پژوهشگر: آزیتا لقایی
صدور فرمان مشروطیت را بسیاری از مورخین سرآغاز دورهاﻱ نوین از تاریخ ایران میدانند. دورهای که ایرانیان نقطۀ پایانی بر قدرت مطلقۀ شاه نهادند و رأﻱ ملت را به جایش نشاندند. امواج آن تلاطمی در جنبههاﻱ گوناگون زندگی مردم ایران به وجود آورد و دستاوردهاﻱ مثبت و منفی در پی داشت که تبعاتش کماکان دامنگیر جامعۀ ایرانی است. اهمیت تأثیر این واقعه بر تاریخ معاصر ایران بررسی همه جانبۀ آن از ابعاد و زوایای مختلف را به یک ضرورت تبدیل کرده است. پرسش این مقاله آن است که مظفرالدین شاه در چه روزی فرمان مشروطیت را صادر کرد؟
نارضایتی مردم از ناهنجاریها و نابسامانیهاﻱ متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پایههاﻱ انقلاب را از مدتها پیش پیریزﻱ کرده بود و تنها جرقهاﻱ لازم بود تا انقلاب برپا شود. بهانهاﻱ که در 14 شوال 1323ق علاءالدوله حاکم تهران آن را به مخالفان داد. او به منظور کاهش قیمت قند عدهاﻱ از تجار معتبر را شلاق زد. این اقدام خشم مردم را برانگیخت. روحانیون، تجار و سایر اقشار و طبقات معترض را رودرروی دولت قرار داد. در عرض چند روز درگیریها چنان شدت گرفت که علماﻱ تهران در اعتراض شهر را ترک کردند و به شاه عبدالعظیم رفتند. 1 در این مرحله اساسیترین خواست مهاجرین تشکیل عدالتخانه بود. شاه پس از یک ماه مقاومت در ذیقعده 1323ق با صدور دستخطی خطاب به عینالدوله با تأسیس عدالتخانه با محتوای ذیل موافقت کرد:
«... ترتیب و تأسیس عدالت دولتی را برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت، از هر مقصود مهمی واجبتر است. و این است بالصراحه مقرر میفرمائیم: برای اجراﻱ این نیت مقدس، قانون معدلت اسلامیه که عبارت است از تعیین حدود و اجراء این نیت احکام شریعۀ مطهره است، باید درتمام ممالک محروسۀ ایران عاجلاً دایر شود: بر وجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت فرق گذاشته نشود، و در اجراﻱ عدل و سیاست به طوری که در نظامنامۀ این قانون اشاره خواهیم فرمود ملاحظۀ اشخاص و طرف خواهیهاﻱ موجه، جداً ممنوع باشد...»2
روحانیون مهاجر پس از صدور این دستخط به تحصنشان خاتمه دادند و با تشریفات و احترامات خاص به تهران بازگشتند. 3 در این مرحله رهبران جنبش چیزی بیش از عدالتخانۀ دولتی نمیخواستند اما هرچه انتظار کشیدند از تأسیس عدالتخانه خبری نشد. از محرم 1324ق از هر سو زمزمههایی در اعتراض به خلف وعدۀ شاه و دولت شروع شد. احتشامالسلطنه پا درمیانی کرد و جهت حل مشکل ترتیب ملاقات عینالدوله با آیتالله طباطبایی را داد. در این ملاقات عینالدوله متعهد شد که ظرف چند روز عدالتخانه را برپا دارد.4
در 4 ربیعالاول 1324ق عینالدوله مجلسی با حضور چهارده تن از وزرا، امرا، اعیان و اشراف تشکیل داد و اعلام کرد جهت اصلاح عدلیه و اجرای دستخط شاه لایحهای تنظیم شده که حضار باید نظرشان را دربارۀ آن بگویند. این جلسه به درگیری انجامید و عدهای از جمله امیربهادر جنگ به مخالفت با آن پرداختند و جلسه بیحصول نتیجۀ مطلوب به پایان رسید. 5
خبر مذاکرات این جلسه روز بعد در میان مردم پخش شد و مردم از عینالدوله و احتشامالسلطنه که خواهان اجرای دستخط بودند تمجید کردند و به امیربهادر و همفکران او بد گفتند. گرچه بعدها عدهای شایع کردند که عینالدوله خواهان اجرای دستخط نبوده و فقط جهت ظاهرسازی این مجلس را به راه انداخته است.6
مردم و روحانیون با وجود فشارها باز مدتی منتظر اجراﻱ دستخط شاه شدند اما بیهوده بود. تا این که روز 14 جمادیالاول 1324ق آیتالله سید محمد طباطبایی در مجلس روضه به منبر رفت و درخصوص لزوم برقرارﻱ عدل موعظه کرد. او گفت علما خواهان برپایی عدالتخانه هستند و به جز برقراری مجلسی که به داد مردم برسد، غرضی ندارند. او پس از ذکر مظالم شعاعالسلطنه در شیراز و فروش دختران قوچانی اعلام کرد که این ظلمها ناشی از حکومت عینالدوله است و شاه راضی به انجام این قبیل اعمال نیست و از مردم خواست علیه ظلم اتابک بهپاخیزند. 7 آیتالله طباطبایی در ادامه مواعظش تأکید کرد:
«ما که ریاست نمیخواهیم، جمهورﻱطلب نیستیم، به زودی مشروطه نمیخواهیم، یعنی مردم ایران هنوز به آن درجه تربیت نشدهاند و قابل مشروطیت و جمهوریت نمیباشند. زیرا که مشروطیت در وقتی است که افراد ملت عالم باشند...ما عدل و عدالتخانه میخواهیم، ما اجرای قانون اسلام را میخواهیم، ما مجلسی میخواهیم که در آن مجلس شاه و گدا در حدود قانونی مساوی باشند. ما نمیگوئیم مشروطه و جمهوری، ما میگوئیم مجلس مشروعۀ عدالتخانه...». 8
شکاف دولت با ملت روزبه روز عمیقتر میشد رهبران نهضت پافراتر نهاده در فکر سرنگونی دولت بودند. گرانتداف کاردار سفارت انگلستان در تهران در گزارشی به سر ادوارد گری وزیر خارجۀ انگلستان در 17 جمادیالاول 1324 نوشت که از یکی از روحانیون طراز اول تهران پیامی دریافت داشته مبنی براینکه مردم حاضرند دولت فعلی را سرنگون کنند، بنابراین اگر دولت انگلستان در نظر دارد به او مساعدت مالی کند وقتش رسیده است. گرانت داف همچنین پیشبینی کرد که ممکن است عدهای از روحانیون در سفارت انگلستان متحصن شوند. 9 از طرف دیگر دولت فشار بر مخالفان را بیشتر کرد.
در 17 جمادﻱالاول عینالدوله به رئیس نظمیه و رئیس قراولان خاصه دستور داد، بدون سر و صدا میرزا نصرالله خان ملکالمتکلمین، سید جمالالدین واعظ و حاجی شیخ محمد واعظ را دستگیر و تبعید کنند.10 فردای آن روز حاج شیخ محمد واعظ اصفهانی سلطانالمحققین از محله سرپولک عبور میکرد نزدیک خانۀ قنبر علیخان به میرزا احمد خان سلطان و دویست نفر از سربازان فوج قزوین برخورد. میرزامحمدخان بنا به دستوری که داشت شیخ محمد را دستگیر کرد. هنگام عبور از کنار مسجد و مدرسه حاجابوالحسنمعمارباشی طلاب مدرسه مانع بردن شیخ محمد شدند. میرزا احمد به سربازخانهای که نزدیک مدرسه بود، رفت و شیخ را در آنجا زندانی کرد. خبر دستگیری شیخ در شهر پخش شد. طلاب از هرسو به سمت سربازخانه سرازیر شدند. آیتالله سید عبدالله بهبهانی پسرش سیداحمد را با عدهاﻱ از طلاب و سادات برای رهایی شیخ فرستاد. شیخ حسین ادیبالذاکرین کرمانی ادیبالمجاهدین با کمک طلاب به سربازخانه حمله کرد و شیخ را از زندان بیرون آورد.
در این درگیرﻱ عدهاﻱ از مردم مجروح و طلبهاﻱ به نام سید عبدالحمید کشته شد. نعش سید عبدالحمید را به مدرسۀ معمارباشی بردند. در این بین قزاقها با سیفالدین میرزا مدیر توپخانه رسیدند و نعش سید را از مردم گرفتند. از آن سو آقا میرزاسیدجعفرصدرالعلما با عدۀ زیادی از سادات و طلاب به مدرسه معمارباشی رسیدند، مردم از دیدن آنها نیرویی تازه یافتند و نعش سید را از سربازان پس گرفتند، به دستور صدرالعلما نعش را به مسجد جامع بردند. این اقدامات علماﻱ تهران را خشمگین کرد.
آیتالله سید محمد طباطبایی و پیروانش کفن پوشیدند و به مسجد آمدند. آیتالله سید عبدالله بهبهانی، شیخ محمدرضا مجتهد قمی، آیتالله شیخ فضلالله نوری همگی با همراهانشان به مسجد جامع رفتند. علماﻱ محلات مختلف تهران هم عازم مسجد جامع شدند. جز معدودی از علما بقیه در مسجد جامع حضور داشتند.بازارهای تهران بسته شد. گروهی از زنان کفن پوشیدند و ضمن نوحهسرایی و سینهزنی سربازان را به باد دشنام گرفتند و در بازارها به راه افتادند. 11 عینالدوله شتابزده درصدد رفع مشکل برآمد و به میرزا اسمعیل خان ممتازالدوله دستور داد نظامنامۀ عدلیه را در "ایران" روزنامۀ رسمی دولت چاپ کند.12 در 19 جمادیالاول روزنامۀ ایران کتابچه قانون عدالتخانه عامه را چاپ کرد و در مقدمهاش نوشت:
در آغاز این سال خجسته فال و اوایل ماه صفرالمظفر شرح اراده و اوامر علیۀ مقدسۀ اعلیحضرت قویشوکت اقدس همایون شاهنشاهی ایدهالله تعالی بنصره در باب تأسیس و ایجاد عدالتخانه عامه که با حضور صدارت عظمی به وزارت عدلیه و سایر وزراء عظام دربار دولت شرف تقریر یافته و مقرر شده بود که چند نفر از وزراء آگاه قانون نامه این عدالتخانۀ عامه را به طوری که جامع شرایط و حاوی دقایق مقصود مقدس ملوکانه یعنی بروفق اساس شرع مطاع باشد نوشته و مرتب داشته به عرض آستان معدلت بنیان همایونی برسانند تا امر جهانمطاع بر امضا و اجراﻱ آن صادر و مقرر گردد. اینک قانون نامۀ مزبور با ابواب و فصول صحیحه و قواعد و اصول متقنه مسطور و مرتب و به شرف لحاظ نظر انور همایون خسروانی که حکایت از غایت عدالت ذاتیۀ پادشاهانه مینماید موشح گردیده محض آگاهی و استبشار عموم اهالی مملکت که دیریست منتظر آن هستند در ذیل این روزنامۀ مبارکۀ رسمی (ایران) تیمّناً مندرج و منطبع میشود. 13
دولت دیر به فکر انتشار نظامنامۀ عدالتخانه برآمده بود. متحصنین مسجد جامع خواستههایشان فراتر رفته و علاوه بر تأسیس عدالتخانه خواهان عزل عینالدوله هم بودند. دولت ابتدا سعی کرد با مذاکره و دادن برخی امتیازات به تحصن خاتمه دهد که بینتیجه بود. پس رو به خشونت آورد. مسجد را محاصره کرد و مانع دخول مردم به آنجا شد. آب را به روی متحصنین بست و از ورود غذا هم جلوگیری کرد. مظفرالدین شاه از اعمال روحانیون اعلام انزجار کرد و خواهان خاتمۀ تحصن شد. با افزایش فشارها روحانیون متحصن با کسب اجازه از مظفرالدین شاه تهران را ترک کردند و به قم رفتند تا از آنجا عازم عتبات شوند. تجار مخالف عینالدوله به محض خروج علما از تهران به اشاره و به اذن آیتالله سید عبدالله بهبهانی به سفارت انگلستان پناه بردند. بدین ترتیب دو کانون مقاومت یکی در قم و دیگری در سفارت انگلستان شکل گرفت.14
خبر خروج روحانیون از تهران اعتراض علمای سایر بلاد ایران را برانگیخت، در مشهد مردم به تلگرافخانه و مسجد گوهرشاد رفتند.؛ در اصفهان علما تهدید کردند که همراه مهاجرین قم از ایران مهاجرت خواهند کرد؛ علمای تبریز ولیعهد را تحت فشار قرار دادند تا شاه را مجبور به پذیرش خواستۀ مهاجرین کند و در بعضی از شهرهای آذربایجان مردم بازارها را تعطیل کردند. در همه جا مردم نسبت به بی احترامی صورت گرفته به روحانیون معترض شدند. 15 علاوه برفشار داخلی، حمایت دولت انگلستان از خواستههای متحصنین و فشار سفارت انگلستان بر دولت ایران برای تأمین خواستههاﻱ متحصنین هم عاملی مؤثر در پیروزی مخالفین دولت بود. متحصنین سفارت انگلستان از حمایت بیدریغ کاردار سفارت بهرهمند بودند و توسط او خواستههایشان را به دولت اعلام میکردند.
در 29 جمادﻱالاول گرانت داف به مشیرالدوله اطلاع داد که متحصنین خواهان خلع و تبعید وزرای خائن و فاسد؛ جلب رضایت روحانیون مهاجر؛ قصاص قاتلین سیدحسین و سیدعبدالحمید؛ لغو حکم تبعیدیهای چند ماه اخیر و گسترش عدالت اسلامی و جاری شدن قوانین دین اسلام هستند.16 در 4 جمادﻱالثانی عینالدوله جمعی از تجار معتبر منجمله حاج حسین امینالضرب را برای مذاکره با متحصنین به سفارت فرستاد. متحصنین سه خواست داشتند: 1. مراجعت علما و رؤسای روحانی که اسناد و قبالجات و صداق زنانشان به خط و مهر آنها است. 2. افتتاح عدالتخانه که شاه و گدا در آن مساوی باشند. 3. پرداخت وجوه بروات.17 تا این زمان خواستههای عنوان شده در همین حدود بود و صحبتی از مشروطه در تقاضاهای اصلی متحصنین و مهاجرین نبود.
شاه تحت فشار داخلی و خارجی سرانجام سر تسلیم فرود آورد و تن به سازش داد و مشیرالدوله را مأمور بازگرداندن مهاجرین قم کرد. 18 اما پیش از حرکت او به سمت قم، عینالدوله در 7 جمادﻱالثانی از صدارت استعفا داد، شاه به ناچار موافقت کرد. 19 مظفرالدین شاه در 8 جمادﻱالثانی طی دستخطی به مهاجرین قم اعلام کرد که با خواستههاﻱ آنها موافق است و عضدالملک را برای بازگرداندنشان به قم میفرستد زیرا ماندنشان بیش از این در قم جایز نیست.20 متحصنین سفارت انگلستان ترسیدند که مهاجرین پس از عزل عینالدوله به تهران بازگردند بنابراین از آنها خواستند تا تحقق همۀ خواستههایشان به تهران بازنگردند.21
گرانت داف در 10 جمادیالثانی در گزارشی به سرادوارد گری نوشت مهاجرین حاضر نیستند به تهران بازگردند و متحصنین از مذاکرۀ مستقیم با دولت پرهیز دارند آنها ترجیح میدهند پیامهایشان را از طریق سفارت انگلستان به گوش دولت ایران برسانند. گرانت داف تلاش میکرد موافقت دولت انگلستان را برای مداخلۀ آشکارتر در امور ایران کسب کند. 22 از این مرحله به بعد متحصنین سفارت سکاندار هدایت خواستههاﻱ همۀ طیفهاﻱ مخالف شدند. پس از رسیدن خبر عزل عینالدوله عدهاﻱ از متحصنین تصمیم گرفتند که سفارت را ترک کنند ولی عدهاﻱ از گردانندگان تحصن و اجزاء سفارت مانع شدند 23 کاردار سفارت با متحصنین ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامۀ تحصن پیشنهاد داد به پارلمان انگلستان شکایت کنند.24 متحصنین هم تصمیم گرفتند، بنابه توصیه کاردار سفارت، در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلستان متوسل شوند 25 متحصنین نگران بودند مهاجرین به تهران بازگردند از این رو دوباره به مهاجرین تلگراف زدند که تا انجام مقاصد و اشارۀ ما از قم بازنگردید و فریب نخورید. آیتالله بهبهانی در پاسخ به متحصنین در تلگرافی به آنها اطمینان داد که فریب نمیخورند و تا به مقصود نرسند و تأمین از طرف سفارت انگلستان و روسیه داده نشود، از قم باز نخواهند گشت.26 در 11جمادیالثانی گرانت داف در گزارشش به ادوارد گری مینویسد که با متحصنین ملاقات کرده و آنها حاضر نیستند وعدههای شاه را بپذیرند مگر این که دولت انگلستان ضامن اجرای آن شود. آنها حتی تهدید کردند که اگر علمای مهاجر قم هم وعدههای شاه را بپذیرند تسلیم نخواهند شد. گرانت داف جهت وارد آوردن فشار بیشتر بر حکومت ایران تقاضای شرفیابی کرد و انصرافش از ملاقات با شاه را منوط به دادن تضمین قطعی جهت خروج متحصنین از سفارت کرد.27 شاه سعی کرد اقدامی جهت جلب موافقت متحصنین سفارت انجام دهد.
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
نارضایتی مردم از ناهنجاریها و نابسامانیهاﻱ متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و فرهنگی پایههاﻱ انقلاب را از مدتها پیش پیریزﻱ کرده بود و تنها جرقهاﻱ لازم بود تا انقلاب برپا شود. بهانهاﻱ که در 14 شوال 1323ق علاءالدوله حاکم تهران آن را به مخالفان داد. او به منظور کاهش قیمت قند عدهاﻱ از تجار معتبر را شلاق زد. این اقدام خشم مردم را برانگیخت. روحانیون، تجار و سایر اقشار و طبقات معترض را رودرروی دولت قرار داد. در عرض چند روز درگیریها چنان شدت گرفت که علماﻱ تهران در اعتراض شهر را ترک کردند و به شاه عبدالعظیم رفتند. 1 در این مرحله اساسیترین خواست مهاجرین تشکیل عدالتخانه بود. شاه پس از یک ماه مقاومت در ذیقعده 1323ق با صدور دستخطی خطاب به عینالدوله با تأسیس عدالتخانه با محتوای ذیل موافقت کرد:
«... ترتیب و تأسیس عدالت دولتی را برای اجرای احکام شرع مطاع و آسایش رعیت، از هر مقصود مهمی واجبتر است. و این است بالصراحه مقرر میفرمائیم: برای اجراﻱ این نیت مقدس، قانون معدلت اسلامیه که عبارت است از تعیین حدود و اجراء این نیت احکام شریعۀ مطهره است، باید درتمام ممالک محروسۀ ایران عاجلاً دایر شود: بر وجهی که میان هیچ یک از طبقات رعیت فرق گذاشته نشود، و در اجراﻱ عدل و سیاست به طوری که در نظامنامۀ این قانون اشاره خواهیم فرمود ملاحظۀ اشخاص و طرف خواهیهاﻱ موجه، جداً ممنوع باشد...»2
روحانیون مهاجر پس از صدور این دستخط به تحصنشان خاتمه دادند و با تشریفات و احترامات خاص به تهران بازگشتند. 3 در این مرحله رهبران جنبش چیزی بیش از عدالتخانۀ دولتی نمیخواستند اما هرچه انتظار کشیدند از تأسیس عدالتخانه خبری نشد. از محرم 1324ق از هر سو زمزمههایی در اعتراض به خلف وعدۀ شاه و دولت شروع شد. احتشامالسلطنه پا درمیانی کرد و جهت حل مشکل ترتیب ملاقات عینالدوله با آیتالله طباطبایی را داد. در این ملاقات عینالدوله متعهد شد که ظرف چند روز عدالتخانه را برپا دارد.4
در 4 ربیعالاول 1324ق عینالدوله مجلسی با حضور چهارده تن از وزرا، امرا، اعیان و اشراف تشکیل داد و اعلام کرد جهت اصلاح عدلیه و اجرای دستخط شاه لایحهای تنظیم شده که حضار باید نظرشان را دربارۀ آن بگویند. این جلسه به درگیری انجامید و عدهای از جمله امیربهادر جنگ به مخالفت با آن پرداختند و جلسه بیحصول نتیجۀ مطلوب به پایان رسید. 5
خبر مذاکرات این جلسه روز بعد در میان مردم پخش شد و مردم از عینالدوله و احتشامالسلطنه که خواهان اجرای دستخط بودند تمجید کردند و به امیربهادر و همفکران او بد گفتند. گرچه بعدها عدهای شایع کردند که عینالدوله خواهان اجرای دستخط نبوده و فقط جهت ظاهرسازی این مجلس را به راه انداخته است.6
مردم و روحانیون با وجود فشارها باز مدتی منتظر اجراﻱ دستخط شاه شدند اما بیهوده بود. تا این که روز 14 جمادیالاول 1324ق آیتالله سید محمد طباطبایی در مجلس روضه به منبر رفت و درخصوص لزوم برقرارﻱ عدل موعظه کرد. او گفت علما خواهان برپایی عدالتخانه هستند و به جز برقراری مجلسی که به داد مردم برسد، غرضی ندارند. او پس از ذکر مظالم شعاعالسلطنه در شیراز و فروش دختران قوچانی اعلام کرد که این ظلمها ناشی از حکومت عینالدوله است و شاه راضی به انجام این قبیل اعمال نیست و از مردم خواست علیه ظلم اتابک بهپاخیزند. 7 آیتالله طباطبایی در ادامه مواعظش تأکید کرد:
«ما که ریاست نمیخواهیم، جمهورﻱطلب نیستیم، به زودی مشروطه نمیخواهیم، یعنی مردم ایران هنوز به آن درجه تربیت نشدهاند و قابل مشروطیت و جمهوریت نمیباشند. زیرا که مشروطیت در وقتی است که افراد ملت عالم باشند...ما عدل و عدالتخانه میخواهیم، ما اجرای قانون اسلام را میخواهیم، ما مجلسی میخواهیم که در آن مجلس شاه و گدا در حدود قانونی مساوی باشند. ما نمیگوئیم مشروطه و جمهوری، ما میگوئیم مجلس مشروعۀ عدالتخانه...». 8
شکاف دولت با ملت روزبه روز عمیقتر میشد رهبران نهضت پافراتر نهاده در فکر سرنگونی دولت بودند. گرانتداف کاردار سفارت انگلستان در تهران در گزارشی به سر ادوارد گری وزیر خارجۀ انگلستان در 17 جمادیالاول 1324 نوشت که از یکی از روحانیون طراز اول تهران پیامی دریافت داشته مبنی براینکه مردم حاضرند دولت فعلی را سرنگون کنند، بنابراین اگر دولت انگلستان در نظر دارد به او مساعدت مالی کند وقتش رسیده است. گرانت داف همچنین پیشبینی کرد که ممکن است عدهای از روحانیون در سفارت انگلستان متحصن شوند. 9 از طرف دیگر دولت فشار بر مخالفان را بیشتر کرد.
در 17 جمادﻱالاول عینالدوله به رئیس نظمیه و رئیس قراولان خاصه دستور داد، بدون سر و صدا میرزا نصرالله خان ملکالمتکلمین، سید جمالالدین واعظ و حاجی شیخ محمد واعظ را دستگیر و تبعید کنند.10 فردای آن روز حاج شیخ محمد واعظ اصفهانی سلطانالمحققین از محله سرپولک عبور میکرد نزدیک خانۀ قنبر علیخان به میرزا احمد خان سلطان و دویست نفر از سربازان فوج قزوین برخورد. میرزامحمدخان بنا به دستوری که داشت شیخ محمد را دستگیر کرد. هنگام عبور از کنار مسجد و مدرسه حاجابوالحسنمعمارباشی طلاب مدرسه مانع بردن شیخ محمد شدند. میرزا احمد به سربازخانهای که نزدیک مدرسه بود، رفت و شیخ را در آنجا زندانی کرد. خبر دستگیری شیخ در شهر پخش شد. طلاب از هرسو به سمت سربازخانه سرازیر شدند. آیتالله سید عبدالله بهبهانی پسرش سیداحمد را با عدهاﻱ از طلاب و سادات برای رهایی شیخ فرستاد. شیخ حسین ادیبالذاکرین کرمانی ادیبالمجاهدین با کمک طلاب به سربازخانه حمله کرد و شیخ را از زندان بیرون آورد.
در این درگیرﻱ عدهاﻱ از مردم مجروح و طلبهاﻱ به نام سید عبدالحمید کشته شد. نعش سید عبدالحمید را به مدرسۀ معمارباشی بردند. در این بین قزاقها با سیفالدین میرزا مدیر توپخانه رسیدند و نعش سید را از مردم گرفتند. از آن سو آقا میرزاسیدجعفرصدرالعلما با عدۀ زیادی از سادات و طلاب به مدرسه معمارباشی رسیدند، مردم از دیدن آنها نیرویی تازه یافتند و نعش سید را از سربازان پس گرفتند، به دستور صدرالعلما نعش را به مسجد جامع بردند. این اقدامات علماﻱ تهران را خشمگین کرد.
آیتالله سید محمد طباطبایی و پیروانش کفن پوشیدند و به مسجد آمدند. آیتالله سید عبدالله بهبهانی، شیخ محمدرضا مجتهد قمی، آیتالله شیخ فضلالله نوری همگی با همراهانشان به مسجد جامع رفتند. علماﻱ محلات مختلف تهران هم عازم مسجد جامع شدند. جز معدودی از علما بقیه در مسجد جامع حضور داشتند.بازارهای تهران بسته شد. گروهی از زنان کفن پوشیدند و ضمن نوحهسرایی و سینهزنی سربازان را به باد دشنام گرفتند و در بازارها به راه افتادند. 11 عینالدوله شتابزده درصدد رفع مشکل برآمد و به میرزا اسمعیل خان ممتازالدوله دستور داد نظامنامۀ عدلیه را در "ایران" روزنامۀ رسمی دولت چاپ کند.12 در 19 جمادیالاول روزنامۀ ایران کتابچه قانون عدالتخانه عامه را چاپ کرد و در مقدمهاش نوشت:
در آغاز این سال خجسته فال و اوایل ماه صفرالمظفر شرح اراده و اوامر علیۀ مقدسۀ اعلیحضرت قویشوکت اقدس همایون شاهنشاهی ایدهالله تعالی بنصره در باب تأسیس و ایجاد عدالتخانه عامه که با حضور صدارت عظمی به وزارت عدلیه و سایر وزراء عظام دربار دولت شرف تقریر یافته و مقرر شده بود که چند نفر از وزراء آگاه قانون نامه این عدالتخانۀ عامه را به طوری که جامع شرایط و حاوی دقایق مقصود مقدس ملوکانه یعنی بروفق اساس شرع مطاع باشد نوشته و مرتب داشته به عرض آستان معدلت بنیان همایونی برسانند تا امر جهانمطاع بر امضا و اجراﻱ آن صادر و مقرر گردد. اینک قانون نامۀ مزبور با ابواب و فصول صحیحه و قواعد و اصول متقنه مسطور و مرتب و به شرف لحاظ نظر انور همایون خسروانی که حکایت از غایت عدالت ذاتیۀ پادشاهانه مینماید موشح گردیده محض آگاهی و استبشار عموم اهالی مملکت که دیریست منتظر آن هستند در ذیل این روزنامۀ مبارکۀ رسمی (ایران) تیمّناً مندرج و منطبع میشود. 13
دولت دیر به فکر انتشار نظامنامۀ عدالتخانه برآمده بود. متحصنین مسجد جامع خواستههایشان فراتر رفته و علاوه بر تأسیس عدالتخانه خواهان عزل عینالدوله هم بودند. دولت ابتدا سعی کرد با مذاکره و دادن برخی امتیازات به تحصن خاتمه دهد که بینتیجه بود. پس رو به خشونت آورد. مسجد را محاصره کرد و مانع دخول مردم به آنجا شد. آب را به روی متحصنین بست و از ورود غذا هم جلوگیری کرد. مظفرالدین شاه از اعمال روحانیون اعلام انزجار کرد و خواهان خاتمۀ تحصن شد. با افزایش فشارها روحانیون متحصن با کسب اجازه از مظفرالدین شاه تهران را ترک کردند و به قم رفتند تا از آنجا عازم عتبات شوند. تجار مخالف عینالدوله به محض خروج علما از تهران به اشاره و به اذن آیتالله سید عبدالله بهبهانی به سفارت انگلستان پناه بردند. بدین ترتیب دو کانون مقاومت یکی در قم و دیگری در سفارت انگلستان شکل گرفت.14
خبر خروج روحانیون از تهران اعتراض علمای سایر بلاد ایران را برانگیخت، در مشهد مردم به تلگرافخانه و مسجد گوهرشاد رفتند.؛ در اصفهان علما تهدید کردند که همراه مهاجرین قم از ایران مهاجرت خواهند کرد؛ علمای تبریز ولیعهد را تحت فشار قرار دادند تا شاه را مجبور به پذیرش خواستۀ مهاجرین کند و در بعضی از شهرهای آذربایجان مردم بازارها را تعطیل کردند. در همه جا مردم نسبت به بی احترامی صورت گرفته به روحانیون معترض شدند. 15 علاوه برفشار داخلی، حمایت دولت انگلستان از خواستههای متحصنین و فشار سفارت انگلستان بر دولت ایران برای تأمین خواستههاﻱ متحصنین هم عاملی مؤثر در پیروزی مخالفین دولت بود. متحصنین سفارت انگلستان از حمایت بیدریغ کاردار سفارت بهرهمند بودند و توسط او خواستههایشان را به دولت اعلام میکردند.
در 29 جمادﻱالاول گرانت داف به مشیرالدوله اطلاع داد که متحصنین خواهان خلع و تبعید وزرای خائن و فاسد؛ جلب رضایت روحانیون مهاجر؛ قصاص قاتلین سیدحسین و سیدعبدالحمید؛ لغو حکم تبعیدیهای چند ماه اخیر و گسترش عدالت اسلامی و جاری شدن قوانین دین اسلام هستند.16 در 4 جمادﻱالثانی عینالدوله جمعی از تجار معتبر منجمله حاج حسین امینالضرب را برای مذاکره با متحصنین به سفارت فرستاد. متحصنین سه خواست داشتند: 1. مراجعت علما و رؤسای روحانی که اسناد و قبالجات و صداق زنانشان به خط و مهر آنها است. 2. افتتاح عدالتخانه که شاه و گدا در آن مساوی باشند. 3. پرداخت وجوه بروات.17 تا این زمان خواستههای عنوان شده در همین حدود بود و صحبتی از مشروطه در تقاضاهای اصلی متحصنین و مهاجرین نبود.
شاه تحت فشار داخلی و خارجی سرانجام سر تسلیم فرود آورد و تن به سازش داد و مشیرالدوله را مأمور بازگرداندن مهاجرین قم کرد. 18 اما پیش از حرکت او به سمت قم، عینالدوله در 7 جمادﻱالثانی از صدارت استعفا داد، شاه به ناچار موافقت کرد. 19 مظفرالدین شاه در 8 جمادﻱالثانی طی دستخطی به مهاجرین قم اعلام کرد که با خواستههاﻱ آنها موافق است و عضدالملک را برای بازگرداندنشان به قم میفرستد زیرا ماندنشان بیش از این در قم جایز نیست.20 متحصنین سفارت انگلستان ترسیدند که مهاجرین پس از عزل عینالدوله به تهران بازگردند بنابراین از آنها خواستند تا تحقق همۀ خواستههایشان به تهران بازنگردند.21
گرانت داف در 10 جمادیالثانی در گزارشی به سرادوارد گری نوشت مهاجرین حاضر نیستند به تهران بازگردند و متحصنین از مذاکرۀ مستقیم با دولت پرهیز دارند آنها ترجیح میدهند پیامهایشان را از طریق سفارت انگلستان به گوش دولت ایران برسانند. گرانت داف تلاش میکرد موافقت دولت انگلستان را برای مداخلۀ آشکارتر در امور ایران کسب کند. 22 از این مرحله به بعد متحصنین سفارت سکاندار هدایت خواستههاﻱ همۀ طیفهاﻱ مخالف شدند. پس از رسیدن خبر عزل عینالدوله عدهاﻱ از متحصنین تصمیم گرفتند که سفارت را ترک کنند ولی عدهاﻱ از گردانندگان تحصن و اجزاء سفارت مانع شدند 23 کاردار سفارت با متحصنین ملاقات کرد و ضمن تشویق آنها به ادامۀ تحصن پیشنهاد داد به پارلمان انگلستان شکایت کنند.24 متحصنین هم تصمیم گرفتند، بنابه توصیه کاردار سفارت، در صورت خودداری دولت از رسیدگی به خواستههایشان به مجلس نمایندگان انگلستان متوسل شوند 25 متحصنین نگران بودند مهاجرین به تهران بازگردند از این رو دوباره به مهاجرین تلگراف زدند که تا انجام مقاصد و اشارۀ ما از قم بازنگردید و فریب نخورید. آیتالله بهبهانی در پاسخ به متحصنین در تلگرافی به آنها اطمینان داد که فریب نمیخورند و تا به مقصود نرسند و تأمین از طرف سفارت انگلستان و روسیه داده نشود، از قم باز نخواهند گشت.26 در 11جمادیالثانی گرانت داف در گزارشش به ادوارد گری مینویسد که با متحصنین ملاقات کرده و آنها حاضر نیستند وعدههای شاه را بپذیرند مگر این که دولت انگلستان ضامن اجرای آن شود. آنها حتی تهدید کردند که اگر علمای مهاجر قم هم وعدههای شاه را بپذیرند تسلیم نخواهند شد. گرانت داف جهت وارد آوردن فشار بیشتر بر حکومت ایران تقاضای شرفیابی کرد و انصرافش از ملاقات با شاه را منوط به دادن تضمین قطعی جهت خروج متحصنین از سفارت کرد.27 شاه سعی کرد اقدامی جهت جلب موافقت متحصنین سفارت انجام دهد.
http://www.iichs.orgمنبع : ایرانیان
/ج