2. تولیدات از نگاه روایات
توصیه امامان معصوم علیهم السلام درباره کار و تولید بی شمار است. آن بزرگواران هم خود اهل کارهای تولیدی بوده و هم پیروانشان را نسبت به این کار تشویق کرده اند. بر اساس روایتی از امام صادق علیه السلام، انجام کارهای تولیدی، زمینه ساز روزی و مایه دوام و بقای انسان است: «جَعَلَ اللهُ اَسبابَ اَرزاقِهِم فی ضروبِ الاعمال وَ اَنواعِ الصَّناعاتِ، وَ ذلکَ اَدوَمُ فِی البَقاءِ وَ اَصَحُّ فِی التَّدبیر؛ خداوند، اسباب رزق و روزی انسان ها را در انواع شغل ها و صنعت ها [ی تولیدی] قرار داده و این شیوه [حکیمانه] برای دوام و بقای انسان، سازگارتر و برای تدبیر او درست تر است». (1)امام صادق علیه السلام در حدیثی دیگر، ضمن برشماری مصادیقی از کارهای تولیدی، به رعایت سه اصل در تولید، یعنی احتیاج عمومی؛ سودمندی عمومی، و مایه قوام اجتماعی بودن اشاره می کند و می فرماید:
... اما صنعت ها [و کارهای تولیدی] شامل همه صنعت هایی می شود که مردمان یاد می گیرند یا یاد می دهند، مانند خط نویسی و حساب و تجارت و زرگری و سرّاجی (زین سازی) و بنایی و بافندگی و خیاطی و نقاشی و انواع مختلف آلاتی که مردمان به آن نیاز دارند و مایه قوام زندگی است و وسیله ای برای دست یافتن به همه نیازمندی های دیگر است، پرداختن به کار با همگی اینها و تعلیم دادن آنها، حلال است و اگر صنعتی باشد که هم در راه صلاح به کار می رود و هم در راه فساد - همانند ساختن کار دو شمشیر و نیزه و کمان- باز هم تعلیم دادن و تعلیم گرفتن آنها بی اشکال است و در صورتی حرام است که شخص به انگیزه فساد آنها را تعلیم دهد یا یاد بگیرد. (2)
«بر اساس این حدیث شریف، واجب است تولید- از نظر کمّی و کیفی- به حدودی منحصر باشد که این اصول اساس حیاتی، معین کرده است. اصول و مقیاس های یاد شده، هر گونه مصرف بی رویه و تجملات مصرف گرایانه اشرافی را با قاطعیت رد می کند؛ زیرا این گونه اجناس و کالاها با هیچ یک از این ملاک ها سازگار نیست:
1. از مصداق های نیازمندی عمومی نیست؛
2. از مصداق های سودمند بودن برای عموم نیست؛
3. از موارد قوام اجتماعی نیست.
گفتنی است وجود چنین ویژگی های زیان باری در این گونه صنعت های تولیدی و حرفه ها، تنها به ویرانی قوام اقتصادی منحصر نمی شود، بلکه قوام اخلاقی، تربیتی، هنری، سیاسی و دفاعی را نیز در معرض تهدید قرار می دهد و هر یک از آنها را به گونه ای ویران می کند؛ زیرا تولید و مصرف کالاهای لوکس، آنچه را مایه قوام و دوام فرد و جامعه است- چه مادی و چه معنوی- سلب می کند و همه افراد را به اسارت تجمل پرستی درمی آورد. چنین تولیدی- به خودی خود- از مهم ترین سبب های تحمیل ناداری و نیازمندی بر مردمان است؛ زیرا مستلزم مصرف کردن مقدار فراوانی از مواد اولیه برای تولید آن گونه کالاهاست. در نتیجه، تولید اجناس و کالاهای ضروری که مورد نیاز همگان است، کاهش می یابد. تولید یاد شده موجب می شود تولیدکنندگان و واردکنندگان به ایجاد بازار کاذب برای فروختن این اجناس و کالاها بپردازند. این کار به سهم خود به مفاسدی اقتصادی و اخلاقی، مانند حرص، تزویر، دروغ، ظاهرسازی، از بین رفتن اموال و هدررفتن عمر و مواهب انسانی (در جست و جوی کالاهای بی ارزش، فقط به دلیل داشتن فلان رنگ و فلان شکل و «مد» شدن و از «مد» افتادن) می انجامد که به هیچ امری از امور ضروری زندگی ارتباطی ندارد. تولید یاد شده روحیه اشرافی گری و مصرف گرایی را در مردم ایجاد می کند. بی شک، همه افراد یک جامعه، مال فراوان ندارند و از عهده تامین هزینه های اشرافی گری و مصرف گرایی برنمی آیند و نمی توانند کالاهای «مد» مورد پسند خود را فراهم آورند. در چنین شرایطی، جامعه اسلامی- که باید در حکم پیکری واحد باشد- به دو طبقه ثروتمند و تهی دست تقسیم می شود. این در حالی است که رعایت یاد شده در حدیث امام صادق علیه السلام تولید را به سطح هایی نزدیک به هم می رساند و تفاوت های بزرگ و ویران گر را از میان می برد. این امر از مهم ترین اسباب برپا شدن یک نظام اقتصادی سالم و مستقل است. روشن است که تولیدات تجملی و اشرافی، به وابستگی اقتصادی می انجامد و از دیگر سو، اگر این گونه اجناس و کالاها در بازارها وجود نداشته باشد، ثروتمندان و فرزندانشان به آنها دسترسی پیدا نمی کنند. در نتیجه، وسیله تمایزی با توده مردم به دست نمی آورند و ناگزیر به استکبار و خودبزرگ بینی نمی پردازند». (3)
دستاوردهای رونق بخشیدن به تولیدات ملی، کار و سرمایه ایرانی
بی نیازی از بیگانگان
برای بی نیاز شدن از بیگانگان، نخست باید سازوکارهای آن را فراهم آوریم. یکی از مهم ترین این سازوکارها، رونق بخشیدن به تولیدات ملی و کار است. طبیعی است که بدون تولید، کالایی نخواهیم داشت و بدون داشتن کالاهای مورد نیاز قادر به بی نیاز بودن از بیگانگان نخواهیم بود. به تعبیر شهید مطهری: «اسلام می خواهد که غیر مسلمان در مسلمان تسلط و نفوذ نداشته باشد. این هدف، هنگامی میسر است که ملت مسلمان در اقتصاد نیازمند نباشد و دستش به طرف غیرمسلمان دراز نباشد. در غیر این صورت، این مسئله ملازم است با اسارت و بردگی، ولو آنکه اسم بردگی در کار نباشد. هر ملتی که از لحاظ اقتصاد دستش به طرف ملت دیگر دراز باشد اسیر و برده اوست و اعتباری به تعارف های دیپلماسی معمولی نیست. به قول نهرو: «ملتی مستقل است که جهش اقتصادی داشته باشد.» حضرت علی علیه السلام می فرماید: «به هر که نیازمند شوی، اسیر خواهی بود. بی نیاز از هر که گردی، با او برابر خواهی شد.» اگر ملتی کمک خواست و ملتی دیگر کمک داد، خواه ناخواه، اولی برده و دومی آقاست. چه قدر جهالت و حماقت است که آدمی ارزش سلامت بنیه اقتصادی را درنیابد و نفهمد استقلال مستقل، از شرایط حیات ملتی است». (4)مقام معظم رهبری نیز در این باره می فرماید: «کشوری که تولید ندارد، خودش سازنده و پرونده نیست، دسترنج خود را مصرف نمی کند، همیشه متکی به دیگران، تابع دیگران و در نتیجه، مطیع دیگران خواهد بود. این هم بلای دیگری است که مستبدان و حامیان بین المللی شان بر سر کشورهای استبدادزده دوره قبل و امروز در برخی از نقاط عالم آورده اند. چشم به دروازه ها بدوزند تا از آن طرفِ مرزها برای آنها بیاورند؛ افتخار هم بکند که پول می دهند و خارجی ها برای آنها کار می کنند و اجناسشان را برای آنها می فرستند. منطق را ببینید، چه قدر کودکان و ابلهانه است! همین می شود که یک کشور برای نان و گوشت و اولیات زندگی و لباس و مصارف زندگی باید به تولیدکننده خارجی چشم بدوزد. (5) این کاری که شما می کنید، کشور را از بیگانگان- که بسیاری از آن بیگانگان، فقط بیگانه و غریبه نیستند، بلکه دشمن هم هستند- بی نیاز می کند. پس شما کارگر عزیز توجه کنید علاوه بر اینکه کار، خودش عبادت و وظیفه و ثواب است، با این کاری که انجام می دهید، دو جهت دیگر برای تقرب الی الله وجود دارد: یکی انتفاع مردم و دیگری استغنای مردم از بیگانگان». (6)
«از یاد نبریم که نیازمندی و احتیاج به دیگران، جامعه و کشور و دولت و حکومت را به «وابستگی اقتصادی» و سپس «وابستگی سیاسی» وادار می کند. پس واجب است که مسلمانان به پدید آوردن صنایع مختلف و نوین اهتمام ورزند تا چنان شود که نیازی به بیگانگان پیدا نکنند». (7)
استقلال و خودکفایی
«زمانی که اسلام از مردم می خواهد از طریق زراعت، صنعت و تجارت به کسب ثروت بپردازند، به نیازمندی های مادی جامعه نظر داشته است؛ زیرا همچنان که جامعه برای دست یابی به مواد غذایی که از زمین به دست می آیند، به کشاورزی و دامداری احتیاج دارد، در بسیاری از امور ضروری خود مانند، پوشاک، مسکن، ماشین آلات کشاورزی، راه سازی، آبیاری، راه آهن، ارتباطات، حمل و نقل و محافظت از مصالح جامعه و حکومت و بسیاری موارد دیگر، به صنعت و تکنولوژی نیازمند است. نیز محتاج این است که مواد غذایی و کالاهای مختلف را از مناطقی که این محصولات در آنها تولید می شود، به مناطقی که در آنها تولیدات مواد غذایی و غیره وجود ندارد، حمل نماید. از طرف دیگر، نباید فراموش نمود هر جامعه ای که نتواند مواد غذایی و غیره وجود ندارد، حمل نماید. از طرف دیگر، نباید فراموش نمود هر جامعه ای که نتواند مواد غذایی و تولیدات صنعتی و اسلحه و امکانات مورد نیاز خود را تولید کند، هیچ گاه به سعادت و سربلندی و خودکفایی و استقلال کامل دست نخواهد یافت. بنابراین، تلاش برای تقویت کشاورزی و تجارت و صنعت، ضرورتی اجتناب ناپذیر است. بر این اساس است که علمای اسلام آموزش مربوط به همه نیازهای ضروری در راستای قوام و سربلندی جامعه و تلاش برای تهیه آن را واجب کفایی به شمار می آورند. برای مثال، می توان به اموری مانند کشاورزی، دامداری، دوزندگی، بنایی، نجاری و دیگر مسائلی که مورد نیاز جامعه است، اشاره نمود و نیز همه مسائل ضروری دیگر در عرصه معاملات و نیز آنهایی که در خدمت رفاه و آسایش مردم قرار می گیرند و آنها را از سختی و تنگنا نجات می دهند. بدون شک، مبنای این واجب کفایی، تلاش و برنامه ریزی برای تحقق اصل و ارزشی است که اسلام، وجود آن را بر مسلمانان واجب گردانیده است و آن عبارت است از: اصل استقلال و خودکفایی ذاتی جامعه اسلامی در جهت برآوردن همه نیازمندی های ضروری و بی نیازی از دیگر ملت ها و جامعه ها. تنها با تحقق چنین هدف ارزشمندی است که بهانه ای برای دخالت کشورهای صنعتی کوچک و بزرگ در امور داخلی جامعه اسلامی گرفته می شود و از عزت، مصلحت، فرهنگ و ثروت های آن محافظت به عمل می آید. تردیدی نیست که راهکارهای یادشده (زارعت، تجارت، صنعت و ...) برای به دست آوردن ثروت و استقلال، راه های طبیعی به شمار می آیند و هر ملت و جامعه ای که بخواهد به حیات همراه با عزت و استقلال و پیشرفت خود ادامه دهد یا به آن دست پیدا کند، بایستی راه کارهای یادشده را محور برنامه ریزی ها و سرمایه گذاری ها و تلاش های خویش قرار دهد. ما از لابه لای تاریخ استعمارگران و استعمارگری به این نتیجه روشن دست یافته ایم که مهم ترین وسایل این امر (استعمارگری) و اولین پنجره ای که از آن بر درون جامعه اسلامی، گام خبیث خود را می نهد و وجود نابکار خود را تحمیل می نماید، تلاش برای فلج نمودن سیستم ها و سازمان ها و ارگان هایی است که می توانند از طریق زراعت، صنعت، تجارت و کارهای تولیدی، استقلال و خودکفایی را برای جامعه اسلامی تحقق بخشد». (8)مقام معظم رهبری در این باره می فرماید: «استقلال اقتصادی، یعنی ملت و کشور، در تلاش اقتصادی خود، روی پای خود بایستد و به کسی احتیاج نداشته باشد. معنایش این نیست که ملتی که استقلال اقتصادی دارد، با هیچ کس در دنیا داد و ستد نمی کند؛ نه. داد و ستد، دلیل ضعف نیست، چیزی را خریدن، چیزی را فروختن، معامله کردن، گفت و گوی تجاری کردن، اینها دلیل ضعف نیست، اما باید طوری باشد که یک ملت، اولاً نیازهای اصلی خودش را بتواند خودش فراهم کند. ثانیاً، در معادلات اقتصادی دنیا و مبادلات جهانی، وزنه ای باشد. نتوانند او را به آسانی کنار بگذارند؛ نتوانند او را به آسانی محاصره کنند. امروزه کشورهایی که از لحاظ اقتصادی پیشرفته هستند و قدرتی دارند و متأسفانه استعمار و استکبار دنیا را هم در اختیار دارند و دنبال می کنند، اگر بخواهند با کشوری کالایی را مبادله کنند و داد و ستد و همکاری داشته باشند، مواردی را به آن کشور تحمیل می کنند. اقتصاد مستقل یک کشور یعنی آن چیزی که کشور لازم دارد، در داخل کشور قابل تامین باشد». (9)
اهمیت استقلال اقتصادی آن گاه آشکار می شود که بدانیم «نیازمندی به بیگانگان و کشورهای غیر اسلامی موجب می شود که حاجت و نیازمندی ما به دست آنان برطرف شود و این عمل (یعنی رفع حاجت مسلمین به دست بیگانگان) خود به معنای احسان آنها درباره مسلمین است و البته احسان نیز به طور طبیعی سبب جذب دل ها و میل قلبی مسلمانان به سوی کسانی که با کمک خویش به آنها احسان کرده اند، می شود. این در حالی است که این کشورهای بیگانه و استعمارگر به صرف میل قلبی و جذب دل های مسلمانان اکتفا نمی کنند، بلکه تلاش می کنند که خود را اولیای مسلمانان کنند و آنها را به ملکیت خویش و تحت ولایت خویش درآورند و درباره آنها استبداد به خرج دهند. این در حالی است که اسلام هرگز اجازه چنین چیزی را نمی دهد ... و چگونه اسلام چنین چیزی را اجازه دهد، در حالی که آنان مایلند مراوده آنها با کشورهای نیازمند، مراوده فقیر و غنی و ارتباط آنها با این کشورها، ارتباط بنده و آزاد و معامله آنان با چنین کشورهایی معامله مغلوب و غالب باشد». (10)
«باری اسلام انسان ها را به سوی قطع وابستگی و نیازمندی های سلطه پذیرانه به دیگران فرا می خواند. در نگرش دین، شرافت، سرافرازی و افتخار در این است که رشته ها و پیوندهای وابستگی اقتصادی گسسته شود، که در این صورت است که جامعه می تواند در مقابل توطئه های سلطه گران بایستند... وابستگی اقتصادی به دیگران، استقلال سیاسی را مخاطره آمیز می سازد و خطری است برای اصول و ارزش های دینی. وابستگی، وابستگی می آفریند و در مقابل، خوداتکایی و بسنده کردن به تولیدات و امکانات خود، به فرد و جامعه، شخصیت، قوت و شهامت می بخشد. از این روست که خوداتکایی، رمز توسعه و دیگراتکایی، هلاکت و غوطه وری در عقب ماندگی است ... وابستگی اقتصادی یعنی اسارت و ذلت، یعنی طوق عقب ماندگی و سلطه پذیری را به گردن افکندن. به دنبال وابستگی اقتصادی، انواع فسادها در جامعه، گسترش می یابد و بدبختی و فلاکت، گریبان گیر فرد و جامعه می شود و دروازه مصیبت هاست. از این روست که دین به شدت با آن مقابله می کند و هر نوع شکوفایی و سعادت مندی را در خود اتکایی و قطع وابستگی می داند». (11)
مایکل تودارو معتقد است: «تا زمانی که کشورهای در حال توسعه، چه به طور فردی یا گروهی، خواسته یا ناخواسته، اجازه دهند اقتصادشان ارتباط بسیار نزدیکی با سیاست های اقتصادی کشورهای ثروتمند داشته و به آنها وابسته باشد، در زمان بحران، اصلی ترین- اگرچه بی گناه- قربانی خواهد بود، در حالی که در زمان شکوفایی، منافع بسیار کمی خواهد داشت. مهم تر اینکه این کشورها ممکن است کنترل بر سرنوشت اقتصادی و اجتماعی خویش را نیز از دست بدهند». (12)
پی نوشت ها :
* طلبه درس خارج، محقق و نویسنده.
1. الحیاه، ج4، ص 350.
2. حسن بن علی بن شعبه حرّانی، تحف العقول، ترجمه: صادق حسن زاده، ص 606.
3. الحیاه، ج6، صص 265-267.
4. مرتضی مطهری، نظری به نظام اقتصادی اسلام، صص 18 و 19.
5. محمد بیطرفان، کار و کارگر از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، ص 82 (بیانات مقام معظم رهبری در تاریخ 1382/2/10).
6. همان، ص 94 (سخنرانی مقام معظم رهبری در تاریخ 1377/2/9).
7. الحیاه، ج5، ص 535.
8. شیخ محمود شلتوت، اسلام، آیین زندگی، ترجمه: عبدالعزیز سلیمی، صص 376 و 377 و 388.
9. کار و کارگر از نگاه رهبر معظم انقلاب اسلامی، ص 40 (سخنرانی در تاریخ 1372/2/15).
10. منبع الفکر، صص 384 و 385.
11. سیدهادی حسینی، «عناصر فرهنگی توسعه در نگرش اسلامی»، در: پدیده شناسی فقر و توسعه، ج1، صص 288، 289، 291 و 292.
12. علی احمد راسخ، «تجارت بین المللی و عقب ماندگی جهان سوم»، همان، ج3، ص 37.