مرکز علمی اسکندریه و انتقال پزشکی از اولین مرز به خاور
شهر اسکندریه پس از اسکندر و استقرار بطلیموس اول (Potlemee 282-323ق.م.) سردار مشهور اسکندر شروع گردید و سلسله این سردار بزرگ مدت ها در مصر حکومت و تا قرون ششم و هفتم میلادی خدمات بسیار ارزنده ای به علوم کرده و به حق باید گفت این شهر وارث تمدن یونانی بوده، به نحوی که زبان رسمی مصر و دستگاه های دولتی و طبقات ممتاز زبان یونانی بوده، به نحوی که زبان رسمی مصر و دستگاه های دولتی و طبقات ممتازه زبان یونانی و مردم عادی از آن بی نصیب بوده یعنی به زبان محلی تکلم می کردند. اطباء مشهوری که در این مرکز مهم و معتبر ظهور کردند در پزشکی و تشریح و داروشناسی در دوران خود بسیار مشهور بوده اند.
مکتب اسکندریه که وارث مکاتب پزشکی کنید(1) و کوس(2) بوده در علم تشریح ترقی فوق العاده کرده و اگر ظهور جالینوس و کارهای او نمی بود عظمت این مکتب سالیان دراز برقرار می ماند.
شکل 1- یک تصویر از بقراط
از کارهای بسیار معتبر وی در تشریح آن است که وی تخمدان (Ovaire) زنان را پیدا کرد و آن را به بیضه های مرد تشبیه کرد. از آن گذشته متذکر گردید که تخمدان در زن دو عدد می باشد یکی در طرف راست زهدان و دیگری در طرف چپ زهدان که به واسطه یک پرده کوچکی پوشیده شده و دارای فرو رفتگی هائی به مانند سایر غدد می باشد. اما کشف بزرگ این دانشمند که از نظر تشریح بسیار با اهمیت است که چرخشت معروف به (Pressoir d' Herophile) است و به نام وی مشهور می باشد (محلی که سینوس های وریدی کاسه سر با یکدیگر تلاقی می کنند) و هم چنین قلم یا انتهای بطن چهارم مغز (Clamus scriptorius) می باشد. درباره نبض انسانی وی چهار صفت قائل بوده است که عبارتند از تندی و پری و نظم و نیرو. وی کسی است که شرائین را از اورده جدا ساخته و معتقد بوده است که در شرائین خون و در اورده روح حیاتی می باشد ( یعنی همان روحی که اسطوره (Aristote) و پر گزاگور سابق الذکر بدان اعتقاد داشتند).
غیر از موضوعات بالا هروفیل را نظرات دیگری در علم پزشکی می باشد که عبارتند از آشنایی به استسقاء (یا آب آوردن شکم، Ascite) و تشمع کبدی (Cirrhose hepatique).
از آن گذشته وی مرگ ناگهانی (یا مرگ مفاجاه) را بر اثر فالج شدن قلب می دانسته است.
تا دوران وی طبق عقیده افلاطونیان پایین آمدن اغذیه را از لوله قصبه الریه می دانستند، وی این نظر را مخدوش دانسته و آن را رد کرد و توانست دریچه روی قصبه الریه را نشان دهد که در موقع غذا بسته می شود و غذا از دهان وارد مری و سپس به معده می رود.
اراسیستراتس
دیگر از نمایندگان بزرگ پزشکی اسکندریه اراسیطراطس (اراسیستراتس، ارسطراطس، اراسیسطراطس Erasistrates, Eristrate) می باشد ق. م 310-237. وی شاگرد کریزیپ کندی (Chrysippe de Cnide) می باشد و گفته است اغذیه در معده پخته نمی شوند بلکه بر اثر عمل مکانیکی و حرکات مخصوص معده با هم مخلوط می شوند. وی در ازمیر مکتبی بنیان گذارده او معتقد بود که فصد باعث ضعف می گردد، اما به رژیم و دستورهای غذایی و پرهیز و ورزش و استحمام بیشتر معتقد بوده و علاج بیماری ها را بیشتر در موضوعات بالا می دانسته است.می گویند وی اولین طبیبی است که تشریح بدن آدمی کرده است. دیگر آن که بامرسلو کوس نیکاتر به سوریه خوانده شده و درد بی درمان آنتیوکوس (Antiochos) فرزند سلو کوس را از عشق به استراطونیس (Stratonice) دومین زن سلو کوس نیکاتر دانسته و پس از فاش شدن مطلب ملکه را به زوجیت گرفته است.
بدین شکل ملاحظه می شود که مکتب اسکندریه ارج و مقام بزرگی داشته و غیر از این دو نفر دیگر اطباء دانشمند نیز در این مکتب بوده اند که ذکر همه آن ها باعث تطویل مطلب می گردد.
مکتب پزشکی اسکندریه تا اواخر قرن اول هجری قمری در مقام خود بسیار استوار بوده و از این به بعد به شام و انطاکیه انتقال یافته است.
دیسقوریدوس
از اطباء قبل از جالینوس باید نام دیسقوریدوس [Dioscoride یا Dioskyride یا Discuride که به دیسقوریدوس العین زربی (d' Anazarbas)] از عین زربه از شهرهای کیلیکیه (Cilicie) می باشد را نام برد. مقام وی در پزشکی مخصوصاً در داروشناسی می باشد و کتبی تألیف کرده که مهم ترین آن ها کتابی است در پنج قسمت که بعداً توسط اصطفن به نام «الحشائش» ترجمه گردیده است، که بی اندازه معتبر می باشد. از آن گذشته کتاب دیگری به نام «السموم» (De venenis) می باشد، که آن هم به عربی برگردانده شده است. این پزشک نزد مسلمین مقام ارجمندی داشته است.دیسقوریدس (56 پس از میلاد مسیح) طبیبی است که کتاب وی تا قرن شانزدهم شهرت بزرگ جهانی داشته است. وی طبیب داروشناس بوده که نظراتش بسیار مورد پسند دنیای پزشکی آن روزی بوده است. وی روغن هائی جهت استعمال خارجی مجری می داشته منجمله روغن زیتون (3) و کرچک (4) و بادام (5) و بزرالبنج (6) و مورد (7) را در کتاب خود نام برده است.
وی مرهم گل سرخ که با روغن این گل و عسل می ساخته جهت التیام زخم ها مفید می دانسته است. جگر الاغ را برای درمان صرح و جگر سگ را بر ضد هاری و گرد شاخ گوزن را به عنوان قابض و مقوی استعمال می کرده است که در حقیقت یک نوع اپوترابی (8) (معالجه عضو با خوردن همان عضو) می باشد. شیر را یکی از عالی ترین داروها بر ضد سل و صفرا را برای درد چشم وفوژرنر و ماده (9) را باسقمونیا (10) بر ضد کرم کدو (11) استعمال می کرده است. دیسقوریدوس اولین بار در کتاب خود از تریاک نام می برد.
از مفاخر بزرگ این مکتب جالینوس معروف است که در شهرت علمی مکتب اسکندریه سهمی بزرگ دارد.
گرچه عده ای از مورخین تاریخ پزشکی جالینوس را ضمن تاریخ پزشکی در روم ذکر کرده اند، ولی به حق باید گفت که وی علاوه بر آن که از آسیای صغیر می باشد، شاگرد مکتب اسکندریه است و حق آن را دارد که درباره این طبیب از نظر آن که کتب و آثار وی بر روی پزشکی ایران اثرات بسیار شگرف گذارده بیشتر مورد بحث قرار گیرد.
جالینوس
جالینوس (12) (201-301 میلادی ) در زمان مارک اورل (13) امپراطور روم می زیسته و در عهد این امپراطور که پرهیز کارترین امپراطور آن دوران بوده و هم چنین در عهد پسرش کومد(14) و جانشین وی پرتیناکس (15) می زیسته است.پدر جالینوس نیکون (16) نام داشت و مهندس و معمار بود. وی مایل بود پسرش فیلسوف و حکیم گردد، اما در خواب دید که باید فرزندش را به پزشکی راهنمایی کند. گر چه در ابتدای عمر به جانب فلسفه رفت ولی بعداً متوجه پزشکی گردید و غیر از برغامس در شهرهای ازمیر و اسکندریه در خدمت اساتید به آموختن پزشکی پرداخت.
جالینوس ابتدا برای تکمیل داروشناسی به جزیره قبرس و سپس به فلسطین رفته آن گاه در بیست و نه سالگی به برغامس مراجعت کرده که در این موقع وی را طبیب شمشیر بازان می کنند، چرا که در جوش دادن استخوان های شکسته و جا انداختن و در رفتگی مهارت خود را نشان داده بود.
مسافرت جالینوس به رم
روزی در شهر برغامس آشوبی به پا شد و چون وی مردی آرام و از سر و صدا ناراحت بود، لذا عازم رم گردید.در بدو ورود به رم وی سی و سه سال داشت و شهرت وی باعث آن شد که دشمنان زیادی پیدا کند، لذا اجباراً مجدداً به آسیا مراجعت کرد، اما مارک اورل او را به رم طلبید و بر اثر درمان امپراطور و فرزندش شهرت به سزایی پیدا کرد و نزد امپراطور تقرب زیاد یافت.
داستان درمان وی در مورد امپراطور چنان بود، شبی که امپراطور خیلی نگرانی داشت، جالینوس به وی شراب ابهل (Sabine) و فلفل داد که وی شفا یافت و بدین مناسبت نزد امپراطور و ملکه و نتیجهً در میان بزرگان و اعیان و رجال تقرب خاص یافت و در برابر این تقرب مورد کینه توزی همکاران قرار گرفت.
جالینوس و فلسفه
جالینوس در فلسفه و پزشکی تحصیل کرده و قریب صد جلد (بعضی ها تا 400 جلد کتاب ذکر کرده اند؟) کتاب و رساله از خود باقی گذارده که بیشتر آن ها به چاپ رسیده است و عده زیادی از آن ها در آتش سوزی معبد صلح (17) از بین رفته است.در باب فلسفه و حکمت جالینوس مقامی ارزنده دارد، منتهی آن که در فلسفه مقامش به پای پزشکی وی نمی رسد و چون در این کتاب بیشتر منظور مقام وی در پزشکی می باشد بدین جهت جانب پزشکی وی دنبال می گردد.
مؤلفات جالینوس
مؤلفات جالینوس در جمیع شعب پزشکی و داروشناسی می باشد که همه آن ها مورد استفاده اطباء مسلمین قرار گرفته و به علاوه شروحی نیز بر کتب و آثار بقراط نگذشته است.از کتب بسیار معتبر وی شانزده کتابی بوده که به نام «سته عشر جالینوس» معروف می باشد و ترجمه آن از کتب درسی پزشکی اسلامی بوده است.
نظامی عروضی سمرقندی در مقام چهارم کتاب خود در باب علم پزشکی و هدایت طبیب چنین می نگارد:
«... پس از کتب بسائط یکی به دست آرد چون سته عشر جالینوس یا حاوی محمد زکریا یا کامل الصناعه با صد باب بوسهل مسیحی یا قانون بوعلی سینا یا ذخیره خوارزمشاهی و به وقت فراغت مطالعت همی کند. ...»
سته عشر جالینوس
شانزده کتابی از تألیفات جالینوس است که طالبین عالم پزشکی و اطباء دوران اسلامی مخصوصاً در قرون دوم و سوم و چهارم و پنجم و ششم آموختن آن را واجب می دانستند. ترجمه آن توسط حنین بن اسحق و جبیش بن الحسن الاعسم مترجمین بزرگ دوران پزشکی اسلامی به عمل آمده است.گردآوری و تفسیر کتاب سته عشر جالینوس طبق گفته ابن ابی اصیبه توسط هفت نفر از علماء و اطباء اسکندرانی یعنی اصطفن اسکندرانی (Stephano Alexandrino یا Stephen d' Alexandrie) و تئودوزیوس (ثاوذوسیوس Theodosios) و انقیلاوس اسکندرانی (Nikolaos d' Alexandreia یا Nicola d' Alexandrie) و فلاذیوس (Palladius) و جاسیوس واکیلاوس و یحیی نحوی به عمل آمده است.
بهترین تفسیر سته عشر یا کتاب های شانزده گانه توسط جاسیوس طبیب معروف و مشهور اسکندریه که در قرن پنجم می زیسته می باشد. این کتاب ها عبارتند از کتاب الفرق، کتاب الصناعه (Art medicl)، کتاب النبض الصغیر (De pouls)، این کتاب ها را جالینوس برای شاگردانش نوشته است. سایر کتاب های شانزده گانه عبارتند از کتاب العلل و الاعراض، کتاب المزاج، کتاب اصناف الحمیات (Des differents fievres)، کتاب المقالات الخمس (در تشریح استخوان ها و عضلات و اعصاب و دو کتاب عروق)، کتاب فی الثانی لشفاء الامراض، کتاب الاسطقسات علی رأی بقراط Des Elements selon Hippocrate، کتاب النبض الکبیر، کتاب البحران (Lelivre sur la crise) کتاب القوی الطبیعه، کتاب ایام البحران (Des Jours critiques) کتاب تدبیر الاصحاء، کتاب حیله البرء، کتاب تشریح کبیر، کتاب تعرف علل اعضاء الباطنه (یا المواضع الالمه Des lieux malades ).
عده زیادی کتاب های دیگر نیز از مؤلفات جالینوس است که در فهرست ابن الندیم و تاریخ الحکماء و طبقات الاطباء ابن ابی اصیبه از آن ها اسم برده شده است که فهرست و شرح آن ها را ضمن فصل مربوط به ترجمه و آثار وی بعداً متذکر خواهیم شد.
مقام جالینوس در پزشکی
برای پی بردن به مقام پزشکی جالینوس و اثر دانش این طبیب در پزشکی اسلامی که بعداً در این کتاب مورد احتیاج قرار خواهد گرفت کافی است به سه مطلب زیر توجه گردد.اول آن که تقریباً جمیع آثار و مؤلفات وی به زبان عربی (و تعدادی به سریانی و بعد به عربی) و سپس به السنه دیگر بر گردانده شده و مورد استفاده جمیع طلاب علوم پزشکی قرار گرفته است:
دوم آن که نظر و رأی جالینوس در موضوع های پزشکی و درمانی بسیار مورد اهمیت و قبول و گذشت از آن ها تقریباً غیر ممکن بوده است؛
سوم آن که به اندازه ای نظرات وی مورد تأیید و قبول همگان بوده که اغلب اطباء دانشمند تمدن اسلامی خود را شاگرد وی می دانستند، چنان که محمد زکریای رازی طبیب عالی شأن ایرانی در مقدمه کتابی که بنام «شکوک رازی بر جالینوس» می باشد از کار خود عذر خواسته می گوید: «مقام جالینوس بر هیچ کس پوشیده نیست و ممکن است بعضی از کوته نظران مرا بدینکار ملامت و سرزنش نکنند ولی فیلسوف و حکیم بر من خرده نخواهند گرفت، بدلیل آن که در حکمت و فلسفه تقلید جایز نیست و می بایست از روی دلیل و برهان صحبت و گفت و گو به عمل آید و اگر شخصاً جالینوس زنده می بود مرا بدین تألیف ستایش می کرد».
آثار و یادگارهای جالینوس در پزشکی اکنون شمه ای از آثار و یادگارهای جالینوس را متذکر می گردیم و اضافه می کنیم که اگر کمی مطلب به درازا کشیده برای آن است که وی طبیب جامع دوران بوده و اثر و نفوذ آثاری در جمع شئون و شعب پزشکی اسلامی مشاهده می شود.
در تشریح، جالینوس با آن که به تشریح انسان نپرداخته اما روی میمون عمل کرده است و برای ملاحظه عضلات و اعصاب و امعاء و احشاء و سایر عضوها از میمون و خوک و گاو و برای استخوان ها از اسکلت انسانی استفاده کرده است.
کافی است در این جا اضافه نماییم که کتاب تشریح وی قریب 1200 سال کتاب درسی تشریح و در دسترس پزشکان بوده است، تا آن که آندره وزال(18) بسال 1543 میلادی کتاب خود را منتشر و سهوها و اشتباهات جالینوس و اطباء گذشته را تشریح کرد.
جالینوس برای نشان دادن استخوان ها اسکلتی که روی آن را پارچه ای انداخته بود به این طرف و آن طرف می کشید و موضوع درس خود قرار داده بود.
جالینوس اول کسی است که در علم وظائف الاعضاء (فیزیولوژی) مبتکر بوده و باب این علم را وی برای عالمیان مفتوح ساخته است. من باب مثال متذکر می گردیم که بر اثر تشریح حیوانات زنده عمل اعصاب را نشان داد. به علاوه وی نبض را بر اثر انقباض و انبساط قلب دانسته است. وی با تشریح جانوران زنده اعمال سلسله اعصاب را نشان داد و در حقیقت به این امر جامع عمل بخشید.
دیگر از کارهای وی آن که در قطع نخاع شوکی گفته اگر قطع عمودی و از وسط باشد اعصاب بین الاضلاع و پاها که در راست و چپ قرار دارند از کار نمی اندازد، ولی بر عکس اگر قطع عرضی باشد (چه از طرف راست و چه از طرف چپ) اعصابی که در زیر مقطع قرار دارند از کار می اندازد. از شاهکارهای وی که در علم وظائف الاعضاء بسیار معتبر است آن که وی در برابر عده ای نشان داد و به چه نحو ممکن است حیوانی را یک مرتبه بی صدا کرد و جهت این امر بندی بر زیر عصب های راجعه(19) بست که هر وقت این بند اعصاب را تحت فشار قرار می داد و باصطلاح بند تنگ و محکم می گردید، حیوان بی صدا می شد و همین که بند باز می شد یا آن که گره آن را می گشود حیوان دوباره به صدا در می آید. در همین جلسه وی باز و جمع شدن سینه را در موقع شهیق و زفیر نشان داد.
جالینوس بر اثر قطع و برش نخاع شوکی در نقاط مختلفه و آثاری که در حیوان پیدا می شده، تجارب ذیقیمتی کرده است. منجمله بر اثر قطع نخاع در بالای مهره اول گردن نشان داد که حیوان فوراً کشته می شود، و این همان عقده حیات(20) یا گره زندگی است که بعدها به نام فلورنس (21) معروف گردیده است.
درباره عقیده مزاجی که اصول پزشکی قدیم را تشکیل می دهد وی به چهار خلط و تشبیه آن ها به چهار عنصر نظر داده است، مثلاً خون را به هوا و بلغم(22) را به آب و سودا را (صفرای سیاه)(23) به خاک و صفرای معمولی (24) (زردآب) را به آتش شبیه کرده است. وی تب ها را از فساد خون و سوء هضم غذا می داند و برای رفع این فساد که حرارت بدن را زیاد می کند توصیه کرده که باید بیمار به پرهیز از بعضی خوراکی ها و نگاه داری رژیم و حمام و خوردن مسهل و عمل تنقیه و مالش و فصد بپردازد. وی را عقیده آن بوده است که بیماری ها مربوط به اختلال و عدم تعادل اخلاط است ولی در بیماری برونی (جراحی) اخلاط دخالت ندارند.
برای حفظ صحت بدن وی را عقیده آن بوده است که باید در خوراک میانه روی به عمل آید و بهترین اغذیه را نان گندم و جو و نان شیرین و آبگوشت و سرشیر می داند.
وی باد سرخ و تبخال و سرطان را مربوط به صفرای زیاد می دانسته است. تب ها را عموماً از فساد خون به واسطه عدم هضم غذا می داند و معتقد بود که فساد این ماده تولید حرارت زیاد کرده و برای دفع آن باید پرهیز کرد و خوراکی های مخصوص خورد و حمام و تنقیه و مسهل به کار برد و خون گرفت.
جالینوس کاهو را برای تسکین درد و خواب تجویز می کرد.
او می گوید: «شیر خوب وقتی میسر است که به حیوان خوراک خوب داده شود و از حیوان مراقبت به عمل آید».
شراب را به میزان معتدل جایز می دانسته است. او معتقد بوده که گوشت اگر خوب پخته باشد خون را زیاد کند و به آدمی نیرو دهد.
مالش (ماساژ) و ورزش و کشتی گیری را برای بدن مفید می دانسته است.
فصد را برای مردمان چاق مفید می دانسته و برای مردم لاغر مالش آرام را تجویز می کرد.
از معده (پایین و چپ) شاخه های ورید باب مواد هضم شده را به کبد می برند که در آن جا غذا به خون تبدیل گردد.
از کبد قسمتی از خون مستقیماً به بدن می رود. قسمتی دیگر به طرف قلب راست می رود. بین قلب راست و قلب چپ یک مبادله دائمی خون و نفخه حیاتی (Pneuma، روح) برقرار می باشد.
اما نفخه حیاتی از ریه ها به وسیله ورید ریوی به آذین چپ می آید. آئورت (که در عکس سفید است) از قلب پایین آمده و خون و پنوما را در تمام بدن می برد.
درتراپوتیک (قرابادین)
جالینوس تجویز داروها را به دست جات چندی تقسیم کرده بمانند مسهل ها (25) و قابض ها(26)، و ملین ها (27) و مدرها (28) و امثال آن ها از آن گذشته به ضد سم(29) و یا فادزهر(30)(پادزهر) و ضد دردها (31) (مخدرات) نیز در آثار خود یاد کرده است.چنان که آمد جالینوس کاهو را برای تسکین درد و خواب مؤثر می داند و به بیماران دستور خوردن آنرا می دهد و خود نیز بدان رفتار می کرده است.
جهت شیر خوب دستور خوراک خوب به مادر قائل بوده است. گوشت را نیرو دهنده جسم و زیاد کننده خوب می داند و دستور خوردن مسهل در بهار و پائیز می داده و برای مردم چاق و فربه فصد و جهت مردمان نحیف مالش آرام تجویز کرده است.
وی بر روی بسیاری از داروها امتحاناتی کرده و آن ها را برای درمان بیماران به کار می برده بمانند آن که بر ضد درد مهر گیاه (32)، مرزه (33)، روغن رازیانه (34) و شیره کوکنار (تریاک) (35) و مرمکی (36)، و زعفران (37) ، و میعه سائله (38) و برای مدرطمث ابهل (39)، و ریشه بنفشه (40) و پودنه (41)، و بقله الغزال(42) را تجویز کرده است.
جالینوس داروهایی ترکیب و برای بیماران تجویز می کرده است که ذیلاً متذکر می گردیم:
با صبر زرد(43) و مصطلکی(44) و زعفران و سنبل هندی (45) و قلقاس (46) و دارچین (47) و بلسان (48) و عسل معجون مخصوص می ساخته است.
غیر از آن معجون دیگری مرکب از عسل و سرکه و زنجبیل (49) و فلفل سفید که برای بیماران معدی تجویز می کرده است.
اما آثار و مؤلفات جالینوس چنان که در ابتدای شرح حال و مقام این دانشمند تذکر داده شد آن که مدت ها پزشکی دنیا را در حیطه تسخیر خود داشته، آن گاه که این آثار به کشورهای اسلامی (چه ترجمه آن ها به عربی و چه به سریانی و سپس به عربی) انتقال یافته باز در پزشکی دنیا اثری فوق العاده داشته که نام وی به عنوان طبیب بزرگ و یا یکی از اطباء کم نظیر مشهور بوده است.
در خاتمه این مقاله متذکر می گردیم که به گفته ابن ابی اصیبه تعداد مؤلفات جالینوس یک صد و هشتاد و چهار عدد می باشد.
در این مبحث غیر از جالینوس عده ای از اطباء که ذکر نام بعضی از آن ها و خدماتشان در عالم پزشکی و انتقال آن به تمدن اسلامی لازم می باشد متذکر می گردیم.
اقریطون
این طبیب که به نام اقریطون المزین (50) می باشد (117-52 میلادی) و معاصر طراژان(51) امپراطور روم بود. وی قبل از جالینوس میزیسته و کتبی چند در پزشکی و تاریخ دارد منجمله از کتب وی کتابی است به نام «کتاب الزینه».روفس افسسی
روفس افسسی (52)که به لقب کبیر ملقب گردیده از پزشکان قبل از جالینوس و احتمالاً در دوران طراژان امپراطور روم بوده (110 میلادی)، وی را مؤلفاتی در پزشکی و تشریح و بهداشت و بیمارهای کلیوی است. روفس اعصاب حسی و حرکتی را می شناخته و از وی اوراق چندی بیش نمانده است که به سال 1554 میلادی توسط ژ. گوپیل (53) در پاریس چاپ شده و همین ترجمه در سال 1726 میلادی توسط د. کراسو(54) و و. رینچ (55) (لندن) (1828 میلادی) و م. لیتره (56)، (1844 میلادی) و م. دارمبرک (57) (1842 میلادی) چاپ شده است. به علاوه وی را اشعاری به زبان یونانی در پزشکی می باشد.سورانوس
از اطباء مشهور اسکندریه که ذکر نام آن در این مبحث لازم می باشد سورانوس افسسی (58) است که در قرن دوم میلادی می زیسته و معروف به سورانوس کوچک (اصغر) است وی را تألیفی درباره شکستگی ها می باشد.باید دانست که سورانوس دیگری به نام سورانوس (59) قدیم است که صاحب تألیفی به نام «علل الکیمیاویه» می باشد.
فیلغریوس
دیگر از اطباء و جراحانی که ذکر نام آن ضروری است فیلغریوس (60) است که هم طبیب و هم جراح بوده. فیلغریوس پس از جالینوس می زیسته و از وی نیز آثار و کتبی به یادگار مانده است، به مانند «کتاب القوبا» و «کتاب بیماری های لثه و دندان» که توسط ابوالحسن ثابت بن قره حرانی به عربی بر گردانده شده است.ارسیجانس (61)
وی نیز از اطباء دانشمند مکتب اسکندریه می باشد که آثاری چند از وی به عربی ترجمه گردیده است.اوریباسیوس برغامسی القوابلی
اوریباسیوس برغاسسی (62) (325-400 م.) که مؤلف کتب مهم و معتبری در پزشکی می باشد و بر کتب بقراط شروحی نگاشته، وی شاگرد زنون (63) قبرسی است.اوریباسیون لفرمان ژولین(64) امپراطور روم جمیع آثار پزشکی مؤلفان متقدم را در یک جلد جمع آوری کرده است.
تألیف معروف وی کتابی است به نام «کتاب السبعین» که توسط حنین بن اسحق و عیسی بن یحیی به سریانی ترجمه گردیده است.
باید دانست اریباسیوس از پزشکان پس از جالینوس می باشد و نزد مسلمین شهرتی به سزا داشته و عموم اطباء اسلامی در کتب خود از وی نام برده اند.
وی کتابی به شکل کناش جهت فرزندش اسطاث(65) در هفت مقاله و کتاب دیگری برای پدرش اونانیس در چهار مقاله نوشته است که توسط حنین بن اسحق به زبان عربی برگردانده شده است.
دیگر از کتب وی «کتاب الادویه المستعمله (66) می باشد.
پزشکان دیگر مکتب اسکندریه
پزشکان دیگر آن عهد کم و بیش اثر یا آثاری بر روی پزشکی اسلامی داشته اند که من باب مثال باید وندیسیانوس(67) طبیب والانتین اول (68) (364 میلادی) و نمزیوس (69) و پسیکرستوس (70) (440 میلادی) طبیب اول لئون دوتراس (71) (457 میلادی) از امپراطوران روم را نام برد.این پزشک برخلاف جالینوس فصد و حجامت را نمی پسندیده، برخلاف شیاف و تنقیه زیاد تجویر می کرده و با چاقو (آهن) سر و کار نداشته است.
در دوران حیاتش مجسمه وی را بر پا ساختند و معروف است که روان اسقلبیوس را در تن داشته است.
اسکندر طرالیوسی
دیگر از پزشکان نامی آن دوران الکساندر دوترال (72)(606-525 میلادی) (اسکندر طرالیوسی) است که در قرن ششم میلادی در لیدی تولد یافته و در رم به پزشکی مشغول بوده است. وی را دوازده (73) کتاب در پزشکی می باشد که توسط گینتر در شهربال (سویس 1566 میلادی) و لوزان (1772 میلادی) ترجمه گردیده است.وی در هنگام سلطنت ژوستی نین (74) می زیسته و یادگار عمده وی ذکر نشانه های طاعون و شرح بثور و تاول ها و دانه های سیاه زخم و علائم طاعون خیارکی می باشد. در اپیدمی اسلامبول (443 میلادی) آن چه که دیده تمام را مشروحاً ذکر کرده است.
تألیف وی چنان که گذشت به نام «فن پزشکی (75)» است که مشتمل بر دوازده مقاله می باشد. ابن ابی اصیبه سه کتاب از مؤلفات وی را در طبقات الاطباء و مفصلاً متذکر گردیده است: به نام های «علل العین» و «کتاب البرسام» و «کتاب الصفارو الحیات التی تتولد فی البطن».
بولس یافولس اجانیطی
دیگر از اطبای دانشمندی که باید ضمن مفاخر مکتب اسکندریه نامبرد پولس (76) یا فولس (یا فولیس) اجانیطی (فولس الاجانیطی) است. وی از تربیت یافتگان مکتب اسکندریه و مدتی در رم می زیسته است (634 میلادی).وی را مؤلفات چندی در پزشکی می باشد که مهم ترین آن ها عبارتند از «کتاب الکناش فی الطب» که مشتمل بر هفت مقاله یا هفت کتاب می باشد بدین شرح :
در حفظ الصحه از راه پرهیز، در معالجات کلی و عمومی، در امراض مو و مغز و اعصاب و گوش و چشم و بینی و دهان، در بیماری های جذام و امراض پوست و سوختگی ها و جراحی عمومی و نزف الدم، در سموم، در جراحی، در داروشناسی. تألیف دیگر وی در باب بیماری های زنان است که به نام «کتاب فی علل النساء» می باشد.
وی در کتاب خود درباره تشخیص بیماری ها از روی ادرار بسیار اصولی (البته به اقتضای زمان) بحث کرده، به دین معنی که ادرار را در ظرفی به نام ماتولا (Matula) می ریخته و مدتی آن را نگاه می داشته و در برابر پنجره قرار می داده و از تغییرات آن بیماری ها را تشخیص می داده است.
آییتوس آمدی
وی به نام آیتیوس آمدی (77) معروف و از شاگردان مکتب اسکندریه می باشد و سهم به سزایی در ترجمه کتب پزشکی داشته است. این طبیب از شهر آمد (شهری در آسیای صغیر) بود. از اعمال مهم وی در کتاب تألیفی اش مبحثی که بسیار قابل توجه است آن که صفات ادرار که در دورانش برای تشخیص بیماری ها بسیار معتبر می شمردند مفصل متذکر گردیده است.اهرون
طبیب دیگری که صاحب مؤلفات عمده در پزشکی بوده! هرون القس (78) یا اهرن اسکندرانی (650 میلادی) است. وی صاحب کناش معروفی است.اهرن اول دفعه نام بیماری آبله را در کتابی که به سریانی نوشته اسم برد و بعدها توسط ماسرجویه (ماسرجیس طبیب کلیمی) به عربی ترجمه گردیده است. وی به هنگام پادشاهی هرقل (79) می زیسته و کتابش درسی مقاله می باشد که بعداً ماسرجویه دو مقاله بدان افزوده است.
باید دانست این اهرون غیر از اهرون (80) (ایرن البیزنطی) که مهندس بوده می باشد.
سرجیوس رأس العینی
از اطباء بسیار دانشمند مکتب اسکندریه سر جیوس رأس العینی (81) (سرجیس متوفی به سال 536 در شهر قسطنطنیه) می باشد که هم طبیب و هم فیلسوف بوده از مترجمین کتب جالینوس و حکمای دیگر است.وی از اطباء مکتب اسکندریه بوده که در شهر انطاکیه در انتشار علوم پزشکی سهمی به سزا دارد.
برای تکمیل مبحث مربوط به اسکندریه در اینجا لازم می دانیم عده از اطباء معاصر و پیرو جالینوس که آثار آن ها بر روی پزشکی اسلامی باقی مانده است فهرست وار متذکر گردیم:
به مانند کنتوس (82) وسرنوس (83) و آنتیلوس (84) و سامونونیکوس (85).
در تاریخ پزشکی دو نفر به نام سامونیکوس می باشند. یکی پدر و دیگری پسر که در اواخر قرن دوم و اوائل قرن سوم میلادی می زیسته اند. پدر را کتابخانه ای مشتمل بر 62000 جلد کتاب بود و بامر کاراکالا (86) (188 میلادی) در جشنی کشته شده است. پسر در دوران آلکساندر سور (87) (متولد 209) امپراطور روم بوده و کتابخانه پدر را برای گردین (88) (متولد 157 میلادی) تمرکز داده است.
در مکتب اسکندریه به عده ای از اطباء که نام آن ها در بالا آمد مستقیم و غیر مستقیم در علوم پزشکی اسلامی دخالت داشتند که آثاری از خود در پزشکی گذارده اند و بعدها این آثار پزشکی در پزشکی اسلامی بی اثر نبوده است.
در آن دوران رمز ووردو تعویذ رواج کامل داشته است من باب مثال آن که بر ضد تب ها کاغذی به گردن مریض می آویختند به ترتیبی که از هر طرف آن کلمه خوانده شود(89).
آنتیلوس دستور هایی به مانند گذاردن کیسه های شن و نمک بر روی اورام و قرار دادن بدن در برابر آفتاب را تجویز کرده است. وی اولین طبیبی است که فائده آب های معدنی (90) و گرم را نشان و تذکر داده که آب های ازت دار (91) و نمکین را جهت زکام و دردهای سر و سینه و ترشحات معدی و استسقا و آب های آلومینی را (92) جهت اخلاط خونین سینه و قی ها و ضیق الطمث (93) و سقط و آب های گوگردی را (94) برای نرم کردن اعصاب و تسکین دردها و آب های آهن دار (95) را برای طحال و شکم و آب های قیری (96) را برای امراض و روده و مثانه تجویز می کرده است. ضماد خردل نیز از یادگارهای اوست.
شروح بالا که مقام مکتب اسکندریه یا بهتر بیان داریم مکتب اسکندرانی ها را معلوم می دارد از آن نظر بود که آن قسمت از علوم پزشکی که از غرب به مراکز تمدن اسلامی نفوذ و رخنه یافته تا چه حد معتبر و اثر آن ها بر روی پزشکی اسلامی تا چه پایه بوده است.
باید دانست که پس از دوران درخشان مکتب اسکندریه و پراکنده شدن شاگردان این مکتب، ستاره مکتب اسکندریه کم کم افول یافت و رونق سابق خود را از دست داد و به طرف انطاکیه گرایید و علماء و دانشمندان مکتب اسکندریه به جانب این شهر رو آوردند و در انطاکیه متمرکز شدند و چون خلافت به امویان رسید و دمشق مرکز خلافت شد طبیعی است توجه خلفاء به مرکز خلافت بیشتر از اسکندریه بود و از طرفی چون انطاکیه در وسط قلمرو امپراطوری روم و اسکندریه بود، و مرکزیت تجارت از اسکندریه سلب گردید، به دین مناسبت علماء اسکندرانی به طرف شمال و مشرق رهسپار شده انطاکیه را جانشین اسکندریه کردند. در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموی (99 هجری) حوزه درسی اسکندریه به انطاکیه و حران (97) برده شد، سپس به سایر شهرها پراکنده گردید. به علاوه پس از فتح اسکندریه به دست مسلمین ارتباط این شهر با روم شرقی (بیزنطه (98)) قطع و از طرفی به واسطه نزدیکی سریانیان با انطاکیه و شام زبان سریانی و انتقال و ترجمه علوم یونانی به سریانی و عربی شروع شد و چنانکه در مبحث بعد خواهیم دید بر اثر اختلاف مذهبی در روم شرقی و مهاجرت دانشمندان آن سرزمین به آسیای صغیر، سریانیان چه نقش بزرگی در ترجمه کتب و آثار پزشکی یونانی چه مستقیماً به عربی و چه به سریان و سپس به عربی ایفاء کرده اند و نتیجهً مکتب اسکندریه به انطاکیه و شام و کم کم به شهرهای دیگر سوریه و جنوب آسیای صغیر و شمال عراق انتقال یافت و شهرهای حران و رها (99) و رأس العین (100) و نصیبین (101) و قنسرین (102) و عده دیگر از شهرهای این قسمت ها مراکز بزرگ پزشکی گردیدند.
پی نوشت ها :
1. کنیدوکوس Kinde, Cos مراکز مکتب بزرگ یونان. کوس جزیره زادگاه بقراط واقع در شرق مجمع الجزایر اژه نزدیک به آسیای صغیر (ترکیه کنونی) می باشد.
2. کنیدوکوس Kinde, Cos مراکز مکتب بزرگ یونان. کوس جزیره زادگاه بقراط واقع در شرق مجمع الجزایر اژه نزدیک به آسیای صغیر (ترکیه کنونی) می باشد.
3. Huile d' olive
4. Huile de Ricin
5. Huile d' amande
6. Huile de Jusquiame
7. Huile de Myrthe
8. Opotherapie
9. Fougere male, femelle
10. Scamonee
11. Toenia
12. Galien, Galenos Klaudios, Galenus, Galen
جالینوس القلوذی بر غامسی (de Pergamon, Perganue)
13. Marc - Aurele
14. Commode
15. Pertinax
16. Nicon
17. Le Temple de la paix
18. Andre Vesale
19. Nerfs recurrents
20. Noeud dela vie
21. Flourens
22. ( Phlegme (Pituite
23. ( Atrahile (Bile noire
24. Bile
25. Purgatifs
26. Astsingents
27. Laxatifs
28. Diuretiqus
29. Antidote
30. Antidote
31. Antialgique
32. Mandragore
33. Fenouil doux
34. Huile de fenouil
35. Opium
36. Myrrhe
37. Safran
38. Styrax
39. Sabine
40. Racine de Violette
41. Pouliot
42. Dictamne blane
43. Aloes
44. Mastic
45. Mard indien
46. Arum Colocasia (Colocasse des anciens )
47. Cannelle
48. بلسان مکی ( Carpobalsamum (Baume de la Mecque
49. Gingembre
50. Criton
51. Trajan
52. Rufus d'Ephese
53. J. Goupil
54. De Crasso
55. W. Rinch
56. M. Littre
57. M. Daremberg
58. Soranus le Jeune
59. Soranus l'Ancien
60. Philigarius
61. Archigene
62. O. de Pergamon یا ( Oribase )Oribasios
و نظر بدانکه اوریباسیوس اشتغال و تبحروی در بیماری های زنان بوده بدین مناسبت به قوابلی معروف گردیده است.
63. Zenon de Chypre
64. Julien
65. Eustathius = Eustache
66. Les Remedes faciles a preparer 67. Vindicianns
68. Valentinien ler
69. Nemesius
70. Psychresestus
71. Leon de Thraee
72. Alexandros de Tralleis (Alexandre de Tralles)
اسکندر طرالیوسی یا طرالینوسی متولد در شهر تراله (Tralls Tralleis) از شهرهای اناطولی که اکنون به نام سلطان حصار معروف است.
73. Bibliaitarica duocaideca
74. Justinien
75. De Arte Medica
76. Panl d' Egine - Paulos d Aigina
77. ( Aetius d' Amide (Aetius
78. Heron l' Ancien = Aaron = (Heron d' Alexandrie )
79. Heraklios
80. Heron de Bysance = Heron le Jeune
81. Sergius de Rechaina = Sergius de Theodosiopolis
82. Quintus
83. Serenus
84. Antyllus
85. Samononicus
86. Caracalla
87. Alexandre Severe
88. Gordien
89. Abracadabra
90. Eaux Minerales
91. Eaux nitreuscs
92. Eaux alumineuscs
93. Dysmenorrhee
94. Eaux sufureuses
95. Eaux ferrugineuses
96. Eaux bitumineuses
97. این شهر اکنون به شکل قریه ای در ایالت حلب می باشد. (Carre (Carrhae
98. Bysance
99. ( Edessa (Edesse یا Orfa (Urfa
این شهر اکنون جزء کشور ترکیه در جنوب آن کشور و نزدیک سر حد عراق می باشد.
100. Rechaina = Theodosiopolis
101. ( Nisibis (Nisibe
102. Kennesrin