بیمارستان های شرق جهان اسلام

این بیمارستان به امر هارون الرشید خلیفه ی عباسی به سال 171هجری قمری در بغداد تأسیس گردید. هرون به طبیب خود جبرئیل فرزند بختیشوع امر کرد تا اقدام به تأسیس آن کند. جبرئیل این امر را کفایت کرد و برای بیمارستان
شنبه، 28 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بیمارستان های شرق جهان اسلام
بیمارستان های شرق جهان اسلام

نویسنده: دکتر محمود نجم آبادی




 

1- بیمارستان رشید

این بیمارستان به امر هارون الرشید خلیفه ی عباسی به سال 171هجری قمری در بغداد تأسیس گردید. هرون به طبیب خود جبرئیل فرزند بختیشوع امر کرد تا اقدام به تأسیس آن کند. جبرئیل این امر را کفایت کرد و برای بیمارستان اطبائی منجمله ماسویه (ابویوحنا) که از پزشکان و داروسازان جندی شاپور بود انتخاب کرد. ریاست بیمارستان با جبرئیل بود و چنان که می دانیم همین که بغداد تمرکز علمی یافت، خلفای عباسی با وسائل مختلف اطباء و دانشمندان دانشگاه جندی شاپور را به این شهر خواندند. در حقیقت این بیمارستان به دست دانشمندان جندی شاپور که جبرئیل هم از آنان بود، اداره می گردید.(1)
به نظر می رسد که این بیمارستان پس از هرون الرشید توسط مأمون به وسیله پزشکان بالا و فرزندان آن ها اداره می شده است.

2- بیمارستان برامکه

این بیمارستان در بغداد به همت برامکه تأسیس گردید. چنان که آمد برمکیان در خدمت خلفای عباسی مخصوصاً هارون مقام و مرتبتی ارجمند داشتند. با آن که هرون نسبت به این خاندان با تمام خدمتی که کرده بودند بسیار بد رفتاری کرد و به قتل عام افراد این خاندان پرداخت، معهذا برمکیان در تمرکز علمی به بغداد خدمات بسیار ارزنده ای به بیمارستان انجام دادند.
در این بیمارستان به شیوه ی بیمارستان جندی شاپور عده ای از اطباء از اقوام و فرق مختلف به خدمت اشتغال داشتند.
ابن الندیم در کتاب معروف خود به نام «الفهرست»(2) آورده که از مترجمان زبان هندی به نام ابن دهن بیمارستان را اداره می کرد.
از جزئیات این بیمارستان چیزی به دست نیامد. چنین به نظر می رسد که این بیمارستان و بیمارستان رشید از بیمارستان های اولی شهر بغداد بوده و باز احتمال دارد که هر دو آن ها به همت برمکیان اداره می شده و در حقیقت تأسیس بیمارستان بالا سرمشق برای سایر خلفاء و وزراء و خیرخواهان دیگر شد که بعدها بیمارستان های دیگری در بغداد تأسیس گردد و عموماً به تشویق و همت ایرانیان بوده است.

3- بیمارستان بدر یا بیمارستان بدر غلام معتضد

این بیمارستان توسط بدر غلام معتضد خلیفه ی عباسی در محله مخرم(3) در بغداد تأسیس گردید.
بدر غلام (یا بدر کبیر) از غلامان موفق بود که نزد معتضد خلیفه تقرب یافت. مخارج بیمارستان بدر به موجب گفته ی ثابت بن سنان بن ثابت بن قره از درآمد املاک موقوفه سجاح مادر متوکل تأمین می گردید و موقوفه مزبور در دست ابوالصفر و هب بن محمد کلوزانی بود که قسمتی از آن می بایستی بین بنی هاشم تقسیم و قسمتی هم خرج بیمارستان شود. ابوالصفر سهم بنی هاشم را می پرداخت، ولی در خرج بیمارستان تضییقاتی می کرد. ایضاً ثابت گوید: که پدرم (یعنی سنان) به ابوالحسن علی بن عیسی بن جراح وزیر در این باب شکایت کرد که تضییع حقوق بیماران می گردد و مخارج ضروری آنان از قبیل سوخت و غذا و روپوش بیماران نمی رسد و آنان در مضیقه هستند. وزیر در پشت نامه پدر ثابت به ابوالصفر نوشت که ترجمه ی آن به قرار زیر است:
«شما که خداوند عزتت دهد. می دانید که سنان بن ثابت چه نوشته و مطالب مزبور بسیار جدی و قابل توجه است و ارتباط به شخص شما دارد، زیرا این وضع که پیش آمده از تست و تو را ملزم به اموری می کند و تصور نمی کنم که گناه این جریان از تو دور باشد. در مورد بنی هاشم از قول من حرفی زده ای که من به خاطر ندارم، در مورد آن ها چیزی گفته باشم و معلوم نیست چه گونه دخالت هائی کرده ای که اوضاع و احوال چنین و در خرج ها زیاد و کم شده است و باید پیش از آن که گرفتار این طرز رفتار خود شوی و مورد مؤاخذه قرار گیری در تعدیل این اوضاع فوری اقدام کنی و سهم بیمارستان را طوری قرار دهی که بیماران در زحمت نباشند و بیمارستان مقدم بر کارهای دیگر است. زیرا کسانی که به آن پناه می برند مردمان ضعیف و بی پناه می باشند و فایده اش بسیار است. باید به من بنویسی و بفهمانی (خدا ترا عزت دهد) علت آن که سهم بیمارستان را نداده ای و خرج آن را نمی پرداختی و چند ماه است که خرج بیمارستان داده نشده، مخصوصاً در این وقت که زمستان است و سرمای شدید همه را به زحمت انداخته است چیست؟ باید به هر وسیله و حیله که شده است وضع بیمارستان خوب و مردمان مریض و ناتوان راحت شوند و لباس و بالاپوش و زغال و غذای آن ها مرتب شود و در درمان آنان تأخیر نگردد و از آن ها به خوبی پرستاری شود. در این دستورها هر اقدامی خواهی کرد به من گزارش ده و طوری عمل کن که اقدامات تو مدلل و قانع کننده باشد و در امر بیمارستان باید عنایت مخصوصی داشته باشی ان شاءالله».(4)
این بیمارستان تا وفات بدر (ربیع الاول 311 هجری) در بغداد دائر بوده و پس وفات وی معلوم نیست به چه وضع در آمده است.
این که معروف است رازی در بیمارستان عضدی ریاست داشته و پزشکی می کرده ناصحیح می باشد و بیشتر به نظر می آید در این بیمارستان به آموختن و تکمیل پزشکی و پزشکی پرداخته است.

4- بیمارستان ابوالحسن علی بن عیسی بن جراح

این بیمارستان توسط علی بن عیسی وزیر و منشی مقتدر و قاهر عباسی تأسیس گردید. وی مردی خیر و وزیری دانشمند بود و در خیرات و مبرات و صدقات بسیار کوشا.
علی بن عیسی در سال 302 هجری قمری در محله حربیه (از محلات بغداد و جنب دروازه ی حرب نزدیک مقبره ی احمد بن حنبل) بیمارستان را تأسیس و از مال و ثروت خود آن را اداره می کرد.
می گویند وی (علی بن عیسی) سالانه در حدود هشتصد و چند هزار دینار برای فقرا و ضعفا و عائله و دوستانش خرج می کرد.(5)
وفات علی بن عیسی به سال 334 (یا 335هجری قمری) اتفاق افتاد و صاحب مؤلفات چندی در تفسیر قرآن و سیاست و ملک داری است.
نظر به این که بیمارستان در سال 302 هجری قمری تأسیس گردیده و علی بن عیسی به سال 334 (یا 335هجری) وفات یافته، چنین معلوم می گردد که وی لااقل بالغ بر سی سال اداره ی امور بیمارستان در زمان حیات خود کفایت می کرده است.
علی بن عیسی ابوعثمان سعید بن یعقوب دمشقی را (که شرح آن در کتاب آمد) به پزشکی (یا ریاست بیمارستان) برگزید. دمشقی یکی از مترجمان زبردست اسلامی بود که کتاب های چندی به عربی ترجمه کرده است. بیش از شرح بالا اطلاعی از این بیمارستان به دست نیامد.

5- بیمارستان سیده

این بیمارستان توسط مادر مقتدر خلیفه ی عباسی مسماه به شغب که کنیز معتضد وبه سیده معروف بود به سال 306 هجری قمری افتتاح گردید.(6) محل این بیمارستان در بازار یحیی (7) در کنار دجله بود.
طبیب بزرگ این بیمارستان ابوسعید سنان بن ثابت و عده دیگری از پزشکان بودند. ابوسعید در بیمارستان شخصاً به کار پزشکی مشغول بود و بیماران را می پذیرفت و مخارج آن توسط سیده پرداخت می گردید.
بیمارستان سیده تا ظهور سلجوقیان برقرار بود و پس از ورود سلجوقیان به بغداد دیگر اثری از آن باقی نماند.
سیده از درآمد خود بیمارستان بالا را تأسیس کرد. وی به سال 331 هجری فوت کرد. معلوم می شود که بیمارستان تا این تاریخ پا بر جا بوده و بعد از مرگ سیده کم کم از وضع سابق بیرون آمده تا آن که پس از ورود سلجوقیان اثری از آن دیده نمی شده.
مخارج بیمارستان طبق گفته ی ابن تعزی بردی(8) در سال هفت هزار دینار بود.

6- بیمارستان مقتدری

این بیمارستان در زمان مقتدر خلیفه ی عباسی به توصیه سنان بن ثابت بن قره به سال 306هجری مقارن با تأسیس بیمارستان سیده تأسیس یافت(9) و به نام مقتدر عباسی معروف گردید.
محل بیمارستان در دروازه ی شام (محله ای از محلات غربی بغداد) بود.
مخارج بیمارستان از مال مقتدر خلیفه عباسی و ماهانه دویست دینار بود.(10)
از آن جا که تأسیس بیمارستان سیده و مقتدری تقریباً هر دو در یک سال بوده است؛ چنین مستفاد می گردد که جنبش ایجاد بیمارستان در بغداد شروع گردیده (پس از بیمارستان های مذکور در بالا) و در شهرهای دیگر بین النهرین نیز این جنبش پیدا شده است.

7- بیمارستان معزالدوله دیلمی

این بیمارستان به همت معزالدوله (11) پادشاه دیلمی (احمد بن بویه) در سال 355 هجری شروع گردید و محل آن زندان بغداد معروف به زندان جدید بود. معزالدوله برای آن اوقافی معین کرد که سالانه پنج هزار دینار بود. اما متأسفانه معزالدوله قبل از اتمام ساختمان آن وفات کرد.

8- بیمارستان عضدی

این بیمارستان از بناها و مستحدثات پادشاه بزرگ دیلمی عضدالدوله فنا خسروبن رکن الدوله می باشد. محل آن در غرب پل بغداد بر روی دجله بود.
این بیمارستان به سال 372 هجری افتتاح شد که به امر عضدالدوله عده ای طبیب و مدیر و انباردار و خادم و صندوق دار (حسابدار) به خدمت آن گماشته شدند و به علاوه در بیمارستان از دارو و گیاه های طبی و آن چه که در آن محتاج الیه بود جمع آوری گردید.
ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء می نویسد(12)که« کمال الدین ابوالقاسم بن ابوتراب بغدادی کاتب برایم نقل کرد که چون عضدالدوله (13) بیمارستان عضدی را ساخت و تصمیم گرفت جمعی از اطباء فاضل را در آن به کار بگمارد. لذا دستور داد صورت اسامی اطباء را نزد او بیاورند. چون صورت اطباء مشهور بغداد و اطراف این شهر را نزدش آوردند، پنجاه نفر از میان آن ها انتخاب کرد که ابوبکر محمد بن زکریای رازی جزو آن ها بود. سپس از میان پنجاه نفر ده نفر را انتخاب کرد که باز هم رازی جزء آنان بود. بعد از بین آن ده نفر سه نفر را انتخاب کرد که باز رازی جزو آن سه نفر بود. آن گاه که تحقیق کرد و دانست که رازی از آن دو نفر دیگر دانشمندتر است، او را برای ریاست بیمارستان عضدی برگزید».
می گویم (ابن ابی اصیبعه): «آن چه به نظر من صحیح است این است که رازی قبل از عضد الدوله ابن بویه بوده و رفت و آمد او در بیمارستان پیش از آن بود که عضدالدوله آن جا را تجدید بنا کند».(14)
ایضاً ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آورده: «عبیدالله بن جبرئیل گفت: چون عضدالدوله بیمارستان را در غرب پل بغداد ساخت و عده ای طبیب با حقوق کافی برای آن استخدام کرد که تعداد آنان بیست و چهار بود، منجمله ابوالحسن علی بن ابراهیم بن بکس (بکوس) که در بیمارستان تدریس می کرد و ابوالحسن بن کشکرایا که معروف بود از شاگردان بوده و ابویعقوب اهوازی و ابو عیسی بقیه و نظیف القس به خدمت اشتغال داشتند».(15)
«عبیدالله بن جبرئیل گوید: پدرم جبرئیل توسط عضدالدوله احضار شد و در زمره ی پزشکان بیمارستان درآمد و ضمناً طبیب مخصوص پادشاه دیلمی گردید. عده ای دیگر نیز از پزشکان و چشم پزشکان (کحالان) به مانند ابوالنصر دحنی (دحلی) و از جراحان ابوالخیر (ابوالخیر جرائحی) و ابوالحسن بن تفاح و از شسکته بندان (ردادان) ابوالصلت در بیمارستان خدمت می کردند».(16)
ایضاً ابن ابی اصیبعه در عیون الانباء آورده: «سلیمان بن حسان گوید: رازی مسئول و رئیس بیمارستان بود همان گونه که قبل از آن که به بغداد بیاید رئیس بیمارستان ری بود».(17)
ابن خلکان(18) در کتاب خود آورده که بیمارستان عضدی در غرب بغداد ساخته شده و وجوه بسیاری بر آن خرج گردید که به مانند آن از حیث نظم و ترتیب در دنیا نبود و به سال 368 هجری ساختمان آن به اتمام رسید و آن قدر لوازم و آلات و ادوات طبی فراوان و مایحتاج برای آن تهیه شد، که به وصف نمی آید.(17)
سایر مورخان تاریخ پزشکی به مانند جمال الدین القفطی در تاریخ الحکماء خود متذکر گردیده: «که عضدالدوله در اطراف و اکناف اطبائی برای اداره ی بیمارستان جمع آوری کرد که تعداد آن ها بیست و چهار نفر بود، که یکی از آنها ابن مندویه اصفهانی بود...».(19)
پس از عضدالدوله بعضی از پادشاهان دیگر دیلمی بهاء الدوله و فرزندش شرف الدوله در کار بیمارستان کوشش ها کردند و موقوفات زیادی بر بیمارستان وقف کردند، ولی بعدها از اعتبار بیمارستان به علت نقصان و نرسیدن مخارج آن به وضع بدی در آمد که شرح آن را عینی در عقدالجمان چنین آورده:
«چون سال 449 رسید وخلیفه وقت القائم به امرالله و سلطان وقت طغرل بیک بود، بیمارستان توسط عمیدالملک مورد بازرسی قرار گرفت و معلم شد که بیمارستان بدون دوا و شربت است و بیماران را بر روی زمین خوابانده و بر بالای سر هر بیمار یک پیاز گذارده اند که آن را بو می کردند. بیمار دیگری که تشنه شده بود دست خود را به طرف کوزه آب برد و از کوزه ی آبی که کرم در آن بود نوشید پس از بازرسی که توسط ابن العریق شد معلوم گردید شخصی یهودی معروف به ابن الهارونی بر بیمارستان دست انداخته و موقوفات را به نفع خود برداشته است، لذا دست یهودی را از بیمارستان و املاک موقوفه کوتاه و شروع به تعمیرات کرد. و در اطراف بیمارستان که یکصد دکان بود آباد کرد که به صورت اول در آمد و دارو و شربت و گیاهان داروئی گران قیمت در انبار بیمارستان جمع و برای بیماران لحاف و تشک تهیه کرد و بیست و هشت طبیب و زنان آشپز و دربان ها و پاسبان ها و حمام فراهم ساخت. باغی که جنب بیمارستان بود و میوه و به قول فراوان داشت به مصرف بیماران رساند و پزشکان صبح و عصر به نوبت سرکشی می کردند. به علاوه خمره هائی برای شکر طبرزد(20) و قند مکرر در ابلوجه (ظروف مخصوص که محلول شکر را در آن جمع می کردند) و بادام و زردآلو و خشخاش و دانه های مورد حاجت و ظروف چینی که در آن ها گیاهان طبی می گذاردند و چهار ظرف (جای دارو) داشت که در آن ها هلیله زرد(21) و هلیله کابلی (22) و هلیله هندی (23) و چهار ظرف دیگر داشت که در آن ها تمر هندی (24) و زنجبیل (25) و عود(26) وند (مخلوطی از عنبر و مشگ و عود که با آن ها بخور می سازند) و مشک (27) و عنبر(28) و راوند چینی (29) در ظرف دیگر و تریاق فاروق (فاروقی (30) و بسیاری ظروف دیگر و صندوق های متعدد که در آن ها دیگ های حلقه دار بزرگ و کوچک و اسباب های دیگر بود و بیست و چهار فراش داشت».
بیمارستان عضدی مدت ها یکی از مراکز بزرگ درمان بیماران و تدریس علم پزشکی برای طلاب و عاشقان علم پزشکی بود که از اطراف و اکناف بیماران و محتاجان برای درمان به این مرکز بزرگ علمی روی می آوردند.
این بیمارستان علاوه بر آن که احتیاجات مردم بغداد را (که مرکز دانش اسلامی شده بود) رفع می کرد در حقیقت میراث دانش جندی شاپور بود که احتیاج تمام مردم بین النهرین و آسیای صغیر و قسمتی از شامات و بعضی نواحی دیگر را نیز برطرف می کرد.
بر اثر سیلی که به سال 569 هجری (در بهار و ماه رمضان همان سال) پیش آمد و دجله طغیان کرد و آب آن بالا آمد و شهر بغداد را گرفت، متأسفانه سیل به بیمارستان سرایت کرد و تمام بیمارستان را فرا گرفت و خرابی زیادی فراهم ساخت.(31)
بعدها پس از ختم طغیان سیل و خرابی های وارده بر بیمارستان ترمیم گردید و دوباره بیمارستان به صورت اول در آمد که پزشکان مانند سابق به خدمت خود در آن اشتغال ورزیدند و آن طور که از کتب تواریخ مستفاد می گردد این بیمارستان تا اواخر قرن ششم هجری برپا بوده است، که پزشکان روزهای دوشنبه و پنجشنبه بدان سرکشی می کردند و به کار بیماران می پرداختند.(32)
در بیمارستان عضدی اغلب شعب مربوط به درمان های طبی و جراحی و تب ها (حمیات) و چشم پزشکی (کحالی) و شکسته بندی (ردادی) و امثال آن وجود داشت و چنان که آمده جبرئیل بن عبیدالله بختیشوع در بیمارستان به خدمت اشتغال داشت و ابوالحسن علی بن ابراهیم (متوفی به سال 394هجری) به ترجمه کتاب های طبی و پزشکی می پرداخت و با آن که در آخر عمر نابینا شده بود باز هم به پزشکی اشتغال داشت و ابویعقوب اهوازی و ابوعیسی بقیه نیز به دعوت عضدالدوله در بیمارستان خدمت می کردند. ابوالحسن علی بن کشکرایا که ابتدا در خدمت امیر سیف الدوله ابن حمدان بود به دعوت عضدالدوله دیلمی در بیمارستان به خدمت اشتغال داشت. دیگر از اطباء این بیمارستان نظیف القس رومی است که به ترجمه کتب طبی از یونانی به عربی و ابوالخیر جرائحی و ابوالحسن بن تفاح جراح و ابوالصلت) شکسته بند و ابونصر دحنی (دحلی) که چشم پزشک بود و بنوحسنون تمام از طرف عضدالدوله به خدمت بیمارستان گمارده شده بودند و برای همه آنان وظیفه و مقرری برقرار کرده بود.
غیر از پزشکان مذکور در بالا اطبائی که در بیمارستان عضدی به خدمت داشته عبارتند از:
ابو احمد عبدالرحیم بن علی المرزبان طبیب اصفهانی (متوفی به سال 396) که در دولت آل بویه مقامی ارجمند داشت. وی ابتدا در شوشتر قاضی بود سپس به بیمارستان عضدی خوانده شد و به پزشکی پرداخت.
ایضاً ابوالفرج عبدالله بن طیب فلسوف (متوفی به سال 335 هجری قمری) معاصر شیخ الرئیس ابن سینا که مدارس بزرگ حکمت و فلسفه و پزشکی و استاد بسیاری از اطباء و حکماء بود، که در بیمارستان عده ای از پزشکان در خدمتش تلمذ می کردند.
از رؤسای بیمارستان عضدی ابوالحسن بن سنان بن ثابت بن قره الصابی است (به سال 439 هجری ریاست بیمارستان را داشت) و ابونصر هرون بن صاعدبن هرون الصابی (متوفی به سال 444هجری) و ابوالحسن علی بن هبه الله بن الحسن (متوفی به سال 495هجری قمری) در زمان خلیفه عباسی المقتدی به امرالله و امین الدوله بن تلمیذ موفق الملک سابق الذکر (متوفی به سال 560) که قریب یکصد سال عمر کرده بود و ابوالغنائم جمال الدین سعید بن هبه الله بن اثردی که در زمان مقتفی و ابوبکر عبدالله بن ابی الفرج علی بن نصر معروف به ابن المارستانیه (متوفی به سال 599هجری) بودند.

پی نوشت ها :

1. رجوع شود به «عیون الانباء فی طبقات الاطباء» جلد اول و ترجمه ی آن در فصل مربوط به جبرئیل فرزند بختیشوع و ماسویه و ترجمه ی شادروان سید جعفر غضبان و دکتر محمود نجم آبادی سال 1349 شمسی. ایضاً تاریخ الحکماء قفطی چاپ لیپزیک.
2. فهرست ابن الندیم صفحه ی 245.
3. از محلات قدیم بغداد منسوب به مخرم بن یزیدبن شریح می باشد و قبل از آن که بغداد ساخته شود مخرم در آن جا اقامت داشت و مخرم بین محله رصافه و نهر مفصلی بود. (از تاریخ البیمارستانات فی الاسلام تألیف مرحوم احمد عیسی بیک صفحه ی 180 چاپ دمشق).
4. نقل از «عیون الانباء فی طبقات الاطباء تألیف» ابن ابی اصیبعه جلد اول چاپ مصر صفحه ی 221 و ترجمه ی فارسی آن توسط شادروان سید جعفر غضبان و دکتر محمود نجم آبادی چاپ تهران 1349شمسی.
5. تاریخ البیمارستانات فی الاسلام صفحه 179 تألیف مرحوم دکتر احمد عیسی بیک.
6. ابن ابی اصیبعه جلد اول صفحه ی 222 چاپ مصر و ترجمه ی فارسی آن توسط شادروان سید جعفر غضبان و دکتر محمود نجم آبادی تهران 1349شمسی.
7. این بازار در طرف شرقی بغداد بین محل رصافه و شهر بغداد در میان باغات زیبا و مشرف به رودخانه دجله بود. وجه تسمیه آن منسوب به یحیی بن خالد برمکی است.
8. از کتاب النجوم الزاهره جلد دوم صفحه ی 203 طبع لیدن.
9. عیون الانباء چاپ مصر جلد اول صفحه ی 222 و ترجمه ی فارسی آن توسط مرحوم سید جعفر غضان و دکتر محمود نجم آبادی 1349 شمسی.
10. تاریخ الحکماء قفطی چاپ لیپزیک صفحه ی 194.
11. معزالدوله عموی عضدالدوله (متولد 303هجری) بود که به سال 324 هجری بغداد را در زمان مستکفی خلیفه فتح کرد. وی مدتی در عراق عرب سلطنت و فرمان روائی داشت و به سال 356 در بغداد وفات یافت و در کاظمین مدفون گردید. مدت عمرش 53 سال بود.
12. عیون الانباء ج 1 صفحه ی 310 چاپ مصر.
13. عضدالدوه ابو شجاع فنا خسروبن رکن الدوله از پادشاهان بزرگ دیلمی و اولین کسی بود که خود را شاهنشاه نامید. پادشاهی مقتدر بود که نامش با نام خلیفه در خطبه ی جمعه خوانده می شد. در عمران و آبادی بغداد و اصلاح حرم مکه و مدینه و راه ها و اصلاح نهرها و آبیاری بین النهرین خدمات ارزنده کرد. وفاتش به سال 372 هجری بر اثر صرع در چهل و هفت سالگی اتفاق افتاد. مدفنش در نجب اشرف است.
14. عیون الانباء جلد اول صفحه ی 310 چاپ مصر.
15. شرح پزشکان بالا در کتاب آمد.
16. ابن ابی اصیبعه ج 1 صفحه ی 310.
17. عیون الانباء جلد اول صفحه ی 310 چاپ مصر.
18. وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان در شرح حال عضدالدوله.
19. البدایه و النهایه تألیف ابن کثیر ج 11 صفحه 886.
20. تبر زد = نبات = گلقند = Sucre de candi
21. Myrobolans jaune.
22. Myrobolans de Cabul.
23. Myrobolans indien.
24. Tamarin indien.
25. Gingembre.
زنجبیل پرورده = Gingembre confit زنجبیل شامی = Gingembre de Damas
26. Bois d' Aloes.
27.Musk= Moschus
28. Ambre.
29. ریوند = Rhubarbe = Rheum officinale
30. Theriaque = تریاق فاروق . Antidote = Theriaque = تریاق Theriaque یا به طور مطلق d'Andromaque = Electuaire d'Andromaque
31. ابن اثیر حوادث سال 569 هجری قمری.
32. رجوع شود به رحله تألیف ابن جبیر صفحه ی 225 طبع لیدن.

منبع :نجم آبادی، محمود؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام (از ظهور اسلام تا دوران مغول)، تهران: مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، چاپ سوم 1375.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط