نویسنده: دوپویی ترور نویت
ترجمه: پیروز ایزدی
ترجمه: پیروز ایزدی
شورش، انقلاب و جنگ داخلی در ژوئیه 1936، اسپانیا را در نوعی مشکلات داخلی که از دیرباز وجود داشت، در خود فرو برد. به دلیل جوّ ایدئولوژیکی اروپای آن زمان، جنگ اسپانیا بلافاصله اهمیت بین المللی عمده ای یافت. متأسفانه برای اسپانیایی ها، کشورشان صحنه نوعی تعصبات خشونت آمیز سیاسی و ایدئولوژیکی قرار گرفت که در آن زمان برای کسب برتری با هم رقابت می کردند.
در حوزه ی نظامی، از این جنگ برای آزمایش تکنولوژی ها و تاکتیک های جدید آلمانی ها، ایتالیایی ها و روس ها استفاده شد، سه کشوری که به مداخله نظامی در این جنگ پرداختند. این جنگ همچنین یک نبرد فرسایشی کلاسیک تبدیل شد که در آن، هر یک از طرف ها ارتش هایی با نیم میلیون نیرو و یا بیشتر داشتند. این جنگ با بی رحمی و وحشی گری درگرفت، بدون آن که هیچ منطقه ای تصرّف شود و تقریباً سه سال به طول انجامید و حدود نیم میلیون قربانی گرفت.
در آغاز، هیچیک از طرفین، دارای نیروی نظامی قدرتمندی نبودند. فقط بخش آماده رزم ارتش، به فرماندهی ژنرال فرانسیسکو فرانکو به واسطه ناوگان تحت کنترل دولت در مراکش به محاصره درآمده بود. فرانکو با انجام نخستین عملیات عمده پل هوایی در تاریخ، این محاصره را در هم شکست و حدود 20 هزار نیرو را از فاز فراز تنگه جبل الطارق (بین ژوئیه تا سپتامبر) عبور داد. ملی گرایان با قراردادن این واحدها در جلو (در اوایل اوت) تلاش خود را برای رسیدن به مادرید آغاز کردند. طی این دوره پشتیبانی خارجی (عمدتاً هواپیما و خلبان) از ملی گرایان (از ایتالیا و آلمان) و جمهوری خواهان (از فرانسه) دریافت شد.
پایان موفقیت آمیز رشته عملیات نظامی در شمال، ذخایر عمده زغال، قسمت اعظم تولید فولاد، کارخانجات اسلحه سازی عمده، بندر و شهر صنعتی مهم بیلبائو، حدود 12 هزار مایل مربع زمین (که اکثر آنها را زمین های کشاورزی با کیفیت مطلوب تشکیل می داد) و 1/5 میلیون نفر جمعیت اسپانیا را در اختیار ملی گرایان گذاشت. به علاوه، حدود ده هزار اسیر جنگی گرفته شد، که بسیاری از آنان در ارتش ملی گرا به خدمت گرفته شدند و بقیه، به کارهای دیگر اشتغال یافتند. این پیروزی همچنین به ارتش ملی گرا و نیروی هوایی آن امکان داد تا کاملاً در بقیه سرزمین های جمهوری بر اهدافی تمرکز کنند و ناوگان خود را در مدیترانه متمرکز سازند.
ارتش جدید ملی جمهوری خواه در اکتبر 1936 به وجود آمد و در آغاز شکل گیری، شش تیپ داشت که عمدتاً از میان نیروهای میلیشیای هنگ پنجم کمونیست ها انتخاب شده بودند. از آغاز، کمونیست ها بیشتر مناصب فرماندهی را اشغال کردند. 3 هزار افسر ارتش اسپانیای قبل از جنگ (که در دوره ی جمهوری خدمت کرده بودند)، اکثراً به لحاظ سیاسی مشکوک بودند. بسیاری از آنها شور و شوقی نداشتند و تعداد اندکی از آنان در واحدهای خطّ مقدم، سمت فرماندهی را داشتند. یک سیستم کمیساریای سیاسی در ارتش ایجاد شد و ستاره سرخ، به عنوان سمبل آن انتخاب گردید و سلام با مشت گره کرده جانشین سلام سنتی شد. مستشاران شوروی نقش عمده ای ایفا می کردند، به ویژه در واحدهای نخبه (از جمله تیپ های بین المللی) به طور منظم برای انجام بیشتر زد و خوردها فراخوانده می شدند.
ارتش ملی گرا، سنتی تر بود و به طور خاص، از ارتش اسپانیای قبل از جنگ ناشی شده بود. فرماندهان عمده آن در سراسر جنگ افسران منظم بودند، انضباط و سلسله مراتب هرگز در هم شکسته نشد و خلاء اقتدار و رهبری که آنقدر در ارتش جمهوری خواهان آشکار بود، در اینجا هرگز دیده نشد. فرانکو و پیروانش، کاملاً قدرت را در دست داشتند، حتی زمانی که از کمک، مشاوره، ملزومات و پرسنل متحدین آلمانی و ایتالیایی خود سود می بردند.
این وضعیت در اوایل نوامبر، به خاطر مداخله هوایی زیاد شوروی معکوس شد. از آن زمان تا قسمت عمده ی سال 1937، جمهوری خواهان برتری هوایی را حفظ کردند، گرچه این امر در رشته عملیات نظامی در شمال تأثیری نداشت. در سرتاسر سال 1937، جنگ هوایی عمدتاً به وسیله خارجیان صورت می گرفت، آلمانی ها و ایتالیایی ها در یک طرف و نیروی هوایی شوروی در طرف دیگر. برخی از خلبانان اسپانیایی از همان آغاز در هر دو طرف می جنگیدند و هر دو طرف خیلی زود طرح هایی را برای آموزش خلبانان اسپانیایی آغاز کردند. جمهوری خواهان، بسیاری از نیروهای خود را برای آموزش پرواز به اتحاد شوروی فرستادند، در حالی که ملی گرایان به طور گسترده به تسهیلات آموزشی ایتالیا متکی بودند. تا سال 1938 ملی گرایان به برتری عددی و فنی دست یافتند.
سپس، فرانکو نیروهای خود را متوجه جنوب ساخت و به سمت والنسیا (3) به پیشروی پرداخت. در حالی که قسمت اعظم ارتش ملی گرایان بدین ترتیب درگیر شده بود، جمهوری خواهان پس از تجمع مجدد نیروهایشان در کاتالونیا (4)، در طول رودخانه ابرو (5) به یک تهاجم دست زدند. یک بار دیگر، فرانکو دست از عملیات خود کشید و به مقابله با ابتکار دشمن پرداخت. ارتش ملی گرایان، پاییز 1938 را صرف بازپس گیری سرزمین هایی کرد که نیروهای جمهوری خواه تصرف کرده بودند و در این میان، باقی مانده های ارتش مردمی را در کاتولینا نابود کرد.
روحیه ی شکست، که به طور مداوم در میان جمهوری خواهان از زمان برگشتن ورق در تروئل و شکستن محاصره دریایی ملی گرایان در حال ریشه دوانیدن بود، اینک دیگر تقریباً همگانی شده بود. تهاجم ملی گرایان به کاتولونیا، تنها با مقاومتی نه چندان جدی و پراکنده روبه رو شد و شهر بارسلون بدون هیچ زد و خوردی سقوط کرد. باقی مانده های ارتش مردمی در کاتولونیا که حدود 200 هزار نفر بودند، از طریق مرز فرانسه تبعید شدند.
در میان نیروهای جمهوری خواه، فقط کمونیست ها تا پایان مقاومت می کردند. این امر، منجر به کودتایی ضدّ کمونیستی در ارتش مردمی شد که افسر حرفه ای در منطقه مادرید ترتیب آن را داده بودند، رویدادی که نشانه فروپاشی نهایی جمهوری و پیروزی ملی گراها بود.
پیروزی ملّی گرایان، همچنین منعکس کننده واقعیت سیاسی جنگ بود. جمهوری عبارت بود از سازمانی غیر متحد، در حال مشاجره و دارای سوء ظن متقابل از دولت های خودمختار، در درون یک دولت و دسته های ایدئولوژیک که غالباً به نظر می رسید علاقه مند به مبارزات سیاسی داخلی اند تا پیروزی در جنگ.
از سوی دیگر، اسپانیای ملی گرا برای اقدام به جنگ بیش از هر چیز نیازمند وحدت سیاسی، فرماندهی ملازم و نیز وحدت نظامی فرماندهی بود که اینها را سازماندهی کرد. فرانکو از همان مراحل اولیه ی جنگ، هم فرمانده کلّ نیروهای مسلّح و هم رییس دولت بود. جمهوری خواهان، زمان و انرژی زیاد را صرف سیاست بازی و انقلاب کردند، در حالی که ملی گرایان وقت و انرژی خود را معطوف جنگ ساختند.
در حوزه ی نظامی، از این جنگ برای آزمایش تکنولوژی ها و تاکتیک های جدید آلمانی ها، ایتالیایی ها و روس ها استفاده شد، سه کشوری که به مداخله نظامی در این جنگ پرداختند. این جنگ همچنین یک نبرد فرسایشی کلاسیک تبدیل شد که در آن، هر یک از طرف ها ارتش هایی با نیم میلیون نیرو و یا بیشتر داشتند. این جنگ با بی رحمی و وحشی گری درگرفت، بدون آن که هیچ منطقه ای تصرّف شود و تقریباً سه سال به طول انجامید و حدود نیم میلیون قربانی گرفت.
آغاز جنگ
جنگ با یک شورش از جانب ارتش، علیه دولت "جبهه ملی" چپ گرای جمهوری آغاز شد. این شورش با موفقیت کامل همراه نبود، اما سرزمین و حمایت نظامی و غیرنظامی کافی به دست آورد تا به حیات خود ادامه دهد. شورش، باعث شد تا نیروهای عادی تحت امر دولت تا آن حد تضعیف شوند که دولت نیروهای میلیشیای گوناگون حزب و اتحاد را مسلح سازد. این امر، باعث خیزش خشونت آمیز انقلاب چپ گرا شد.در آغاز، هیچیک از طرفین، دارای نیروی نظامی قدرتمندی نبودند. فقط بخش آماده رزم ارتش، به فرماندهی ژنرال فرانسیسکو فرانکو به واسطه ناوگان تحت کنترل دولت در مراکش به محاصره درآمده بود. فرانکو با انجام نخستین عملیات عمده پل هوایی در تاریخ، این محاصره را در هم شکست و حدود 20 هزار نیرو را از فاز فراز تنگه جبل الطارق (بین ژوئیه تا سپتامبر) عبور داد. ملی گرایان با قراردادن این واحدها در جلو (در اوایل اوت) تلاش خود را برای رسیدن به مادرید آغاز کردند. طی این دوره پشتیبانی خارجی (عمدتاً هواپیما و خلبان) از ملی گرایان (از ایتالیا و آلمان) و جمهوری خواهان (از فرانسه) دریافت شد.
مداخله شوروی و نبرد مادرید
در نخستین هفته از ماه نوامبر، ملی گرایان به حوالی مادرید رسیده بودند، اما نتوانستند از طریق حمله به جلو، شهر را تصرف کنند. این شکست تا حدودی ناشی از دو عامل بود: نخست این که، نیروهای جمهوری خواه حدود 20 هزار نفر بیشتر از ملی گرایان بودند و دوم آن که ورود به موقع ملزومات، کادر مستشاران و تکنسین ها از شوروی و نیز ورود تیپ های بین المللی تحت حمایت کمینترن، باعث شد تا توانایی نیروهای نظامی جمهوری به میزان زیادی افزایش یابد. ملی گرایان که تلاش هایشان برای تصرّف شهر از طریق حمله از جلو سد شده بود، تلاش های متعددی برای احاطه ی آن، از طریق حملات وسیع به جناح ها انجام دادند که هیچ یک موفقیت آمیز نبود.رشته عملیات نظامی در شمال
در مارس 1973، فرمانده ملّی گرایان تلاش های عمده خود را از مادرید متوجه تخریب منطقه ی جدا افتاده ی تحت کنترل جمهوری خواهان (در شمال اسپانیا) کرد. این رشته عملیات (آوریل تا اکتبر 1937) دارای چندین عامل بود که به نفع ملی گرایان تمام شد. از آنجا که این ناحیه از سایر سرزمین های تحت کنترل دولت جدا افتاده بود و ملی گرایان برتری تقریباً کامل هوایی و دریایی در آن داشتند، قوی ترین نیروهای نظامی جمهوری نمی توانستند نیروهای تقویتی و تدارکات را به آنجا بفرستند. به علاوه، این منطقه از اسپانیای جمهوریخواه، مملو از نفاق سیاسی و اختلاف نظرهای نظامی بود؛ در حالی که ملی گرایان از فرمانده ی متحد، سود می بردند.پایان موفقیت آمیز رشته عملیات نظامی در شمال، ذخایر عمده زغال، قسمت اعظم تولید فولاد، کارخانجات اسلحه سازی عمده، بندر و شهر صنعتی مهم بیلبائو، حدود 12 هزار مایل مربع زمین (که اکثر آنها را زمین های کشاورزی با کیفیت مطلوب تشکیل می داد) و 1/5 میلیون نفر جمعیت اسپانیا را در اختیار ملی گرایان گذاشت. به علاوه، حدود ده هزار اسیر جنگی گرفته شد، که بسیاری از آنان در ارتش ملی گرا به خدمت گرفته شدند و بقیه، به کارهای دیگر اشتغال یافتند. این پیروزی همچنین به ارتش ملی گرا و نیروی هوایی آن امکان داد تا کاملاً در بقیه سرزمین های جمهوری بر اهدافی تمرکز کنند و ناوگان خود را در مدیترانه متمرکز سازند.
تهاجمات جمهوری خواهان
جمهوری خواهان، چندین عملیات تهاجمی را برای مجبور کردن ملی گرایان به منحرف ساختن نیروهایشان از شمال، صورت دادند. این عملیات بخشی از نارسایی های نظامی را فاش ساخت که در سراسر جنگ گریبانگیر ارتش جمهوری بود: فقدان آموزش کافی افسران رزمی، فقدان ابتکار افسران دون پایه و درجه داران، فقدان تحرّک و هماهنگی ضعیف. حتی با وجود استفاده از برتری هوایی و زمینی محلی، هیچ گونه گشایش مهمی روی نداد و ملی گرایان مجبور نشدند تا عملیات جاری خود را در شمال قطع کنند.دو ارتش
منازعه اسپانیا، منازعه ای بود که در آن هر یک از طرف ها مجبور بود در جریان جنگ به بنای ارتش خود بپردازد. تا تابستان 1937، هر یک از ارتش ها حدود 3 میلیون نفر نیرو به خدمت گرفته بود و تا پایان 1937 نیروهای هر یک از ارتش ها به 500 هزار نفر می رسید.ارتش جدید ملی جمهوری خواه در اکتبر 1936 به وجود آمد و در آغاز شکل گیری، شش تیپ داشت که عمدتاً از میان نیروهای میلیشیای هنگ پنجم کمونیست ها انتخاب شده بودند. از آغاز، کمونیست ها بیشتر مناصب فرماندهی را اشغال کردند. 3 هزار افسر ارتش اسپانیای قبل از جنگ (که در دوره ی جمهوری خدمت کرده بودند)، اکثراً به لحاظ سیاسی مشکوک بودند. بسیاری از آنها شور و شوقی نداشتند و تعداد اندکی از آنان در واحدهای خطّ مقدم، سمت فرماندهی را داشتند. یک سیستم کمیساریای سیاسی در ارتش ایجاد شد و ستاره سرخ، به عنوان سمبل آن انتخاب گردید و سلام با مشت گره کرده جانشین سلام سنتی شد. مستشاران شوروی نقش عمده ای ایفا می کردند، به ویژه در واحدهای نخبه (از جمله تیپ های بین المللی) به طور منظم برای انجام بیشتر زد و خوردها فراخوانده می شدند.
ارتش ملی گرا، سنتی تر بود و به طور خاص، از ارتش اسپانیای قبل از جنگ ناشی شده بود. فرماندهان عمده آن در سراسر جنگ افسران منظم بودند، انضباط و سلسله مراتب هرگز در هم شکسته نشد و خلاء اقتدار و رهبری که آنقدر در ارتش جمهوری خواهان آشکار بود، در اینجا هرگز دیده نشد. فرانکو و پیروانش، کاملاً قدرت را در دست داشتند، حتی زمانی که از کمک، مشاوره، ملزومات و پرسنل متحدین آلمانی و ایتالیایی خود سود می بردند.
جنگ هوایی
هنگامی که جنگ آغاز شد، دولت اکثریت عظیم هواپیماها و دست کم نیمی از خلبانان نیروی هوایی اسپانیا را در اختیار داشت. به دلیل این که هواپیما از رده خارج بودند و اکثر خلبانان برای رزم آماده نبودند، دولت تقریباً از همان روزهای نخستین جنگ، خواهان هواپیماها و پرسنل خارجی شدند. ملی گرایان که هواپیماهای اندکی در اختیار داشتند، همین کار را کردند. هر یک از طرفین، تقریباً به یک میزان از هواپیما در طول نخستین ماه های جنگ، دست یافتند. دولت، هواپیماها را از فرانسه و ملی گرایان آنها را عمدتاً از ایتالیا و آلمان خریداری کردند. دولت به استخدام خلبانان خارجی پرداخت و ملی گرایان نیز خلبانان نیروهای هوایی آلمان و ایتالیا را به خدمت گرفتند. ملی گراها از آغاز از قدرت هوایی خود به طور مؤثرتری استفاده کردند، ابتدا در ایجاد پل هوایی برای انتقال نیروها از مراکش، دوم در ایجاد تکنیک های پشتیبانی نزدیک از عملیات زمینی و سوم تا اکتبر 1936، در نیل به برتری تقریباً کامل هوایی.این وضعیت در اوایل نوامبر، به خاطر مداخله هوایی زیاد شوروی معکوس شد. از آن زمان تا قسمت عمده ی سال 1937، جمهوری خواهان برتری هوایی را حفظ کردند، گرچه این امر در رشته عملیات نظامی در شمال تأثیری نداشت. در سرتاسر سال 1937، جنگ هوایی عمدتاً به وسیله خارجیان صورت می گرفت، آلمانی ها و ایتالیایی ها در یک طرف و نیروی هوایی شوروی در طرف دیگر. برخی از خلبانان اسپانیایی از همان آغاز در هر دو طرف می جنگیدند و هر دو طرف خیلی زود طرح هایی را برای آموزش خلبانان اسپانیایی آغاز کردند. جمهوری خواهان، بسیاری از نیروهای خود را برای آموزش پرواز به اتحاد شوروی فرستادند، در حالی که ملی گرایان به طور گسترده به تسهیلات آموزشی ایتالیا متکی بودند. تا سال 1938 ملی گرایان به برتری عددی و فنی دست یافتند.
جنگ دریایی
در حوزه ی دریایی، جمهوری خواهان، از نظر تعداد کشتی ها با برتری چشمگیری جنگ را آغاز کردند. اما، این امتیاز بالقوه ی حیاتی، هرگز با موفقیت مورد بهره برداری قرار نگرفت و این به دلیل رهبری غیر کارآمد و فقدان افسران آموزش دیده بود. در سپتامبر 1936، ناوگان بسیار کوچک تر اما با فرماندهی شایسته تر و تجاوزگرانه تر کنترل تنگه جبل الطارق را به دست آورد و هرگز آن را از دست نداد. ناوگان ملی گرایان که از مایورکا، دست به عملیات می زد به ایذا و اذیت کشتی ها می پرداخت که به بنادر جمهوری خواهان می رفتند و حمل ملزومات جنگی به جمهوری را از راه دریا به اقدامی بسیار پرمخاطره تبدیل کرده بود و به گونه ای مؤثر ناوگان جمهوری خواهان را خنثی ساخته بود. در هیچ یک از حوزه های عملیاتی، عدم برابری در زمینه ی دانش فنّی و تجاوزگری بین دو طرف، از عملیات دریایی خود را بیشتر نشان داد.جنگ فرسایشی
در اکتبر سال 1937، با پایان موفقیت آمیز رشته عملیات نظامی در شمال، فرانکو تصمیم گرفت تا یک بار دیگر به فتح مادرید اقدام کند. آنها که توسط سرویس های اطلاعاتی جمهوری خواهان، از قبل از این امر مطلع شده بودند، به یک حمله پیش دستانه در آراگون (1) دست زدند، ملی گرایان را غافلگیر کردند و تروئل (2) مرکز استان را تصرف نمودند. فرانکو، مایل نبود که هیچ گونه پیشروی بدون چالش بماند؛ به این خاطر نیروهای خود را متوجه این ناحیه کرد و تا پایان فوریه تروئیل را بازپس گرفت. ملی گرایان از طریق آراگون، با انجام تهاجمی عمده دنباله عملیات را گرفتند و تا ماه آوریل توانستند از میان سرزمین های جمهوری خواهان تا مدیترانه دالانی را ایجاد کنند.سپس، فرانکو نیروهای خود را متوجه جنوب ساخت و به سمت والنسیا (3) به پیشروی پرداخت. در حالی که قسمت اعظم ارتش ملی گرایان بدین ترتیب درگیر شده بود، جمهوری خواهان پس از تجمع مجدد نیروهایشان در کاتالونیا (4)، در طول رودخانه ابرو (5) به یک تهاجم دست زدند. یک بار دیگر، فرانکو دست از عملیات خود کشید و به مقابله با ابتکار دشمن پرداخت. ارتش ملی گرایان، پاییز 1938 را صرف بازپس گیری سرزمین هایی کرد که نیروهای جمهوری خواه تصرف کرده بودند و در این میان، باقی مانده های ارتش مردمی را در کاتولینا نابود کرد.
روحیه ی شکست، که به طور مداوم در میان جمهوری خواهان از زمان برگشتن ورق در تروئل و شکستن محاصره دریایی ملی گرایان در حال ریشه دوانیدن بود، اینک دیگر تقریباً همگانی شده بود. تهاجم ملی گرایان به کاتولونیا، تنها با مقاومتی نه چندان جدی و پراکنده روبه رو شد و شهر بارسلون بدون هیچ زد و خوردی سقوط کرد. باقی مانده های ارتش مردمی در کاتولونیا که حدود 200 هزار نفر بودند، از طریق مرز فرانسه تبعید شدند.
در میان نیروهای جمهوری خواه، فقط کمونیست ها تا پایان مقاومت می کردند. این امر، منجر به کودتایی ضدّ کمونیستی در ارتش مردمی شد که افسر حرفه ای در منطقه مادرید ترتیب آن را داده بودند، رویدادی که نشانه فروپاشی نهایی جمهوری و پیروزی ملی گراها بود.
چرا ملی گرایان به پیروزی رسیدند؟
ملی گرایان، به دلیل داشتن منابع بیشتر و یا حمایت خارجی بیشتر پیروز نشدند، بله به این دلیل به پیروزی دست یافتند که از منابع خود به نحو کارآمدتری استفاده کردند. در طول دوره جنگ که ملی گرایان ابتکار را در دست داشتند، به فتح سرزمین ها پرداختند و نیروهای جمهوری خواه را وادار ساختند تا حالت تدافعی به خود بگیرند. حتی تهاجمات جمهوری خواهان به خاطر مقاصد تدافعی بود و آنها هرگز در بلندمدت موفق نبودند.پیروزی ملّی گرایان، همچنین منعکس کننده واقعیت سیاسی جنگ بود. جمهوری عبارت بود از سازمانی غیر متحد، در حال مشاجره و دارای سوء ظن متقابل از دولت های خودمختار، در درون یک دولت و دسته های ایدئولوژیک که غالباً به نظر می رسید علاقه مند به مبارزات سیاسی داخلی اند تا پیروزی در جنگ.
از سوی دیگر، اسپانیای ملی گرا برای اقدام به جنگ بیش از هر چیز نیازمند وحدت سیاسی، فرماندهی ملازم و نیز وحدت نظامی فرماندهی بود که اینها را سازماندهی کرد. فرانکو از همان مراحل اولیه ی جنگ، هم فرمانده کلّ نیروهای مسلّح و هم رییس دولت بود. جمهوری خواهان، زمان و انرژی زیاد را صرف سیاست بازی و انقلاب کردند، در حالی که ملی گرایان وقت و انرژی خود را معطوف جنگ ساختند.
پی نوشت ها :
1- Aragon
2- Teruel
3- Valencia
4- catalonia
5- Ebro River