گروه دوم: [دحوالارض]
مقدمه
آیه ی 30 سوره ی نازعات از جمله آیات قرآنی است که در آن ویژگی دحوالارض بیان شده است. آن گونه که در گذشته به طور اجمال گفته شد، برخی از نویسندگان با ارائه تفاسیری خاص از این ویژگی، آن را بیانگر شکل زمین می دانند. ما در این قسمت به تفصیل به بیان و نقد این دیدگاه ها خواهیم پرداخت.آیه:
«والارض بعد ذلک دحاها» (1) (و بعد از آن زمین را گسترش داد).
همان گونه که اشاره شد در کتب لغت برای ماده «دحو» دو معنای عمده «گسترش دادن (2) و حرکت دادن [غلطاندن]» (3) ذکر شده است. بسیاری از دانشمندان با ذکر این نکته که واژه ی «دحیه» در زبان عربی به معنای تخم مرغ است، دحوالارض را به معنای «تخم مرغی قرار دادن زمین» دانسته و آیه شریفه را بیانگر شکل زمین می دانند.
الف) عبدالرحیم ماردینی (4) همانند محمد کامل عبدالصمد (5) از قول کتب لغت «دحاها» را به «جعلها کالدحیه» (آن را مانند تخم مرغ قرار داد) معنا می کند و آیه را بیانگر شکل کروی زمین می داند.
برخی از نویسندگان، نه تنها کرویت زمین را از آیه استفاده کرده اند، بلکه با توجه به شکل تخم مرغ، فرورفتگی دو قطب زمین را نیز که در علم امروز اثبات شده است، از آیه استفاده کرده اند.
ب) دکتر سمیر عبدالحلیم در این باره می نویسد: «کلمه دحاها در آیه شریفه که از دحیه به معنای تخم شترمرغ گرفته شده است؛ نه تنها کرویت زمین را اثبات می کند؛ بلکه بیانگر شکل بیضوی زمین نیز هست چرا که قطر زمین در استوا 42 کیلومتر بیشتراز قطر آن در دو قطب است». (6)
ج) محمد علی محمد سامی، (7) شوقی ابوخلیل (8) و دکتر حسن ابوالعینین (9) از دیگر نویسندگانی هستند که با بیاناتی مشابه، بیضوی بودن زمین را از این آیه برداشت نموده اند.
د) یکی از نویسندگان صاحب نظر عرب با ذکر این نکته که زمین در حقیقت به شکل گلابی است؛ یعنی دو قطب آن کمی برآمده و قطب جنوب آن کمی فرورفته است؛ آیه را اشاره به این شکل خاص زمین می داند چرا که در واقع تخم مرغ [دحیه] این گونه شکلی دارد. (10)
هـ) برخی دیگر از نویسندگان اگر چه دحو را در آیه شریفه و به معنای «حرکت دادن» می دانند ولی گسترش و کرویت زمین را از لوازم آن می شمارند و می نویسند: «دحو به معنای پهن کردن زمین، نتیجه معانی لغوی دحوالارض است که به حرکت در آوردن می باشد؛ زیرا هنگامی که کره زمین به حرکت و گردش درآمد و از جایگاه خود رانده شد، توده ای روان و آتشین بود و در اثر حرکات گوناگون به خصوص حرکت دورانی، هم به صورت کره درآمد و هم بر وسعت و پهنای آن به اندازه ی قابل ملاحظه ای افزوده شد». (11)
و) برخی از نویسندگان معاصر عرب شدیداً با این گونه برداشت از آیه مخالف است و آن را متابعت از علوم ضاله و گمراه کننده می داند. وی اگر چه قائل به کرویت زمین است ولی درباره ی نحوه کروی شکل شدن زمین می نویسد: «خداوند از همان لحظه اول آفرینش زمین، آن را به صورت کروی و آماده برای زندگی بشر خلق کرد. » (12)
نقد و بررسی
باید دانست که واژه «دحیه» در هیچ یک از کتب لغت معتبر به معنای تخم پرنده نیامده است و کسانی هم که این معنا را از کتب لغت نقل کرده اند، هیچ گونه منبع و آدرسی ذکر ننموده اند.فقط در بعضی از کتاب های لغت به لانه برخی پرندگان که بر روی خاک آشیانه می سازند «اُدحیّ» گفته شده، که آن هم به این خاطر است که آن پرنده هنگام ساختن لانه، سنگ ریزه و خاک ها را با پنجه خود به اطراف پرتاب نموده و محل تخم گذاری خویش را پهن و گسترده می نماید. (13) و اگر در جایی واژه دحیه به تخم پرنده اطلاق شده است، واژه ای غیر فصیح بوده کما اینکه برخی دانشمندان به این نکته اشاره کرده اند. پس بنابراین تعبیر «دحاها» نمی تواند به معنای «آن را تخم مرغی شکل قرار داد» باشد.
اما اگر «حرکت دادن» را معنایی برای ماده «دحو» در این آیه بپذیریم، هر چند حرکت زمین از آن قابل فهم است و از نظر علمی اثبات شده است که شکل کروی زمین در نتیجه حرکت وضعی آن است ولی بعید است که آیه به این مسئله، مستقیماً اشاره داشته باشد.
و در صورتی که غلطاندن را معنای مقبولی برای ماده «دحو» در آیه ی شریفه بدانیم شاید اشاره ای به کرویت زمین داشته باشد؛ زیرا بیشتر، اشیاء کروی هستند که قابل غلطاندن می باشند.
گروه سوم: [فجّ عمیق]
مقدمه:
آیه ی 27 سوره ی حج ناظر بر دعوت عمومی مردم از سوی حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای انجام فریضه حج است تا پیاده یا سوار بر مرکب، از هر راه دوری قصد خانه خدا کنند. خداوند متعال در این آیه شریفه برای بیان طولانی و مشکل بودن راهی که حجاج باید طی کنند، عباراتی رابه کار برده است که برخی نویسندگان آن را اشاره به کرویت زمین می دانند.آیه:
«واذن فی الناس بالحج یاتوک رجالا و علی کل ضامر یاتین من کل فج عمیق» (14)(و حج را به مردم اعلام کن تا به سوی تو آیند، در حالیکه پیاده و [سوار] بر مرکب لاغری هستند و از هر دره ژرف [و راه دوری] می آیند).
بحث لغوی:
«رجال» جمع رَجِل و رَجیل است و به معنای پیاده به کار می رود. و از رِجل [پا] اشتقاق انتزاعی دارد. مراد از «ضامر»، هر آن چیزی است که خالی از زواید باشد خواه حیوان باشد و خواه غیر حیوان. (15)واژه ی «فج» در اصل به معنای باز و گشاده بودن است. (16) و درباره ی راه، دره و فاصله میان دو کوه (17) و نیز جاده های وسیع (18) به کار می رود. «عمیق» صفت مشبه از ماده «عمق» و به معنای گودی (19) است. به گفته برخی لغویون این واژه اگر صفت برای راه قرار گیرد معنای دوری و فاصله زیاد می دهد. (20)
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
برخی از مفسران و نویسندگان به کار رفتن واژه عمیق، به جای بعید را در این آیه شریفه اشاره به کرویت زمین می دانند.الف) دکتر محمد راتب النابلسی در جواب به این سوال که چرا قرآن از واژه ی عمیق به جای واژه ی بعید استفاده کرده است؛ می نویسد: «این تعبیر دقیق قرآنی اشاره ای به کرویت زمین است زیرا خطوط روی سطح زمین مستقیم نیستند بلکه منحنی اند و خط منحنی نیاز به بعد سومی دارد که آن عمق است؛ لذا خداوند از دوری و طولانی بودن جاده ها با تعبیر «فج عمیق» یاد کرده است». (21)
ب) محمد سامی محمد علی از دیگر نویسندگان عرب است که در این باره می نویسد: «فاصله میان دو نقطه که از لحاظ ارتفاع در یک سطح باشند با واژه «بعید» بیان می شود ولی از آنجاییکه به خاطر کرویت زمین، دیگر اماکن نسبت به مکه گودتراند، در این آیه شریفه از کلمه «عمیق» استفاده شده است». (22)
ج)صاحب تفسیر روشن نیز در استدلالی مشابه، آیه را اشاره به کرویت زمین می داند و می نویسد: «واژه عمیق اشاره به این نکته است که شهرهای دور از مکه همانند گودیهای اطراف این بلندی هستند و این به خاطر کرویت زمین و واقع شدن مکه در نزدیکی خط استوا است که باعث شده اماکن روی کره زمین هر چه از این خط دورتر قرار گیرد، گودتر و پست تر باشند». (23)
د) دکتر سمیر عبدالحلیم (24) و دکتر شوقی ابوخلیل (25) از دیگر کسانی هستند که آیه را اشاره به کرویت زمین می دانند.
جمع بندی و بررسی:
در مورد دیدگاه های ارائه شده پیرامون آیه ی فوق تذکر دو نکته لازم به نظر می رسد:الف) همان گونه که لغویون تصریح کرده اند، «فجّ» در بیشتر موارد به راه هایی اطلاق می شود که از بین کوه ها و دره ها می گذرد. با توجه به این نکته، شاید تعبیر «عمیق» اشاره به گودی و فراز و نشیب این راه ها باشد که نشان دهنده سختی مسیری است که حاجیان باید برای رسیدن به مکه طی کنند.
ب) استفاده کرویت زمین از آیه شریفه مبتنی بر اثبات این دو امر است.
1. واژه ی عمیق در آیه شریفه برای نشان دادن بعد و دوری مسیر باشد.
2. واژه ی عمیق برای بیان مسافت در یک مسیر صاف به کار نمی رود و آنچه صاحب معجم مقاییس اللغه نقل کرده است، برداشت شخصی او با توجه به کاربرد این واژه در این آیه بوده است.
و با توجه به سیاق آیات و مراجعه به کتاب های لغت، پیرامون کلمه عمیق، می توان آیه را اشاره به کرویت زمین دانست.
گروه چهارم: [نقص الارض من اطراف ها]
مقدمه:
کاسته شدن از اطراف زمین، از ویژگی هایی است که در برخی از آیات به آن اشاره شده است و بعضی از صاحب نظران با ارائه تفسیری خاص از این ویژگی، این آیات را از جمله آیات نجومی قرآن شمرده اند. در مورد اینکه مراد نقص اطراف زمین چیست، تفاسیر متعددی ارائه شده است که دانشمندان و نویسندگان بنابر برخی از آنها کرویت زمین و علاوه بر آن فرو رفتگی قطب های آن را از این آیات استفاده کرده اند.آیات:
«او لم یروا انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها» (26)(و آیا اطلاع نیافته اند که به سراغ زمین می آییم در حالیکه از اطرافش، آن را می کاهیم).
«افلا یرون انا ناتی الارض ننقصها من اطرافها» (27)
(و آیا نمی بینند که ما به سراغ زمین می آییم در حالیکه از اطرافش آن را می کاهیم).
بحث لغوی:
«نقص» در لغت به معنای کم کردن و کاستن است. (28) و در لغت عرب، «اطراف» جمع طرف است و به مرز، پایان (29) و منتهی الیه شیء (30) گفته می شود.دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
دیدگاه هایی که درباره ی این ویژگی ارائه شده است را می توان به صورت زیر برشمرد.الف) کاسته شدن سرزمین های کفار و اضافه شدن آن به بلاد مسلمین، این تفسیر از ضحاک و مقاتل و حسن نقل شده است. (31)
ب) ویران و خراب شدن سرزمینها به صورت تدریجی. (32)
ج ) منظور از نقصان زمین مرگ و فقدان عالمان است. این تفسیر در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که امام فرمودند: «نقصانها ذهاب عالمها». (33)
د) منظور از زمین، اهل زمین است که تدریجاً و دایماً با زندگی وداع می کنند. (34)
هـ) مراد زیر آب رفتن تدریجی قسمتی از زمین به واسطه بالا آمدن دریاها و نیز پرشدن شکاف های زمین از آب است. (35)
و) مقصود کم شدن حجم و جرم زمین است.
محمد علی محمد سامی، در تفسیر این آیه، این گونه می نویسد: «چون زمین از خورشید جدا شده است به مرور زمان سردتر می شود و با سفت شدن پوسته آن برخی مواد به صورت مواد مذاب و بخار، از شکاف های زمین به خارج پرتاب می شوند». (36)
دکتر زغلول النجار نیز، نقص و کاسته شدن اطراف زمین را به خاطر خروج دایمی مواد روان و مذاب و نیز گازهای محبوس در زمین می داند، ایشان به کار رفتن فعل مضارع در آیه را بیانگر استمرار این جریان می داند و می نویسد: «دانشمندان تأیید می کنند که زمین در آغاز، حداقل 200 برابر حجم کنونی بوده است». (37)
ز) برخی از نویسندگان دو قطب زمین را، اطراف زمین معرفی می کنند و نقص را، فرورفتگی آن می دانند که کوتاه بودن قطر زمین در قطبین نسبت به استوا نشانگر آن است. (38)
دکتر منصور حسب النبی، فرو رفتگی قطب ها را نتیجه حرکت وضعی زمین و خمیری بودن ماده ی اولیه تشکیل دهنده ی آن می داند که باعث شده، زمین این شکل خاص را به خود بگیرد، ایشان این مطلب علمی را به عنوان یک احتمال در معنای آیه ذکر می کند. (39)
محمد کامل عبدالصمد (40) و عبدالرحیم ماردینی (41) نیز از افرادی هستند که این تفسیر را برای آیه پذیرفته اند.
نقد و بررسی:
با توجه به این نکته که سوره ی رعد و انبیاء از سوره های مکی هستند و در مکه هنوز فتوحاتی حاصل نشده بود، نمی توان مراد از نقص زمین را، کاسته شدن از سرزمین های کفار دانست.چند نکته نیز، اثبات مدعای کسانی که آیه را در صدد بیان شکل کروی وار زمین می دانند را با مشکل روبرو می کند.
1. سیاق این آیات درباره ی زندگی دنیوی، مرگ و سپس حسابرسی است و این مسئله ارتباط چندانی با شکل زمین ندارد بلکه موید تفاسیر دیگر در مورد آیه است.
2. در هر دو آیه لفظ «اطراف» به صورت جمع [اطرافها] آمده است و اگر مراد، دو قطب زمین باشد شایسته تر این بود که به صورت تثنیه [طرفیها] به کار می رفت.
البته با قبول قاعده ی جواز استعمال لفظ در بیشتر از یک معنا در آیات قرآن، می توان این تفسیر را، به عنوان احتمالی در آیه مطرح کرد، و آنچه با سیاق آیات مناسب است و برخی روایات نیز آن را تأیید می کنند، این است که منظور از نقص زمین، مرگ اهل و ساکنان زمین مخصوصاً عالمان و بزرگان آن باشد.
گروه پنجم: [تکویر الیل علی النهار و النهار علی الیل]
مقدمه:
آیه ی شریفه ی 5 سوره ی زمر، پیچیده شدن شب بر روز و روز بر شب را بیان می کند و با توجه به اینکه این جریان در جو اطراف زمین اتفاق می افتد و حقیقت این دو به دور کره زمین پیچیده می شوند، برخی از مفسران و دانشمندان کرویت زمین را از این آیه شریفه استفاده کرده اند.آیه:
«یکور اللیل علی النهار و یکور النهار علی اللیل» (42)(شب را بر روز و روز را بر شب می پیچد. )
بحث لغوی:
«تکویر» در لغت به معنای دور زدن و جمع کردن (43) آمده است و بیشتر برای مواردی به کار می رود که چیزی به صورت دایره وار و پیچیده شود. (44)دیدگاه ها و نظریات مفسران:
الف) تفسیر نمونه پیچیده شدن شب و روز را بر هم دیگر چنین ترسیم می کند: «اگر انسان بیرون کره زمین ایستاده باشد و به منظره حرکت وضعی زمین به دور خورشید و پیدایش شب و روز بر گرد آن نگاه کند، می بیند که گویی به طور مرتب از یک سو، نوار سیاه رنگ و بر روشنای روز پیچیده می شود و از سوی دیگر نوار سفید رنگ روز بر سیاهی شب... و با توجه به گفته های لغت، در ماده تکویر و نکته لطیفی که در آیه نهفته است روشن می شود... و آن اینکه زمین کروی است و به دور خودش گردش می کند». (45)ب) صاحب تفسیر فرقان نیز با اشاره به معنای لغوی تکویر، کرویت زمین را از این تعبیر دقیق استفاده کرده است و می نویسد: «اگر کرویت زمین نبود، پیچیده شدن شب و روز برهم دیگر امکان نداشت و در آن صورت یا فقط شب بود و یا فقط روز». (46)
ج) دکتر منصور حسب النبی، پس از طرح این سوال که چرا خداوند متعال از تغییر شب و روز از افعالی همچون «یبسط» و «یغیر» استفاده نکرده و لفظ «یکوّر» را بکار برده است، به این نکته اشاره می کند که «تکویر» به معنای پیچیدن چیزی دور جسمی کروی است و از آنجا که جو زمین به دور زمین پیچیده شده و نور خورشید با برخورد به مولکولهای هوا در جو، روز را ایجاد می کند و از طرفی چرخش زمین باعث پیچیده شدن روشنایی روز و تاریکی شب، به دور زمین می گردد، خداوند متعال در آیه ی شریفه واژه ی «یکور» را بکار برده است. (47)
یوسف الحاج الحمد، احتمال مکعب یا مستطیل یا سطح صاف بودن زمین را با توجه به معنای فعل «یکور» رد می کند و آیه را فقط با کرویت زمین سازگار می داند. (48)
از دیگر نویسندگان صاحب نظر عرب، که کرویت زمین را از آیه ی شریفه استفاده کرده اند: دکتر محمد حسن هیتو، (49) دکتر سلیم عبدالحلیم (50) و عبدالرحیم ماردینی (51) هستند.
جمع بندی و بررسی
با توجه به آنچه در کتابهای لغت درباره ی ماده «کور» آمده است و دقت در به کار رفتن این واژه ی خاص، در حالیکه بسیاری از افعال دیگر نیز می توانند تغییر و جابجا شدن شب و روز را برسانند و همچنین با نگاهی به یافته های علمی و قطعی در این باره، می توان آیه را اشاره به کرویت زمین دانست.گروه ششم: [مدّالارض]
مقدمه:
در بخش های قبلی، ویژگی «مدالارض» و برخی دیدگاه ها در تفسیر آن ذکر شد. گروهی از صاحب نظران این ویژگی را اشاره به شکل زمین می دانند که به بررسی کلام آنها می پردازیم.آیات:
«وهو الذی مد الارض» (52) (و او کسی است که زمین را گسترانید).«والارض مددناها» (53) (و زمین را گستراندیم).
«والله جعل لکم الارض بساط» (54)
(و خدا زمین را برای شما گسترده قرار داد).
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
همان گونه که قبلاً گفته شد مد و بسط در لغت به معنای گستردن و کشیدن (55) است و گروهی از اندیشمندان از این ویژگی زمین، کرویت آن را استفاده کرده اند.الف) یکی از دانشمدان با توجه به اینکه در این آیات، زمین به صورت مطلق آمده است و به مد و بسط زمین، اشاره خاصی نشده است، مراد آیه را گسترده بودن تمام مناطق زمین در تمام جهات می داند و می نویسد: «از آنجاییکه ما هر جای زمین که برویم زمین در چهار طرف ما پهن و گسترده شده است، می توان فهمید که زمین کروی شکل است چرا که پهن بودن زمین در چهار جهت؛ آن هم در همه جای زمین فقط با این شکل هندسی سازگار است». (56)
اگر زمین مربع، مثلث، و یا سطحی قرص گون باشد، ممکن است انسان در نقطه ای از زمین قرار گیرد که زمین در یک جهت او گسترده نباشد بلکه در سمتی از او آسمان قرار گیرد. (57)
ب) دکتر منصور حسب النبی، بکار بردن واژه های مد و بساط را برای بیان این معنای ظریف، از اعجاز لغوی قرآن می داند زیرا هم به ظاهر زمین اشاره دارد و هم حقیقت و کروی بودن آن را می فهماند. (58)
ج) احمد متولی، دیگر نویسنده عرب است که این آیات را اشاره به کرویت زمین می داند و می نویسد: «انسان هر جای کره زمین به دور او پهن [ممدود، منبسط] شده است و این فقط با کرویت زمین سازگاری دارد؛ چرا که اشکال دیگری که دارای گوشه هستند اگر انسان بر روی زاویه آن قرار گیرد؛ این خصوصیت وجود ندارد. »(59)
د) دکتر حسن ابوالعینین، (60) دکتر سمیر عبدالحلیم؛ (61) احمدالمرسی (62) و یوسف الحاج احمد (63) از دیگر کسانی هستند که با بیاناتی نسبتاً مشابه، آیات را اشاره به کرویت زمین می دانند.
نقد و بررسی:
در صورتی که قبول کنیم، مراد از مد و بسط زمین، گسترده بودن آن در تمام مکان های روی زمین، آن هم در تمام جهات چهارگانه است؛ می توان این آیه را اشاره به کرویت زمین دانست چرا که کره تنها شکل هندسی است که این خاصیت را دارد، اما قبول این اطلاق در معنای آیه مشکل به نظر می رسد.گروه هفتم: [لا الیل سابق النهار]
مقدمه:
خداوند متعال در سوره ی یس، پس از آن که در چند آیه، از نشانه بودن شب و روز و نیز حرکت خورشید و ماه سخن می گوید، به نظم موجود در حرکت اجرام آسمانی اشاره می کند و از نرسیدن خورشید به ماه و پیشی نگرفتن شب بر روز سخن می گوید. برخی از نویسندگان و مفسران با ارائه تفسیری خاص از عبارات «ولا الیل سابق النهار» (و نه شب بر روز پیشی گیرنده است) حرکت و کرویت زمین را استفاده کرده اند.آیه:
«لا الشمس ینبغی لها ان تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون» (64)(نه خورشید برایش سزاوار است که ماه را دریابد و نه شب بر روز پیشی گیرنده است در حالیکه هر یک در مداری شناورند).
دیدگاه ها و نظریات مفسران و دانشمندان:
این آیه پس از آیاتی که از حرکت خورشید و منازل ماه سخن می گوید، آمده است. برخی از نویسندگان از این فرموده قرآن که: «شب بر روز پیشی نمی گیرد» کرویت زمین را برداشت کرده اند و بر این برداشت دلایل و براهینی اقامه نموده اند.الف) محمد متولی شعراوی، از جمله کسانی است که آیه را دال بر کرویت زمین می دانند. ایشان هدف خداوند متعال از نزول این آیه را، تصحیح یک اشتباه رایج در بین عرب قبل از اسلام می داند و می نویسد: «اعراب ابتدای هر ماه قمری را با شب شروع می کنند، مثلا غروب خورشید در آخرین روز شعبان را بیانگر آغاز ماه رمضان می دانند. آنان با توجه به این رسم می گفتند: «الیل یسبق النهار» (شب بر روز مقدم شده است) و لازمه این حرف آن است که روز برشب مقدم نمی شود. [الیل لایسبق النهار] خداوند متعال درباره ی جمله دوم سخنی نفرمود، زیرا کلامی صحیح و مطابق با واقع بود؛ ولی جمله اول را تصحیح نموده و فرمود: «ولا الیل سابق النهار» پس، بنابراین، نه شب بر روز مقدم می شود نه روز بر شب. و نتیجه آن چنین است که، شب و روز هر دو در یک زمان باهم برروی زمین موجودند. و این مسئله فقط در صورت کروی بودن زمین صحیح است. (65)
ب) یکی دیگر از نویسندگان درباره ی آیه می نویسد: «این آیه بیان کننده کروی بودن زمین است و می گوید شب و روز هر دو در یک زمان بر روی سطح زمین موجودند، چرا که اگر زمین سطحی صاف بود از این دو حالت خارج نمی شد، یا همیشه [در کل سطح زمین] شب و یا همیشه روز بود». (66)
ج) دکتر منصور حسب النبی (67)، نیز مانند دکتر حسن ابوالعینین (68) وجود شب و روز در دو نیمکره زمین را از این آیه فهمیده می شود را دلیل بر چرخش و کرویت زمین می داند.
د) از دیگر کسانی که کرویت زمین را از این آیه استفاده کرده اند، دکتر سمیر عبدالحلیم (69) و صبری الدمرداش (70) هستند.
هـ)تفسیر نمونه، ذیل این آیه ی شریفه، حرکت سریع تر ماده در برج های دوازدگانه را دلیل نرسیدن خورشید به آن می داند [چرا که در آیه، حرکت ظاهری ماه و خورشید مراد است و ماه این مسیر را سی روز و خورشید آن را یک سال طی می کند. ] و درباره ی سبقت نگرفتن شب بر روز می نویسد: «شب بر روز پیشی نمی گیرد که بخشی از آن را در کام خود فرو برد و نظام موجود را به هم ریزد. بلکه همه اینها مسیر خود را میلیون ها سال بدون کم ترین تغییر ادامه می دهند». (71)
نویسندگان این تفسیر، گردش ظاهری خورشید، ماه، شب و روز به دور زمین را تفسیری برای عبارت «کل فی فلک یسبحون» می دانند، که ضمناً، کرویت زمین از آن قابل فهم است.
نقد و بررسی:
1. علی رقم تحقیق گسترده ای که در کتاب های تفسیر و روایات انجام شد، هیچ گونه دلیلی بر آنچه شعراوی به عنوان سبب نزول آیه ذکر کرده است، یافت نشد. علاوه براین که به نظر نمی رسد آنجه ایشان به عنوان خطای اعراب بیان نمود مسئله مهمی باشد که خداوند متعال برای تصحیح آن آیه ای را نازل فرماید.2. آنچه عبدالرحیم ماردینی به عنوان نتیجه ی مسطح بودن زمین بیان کرد، شب بودن همیشگی و یا روز بودن همیشگی است [نهار دائم او لیل دائم] اما این نتیجه گیری صحیح نیست، چرا که حتی در صورت مسطح بودن زمین نیز، شب و روز می توانند در سطح آن موجود باشند، البته یکی بعد از دیگری، و اجتماع آنها با هم غیر ممکن است.
3. سیاق آیات موید معنایی است که تفسیر نمونه ارائه داد زیرا آیات قبل بیانگر نظم حاکم برجهان است که با تقدیر الهی جاری شده است.
4. با توجه به این نکته که، مسابقه و پیش افتادن یکی از آن دو در صورتی ممکن است که هر دو در زمان واحدی موجود باشند، وجود شب و روز در یک زمان، از آیه فهمیده می شود و از آنجاییکه این اجتماع فقط در صورت کروی بودن زمین امکان دارد؛ می توان کرویت زمین را لازمه ی معنای آیه دانست.
گروه هشتم: [بیاتاً او ضحیً]
مقدمه:
آنگاه که انسان ها خدا را فراموش کنند و به سخنان او گوش فرا ندهند و از رحمت و هدایت او بهره ای نبرند، خشم خداوند را بر خود خریده اند و مستحق عذاب او شده اند. این سنتی از سنت های الهی است. خدای متعالی در قرآن، مردم را از عذاب خویش بیم می دهد؛ عذابی که ممکن است صبحگاهان و یا شامگاهان نازل شود. برخی از اندیشمندان نیز این آیات را اشاره به کرویت زمین می دانند.آیات:
«افامن اهل القری ان یاتیهم باسنا بیاتا و هم نائمون * او امن اهل القری ان یاتیهم باسنا ضحی و هم یلعبون» (72)(آیا اهل این آبادی ها ایمن شده اند، از اینکه سختی [مجازات] ما شبانگاه به آنان برسد در حالیکه آنان خواب باشند و آیا اهل این آبادی ها ایمن شده اند از اینکه سختی [مجازات] ما نیمروز به آنان در رسد در حالیکه آنان بازی می کنند).
«اتاها امرنا لیلا او نهارا» (73) [ناگهان] در شبی یا روزی فرمان [نابودی] ما بدان در رسد).
دیدگاه ها و نظریات دانشمندان و مفسران:
الف) احمد المرسی حسین جوهر، درباره ی آیات 97و98 سوره ی اعراف می نویسد: «معنای آیه چنین است که فرمان و امر خدا زمانی خواهد آمد که در آن لحظه جزئی از زمین شب و جزئی دیگر روز است. پس بنابراین، می بایست شب و روز در هر لحظه با هم موجود باشند و این مئسله فقط در صورت کرویت زمین امکان پذیر است». (74)ایشان تعبیر «او» در آیه ی 24 سوره ی یونس را دلیل برهم زمانی شب و روز بر روی کره زمین دانسته و آن را اثبات کننده کرویت زمین می داند.
ب) دکتر منصور حسب النبی، آیه ی 24 سوره ی یونس را درباره ی پایان جهان و لحظه آغاز قیامت می داند و می نویسد: «خداوند در این آیه به این مسئله اشاره می کند که روز قیامت آغاز خواهد شد، در زمانی که یا شب و یا روز و از آنجاییکه شب و روز هر دو با هم بر روی کره زمین وجود دارند، خداوند این گونه تعبیر کرده است». (75)
ج) عبدالرزاق نوفل، نیز از کسانی است که با استدلالی مشابه، کرویت زمین را از این آیه استفاده کرده است. (76)
نقد و بررسی:
آیه ی اول درباره ی عذاب الهی در دنیاست که هرگاه خداوند آن را اراده کند، شب یا روز برای او فرقی نمی کند و این عذاب یکباره نازل خواهد شد و گناهنکاران هیچ گاه از آن در امان نخواهند بود. آیه ی دوم نیز در سیاق آیاتی است که ناپایداری و فانی بودن زندگی دنیوی را بیان می کنند این آیات، زندگی در این دنیا را به باغ سرسبزی تشبیه می کند که ناگاه امر الهی [سرمای شدید یا تگرگی سیل آسا] می آید و آن را از بین می برد و نابود می کند.از این دو آیه در صورتی که می توان کرویت زمین را فهمید که یکی از این دو احتمال در مورد آنها به اثبات برسد:
الف) یا مربوط به آغاز قیامت باشد که امر الهی به یکباره نازل شده و تمام عالم را فرا می گیرد؛
ب) اگر درباره ی این دنیا است، بأس و عذاب الهی شامل تمام کره زمین شود.
همانطوری که گفته شد، این دو آیه مربوط به همین دنیاست و از طرفی لزومی ندارد که آیه بیان کننده ی نزول عذاب و امر الهی، بر تمام مردم کره زمین باشد. علاوه بر اینکه لفظ «او» در آیه ی 24 سوره ی یونس برای تردید است نه جمع. بنابراین پایه و مبنای استدلال به آیه برای اثبات کرویت زمین به هم می ریزد.
پی نوشت ها :
1. سوره ی نازعات، آیه ی 30.
2. مفردات راغب، ص 308، مصباح المنیر، ص 190 و مقاییس اللغه، ص 434.
3. قاموس المحیط، ج 4، ص 473؛ معجم مقاییس اللغه، ص 434؛ مفردات راغب، ص 308 و الفائق، ج 1، ص 418.
4. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 88.
5. اعجاز العلمی فی الاسلام، ص 79.
6. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 35.
7. الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 50.
8. الانسان بین العلم و الدین، ص 105.
9. من الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 333.
10. اعجاز العلمی للقرآن (احمد المرسی)، ص 14.
11. ستارگان از نظر قرآن، ص 130 و التمهید فی علوم القرآن، ج 6، ص 166.
12. الفرقان فی بیان اعجاز القرآن، ص 312.
13. معجم مقاییس اللغه، ص 434.
14. سوره ی حج، آیه ی 27.
15. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 223.
16. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 324.
17. قاموس المحیط، ج 1، ص 310.
18. مصباح المنیر، ص 462.
19. همان، ص 430.
20. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 176.
21. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 120.
22. الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 51.
23. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 223 و تفسیر روشن، ج 14، ص 38.
24. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 35.
25. الانسان بین العلم و الدین، ص 113.
26. سوره ی رعد، آیه ی 41.
27. سوره ی انبیاء، آیه ی 44.
28. مصباح المنیر، ص 621.
29. معجم مقاییس اللغه، ج 2؛ ص 579.
30. التحقیق فی کلمات القرآن، ج 7، ص 67.
31. تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 52.
32. همان.
33. تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 429.
34. تفسیر نمونه، ج13، ص 416.
35. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 40.
36. الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 56.
37. من آیات الاعجاز العلمی فی القرآن، ج 1، ص 75.
38. من الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 326.
39. الکون و الاعجاز العلمی، ص 165.
40. الاعجاز العلمی فی الاسلام، ص 81.
41. همان.
42. سوره ی زمر، آیه ی 5.
43. معجم مقاییس اللغه، ج 2، ص 428.
44. مصباح المنیر، ص 543.
45. تفسیر نمونه، ج 19، ص 374.
46. الفرقان فی تفسیرالقرآن، ج 22، ص 291.
47. الکون و الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 164.
48. موسوعه الاعجاز العلمی، ص 231.
49. المعجزه القرآنیه، ص 185.
50. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 35.
51. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 90.
52. سوره ی رعد، آیه ی 3.
53. سوره ی حجر، آیه ی 19 و سوره ی ق، آیه ی 7.
54. سوره ی نوح، آیه ی 19.
55. مصباح المنیر، ص 546، معجم مقاییس اللغه، ج 2؛ ص 486، ترتیب العین، ج 3، ص 1684؛ مفردات راغب، ص 763.
56. معجره القرآن، ج 1؛ ص 92.
57. الادله المادیه علی وجود الله، ص 95.
58. الکون و الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 164.
59. الموسوعه الذهبیه، ص 223.
60. من الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 333.
61. الموسوعه العلمیه فی االاعجاز القرآنی، ص 35.
62. اعجاز العلمی للقرآن، ص 12.
63. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 230.
64. سوره ی یس، آیه ی 40.
65. معجزه القرآن، ج 1، ص 94.
66. موسوعه الاعجاز العلمی فی القرآن، (ماردینی)، ص 32.
67. من الاعجاز العلمی فی القرآن، ص 336.
68. الکون و الاعجاز العملی، ص 164.
69. الموسوعه العلمیه فی الاعجاز القرآنی، ص 35.
70. للکون اله، ص 53.
71. تفسیر نمونه، ج 18، ص 386.
72. سوره ی اعراف، آیات 97-98.
73. سوره ی یونس، آیه ی 24.
74. الاعجاز العلمی للقرآن الکریم، ص 14.
75. الکون و الاعجاز العلمی، ص 169.
76. الله و العلم و الحدیث، ص 129.