نویسنده: آیت الله جعفر سبحانی
غلبه یکی از عوامل سازنده ی تاریخ در دوره ای از زمان، نمی تواند سبب شود که کل حرکت تاریخ را ناشی از آن عامل بدانیم.
شکی نیست که در محیط های صنعتی و سرمایه داری، مبارزه ی طبقاتی و تکامل دستگاههای تولید، مایه ی دگرگونی تاریخ و پدید آمدن حوادث می گردد، و این عامل در عصری که مارکس در آن زندگی می کرد، قوی ترین عامل برای دگرگونی بود.
هرگز نباید، شیوع این عامل، ما را به انحصارگرایی وادار کند. در صورتی که در کنار عامل اقتصادی، عوامل دیگری نیز، در تحولات تاریخی مؤثر بوده است.
یکی از عوامل محرک تاریخ یک رشته حوادث اتفاقی است که در ساختن تاریخ کاملا مؤثر بوده و هیچ فیلسوفی نمی تواند نوع و ماهیت این گونه حوادث را معین کند.
این حوادث، همان عوامل اتفاقی و پیش بینی نشده و غیر منتظره است که طبق مشاهدات عینی افراد در دگرگونی و گردش ورق تاریخ در تمام ادوار مؤثر بوده است.
اینک بیان این نوع عوامل تصادفی.
هر پدیده ای در جهان و جامعه معلول علتی است که آن را به وجود می آورد، و ضرورت وجود آن را تضمین می کند. و قانون علیت و معلولیت در تمام مکتب های فلسفی آن چنان معتبر و خلل ناپذیر است که هیچ فیلسوفی را یارای انکار آن نیست.
همان طور که هر پدیده ای علتی را لازم دارد، همچنین پس از تحقق علت تام، وجود پدیده به صورت یک پدیده ی ضروری و لازم درمی آید که انفکاک آن از علت امکان پذیر نیست.
در این جا دو قانون، مورد اتفاق تمام مکتب های فلسفی است:
1. هر پدیده ای، علتی لازم دارد.
2. در هر صورت تحقق علت تام، وجود معلول از ضرورت و وجوب برخوردار خواهد بود.
با اعتراف به این دو قانون، می گوییم: گاهی یک رشته عوامل تصادفی (پیش بینی نشده) مایه ی دگرگونی تاریخ می گردد.
باید دید مقصود از «تصادف» چیست؟ مقصود از تصادف «نفی قانونمندی» تاریخ نیست و این که پدیده های تاریخی از قانون عمومی علیت بیرون هستند، بلکه مقصود حوادث پیش بینی نشده است. هر چند هر حادثه ای در واقع برای خود علتی دارد، که گاهی ما از آن آگاه نیستیم.
مثلاً شما تصمیم می گیرید که سوار اتوبوس شده، به تهران بروید، دوست شما نیز بدون اطلاع از تصمیم شما، چنین تصمیمی می گیرد اتفاقاً در اتوبوس به هم می رسید، این تلاقی را یک امر تصادفی می گویند، به طور مسلم این تلاقی و به هم رسیدن بی جهت و بدون علت نیست، اما چون از علت آن آگاه نبودیم و پیش بینی نمی کردیم، می گوییم ملاقات ما تصادفی بوده است.
و به عبارت دیگر: این حادثه از نظر آن فرد، تصادف شمرده می شود که از تصمیم دوست خود آگاه نباشد، ولی فرد سومی که از تصمیم هر دو طرف آگاه باشد، هرگز یک چنین تلاقی را امر تصادفی نمی خواند، بلکه آن را به صورت یک پدیده ضروری تلقی می کند.
روشن تر گفته شود: تصادف خواندن این تلاقی، کاملاً جنبه ی نسبی دارد، هرگاه این تلاقی را با دیگر مسافرت های او بسنجیم، قطعاً یک امر تصادفی خواهد بود، زیرا وی در دیگر مسافرت های خود به تهران با چنین حادثه ای روبرو نبود، ولی اگر این تلاقی را با خصوص این مسافرت بسنجیم، هرگز اتفاقی و تصادفی نخواهد بود. چون لازمه ی دو تصمیم از طرف دو نفر در یک روز و یک ساعت برای یک مقصد از یک نقطه، جز این نمی تواند نتیجه ای داشته باشد.(1)
بنابراین هر گاه لفظ تصادف را به کار ببریم مقصود این است، نه این که حوادث تاریخی بدون علت یا بدون نظام هستند.
در تاریخ، این عوامل پیش بینی نشده فراوان به چشم می خورد، آن کسی که فکر می کند تاریخ انسانی از تمام جهات معلول علل حساب شده است، بسیاری از خطوط تاریخ را نخوانده است.
چه بسا اکتشافات ناگهانی در علوم و صنایع، چنان صفحه ی تاریخ را عوض کرده که هیچ سیاستمداری و تاریخ نگاری، فکر آن را نمی کرد و به قول یکی از دانشمندان، تمدن ما نتیجه ی عوامل فراوانی است که ما درباره ی آنها فکر نکرده ایم.
بنابراین از به کار بردن لفظ «تصادف» به این معنی هراسی به دل راه ندهیم. در تاریخ نگاری لفظ تصادف دو کاربرد دارد که دومی مقصود ماست:
حوادث غیر مترقب در تند و کند کردن چرخ تاریخ کاملاً مؤثر می باشند، اینک دو نمونه:
1. سومین جنگ اعراب و اسرائیل به هر علتی بود، به وقوع پیوست و تأثیر عظیمی در مجموع روابط بین المللی گذارد، یکی از اثرات آن تحریم نفت بود، متعاقب آن افزایش قیمت نفت، و بحران انرژی، آسیب دیدن اقتصاد جهانی خصوصاً کشورهای غربی و ژاپن، بروز تورم های حیرت انگیز، تغییر توزیع ثروت بین کشورها و خصوصاً کشورهای جهان سوم به دنبال آن تحولات سیاسی، اجتماعی، جبهه گیری کشورهای تولید کننده ی مواد اولیه و اتحاد بیشتر کشورهای صنعتی برای مقابله با افزایش قیمت مواد اولیه.
هرگز کشورهای آسیب دیده در انتظار چنین تحولات تاریخی نبودند، اما اوضاع بین المللی، آنان را برای پذیرایی چنین حوادثی آماده ساخت. و هرگز مبارزات طبقاتی آنان را به چنین روز سیاهی ننشاند، بلکه جنگ اعراب و اسرائیل و عداوت دیرینه ی صهیونیست ها با مسلمانان، آتش نبرد را برافروخت و به دنبال آن، این حوادث در نقاط دوردست پدید آمد.
2. همگی کم و بیش از حادثه ی (واترگیت) آمریکا اطلاع داریم، مدتی بود که جمهوری خواهان برای کسب اخبار سری از داخل ستاد انتخاباتی دموکرات ها، به جاسوی دست زده و اسباب و وسائلی از جمله (میکروفون) مخفی در اتاق ها به خصوص داخل گوشی های تلفن کار گذاشته بودند، تا بتوانند از جزئیات مذاکرات محرمانه ی دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری به کسب خبر بپردازند.
انکشاف این استراق سمع، غوغا و پی آمدهای عظیمی در آمریکا آورد سرانجام به قیمت برکناری «نیکسون» و به روی کار آمدن «جرالد فورد» تمام شد، و جریان در این جا خاتمه نیافت، بلکه مایه ی عقب نشینی جمهوری خواهان و پیشرفت دمکرات ها در صحنه ی سیاست و روی کار آمدن «کارتر» گردید و بر اثر این تغییرات پیش بینی نشده، جهان با یک رشته حوادثی روبرو شد که هرگز برای سیاستمداری قابل پیش بینی نبود.
شکی نیست که در محیط های صنعتی و سرمایه داری، مبارزه ی طبقاتی و تکامل دستگاههای تولید، مایه ی دگرگونی تاریخ و پدید آمدن حوادث می گردد، و این عامل در عصری که مارکس در آن زندگی می کرد، قوی ترین عامل برای دگرگونی بود.
هرگز نباید، شیوع این عامل، ما را به انحصارگرایی وادار کند. در صورتی که در کنار عامل اقتصادی، عوامل دیگری نیز، در تحولات تاریخی مؤثر بوده است.
یکی از عوامل محرک تاریخ یک رشته حوادث اتفاقی است که در ساختن تاریخ کاملا مؤثر بوده و هیچ فیلسوفی نمی تواند نوع و ماهیت این گونه حوادث را معین کند.
این حوادث، همان عوامل اتفاقی و پیش بینی نشده و غیر منتظره است که طبق مشاهدات عینی افراد در دگرگونی و گردش ورق تاریخ در تمام ادوار مؤثر بوده است.
اینک بیان این نوع عوامل تصادفی.
هر پدیده ای در جهان و جامعه معلول علتی است که آن را به وجود می آورد، و ضرورت وجود آن را تضمین می کند. و قانون علیت و معلولیت در تمام مکتب های فلسفی آن چنان معتبر و خلل ناپذیر است که هیچ فیلسوفی را یارای انکار آن نیست.
همان طور که هر پدیده ای علتی را لازم دارد، همچنین پس از تحقق علت تام، وجود پدیده به صورت یک پدیده ی ضروری و لازم درمی آید که انفکاک آن از علت امکان پذیر نیست.
در این جا دو قانون، مورد اتفاق تمام مکتب های فلسفی است:
1. هر پدیده ای، علتی لازم دارد.
2. در هر صورت تحقق علت تام، وجود معلول از ضرورت و وجوب برخوردار خواهد بود.
با اعتراف به این دو قانون، می گوییم: گاهی یک رشته عوامل تصادفی (پیش بینی نشده) مایه ی دگرگونی تاریخ می گردد.
باید دید مقصود از «تصادف» چیست؟ مقصود از تصادف «نفی قانونمندی» تاریخ نیست و این که پدیده های تاریخی از قانون عمومی علیت بیرون هستند، بلکه مقصود حوادث پیش بینی نشده است. هر چند هر حادثه ای در واقع برای خود علتی دارد، که گاهی ما از آن آگاه نیستیم.
مثلاً شما تصمیم می گیرید که سوار اتوبوس شده، به تهران بروید، دوست شما نیز بدون اطلاع از تصمیم شما، چنین تصمیمی می گیرد اتفاقاً در اتوبوس به هم می رسید، این تلاقی را یک امر تصادفی می گویند، به طور مسلم این تلاقی و به هم رسیدن بی جهت و بدون علت نیست، اما چون از علت آن آگاه نبودیم و پیش بینی نمی کردیم، می گوییم ملاقات ما تصادفی بوده است.
و به عبارت دیگر: این حادثه از نظر آن فرد، تصادف شمرده می شود که از تصمیم دوست خود آگاه نباشد، ولی فرد سومی که از تصمیم هر دو طرف آگاه باشد، هرگز یک چنین تلاقی را امر تصادفی نمی خواند، بلکه آن را به صورت یک پدیده ضروری تلقی می کند.
روشن تر گفته شود: تصادف خواندن این تلاقی، کاملاً جنبه ی نسبی دارد، هرگاه این تلاقی را با دیگر مسافرت های او بسنجیم، قطعاً یک امر تصادفی خواهد بود، زیرا وی در دیگر مسافرت های خود به تهران با چنین حادثه ای روبرو نبود، ولی اگر این تلاقی را با خصوص این مسافرت بسنجیم، هرگز اتفاقی و تصادفی نخواهد بود. چون لازمه ی دو تصمیم از طرف دو نفر در یک روز و یک ساعت برای یک مقصد از یک نقطه، جز این نمی تواند نتیجه ای داشته باشد.(1)
بنابراین هر گاه لفظ تصادف را به کار ببریم مقصود این است، نه این که حوادث تاریخی بدون علت یا بدون نظام هستند.
در تاریخ، این عوامل پیش بینی نشده فراوان به چشم می خورد، آن کسی که فکر می کند تاریخ انسانی از تمام جهات معلول علل حساب شده است، بسیاری از خطوط تاریخ را نخوانده است.
چه بسا اکتشافات ناگهانی در علوم و صنایع، چنان صفحه ی تاریخ را عوض کرده که هیچ سیاستمداری و تاریخ نگاری، فکر آن را نمی کرد و به قول یکی از دانشمندان، تمدن ما نتیجه ی عوامل فراوانی است که ما درباره ی آنها فکر نکرده ایم.
بنابراین از به کار بردن لفظ «تصادف» به این معنی هراسی به دل راه ندهیم. در تاریخ نگاری لفظ تصادف دو کاربرد دارد که دومی مقصود ماست:
1. علل ناشناخته
گاهی اطلاعات و کاوش محدود تاریخ نویس اجازه نمی دهد که علت واقعی یک حادثه را تعیین کند و انگشت روی علت واقعی آن بگذارد از این جهت می گوید این حادثه معلول تصادف بوده است. یعنی معلول علل ناشناخته مثلاً حادثه ی شکست ناپلئون از این راه توجیه می گردد زیرا تعدد علل احتمالی شکست و مخفی و پنهان بودن برخی و ظاهر و آشکار بودن برخی دیگر، مایه ی حیرت مورخ می گردد و ناچار می شود که با یک ملاحظه سطحی مطلب را به پایان برساند و بگوید: شکست او تصادفی بوده است.2. علل غیر مترقبه
گاهی مقصود از آن، حوادث غیر مترقب و پیش بینی نشده است. چه بسا یک حادثه پیش بینی نشده مایه ی دگرگونی تاریخ می گردد.حوادث غیر مترقب در تند و کند کردن چرخ تاریخ کاملاً مؤثر می باشند، اینک دو نمونه:
1. سومین جنگ اعراب و اسرائیل به هر علتی بود، به وقوع پیوست و تأثیر عظیمی در مجموع روابط بین المللی گذارد، یکی از اثرات آن تحریم نفت بود، متعاقب آن افزایش قیمت نفت، و بحران انرژی، آسیب دیدن اقتصاد جهانی خصوصاً کشورهای غربی و ژاپن، بروز تورم های حیرت انگیز، تغییر توزیع ثروت بین کشورها و خصوصاً کشورهای جهان سوم به دنبال آن تحولات سیاسی، اجتماعی، جبهه گیری کشورهای تولید کننده ی مواد اولیه و اتحاد بیشتر کشورهای صنعتی برای مقابله با افزایش قیمت مواد اولیه.
هرگز کشورهای آسیب دیده در انتظار چنین تحولات تاریخی نبودند، اما اوضاع بین المللی، آنان را برای پذیرایی چنین حوادثی آماده ساخت. و هرگز مبارزات طبقاتی آنان را به چنین روز سیاهی ننشاند، بلکه جنگ اعراب و اسرائیل و عداوت دیرینه ی صهیونیست ها با مسلمانان، آتش نبرد را برافروخت و به دنبال آن، این حوادث در نقاط دوردست پدید آمد.
2. همگی کم و بیش از حادثه ی (واترگیت) آمریکا اطلاع داریم، مدتی بود که جمهوری خواهان برای کسب اخبار سری از داخل ستاد انتخاباتی دموکرات ها، به جاسوی دست زده و اسباب و وسائلی از جمله (میکروفون) مخفی در اتاق ها به خصوص داخل گوشی های تلفن کار گذاشته بودند، تا بتوانند از جزئیات مذاکرات محرمانه ی دموکرات ها در انتخابات ریاست جمهوری به کسب خبر بپردازند.
انکشاف این استراق سمع، غوغا و پی آمدهای عظیمی در آمریکا آورد سرانجام به قیمت برکناری «نیکسون» و به روی کار آمدن «جرالد فورد» تمام شد، و جریان در این جا خاتمه نیافت، بلکه مایه ی عقب نشینی جمهوری خواهان و پیشرفت دمکرات ها در صحنه ی سیاست و روی کار آمدن «کارتر» گردید و بر اثر این تغییرات پیش بینی نشده، جهان با یک رشته حوادثی روبرو شد که هرگز برای سیاستمداری قابل پیش بینی نبود.
پینوشتها:
1.حکیم سبزواری می گوید: «یقول الاتفاق جاهل السبب». (تصادف را آن کس می گوید که از علت پدیده آگاه نباشد) در این موضوع، در آغاز کتاب نیز تحت عنوان «حوادث تصادفی در تاریخ» سخن گفتیم.
منبع:سبحانی، جعفر؛ (1386) مسائل جدید کلامی، قم: مؤسسه امام صادق (ع)/ج