زکات و نقش آن در شکوفایی فردی و اقتصادی اسلامی

زکات در لغت به دو معنای فزونی و طهارت و در اصطلاح به معنای انفاق مال آمده است و در قرآن به معنی مطلق انفاق مالی اعم از زکات به معنای اصطلاح فقه (صدقه)، خمس و انفاقات مستحب است. موارد وجوب زکات عبارتند...
شنبه، 9 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زکات و نقش آن در شکوفایی فردی و اقتصادی اسلامی
زکات و نقش آن در شکوفایی فردی و اقتصادی اسلامی

 

نویسنده: رسول صادقی
منبع:راسخون



 

چکیده:

زکات در لغت به دو معنای فزونی و طهارت و در اصطلاح به معنای انفاق مال آمده است و در قرآن به معنی مطلق انفاق مالی اعم از زکات به معنای اصطلاح فقه (صدقه)، خمس و انفاقات مستحب است. موارد وجوب زکات عبارتند از: چهار پایان سه‌گانه، غلا ت چهارگانه و نقدِ طلا و نقره. مصرف زکات باید دقیق و به جا و در مواردی که دستور خداوند است باشد که در قرآن کریم تحت عنوان مصارف هشتگانه زکات آمده و به پنج بخش قابل تقسیم می‌باشد: اولین بخش کمک به محرومان، نیازمندان و مستضعفان است که شامل چهار قسمت فقرا، مساکین، بدهکاران و ابن سبیل می‌باشد. دومین بخش کارگزاران زکات یعنی عاملین زکاتی که در جمع آوری زکات کوشش می‌کنند. سومین بخش المُولفه ُقلوبِهم یعنی کافرها یا مسلمانانی که عقایدشان ضعیف است و به آن‌ها زکات داده می‌شود که قلوبشان به اسلام مایل شود. چهارمین بخش فی سبیل الله است. پنجمین بخش فی الرقاب: یعنی آزاد سازی بردگان.
برای پرداخت زکات آدابی وجود دارد که عبارتند از 1- ادب روانی که باطیب نفس باشد.2- ادب اجتماعی یعنی با ذلت و منت نباشد. 3- ادب زمانی یعنی سرعت در پرداخت زکات. 4- پرداخت علنی در مواقعی که سودمند باشد.
اما سئوال اصلی در این مقاله این است که پرداخت زکات و اجرای آن چه آثاری می‌تواند در جامعه‌ی اسلامی داشته باشد؟ پاسخ نهایی که می‌توان به این پرسش داد آن است که توزیع ثروت در جامعه سبب تعدیل و برابری می گردد و فقر را از بین می‌برد. روش تحقیق در این مقاله کتابخانه ایی می‌باشد.
کلید واژه: زکات، فقیر، مسکین، نصاب، انفاق.

مقدمه:

زکات همان گونه که از معنای لغوی آن (به معنای رشد و نمو) پیداست اگر در جامعه اسلامی به درستی و در جایی که باید مصرف شود؛ انجام گیرد موجب برکاتی چه از نظر فردی و چه از جنبه‌ی اجتماعی و عمومی خواهد بود، پیشینه‌ی مطرح شدن زکات به طور جدی در ایران به بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 بر می‌گردد، پس از آن که حرکت‌های فرهنگی زیادی از جمله در بدنه‌ی دانشگاه‌ها، کتابخانه‌ها، مدرسه سازی‌ها، و اقامه‌ی نماز انجام گرفت، بحث زکات مطرح و تحقیق و پژوهش درباره‌ی آن انجام گرفت. ضرورت بحث در پرداخت زکات از اینجا روشن می‌شود که اگر در یک جامعه‌ی اسلامی به این امر واجب توجه گردد، دیگر فقری وجود نخواهد داشت، مردم در جامعه اسلامی به حکومت اسلامی بد بین نخواهند شد و این خود ما هستیم که باید احکام اسلامی را به درستی انجام دهیم تا عواقب بد آن گریبان گیرمان نشود، حال سؤال اینجاست که اصلاً زکات یعنی چه؟ به چه چیزهایی تعلق می‌گیرد؟ در کجا باید مصرف شود؟ زکات چه نقشی در پیشرفت یک جامعه اسلامی دارد؟ و همچنین چگونه می‌توان این مهم را در جامعه و بین مردم رواج داد؟ نقش دولت در گسترش زکات در بین مردم یک جامعه اسلامی چیست؟
با ارائه این مقاله‌ی ناچیز این هدف دنبال می‌شود که فریضه‌ی مهم الهی زکات در بین مردم زنده شود تا بسیاری از مشکلات جامعه اسلامی حل شود.

معنی زکات:

زکات در لغت به دو معناست: یکی فزونی و نمو و رشد است که ریشه و اصل زکات از آن گرفته شده و حاصل از برکت و رحمت خدای تعالی می‌باشد و دیگری طهارت.
شاهد بر اینکه زکات به معنی نمو و زیادتی است حدیث حضرت علی (علیه‌السلام) می‌باشد که فرمودند: «اَلمالُ تَفقُصُهُ اَلنَفَقَةُ والعِلمُ یَزکو عَلَی الاِنفاق» یعنی مال با خرج کردن کم می‌شود لکن علم با تعلیم نمو و رشد می‌نماید. این نشان می‌دهد که زکات و تزکیه اموال نه تنها چیزی از آن‌ها نمی‌کاهد بلکه موجب فزونی و برکت بقیه‌ی اموال نیز می‌گردد. (1)
زکات در قرآن به معنی مطلق انفاق مالی اعم از زکات به معنای اصطلاح فقهی (صدقه) و خمس و انفاقات مستحب است به دلیل این که در سوره‌هایی که در مکه نازل شد ه این کلمه وجود دارد در صورتی که زکات در مدینه واجب شده و به معنای معروف فقه هنوز واجب نشده بود. بنابراین در قرآن زکات به معنای اخصّ (فقهی) صدقه خوانده می‌شود. (2) «اِنَّما اَلصَّدَقاتُ لِلفُقراءِ والمساکینِ».(3) فقط صدقه برای فقرا و مساکین است. کلمه‌ی زکات گاهی در قرآن به معنای پاکیزگی آمده است (نه پرداخت مال و کمک به محرومین) «وَحَناناً مِن لَدُّنا وَ زَکاةً وَ کان تقیاً» (4) خداوند می‌فرماید (از ناحیه‌ی خود رحمت و محبت بخشیدیم و پاکی (روح و عمل) و او پرهیزگار بود). ارتباط معنای لغوی زکات با پرداخت زکات به این صورت است که دلسوزی برای محرومین به آن‌ها سبب رشد معنوی است، زکات هم سبب پاک شدن مال از حق محرومین و پاک شدن روح از بخل و حرص و تکاثر است. (5)

زکات ظاهری و زکات باطنی:

همان گونه که ذکر شد زکات از نظر لغت و اصطلاح فقه دارای معانی متفاوتی است، و ذکر شد که زکات از نظر لغت به معنای نمو و رشد و به عبارت دیگر به معنی «برکت» است؛ لذا هر گونه خدمات مالی و مادی به ارحام، به عنوان صله رحم و یا هر نوع کمک به مستمندان و مستضعفان، زکات محسوب می‌گردد و در اسلام با عنوان زکات باطنی معرفی شده است. زکات واجب را زکات ظاهری گویند، چرا که زکات واجب فریضه است و صدقات و مبّرات موجب تقویت ایمان و عقیده می‌باشد. (6) در روایت مفصل بن عمر می‌خوانیم که گفت:
در محضر امام صادق (علیه السلام) بودم مردی از آن حضرت پرسید که در مال چقدر زکات باید پرداخت گردد؟ حضرت فرمود: کدام زکات را می‌گویی زکات ظاهری یا زکات باطنی؟ آن مرد گفت: هردو را جمعاً اراده کرده‌ام. امام (علیه‌السلام) فرمودند: اما زکات ظاهری در هر یک هزار، بیست و پنج (دینار یا رطل یا کیل یا مثقال و امثال ذلک) می‌باشد و اما زکات باطنی، برادرت را بر نفس خویش اختیار کن و آنچه مورد نیازش است و بدان احتیاج دارد، خواسته‌اش را بر آورده کن و نیازش را تأمین نما. (7) در این تحقیق منظور از، زکات، زکات ظاهری می‌باشد.

احکام فقهی زکات:

پرداخت زکات مال بر کسی که بالغ و عاقل، آزاد و در اصل مال بتواند تصرف کند واجب است بنابراین پرداخت زکات در کودک و دیوانه، بنده و کسی که شرعاً از تصرف در مال ممنوع است واجب نیست مانند کسی که در مالی نذر کند یا راهنی که قدرت ندارد گرو را، هرچند با فروش آن آزاد سازد.
موارد وجوب زکات عبارتند از چهار پایان سه‌گانه شتر، گاو، گوسفند، از هر نوعی که باشد مانند شتر عربی، خراسانی، گاو معمولی، گاو میش، بز و میش، و در غلات چهارگانه گندم، جو، خرما، کشمش و در دو نقدِ طلا و نقره اما مواردی که جزء استحباب زکات است عبارتند از محصولاتی که زمین آن را می‌رویاند و قابل کیل یا وزن کردن است. سرمایه تجارت و اسب‌های ماده ای که از علف بیابان می‌چرند.
در مالی که در آن زکات واجب می‌شود شرط است که به حد نصاب برسد. نصاب یعنی مقداری که رسیدن به آن مقدار در وجوب اصل زکات و یا در وجوب مقدار مخصوصی از زکات، شرط است علاوه بر آن در چهارپایان شرط است یازده ماه قمری از آن بگذرد و همچنین مالک علفی که در ملکیت خودش است به حیوان بخوراند. در طلا و نقره همچنین شرط است مسکوک بودن آن، یعنی نقشی که با نوشتن یا غیر آن (بر روی فلز طلا یا نقره) زده می‌شود تا بر معامله‌ی خاصی دلالت کند از این رو در شمش‌های طلا و نقره زکاتی نیست. (8) توضیح بیشتر در حد نصاب اینکه در آیه‌ی «خُذن اَموالِهم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم... » (9) (مِن اَموالِهِم) «از اموال آن‌ها زکات بگیر» «مِن» در آیه برای تبعیض است یعنی از اموال آن‌ها وقتی به حد نصاب برسد باید زکات گرفته شود، از در هم مسکوک وقتی که به 200 درهم و از طلا هنگامی که به 20 مثقال و از شتر وقتی به 5 عدد و از گاو زمانی که به 30 عدد و از گوسفند وقتی به 40 عدد و از غلات و بهره از درختان وقتی به 60 صاع (تقریباً یک شتر) برسد. (10)

تحلیلی بر مصارف هشتگانه زکات:

مصرف زکات باید دقیق و به جا و در مواردی که دستور خداوند است، باشد. اگر زکات در جای خود مصرف نشود انسان ضامن است. قرآن بعد از آنکه موارد هشتگانه مصرف زکات را در آیه‌ی 60 سوره توبه بیان می‌کند در پایان می‌فرماید: «فَریضةًمِن اللهِ واللهُ عَلیمٌ حکیمٌ» فریضه واجبی است از جانب خداوند دانا و حکیم است.
در هر یک از کلمات فریضه، علیم، حکیم نکته ای نهفته است یعنی تقسیم زکات واجب است و باید آن را جدی بگیرید. «علیم حکیم» یعنی خداوند می‌داند که حل مشکلات فقراء و نابسامانی‌ها در سایه انجام صحیح واجبات الهی و تقسیم صحیح زکات است بنابراین مصارفی که در قرآن برای زکات آمده عالمانه و حکیمانه است و اگر زکات در جای خود مصرف نشود، بر خلاف علم و حکمت است. (11) زکات که یک نوع مالیات بر تولید کشاورزی و دامی و سرمایه های راکد، است هشت مصرف دارد که در آیه‌ی 60 سوره‌ی «توبه» آمده است: «انما الصَّدَقاتُ لِلفُقَراءِ والمَساکینَ والعامِلینُ عَلَیها و اَلمُولَّفَةِ قُلوبِهِم و فی الرِقابِ والارمیَن و فی سَبیلِ الله ِو ابنِ السَّبیلِ فَریَضة مِنَ اللهُ عَلیم ٌحَکیم» زکات‌ها مخصوص فقرا و مساکین و کارکنانی است که برای جمع آوری آن زحمت می‌کشند و کسانی که برای جلب محبتشان اقدام می‌شود و برای آزادی بردگان و بدهکاران و در راه خدا و، واماندگان در راه این یک فریضه الهی است و خداوند دانا و حکیم است.
این مصارف هشت‌گانه در واقع به پنج بخش تقسیم می‌شوند:
1) بخش اول کمک به محرومان، نیازمندان، و مستضعفان است که شامل چهار قسمت فقرا مساکین، بدهکاران، و ابن سبیل می‌باشد. فقرا نیازمندانی هستند که کمبود در هزینه زندگی دارند هرچند مشغول فعالیت و کار باشند آنان کسانی اند که دست تقاضا به سوی دیگری دراز نمی‌کنند و ابای نفس و عظمت شخصیت خود آن‌ها مانع از اظهار نیاز است در حالی که با فقر دست به گریبانند. شاید ذکر آن‌ها در آغاز آیه به خاطر اهمیت ویژه آن‌ها و هم به خاطر این است که ظاهر آرامشان؛ سبب غفلت از آنچه در درونشان می‌گذرد نگردد. قرآن مجید درباره گروهی از آن‌ها می‌گوید: «لِلفُقَراءَالذینَ اَحصَروا فی سَبیل الله ِلایَستَطیعونَ ضربا فی الارضِ یَحسَبُهُم الجاهِلُ اَغنیاءَ من التَعفُّفِ».و آن چنان ظاهر خویش را حفظ می‌کنند که افراد بی خبر آن‌ها را اغنیا و بی نیازان می‌پندارند. (12) سپس به نام مساکین برخورد می‌کنیم که ریشه‌ی این لغت از ماده سکون و کسانی هستند که از شدت فقر ناچارند پرده از کار خود بردارند و از دیگران کمک بخواهند. (13) ناگفته نماند شرط فقیر و مسکین بودن بیکاری نیست چه بسا افرادی دارای شغل و کار و سهم یا سهامی باشند ولی در آمد آنان کفایت مخارج زندگی آن‌ها را نمی‌کند. قرآن درباره آن کشتی که حضرت خضر (علیه السلام) آن را سوراخ کرد می‌فرماید: صاحبان کشتی جمعی از مساکین کارگر بودند «وَ اَمَّاالسَّفینةُ فَکانَت لِمَساکین یَعملونَ فی البَحر» (14) اسلام فقر زدایی را در رأس مصارف زکات قرار داده است اگر به آیات و سیره پیامبر اسلام و اهل بیت معصومش (علیهم السلام) بیندازیم، اهمیت مسئله را بهتر و بیشتر درک خواهیم کرد به چند نمونه توجه کنیم: بی اعتنایی به گرسنگان سبب سرنگونی در دوزخ است. قرآن می‌فرماید: در قیامت بهشتیان از دوزخیان می‌پرسند چه چیز سبب دوزخی شدن شما، شد؟
آنان پاسخ می‌دهند: ما به فکر گرسنگان نبودیم. «وَلَم نَکُ نَطعَم المِسکینَ». (15) اطعام دهنده به مساکین نبودیم.
حتی اگر انسان مال و ثروتی ندارد نمی‌تواند در برابر نیازمندان بی تفاوت باشد، بلکه باید دیگران را به کمک کردن تشویق و، وادار کند. وگرنه مورد توبیخ واقع می‌شود «وَلاتَحاضَونَ عَلی طَعامِ المِسکین».(16) قرآن رسیدگی به گرسنگان و فقرا را طی کردن گردنه های آزمایش می‌داند: «فَلا اقتَحَمَ الَعَقَبَةَ».(17) گردنه صعب‌العبوری که انسان‌های ناسپاس هرگز خود را برای گذشتن از آن آماده نکرده‌اند. مجموعه ایی از اعمال خیر است که بر محور خدمت به خلق و کمک به ناتوان‌ها دور می‌زند گذشتن از این گردنه، با توجه علاقه‌ی شدیدی که بیشتر مردم به مال و ثروت دارند، کار آسانی نیست. یکی از گردنه های سخت را ه سعادت، اطعام ایتام، بستگان یا بینوایان به خاک افتاده در روز قحطی و گرسنگی است. (18) توجه به گرسنگان اختصاص به گرسنگان مسلمانان ندارد، بلکه باید همه مردم جامعه سیر باشند حضرت ابراهیم پس از بنا کردن خانه‌ی کعبه در دعای خود گفت: پروردگارا، از مردم مکه هر کس ایمان دارد او را روزی ده: «وَارزُق اَهلَهُ مِن الَتَّمراتِ مَن آمَنَ مِنهُم» (19) خداوند فرمود: «مَن کَفَرَفا متَعَهُ قَلیلاً ً» (20) من کفار گرسنه را نیز رزق می‌دهم، سیر کردن گرسنگان عبادتی است که امامان و اهل بیت (علیهم السلام) شخصاً انجام می‌دادند؛ و برای این کار کسی را نایب نمی‌گرفتند حتی برای کیفر و جریمه کفار سخاوتمند، تخفیفی داده می‌شد ه است نه تنها انسان‌ها بلکه به حیوانات و گیاهان نیز باید رسیدگی شود. در اسلام توجه به گرسنگان تا آنجا مهم است که اگر گرسنه ای نان مردم را سرقت کرد به عنوان دزدی دستش قطع نمی‌شود؛ و اگر شخصی غذای مردم را در انبار خود احتکار نمود وبا تذکر حاکم اسلامی بیدار شد، حکومت اسلامی می‌تواند با او برخورد انقلابی کرده و گندم و غذاهای مردم را از انبار او خارج کند. (21) نکته ای دیگر که درباره‌ی بخش اول از مصارف هشت‌گانه زکات قابل ذکر است این است که مفهوم و معنای فقیر هم مثل اغلب مفاهیم عرفی، بر حسب طول تاریخ و تغییرات زندگی بشر و تفاوت وضع معیشت عمومی و بلکه بر حسب تفاوت مناطق و شهرها در یک زمان متفاوت و متغییر است. در روزگار و یا شهری که قوت غالب مردم نان جو است، فقیر کسی است که برای نان جو سالیانه خود معطل باشد؛ ولی اگر قوت غالب یک شهر برنج شد هرگاه کسی دسترسی به برنج نداشته باشد فقیر محسوب می‌گردد هرچند بتواند نان گندم و یا نان جو هم تهیه کند. همین نسبت در تمام شئون زندگی از لباس، مسکن، خوراک، و حتی وسایل تفریح و تجمل ثابت است و کسی که در آمد او کفاف زندگی عادی زمان را ندهد، جزء فقرا به شمار می‌آید و در نتیجه هرچه سطح زندگی مردمی بالا رفت معنای فقر در آن جامعه تغییر می کندو توسعه می‌یابد. امروز اگر کسی پیاده مسافرت کند، یا کفش نداشته باشد یا دریک زاغه و چادر زندگی کند یا نان جو ین بخورد و بالاخره لباس کرباس بپوشد از فقرا خواهد بود درحالی‌که روزگاری پیاده سفر کردن معمول همه طبقات بوده است و کفش را فقط متجملین می‌پوشیدند. (22)

علل و عوامل فقر در جامعه:

فقر پنج نوع است: 1) گاهی فقر به خاطر تن پروری است 2) گاهی به دلیل نادانی است 3) گاهی به جهت حقارت و خود کم بینی است 4) گاهی به طور طبیعی است 5) گاهی فقر انتخابی است. آنجا که ریشه‌ی فقر تن پروری، جهل، حقارت، استعمار و استثمار باشد، اسلام به شدت از آن انتقاد کرده است ولی در جایی که فقر انتخابی است، یعنی انسان زندگی ساده و زاهدانه ای را انتخاب می‌کند تا گرفتار ثروت اندوزی، جمع مال و حفظ مال و حسادت دیگران و بخل و حرص نشود. در نظر اسلام این فقر ارزش دارد. آنچه مربوط به بحث زکات می‌شود فقر طبیعی است مثلاً دو نفر ماهی گیر در کنار، دریا مشغول صید ماهی می‌شوند. در تور یکی از آنان ماهیان زیادی می‌افتد و در تور دیگری ماهی نمی‌افتد. در اینجا یکی ثروتمند و دیگری فقیر می‌شود و این فقر بر اساس تن پروری، جهل یا حقارت یا استعمار و استثمار نیست بلکه در اینجا فقر طبیعی است و یک آزمایش الهی برای فقر و غنی است اسلام برای حل این نوع فقر دستوراتی از قبیل پرداخت خمس، زکات، انفاق، صدقه و ...داده است. بنابراین کسی نمی‌تواند بگوید که نظام دینی جامعه را به دو قطب فقیر و غنی تقسیم می‌کند و سپس سفارش به انفاق و خمس و زکات می‌نماید بلکه این نظامی حکیمانه و طبیعی است که در آن بر اساس تفاوت استعدادها، ابتکارات و گاهی مقدرات حکیمانه الهی، جامعه به دو گروه تقسیم می‌شود ولی این تفاوت‌ها با دستورات واجب یا مستحب جبران می‌شود. (23) آنچه مسلم است آن است که هیچ گاه در طول تاریخ جوامع بشری، از دو طبقه غنی و فقیر خالی نبوده است چنان چه خداوند متعال نیز برای هر کدام از قشر ثروتمند و فقیر دستورات ویژه و راهنمایی‌های لازم را مبذول داشته، به عنوان مثال درباره سرپرستان ایتام می‌فرماید: «وَمَن کانَ غَنیاً فَلیَسعفِف وَ مَن کان فَقیراً فَلیَا کُل بِالمَعروف». (24) یعنی سرپرستان ایتام اگر متمکن و ثروتمند هستند نباید به هیچ عنوان از اموال ایتام استفاده کنند و اگر فقیر و ندار باشند با رعایت عدالت حق زحمت خود را بردارند و همچنین درباره‌ی شهادت به حق خداوند دستور داده که شهادت به حق بدهید ولو به ضرر خودتان، پدران، مادران، و خویشاوندان شما تمام شود؛ و هیچ چیزی مانع شهادت به حق نشود نه ثروت ثروتمندان و نه عواطف ناشی از ملاحظه‌ی فقر فقیران از این روی می‌فرمایند: «اِن یَکُن غَنیِاً اَ فقیراً فَا الله اَولی بِهِماا» (25) اگر آن‌ها غنی یا فقیر باشند خداوند سزاوار تر است که از آن‌ها حمایت کند؛ و این دو آیه لیل بر این است که همیشه مردم به دو دسته تقسیم شده و می‌شوند و باید هر کدام به وظایف شرعی و الهی خود واقف و آگاه باشند. (26)
سومین گروه این بخش بدهکارانی است که توان پرداخت بدهی خود را ندارند حکومت اسلامی وظیفه دارد که از طریق بیت‌المال بدهی کسانی که بدهکاران و بدهی آنان به خاطر اسراف و فساد نیست از سهم زکات پرداخت نماید و در غیر این صورت گناهکار است.
چه بسیار هستند افراد آبرومندی که به خاطر بدهی، گرفتار وام‌های بهره دار (ربا) می‌شوند و هر روز بدهی آنان اضافه می‌گردد و به تدریج و رشکست شده و به فروش خانه و مغازه و ماشین خود مجبور می‌شوند؛ و آبروی چندین ساله آنان یکجا فرو می‌ریزد و فرزندانشان تحقیر می‌شوند اگر هر یک از احکام الهی درست عمل شود تمام مشکلات جامعه حل می‌شود بدهکاری که امروز گیرنده زکات است همچون پیچ و مهره‌ی زنگ زده ای است که اگر کمی روغن به آن برسد دوباره به حرکت در می‌آید و فعالیت‌های اقتصادی خود را از سر می‌گیرد و چه بسا در فاصله کمی خودش هم از، زکات دهندگان می‌شود. (27)
چهارمین گروه ابن سبیل هستند در واقع فقیران موقتی را مشخص می‌کند که در وطن خود چه بسا دارای همه گونه امکانات هستند و زندگی آبرومندی دارند اما بر اثر گم کردن پول خود یا دزد زدگی، تصادف، بیماری، تحصیل، گرانی، یا علل دیگر فعلاً دستشان از همه جا کوتاه است و بارشان بر دوش بیت‌المال و مصارف زکات است تا به وطن خود باز گردند. (28) این گروه نیاز مالی از یک سو و احساس غربت از سوی دیگر فشار روحی و روانی خاصی بر آن‌ها وارد می‌کند. مکتب زنده اسلام در تمام برنامه‌هایش به مسئله جان و مال. آبرو، و شخصیت افراد توجه خاصی دارد. در اینجا نیز با اختصاص دادن سهمی از، زکات، هم آبروی آنان را حفظ می‌کند و هم دغدغه آنان را برطرف می‌نماید. (29)
همه‌ی این چهار گروه که به نحوی برای حداقل زندگی آبرومندانه و در قدر مشترک «نیاز برای تأمین هزینه زندگی عادی» مجتمع اند. نخستین و مهم‌ترین بخش مصارف زکات را تشکیل می‌دهند که در آیه به ترتیب اهمیت در لابه لای مصارف دیگر آمده است.
2) بخش دوم، کارگزاران زکات (عاملین زکات).کارمندان حکومت اسلامی و آن‌ها کسانی هستند که در جمع آوری زکات کوشش می‌کنند و از طرف امام (علیه السلام) یا نایب او برای گرفتن و نگهداری و حسابرسی زکات منصوب شده‌اند که برای آنان در مقابل کارشان سهمی از زکات قرار داده شده هر چند بی نیاز باشند و امام و نایب او مخیرند که برای آنان در مقابل مدت معینی اجرت قرار دهند و یا آنکه آن چه خود صلا ح بداند به آن‌ها بدهد. (30) اگر فعالیت مستمر و پی گیر آن‌ها نباشد، بیت‌المال نخواهد بود تا مصارفی داشته باشد. آری همان گونه که زندگی قاضی باید تأمین شود تابه فکر گرفتن رشوه نیفتد. زندگی دست‌اندرکاران مسئله زکات نیز باید به نحوی تأمین شود و بدین وسیله مورد تشویق و محبت دیگران قرار گیرند تا به خاطر توسعه در زندگی به فکر رفتار ناروا نیفتند. (31) حضرت علی (علیه السلام) پس از سفارشاتی که به کارگزاران مسئله زکات می‌کنند می‌فرمایند: اگر به این سفارشات عمل کنید قطعاً به پاداش بزرگ‌تری خواهید رسید؛ و به تکاملی که در شأن شماست نزدیک خواهید شد، زیرا خداوند به اموال زکاتی و به شما کارگزاران زکات و به تلاش و دلسوزی که نسبت به حاکم اسلامی و فقرای تحت پوشش او دارید، نگاه لطف و رحمتی دارد و هرکس که مورد نظر و لطف خداوند قرار بگیرد، در بهشت با ما خواهد بود. (32)
3) بخش سوم پیوند قلب‌ها و جلب عواطف:
زکات دادن به مسلمانانی که ایمانشان ضعیف است و یا کفاری که امید می‌رود به دین اسلام متمایل شوند و ظاهر آن است که این گروه در این زمان ساقط نشده‌اند. (33) و به آن‌ها زکات داده می‌شود که دل‌هایشان نسبت به اسلام و مسلمین نرم شده و با دین مأنوس گردند و از عقاید جاهلی آنان کاسته شود. (34) با توجه به وسعت مفهوم المُولِفة قُلوبِهِم (پیوند دهنده قلب‌ها). که مسلمانان و غیر مسلمانان را شامل می‌شود هر چند بعضی آن را به غیر مسلمانان تخصیص داده است (اما دلیلی بر این تخصیص نداریم).به خوبی در می‌یابیم که اسلام تنها به مسئله فقر مادی نمی‌نگرد؛ بلکه فقر معنوی و عاطفی را نیز مؤکداً مورد توجه قرار داده و با وسعت نظر خود حتی غیر مسلمانان را نیز در نظر می‌گیرد. (35) از قدیم گفته‌اند هر گردی گردو نیست ولی هر گردویی گرد است. بسیارند کسانی که مسلمان هستند یعنی از شرک دورند و در مدار توحید قرار گرفته‌اند ولی در مرحله ضعیفی از ایمان قرار دارند، اسلام برای آنکه دست این افراد را بگیرد و به مراحل بالاتر ببرد، راه‌هایی را مطرح کرده است از جمله:
1- احترام به مال و جان و آبرو و ناموس آنان و این که همه مردم باید حقوق یک برادر دینی را در حق آنان مراعات کند.
2- مشورت با آنان، دفاع از آنان، تعلیم آنان و رفت و آمد با آنان و دیدار و زیارت آنان.
3- یکی از راه های جذب این افراد همین است که سهمی از زکات برای کمک یا توسعه در زندگی آنان صرف شود تا با این عمل معرفت و شناخت در جان آنان تثبیت شود. کسانی که با اسلام داغ شده‌اند باید با محبت‌ها پخته شوند زیرا هر داغی سرد می‌شود ولی هر چیز پخته شده دیگر خام نمی‌شود. کسانی که تا امروز فقط اسلام آورده‌اند با این گونه رفتارها و محبت‌ها اسلام در، درون آن‌ها جای می‌گیرد.
آری فرق است میان کسانی که داخل اسلام شده‌اند با کسانی که اسلام در روح و جان آنان داخل شده است.
امام باقر (علیه السلام) فرمود: مراد، از مولفة القلوبهم گروهی هستند که توحید را پذیرفته و از مدار شرک خارج شده‌اند ولی هنوز معرفت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) در قلبشان رسوخ نکرده است. پس پیامبر اسلام و بعد از آن حضرت، مؤمنان باید سهمی از زکات را صرف این گونه افراد نمایند تا محبت و معرفت در آنان تثبیت شود. (36) صد حیف که ابر قدرت‌ها با فرستادن کتاب‌ها، کشیش‌ها، داروها و کارشناس‌ها، دعوت نامه‌ها، بورسیه ها، هیئت‌های علمی و فنّی و صدها راه دیگر برای توسعه فکر غلط خود یا فروش اجناس خود یا خود نمایی و یا سلطه گری سایه شوم خود را بر کشورها گسترش داده‌اند، هجرت‌ها کرده‌اند، کنگره‌ها گرفته‌اند، توطئه‌ها کرده‌اند، افرادی را با زور، پول، تهدید، وعده و وعید خریده‌اند، و به اسم جهان گردی وجب به وجب سرزمین‌های ما را گشتند و به اسم کارشناس فنی، اقتصاد ما و به اسم کارشناس نظامی قوای مسلح ما را زیر نظر گرفتند و بدتر از همه این که از بودجه خود ما بر علیه ما کار کردند ولی متأسفانه مسلمانان با داشتن ده‌ها فرمان به سیر و سفر، به هجرت و تبلیغ و به فراگیری علوم از شرق و غرب، از گهواره تا گور، از زمین تا ثریا، در خواب غفلت فرو رفته‌اند. اگر ما امروز با پرداخت حق الهی دل افراد ضعیف را جذب کنیم تمام توطئه‌ها و تبلیغات و تهاجمات دشمن را خنثی خواهیم کرد.
4- فی سبیل الله:
سبیل راه هموار، آسان و راحت است و منظور از آن راه حق یا هر چیز حق است گرچه به طور مطلق ذکر شده باشد و اصولاً به هر چیزی که به وسیله آن به چیز خیری می‌رسند، «سبیل» گفته می‌شود از طرفی به هر چیزی که مرغوب و مورد توجه همه باشد. «خیر» گفته می‌شود بنابراین «راه خدا» هر عمل حق و چیزی است که مورد علاقه نوع دوم مردم است یعنی هم خدا و هم مردم می‌پسندند. در قرآن تمام کار های عبادی، فردی، اجتماعی، جهاد و مقاتله با کفار و مشرکین و دستگیری از مستمندان که مجموعاً 47 مرتبه می‌شود مقید به کلمه فی سبیل الله شده و چنین افاده می‌کند که تمام کارهای انسان وقتی با فایده و بهره دنیوی و اخروی است که مربوط ب سبیل الله باشد البته قرآن کریم موارد مصرف زکات را هم طبق آیه‌ی 60 سوره توبه که ذکر شد تحت عنوان «فی سبیل الله» معرفی نموده است. (37) حال در مورد مصداق‌های فی سبیل الله در بحث زکات گروهی معتقدند هر کاری که رنگ الهی داشته با شد و برای مصالح عمومی اسلام و مسلمین باشد نه مطلق کارهایی که موجب تقرب به خداست مانند اصلاح بین زن و شوهر؛ فرزند و پدر. (38) اما اینکه برای مصالح عمومی باشد مانند ساخت مدارس، مساجد، مسکن برای محرومان، درمانگاه‌ها، پل‌ها گرفته تا زلزله زدگان، جنگ زده‌ها، کتابخانه‌ها، انجام تبلیغات اسلامی، تعظیم شعائر اسلامی، رسیدگی به یتیمان و فقرا؛ انجام امور دینی، و ده‌ها نمونه دیگر. (39) گروهی هم معتقدند (مثل آیت الله مکارم شیرازی) عنوان فی سبیل الله شامل هزینه ارتش، و سپاه نیرومند و جان بر کف اسلام برای دفاع از مرزها و هم چنین تبلیغات موثری که به گسترش تعلیمات قرآن [از طریق منطق] در جهان کمک می‌کند، می‌شود. (40) یکی از امتیازات دین اسلام آن است که هرگز ندارد؛ و در کنار کارهای مشخص و رسمی، انواع کارهای داوطلبانه و آزاد نیز قرار داده است:
1- اگر هفده رکعت نماز واجب و رسمی داریم بیش از سیصد نوع نماز مستحبی و داوطلبانه داریم.
2- اگر سفر حج در ایام مخصوص است سفر عمره در هرماه جایز است.
3- اگر خواند ن سوره حمد در نماز واجب است بعد از آن خواندن بیش از صد سوره دیگر آزاد است.
4- اگر روزه در ماه رمضان واجب است در تمام ایام سال غیر از عید فطر و قربان روزه گرفتن مستحب است.
5- اگر در مصرف زکات نامی از بدهکاران، بردگان، فقرا و کارگزاران مسئله زکات آمده است. عبارت فی سبیل الله دست همه را باز گذاشته که هر کار خداپسندانه دیگر نیز می‌توان انجام داد. (41)
5) فی الرقاب:
بخش پنجم سهمی از زکات برای آزادسازی بردگان است و آنان برده‌هایی هستند که با مالک خود قرار داد کتابت بسته‌اند که در مقابل پرداخت مبلغی آزاد شوند؛ و از پرداختن مال الکتابة ناتوان باشند و بنده‌هایی که نزد مالک خود به شدت و سختی به سر می‌برند بلکه هر نوع آزاد کردن بندگان از این قسم محسوب می‌شود چه مستحقی برای زکات باشد یا نباشد؛ بنابراین این صنف هر نوع آزاد کردن بندگان را شامل می‌شود. لیکن در «بنده مکاتب» ناتوانی که ذکر شد شرط است (که از پرداخت بدهی خود ناتوان باشد).(42)
اسیران معمولاً کسانی هستند که در جبهه جنگ با مسلمانان اسیر شده‌اند که درباره آنان چند طرح می‌توان تصور کرد:
1- تمام اسیران را یکجا بکشیم که این کار با عاطفه و عقل و رأفت اسلام سازگار نیست.
2- تمام آنان را یکجا آزاد کنیم این عمل سبب می‌شود که آنان پس از آزادی دوباره تجدید قوا کنند و به جنگ ما بیایند.
3- آنان را در اردوگاه‌ها نگهداری کنیم این کار سبب رکود اقتصادی، فکری و تحمل هزینه زیاد است.
4- اسرا در میان مسلمین تقسیم کنیم و پس از مدتی به تدریج آزاد نماییم که این طرح متعلق به اسلام و دارای امتیازاتی است. از جمله: الف) در این طرح هزینه اسرا در میان مسلمین تقسیم می شو دو فشاری بر نظام وارد نمی‌گردد.
ب) اسرا در میان توده امت اسلامی با برنامه های اسلام آشنا می‌شوند و بسیاری از آنان دست از کفر و شرک بر می‌دارند. در تاریخ نام بسیاری از بردگان مسلمانان شده که منشأ آثار و برکات و به دست گرفتن مسئولیت‌های حساس شده‌اند آمده است تا آنجا که مادر شش امام معصوم ما، ازجمله کنیزان بوده‌اند و فرزندان بسیاری از بردگان در زمره‌ی نوابغ قرار گرفته‌اند.
ج) کفاره روزه خوردن و یا بسیاری از اعمال ناروای دیگر؛ آزاد کردن برده قرار داده شده است.
د) سهمی از زکات مسلمین برای خرید بردگان و آزادسازی آنان اختصاص داده شده است. (43)

آداب پرداخت زکات:

برای کمک به فقرا، آداب فراوانی ذکر شده است. که مراعات آن‌ها ارزش کار را بالا می‌برد از جمله:

ادب روانی:

پرداخت زکات باید برخواسته از رضایت قلبی و طیب خاطر باشد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود هرکس زکات مال خود را عاشقانه بدهد در برابر هر دانه گندم و جو، قصری در بهشت دریافت می‌کند. (44)
حضرت علی (علیه السلام) فرمود: اگر پرداخت زکات با رضایت قلبی نباشد گرفتار پشیمانی طولانی و از دست دادن پاداش و انحراف عمل خواهد شد. (45)
نکته دیگر این که زکات دهنده توجه داشته باشد که هرچه دارد از خداوند است و پرداخت زکات او را به خود پسندی و غرور که سبب نابودی عمل اوست نکشاند؛ لذا قرآن درباره آباد کنندگان مساجد که اهل نماز و زکاتند می‌فرماید: «فَعَسی اولئک اَن یَکونوا مِن َالمُهتَدین» (46) امید است هدایت شده باشند، شاید کلمه «امید» است به خاطر آن باشد که گاهی عبادت انسان به خاطر غرور و عجب نابود می‌شود.

ادب اجتماعی:

طبق آیه‌ی «یُقبَلُ التوبَةُ وَ یَا خُذ الصَّدَقات» (47) خداوند توبه بندگانش را قبول می‌کند و خود صدقات را می‌گیرد و گرچه در ظاهر به شخص فقیر پرداخت می‌شود ولی در حقیقت این خداوند است که زکات را دریافت می‌کند. آری پیامبر و امام و فقیه، نمایند ه و دست خدا هستند و لذا باید کمال احترام به آنان گذاشته شود.
امام صادق (علیه السلام) از یکی از یاران خود (اسحاق) پرسید: زکات مال خودت را چه می‌کنی؟ گفت فقرا به نزد من می‌آیند و من به آن‌ها پرداخت می‌کنم. امام فرمود این کار تو سبب ذلت فقرا است هرکس دوست خدا را ذلیل کند گویا در کمین جنگ با او نشسته است. (48) بنابراین به جای آن که فقرا برای دریافت زکات به خانه تو بیایند تو باید زکات را به منزل آنان ببری. در حدیث دیگری می‌خوانیم: اگر گیرنده زکات از کلمه زکات رنج می‌برد زکات را به او بدهید ولی نگویید که این زکات است و مؤمن فقیر را ذلیل نکنید. (49) امام خمینی می‌فرماید: اگر شخصی از گرفتن زکات شرمنده می‌شود مستحب است هنگام پرداختن در قلب نیت زکات کنید ولی در عمل آن را به عنوان هدیه قلمداد کنید. (50) نه تنها هنگام پرداخت زکات با ید حفظ آبروی مردم را مراعات کرد بلکه بعد از پرداخت آن نیز نباید با منت گذاشتن گیرنده زکات را تحقیر کرد. (51) زیرا قرآن می‌فرماید: «لاتَبطَلوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ ولاَذی» (52) صدقات را با منت و اذیت باطل نکنید.
درباره حقیقت منت و ایذا، اختلاف است؛ بعضی گفته‌اند منت این است که از صدقه خود یاد کنید و ایذا، این است که آن را اظهار کند و نیز گفته شده منت آن است که گیرنده را در برابر عطای خود به کار گیرد و ایذا، آن است که او را به سبب فقری که دارد سرزنش کند و نیز گفته‌اند منت این است که به خاطر عطای خود تکبر کند و ایذا، آن است که او را مأیوس سازد و یا به خاطر این که سئوال می‌کند وی را مورد نکوهش قرار دهد. (53) اگر بدانیم که فقیر مأمور الهی است تا مال ما را پاک کند و آن را برای قیامت حمل کند. با او برخورد کریمانه ای خواهیم داشت.
در اسلام احترام گذاشتن به فقرا به قدری مهم است که در تاریخ می‌خوانیم: جنس کمی را نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آورده‌اند حضرت آن مقدار کم را به بعضی از فقرا داد، ولی نگران نشد که مبادا، در، دل دیگران کدورتی ایجاد شود. نزد سایر فقرا آمد و رسماً عذر خواهی کرد که چون مال کم بود به همه نرسید و فرمود: به کسانی دادم که حساسیت آنان بیشتر بود. (54)

ادب زمانی:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود از اخلاق مؤمنین، سرعت در پرداخت زکات است. (55) ادای زکات پیش از وقت وجوب، باید بدین صورت باشد که یا آن را از مال خود جدا کند و کنار بگذارد و یا آن را به عنوان وام به مستحق بدهد؛ زیرا در غیر این صورت تقدم در ادا جایز نیست و رفع ذمه نمی‌شود. (56)
سرعت در پرداخت زکات برکاتی دارد از جمله:
1- نشانه عشق و علاقه نسبت به انجام تکالیف الهی است.
2- فقیر در اثر تأخیر پرداخت آبروی خود را با سئوال و درخواست نمی‌ریزد.
3- راه را به روی وسوسه های شیطان و افراد بخیل یا پیش آمد حوادثی که ممکن است مانع پرداخت شوند، می‌بندد.
4- فقرا از اضطراب و دلهره، زودتر نجات می‌یابند. (57)
امام صادق (علیه السلام) به مناسبت آیه «وَآتو حَقَه یَومَ حِصادِه» فرمود قبل از این که محصولات را به خانه ببرید زکاتش را بدهید تا به سخاوت نزدیک‌تر باشید. (58)

پرداخت علنی:

در اسرار و فلسفه‌ی احکام اسلامی تمام فرائض به طور علنی و آشکار انجام می‌پذیرد. اقامه نماز یومیه و به جماعت حتی از مسجد کوچک محله به شهر رفته و در مسجد بزرگ و پرجمعیت و در جماعت فوق‌العاده زیاد توصیه شده است که شرکت نماییم همین طور حج که یک فریضه‌ی عبادی سیاسی است به طور دست جمعی انجام می‌پذیرد و تمام مناسک آن به طور علنی است، و نیز جهاد در راه خدا با مشرکان و دشمنان دین، به طور دسته جمعی و با انسجام خاصی انجام می‌گیرد و همین طور سائر فرائض دینی (59) در مورد زکات هم اگر چه پرداخت آن به صورت مخفیانه نشانه اخلاص و حفظ آبروی گیرندگان است، از طرفی باید گاهی از اوقات پرداخت‌ها، آشکار باشد تا هم دیگران تشویق شده و کمک کردن به دیگران جزء فرهنگ جامعه شود و هم انسان به بخل بی تفاوتی متهم شود. (60) و همچنین مسلمانان با حس رقابت و چشم و هم چشمی که باشد و زکات مال خویش را هر چه سریع‌تر بپردازند.

آثار فردی پرداخت زکات:

1- درمان بخل: پرداخت زکات موجب پاک شدن نفس از اخلاق رذیله مانند بخل و قساوت و مانند آن می‌شود امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «دوست داشتن مردم نزد خدا با سخاوت ترین آن‌ها است وبا سخاوت ترین مردم کسی است که زکات مالش را بپردازد» (61)
بخل عیبی است که عیوب دیگری به دنبال خواهد آورد: بی اعتنایی به مردم، سنگدلی، عذر تراشی، دروغ پنداشتن ادعای فقرا، از دست دادن دوستان خوب گاو صندوقی برای وارثان، تنگ گیری نسبت به خود و بستگان، سوء ظن به وعده های خداوند تحقیر شخصیت خود در جامعه به توکل داشتن بر خدا توکل نمودن بر مال خود، گوشه ای از آثار بخل است. (62) یکی از امامان معصوم را دیدند که از دل شب تا صبح درحالی‌که مشغول طواف کعبه بود. تنها یک دعا می‌کرد و آن این بود که خدایا مرا از بخل دور بدار. (63) شاید مراد از آیه 103 سوره توبه که به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می‌دهد: «خُذمِن اَموالِهِم صَدَقَةً تُطَّهِّرهم وَ تُزکّیِهم» زکات اموال مردم را بگیر و آنان را پاک کن، مراد پاک کردن مردم از مرض بخل و حبّ دنیا می‌باشد.
2- کلید برکت و زیاد شدن رزق: زکات موجب برکت در مال و زیاد شدن آن است چنان چه عادت هر شیء است که وقتی پاک شد، رشد می‌کند. (64) مانند بریدن شاخه های درخت انگور که در ظاهر کوتاه کردن درخت است ولی در واقع سبب رشد آن می‌شود. هر یک از کلمات «زکات» و «برکت» واژه های مربوط به آن 32 بار در قرآن آمده است و این نشانه آن است که زکات مساوی برکت است. (65) به عبارت دیگر برای نفس ناطقه دو قوه می‌باشد: اول نظری، دوم عملی؛ قوه نظری کمال او در تعظیم امر خدا است و قوه عملی کمالش در شفقت بر خلق خدا است. زکات واجب شد برای این که از برای روح این جوهر کمال حاصل شود و آن عبارت است از اتصاف آن به صفت احسان به عباد الرحمن و سعی رسیدن خیر به سوی ایشان و دفع آفات از بندگان به قدر امکان است. (66)

آثار اجتماعی پرداخت زکات:

الف- تعدیل ثروت:

در جامعه های انسانی به طور کلی دو نوع طبقه بندی وجود دارد:
1- طبقه بندی اقتصادی که مردم بر اساس سود و سرمایه و مقدار ثروت، طبقه بندی می‌شوند و نظام ارزش در این جامعه نیز پایه استوار است. این جامعه به دو طبقه‌ی مستکبر و مستضعف، متکاثر و فقیر سرمایه دارا و بینوا تقسیم می‌شود. این طبقه بندی ویژه نظام‌های سرمایه داری است.
2- طبقه بندی صنفی که اختلاف بر اساس شغل‌ها است نه میزان ثروت و اندوخته های مالی، بلکه نوع کار و مشاغل، افراد را، از یکدیگر متمایز می‌سازد. طبقه بندی بر دو اصل استوار است: 1- اختلاف استعدادها و ذوق و سلیقه‌ی انسان‌ها. این خود زمینه‌ی درونی و طبیعی برای تنوع کارها و مشاغل اجتماعی است .2- احتیاج و ضرورت: زیرا که تشکیل جامعه نیاز به کار های متنوع و گوناگون دارد، و بدون این تنوع اجتماع تشکیل نمی‌گردد و تشکیل و انسجام نمی‌یابد از نظر قرآن کریم طبقات اجتماعی، برخی دیگر را به کار می‌گیرند و بعضی ما فوق دارند اما این امر در جهت طبقه بندی صنفی و تشکیل بخش‌ها و تخصص‌های گوناگون اجتماعی قرار دارد. که برای تشکیل یک اجتماع امری ضروری است، نه در جهت بهره کشی و استثمار (67) قرآن کریم می‌فرماید: «وَرَفَعنا بَعضَهُم فَوقَ بَعضٍ دَرَجات لِیَتَّخَذَ بَعضُهُم بَعضاً سُخریاً» (68) بعضی را بر بعضی برتری دادیم تا یکدیگر را به طور طبیعی به کار گیرند. اگر طبقه بندی از نوع دوم وجود نداشت هیچ فردی در خود، احساس نیاز نمی‌کرد و طبعاً جامعه متلاشی می‌شد. (69)
سخن ما در، رفع اختلاف طبقاتی از نوع اول است. اسلام از یک سو دست افراد قوی، مبتکر، پرکار، خّلاق و ... را در مالکیت باز گذاشته تا مانع رشد آنان نشود و از سویی درآمدهایی از قبیل سرقت، دریافت رشوه، اختلاس و ...را ممنوع دانسته است و از سوی دیگر به مالکین درآمدهای حلال اجازه نمی‌دهد تا درآمد خود را هر گونه خواستند مصرف کنند؛ و آنان را از اسراف و تبذیر و ثروت اندوزی نهی فرموده است و از طرف دیگران با واجب نمودن خمس و زکات و کفارات و سفارش اکید به انواع کمک‌ها و صدقات، اندکی از اموال آنان را با علم، اعتقاد و ایمان برای حل مشکلات طبقه محروم گرفته است.
نتیجه عملی زکات در تعدیل طبقاتی که اسلام طرح ریزی کرده این گونه مطرح می‌شود که از در آمد اغنیا و طبقه ثروتمند یک دهم به عنوان خمس طبقات خاصی از محرومان اجتماع و یک دهم و گاهی یک بیستم به عنوان زکات به طبقات دیگری از مستمندان داده می‌شود. این ریزش و انتقال ثروت از طبقات بالاتر به طرف طبقات محروم، آنقدر ادامه خواهد یافت تا این سرازیری پر گردد و شکاف مسدود شود. در نتیجه تعادل در سطح زندگی این طبقات ضعیف با سطح عادی مردم حاصل گردد. آنقدر این کمک مخارج ادامه می‌یابد که فقیر، غنی گردد. (70)

ب) ایجاد اشتغال:

یکی از مسائل مهم جامعه وجود بیکاری است که زمینه ساز انواع فسادها ست. اگر مردم خمس و زکات خود را بپردازند، چرخه های اقتصاد به گردش در می‌آید و بخش مهمی از افراد بیکار شاغل خواهند شد، همان گونه که گاهی از طریق مضاربه یا قرض‌الحسنه می‌توان ایجاد اشتغال کرد، از طریق پرداخت خمس و زکات و یا بخشش‌های بلا عوض و یا از طریق ایجاد زمینه های تحصیل برای بی سوادها و کم سوادها و آموزش فن و حرفه و تأسیس و توسعه مراکز فرهنگی و احداث جاده‌ها و پل‌ها و آبادنی های دیگر نیز می‌توان ایجاد اشتغال کرد. بنابراین در احیای زکات، حل مسئله اشتغال و توسعه اقتصادی و فرهنگی و پر کردن ایام فراغت و جلو گیری از مفاسدی که در اثر بیکاری به چشم می‌خورد، نهفته است به علاوه کار و اشتغال سبب دلگرمی به مکتب، به امت، به نظام اسلامی و سبب شکوفایی استعدادها و نبوغ‌ها و مانع انواع افسردگی‌ها، سوء ظن، رکود، ایجاد عقده و زمینه ساز انواع فتنه‌ها و آشوب‌ها است که اگر شعله آن بر افروخته شود همه را می‌سوزاند. (71)

ج) تقویت بنیه دینی مردم:

از محل زکات جمع آوری شده می‌توان مدارس، کتابخانه‌ها، مساجد، و سایر مراکز دینی و فرهنگی را ایجاد نمود و یا آنچه را که قبلاً احداث شده است توسعه داد و با دعوت از کارشناسان دینی و علما و اساتید مناطق دیگر، پایگاه علمی و اعتقادی مردم تقویت نمود. (72)

د) کم شدن مفاسد اجتماعی و بسیج برای حل مشکلات:

با پرداخت زکات و تأمین اجتماعی، فقر مردم بر طرف می‌شود و قویاً بخشی از مفاسد اجتماعی که برخاسته از فقر حاکم بر جامعه است از بین خواهد رفت. پرداخت زکات دل‌ها را به هم نزدیک می‌کند و جامعه را برای حل همه‌ی مشکلات آماده می‌سازد. اگر فقرا خود را در سود اغنیا شریک بدانند نابسامانی و مشکلات و آفات با تمام توان به پا خواهند خواست و تا آنجا که بتوانند در حل مشکلات کوشش خواهند نمود. (73) بیشتر نویسندگان خصوصاً مارکسیست‌ها چنین می‌پندارند که ریشه تمام بدی‌ها فقر گروهی از مردم است کلیه جنایات به وسیله‌ی طبقات بی بضاعت انجام می‌گیرد. محرومیت آن‌ها را شرور می‌کند و هر کاری که بخواهند انجام می‌دهند زکات، فقر را با روش بسیار ظریفی از بین می‌برد. در نتیجه زکات نه تنها باعث کاهش جنایات می‌شود، بلکه امنیت اجتماعی و اطمینان خاطر را افزایش داده و به قلب مردم آرامش می‌دهد.
ه) زکات وسیله ای برای جلوگیری از احتکار:
در برنامه‌ی اقتصادی اسلام زکات از احتکار جلوگیری می‌کند؛ زیرا زکات به کالاهایی تعلق می‌گیرد که قابل احتکارند. درآمدهای سرمایه گذاری نشده، پول‌های راکد و احتکار موانعی هستند که از اجرای برنامه های اقتصادی جلوگیری می‌کنند. زکات، احتکار و انباشتن پول‌های راکد را متوقف می‌کند بدین طریق پول‌های راکد اجباراً در جریان سرمایه گذاری وارد شده و این امر به افزایش تولید منجر خواهد شد. (74)

نتیجه:

انجام فریضه‌ی واجب زکات نه تنها موجب نقص و کاستی مال نمی‌شود، بلکه موجب فزونی و برکت آن هم می‌باشند و آثار فردی و اجتماعی فراوانی دارد. مصرف زکات را نباید به صورت دلخواهانه انجام داد، بلکه باید در مصارف هشت‌گانه ای در قرآن ذکر شده و مادر این مقاله آن را به پنج بخش تقسیم کردیم، انجام شود. از این مقاله این نتیجه حاصل می‌شود که نظام دینی جامعه را به دو قطب فقیر و غنی تقسیم نمی‌کند تا پرداخت زکات به فقیر واجب شود. بلکه فقر، اینجا یک فقر طبیعی و یک آزمایش الهی برای فقیر و غنی است. اگر زکات در فرهنگ جامعه اسلامی جاسازی شود فقر و بسیاری مشکلات ناشی از آن اعم از بیکاری، بی دینی، بدبین شدن نسبت به دین حتی فرو پاشی خانواده و طلاق‌ها کاهش می‌یابد.
و دریک نتیجه گیری کلی می‌توان گفت عمل نکردن درست ما به احکام اسلام باعث مشکلات فراوان برای ما شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- موسوی راد لاهیجی، حسین، زکات دومین زیر بنای اقتصاد اسلامی، ص 9- 10.
2- کلباسی، مجتبی، زکات در اندیشه‌ها، ص 11.
3- سوره توبه، آیه 60.
4- سوره مریم، آیه 13.
5- قرائتی محسن، زکات، ص 14.
6- موسوی راد لاهیجی، حسین، ص 15.
7- فروع کافی، ج 3، ص 50.
8- عاملی، زین الدین، لمعه، ص 15- 38.
9- سوره توبه، آیه 103.
10- حسینی، مرتضی اسلام و راه کار فاصله طبقاتی، ص 292.
11- قرائتی، محسن، ص 55- 56.
12- سوره بقره، آیه 273.
13- کلباسی، محسن، ص 119- 120.
14- سوره کهف، آیه 79.
15- سوره مدثر آیه 44.
16- سوره فجر آیه 18، سوره الحاقه آیه 34، سوره ماعون آیه 3.
17- سوره بلد، آیه 11.
18- تفسیر نمونه، ج 27، ص 7.
19- سوره بقره، آیه 126.
20- همان.
21- قرائتی، محسن، ص 59.
22- کلباسی، مجتبی، ص 167.
23- قرائتی، محسن، ص 16.
24- سوره نساء، آیه 6.
25- سوره نساء، آیه 135.
26- حسینی، مرتضی ص 22.
27- قرائتی، محسن، ص 65- 66.
28- کلباسی، مجتبی، ص 120.
29- قرائتی، محسن، ص 68.
30- موسوی خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، ج 2، ص 51.
31- قرائتی، محسن، ص 59- 60.
32- وافی، ج 10، ص 156.
33- موسوی خمینی، روح الله، ج 2 ص 53.
34- طباطبایی، محمد سعید، گفتگوهای فقهی، ص 233.
35- کلباسی، مجتبی، ص 122.
36- جامع الحدیث، ج 9، ص 242.
37- حسینی، مرتضی، ص 137- 139.
38- موسوی خمینی، روح الله ص 55.
39- قرائتی، محسن، ص 66.
40- کلباسی، مجتبی، ص 122.
41- قرائتی، محسن، ص 66- 67.
42- موسوی خمینی، روح الله، ج 2، ص 53.
43- قرائتی، محسن، ص 64- 65.
44- جامع الحدیث، ج 9- ص 32.
45- همان، ص 34.
46- سوره توبه، آیه 18.
47- سوره توبه، آیه 104.
48- جامع الحدیث، ج 9، ص 351.
49- وسائل الشیعه، ج 9، ص 115.
50- موسوی خمینی، روح الله، ج 1، ص 391.
51- قرائتی، محسن، ص 71.
52- سوره بقره، آیه 264.
53- کلباسی، مجتبی، ص 56.
54- جامع الحدیث، ج 9، ص 49.
55- همان.
56- کلباسی، مجتبی، ص 53.
57- قرائتی، محسن، ص 73.
58- جامع الحدیث، ج 2، ص 195.
59- موسوی راد لاهیجی، حسین، زکات زیر بنای اقتصاد اسلامی، ص 184.
60- قرائتی، محسن، ص 73.
61- نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام ج 15 ص 4.
62- قرائتی، محسن، ص 29-30.
63- نورالثقلین، ج 5 ص 346.
64- نجفی، محمد حسن، ج 15 ص 4.
65- قرائتی، محسن ص 31.
66- فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام فی نصره الاسلام، ج 3 ص 174- 175.
67- حکیمی، محمد، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، ص 367- 370.
68- سوره زخرف، آیه 32.
69- حسینی، مرتضی، ص 20.
70- موسوی صدر، مبارزه اسلام با فقر و گرسنگی، ص 168.
71- قرائتی محسن، ص 44- 45.
72- همان، ص 40.
73- همان، ص 41.
74- کلباسی، مجتبی، ص 271.
منابع و مأخذ:

1- قرآن کریم.
2- صدر، سید موسوی، مبارزه اسلام با فقر و گرسنگی، بی جا، انتشارات نشر جهان آرا، بی تا.
3- حکیمی، محمد، معیارهای اقتصادی در تعالیم رضوی، چاپ دوم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، بهار 1376.
4- حسینی، مرتضی، اسلام و راهکار فاصله طبقاتی، چاپ اول، قم، انتشارات فرهنگ قرآن،1380.
5- قرائتی، محسن، زکات، چاپ دوم، تهران، ستاد اقامه نماز،1381.
6- طباطبائی حکیم، محمد سعید، گفتگو های فقهی، نگارش سید عبد الهادی حکیم، چاپ اول، قم، انتشارات دفتر آیت الله العظمی حکیم،1416 ه ق.
7- کلباسی، مجتبی، زکات در اندیشه‌ها، چاپ اول، تهران، ستاد اقامه نماز، زمستان 1380.
8- موسوی راد لاهیجی، سید حسین، زکات دومین زیربنای اقتصاد اسلامی، چاپ اول، بی جا، انتشارات امام شناسی و نشر آثار الحجة، 1379.
9- موسوی خمینی، روح الله، تحریر الوسیله، قم انتشارات فرهنگ قرآن،1380.
10- نجفی محمد حسن، جواهر کلام، چاپ دوم، تهران، دارالکتب اسلامی،1365.
11- فخر الاسلام، محمد صادق، انیس الاعلام فی نصرة الاسلام، تهران، انتشارات نشر رضوی،1355.
12- عاملی، زین‌الدین (شهید ثانی)، لمعه دمشقیه، ترجمه وتبین علی شیروانی، محمدمسعودعباسی، چاپ سوم، قم، موسسه انتشارات دارالعلم،1385.



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما