نویسنده: محمدرضا شمس اردکانی
انجمن تبلیغی کلیسا از بدو تأسیس درصدد برآمد تا در سرزمین های شرقی، به خصوص ایران فعالیت مذهبی داشته باشد، اولین قدم را هنری مارتین، مبلغی منفرد، برداشت (برومند، 1381: 135). یکی دیگر از پیش کسوتان تبلیغی انگلیسی در ایران جوزف ولف بود، که در 1261هـ/ 1844م، از راه تبریز به دیدار شاه رفته و در این دیدار موفق شده بود اجازه تأسیس مدرسه ای در شیراز و بوشهر را بگیرد. او همچنین در گسترش خدمات پزشکی و گسیل پزشکانی به خراسان که خود در مقام مبلغی( متدین) عمل می کردند پیشقدم بود(رایت، 1364: 234).
علاوه بر تلاش ولف، در 1286هـ/ 1869م، از سوی انجمن تبلیغی کلیسا مبلغی ایرلندی به نام بروس را به ایران فرستاد. وی جلفای اصفهان را برای تبلیغات انتخاب کرد(تاج بخش، 1375: 212). نگهداری از ایتام، اداره مدرسه، همچنین ترجمه و تصیح کتب مقدس ابتدا از فعالیت هایش بود، اما از آنجا که انجام امور پزشکی و بهداشتی همواره از شیوه ها و در واقع از مهم ترین ابزار کار مبلغان مسیحی بود نیاز به نیروی جدید کاملاً احساس می شد. عاقبت، در 1297هـ/ 1880م، دکتر هورنل( هورنله)از پزشکان مذهبی اسکاتلند نیز به جلفا آمد و به اتفاق کشیش بروس، که از قبل در این کشور اقامت داشت، سازمان هیئت پزشکی را تشکیل داد( همان: 212).
سازمان هیئت پزشکی توانست مقدمات اولین بیمارستان انگلیسی را در جلفای اصفهان در 1296هـ/ 1879م، فراهم کند. البته هورنله پنج سال بعد به علت مرگ همسرش- دختر بروس- از ایران رفت. پس از خروج هورنله، در 1308هـ/ 1891م، ماری برد اولین مبلغ زن وابسته به انجمن به ایران آمد(برومند، 1381: 158).
با آنکه ماری برد سابقه پزشکی نداشت، در اصفهان فعالیت پزشکی هیئت را برعهده گرفت. اندکی بعد از پیوستن به هیئت، در انتهای بازار اصفهان، یک بهداری مخصوص زنان مسلمان دایر کرد و به همین منظور زنان زیادی به او مراجعه کردند (رایت، 1364: 241). این درمانگاه با مخالفت مقامات محلی مواجه شد. چنان که پنج بار طی سال های 1273 -1276ش/ 1894-1897م، بسته شد که به دلیل حمایت های مردمی مجدداً باز شد(فلور، 1386: 259). ماری، که به مریم مشهور شده بود، در 1293ش/1914م در کرمان درگذشت.(همان).
درمانگاه دیگری نیز در محله یهودی نشین جوباره اصفهان افتتاح شد، که آن به سرعت تعطیل شد تا آنکه سرانجام دولت با فعالیت آن موافقت کرد(الگود، 1386: 588). در 1312هـ/ 1894م، دکتر دانلدکار به جلفا آمد و سرپرستی بیمارستان هیئت را که، در این زمان وضع نامناسبی داشت، برعهده گرفت. او توانست خدمات و وضع بهداشت بیمارستان را بسیار عبور دهد.(برومند، 1381: 159).
در 1315هـ/ 1897م، هیئت مذهبی انگلیسی اولین بیمارستان زنان را در ایران به سرپرستی دکتر املینا استوارت، در جلفای اصفهان افتتاح کرد(الگود، 1386: 588)؛ البته جلفا تنها مکانی نبود که از دانش هیئت های پزشکی بهره مند می شد. در 1320هـ/1902م، آخرین اقدام برای تأسیس درمانگاه در محله مسلمان نشین اصفهان انجام شد. دکتر کارخانه ای در شهر اجاره کرد هم برای سکونت و هم برای مداوای بیماران. او توانست در آنجا بدون مشکل و در کمال آرامش خدمات درمانی خود را انجام دهد. در سال بعد پس از مذاکره با یک ایرانی ثروتمند و به وسیله او قطعه زمین مناسبی در حدود هفت جریب در کنار شهر خریداری شد، که بخش عمده ای از این زمین را به پزشکان و پرستاران اختصاص داد(همان). این مهم ترین اقدام هیئت برای تأسیس بیمارستان در منطقه مسلمان نشین بود. این بیمارستان تا سال ها پس از انقراض قاجاریه به فعالیت خود ادامه داد چنان که در گزارش 1309ش وضعیت بیمارستان، که به آن بیمارستان مرسلین اصفهان می گفتند مانند سال 1320هـ بود. بنابراین، گزارش این مجموعه از « یک باب عمارت محل سکونت اسقف، قطعه باغچه متصل و خانه اسقف، مدرسه ابتدایی کالج، دو باب گاراژ، و عمارت محل سکنی خانم حکیم، عمارت محل سکنی دکتر، قطعه زمین محصور و یک باب طویله و دو بخش مجزای مریضخانه زنان و مردانه» تشکیل شده بود.
این هیئت توانست به راحتی و به نام مداوای بیماران فعالیت های مذهبی خود را ادامه دهند:« به طور مثال آنان برای بیماران بستری در بیمارستان های هیئت به زبانی ساده درباره انجیل صحبت می کردند و بخش هایی از انجیل را برای آنان می خواندند. در طول روز برای بیماران سخنرانی و با آن ها گفت و گو می کردند. شب هنگام نیز با خواندن دعاهای مختلف توجه بیماران را به تعالیم مسیحیت و عقاید خود جلب می کردند»(برومند، 1381: 160)، در 1336هـ، در گزارشی که به وزارت امور خارجه نوشته شده آمده است:« مکرر وزارت معارف بر طبق شکایات وارده راجع به این مریضخانه و مدرسه که فوق العاده در اعمال مذهبی مداخله می کنند خاطر آن وزارت جلیله را مسبوق داشته و نتایج سویی را که به این اقدامات مترتب است خاطر نشان کرده است، حالیه هم متمنی است که به هر قسمی مقتضی باشد از اقدامات آن ها سریعاً جلوگیری بشود والا وزارت معارف ناگزیر است که از دخول محصلین و مرضی به مدرسه و مریضخانه ممانعت کند»(سند شماره 34). البته اقدام خاصی در مقابله با تبلیغات مذهبی انگلیسی ها در بیمارستان صورت نگرفت و آنان همچنان به این فعالیت ها، که علت حضورشان در ایران بود، ادامه می دادند. در ادامه اعتراضی از رئیس نظمیه اصفهان نسبت به فعالیت مذهبی در بیمارستان مرسلین می آید که نشان دهنده فعالیت آن ها، در 1312ش، است:
« مستر میلر آمریکایی چند روز است به اصفهان آمده در مریضخانه مرسلین کنفرانس مذهبی داده مردم را تبلیغ به دین مسیح می نماید. چون برحسب دستور صادر از مرکزی تشکیلات نظمیه برای جلوگیری از تبلیغات مذهبی دستوراتی به اداره معارف ارسال شده است، مراتب را به آن اداره اشعار داشت حالیه جواب می دهند چون قضیه در مریضخانه است اقدام آن از عهده اداره معارف خارج و با حکومت جلیله و اداره صحیه است».
در هر حال فعالیتی که «خدمات کلید طلایی برای گشودن دل ها»(رایت، 1364: 241) بود از منظر پزشکی و بهداشتی موفقیت آمیزتر بود. طوری که بیمارستان انگلیسی اصفهان تا آنجا پیش رفت که گروهی از جوانان به تحصیل و کارآموزی پزشکی در این بیمارستان ها مشغول شدند و سرانجام برنامه بعضی از این بیمارستان ها در حد مدرسه طب تهران اعلام شد(تاج بخش، 1375: 212). این بیمارستان ها اجازه داشت تا در صورت تأیید طبابت پزشک، از دولت وقت بخواهد تا برای فرد مذکور تصدیق رسمی صادر کنند. حمایت دولت از میسیون های مذهبی تا جایی پیش رفت که، از 1293ش/ 1914م، از بودجه مملکتی سهمیه ای به مبلغ دویست و پنجاه پوند در اختیار بیمارستان اصفهان گذاشته شد(الگود، 1386: 589)و زمانی که دولت در پرداخت آن تعلل کرده بود از سوی مقامات انگلیسی تقاضای برقراری دوباره آن شد:
«چندی قبل قونسل انگلیس مقیم اصفهان به توسط کارگزار آنجا به این وزارت خانه اشعار داشت که مبلغ دویست و پنجاه تومان اعانه را، که دولت علیه برای کمک و مساعدت به مریضخانه انگلیسی ها در اصفهان مرحمت می کرده است، اینک دو سال است که تأدیه نشده و تقاضا کرده اند دولت علیه از این مساعدت مالی خیریه دریغ و مضایقه ننماید».
کرمان نیز، در 1276ش/ 1898م، شاهد تأسیس مقر دائمی هیئت انجمن تبلیغی کلیسا بود. دکتر دادسن، از مبلغان مذهبی، توانست، در 1321هـ/ 1282ش، مقارن با سلطنت مظفرالدین شاه بیمارستانی تأسیس کند. برای این کار زمینی به مساحت بیست و پنج هزار متر مربع خرید و با احداث کوره آجرپزی کنار آن مصالح موردنیاز را مستقیم تهیه کرد. این بیمارستان همچون بیمارستان اصفهان از دو بخش مجزا برای بیماران زن و مرد، اتاق مشاوره، اتاق انتظار، اتاق عمل، و محل هایی برای اقامت پزشکان و پرستاران تشکیل شده بود(برومند، 1381: 165). زمانی که، در 1286ش/ 1907م، به علت گزارش های مغرضانه بیمارستان کرمان بسته شد. نامه ای نوشته شد و همه مجتهدان آن را امضاء کردند و 700 مهر تجار و توده مردم ضمیمه آن شد، در نتیجه، بیمارستان دوباره به فعالیت خود با ریاست دکتر دادسن ادامه داد. هنگامی که این دکتر بر اثر بیماری تیفوئید، در 1316ش/ 1937، فوت کرد حاکم شهر و همه افراد رسمی و پانزده هزار نفر از مردم در خیابان های شهر صف کشیده و به گورستان عریان در صحرای خارج شهر برای احترام به مردم که برای 34 سال در خدمت آنان بود رفتند( فلور، 1386: 263).
یزد هم با داشتن اقلیت های مذهبی مکانی مناسب برای فعالیت مبلغان مذهبی بود. همزمان با شروع فعالیت مبلغان در کرمان یزد هم با حضور دکتر وایت فعالیت خود را آغاز کرد. مدتی بعد از اقامت دکتر وایت، یکی از بازرگانان زرتشتی زمین کاروانسرای بزرگی را همراه ساختمان آن به هیئت مبلغان انگلیسی اهدا کرد که از تغییراتی که در ساختمان داده شد بیمارستانی را بنا کردند. فلور تاریخ تأسیس آن را 1299ش/ 1900م دانسته است.(فلور، 1386: 262). این هیئت ساختمان کوچکی نیز برای بیمارستان زنان انتخاب کرد، که پزشکان و پرستاران زن بر آن نظارت داشتند(برومند، 1381: 171). هیئت مبلغان انگلیسی علاوه بر این دو بیمارستان یک اتاق کالبد شکافی و یک داروخانه نیز در ساختمان بیمارستان هیئت مبلغان برپا کرده بودند(همان). در مجموع، در این شهر 35600 بیمار که تعدادی از آن ها از بلوچستان و افغانستان برای دریافت خدمات پزشکی آمده بودند درمان شدند( فلور، 1386: 262). فعالیت مبلغان در شهر یزد از سوی جلال الدوله، حاکم شهر و پسر ارشد ظل السلطان حمایت می شد. او هر سال از بیمارستان هیئت در یزد دیدن می کرد و مبلغی حدود چهل پوند را برای خیریه به مسئولان بیمارستان اهدا می کرد(برومند، 1381: 234).
شیراز نیز از این فعالیت ها دور نمانده و مانند دیگر شهرها با ورود مبلغ پزشکی، که احتمالاً دکتر کار نام داشته( همان: 174)، اقدامات بهداشتی و درمانی را آغاز کردند با شروع فعالیت مذهبی، در 1302ش/ 1923م، بیمارستانی در این ساخته شد( تاج بخش، 1375: 212)، البته در ساخت بیمارستان شیراز از سوی حاج محمدحسین نمازی، از تاجران و خیران بیمارستان ساز این شهر، مساعدت هایی صورت گرفت(فلور، 1386: 259). به جز این شهرها انگلیسی ها توانستند در زابل و بیرجند نیز بیمارستانی برپا کند.
سرانجام به دلیل گستردگی کار هیئت پزشکی در اصفهان و شهرهای دیگر دولت برای داروها و لوازم بیمارستان های مبلغان انگلیسی در شهرهای مختلف تخفیف گمرکی قائل شد. در 1310ش، هیئت وزراء در خصوص اقلام دارویی بیمارستان مرسلین انگلیسی ها در شهرهای مختلف از جمله یزد و کرمان اجازه داد تا مطابق با بند ج از ماده 4 قانون انحصار تجارت بدون تعهد صدور اجناس خود را وارد کشور کنند. به این ترتیب این اجناس از پرداخت حقوق گمرکی معاف شدند.
به جز فعالان مذهبی، که اقدامات پزشکی انجام می دادند، لازم است به درمان های پزشکی هیئت های سیاسی نیز اشاره شود. بیشتر کنسولگری ها در نزدیکی خود درمانگاه های خیریه داشتند، که بیماران از نواحی دور و نزدیک به آنجا مراجعه می کردند تا پزشکان آموزش دیده درمانشان کند. کنسولگری مشهد در طول سال نزدیک به شش هزار بیمار را درمان کرد. در بوشهر، نیز بیمارستان نمایندگی سیاسی بیماران ایرانی را می پذیرفت و، در سال 1286ش/ 1907م، نزدیک به سیزده هزار نفر را سرپایی معاینه مداوا کردند( رایت، 1364: 255).
جا دارد از بیمارستانی نیز یاد کرد که در بوشهر هیئت سیاسی انگلیسی از زمان کریم خان زند تأسیس کرده بود. تاجران محلی برای ادامه فعالیت این بیمارستان تصمیم گرفتند، در 1335هـ/ 1916م، برای اجناسی که از بوشهر ترخیص می شد مالیاتی اضافی بپردازند تا به هزینه بیمارستان برسد( همان: 244).
این مبلغان مذهبی توانستند در سال هایی که هیچ مرکز درمانی در شهرهای ایران نبود چه در آبادترین و چه در محروم ترین نقاط کشور بیمارستان ها و مراکز درمانی تأسیس کنند، که تا سال ها تنها بیمارستان های موجود در این شهرها بودند، اما از آنجایی که این اقدامات رنگ و بوی مذهبی و استعماری داشت بارها با مخالفت شدید علمای اسلام رو به رو شد(الگود، 1386: 588) چرا که آن ها « با برپایی بیمارستان ها و مراکز درمانی سعی داشتند تا مقری برای فعالیت های تبلیغی داشته باشند»(همان: 237).
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.
علاوه بر تلاش ولف، در 1286هـ/ 1869م، از سوی انجمن تبلیغی کلیسا مبلغی ایرلندی به نام بروس را به ایران فرستاد. وی جلفای اصفهان را برای تبلیغات انتخاب کرد(تاج بخش، 1375: 212). نگهداری از ایتام، اداره مدرسه، همچنین ترجمه و تصیح کتب مقدس ابتدا از فعالیت هایش بود، اما از آنجا که انجام امور پزشکی و بهداشتی همواره از شیوه ها و در واقع از مهم ترین ابزار کار مبلغان مسیحی بود نیاز به نیروی جدید کاملاً احساس می شد. عاقبت، در 1297هـ/ 1880م، دکتر هورنل( هورنله)از پزشکان مذهبی اسکاتلند نیز به جلفا آمد و به اتفاق کشیش بروس، که از قبل در این کشور اقامت داشت، سازمان هیئت پزشکی را تشکیل داد( همان: 212).
سازمان هیئت پزشکی توانست مقدمات اولین بیمارستان انگلیسی را در جلفای اصفهان در 1296هـ/ 1879م، فراهم کند. البته هورنله پنج سال بعد به علت مرگ همسرش- دختر بروس- از ایران رفت. پس از خروج هورنله، در 1308هـ/ 1891م، ماری برد اولین مبلغ زن وابسته به انجمن به ایران آمد(برومند، 1381: 158).
با آنکه ماری برد سابقه پزشکی نداشت، در اصفهان فعالیت پزشکی هیئت را برعهده گرفت. اندکی بعد از پیوستن به هیئت، در انتهای بازار اصفهان، یک بهداری مخصوص زنان مسلمان دایر کرد و به همین منظور زنان زیادی به او مراجعه کردند (رایت، 1364: 241). این درمانگاه با مخالفت مقامات محلی مواجه شد. چنان که پنج بار طی سال های 1273 -1276ش/ 1894-1897م، بسته شد که به دلیل حمایت های مردمی مجدداً باز شد(فلور، 1386: 259). ماری، که به مریم مشهور شده بود، در 1293ش/1914م در کرمان درگذشت.(همان).
درمانگاه دیگری نیز در محله یهودی نشین جوباره اصفهان افتتاح شد، که آن به سرعت تعطیل شد تا آنکه سرانجام دولت با فعالیت آن موافقت کرد(الگود، 1386: 588). در 1312هـ/ 1894م، دکتر دانلدکار به جلفا آمد و سرپرستی بیمارستان هیئت را که، در این زمان وضع نامناسبی داشت، برعهده گرفت. او توانست خدمات و وضع بهداشت بیمارستان را بسیار عبور دهد.(برومند، 1381: 159).
در 1315هـ/ 1897م، هیئت مذهبی انگلیسی اولین بیمارستان زنان را در ایران به سرپرستی دکتر املینا استوارت، در جلفای اصفهان افتتاح کرد(الگود، 1386: 588)؛ البته جلفا تنها مکانی نبود که از دانش هیئت های پزشکی بهره مند می شد. در 1320هـ/1902م، آخرین اقدام برای تأسیس درمانگاه در محله مسلمان نشین اصفهان انجام شد. دکتر کارخانه ای در شهر اجاره کرد هم برای سکونت و هم برای مداوای بیماران. او توانست در آنجا بدون مشکل و در کمال آرامش خدمات درمانی خود را انجام دهد. در سال بعد پس از مذاکره با یک ایرانی ثروتمند و به وسیله او قطعه زمین مناسبی در حدود هفت جریب در کنار شهر خریداری شد، که بخش عمده ای از این زمین را به پزشکان و پرستاران اختصاص داد(همان). این مهم ترین اقدام هیئت برای تأسیس بیمارستان در منطقه مسلمان نشین بود. این بیمارستان تا سال ها پس از انقراض قاجاریه به فعالیت خود ادامه داد چنان که در گزارش 1309ش وضعیت بیمارستان، که به آن بیمارستان مرسلین اصفهان می گفتند مانند سال 1320هـ بود. بنابراین، گزارش این مجموعه از « یک باب عمارت محل سکونت اسقف، قطعه باغچه متصل و خانه اسقف، مدرسه ابتدایی کالج، دو باب گاراژ، و عمارت محل سکنی خانم حکیم، عمارت محل سکنی دکتر، قطعه زمین محصور و یک باب طویله و دو بخش مجزای مریضخانه زنان و مردانه» تشکیل شده بود.
این هیئت توانست به راحتی و به نام مداوای بیماران فعالیت های مذهبی خود را ادامه دهند:« به طور مثال آنان برای بیماران بستری در بیمارستان های هیئت به زبانی ساده درباره انجیل صحبت می کردند و بخش هایی از انجیل را برای آنان می خواندند. در طول روز برای بیماران سخنرانی و با آن ها گفت و گو می کردند. شب هنگام نیز با خواندن دعاهای مختلف توجه بیماران را به تعالیم مسیحیت و عقاید خود جلب می کردند»(برومند، 1381: 160)، در 1336هـ، در گزارشی که به وزارت امور خارجه نوشته شده آمده است:« مکرر وزارت معارف بر طبق شکایات وارده راجع به این مریضخانه و مدرسه که فوق العاده در اعمال مذهبی مداخله می کنند خاطر آن وزارت جلیله را مسبوق داشته و نتایج سویی را که به این اقدامات مترتب است خاطر نشان کرده است، حالیه هم متمنی است که به هر قسمی مقتضی باشد از اقدامات آن ها سریعاً جلوگیری بشود والا وزارت معارف ناگزیر است که از دخول محصلین و مرضی به مدرسه و مریضخانه ممانعت کند»(سند شماره 34). البته اقدام خاصی در مقابله با تبلیغات مذهبی انگلیسی ها در بیمارستان صورت نگرفت و آنان همچنان به این فعالیت ها، که علت حضورشان در ایران بود، ادامه می دادند. در ادامه اعتراضی از رئیس نظمیه اصفهان نسبت به فعالیت مذهبی در بیمارستان مرسلین می آید که نشان دهنده فعالیت آن ها، در 1312ش، است:
« مستر میلر آمریکایی چند روز است به اصفهان آمده در مریضخانه مرسلین کنفرانس مذهبی داده مردم را تبلیغ به دین مسیح می نماید. چون برحسب دستور صادر از مرکزی تشکیلات نظمیه برای جلوگیری از تبلیغات مذهبی دستوراتی به اداره معارف ارسال شده است، مراتب را به آن اداره اشعار داشت حالیه جواب می دهند چون قضیه در مریضخانه است اقدام آن از عهده اداره معارف خارج و با حکومت جلیله و اداره صحیه است».
در هر حال فعالیتی که «خدمات کلید طلایی برای گشودن دل ها»(رایت، 1364: 241) بود از منظر پزشکی و بهداشتی موفقیت آمیزتر بود. طوری که بیمارستان انگلیسی اصفهان تا آنجا پیش رفت که گروهی از جوانان به تحصیل و کارآموزی پزشکی در این بیمارستان ها مشغول شدند و سرانجام برنامه بعضی از این بیمارستان ها در حد مدرسه طب تهران اعلام شد(تاج بخش، 1375: 212). این بیمارستان ها اجازه داشت تا در صورت تأیید طبابت پزشک، از دولت وقت بخواهد تا برای فرد مذکور تصدیق رسمی صادر کنند. حمایت دولت از میسیون های مذهبی تا جایی پیش رفت که، از 1293ش/ 1914م، از بودجه مملکتی سهمیه ای به مبلغ دویست و پنجاه پوند در اختیار بیمارستان اصفهان گذاشته شد(الگود، 1386: 589)و زمانی که دولت در پرداخت آن تعلل کرده بود از سوی مقامات انگلیسی تقاضای برقراری دوباره آن شد:
«چندی قبل قونسل انگلیس مقیم اصفهان به توسط کارگزار آنجا به این وزارت خانه اشعار داشت که مبلغ دویست و پنجاه تومان اعانه را، که دولت علیه برای کمک و مساعدت به مریضخانه انگلیسی ها در اصفهان مرحمت می کرده است، اینک دو سال است که تأدیه نشده و تقاضا کرده اند دولت علیه از این مساعدت مالی خیریه دریغ و مضایقه ننماید».
کرمان نیز، در 1276ش/ 1898م، شاهد تأسیس مقر دائمی هیئت انجمن تبلیغی کلیسا بود. دکتر دادسن، از مبلغان مذهبی، توانست، در 1321هـ/ 1282ش، مقارن با سلطنت مظفرالدین شاه بیمارستانی تأسیس کند. برای این کار زمینی به مساحت بیست و پنج هزار متر مربع خرید و با احداث کوره آجرپزی کنار آن مصالح موردنیاز را مستقیم تهیه کرد. این بیمارستان همچون بیمارستان اصفهان از دو بخش مجزا برای بیماران زن و مرد، اتاق مشاوره، اتاق انتظار، اتاق عمل، و محل هایی برای اقامت پزشکان و پرستاران تشکیل شده بود(برومند، 1381: 165). زمانی که، در 1286ش/ 1907م، به علت گزارش های مغرضانه بیمارستان کرمان بسته شد. نامه ای نوشته شد و همه مجتهدان آن را امضاء کردند و 700 مهر تجار و توده مردم ضمیمه آن شد، در نتیجه، بیمارستان دوباره به فعالیت خود با ریاست دکتر دادسن ادامه داد. هنگامی که این دکتر بر اثر بیماری تیفوئید، در 1316ش/ 1937، فوت کرد حاکم شهر و همه افراد رسمی و پانزده هزار نفر از مردم در خیابان های شهر صف کشیده و به گورستان عریان در صحرای خارج شهر برای احترام به مردم که برای 34 سال در خدمت آنان بود رفتند( فلور، 1386: 263).
یزد هم با داشتن اقلیت های مذهبی مکانی مناسب برای فعالیت مبلغان مذهبی بود. همزمان با شروع فعالیت مبلغان در کرمان یزد هم با حضور دکتر وایت فعالیت خود را آغاز کرد. مدتی بعد از اقامت دکتر وایت، یکی از بازرگانان زرتشتی زمین کاروانسرای بزرگی را همراه ساختمان آن به هیئت مبلغان انگلیسی اهدا کرد که از تغییراتی که در ساختمان داده شد بیمارستانی را بنا کردند. فلور تاریخ تأسیس آن را 1299ش/ 1900م دانسته است.(فلور، 1386: 262). این هیئت ساختمان کوچکی نیز برای بیمارستان زنان انتخاب کرد، که پزشکان و پرستاران زن بر آن نظارت داشتند(برومند، 1381: 171). هیئت مبلغان انگلیسی علاوه بر این دو بیمارستان یک اتاق کالبد شکافی و یک داروخانه نیز در ساختمان بیمارستان هیئت مبلغان برپا کرده بودند(همان). در مجموع، در این شهر 35600 بیمار که تعدادی از آن ها از بلوچستان و افغانستان برای دریافت خدمات پزشکی آمده بودند درمان شدند( فلور، 1386: 262). فعالیت مبلغان در شهر یزد از سوی جلال الدوله، حاکم شهر و پسر ارشد ظل السلطان حمایت می شد. او هر سال از بیمارستان هیئت در یزد دیدن می کرد و مبلغی حدود چهل پوند را برای خیریه به مسئولان بیمارستان اهدا می کرد(برومند، 1381: 234).
شیراز نیز از این فعالیت ها دور نمانده و مانند دیگر شهرها با ورود مبلغ پزشکی، که احتمالاً دکتر کار نام داشته( همان: 174)، اقدامات بهداشتی و درمانی را آغاز کردند با شروع فعالیت مذهبی، در 1302ش/ 1923م، بیمارستانی در این ساخته شد( تاج بخش، 1375: 212)، البته در ساخت بیمارستان شیراز از سوی حاج محمدحسین نمازی، از تاجران و خیران بیمارستان ساز این شهر، مساعدت هایی صورت گرفت(فلور، 1386: 259). به جز این شهرها انگلیسی ها توانستند در زابل و بیرجند نیز بیمارستانی برپا کند.
سرانجام به دلیل گستردگی کار هیئت پزشکی در اصفهان و شهرهای دیگر دولت برای داروها و لوازم بیمارستان های مبلغان انگلیسی در شهرهای مختلف تخفیف گمرکی قائل شد. در 1310ش، هیئت وزراء در خصوص اقلام دارویی بیمارستان مرسلین انگلیسی ها در شهرهای مختلف از جمله یزد و کرمان اجازه داد تا مطابق با بند ج از ماده 4 قانون انحصار تجارت بدون تعهد صدور اجناس خود را وارد کشور کنند. به این ترتیب این اجناس از پرداخت حقوق گمرکی معاف شدند.
به جز فعالان مذهبی، که اقدامات پزشکی انجام می دادند، لازم است به درمان های پزشکی هیئت های سیاسی نیز اشاره شود. بیشتر کنسولگری ها در نزدیکی خود درمانگاه های خیریه داشتند، که بیماران از نواحی دور و نزدیک به آنجا مراجعه می کردند تا پزشکان آموزش دیده درمانشان کند. کنسولگری مشهد در طول سال نزدیک به شش هزار بیمار را درمان کرد. در بوشهر، نیز بیمارستان نمایندگی سیاسی بیماران ایرانی را می پذیرفت و، در سال 1286ش/ 1907م، نزدیک به سیزده هزار نفر را سرپایی معاینه مداوا کردند( رایت، 1364: 255).
جا دارد از بیمارستانی نیز یاد کرد که در بوشهر هیئت سیاسی انگلیسی از زمان کریم خان زند تأسیس کرده بود. تاجران محلی برای ادامه فعالیت این بیمارستان تصمیم گرفتند، در 1335هـ/ 1916م، برای اجناسی که از بوشهر ترخیص می شد مالیاتی اضافی بپردازند تا به هزینه بیمارستان برسد( همان: 244).
این مبلغان مذهبی توانستند در سال هایی که هیچ مرکز درمانی در شهرهای ایران نبود چه در آبادترین و چه در محروم ترین نقاط کشور بیمارستان ها و مراکز درمانی تأسیس کنند، که تا سال ها تنها بیمارستان های موجود در این شهرها بودند، اما از آنجایی که این اقدامات رنگ و بوی مذهبی و استعماری داشت بارها با مخالفت شدید علمای اسلام رو به رو شد(الگود، 1386: 588) چرا که آن ها « با برپایی بیمارستان ها و مراکز درمانی سعی داشتند تا مقری برای فعالیت های تبلیغی داشته باشند»(همان: 237).
منبع: شمس اردکانی، محمدرضا؛ عظیمی، رقیه سادات؛ قاسملو، فرید؛(1389)، روند تحول پزشکی نوین ایران، از دارالفنون تا تأسیس دانشگاه تهران، تهران: چوگان با همکاری دانشگاه علوم پزشکی تهران، اول/1390.