامه دارای نه ماده بود که مطابق مفاد کتاب فوق الذکر و با توجه به اهمیت موضوع نقل می شود و این اصول نشان دهنده ی اهداف و مشی سیاسی آنان است (25):
1- تساوی حقوق انسان ها بدون در نظر گرفتن نژاد و مذهب، و آزادی کامل آن ها برای استفاده از قوای طبیعی خود.
2- مصونیت در برابر هر نوع تعرض و هم چنین آزادی فکر و عقیده، مطبوعات، کار، اجتماعات و تساوی زن و مرد در حقوق مدنی و اجتماعی.
3- عمومی بودن انتخابات و حق انتخاب برای افراد 18 سال و انتخاب کردن و انتخاب شدن برای افراد 24 ساله.
4- عمومی بودن خالصه جات، رودخانه ها، مراتع و جنگل ها، دریاها، معادن و ممنوعیت انحصار و احتکار ارزاق و سرمایه و تبدیل تدریجی مالیات های غیر مستقیم به مستقیم.
5- مجانی و اجباری بودن تعلیمات ابتدایی برای همه اطفال و متوسطه و عالیه برای کسانی که استعداد دارند. هم چنین مصون بودن دین از هرگونه تعرض و عمومی بودن اوقاف.
6- پیگیری سریع کار قضاوت و حذف زندان با اعمال شاقه و جایگزین شدن مسایل تربیتی به جای آن.
7- تأسیس مدارس عالیه برای تحصیل فنون نظام و انجام اجباری تمرین های نظامی در مدارس ابتدایی و متوسطه به منظور دفاع از کشور.
8- ممنوع بودن از کار برای اطفال کم تر از 14 سال و تلاش برای از بین بردن بیکاری و ساخت کارخانه های جدید و تقلیل ساعات کار تا مرز هشت ساعت.
9- راه اندازی بیمارستان و توجه به بهداشت و برنامه ریزی برای جلوگیری از بیماریهای مسری.
روزنامه ی نهضت جنگل
انتشار روزنامه یا مجله، یکی از بهترین شیوه هایی است که در طول تاریخ پیدایش آن ها، گروه ها، احزاب، جنبش ها و نهضت ها با هر طرز تفکر و بینش اقدام به چاپ و توزیع آن نموده اند، تا از این راه علاوه بر اعلام عقاید و جریان فکری خود، سایر وقایع جامعه را نیز به اطلاع مردم برسانند. نهضت جنگل نیز برای اعلام ایدئولوژی خود و اطلاع رسانی به مردم، روزنامه ای تحت عنوان «جنگل» منتشر کرد. این روزنامه با چاپ سنگی و هفته ای یک بار به مدیریت حسین کسمایی چاپ می شد.میرزا حسین کسمایی، نویسنده ی روزنامه ی جنگل و یکی از یاران صدیق میرزا کوچک خان جنگلی بود که خودش روزنامه ی دیگری به نام «وقت» را از سال 1328 هـ ق در تهران منتشر می کرد و 66 شماره ی آن چاپ و توزیع گردید. (26)
روزنامه ی جنگل زیر نظر میرزا غلام حسین نویدی اداره می شد، ولی از شماره ی دوم، میرزا حسین کسمایی اداره ی آن را به عهده گرفت و پس از مدتی دوباره آن را به نویدی واگذار نمود. هر شماره از روزنامه به وقایع و رخدادهای هفته ای اختصاص داشت که روزنامه منتشر می شد. جنگلی ها در شماره ی سیزدهم روزنامه ی جنگل درباره ی قیام خود و انگیزه ی آن چنین نوشتند:
«قیام جنگلی ها برای تقویت دولت و حفظ مملکت است، جنگلی وقتی اسلحه را از خود دور می کند که مطمئن شود افراد ایرانی از تطاول متصدیان خارجی و همکاران داخلی حایز اهمیت گردیده است. آمال قلبی جنگلی ها و مرام واقعی آنها، افتتاح مجلس شورای ملی، استحکام مبانی مشروطیت، راحتی ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ریشه های خیانت و مصونیت وطن از تعرض دشمنان است.» (27)
روزنامه ی جنگل به مدت دو سال و به طور کلی طی سی و پنج شماره انتشار یافت و سرانجام به دلیل تضعیف نهضت جنگل و برخورد آن با دوران فترت تعطیل شد.
پی نوشت ها :
1- سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، صص 35 تا 45.
2- انقلاب اسلامی و ریشه های آن، عباس علی عمید زنجانی.
3- از افسران آلمانی «سرگرد فن پاشن» رییس مدرسه ی گیلان و از ترکان «گوراب زرمخ» مسئوول تشکیلات نظامی را می توان نام برد.
4- تاریخ معاصر، ج1 پیتر آوری، ترجمه ی محمد رفیعی مهر آبادی، ص 410.
5- مظفرالدین شاه، فرمان مشروطیت را در ماه جمادی الثانی سال 1324 هـ ق صادر کرد.
6- به عنوان نمونه می توان از کامران میرزا نایب السلطنه پسر ناصرالدین شاه قاجار و پدرزن محمد علی شاه که وزیر جنگ کابینه ی اتابک بود، نام برد که توسط اتابک از کابینه اخراج گردید.
7- مطابق با سال 1285هـ ش.
8- پیشینه ی ایرانیان، ج2، عبدالعظیم رضایی، ص 1022.
9- ایران در دوره ی سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم، ص 498.
10- یکی از روستایهای رودبار منجیل.
11- مطابق با سال 1286 هـ.ش .
12- پیشینه ی ایرانیان، ج2، عبدالعظیم رضایی.
13- برادر سردار اسعد بختیاری.
14- در این زمان، امیر مفخم بختیاری حکومت کاشان را بر عهده داشت و یک عده قشون بختیاری طرفدار دولت در آن شهر مستقر بودند. هم زمان با تصمیم سردار اسعد برای گذشتن از کاشان و ورود به تهران، امیر مفخم در تهران حضور داشت و نگران بود که مبادا قشون دولتی که ماه ها حقوق نگرفته بودند، به سبب نارضایتی به سردار اسعد بپیوندند. اما سردار اسعد از خارج شهر کاشان عبور کرد و به واسطه ی اعلام حسن نیت خود مبنی بر پرهیز از جنگ و خون ریزی از داخل شهر که محل ساخلو (پادگان) دولتی بود، عبور نکرد. «به نقل از کتاب فتح تهران، دکتر عبدالحسین نوایی، ص 13»
15- ایران در دوره ی سلطنت قاجار، علی اصغیر شمیم، ص 529.
16- تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، دکتر سید جلال الدین مدنی، ص 125.
17- فتح تهران، دکتر عبدالحسین نوایی، ص 85.
18- همان.
19- تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج2، دکتر جلال الدین مدنی، ص 125.
20- سال 1288 هـ ش .
21- کتاب آبی، ج1، احمد شبیری، ص 149.
22- سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، صص 49 تا 56.
23- آن ها در طول مدت حضور در نهضت، اقدامی برای آرایش سر و صورت خود نکردند و همین امر سبب شد تا قیافه ی جنگلی ها، مانند انسان های ما قبل تاریخ شود.
24- معروف به «چوخا».
25- سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، ص 56.
26- روزنامه های ایرانی «از آغاز تا سال 1329 هـ ق، 1289 هـ ش» هـ ل. رابینو، ترجمه ی جعفر خمامی زاده، ص 257.
27- سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، ص 144.