الف: اکثریت مشروطه خواه
رهبری روحانیت مشروطه خواه را در داخل کشور آیت الله طباطبایی و آیت الله بهبهانی بر عهده داشتند. رهبری اصلی نهضت بر عهده ی آیت الله آخوند ملاکاظم خراسانی و آیت الله نائینی بود که در نجف اشرف سکنا داشتند. روحانیت مشروطه خواه با توجه به ساختار استبدادی دولت قاجار، باور داشتند که می توان میان اسلام و مشروطیت آشتی برقرار کرد.مهم ترین اشکال و نقدی که بر اکثریت مشروطه خواه در تشکیلات روحانیت داخل کشور وارد است، اعتماد آنان به روشنفکران سکولار بود. در پرتو این اشتباه بعدها روشنفکران با کنار زدن روحانیت، همه ی زحمات آنان را بر باد دادند.
ب: اقلیت مشروعه خواه
رهبری جناح اقلیت در تشکیلات روحانیت مشروعه خواه را، آیت الله شیخ فضل الله نوری در دست داشت. از علمای نجف نیز آیت الله سید کاظم یزدی از حامیان او به شمار می آمد.مشروعه خواهان، با تأکید بر مشروطه مشروعه، نظام مشروطیت را امری وارداتی دانسته، با توجه به حمایت انگلیسی ها از آن، نتیجه اش را اضمحلال دین و انحطاط اسلام می دانستند. دغدغه اصلی شیخ فضل الله نوری، اجرای شریعت اسلام بود. او با تیز هوشی و آینده نگری اش، در پی گیری این هدف به هیج وجه کوتاه نیامد و تا پای جان ایستاد و سرانجام به شهادت رسید. بد شانسی این جناح ضد مشروطه بودن سلطنت طلبان حاکم بود؛ مسئله ای که باعث شد تا بسیاری از افراد به حقیقت مبارزه و خواست شهید شیخ فضل لله نوری پی نبرند. در این دوره همچنین دو حزب «دموکرات» و «اعتدال» فعال بودند. حزب دموکرات را روشنفکران و حزب اعتدال را روحانیت مشروطه خواه یعنی آیت الله طباطبایی و بهبهانی رهبری و هدایت می کردند. در ترکیب این حزب با هدف تقویت مشروطه و صیانت از مذهب شیعه، سیزده روحانی حضور داشتند. (1).
تشکل های عصر پهلوی
الف. دوره رضاشاه
روحانیان در ابتدای روی کار آمدن رضاخان به استثنای علمایی که در سیاست دخالت نمی کردند، به دو گروه موافق و مخالف او تقسیم شدند.یک. موافقان
این گروه که مرکب از برخی علمای ایرانی مقیم عراق و علمای داخل کشور بودند. (2) به دلیل ضعف دولت احمد شاه قاجار، هرج و مرج حاکم در اواخر سلطنت قاجاریه و اقدامات به ظاهر اسلام خواهانه رضاخان در ابتدای قدرت از آنجا که خواستار وجود حاکمی مقتدر برای ایران جهت دفاع و حمایت از تشیع بودند، درباره ی رضاخان نظری مثبت داشتند و از تغییر نظام سلطنت حمایت می کردند. البته پس از آشکار شدن سیاست های ضد اسلامی رضاشاه به شدت به مخالفت با او برخاستند و در مقابل استبداد وحشتناک او ایستادگی کردند.دو. مخالفان
در رأس گروه مخالفان رضاخان، آیت الله سید حسن مدرس قرار داشت. این مجتهد عالی مقام، از حیث استعداد، شجاعت، صراحت، سیاستمداری، علم، تقدس، پاکدامنی و هوش شخصیتی کم نظیر بود. (3) آیت الله مدرس از احمد شاه و سلسله قاجار دل خوشی نداشت، ولی از آن سو، با شخصیت مستبد رضاخان نیز از نزدیک آشنا بود و از مخالفان سرسخت او بود و سرانجام نیز به دست همو به شهادت رسید.شایان ذکر است که تشکیلات روحانیت شیعه در این زمان با جمهوری خواهی رضاخانی به دلیل پیامدهای ضد اسلامی جمهوریت در ترکیه مخالفت نمود و رضاشاه را ناچار به عقب نشینی کرد. هنگامی که رضاشاه با پیش گرفتن سیاست سکولار و حتی ضدیت با اسلام، در پی بود تا نهاد روحانیت را از بین ببرد. مراجع بزرگی همچون آیت الله عبدالکریم حائری یزدی- بنیانگذار حوزه ی علمیه قم- و بعد آیت الله بروجردی با احتیاط، بردباری و درایت این توطئه را به رغم سختی های فراوان خنثی ساختند.
ب. دوره ی محمدرضا پهلوی
تشکل های جریان اسلامی از شهریور 1320 تا سال 1340
سیاست اسلام ستیزی و شریعت زدایی رضاشاه دوران بسیار سختی برای نیروهای مذهبی به دنبال داشت و طبیعی می نمود که با سقوط دیکتاتور، روحانیان و دین باوران فرصت را مغتنم شمرند و به احیای مجدد ارزشهای اسلامی بپزدازند.برگزیدن راهبرد احیای دین در جامعه از سوی نیروهای مذهبی در این دوران، نیازمند راهکارهایی بود که بخشی از آن به سازماندهی مجدد تشکیلات حوزه های علمیه برمی گشت و بخش دیگر آن نیازمند احزاب، گروه ها و انجمن ها بود.
در مسیر این راهبرد، نهاد روحانیت و تشکلهای اسلامی در چند محور اساسی مبارزات خود را آغاز کردند:
اول. مبارزه با انحرافات فکری و عملی برجای مانده از اقدامات ضد دینی دولت رضاشاه؛ از جمله نفی تفکر سکولار با ورود به حوزه سیاست و مبارزه برای احیای حجاب، بازگشت موقوفات به واقف شرعی، تلاش برای تعطیلی مجالس و مدارس مختلط زن و مرد، احیای امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن.
دوم. مبارزه با افراد، افکار و مکاتب انحرافی. درباره مبارزه با افکار نادرست و افراد منحرف به احمد کسروی، شریعت سنگلجی و علی اکبر حکمی زاده باید اشاره کرد. کسروی با شبهه افکنی و استهزاء ارزش های دینی و شیعی، اسلام را ناسازگار با عصر حاضر معرفی می کرد و ضمن توهین به پیامبر (ص) و امام صادق (ع) کتابهای دینی را می سوزاند. او حتی ادعای پیامبری کرد، از لزوم تأسیس دینی جدید سخن گفت و سرانجام توسط فدائیان اسلام به رهبری روحانی انقلابی سید مجتبی نواب صفوی پس از اینکه با چندین جلسه مناظره، حاضر نشد از ارتداد دست بردارد به قتل رسید. (4) سنگلجی نیز به نام نوآوری، در دین بدعت می گذاشت و تفسیر به رأی می کرد. حکمی زاده نیز با نوشتن کتاب «اسرار هزارساله» به ارزش های شیعی و روحانیت حمله می کرد و امام خمینی (ره)، در پاسخ او کتاب «کشف اسرار» را نوشت. (5)
مبارزه با مکتب مارکسیسم از جمله محورهای دیگر مبارزات روحانیان و متدینان بود که با تألیف کتابها و سخنرانیهای روشنگرانه صورت می گرفت. در این زمینه به کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» تألیف علامه محمد حسین طباطبایی و پاورقی علامه شهید مرتضی مطهری می توان اشاره کرد. همچنین به مبارزه با بهائیت در این دوره اشاره می کنیم که به نوعی مبارزه با حکومت نیز تلقی می شد؛ چون برخی چهره های حکومت متهم به گرایش بهایی گری بودند. (6)
روحانیت شیعه اندک اندک جایگاه از دست رفته خود را در سیاست باز می یافت. روحانیان ضمن مبارزه با بدعتهای دینی عصر رضاشاه، از دولت جدید می خواستند که سیاست های ضد اسلامی او را پی نگیرد، زنان از حجاب اسلامی استفاده کنند، موقوفات طبق نظر واقف بر مبنای شرع مسترد شود، مدارس مختلط دختر و پسر تعطیل و دروس دینی جزو برنامه های مدارس گردد، نماز در مدارس برپا شود (7) و ارزش های اسلامی گرامی داشته شود. دولت جدید نیز به دلیل نفوذ و اقتدار مردمی علما و قدرت روز افزون نیروهای مذهبی در جامعه نمی توانست آنان را نادیده گیرد. (8) در این باره فعالیت ها و اقدامات مراجع و آیات عظام سید ابوالحسن اصفهانی، حاج آقا حسین قمی، سید ابوالقاسم کاشانی و امام روح الله خمینی قابل توجه است که از سال 1320 شروع شده بود. (9)
در ادامه فعالیت نیروهای اسلامی در این دوران، شاهد اقدامات دینی و ضد استعماری آیت الله کاشانی به ویژه علیه دولت انگلیس و حمایت آیت الله العظمی بروجردی از نهضت اسلامی او، (10) پشتیبانی مراجع و عالمان دیگر همچون آیت الله العظمی خوانساری، آیات بهاءالدین محلاتی و شاهرودی و گروهی دیگر از علما هستیم که با صدور فتاوا و بیانیه ها، فعالیت سیاسی آیت الله کاشانی را ارج گذاشته، از نظر ایشان درباره ملی شدن صنعت نفت به شدت حمایت کردند. (11) آنان در این دوره از ملت مظلوم فلسطین نیز دینی که دخالت روزافزون در سیاست داشتند و در پی احیای ارزش های اسلامی در جامعه بودند .
دوم، در سطح گروههای متشکل سیاسی- مذهبی و هیئات که نمونه ی آنها را در «جمعیت فداکاران اسلام»، «حزب مجمع مسلمانان مجاهد» و «فدائیان اسلام» می بینیم. درباره ی این گروهها توضیح کافی خواهد آمد.
نیروهای مذهبی در این زمان از چنان قدرتی برخوردار شدند که شاه، دربار و نیروهای سلطنت طلب یارای رویارویی با آنها را نداشتند. این قدرت نمایی به ویژه هنگامی که دربار شاهنشاهی در سال 1330 درصدد برآمد تا به جای دکتر محمد مصدق، احمد قوام السلطنه را به نخست وزیری برساند، آشکار است. آیت الله کاشانی در اواخر آبان 1330 شاه را ناچار کرد تا مانع از اقدام دربار شده، همچنان از نخست وزیری مصدق حمایت کند. (12)
قدرت نمایی بالاتر، در جریان تلاش مجدد دربار- با حمایت سفارت انگلیس و آمریکا- برای نخست وزیری احمد قوام السلطنه نمایان شد. شاه برای کسب نظر آیت الله کاشانی، حسین علا وزیر دربار را مأمور کرد تا شاید بتواند دیدگاه آیت الله را برگرداند؛ امّا سید ابوالقاسم کاشانی تهدید به انقلاب کرد:
به عرض اعلیحضرت برسانید اگر در بازگشت دولت دکتر مصدق تا فردا اقدام نفرمایند، دهانه ی تیز انقلاب را با جلوداری شخص خودم متوجه دربار خواهم کرد. (13)
دولت قوام و دربار شاهنشاهی که می خواستند سلطه خود را بر اوضاع قطعی کنند، به درگیری با مردم به ویژه در روز سی ام تیرماه پرداختند؛ امّا تانک ها و زره پوشهای آنان راه به جایی نبردند. سرانجام 20 ساعت از هشدار آیت الله نگذشته بود که شاه ناچار به عقب نشینی شد. رادیو استعفای قوام را اعلام کرد و دکتر مصدق به همت نیروهای مذهبی به رهبری آیت الله کاشانی دوباره به دولت بازگشت. (14)
متأسفانه دکتر مصدق و نیروهای ملی توانایی بهره برداری از این قدرت بالای مذهبی و پشتوانه ی ملی را نداشتند و به دلیل اختلاف فکری و خودرأیی تلاش کردند تا آیت الله کاشانی و نیروهای اسلامی را از صحنه خارج کنند. سرانجام اوج اختلافات و سهل انگاری دولت مصدق در مبارزه با مخالفان نهضت ملی شدن نفت، زمینه را برای توطئه مثلث شوم آمریکا، انگلیس و نیروهای سلطنت طلب آماده کرد. آمریکا با طراحی کودتایی نه چندان قدرتمند در 28 مرداد 1332 قدرت را به دست گرفت.
نیروهای مذهبی در دو سطح فعال بودند. درباره ی فعالیت های این نیروها در سطح روحانیت به اختصار توضیح می دهیم و به معرفی گروه های اسلامی در این دوره می پردازیم:
جمعیت فداکاران اسلام
این جمعیت در حدود سال 1332 به وسیله ی شمس قنات آبادی که بعدها از اطرافیان آیت الله کاشانی شد، تشکیل گردید. اعضای آن را سیدمجتبی نواب صفوی، سید حسین امامی، سید جعفر امامی، سید محسن امیر حسینی و جواد ساعت ساز و چند نفر دیگر دانسته اند که بعدها یا از اعضای تشکیل دهنده ی فدائیان اسلام شدند و یا از اعضای مجمع مسلمانان مجاهد. (15)
شمس قنات آبادی با تلاش خود مجمع مسلمانان مجاهد را نیز تشکیل داد که در طول نهضت ملی شدن نفت فعال بود. قنات آبادی پس از کودتای 28 مرداد 1332 با سرلشکر زاهدی- نخست وزیر کودتا- در ارتباط بود و به لحاظ اخلاقی مورد تأیید نبود. او در مجلس نوزدهم شورای ملی از کسوت روحانیت بیرون آمد و از سال 1335 به کار تجارت پرداخت. (16)
انجمن تبلیغات اسلامی
از جمله تشکلهای اسلامی، که در سطح وسیعی از کشور فعالیت داشت، انجمن تبلیغات اسلامی بود که در سال 1321 به دست دکتر عطاء الله شهاب پور کرمانشاهی، فارغ التحصیل دکترای حقوق دانشگاه تهران تأسیس گردید. انجمن علاوه بر پایتخت، در بسیاری از شهرستان ها نیز دارای شعبه بود. هدف از تأسیس انجمن عبارت بود از:- تبلیغ دین اسلام و مذهب شیعه اثنی عشری و اشاعه توحید؛
- پیراستن دین از خرافات؛
- آگاهی بخشی به جوانان و تحصیل کرده ها درباره ی حقیقت دین:
- نشان دادن اهمیت دین و دینداری برای سعادت فرد و جامعه؛
- گسترش اخلاق اسلامی در ایران و سایر کشورهای جهان؛
- باز نمودن حقایق اسلام به زبان روز و طبق آخرین کشفیات علمی دنیا. (17)
شرط عضویت در این انجمن تقلید از یک مرجع دینی بود که مورد تصدیق کافه ی علمای روحانی باشد. اعضا یا کارمندان انجمن متعهد می شدند که وارد فرقه ها و مباحث سیاسی کشور یا دیگر کشورها نشوند. (18)
فعالیت های تبلیغی انجمن بیشتر در دو بخش صورت می گرفت:
اول. دایر کردن کلاسهای دینی برای تعلیمات اسلامی؛
دوم. تشکیل مجالس وعظ و خطابه و چاپ و انتشار کتب و نشریات مذهبی. (19)
هرچند هدف اصلی تأسیس انجمن طبق مرامنامه و عملکرد فعالیت فرهنگی بود، امّا اعضای آن در عصر نهضت ملی شدن نفت به موضع گیری سیاسی پرداخته، از نهضت ملی و دکتر مصدق حمایت کردند و البته پس از اختلاف در نهضت ملی، به حمایت آیت الله کاشانی روی آوردند. (20)
ارگان انجمن، مجله ی «نور دانش» بود و نشریات مختلفی از جمله به زبان فرانسه، انگلیسی و عربی منتشر می کرد. تعداد اعضای انجمن تبلیغات اسلامی که در شهرهای مختلف فعال بودند تا پانزده هزار نفر رسیدند. این انجمن همچنین در مبارزه با بهائیان و در راه وحدت شیعه و سنی و اتحاد دنیای اسلام فعال بود. (21)
کانون نشر حقایق اسلامی
این کانون را محمد تقی شریعتی در مشهد، پس از شهریور 1330 بنیان نهاد که سابقه ی لباس روحانیت نیز داشت. با توجه به اوج گیری فعالیتهای مارکسیستی در این زمان، در کنار ترویج حقایق اسلامی، یکی از مهمترین محورهای فعالیتش، مبارزه با مارکسیست ها و جلوگیری از گرایش جوانان به آنها بود. علاوه بر محمد تقی شریعتی، از افراد مطرح در آن، طاهر احمدزاده بود که دو فرزندش مارکسیست شده و در تأسیس سازمان چریک های فدایی خلق شرکت داشته و کشته شدند.هرچند آیت الله میلانی از کانون حمایت می کرد، امّا آموزش های دینی این کانون از عمق کافی برخودار نبود. ضعف باورهای عمیق دینی در بین افرادی همچون طاهر احمدزاده که به جبهه ی ملی گرایش داشت، در موضع گیری سیاسی کانون مؤثر بود.
کانون در جریان نهضت ملی شدن نفت از آن هواداری می کرد و محمد تقی شریعتی به دلیل مواضع سیاسی اش در سال 1336 دستگیر و به تهران منتقل شد. کانون سرانجام پس از قیام 15 خرداد 1342 و تشدید اختناق در کشور تعطیل شد. (22)
اتحادیه مسلمین
این تشکل را مهدی سراج انصاری از علمای معروف و مبارز آذربایجانی به سال 1325 تأسیس کرد. او از خانواده ای روحانی و صاحب آثاری مکتوب در دفاع از دین و از نویسندگان فعال نشریات مذهبی از جمله آیین اسلام و نور دانش بود. انصاری برای مبارزه با افکار منحرف کسروی، جمعیت مبارزه با بی دینی را تشکیل داد و کتاب نبرد با بی دینی را در پاسخ به شبهات او نوشت. پس از قتل کسروی در اسفند 1324 به دست فدائیان اسلام فلسفه وجودی جمعیت مبارزه با بی دینی از بین رفت و انصاری «اتحادیه ی مسلمین» را بنیان نهاد.این اتحادیه در بسیاری از شهرستانها نیز دارای شعبه بود و ارگان آن «هفته نامه ی مسلمین» نام داشت. عبدالحسین کافی، سید غلامرضا سعیدی، علی اکبر، تشید، منوچهر علایی، سید جلال الدین گوشه و محمد جناب زاده از اعضای آن بودند. سازمان جوانان اتحادیه مسلمین نیز به دست ولی الله یوسفیه ریاست می شد و نایب رئیس هیئت مدیره اتحادیه، احمد اخگر بود. اتحادیه در زمان اختلافات بین رهبران نهضت ملی شدن نفت جانب دکتر مصدق را گرفت. (23)
جمعیت هواداران تشیع
این جمعیت را نیز مهدی سراج انصاری تأسیس کرد و عمده ی تلاش آن دفاع از شیعه بود. انصاری، که خود اهل قلم بود، به مبارزه فکری با افکار انحرافی احمد کسروی پرداخت. او در کتابهای نبرد با بی دینی که در سال 1323 انتشار یافت و شیعه چه می گوید به شبهات کسروی پاسخ گفت. کسروی بوسیدن ضریح ائمه اطهار را بت پرستی می شمرد و در انحراف خود به جایی رسید که ادعا کرد دینی جدید آورده است. (24)جامعه تعلیمات اسلامی
این جامعه به دست حاج شیخ عباسعلی اسلامی سبزواری تأسیس شد. وی از روحانیان بسیار فعال پس از شهریور 1320 بود که نخست در سال 1322 «جمعیت پیروان قرآن» را بنیان نهاد و بر اساس این جمعیت، بنیاد «جامعه تعلیمات اسلامی» بنا نهاده شد.هدف جامعه ی تعلیمات اسلامی طبق اساسنامه ی آن که در سال 1328 رسمیت یافت، (25) در ماده ی پنجم آمده است:
هدف و منظور جامعه، تبلیغ و ترویج دین حنیف اسلام و مذهب شیعه ی اثنا عشری طبق احکام قرآن و سنن حضرت پیغمبر اکرم (ص) و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین و تقلید از اعلم علمای امامیه است. (26)
هیئت مدیره جامع را بیست و دو نفر تشکیل می دادند که از جمله ی آنها علاوه بر آیت الله شیخ عباسعلی اسلامی، حاج شیخ نصرت الله شیخ العراقین بیات، دکتر مرتضی ملکی، حاج مهدی سراج انصاری و دکتر فقیهی شیرازی را می توان نام برد. (27)
ارگان جامعه تعلیمات اسلامی، مجله «تعلیمات اسلامی» نام داشت که صاحب امتیاز آن دکتر مرتضی ملکی و مدیرمسئول آن حسینعلی گلشن بود، از این مجله ده شماره تا زمان وفات دکتر ملکی منتشر گردید و پس از آن انتشار نیافت. (28)
جامعه، عمدتاً به فعالیت های فرهنگی می پرداخت و از طریق تأسیس مدارس دبستان و دبیرستان پسرانه و دخترانه، چاپ و نشر کتب و رساله های دینی، تشکیل مجالس وعظ و خطابه و خدمات خیریه، هدفهای خویش را پی می جست. طبق آمار ساواک تعداد مدارس تأسیس شده توسط این جامعه- که در آنها معارف اسلامی و احکام شرعی به طور جدی تدریس می شد- در سال 1356 به 183 باب رسیده بود. (29)
در حالیکه رئیس جامعه تعلیمات اسلامی در فعالیت فرهنگی خود به سیاستهای فرهنگی رژیم پهلوی معترض بود و می کوشید به عرصه ی مسائل سیاسی پا نگذارد، التهاب سیاسی جامعه، شیخ عباسعلی اسلامی را به مسائل سیاسی کشاند. در جریان نهضت ملی شدن نفت با آیت الله کاشانی همراهی کرد و پس از کودتای 28 مرداد 1332 چندین بار دستگیر شد. با شروع نهضت امام خمینی (ره) او بسیار فعال بود و در سخنرانیهای خود به رژیم پهلوی محمد رضاشاه حمله می برد، در طول حیات رژیم پهلوی دوازده بار به زندان افتاد و امام خمینی (ره) از او تمجید کرد. (30)
بی گمان افراد تربیت یافته در مدارس آیت الله شیخ عباسعلی اسلامی، در زمینه سازی انقلاب اسلامی نقش داشته اند. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با وجود کهولت سن بارها به جبهه دفاع مقدس علیه بعثی های متجاوز عراق رهسپارشد و در سال 1364 رحلت کرد. (31)
هیئت قائمیه
این تشکل را حاج شیخ محمد تهرانی پس از شهریور 1320 بنیان نهاد. تهرانی از جمله افراد مؤثر در شخصیت نواب صفوی بود و در جریان قتل کسروی از او حمایت کرد. اعضای هیئت قائمیه علاوه بر فعالیتهای فرهنگی، در مسائل سیاسی نیز موضع گیری می کردند. آنان در جریان نهضت ملی شدن نفت فعال بودند و چون میان دکتر مصدق و آیت الله کاشانی اختلاف در گرفت، جانب آیت الله را نگه داشتند.حکومت مصدق، شیخ محمد تهرانی را دستگیر کرد و پس از آن هیئت اطلاعیه های تهدید آمیزی علیه مصدق و جبهه ملی صادر کرد. رهبر هیئت قائمیه پس از کودتای 28 مرداد و سقوط مصدق از زندان آزاد شد. (32)
مجمع مسلمانان مجاهد
این گروه در سال 1327 به دست شمس قنات آبادی بینان گذاری شد. مجمع مسلمانان مجاهد از هواداران جدی آیت الله کاشانی و در نهضت ملی شدن نفت بسیار فعال بود. اعضای این گروه در کنار فدائیان اسلام که بیش تر از مشی مخفی، رادیکال و انقلابی در رسیدن به اهداف خود پیروی می کردند، فعالیت علنی، تظاهرات مردمی و تشکیل تجمعات سیاسی را برگزیده بودند. (33) قنات آبادی با نواب صفوی بر سر قتل سیاستمداران فاسد و منحرفان اعتقادی اختلاف نظر داشت. (34) مجمع بسیاری از فعالیت های مذهبی و سیاسی مورد خواست آیت الله کاشانی را سازماندهی می کرد. برگزاری نمازهای عید فطر و قربان و تجمعات سیاسی مورد نظر آیت الله از این جمله بود.مجمع مسلمانان مجاهد در طول فعالیت خود مواضع خود را در ارگان رسمی اش منتشر می کرد. تا سال 1330 روزنامه «مهر میهن» به صاحب امتیازی دکتر محمود شروین و مدیریت شمس منتشر می شد و پس از توقیف آن، «مجمع مسلمانان مجاهد» انتشار یافت. در سال 1331 روزنامه ی «دمکراسی اسلامی» با صاحب امتیازی رضا عبدالمجیدی و پس از آن روزنامه ی «ملت ما» هر دو به مدیر مسئولی شمس تا سال 1332 به عنوان ارگان مجمع و پس از آن روزنامه ی ملت ما هر دو به مدیریت شمس منتشر می شدند. (35)
شمس قنات آبادی به رغم آنکه در آغاز یک روحانی بسیار فعال بود، پس از کودتای 28 مرداد 1332، دو دوره (18و 19) نماینده مجلس شد و در دوره ی نوزدهم لباس روحانیت را کنار گذاشت. او در سال 1365 در تهران درگذشت. گفتنی است که مجمع مسلمانان مجاهد پس از کودتا تضعیف شد و سرانجام از میان رفت.
انجمن حجتیه
انجمن خیریه ی حجتیه مهدویه را شیخ محمود حلبی در سال 1332 تأسیس کرد. این روحانی پس از شهریور 1320 به کارهای تبلیغی روی آورد و سخنران معروف و مشهوری به شمار می آمد.در جریان نهضت ملی شدن نفت او به حمایت از نهضت و آیت الله کاشانی پرداخت، امّا پس از کودتای 28 مرداد سیاست را کنار گذاشت.
عمده ی فعالیت انجمن، مبارزه با بهائیان بود و برای عضویت در آن عدم مداخله در سیاست شرط اساسی به شمار می آمد. محور دیگر اقدامات انجمن حجتیه بر فعالیتهای تبلیغی درباره امام زمان (عج) تمرکز یافته بود که از طریق سخنرانیهای مذهبی، برگزاری دعای ندبه و جشنهای نیمه شعبان انجام می شدند. بر این اساس، اعضا روحیه مذهبی با تفکر خاص خود را در جامعه گسترش می دادند.
این انجمن تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی شمار فراوانی از جوانان و متدینان را به خود جذب کرده بود و در شهرهای مختلف دارای تشکیلات بود. (36)
با توجه به فعالیتهای مذهبی، مبارزه با بهائیان و آشنا کردن مخاطبان با شخصیت امام زمان (عج)، انجمن حجتیه طی استفتائی نظر امام خمینی (ره) را درباره فعالیت خود جویا شده، خواستار استفاده از سهم امام (ع) شد. امام خمینی (ره) در پاسخ به استفتاء به تاریخ 15 مهر 1349 ش./ 5 شعبان 1390 ق. بیان کردند که در فرض مذکور [در نامه] اقدامات آنان مورد تقدیر و رضای خداوند و مرضی ولی عصر (عج) است و اجازه دادند در صورت لزوم از ثلث سهم مبارک امام (ع) مؤمنین به آنها کمک کنند. (37)
امّا به دلیل مواضع ناصواب انجمن و بهره برداریهای رژیم شاه از فعالیت آن، امام خمینی (ره) در سال 1350 ش. در پاسخ به نامه آقای گرامی که خواستار اعلام نظر درباره ی انجمن و مؤسس آن شده بود، نوشت:
شخصی که مرقوم شده بود، جلساتش ضررهایی دارد، از وقتی که مطلع شده ام، تأییدی از او نکرده ام و ان شاءالله تعالی نمی کنم. (38)
با توجه به ویژگیهای فکری انجمن به ویژه عدم دخالت در سیاست، آیت الله خامنه ای و شهید هاشمی نژاد در بین روحانیت مشهد- به دلیل فعالیت آنها در این شهر- مخالف این جریان بودند. (39)
با پیروزی انقلاب اسلامی، امام خمینی (ره) به مخالفت جدی با انجمن حجتیه برخاستند و انجمن ناچار شد جلسات خود را در سال 1362 تعطیل کند. امام خمینی (ره) در پیام به روحانیت، نارضایتی خود را از فعالیتها و افکار انجمن حجتیه بیان کردند. (40) شیخ محمود حلبی رهبر انجمن نیز در سال 1367 درگذشت.
حزب برادران
آیت الله سید نور الدین حسینی هاشمی در سال (41) 1324 این حزب را در شیراز تأسیس کرد. طرح نخستین حزب برادران در سال 1313 به صورت محرمانه ریخته شد و به جذب اعضا پرداخت. با سقوط دیکتاتوری رضا شاه و آزادی نسبی پدید آمده، حزب فعالیت خود را به تدریج آغاز کرد و در سال 1324 آشکار شد. ارگان حزب «آیین برادری» نام داشت.این حزب از شماری هیئت مذهبی تشکیل شده بود و در برخی شهرهای استان فارس نیز شعبه داشت. هدف از تأسیس حزب طبق مرامنامه آن به قرار زیر بود:
1. حفظ وحدت ملی ایران و توسعه مذهب جعفری؛
2. اجرای قانون اساسی به خصوص نظارت علمای طراز اول؛
3. تحول فکری در شئون اجتماعی و مبارزه با خرافات؛
4. استحکام مبانی روحانیت و ضابطه مند کردن آن؛
5. تقویت نیروی دفاع و مبارزه با هرج و مرج؛
6. مبارزه با استبداد؛
7. تحکیم روابط حسنه بین ملل و دول اسلامی. (42)
دفاع از اسلام در برابر توده ای مارکسیت و رد اندیشه های انحرافی کسروی و اجرای حدود شرعی از جمله فعالیت های این حزب بوده است. حزب برادران در جریان نهضت ملی نخست از دکتر مصدق حمایت می کرد؛ امّا به تدریج موضع مخالف را برگزید.
هیئت علمیه
این تجمع، که با نام «جامعه علمیه» نیز در تاریخ ثبت شده است، متشکل از روحانیان شهرهای مختلف بود. از جمله هیئت های علمیه فعال در این دوره، هیئت علمیه تهران، اصفهان، شیراز، قزوین و تبریز بودند که در بین آنها هیئت علمیه تهران از همه فعال تر بود. این هیئت ها در جریان ملی شدن صنعت نفت در پیروی و حمایت از آیت الله کاشانی فعال بودند. (43)نهضت خداپرستان سوسیالیست
این گروه در سال 1322 به دست محمد نخشب با همراهی حسین راضی تأسیس شد. چنان که از عنوان این حزب برمی آید. اعضای آن از نوعی تفکر التقاطی مرکب از اسلام و سوسیالیسم برخوردار بودند. آنان برای تلفیق شیعه با سوسیالیسم اروپایی تلاش می کردند. (44)نهضت خداپرستان سوسیالیست مدتی از لحاظ تشکیلاتی به حزب ایران به رهبری اللهیار صالح- که دکتر کریم سنجابی نیز عضو آن بود- پیوست. حزب ایران افکار ناسیونالیستی- سوسیالیستی داشت و تفکر اسلامی در آن کم رنگ بود.
وحدت بین دو حزب به دلیل اختلافات ایدئولوژیک دوام نیاورد و آنها از هم جدا شدند. (45)
افراد جدا شده عنوان «جمعیت آزادی مردم ایران» (جاما) را که همان نهضت خداپرستان سوسیالیست بود، برگزیدند. ارگان این حزب «مردم ایران» نام داشت. این گروه در برخی شهرها از جمله مشهد شعبه داشت، که دکتر کاظم سامی و دکتر علی شریعتی در آن فعال بودند. دکتر ابراهیم یزدی نیز در دوره جوانی در این حزب فعال بوده است. (46)
در دوره ی نهضت ملی شدن نفت، حزب به شدت از دکتر مصدق دفاع می کرد و پس از کودتای 28 مرداد 1332، عضو «نهضت مقاومت ملی» به شمار می رفت. جمعیت آزادی مردم ایران سپس نام خود را به «حزب مردم ایران» تغییر داد و تا جبهه ی ملی دوم فعال بود. محمد نخشب پس از دستگیری و آزادی از زندان به آمریکا رفت و در نهضت آزادی شعبه خارج از کشور (آمریکا) فعال شد و در سال 1355 در نیویورک درگذشت. (47)
خداپرستان سوسیالیست قبل از پیروزی انقلاب اسلامی با عنوان سازمان «جاما» به رهبری کاظم سامی فعالیت ضعیفی داشتند و با سازمان مجاهدین خلق (منافقین) همکاری می کردند. آنان پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز فعالیت های اندکی داشتند. تشکل دیگر وابسته به این افکار التقاطی، «جنبش مسلمانان مبارز» نام دارد که به دست دکتر حبیب الله پیمان اداره می شود و هم اکنون نیز فعالیت های اندکی دارد.
انجمن پیروان اسلام
این انجمن از جمله تشکل های مذهبی شهرستانی بود که در سال 1325 به همت دکتر علی شریعتمداری در مرکز استان فارس، (شیراز) تأسیس شد. (48)انجمن پیروان قرآن
بااین عنوان دو تشکل یکی در تهران و دیگری در مشهد پس از شهریور 1320 فعال بوده است. انجمن پیروان قرآن تهران را دکتر علی شریعتمداری بنیان نهاد که در شیراز انجمن پیروان اسلام را تأسیس کرده بود. انجمن پیروان قرآن مشهد به دست یکی از فعالان سیاسی- مذهبی این شهر به نام حاجی عابدزاده تشکیل شد. عابدزاده پیش تر در سال 1327 انجمن مهدیه را بنیان گذاشته بود. (49)فدائیان اسلام
جمعیت فدائیان اسلام را در سال 1324 ش. روحانی مبارز سید مجتبی نواب صفوی تأسیس کرد. او فرزند سید جواد میرلوحی بود و در سال 1303ش. در خانی آباد تهران متولد شد. پدرش از روحانیان مخالف رضاشاه بود که در جریان خلع لباس از روحانیت به ناچار از لباس روحانیت بیرون رفت و وکیل دعاوی دادگستری شد. پدر نواب صفوی به دلیل درگیری با داور، وزیر عدلیه رضاشاه و نواختن سیلی به او سه سال در زندان عمر گذراند. (50)در این فضای فرهنگی فردی به نام احمد کسروی که پیش تر به دلیل افکار انحرافی از مدرسه طالبیه تبریز اخراج شده بود و کینه روحانیت را به دل داشت، در نوشته ها و سخنرانی هایش مذهب تشیع را به باد انتقاد گرفت. او زیارت قبور، تکریم ائمه اطهار، بزرگداشت شهادت امام حسین (ع) در ایام محرم و سایر اعتقادات شیعه را موجب بدبختی مردم ایران می پنداشت. (51)
کسروی حتی در کتاب شیعه گری به امام صادق (ع) توهین کرد، مصائب حضرت فاطمه (س) را دروغ خواند و وجود حضرت ولی عصر (عج) را انکار نمود. (52)
انحراف کسروی بدانجا رسید که خود را پیامبری خواند که آیین نوی آورده است و نام آن را «پاکدینی» نام گذاشت. کسروی اصول عقاید دین انحرافی خود را در کتاب ورجاوند بنیاد یا اصول مقدس طرح نمود و آن را جانشین اسلام نامید. (53)
افکار کسروی اعتراضات متدینان و علمای اسلام را علیه او برانگیخت و غیرت مؤمنان را به جوش آورد. نواب صفوی، که در این زمان طلبه جوانی بود، با هدف ارشاد و مقابله با افکار کسروی با حمایت برخی از علما از جمله شهید آیت الله مدنی و مرحوم آیت الله سید ابوالقاسم خویی از نجف به تهران آمد. (54) او نخست از طریق گفت و گو و جدال احسن با او وارد شد و پس از چندین جلسه بحث وقتی به ارتداد کسروی یقین کرد، او را مورد حمله قرار داد. این واقعه، که در سال 1324 اتفاق افتاد، زمینه اعلام موجودیت فدائیان اسلام شد و نخستین اطلاعیه فدائیان اسلام منتشر گشت. (55)
مضروب شدن کسروی موجب دستگیری نواب صفوی شد و موجی از حمایتهای مذهبی را به نفع او برانگیخت. علما از جمله آیت الله حاج آقا حسین قمی طباطبائی، خواستار آزادی او شد و سرانجام پس از دو ماه او را از زندان آزاد کردند. (56)
با وجود حمله ی مسلحانه ی روحانی جوانی چون نواب صفوی به کسروی و حمایتهای علما و مردم از اقدام او، کسروی و طرفدارانش به فعالیت های خود شدت بخشیدند، بر این اساس بنیانگذار فدائیان اسلام، احساس کرد جریان خطرناکی به مبارزه با اسلام برخاسته است. او، که پیش تر در مقابله با تلاش رضاشاه برای از بین بردن هیئت های مذهبی، «جمعیت مبارزه با بی دینی» را به کمک حاج سراج انصاری، شیخ قاسم اسلامی و عده ای دیگر تأسیس کرده بود، (57) به این نتیجه رسید که فعالیت فرهنگی به تنهایی کافی نیست و ایجاد یک تشکیلات رزمنده ضرورت دارد؛ از این رو، جمعیت فدائیان اسلام را تأسیس کرد. نواب شماری از طلاب جوان، مانند سید حسین امامی و عبدالحسین واحدی را با خود همراه کرد و سرانجام شهید سید حسین امامی در ساختمان عدلیه، به کسروی حمله کرد، در بیستم اسفند 1324 او را کشت. (58)
رهبر جمعیت فدائیان اسلام به دنبال دستگیری قاتلان کسروی و تعقیب اعضای فدائیان اسلام از مشهد به گرگان و مازندران و از آنجا به رشت و قزوین و کرمانشاه رفته، از مرز خسروی به عراق رفت و حمایت علما را به نفع زندانیان فدائیان اسلام برانگیخت و سرانجام آنان آزاد شدند. (59)
پس از وفات آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی در سال 1325 ش. و آیت الله قمی چند ماه پس از آن، مرجعیت در اختیار آیت الله سید حسین بروجردی قرار گرفت. علاوه بر آیت الله بروجردی شخصیت سیاسی- مذهبی مهم این دوران آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی بود. نواب صوفی به همکاری با او پرداخت و آنان ضمن مبارزه با استمرار سیاست به حمایت پرشور از مردم فلسطین در مقابل صهیونیست ها پرداختند.
از آن رو که دولت مصدق دغدغه ی دینی نداشت و هدفش اجرای احکام اسلام نبود، روابط فدائیان اسلام با دولت تیره گردید. فدائیان، اقدام به ترور دکتر سید حسین فاطمی وزیر خارجه مصدق کردند، چون او را عامل دوری دولت از دین می دانستند. (60) امّا ترور موفق نبود.
با تیره شدن روابط مصدق و فدائیان اسلام، نواب صفوی و 51 نفر از فدائیان بازداشت شدند. در طول 28 ماه نخست وزیری مصدق، نواب، 20 ماه زندانی بود و در اسفند 1331 آزاد شد. (61) روابط فدائیان اسلام با آیت الله کاشانی نیز در این زمان به دلیل حمایت آیت الله کاشانی از مصدق تیره شد.
رهبر جمعیت فدائیان اسلام پس از کودتای 28 مرداد 1332، به موضع گیری در قبال دولت زاهدی پرداخت و تلاشهای شاه برای جذب او با کمک امام جمعه تهران بی نتیجه ماند. نواب در برابر امام جمعه، که از طرف دربار آمده بود. شاه را توله سگ خواند. (62)
در سال 1333 نواب صفوی در کنگره اسلامی با هدف نجات فلسطین در بیت المقدس سخنان جهادی خود را بیان کرد و سپس از مصر و رهبران اخوان المسلمین دیدن کرد. او همچنین از کشورهای لبنان، سوریه و عراق دیدار نموده، با رهبران جنبش های اسلامی ملاقات و برای وحدت جهان اسلام تلاش کرد. سرانجام پس از پیوستن ایران به پیمان نظامی سنتو، طرح ترور حسین علاء را که باری دیگر نخست وزیری را به دست گرفته بود، به اجرا درآورد. علاء در مجلس فاتحه آقا مصطفی پسر آیت الله کاشانی در 25 آبان 1334 به دست مظفر علی ذوالقدر ترور شد؛ امّا جان سالم به در برد. (63)
بر کفن مظفر علی ذوالقدر با خط قرمز عبارات زیر نوشته شده بود:
- پیمان نظامی- قرار داد نفت و هر پیمان خارجی باید ملغی شود؛
- قل هو الله احد...؛
- احکام اسلام باید اجرا شود؛
- قطع ایادی اجانب و دشمنان اسلام و ایران: انگلیس، آمریکا، روس؛
- برقرار باد حکومت قرآن- واژگون باد حکومت کفر و معصیت؛
- الاسلام یعلو و لا یُعلی علیه؛ اسلام برتر از همه چیز و هیچ چیز برتر از آن نیست؛
- و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. (64)
در پی ترور علاء، مظفر علی ذوالقدر که در حادثه مضروب شده بود، نواب صفوی، سید محمد واحدی و خلیل طهماسبی و عبدالحسین واحدی و شماری دیگر از فدائیان اسلام دستگیر شدند. عبدالحسین واحدی در دفتر تیمور بختیار به دست او با شلیک کلت به شهادت رسید و بقیه در یک دادگاه نظامی محاکمه و به اعدام محکوم شدند و صبح روز 27 دی ماه 1334. رادیو خبر اعدام نواب صفوی و یارانش را اعلام کرد. برخی دیگر از اعضای فدائیان اسلام نیز به زندان محکوم شدند. (65)
مهم ترین مبانی فکری فدائیان اسلام را چنین می توان برشمرد:
1. جامعیت اسلام و برتری آن بر همه مکاتب (الاسلام یعلو و لا یعلی علیه)؛
2. پیوند دین و سیاست؛
3. برپایی حکومت اسلامی؛
4. غیرقانونی بودن قوانین خلاف اسلام؛
5. ضرورت اجرای قوانین اسلام و شیعه از سوی حکومت. (66)
جمعیت فدائیان اسلام به ویژه رهبر آن از نظر فکری، برنامه منظم و منسجمی را بر اساس اندیشه اسلام دارا بودند. آنان اصول اندیشه مذکور را به صورت یک اعلامیه گسترده در حد یک کتاب در سال 1329 و باری دیگر در 1332 ش. در نود صفحه منتشر کردند. اعلامیه انقلابی یاد شده در دو بخش تنظیم شده بود. در بخش اول ریشه های مفاسد خانمان سوز ایران و جهان در چهارده عامل بیان شده است. در بخش دوم نیز طریق اصلاح عموم طبقات و حکومت مطلوب آنان به صورت دستورالعملی برای شئون مختلف حکومت و جامعه در چهارده فصل ارائه شده بود که طی آن نخست درباره ی روحانیت و سپس وزارتخانه ها و از جمله وزارت دربار و شاه، دیدگاه های خود را مطرح کرده بودند. آنان پیشنهادات عملی فراوانی برای حل مشکلات جامعه ارائه نموده و در ادامه نظر خود را درباره ی مشروطیت و مجلس شورای ملی بیان کرده و هشدار لازم را به مخالفان اجرای احکام اسلام داده بودند. سرانجام، در این کتاب به صراحت از شاه خواسته بودند تا قوانین اسلام و تشیع را به طور کامل اجرا کند. (67)
فدائیان اسلام در اجرای احکام اسلام در کشور و از میان برداشتن رجال فاسد هیچ گونه مسامحه ای به خرج نمی دادند. هسته ی اصلی این تشکل را گروهی از طلاب رادیکال تشکیل می دادند که تا حدود فراوانی مستقل عمل می کردند. به نظر آنان اگر مراجع نمی توانند دست به کارهای انقلابی بزنند، دلیلی ندارد که طلاب نیز بنشینند و سکوت کنند. شهید نواب صفوی در بازجویی، خود را سرباز اسلام و آیت الله بروجردی را افسر اسلام خواند و اعلام کرد تا زمانی که سرباز هست، افسر به میدان نمی رود. حرکت فدائیان اسلام همچنین در بین جوانان متدین بازار مؤثر بود و شماری از همین کسان پس از شروع قیام امام خمینی (ره) در سال 1341، هیئت های مؤتلفه ی اسلامی را بنیان نهادند و در انقلاب اسلامی نقش آفرین شدند. (68)
مرجعیت و روحانیت (1340-1357)
چنان که می دانیم، پیوندی استوار میان اسلام ناب محمدی (ص) و سیاست و نحوه ی درست اداره ی جامعه ی انسانی وجود دارد. از این رو، سکولاریزم به شهادت آیات قرآن، روایات معصومان و سنت پیامبر (ص)، امامان شیعه و علمای صالح مردود است. سیاست در ادبیات اسلامی عمدتاً با تعبیر امامت و ولایت مترادف است. به فرموده ی امام باقر (ع):و لم یناد بشیء کما نودی بالولایة (69)
[در اسلام] به هیچ چیزی مانند ولایت و رهبری توجه نشده است.
بر این پایه، دخالت در سیاست در نظر روحانیت و مرجعیت شیعه از واجبات است. مرجعیت و روحانیت شیعه تداوم حرکت پیامبر (ص) امامان معصوم و نواب خاص امام مهدی (عج) است و تاکنون ادامه دارد. با آغاز دوره ی غیبت کبری در سال 326 ه. عالمان بزرگی همچون شیخ صدوق (م 381 ه.) شیخ مفید (م 413 ه.) و سید مرتضی (م 436 ه.) شیخ طوسی (م 460 ه.) نیازهای جامعه ی اسلام به تعلیم معارف اسلامی بر اساس مقتضیات زمان و مکان را برآورده اند. آنان در برابر هجوم دشمنان، از حقایق نورانی اسلام به خوبی دفاع کرده اند. اجتهاد در فقه، تبیین اصول عقاید، اخلاق، تاریخ، تفسیر قرآن، تدریس علوم اسلامی، تبلیغ دین، تربیت دینی جامعه، تهذیب اخلاق مردم و مبارزه با ظلم و ستم، استبداد از مهم ترین کارکردهای آنان بوده است.
روی کار آمدن حکومت صفوی در ایران (907 ه./ 1501 م.) و رسمی شدن مذهب تشیع موقعیت ممتازی را برای روحانیت شیعه آفرید؛ اما با سقوط صفویه این جایگاه تضعیف شد. روحانیان شیعه در عصر قاجار، سازمان خود را بازسازی کردند. در این دوره نهاد مرجع عام، که قدرت فراوانی به شیعیان می داد، از سوی شیخ مرتضی انصاری دزفولی پدید آمد و این نهاد در جریان نهضت تنباکو با رهبری میرزای شیرازی استبداد داخلی ناصرالدین شاهی و استعمار انگلیس را به زانو درآورد.
در عصر مظفرالدین شاه روحانیان با کمک مردم، استبداد را به مشروطه تبدیل کردند؛ امّا نفوذ افکار انحرافی غربی سرانجام خوبی برای مشروطیت رقم نزد. اختلاف علمای مشروطه خواه و مشروعه خواه و همچنین روشنفکران سکولار، برخی از علما را از دخالت در سیاست به رغم تمایلات آنان مأیوس کرد و برخی سیاست پرهیزی و احتیاط را در پیش گرفتند.
با تأسیس حوزه علمیه قم توسط آیت الله شیخ عبد الکریم حائری یزدی در 1301 ش./ 1340 ق. روحانیت شیعه با درایت دست به اقدامی بنیادی زد که در نهایت تربیت یافتگان آن طومار دودمان رژیم پهلوی را در سال 1357 ش. با رهبری بزرگ مرجع تقلید شیعیان امام خمینی (ره) برچیدند.
با آیت الله بروجردی حوزه علمیه قم جانی دوباره گرفت و شمار طلاب حوزه ی قم، که در شرایط خفقان رضاشاهی به حدود چهارصد طلبه رسیده بود (70)، به دو هزار نفر در سال 1326 ش. افزایش یافت. (71)
با دخالت در سیاست از جمله درباره ی کشف حجاب به رضاخان اعتراض کرد، ولایت فقیه را که ریشه در قرآن و سنت دارد، در دروس خود قاطعانه اثبات کرد. (72) او با محمدرضا پهلوی سازش نکرد و در برابر زشتکاریهای او بر اساس امر به معروف و نهی از منکر و اصل نصیحت و ارشاد ایستاد. محمدرضا شاه او را مانع نقشه های خود می دانست. (73)
با رحلت آیت الله بروجردی و آیت الله کاشانی در سال 1340 ش. به تدریج امام خمینی (ره) سرآمد علمای حوزه شد و به رغم اوضاع پلیسی و خفقان حاکم پس از کودتای 28 مرداد 1332 ش. سیاست احتیاط را کنار گذاشت و با شجاعتی وصف ناپذیر حرکت جهادی خود را در مقابله با استبداد داخلی محمدرضاشاهی و سلطه ی آمریکای مستکبر آغاز کرد. پس از اینکه رژیم پهلوی در جریان لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی به مقابله با اسلام آمد، امام خمینی (ره)، با هدف دفاع از اسلام قیام کرد.
پی نوشت ها :
1. نک: یرواند اَبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 95-96.
2. نک: حمید بصیرت منش، علما و رژیم رضا شاه، ص 211-214 و 217.
3. نک: علی جان زاده، خاطرات سیاسی رجال ایران از مشروطیت تا کودتای 28 مرداد 1332 ص 405.
4. نک: روح الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 284-288.
5. همان.
6. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران (1320-1357)، ص 19-24.
7. پیشین، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 36-37.
8. همان، نک: پاسخ نخست وزیر سهیلی به تلگراف حضرت آیت الله قمی.
9. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران، ص 24-30.
10. همان، ص 55.
11. گروهی از هواداران نهضت اسلامی ایران و اروپا، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص 15 و 85-95، اسناد شماره 8، 9، 10 و 11.
12. نک: فخر الدین عظیمی، بحران دموکراسی در ایران، ص 371.
13. پیشین، روحانیت و اسرار فاش نشده از نهضت ملی شدن صنعت نفت، ص 155، سند شماره 40.
14. نک: روزنامه باختر امروز، 1331/5/1، به نقل از بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 180-178.
15. همان، ص 65 و جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران، ص 54.
16. نک: جریان ها و جنبش ها ی مذهبی سیاسی ایران، ص 54-55.
17. همان، ص 30-34.
18. نک: بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 460-461، ماده دوم و پنجم مرامنامه این شروط را قایل شده اند.
19. بیست سال تکاپوی شیعی در ایران، 461.
20. همان.
21. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 32-34.
22. همان، ص 55-57 و بیست سال تکاپویی اسلام شیعی در ایران، ص 464-465.
23. نک: همان، ص 463-464 و جریان ها و جنبش های مذهبی سیاسی ایران، ص 35-37.
24. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 37-41.
25. نک: حمید کرمی پور، جامعه تعلیمات اسلامی، ص 271-280.
26. همان.
27. نک: مجله یاد، ش 18، سال پنجم، بهار 1369، 138-139.
28. نک: اسلامی، عباسعلی، طلایه دار فرهنگ اسلامی در عصر اختناق (خاطرات)، ص 335.
29. نک: جامعه تعلیمات اسلامی، ص 94.
30. امام خمینی (ره)، صحیفه امام، ج 1، ص 152.
31. بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 433-435.
32. نک: بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 465-466.
33. همان، ص 63-66.
34. نک: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 3، ص 55-56.
35. مسعود برزین، شناسنامه مطبوعات ایران، ص 194، 377 و 381.
36. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 180-183 و بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 466-467.
37. نک: صحیفه امام، جلد 2، ص 299-300.
38. همان و ص 357.
39. نک: جریان و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 181.
40. نک: امام خمینی (ره) ، پیام به روحانیت، 1367/12/3.
41. سال تأسیس این حزب 1301 و 1321 ش نیز ذکر شده است: نک: بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، ص 470-473.
42. همان و جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 59-61.
43. بیست سال تکاپوی اسلام شیعی، ص 467، همچنین نک: فصلنامه تاریخ معاصر ایران، سال پنجم، ش 17، ص 297.
44. نک: یرواند اَبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 425.
45. نک: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 8، ص 123-124.
46. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 95.
47. همان، ص 95-96.
48. نک: تاریخ و فرهنگ معاصر، ش 8، ص 116.
49. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 63 و بیست سال تکاپوی اسلام شیعی، ص 468-469.
50. جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی، ص 102.
51. نک، داوود امینی، جمعیت فدائیان اسلام، ص 58.
52. همان، ص 58-59.
53. همان.
54. نک: شهید سید مجتبی نواب صفوی، فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، به کوشش سید هادی خسروی ص 37.
55. جریان ها و جنبش ها ی… ص 103 و همچنین برای ملاحظه متن اعلامیه، ر.ک به: فدائیان اسلام، ص 46-48.
56. جمعیت فداییان اسلام، ص 67-68.
57. نک: فدائیان اسلام، ص 39-40.
58. برای مطالعه وقایع ترور کسروی نک :همان، ص 49-55.
59. همان، ص 55-56.
60. جریان ها و جنبش های…، ص 109.
61. همان.
62. همان. ص 112.
63. مجله خواندنیها، شماره 26، 30 آبان 1334، سال 16، ص 10.
64. نک: همان.
65. جمعیت فدائیان اسلام، ص 322–340.
66. نک: فدائیان اسلام، تاریخ، عملکرد، اندیشه، ص 182–186 آخرین سند از شهید نواب صفوی.
67. نک: همان، صفحه 192–331.
68. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی، ص 117–118.
69. محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 18.
70. نک: سخن امام خمینی (ره) در صحیفه نور، ج 11، ص 127.
71. نک: جریان ها و جنبش های مذهبی- سیاسی ایران، ص 122.
72. نک: البدر الزّاهر، تقریرات درس آیت الله بروجردی، ص 50–58.
73. نک: جمعی از نویسندگان، شکوه فقاهت، مقاله «چشم اندازی بر دیدگاه سیاسی آیت الله بروجردی»، نوشته محمد محمدی اشتهاردی، ص 235–246.