جریان های مارکسیستی در ایران معاصر

مارکسیسم از مکاتبی است که در دوره معاصر، فضای سیاسی ایران را متأثر ساخته است. این جریان نیز همچون جریان سلطنت طلب از حمایت بیگانگان برخوردار بوده است. بیشترین تأثیر مارکسیست ها در عصر اشغال ایران پس از
چهارشنبه، 8 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جریان های مارکسیستی در ایران معاصر
جریان های مارکسیستی در ایران معاصر

نویسنده: آیت مظفری




 
مارکسیسم از مکاتبی است که در دوره معاصر، فضای سیاسی ایران را متأثر ساخته است. این جریان نیز همچون جریان سلطنت طلب از حمایت بیگانگان برخوردار بوده است. بیشترین تأثیر مارکسیست ها در عصر اشغال ایران پس از جنگ جهانی دوم بود. در این زمان آنان با حمایت دولت شوروی فعالیت های خود را گستراندند و با شعار خدمت به خلق، با بیگانگان متحد شدند و دست دشمنان ملت ایران را فشردند.

3-1. تعریف

جریان مارکسیستی، از نظر ایدئولوژیک در افکار کارل مارکس و فریدریش انگلس آلمانی ریشه دارد. این جریان با حمایت از کارگران، به هیچ روی نظام سرمایه داری را برنمی تابد و بر بنیان مادیگرایی و الحاد استوار شده است. جریان مارکسیستی پس از ورود به ایران همزمان با انقلاب مشروطه تحت عنوان دو شاخه چپ قدیم و چپ جدید مارکسیستی با تأسیس احزاب و سازمان های خاص خود، در تحولات سیاسی اجتماعی ایران به ویژه پس از شهریور 1320 ش. نقش پیدا کرد. می توان گفت که هدف این جریان ترویج افکار مارکسیستی و استقرار رژیم سوسیالیستی در ایران بوده است.

3-2. تاریخچه

خاستگاه جریان مارکسیستی اروپای غربی به ویژه آلمان و انگلیس است. مارکسیسم در واکنش به ستمگری های نظام سرمایه داری و لیبرالیزم کلاسیک حاکم بر قرن 19 اروپا پدید آمد. شکاف طبقاتی و فقر وحشتناک مردم، که پیامد لیبرالیسم کلاسیک بود، برخی را به این نتیجه رساند که راه نجات مردم، نابودی نظام سرمایه داری است. این کسان، که به راه حل های جمع گرایانه و توجه به کارگران و تهیدستان معتقد بودند، «سوسیالیست» نام گرفتند. از مهم ترین اندیشمندان سوسیالیست، کارل مارکس آلمانی است. او فرزند یک وکیل دعاوی یهودی الاصل و شاگرد هِگل بود. مجموعه افکار مارکس را همفکر او انگلس، مارکسیسم نامید. این اندیشه ها سپس به وسیله شاگردان آنها گسترش یافته، دچار انشعاب های فراوان به قرار زیر گردید: (1)

3-2-1. مارکسیسم- لنینیسم

این شاخه را لنین رهبر انقلاب شوروی پدید آورد که برخلاف مارکس برای ایجاد انقلاب سوسیالیستی منتظر تاریخ نماند، بلکه به توطئه گری و تصرف قدرت سیاسی از طریق ایجاد حزب پیشتاز مرکب از روشنفکران انقلابی اعتقاد داشت.

3-2-2. مارکسیسم- مائوئیسم

به افکار مائو تسه تونگ رهبر حزب کمونیست چین اطلاق می شود. مائو با توجه به جامعه چین به جای تکیه بر طبقه پرولتاریا یا کارگر صنعتی- که مورد توجه مارکس بود- به طبقه دهقان توجه داشت. مارکس دهقانان را ارتجاعی می دانست، امّا مائو آنها را انقلابی می انگاشت. «مائوئیسم» به عنوان «مارکسیسم چینی» نیز معروف است.

3-2-3. چپ نو

جریانی بود که در دهه 1970 م. در اروپای غربی، آمریکای شمالی، برخی کشورهای آمریکای لاتین و آسیایی از جمله ایران در بین دانشجویان و روشنفکران هواخواهانی پیدا کرد. چپ نو واکنشی بود در قبال سرسپردگی و وابستگی احزاب کمونیستی قدیمی یا چپ قدیم به روسیه، ‌این جریان گرچه با فساد دنیای سرمایه داری مخالف بود. امّا به دلیل گرایش ضد شوروی مورد توجه سازمان های اطلاعاتی غرب قرار گرفت.

3-2-4. اروکمونیزم یا کمونیزم اروپایی

سانیاگوکاریلو دبیر کل حزب کمونیست اسپانیا در دهه 1970-1980 م. جریانی را بنیان نهاد که هدف آن استقلال از رهبری مسکو، کنار گذاشتن تز دیکتاتوری پرولتاریا و نظام تک حزبی سوسیالیستی بود. هواخواهان این جریان، به انقلاب سوسیالیستی نیز معتقد نبودند و مشارکت در نظام دموکراسی چند حزبی غربی را پذیرفته بودند و به جای انقلاب به رفرم اعتقاد داشتند.

3-2-5. گورباچفیسم

واپسین و مهم ترین ضربه بر بنیاد مارکسیسم را میخائیل گورباچف وارد کرد. او بر مارکسیسم خط بطلان کشید و سیاست هایش را تحت عنوان «جزم اندیشی و ذهنی گرایی» محکوم کرد. گورباچف با اعلام سیاست گلاس نوست (2)، واژه ای روسی به معنای فضای باز سیاسی و پرسترویکا (3)، ‌به معنای بازسازی اقتصادی، ‌کوشید تا از فروپاشی شوروی جلوگیری کند؛ امّا نتوانست و اتحاد جماهیر شوروی پس از هفتاد سال حاکمیت کمونیسم فرو پاشید.
امام خمینی (ره) پیش از آن، در نامه ای به گورباچف، شکست مارکسیسم را نوید داده و با بیان اینکه مشکل اصلی کشور شما مالکیت، اقتصاد و آزادی نیست، بلکه عدم اعتقاد به خدا است، او را از پناه بردن به دنیای غرب بر حذر داشته بود. با این حال، گوباچف نتوانست معنای ژرف این پیام را دریابد. امام خمینی (ره) با بیان مشکلات بنیادین مارکسیسم پیش بینی کرده بود:
بر همه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد؛ چرا که مارکسیسم جواب گوی هیچ نیازی از نیازهای واقعی انسان نیست؛ چرا که مکتبی است مادی و با مادیت نمی توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسی ترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد. (4)

3-3. مبانی فکری

مبانی فکری جریان مارکسیستی به گونه خلاصه به قرار زیر است: (5)

3-3-1. ماتریالیسم دیالکتیک:

ماتریالیسم یا مادی گرایی اساس تفکر این جریان به شمار می رود. بنابراین مبنا، خداوند، عالم غیب، ‌ماوارء الطبیعه و امور معنوی نفی می شود و اصالت از آن ماده است. (6)

3-3-2. نفی خداوند، دین و مذهب:

از نظرگاه جریان مارکسیتی جهان آفرینش را خدایی نیست و دین و مذهب امری موهوم و عامل تخدیر جوامع است که آنها را به پذیرش ظلم و سکوت در برابر ظالمان وا می دارد.

3-3-3. زندگی اشتراکی و نفی خانواده:

مارکسیست ها اصیل ترین بنای اجتماعی را نفی می کنند و بر زندگی اشتراکی پای می فشارند.

3-3-4. نفی مالکیت خصوصی:

جریان مارکسیستی مالکیت خصوصی را عامل استثمار جامعه می داند و با آن به ستیزه برمی خیزد و در مقابل، ‌بر مالکیت دولتی و اشتراکی تأکید دارد. (7)

3-3-5. زیربنا بودن اقتصاد:

از مبانی فکری جریان مارکسیستی این است که، اقتصاد را زیربنای جامعه و حکومت می شمارد و دین، سیاست، ‌حقوق، ‌اخلاق و… را روبنای آن می پندارد. طبق نظر مارکسیست ها، ‌اقتصاد جامعه است که نوع فرهنگ، سیاست، اخلاق و… را تعیین می کند.

3-3-6. تضاد طبقاتی:

مارکسیست ها معتقدند که در هر جامعه ای دو طبقه وجود دارد: ‌یکی طبقه کوچک که صاحب ابزار تولید و مالکیت است و بر جامعه حکم می راند و دیگری طبقه اکثریت که فاقد ابزار تولید و مالکیت است و برای طبقه حاکم کار می کنند. این دو طبقه همواره در طول تاریخ با یکدیگر جنگیده اند.

3-3-7. ماتریالیسم تاریخی:

مادی گرایی تاریخی به این معناست که تاریخ از یک حرکت جبری برخوردار است و همه جوامع، ‌ناچارند مسیر زیر را سپری کنند.
شروع: کمون اولیه، برده داری، فئودالیته، سرمایه داری، سوسیالیزم، کمونیزم پایان
مارکسیست ها با اصالت دادن به ماده و مادی گرایی آسیبی جبران ناپذیر بر پیروان خود وارد ساخته اند؛ زیرا آنها را از عامل بسیار مهمّ حیات بشری یعنی معنویت محروم کرده و از کمال راستین باز داشته اند. عقل و فطرت انسان ها بر وجود خداوند گواهی می دهد. انکار خالق هستی جز بر اثر جهالت، عناد و کوردلی نیست. چه کسی می تواند این همه آثار خلقت را ببیند و به خالق هستی ایمان نیاورد؟ انکار معنویت پی آمدهای زیانبار و وحشتناکی در پی دارد که سرانجام جامعه کمونیستی شوروی را با فروپاشی روبه رو ساخت. جوامع غربی نیز هر چند به وجود خداوند معتقدند، امّا رویکرد مادّی و دوری آنها از خدا، بحران هایی سخت و جانکاه بر ایشان به ارمغان آورده است؛ بحران هایی همچون از هم گسستگی خانواده ها، جنایت، فساد، افسردگی روحی و... .
وقتی احساس مالکیت امری فطری است و حتی کودکان بی آنکه از کسی بیاموزند، ‌به مالکیت علاقمندند، نفی آن جز مبارزه با خواست فطری بشر و بی انگیزه کردن او برای پیشرفت، حاصلی ندارد.
زندگی اشتراکی نیز تباهی و نیستی نسل بشر را در پی دارد و نیازی به باز نمودن دلایل آن نیست. زیربنا دانستن اقتصاد نیز از خطاهای دیگر مارکسیسم است. آری، اقتصاد در زندگی بشر بسیار مهم است، ‌امّا به عنوان زیربنا نمی تواند مطرح باشد. اگر بخواهیم عاملی را زیربنا بدانیم، ‌آن عامل، اندیشه است نه اقتصاد.
وجود دو طبقه در همه جوامع نیز امری مردود است. در بسیاری جوامع طبقات بینابینی و متوسط وجود دارد. البتّه می توان گفت، در هر جامعه ای دو جریان حق و باطل وجود دارد، امّا این متأثر از ویژگی های فکری و اخلاقی است و چنین نیست که هر کس ثروت بیشتری دارد، بر باطل است؛ چنان که کسی را که تهیدست است نمی توان حتماً بر حق دانست. هر کس از اندیشه الهی و تقوای عملی برخوردار است، در جریان حق است؛ چه صاحب ابزار تولید و ثروت باشد و چه فقیر باشد و کسی نیز که ایمان و عمل صالح ندارد، فقیر یا ثروتمند، در جریان باطل جای می گیرد.
ماتریالیسم تاریخی و نگاه جبری به تاریخ نیز امری موهوم است؛ زیرا در عمل فرمول مارکسیست ها در بسیاری از جوامع تحقق نیافته است.
شگفت تر از همه اصول مارکسیستی، افیون دانستن دین است. دین دورغین ممکن است چنین نقش داشته باشد، امّا نمی توان این حکم را به دین راستین تعمیم داد. دین راستین، ‌یعنی اسلام و مذهب ناب یعنی تشیع، ‌نه تنها عامل سکون و توجیه گر ظلم نبوده، ‌بلکه همواره در طول تاریخ در مقابل ظلم و بی عدالتی ایستاده است. انقلاب های عظیم انبیای الهی و به ویژه رسول گرامی اسلام علیه ستم و ستمگران گواهی است بر این حقیقت. نهضت های بزرگ امامان معصوم به ویژه امام حسین (ع) و رهبری قیام ها و جنبش های ضد استبدادی به وسیله علمای بزرگ شیعه در ایران و جهان اسلام و سرانجام، انقلاب اسلامی ایران خط بطلانی است بر چنین افکار و موهاماتی.

3-4. احزاب و گروه های مارکسیست

الف: چپ قدیم

مارکسیسم به عنوان یک مکتب فکری اروپا را تحت تأثیر قرار داد، ‌امّا در آنجا محصور نماند و دیگر کشورها از جمله ایران را نیز در تأثیر خویش گرفت، اندیشه ای مارکسیستی نخستین بار همزمان با انقلاب مشروطه پا به ایران نهاد. از این پس جریان مارکسیستی در شاخه چپ قدیم سه دوره را در ایران پشت سر گذاشت: (8)
1. دوره سوسیال دموکراسی انقلابی؛
2. دوره حزب کمونیست ایران؛
3. دوره حزب توده ایران.
دوره نخست با انقلاب مشروطه آغاز شد و تا روی کار آمدن رضاخان ادامه داشت. این افکار از طریق کارگران ایرانی که به روسیه می رفتند و دانشجویانی که در اروپا درس می خواندند، به ایران وارد شد. در این دوره مارکسیست ها خود را «سوسیال- دموکرات» می نامیدند. آنان در سال 1283 شمسی حزب سوسیال دموکرات آذربایجان را تشکیل داده، سپس در سال 1284 افرادی همچون حیدرخان عمو اوغلی با نام حزب سوسیال دموکرات ایران (اجتماعیون- عامیون) در انقلاب مشروطه فعالیت می کردند. در سال 1295 شمسی گروهی از اعضای این حزب، با تغییر نام آن، «حزب عدالت» را پایه گذاری کردند. (9)
دوره دوم از روی کار آمدن رضاخان در 1299 ش. (کودتای سوم اسفند) آغاز گشت و تا سقوط حکومت او در شهریور 1320 ش. ادامه داشت. در این دوره مارکسیست ها یا سوسیال دموکرات ها نام «حزب عدالت» را در اولین کنگره حزب در سال 1299 شمسی در کنگره ی انزلی «حزب کمونیست» نامیدند. (10)
خیانت بزرگ حزب کمونیست در این دوره حمایت از رضاشاه و خنجر زدن از پشت به نهضت جنگل به رهبری روحانی آزاده میرزا کوچک خان بود که برای دفاع از مملکت اسلامی بر اساس شرع به مقابله با اشغالگران برخاسته بود. البته رضاشاه به دلیل خصلت دیکتاتوری اش تحمل هیچ حزبی را نداشت و از رو، کمونیست ها را نیز سرکوب و زندانی کرد. از جمله کمونیست های سرکوب شده گروه 53 نفر یا گروه تقی ارانی بود. ارانی در سال 1312 نشریه «دنیا» را منتشر کرد که افکار مارکسیستی را ترویج می کرد. محمد بهرامی، رضا رادمنش، ‌ایرج اسکندری، مرتضی یزدی، عبدالصمد کامبخش، احسان طبری، خلیل ملکی، بزرگ علوی و انور خامه ای از اعضای این گروه بودند که در سال 1316 زندانی و محاکمه شدند و دکتر ارانی در زندان درگذشت.
با سقوط رضاشاه در شهریور 1320 ش. کمونیست های زندانی آزاد شدند و با توجه به این تجربه که جامعه ایران زمینه پذیرش افکار الحادی کمونیستی را ندارد، ‌حزب جدیدی با عنوان «حزب توده ایران» تشکیل دادند. توده ای ها در شرایط اشغال کشور به دست شوروی، انگلیس و آمریکا، تحت حمایت دولت الحادی شوروی، توانستند هشت نماینده به مجلس بفرستند و از دولت های جدایی طلب آذربایجان و کردستان حمایت کنند.
رویارویی با نهضت ملی شدن نفت و دفاع از واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی بخش های دیگری از کارنامه سیاه چپ قدیم در این دوران است. با کودتای 28 مرداد 1332 ش. توده ای ها نیز همچون دیگر جریان ها سرکوب شدند و رهبران آن به خارج از کشور رفته، با فعالیت های فرهنگی مانند انتشار نشریه و از طرق رادیو پیک ایران سعی در نشر افکار خود داشتند.
در شرایط خفقان پس از کودتا، شماری از جوانان حزب توده، که از وابستگی حزب به شوروی و پیروی از اجانب و اتخاذ مشی مسالمت آمیز در قبال استبداد محمدرضا شاهی ناخشنود بودند، ‌جنگ چریکی و مشی مسلحانه را پیش گرفته و سازمان فداییان خلق را پدید آوردند. این گروه و گروه های دیگری که با همین تفکر و برنامه پس از این تاریخ اعلام موجودیت کردند، با عنوان «چپ جدید» شهرت یافتند. مقارن پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران حزب توده به ایران بازگشتند و با دبیر کلی نورالدین کیانوری به فعالیت پرداختند. در پرتو آزادی ایجاد شده توسط انقلاب اسلامی، ‌حزب توده پس از پیروزی انقلاب اسلامی دوباره جان گرفت، امّا در سال 1362 ش. به دنبال اقدام به براندازی نظام مقدس جمهوری اسلامی، فعالیت های آن غیرقانونی اعلام شد و حزب منحل گردد. سرانجام، فروپاشی شوروی ضربه نهایی را بر بنیاد حزب توده وارد ساخت. باقیمانده جریان مارکسیستی در دو شاخه چپ قدیم و جدید هم اینک در خارج از کشور فعالیت های کمرنگی علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی انجام می دهند. اکنون حزب توده با دبیر کلی علی خاوری و انتشار نشریه «نامه مردم» فعالیت ضعیفی در خارج از کشور دارد.

ب: چپ جدید

سازمان فداییان خلق ایران (چریک های فدایی خلق)

تمایز عمده چپ نو از قدیم در چگونگی مبارزه است. چپ نو بر مبارزه مسلحانه و چپ قدیم بر مبارزه مسالمت آمیز پای می فشرد. بر این اساس، سازمان چریک های فدایی خلق، از مهم ترین گروه های چپ نو محسوب می شود. این سازمان از پیوند دو گروه بیژن جزنی از یک سو و مسعود احمدزاده و امیر پرویز پویان از سوی دیگر پدید آمد. آنان با اتخاذ مشی چریکی، ‌چند حمله مسلحانه، از جمله حمله به ژاندارمری سیاهکل در 1349 ش. و کلانتری قلهک را سامان دادند، امّا هفده نفر از اعضا دستگیر و سیزده تن اعدام شدند. باقیمانده گروه در سال 1350 با هم ادغام و سازمان چریک های فدایی خلق را تشکیل دادند. (11) پس از پیروزی انقلاب به علت یأس از ایجاد حکومت کمونیستی در ایران، اختلافات شدید درون گروهی بر سر استراتژی مبارزه با نظام جمهوری اسلامی و بی نتیجه ماندن مبارزه مسلحانه سازمان دچار انشعاب اکثریت و اقلیت شد. اکثریت به حزب توده نزدیک شد و پس از اقدام علیه نظام جمهوری اسلامی، ‌به سرنوشت آنان دچار گشت. اقلیت نیز بر رویارویی مسلحانه با نظام جمهوری اسلامی پای می فشرد که نتیجه ای از آن نگرفت. پایایی و مانایی نظام جمهوری اسلامی ایران و فروپاشی شوروی این گروه را همچون دیگر گروه های مارکسیستی دچار استیصال کرد و سرانجام اعضای سازمان چاره ای جز گریختن به خارج در پیش ندیدند. اکنون (1387) چند گروه خود را ادامه دهنده راه فدائیان خلق اولیه می دانند. این مسئله نشانگر اختلاف شدید بین اعضای این جریان مارکسیستی است. بعضی از این گروهها عبارتند از: سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت)، سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران، سازمان چریک های فدایی خلق ایران (شاخه حسین زهری)، سازمان چریک های فدایی خلق ایران (شاخه مهدی سامع)، ‌سازمان فدائیان (اقلیت)، ‌چریک های فدایی خلق ایران (شاخه اشرف دهقانی)، سازمان اتحاد فدائیان کمونیست. (12)

سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر

این گروه پس از پیروزی انقلاب از افراد انشعابی سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک و پذیرفتن مارکسیسم با همراهی گروه های مائوئیستی تشکیل شد و با اقدامات مسلحانه ناچیز خود به مبارزه با نظام جمهوری اسلامی پرداخت، ‌امّا جز شکست نتیجه ای نگرفت.

حزب دموکرات کردستان ایران

این حزب در سال 1324 ش. هنگام اشغال ایران به دست متفقین، با حمایت مستقیم دولت شوروی بنیان نهاده شد. رهبری حزب را قاضی محمد حضیری بر عهده داشت. حزب افزون بر گرایش های سوسیالیستی، ‌از گرایش ناسیونالیسم قومی نیز برخوردار بود. اعضای حزب با پشتیبانی شوروی در حالیکه قاضی محمد لباس نظامی روسی به تن داشت، (13) دولت خودمختار کردستان را به مرکزیت مهاباد پدید آوردند که یازده ماه بیشتر دوام نیافت و قاضی محمد اعدام شد. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی این حزب فعّال شد و با سوء استفاده از ضعف دولت موقت بازرگان با تصرف برخی پادگان ها و غارت سلاح موقعیت خود را در بخش هایی از کردستان تحکیم بخشید. رهبری حزب پس از انقلاب با عبدالرحمن قاسملو بود که در سال 1368 در وین (اطریش) و پس از او صادق شرفکندی در سال 1371 در آلمان به قتل رسیدند.
این حزب نیز در کارنامه خود مزدوری و وابستگی به شوروی، اقدامات جدایی طلبانه تحت عنوان خود مختاری کردستان و وابستگی به دولت بعثی عراق، ‌آمریکا و صهیونیزم علیه منافع ملی و نظام جمهوری اسلامی را به ثبت رسانده است و هنوز هم کمابیش به فعالیت های تخریبی خود ادامه می دهد. (14) هم اکنون (1387) حزب دموکرات به دو جناح طرفدار عبدالله حسن زاده و مصطفی هجری تقسیم شده است.

کومله

این گروه با عنوان حزب (سازمان) زحمتکشان کردستان مشهور به کومله در منطقه کردستان فعال بوده است. اعضای حزب مدّعی اند که به سال 1348 آن را بنیان نهاده اند، امّا در سال 1357 با شعار دفاع از دهقانان اعلام موجودیت کرده اند، کومله علاوه بر گرایش های مارکسیستی مائوئیستی، از ناسیونالیزم کُرد دفاع می کند و کارنامه اش در باب وابستگی به بیگانگان و ضدیت با منافع ملی همچون حزب دموکرات است. این گروه با حمایت دولت بعثی عراق و سلاح هایی که از پادگان های منطقه غارت کرده بود، به جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی پرداخت. امّا با گسترش اقتدار دولت جمهوری اسلامی در معرض اضمحلال قرار گرفت. دبیر کل این حزب صلاح الدین مهتدی است. این حزب با استقرار در کردستان عراق گاهی به اقدامات کم جان علیه جمهوری اسلامی دست می زند.

پژاک

حزب حیات آزاد کردستان یا پژاک شاخه ای از حزب کارگران کردستان ترکیه P.K.K است که در کنگره نهم پ.ک.ک در تاریخ 1382/8/4 در محلی به نام قرارگاه هارون در خاک عراق و با حضور تعدادی از افراد آمریکایی و انگلیسی این حزب تأسیس شد. توضیح اینکه پس از دستگیری و زندانی شدن عبدالله اوجالان رهبر کردهای شورشی ترکیه، در کنگره هشتم حزب کارگران کردستان ترکیه به تاریخ 1381/1/16 مقرر گردید که حزب پ.ک.ک علاوه بر ترکیه در ایران، عراق و سوریه نیز شعبه هایی داشته و فعالیت کند. بر این اساس پس از تأسیس پژاک در کنگره نهم قلمرو فعالیت آن مناطق کردنشین ایران قرار گرفت. (15)
دبیر کل پژاک رحمان حاجی احمدی نام دارد که عضو شورای پ.ک.ک و از عناصر قدیمی حزب دموکرات کردستان است. بعضی از اعضای پژاک نیز همان نیروهای حزب دموکرات کردستان هستند که به آن پیوسته اند.
با آنکه پژاک شاخه ی ایرانی «کنگره خلق کردستان» است که با حمایت آمریکا جهت فشار بر ایران، ترکیه، عراق و سوریه تشکیل شده است، ‌بسیاری از اعضای آن ایرانی نبوده، اهل ترکیه و سوریه اند. این گروه تلاش می کند تا تعداد زیادی از زنان را به تشکیلات خود جذب کند.
پژاک با آنکه به لحاظ ایدئولوژیک گرایشات مارکسیستی و قومی دارد هم اکنون- در شرایط اشغال عراق توسط آمریکا (پس از سقوط صدام حسین)- تحت حمایت آمریکا و اسرائیل به اقدامات ایذایی و حرکت های تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی و مردم مسلمان کرد دست می زند.
کارشناسان و ژنرال های آمریکایی در مقرهای این حزب حضور یافته و آموزش ها و دستورالعمل های لازم را به آنان ارائه می کنند. (16) نیز عثمان اوجالان برادر عبدالله اوجالان در مصاحبه با روزنامه الشرق الاوسط اعلام کرد که اسرائیل به پژاک کمک می کند و آنان با سلاح های آمریکایی علیه کشورهای منطقه به فعالیت های تروریستی ادامه می دهند. (17) واپسین سخن این که جریان مارکسیستی به دلیل وابستگی به دولت شوروی و دیگر قدرت های بیگانه، فقدان درک درست از بافت ایدئولوژیک مردم ایران و دست زدن به اقدامات غیرعقلایی، عجولانه و عاطفی همچون مبارزه مسلحانه بدون ارزیابی و سنجش امکانات، هیچ گاه نتوانست در بین توده های مردم جایگاهی پیدا کند و به دلیل همکاری با بیگانگان در نتیجه به کشور خیانت کرده است.

پی نوشت ها :

1. نک: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، سیاست و سازمان حزب توده، ج 1، ص 17-23.
2. Glasnost.
3. Perestroika.
4. امام خمینی (ره)، آوای توحید، نامه امام خمینی به گورباچف، با شرح آیت الله جوادی آملی (حامل نامه) ص 9-10.
5. برای اطلاع بیشتر نک: عبدالرسول بیات و همکاران، فرهنگ واژه ها، ص 480-498؛ حسین بشیریه، تاریخ اندیشه سیاسی در قرن بیستم، ج 1، مارکسیسم.
6. غلامرضا علی بابایی، فرهنگ علوم سیاسی، ج 1، ص 699-700.
7. نک: ژان ژاک، ‌آثار بزرگ سیاسی از ماکیاولی تا هیتلر، ترجمه لی لا سازگار، ص 289-294.
8. نک: مقدمه احسان طبری بر کتاب «شمه ای درباره تاریخ جنبش کارگری ایران، نوشته عبدالصمد کامبخش، ص 7.
9. محسن مدیر شانه چی، فرهنگ احزاب و جمعیت های سیاسی (تهران: نشر نگاه معاصر، 1384)، ص 89.
10. همان و نک: احسان طبری، ‌کژ راهه، خاطراتی از حزب توده، ص 16.
11. نک: سرهنگ غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، ص 380-386.
12. نک: لطف علی لطیفی، «ضد انقلاب خارج از کشور»، فصلنامه حصون، ش 14، زمستان 1386، ص 236.
13. علی بهجت، انقلاب اسلامی و کردستان، ‌بی نا، بی تا، ص 83-86 و قدرت الله بهرامی، «قومیت گرایی در کردستان»، حصون، ش 14، ص 224.
14. نک: پیشین، سیاست و سازمان حزب توده ج 1، ص 362-367.
15. نک: اینترنت، سایت یوتوپیا، ‌1386/8/8 و قومیت گرایی در کردستان، حصون ش 14، ص 226.
16. نک: محمد نزهت زاده، موقعیت کنونی پژاک و چالش های رودرروی آن، سایت رنسانس، 2007/10/2 و بهرامی، پیشین، ص 228.
17. نک: رونامه، جمهوری اسلامی، 1386/9/3، ش 8207 ص 2 و بهرامی پیشین، ص 227.

منبع : مظفری( قنبری) ، آیت، (1341)، جریان شناسی سیاسی ایران معاصر، قم: زمزم هدایت ، 1385.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما