جنگهای اعراب و اسرائیل (2)

ناصر، پس از شکست نظامی و پیروزی سیاسی (در سال 1956)، نیروهای خود را با استفاده از تجهیزات ساخت شوروی بازسازی کرد و قسمت اعظم ارتش بازسازی شده ی خود را، در مواضع مقدّمی مستقر کرد که باعث شده بودند که
يکشنبه، 10 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جنگهای اعراب و اسرائیل (2)
 جنگهای اعراب و اسرائیل (2)

نویسنده: دوپویی ترور نویت
ترجمه: پیروز ایزدی


 

جنگ شش روزه (ژوئن 1967)

ناصر، پس از شکست نظامی و پیروزی سیاسی (در سال 1956)، نیروهای خود را با استفاده از تجهیزات ساخت شوروی بازسازی کرد و قسمت اعظم ارتش بازسازی شده ی خود را، در مواضع مقدّمی مستقر کرد که باعث شده بودند که هنگام شکاف برداشتن این نقاط اصلی، در سال 1956، کل ساختار فرماندهی سینا از هم بپاشد. ادّعای او مبنی بر داشتن رهبری نظامی در رویارویی با اسراییل، در مه 1967 به وسیله سوریه زیر سؤال رفت و آن هنگامی بود که ناصر نتوانست پس از آن که هواپیماهای گشتی اسراییل، در یک اقدام تلافی جویانه شش میگ سوری را سرنگون ساختند، به تعهدات نظامی خود احترام بگذارد (اتحاد دیگری درسال 1966 بین دو کشور منعقد شده بود). ناصر، در واکنش نسبت به این تحریکات ظاهراً تهدید تهاجم قریب الوقوع اسراییل به سوریه (که بر اثر تحریکات شوروی، احتمال آن واقعی جلوه داده شده بود)، بار دیگر ممنوعیت کشتیرانی از ایلات را برقرار کرد و خواستار خروج نیروهای حائل سازمان ملل از نواحی مرزی در سینا شد و با ایراد سخنرانی های جنگ جویانه و به چالش گرفتن اسراییل، توده های مردم را به هیجان آورد و پیمانی با اردن و عراق به امضا رساند و نیروهای اتحاد را فرماندهی مصر قرار دهد. از این رو، کلیه ی مورادی که اسراییل از قبل اعلام کرده بود نقض شد. با این حال، ظاهراً ناصر انتظار حمله اسراییل را نداشت.

حملات هوایی اولیه (6 ژوئن 1967)

اسراییل موضعی ملایم از خود نشان داد و در عین حال، به طور مخفیانه به بسیج نیروهای ذخیره و روزآمد ساختن نقشه های جنگی خود دست زد و تا حدودی آشکارا، دست به تجمع نیروهای خود در نزدیکی مرز با اردن زد. تهدید هوایی اعراب، هم بر حسب تجهیزات و هم به لحاظ تعداد مهم ترین عامل شمرده می شد. بنابراین، اسراییلی ها جنگ پیش گیرانه روشن و صریح خود را با حملات هوایی همزمان و دقیق به هیجده پایگاه هوایی مصر آغاز کردند؛ اسراییلی ها در این حملات، از قابل پیش بینی بودن الگوی ترک خدمت صبحگاهی پرسنل هوایی، پرواز در زیر محدوده کنترل رادارهای مصر و دوری جستن از شعاع تحت حفاظت موشک های سام - 2 از طریق پرواز بر فراز دریا و دور زدن از غرب، نهایت بهره برداری را نمودند. سرعت عمل باورنکردنی نیروهای هوایی اسراییل که یک سوم زمان استاندارد نیروی هوایی آمریکا را شامل می شد، به طور مؤثر ظرفیّت برنامه رزمی نیروی دفاعی و نیروی هوایی اسراییل (IDF/AF) را سه برابر کرد و ناصر را متقاعد ساخت تا که ایالات متحده با اسراییل تبانی کرده است. طی ساعات بعدی در همان روز، اردن و سپس سوریه که تبلیغات مصری ها را (مبنی بر این که هواپیماهای مهاجم اسراییلی در آسمان هدف قرار گرفته و منفجر شده اند)، باور کرده بودند به حملات محدود و بی فایده ای توسط جنگنده - بمب افکن های خود به پایگاه ها و انبارهای مهمات اسراییل دست زدند. این امر، باعث شد که تا نیروی دفاعی و نیروی هوایی اسرائیل (IDF/AF) به حملات بیشتری علیه پایگاه های هوایی آنها و از جمله یک پایگاه عراقی در اردن دست بزنند و هنگام بازگشت از مأموریت های اولیه شان هواپیماهایشان را بر روی زمین شکار کنند. روی هم رفته، بیش از دو سوم کل نیروی هوایی اعراب، در عرض هشت ساعت نابود شد؛ و بدین ترتیب، نیروهای دفاعی و هوایی اسرائیل (IDF/AF) برای خنثی ساختن برتری اعراب بر روی زمین (به لحاظ نیروی زرهی، توپخانه و نیروی انسانی)، دستشان باز شد.

جبهه سینا

نیروی دفاعی اسراییل (IDF) با بهره گیری از این اطلاعات که "ائتلاف" جنگی ناصر افسانه ی خود فریبنده ای بیش نیست و با اطمینان از این که شرکای غیرمزاحم دست به کاری نخواهند زد، مانند سال 1948، تصمیم گرفت که از موضع مرکزی خود، برای مقابله ی جداگانه با هر یک از تهدیدات استفاده کند. اولویت نخست، خطرناک ترین دشمن یعنی مصر بود که می بایست با سه نیروی ویژه در حد و اندازه های لشکر (ugdahs) با آن مقابله می کرد. هر یک از این نیروها، برای یک موقعیت تاکتیکی منحصر به فرد، در طول خطوط معین راهپیمایی خود طراحی شده و سازمان یافته بودند. گاویش (1)، فرمانده جبهه جنوبی، 700 تانک و 50 هزار نیروی خود را برای رخنه در دو موضع سد کننده ی مصری ها که در شمالی ترین نقطه قرار داشتند، به کار گرفت و به سرعت به سمت گذرگاه های واقع در طول خط حاشیه ی غربی سینا حرکت کرد. در آنجا، او نیروهای در حال عقب نشینی مصر را هنگام عبور از دره های عمیق، با استفاده از پشتیبانی هوایی بلامانع، جهت فرونشاندن قدرت آتش توپخانه مستقر در سنگرها و متوقف ساختن ضد حمله ها، به دام انداخت و نابود کرد.
در همین زمان، یک عملیات انحرافی فریب دهنده ترتیب داده شد که در آن یک تیپ به صورت یک لشکر درآمد و از تانک های قلّابی استحکامات گول زننده استفاده شد، این تیپ در مقابل یک لشکر مصری (لشکر شاذلی) که حالت تهاجمی به خود گرفته بود، قرار گرفت و در طول دروازه نقو (Negev) جنوبی به سمت تل آویو موضع گرفت، بدین ترتیب اطمنیان حاصل شد که لشکر مصری در موضع خود باقی مانده و از منطقه ی که تلاش های اصلی در آن صورت می گرفت، دور خواهد شد.
نیروی ویژه تحت فرماندهی اسراییل تال (2) در طول ساحل شمالی از میان استحکامات مصر گذشت و در همان حال، واحدهای پیاده نظام فلسطینی را که در غزه سنگر گرفته بودند محاصره و نابود کرد. نیروی ویژه تحت فرماندهی یوفه (3) از شکاف بی دفاعی که بین دو حصار عمده ساخته شده از خارپشته به وجود آمده بود که تاکنون غیرقابل عبور می نمود، برای پیوستن به گروه جنوبی نیروی تحت فرماندهی تال، استفاده کرد و به همراه آن، به سرعت به سمت گذرگاه ختمیه حرکت کرد و یک نیروی ضد حمله مصر را در بیرقیفقافه (4) به دام انداخت. یوفه همچنین می توانست بخشی از نیروهای خود را به جنوب غربی به سمت نیروهای مصری مستقر در جبل لیبنی (Jebel Libni) گسیل دارد. نیروی ویژه تحت فرماندهی آریل شارون (5) که در مناطق شرقی تر قرار داشت، یک حمله شبانه پیچیده و هم مرکز و نیز به دقت برنامه ریزی شده و تمرین شده را به مجموعه استحکامات دفاعی ام کاتف - ابوآجیلا که از سال 1956 گسترش و توسعه ی زیادی یافته بود، صورت داد. آنگاه، شارون با عبور از مسیرهای فرعی به سمت جنوب غربی و به سوی نخل پیش رفت و ارتباط نیروهای مصری مستقر در طول محور جنوبی را با جهان خارج قطع کرد. نیروهای یوفه، گرچه به طرز خطرناکی بیش از گذرگاه های میتلا و جدی، پادگان هایی را در بیرحسنه و بیرصمده تسخیر کردند. نیروهای شارون توانستند با حمله از کمینگاه به یک ستون مصری در نزدیکی صمد و زمین گیر کردن آن، موجباتی را فراهم سازند تا نیروی دفاعی - هوایی اسراییل (IDF/AF) کار آنها را تمام کند.

جبهه مرکزی

عملیات نظامی در جبهه مرکزی تا حدودی غیرقابل تصور بود، چون اسراییلی ها انتظار داشتند اردن از وارد شدن به جنگ امتناع کند. ملک حسین که تحت فشار ناصر بود، برای نشان دادن همبستگی اعراب، قصد داشت با استفاده از توپخانه 155 میلی تری "لانگ تامس" (5) بخش یهودی نشین بیت المقدس، تل آویو و همچنین پایگاه های هوایی اسراییل را گلوله باران ظاهری کند تا ناصر را راضی کرده و در عین حال، خویشتن داری کافی از خود نشان دهد؛ به طوری که از گزند اسراییل نیز در امان بماند. با این حال، تهدید توپخانه دوربرد، نسبت به باندهای فرود هواپیما در پایگاه هوایی بسیار مهم، راموت داوید (6) نیروهای جبهه مرکزی ژنرال اوزی ناکیس (7) را به حرکت درآورد. این آمادگی، نشان داد که پیشامد مزبور کاملاً غیرمنتظره نیز نبوده است.
اسراییلی ها، فوراً به بیت المقدس حمله کردند تا یک گردان اردنی را در موضع دفاعیش محصور نگه دارند، در این صورت، سایر عناصر تیپ بیت المقدس به سمت جنوب، به طرف جرون پیشروی کردند. نیروهای تقویتی که از میان نیروهای ذخیره فرماندهی جنوبی آمده بودند به نارکیس اجازه دادند تا سه تیپ را به نبرد بیت المقدس اعزام کند؛ در این میان وظیفه ی اصلی برعهده تیپ چترباز سرهنگ مردخای گور (8) بود. یک تیپ تقویت شده اردنی، تحت فرماندهی سرتیپ عطا علی از شهر قدیمی که توسّط دیوار محصور شده بود، محافظت می کرد و در تصرّف همین شهر بود که هدف گور قرار گرفته بود. حمله شبانه، با مقاومتی سرسختانه رو به رو شد و به جایی نرسید، اما عناصر تیپ گور در بیرون راندن دو تیپ پیاده نظام اردن که مواضع فرماندهی در شمال غربی و شرق بیت المقدس را در دست داشتند، موفق تر بودند. این اقدام، نیروی اختصاص داده شده به تلاش اصلی را قادر ساخت تا پست های میانی در طول خط حاشیه شمالی را تصرّف کرده و با پست نگهبانی محاصره شده یهودیان در مونت اسکوپوس (9) ارتباط برقرار کنند.
در همین زمان، در اوایل روز ششم ژوئن، تیپ زرهی بن آری (10) مواضعی را تصرف کردند که در دو طرف عوارض کلیدی زمین در شمال بیت المقدس قرار داشت و از طریق راه های فرعی از سرزمین هایی عبور کردند که گذشتن از آنها با تانک، غیرقابل تصور می نمود؛ در سپیده دم هفتم ژوئن، کنترل رام الله را به دست گرفتند. یک تیپ پیاده نظام ذخیره که به شکل یک قوس گسترده از طریق مواضع مشرف به منطقه بیت المقدس را استحکام بخشید؛ و این در حالی بود که تیپ پیاده نظامی که راه های جنوبی را در دست داشت؛ حلقه محاصره را تکمیل می کرد.
تیپ ششم زرهی اردن که در اطراف اریحا در حالت ذخیره نگه داشته شده بود، تلاش هایی را برای امدادرسانی به افراد پادگان بیت المقدس انجام داد. ستون کمکی، شامل یک گردان تانک و یک گردان پیاده نظام، توسط نیروی دفاعی - هوایی اسراییل (IDF/AF) و نیروهای زمینی اسراییل گرفتار شد و در شب 6-5 ژوئن به کلی نابود گردید. تلاش دیگری که به وسیله تیپ پیاده نظام قادسیه، جهت امداد رسانی صورت گرفته بود ناکام ماند.
همزمان با انجام عملیات در اطراف بیت المقدس، فرماندهی شمالی و عناصری از فرماندهی مرکزی، یک رشته حملات گاز انبری هم مرکز، به سامریه انجام دادند. استحکامات دفاعی ضدّ تانک اردن در جنین یک تیپ زرهی را متوقف ساخت. اما یک تیپ مکانیزه با چرخشی قلاب مانند، از جنوب شرقی افراد پادگان جنین را غافلگیر گرد. ضد حمله ی مؤثری که نیروهای زرهی اردن صورت داده بودند در تقاطع کباتیه متوقف شد.
انجام یک حمله ی فریب دهنده از جانب اسراییلی ها به دره ی اردن، باعث انحراف دیگر واحدهای اردنی شد، همین طور پیشروی تیپ پیاده نظام فرماندهی مرکزی از نوار ساحلی، نیروی زرهی اردن و در جنین را از عقب تهدید می کرد. تیپ پیاده نظام می بایست در میان ضدّ حمله های مصمّمانه ی نیروهای زرهی اردن با نبرد راه خود را باز می کرد و با حرکت از مسیرهای فرعی، نابلس را از جنوب غربی محاصره می کرد. در حالی که، تیپ مکانیزه تنها توانست با کمک پشتیبانی هوایی، خود را از نبرد نومیدانه در جنین خلاص کرده و امکان نزدیک شدن به نابلس را از سمت جنوب غربی پیدا کند و بدین ترتیب فتح این شهر و همراه با آن، کرانه غربی را تکمیل کند.

جبهه شمالی

سوری ها که از نیروی هوایی خود محروم شده بودند، فعالیت هایشان (از مجموعه استحکامات مهیب خود در ارتفاع بالای 600 متر (2000 فوت)، واقع در پرتگاه جولان) عمدتاً به گلوله باران اهداف اسراییلی ها با توپخانه محدود شده بود. اسراییلی ها با انتقال نیروهای خود از جبهه اردن، در روز چهارم جنگ حملات خود را به سوریه آغاز کردند. فرماندهی شمالی در مواجهه با شش تیپ سوری در حالت صف و شش تیپ دیگر در حالت ذخیره در شرق قینطره، برای پیشروی اولیه به فالت جولان نیروهای موجود خود را در طول لنگر شمالی خط سوری ها در منطقه دان - بایناس، کنار کوهپایه های موقت جردون، متمرکز کردند. هواپیماهای مهاجم اسراییل برای خاموش ساختن مواضع توپخانه سوریه، حملات جمعی صورت دادند. کلید استحکامات دفاعی سوریه، قلعه تل فخر بود. در آنجا هیچ گونه میدانی برای مانور وجود نداشت؛ نفربرهای زرهی با پشتیبانی تانک ها، مستقیماً به حصارهای خارپشته ای حمله کردند، آنها در این حمله از کمک بولدوزرهای زرهی برخوردار بودند. این بولدوزرها برای پاکسازی سنگ و کلوخ هایی که بر روی شیب ها ریخته شده بود، کار می کردند. نیروهای پیاده نظام برای حمله نهایی به سنگرها از وسایل نقلیه پیاده می شدند. نیروهای تازه نفس از میدان واحدهایی که نفراتشان به شدت تحلیل رفته بود، عبور می کردند و افراد باقی مانده را جمع آوری می کردند. روز بعد، دیگر واحدهای اسراییلی راه خود را به سمت حاشیه شمالی دریای جلیله باز می کردند و واحدهای تازه نفسی که از زدو خوردهای سنگین در عملیات جنین - نابلس رهایی یافته بودند. از طول ساحل جنوبی دریا عبور می کردند و به داخل سوریه وارد شدند. نیروهای هلی برد، با یک ستون زرهی، قینطره را از جنوب، مورد تهدید قرار دادند.
در این هنگام، نیروهای نفوذی در شمال به استحکامات دفاعی متزلزل جولان سوریه رخنه کردند و با عبور از فلات، از شمال و غرب در قینطره به هم ملحق شدند و به واحدهایی پیوستند که از جبهه اردن (از طریق درّه ی یارموک) برای محاصره قینطره آمده بودند؛ و این هنگامی بود که یک واحد زرهی وارد نقطه ی تجمّع اصلی نیروهای سوری شد و آن را تصرّف کرد. تهدید قریب الوقوع اسراییل نسبت به دمشق با التیماتوم صریح شوروی دفع شد. آتش بسی که قبلاً، از سوی سازمان ملل اعلام شده بود از دهم ژوئن برقرار شد و این در حالی بود که نیروهای کنترل داشتند و این مناطق، به وسیله اسراییل به عنوان مناطق حائل استراتژیک اساسی و غیر قابل مذاکره اعلام شده بود.

پی نوشت ها :

1- Gavish
2- Israel Tall
3- Yoffe
4- Bir Gifgafe
5- Ariel sharon
6- Long Toms
7- Ramot David
8- Uzi Narkiss
9- Mordehai Gur
10- Mount scopus
11- Ben Ari

منبع: ترور نویت، دوپویی؛ (1381) تاریخ جنگ ها، پیروز ایزدی، تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، دانشکده فرماندهی و ستاد معاونت پژوهش، 1381.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما