چکیده
قرآن کریم تحریف در اسناد دینی و متون مقدس را از جهت اخلاقی نکوهش کرده و پیامدها و عواقب ناگوار آن در سرنوشت انسان و جوامع بشری را گوشزد کرده است. آیات قرآن بر این حقیقت گواهی می دهد که برخی از اهل کتاب، به ویژه دانشمندان یهود، تورات و انجیل را به گونه لفظی و معنوی تحریف کرده اند. اکثر مفسران برجسته قرآن و پژوهشگران کتاب مقدس، این آیات را ناظر به تورات و انجیل کنونی و تحریف را اعم از تحریف لفظی و معنوی دانسته اند؛ هرچند برخی تحریف لفظی را منکر شده و عده ای تحریف کتاب مقدس کنونی را منحصر در تحریف معنوی دانسته اند. چنان که شماری از معاصران، آیات تحریف را ناظر به تحریف معنوی نسخه اصلی به حساب آورده و کتاب مقدس کنونی را ترجمه ناقص و تحریف یافته ای از آن دانسته اند، دسته ای دیگر نیز با این تبیین که تورات و انجیل کنونی کلاً ساخته و پرداخته دست بشر است، آن آیات را ناظر به تحریف شفاهی کتاب مقدس- نه تورات و انجیل کنونی- شمرده اند.کلیدواژه ها: تحریف گری یهود، تحریف معنوی، تحریف لفظی، آیات تحریف، تورات، اهل کتاب، کتاب مقدس.
مقدمه
قرآن کریم برخی از اهل کتاب به ویژه قوم یهود را، به ویژگی هایی از قبیل دروغگویی (آل عمران: 3و 78)، حیله گری( بقره: 65-66)دنیاطلبی(بقره:96) و ده ها صفت ناپسند دیگر(2) از جمله تحریف گری وصف می کند. به طور کلی، تحریف- یعنی تغییر یا تفسیر نادرست هر متن، سخن یا کردار-عملی بسیار ناپسند است. از همه خطرناک تر تحریف در اسناد دینی و معنوی است که سرنوشت ساز است؛ همانند تحریف گفتار الهی یا تحریف سخنان، کردار یا ویژگی های پیامبران و امامان که می تواند مسیر انسان ها را عوض کند. تحریف یهود از این سنخ تحریف ها بوده است و در قرآن کریم، این عمل ناپسند، به دانشمندان و خواص یهود نسبت داده شده و در تمام موارد به صورت فعل مضارع "یحرفون" آمده است که چنین تعبیری، در ادبیات عرب بر استمرار و پایداری بر آن فعل دلالت می کند(3). این تعبیر بیانگر تصویری از عمل نکوهیده و غیراخلاقی عده ای از آنهاست به گونه ای که تحریف گری جزء سرشت شان گردیده بود(4)؛ از این رو خداوند، پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و مؤمنان را از دل بستن به ایمان این دسته یهودیان برحذر داشته است(بقره:75). البته تحریف گری متون مقدس اختصاص به یهود ندارد و همواره ممکن است افرادی با انگیزه های خاص به این کار دست زنند. در قرآن کریم، به علل و انگیزه های تحریف گری قوم یهود نیز اشاره شده است، از جمله: قساوت قلب(مائده:13)، کفر(نساء:46)، نفاق(بقره:76 و آل عمران:(70-75)، مائده 41، 61 و...)، عناد و خبث باطن(5)(آل عمران: 75 و 85)؛ دنیاگرایی و دین فروشی(6)(بقره: 41 و 79). عوامل دیگری مانند حبّ ریاست، و حفظ موقعیت و مقام(7)، دنیاطلبی، حسادت(8)و توجیه نافرمانی دانشمندان اهل کتاب از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، و ایجاد شک و شبهه در حقانیت آن حضرت نیز در تحریف و تغییر یا کتمان حقایق موجود در کتاب مقدس، دخیل بوده است. این نوشتار بر آن است که موضوع تحریف گری را از دیدگاه قرآن کریم بررسی و نیز مشخص کند که این تحریف گری متعلق به چه چیزی بوده و به چه صورت و از سوی چه کسانی انجام می گرفت. پیش از شروع بحث لازم است به مفهوم تحریف در لغت و اصطلاح به اختصار پرداخته شود.تحریف در لغت
تحریف به معنای دگرگون سازی لفظی یا معنایی نوشتار یا گفتار است. تحریف از ریشه "حرف" گرفته شده و معنای اصلی حرف در لغت، لبه، طرف، جانب، کناره و مرز است.(9) تحریف سخن به معنای متمایل ساختن کلام از مقصود گوینده به طرف احتمالی است که امکان دارد سخن گوینده را بر آن حمل کرد(10). بنابراین، مفهوم تحریف به جهت معنادهی باب تفعیل، به کناره بردن و به گوشه کشانیدن و ایجاد نوعی دگرگونی در مقصود گوینده است؛ و تحریف سخن به معنای ایجاد نوعی دگرگونی و انحراف در آن است؛ گویا هر سخن- طبق قانون وضع الفاظ و برحسب طبع اولی خود- یک مجرای طبیعی و عادی دارد که به معنی و مفهوم خود دلالت می کند، اما تحریف کننده آن را از جایگاه اصلی منحرف کرده، به کناری می برد(11)و از آنجا که یکی از شیوه های تحریف کنندگان یک متن یا سخن برای به حاشیه راندن مراد و مقصود گوینده یا نویسنده، جا به جایی و افزایش و کاهش متن یا سخن است، واژه تحریف بر جا به جا کردن واژه ها، تغییر ساختار جملات یا کاستن و افزودن بر متن یا گفتار اطلاق می شود.برخی واژه پژوهان نیز تحریف در کاربرد قرآنی را تحریف معنوی دانسته اند(12). شماری دیگر از آنان(13) و برخی مفسران(14)تحریف را به تغییر و تبدیل، معنی کرده اند. استاد مطهری نیز تحریف را نوعی تغییر و تبدیل، در یک نوشته یا گفته دانسته اند؛ با ذکر این تفاوت که تحریف مشتمل بر نکته ای است که در کلمه تغییر و تبدیل نیست؛ در تحریف سعی بر این است که خلاف مقصود، القا شود(15). در هیچ یک از فرهنگ های لغت، تحریف به تغییر مکتوب معنی نشده است؛ از این رو اختصاص تحریف به تغییر مکتوب(16)ادعای بدون دلیل است. مگر آنکه با تبیینی که ذکر شد تغییر مکتوب با هدف القای خلاف مقصود صورت گیرد.
تحریف در اصطلاح
تحریف در اصطلاح به معنی تفسیر نادرست یا راهیابی تغییر و کاهش و افزایش در متن کتاب های آسمانی و غیر آن است. این اصطلاح در فرهنگ اسلامی به طور خاص درباره کتاب مقدس و قرآن کریم مطرح می شود. تحریف در یک نگاه کلی دو قسم اساسی دارد: لفظی، معنوی. تحریف لفظی، دخل و تصرف در الفاظ و عبارات متن است که خود اقسامی دارد: تحریف به فزونی، تحریف به کاستی، تحریف به تبدیل و جا به جا کردن واژه ها یا جمله ها. تحریف به افزایش به این معناست که کلمه یا جمله ای بر متن اصلی افزوده شود بی آنکه این افزوده ها قابل تشخیص باشد. تحریف به کاهش عبارت است از کاستن بخشی از حروف، واژه ها یا جملات متن، به گونه ای که غیر قابل تشخیص باشد. در تحریف به تبدیل و جا به جایی، کلماتی جانشین واژه های متن می گردد یا جایگاه واژه ها و جملات تغییر می یابد به طوری که موجب رخنه در معنا می شود. نوع دیگر تحریف لفظی، تحریف در نحوه گویش و تغییر در حرکات الفاظ و مبهم خواندن متن است به گونه ای که امر بر مخاطب مشتبه گردد(17) که آن را می توان تحریف شفاهی نام نهاد.تحریف معنوی تفسیر و تأویل نادرست از یک لفظ یا عبارت است که برخلاف مقصود گوینده و اغلب بدون استناد به قواعد فهم درست کلام صورت می گیرد بر اساس رأی شخصی و با انگیزه های باطل انجام می شود.
کاربرد قرآنی واژه تحریف
واژه تحریف به شکل مصدری در قرآن نیامده، اما فعل مضارع آن" یحرفون" چهار بار، در سوره های بقره آیه5؛ نساء آیه 46؛ مائده آیات 13 و 41)و نیز ریشه آن " حرف" به صورت "علی حرفٍ" یک بار( حج:11) و هم خانواده آن "متحرفاً" نیز یک بار(انفال: 6)در قرآن مجید به کار رفته است. افزون بر آن، واژگان دیگری نیز که از نظر معنایی به تحریف نزدیک اند، در قرآن آمده، از جمله واژه "تبدیل"(در ساختار فعل ماضی و مضارع) که به معنای تغییر و تحریف(18)(بقره:59؛ اعراف: 162؛ فتح:15)است، با این تفاوت که تحریف از نظر دلالت اعم از تبدیل است و شامل تحریف معنوی هم می شود اما واژه تبدیل بر آن دلالت ندارد. البته واژه بدل و مشتقات آن فراوان در قرآن به کار رفته است که تنها چند مورد آن به بحث تحریف مربوط می شود. برخی "یلوون"(از ماده لوی)(آل عمران: 78)و «لی»(نساء:46)را نیز مترادف و به تعبیر دقیق تر نزدیک به معنای تحریف(لفظی) شمرده اند(19) "لیّ" از "لوی" به معنای تابیدن و تا کردن ریسمان است(20) و «لی اللسان» به معنای پیچاندن و برگردانیدن زبان و در این آیات، کنایه از دروغ گفتن و به معنای تحریف است(21) و در آیات 153 آل عمران و 135نساء) به معنای التفات و میل داشتن در مقابل اعراض آمده است.(22)دیدگاه های مختلف درباره تحریف منسوب به اهل کتاب در قرآن
پیش از طبقه بندی آیات مربوط به تحریف گری اهل کتاب، دیدگاه مفسران و دانشمندان مسلمان را درباره تحریفی که قرآن کریم به اهل کتاب نسبت داده است، به اختصار بیان می کنیم، سپس آیات ناظر به این موضوع را دسته بندی و بررسی خواهیم کرد.درباره نوع تحریفی که صورت گرفته و نیز در اینکه آیا تحریفی که در آیات درباره تورات و انجیل مطرح شده ناظر به کتاب مقدس کنونی است یا تورات و انجیل واقعی، مفسران و دانشمندان مسلمان چهار دیدگاه ارائه کرده اند که عبارت اند از:
1. تحریف لفظی و معنوی کتاب مقدس کنونی:
اکثر مفسران(23)و قرآن پژوهان برجسته نخستین(24)و معاصر(25)معتقدند آیات تحریف، ناظر به عهدین به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است. علامه طباطبایی بر آن است که براساس آیات قرآنی، تورات کنونی، شامل بخشی از تورات واقعی است که بر موسی علیه السلام نازل شده و بخش هایی از آن دچار تحریف به کاهش یا افزایش، یا تغییر و تبدیل الفاظ، یا جا به جایی محل و... شده است(26). روایاتی از طرق فریقین نیز مؤید این دیدگاه است. از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که فرمودند: یهودیان تورات را تحریف کردند و آنچه را می خواستند بدان افزوده، آنچه را نمی خواستند مانند اسم محمد از تورات محو کردند.(27) نظیر این، روایات فراوانی در منابع شیعی از اهل بیت علیهم السلام نیز نقل شده است(28). هم چنین محققان کتاب مقدس از اهل سنت و شیعه،(29)با ذکر ده ها شاهد و دلیل همچون اختلاف نسخه های عهد قدیم، تاریخ تدوین، عدم تواتر و نگارش آن ها قرن ها بعد و توسط دیگران، اختلاف آنها با یکدیگر، نامعقول و توجیه ناپذیر بودن بخشی از آموزه های کتاب مقدس و مانند آن، وقوع انواع تحریف لفظی در کتاب مقدس را اثبات کرده اند که به صورت افزایش یا حذف(30)یا به صورت تبدیل و جابه جایی الفاظ بوده است.(31)2 . تحریف معنوی کتاب مقدس کنونی:
برخی چون ابوحاتم رازی، از متکلمان قرن چهارم(32)، بر این باورند که ساختار الفاظ کتاب مقدس تغییر نیافته، بلکه تحریف گران معانی کتاب مقدس را دگرگون و بر اساس منافع خویش تفسیر می کردند. وی در دفاع از کتاب مقدس، اختلاف نسخه های سه گانه عبری، سریانی و یونانی عهد قدیم و انجیل چهارگانه با یکدیگر را مانند اختلاف قرائت ها دانسته و مدعی شده است در این جهت اختلافی میان دانشمندان مسلمان و مسیحی وجود ندارد(33). فخر رازی نیز با استناد به شهرت و تواتر کتاب مقدس، تحریف لفظی آن را دشوار شمرده، و قول به تحریف معنوی آن را اصح دانسته است.(34)البته وی تحریف لفظی کتاب مقدس را نه تنها نفی نکرده، بلکه به دلیل اندک بودن عالمان به کتاب مقدس، آن را نیز ممکن دانسته است.(35)3 . تحریف معنوی تورات و انجیل اصلی:
از نظر برخی از قرآن پژوهان معاصر، کتاب مقدس کنونی ترجمه هایی ناقص از تورات و انجیل اصلی است و تحریف در این آیات به مفهوم لغوی آن یعنی تحریف معنوی به کار رفته و ناظر به نسخه اصلی و پیش از ترجمه هاست؛ نسخه های اصلی این کتاب ها مفقود شده و تحریف به حذف و اضافه در این ترجمه ها، نه در اصل آنها، رخ داده است.(36)4. تحریف شفاهی سخنان الهی:
برخی از پژوهشگران معاصرِ کتاب مقدس بر این باورند که قرآن مجید درباره تحریف تورات و انجیل چیزی نگفته است؛ چرا که از مجموع آیات تحریف، در یک مورد تحریف« کلام الله» مطرح شده است که به گفته عموم مفسران(37)به عمل پیشینیان یهود در عصر حضرت موسی علیه السلام اشاره دارد و شاید هم آیه یاد شده بیانگر رفتار ناپسند یهودیان صدر اسلام، نسبت به قرآن بوده که آن را پس از شنیدن به گونه محرّف برای دیگران نقل می کردند. در سه مورد دیگر از «تحریف کَلِم»سخن رفته، و آن نیز در چند کلمه محاوره ای بوده و ناظر به تحریف گفتاری است و به قلم نیامده است. بنابراین آیاتِ تحریف ناظر به تورات و انجیل کنونی نیست و درباره آنها باید با صرف نظر از این آیات داوری کرد، و تورات و انجیل کنونی ساخته و پرداخته دست بشر است.(38)البته با صرف نظر از آیات قرآن مجید، اثبات جعلی بودن کتاب مقدس( تورات و انجیل و سایر کتب آن) یا تحریف و جعلی بودن بسیاری از مطالب و مضامین کتاب مقدس، نیازمند استناد به قرآن نیست؛ تا آنجا که برخی از کتب عهدین به تحریف بعضی دیگر آشکارا گواهی داده است؛ در ارمیا، بیان شده که عده ای به عنوان پیامبران دروغین برای فریب مردم سخنانی را تحریف و جعل می کردند. علامه بلاغی عین عبارت نسخه عبرانی را در این مورد نقل کرده است.(39)
اما از آنجا که کتاب مقدس کنونی همان کتاب مقدس عصر نزول قرآن است و هم چنین نمی توان تورات و انجیل موجود را بتمامه همان تورات و انجیلی دانست که مورد تصدیق قرآن کریم قرار گرفته است؛ از این رو این احتمال که قرآن مجید، به تورات و انجیل زمان خود، نظر روشنی نداشته باشد بسیار بعید می نماید. بلکه از نظر مفسر محققی چون علامه طباطبایی، نظر دقیق در آیات قرآن، بیانگر آن است که تورات کنونی، همان تورات در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و آمیزه ای از تورات اصلی و مطالب تحریفی است(40). در مقابل، برخی دیگر از محققان استناد قرآن به تورات اصلی مانند آیه 157 سوره اعراف را از باب جدال احسن شمرده اند اما معتقدند قرآن کریم در اینکه کتاب مقدس موجود در زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، همان تورات حقیقی بوده باشد، نظر روشنی ندارد.(41)
از سوی دیگر نمی توان آیات پرشماری را که به گونه های مختلف تحریف اهل کتاب را گزارش می کند، نادیده گرفت. برای به دست آوردن دیدگاه قرآن درباره هر موضوعی ملاحظه تمام آیات مرتبط با آن ضروری است. ظاهراً منشأ برخی از دیدگاه ها از جمله دیدگاه اخیر، یعنی اختصاص آیات یاد شده به تحریف شفاهی، اکتفا نمودن به چهار آیه(42) و غفلت از آیات فراوان دیگر بوده است. از این رو برای به دست آوردن نظر دقیق قرآن کریم در این خصوص، آیات مرتبط با آن را می توان در چهار دسته کلی(43)بررسی می کنیم.
دسته بندی آیات بیانگر تحریف گری اهل کتاب
دسته اول: آیات بیانگر انواع تحریف با واژه تحریف و واژه های هم سو با آن.خدای متعال در برخی از آیات با واژه تحریف، یا با واژه های هم سو با آن، تحریف گری در آموزه ها و سخنان الهی به ویژه از سوی یهود را بیان کرده است که در ادامه به بررسی آنها می پردازیم.
1 . تحریف کلمات از جایگاه های اصلی آن:
در آیه 46 سوره نساء، سخن از تحریف گروهی یهودیان و چگونگی تحریف آنهاست. آنان کلمات خداوند را از جایگاه های اصلی اش برمی گردانند و با پیچانیدن زبان خویش و به قصد طعنه زدن به دین، کلمات عبری را به عربی درمی آمیزند و به جای" سمعنا و اطعنا"، "سمعنا و عصینا" و در عوضِ" واسمع" تنها، " واسمع غیر مسمع"(بشنو هرگز نشنوی؛ ناشنوا شوی یا شنوده نشوی به معنای اینکه کسی سخن تو را نپذیرد)و به جای " انظرنا" از روی تمسخر "راعنا"(را که در عبری به معنای «شرور ماست»)، به کار می برند:« مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنَا وَ عَصَیْنَا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ رَاعِنَا لَیّاً بِأَلْسِنَتِهِمْ ...»(نساء:46). خدای متعال در آیه 13 سوره مائده نیز با همین تعبیر از تحریف گری یهود یاد کرده است:« فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَ جَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ ...».در آیه دیگر با تعبیر« یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ» از یهودیانی خبر می دهد که به سخنان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم گوش می دادند تا دستاویزی برای تکذیب آن حضرت بیابند و از این رو برای گروهی دیگر که نزد آن حضرت نیامده بودند، خبرچینی می کردند و سخنان را پس از قرار گرفتن در جایگاه هایش دگرگون کرده، به یکدیگر می گفتند: اگر پیامبر بر طبق خواسته شما حکم کرد، بپذیرید وگرنه از وی دوری کنید:«... مِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ...»(مائده:41).
الف) تفاوت معنایی «عن مواضعه» و «من بعد مواضعه»:
واژه پژوهان درباره اینکه دو تعبیر" تحریف الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ " و "تحریف الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ " به یک معنی هستند یا تفاوت معنایی دارند، نظر روشنی بیان نکرده اند. برخی چون راغب تفاوت چندانی بین این دو قائل نشده و آن دو را از نظر معنایی نزدیک به هم دانسته اند.(44) از نظر برخی دیگر تعبیر نخست به معنای خارج کردن کلمات از جای اصلی خود و قرار دادن آنها در کنار آن مواضع است؛ و این تحریف یا تحریف معنایی است که در این صورت مقصود از مواضع، مصادیق خواهد بود، به این معنی که مفاهیم را بر غیر مصادیق حقیقی تطبیق می کنند، یا مراد از تحریف، تحریف از حیث جایگاه الفاظ است، که در این صورت تغییر جایگاه کلمات مقصود خواهد بود. ایشان تعبیر دوم را به معنای اقدام به تحریف بعد از تثبیت کلمات الهی از حیث لفظ و معنی، و مفهوم و مصداق در جایگاه خود دانسته و آن را مطابق و هم سو با دیگر تعبیر قرآنی:« ... یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ ...»(بقره:75) معنی کرده اند(45).از مفسران نیز برخی مانند فخر رازی با بیان تفاوت میان این دو تعبیر، «عن مواضعه»را ناظر به تحریف معنایی و« من بعد مواضعه» را ناظر به تحریف لفظی و معنایی و اشاره ای به تغییر لفظی برشمرده اند.(46) شماری دیگر از مفسران همچون زمخشری(47)و طبرسی(48)تفاوتی میان این دو تعبیر قائل نشده و معنای آن دو را نزدیک به هم دانسته اند. ابوحیان کاربرد این دو تعبیر را با توجه به سیاق کلام توجیه کرده است. وی بر آن است که «عن مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به شدت تمرد و عصیان توصیف شده اند و آن را به این معنی می گیرد که آنها بی درنگ به تحریف کلمات مبادرت کردند، پیش از آنکه در جایگاهشان مستقر شوند؛ لی «من بعد مواضعه» در جایی به کار رفته که یهود به اندکی نرمی و قبول حکمیت پیامبر اسلام در برخی امور توصیف شده اند و این تعبیر دلالت می کند که آنها بی درنگ به تحریف مبادرت نکردند، بلکه کلمات در جایگاه خود استقرار یافت و پس از آن به تحریف مبادرت ورزیدند.(49)
گروهی از مفسران«یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ» را به تحریف تورات اختصاص داده اند و ضمن هم سویی با دیدگاه راغب در تبیین این تعبیر، مصادیق آن را تغییر فرائض و حلال و حرام که خدا در جایش بیان کرده و تثبیت نموده بود(من بعد مواضعه)دانسته و به عنوان نمونه یادآور شده اند که یهود حکم خداوند درباره زنا را که "رجم" بوده به "جلد"(چهل تازیانه)تبدیل کردند.(50)
برخی از مفسران نخستین از صحابه و تابعین چون ابن عباس و مجاهد(51) و به پیروی آنها جمهور مفسران(52) گفته اند: مراد از "کلم"، در "تَحریفِ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ" تورات بوده(53) و مقصود از آن، تبدیل کلمات و احکام الهی از جایگاهایش است؛(54) به این معنی که کلمه ای را از جایگاه اصلی آن برمی داشتند و به جایش واژه دیگری را می گذاشتند: همان طور که صفات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را که در تورات( تحریف نشده)،" اسمر ربعه"( به معنای گندم گون و چهارشانه)بود، برداشتند و به جایش صفاتی از قبیل " آدم طوال"(درازقد) را قرار دادند.(55)طبق نظر علامه طباطبایی این تحریف به صورت تغییر جایگاه های الفاظ با پس و پیش انداختن آنها، و تحریف به کاهش و افزایش بوده، همان طور که به تورات موجود نسبت داده می شود یا به شکل تأویل های نادرست بوده است. همان گونه که بشارت های راجع به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، و از پیش، بشارت مسیح موعود علیه السلام را که در تورات آمده بود، تأویل کردند.(56) از ابن عباس نقل شده که مراد از "یحرفون الکلم..." تغییر حدود الهی در تورات(57) و تغییر صفات رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (58)، و غیر آن است که در تورات آمده بود، و آنها آن را از آن برداشتند.
برخی احتمال داده اند مراد جا به جایی کلماتی باشد که در ادامه آیه آمده است. بنابراین منظور از تحریف الکلم به کارگیری گفتار در غیر از محل شایسته آن است. "سمعنا" در موضع طاعت، به کار می رود نه در موضع عصیان و ایشان به جای" سمعنا و اطعنا" می گفتند:" سمعنا و عصینا" و به جای " اسمع، اسمعک الله" می گفتند:" اسمع غیر مسمع" به معنای " لا اسمعک الله"، یعنی هرگز نشنوی و "راعنا" در زبان یهود یعنی " اسمع غیر مسمع"(59).
ب)شأن نزول آیات:
مفسران برجسته و نخستین(60) با پاره ای تفاوت در جزئیات، در شأن نزول آیه 41 مائده گفته اند: یهودیان مدینه درباره اجرای حکم رجم در مورد زن و مردی از اشراف که مرتکب زنا شده بودند، اکراه داشتند، نزد پیامبراکرم رفتند و آن حضرت هم به رجم حکم دادند، ولی آنها این حکم را نپذیرفتند. رسول اکرم ابن صوریا را- که به اعتراف خود یهودیان، آشناترین فرد به تورات بود- فرا خواندند و از وی خواستند که بر اساس تورات حکم کند. ابن صوریا گفت در تورات همین حکم آمده بود، ولی عالمان یهود در آغاز این حکم را تنها بر افراد فقیر اجرا می کردند، و در نتیجه زنا در میان ثروتمندان یهود گسترش یافت و همین امر اعتراض فقیران را به حکم تبعیض آمیز برانگیخت؛ از این رو ما با مشورت دانشمندان یهود، به ناچار حکم رجم را تغییر دادیم و به جای آن احکام دیگری مانند جلد(تازیانه) و تحمیم(سیاه نمودن روی مجرم) را جعل نمودیم.(61)محدثانی همچون بخاری و مسلم نیز این جریان را- با اندکی تفاوت- در موارد متعددی گزارش نموده اند.(62) همچنین از قتاده نقل شده که این آیه درباره تبدیل حکم قتل عمد، از قصاص به دیه بوده، چرا که گفتند: اگر پیامبر اسلام به دیه فتوا داد، آن را می پذیریم و در صورتی که به قصاص حکم کرد، نمی پذیریم.(63) از نظر برخی، شأن نزول اولی صحیح تر است.(64)
ابن عباس، حسن و ابوعلی جبایی آن را به معنای تحریف سخنان پیامبر اسلام و آیات قرآن گرفته اند؛ بدین صورت که یهودیان به سخنان آن حضرت گوش می دادند و سپس آن را تحریف می کردند و به وی دروغ می بستند. بر این اساس مراد از تحریف در این آیه، تحریف معنوی خواهد بود و لذا این تفسیر نمی تواند ناظر به تحریف تورات باشد.
ج)تبیین چگونگی تحریف:
ابن عباس و جمهور مفسران(65) آیه پیش گفته(مائده:41) را بیانگر تحریف لفظی تورات( تحریف به کاستی، افزایش، جابه جایی واژه ها، یا به صورت پنهان و کتمان نمودن حقایق آن) و تحریف معنوی آن دانسته اند.(66) اینان در پاسخ به این اشکال که تحریف لفظی کتاب مقدس، با توجه به شهرت و تواتر آن غیر ممکن می نماید، گفته اند: این گونه تحریف ها، قبل از اشتهار آن کتب، و با توجه به اختلاف نسخه های گوناگون تورات در نزد طایفه های یهودی(67)، و نیز کمی جمعیت اهل کتاب به ویژه عالمان به کتاب(68)، نه تنها ممکن بوده، بلکه به وقوع پیوسته است. شماری هم آن را ناظر به تحریف معنوی شمرده اند(69)و از آنجا که در تورات فعلی حکم رجم(سفر تثنیه، 22: 20 -24)وجود دارد، معلوم می شود که ایشان آن را کتمان کرده و در عمل، به آن پایبند نبوده اند؛ لذا این مورد از مصادیق کتمان خواهد بود.(70)اما کلام مفسران ذیل آیه 13 سوره مائده: شماری از مفسران(71) این آیه را ناظر به تحریف معنایی و تفسیر نادرست تورات دانسته اند و فخر رازی آن را به تواتر و شهرت کتاب مقدس مدلل کرده است.(72) البته وی تحریف لفظی را غیرممکن ندانسته، بلکه تحریف معنوی را صحیح تر شمرده است.(73) رشید رضا و برخی دیگر پذیرش تحریف معنوی به دلیل غیرممکن یا دشوار بودن تصرف لفظی در یک کتاب متواتر(کتاب مقدس) را، ناشی از بی اطلاعی از تاریخ اهل کتاب و کتاب مقدس، دانسته اند؛ چنان که مقایسه تواتر آن با تواتر قرآن مجید را نادرست و وقوع تحریف لفظی به کاهش و به افزایش یا به تغییر و تبدیل الفاظ(74) و معنوی در کتاب مقدس را نظر تحقیقی شمرده اند.(75)
2 . تحریف در گویش و بازی با کلمات(لیُّ اللسان):
به این معنی که ایشان با پیچانیدن زبان خود، واژه ها را به گونه ای تلفظ می کردند که قابل تشخیص نباشد و معنای اصلی کلمه فهمیده نشود(76)و معنای "لیا بالسنتهم" نیز همین است.(77)بازی با کلمات و درهم ریختن آنها برای اهدافی خاص، یکی از عادات یهود بوده است و نمونه های بی شماری از آن در کتاب "تلمود" وجود دارد.(78) همچنین برخی یهودیان هنگام سلام دادن به پیامبر اکرم، با پیچانیدن زبان خود می گفتند:« السلام علیک»(به معنای مرگ بر تو)؟(79) همان گونه که هنگام تلفظ "راعنا"(رعایت حال را ما بکن)کسره عین را به سوی فتحه متمایل نموده و با آهنگی مخصوص ادا می کردند تا معنای "شرور ما" از آن برآید. یهودیان به استهزا و تمسخر چنین گویشی را در خطاب به رسول خدا می گفتند.(80)علامه بلاغی- که به زبان عبری کاملاً مسلط بود- درباره معنای " راعنا" می نویسد: در عهد قدیم عبری، واژه "راع" با فتحه اشباع شده یا متمایل به الف و تقریباً به صورت "راعا" به معنای " شرو قبیح" است و به معنی "شرور" و "یکی از اشرار" هم به کار رفته که در اناجیل به زبان عبری نیز به همین معنی آمده است.و "نا"(ضمیر متکلم در زبان عربی) در زبان عبری نیز ضمیر متکلم است؛ با این تفاوت که الف آن به واو تبدیل یا به سوی واو اماله می گردد، بنابراین "راعنا" که الف آخر آن به واو میل کند، به معنای "شریر ما" و همانند آن است. (81) یا به صورت "راعینا"(82) ( به معنای چوبان ما) تلفظ می کردند؛ از این رو مؤمنان از به کارگیری واژه ی "راعنا" منع شدند تا یهودیان نتوانند سوء استفاده کنند ( بقره:2) . نیز با سوء استفاده از لفظ عبری "عسنو"(83) به معنای ( انجام می دهیم)، از روی طنز می گفتند: " عصینا" به معنای (عصیان می کنیم) همچنین در مواردی سخنان آن حضرت را تحریف می نمودند.(84) این وجه با ظاهر آیه سازگارتر است. بدیهی است که بر اساس دو وجه اخیر، تحریف یاد شده در این آیه، تحریف معنایی، و ناظر به رفتار ناپسند برخی از یهودیان در مورد آیات قرآن و سخنان پیامبر اسلام (ص) است.(85)
در آیه 78 آل عمران نیز خداوند از عده ای از یهودیان خبر می دهد که زبان خود را به خواندن کتاب (تحریف شده ای) می پیچاندند، تا آن مطالب بربافته را به عنوان کتاب آسمانی، به مردم عرضه نمایند. «وَ إِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِیقاً یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَ مَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَ یَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ مَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ یَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ »(آل عمران: 78)
جمهور مفسران مراد از "فریقا" در آیه ی یاد شده را، گروهی از دانشمندان یهود،(86) دانسته اند اینان و دیگران "یلوون" را در اینجا به معنای تحریف دانسته اند.(87) فخر رازی به نقل از قفال، آن را ناظر به تحریف اعراب الفاظ- که به تغییر معنی منجر می شود- دانسته و نوشته است: چنین کاربردی در زبان عربی و احتمالاً در عبری فراوان نظیر دارد. ابن عباس آیه ی یاد شده را ناظر به تحریف لفظی تورات - تحریف به افزایش، برشمرده است.(88) از وهب بن منبه نقل شده که وی بر این باور بوده که تورات و انجیل هرگز تحریف لفظی نگردیده و مراد از تحریف آنها تحریف معنایی است.(89) ابن کثیر کلام وی را نقل و بدین شرح نقد کرده است: اگر مراد وهب از تورات و انجیل، همانی باشد که در دسترس ایشان است، بدون شک تبدیل و تحریف به کاهش و افزایش در آن راه یافته است و به ویژه ترجمه ی عربی آن دارای غلط های فراوان و افزوده های بسیار و کاستی ها و مطالب موهوم فاحش است. اما اگر مقصود وی از تورات و انجیل، کتاب اصلی خدا بوده باشد، حق با اوست. (90) علامه طباطبایی می نویسد:
واژه ی کتاب که در این آیه سه بار تکرار شده است، هر یک معنای خاص خودش را دارد. مراد از"کتاب " اولی ، کتاب جعلی و دست نوشته ی آنهاست و مقصود از دومی، کتاب وحی ( تورات)، و سومی هم به دومی اشاره دارد و به قول راغب الف و لام در کتاب سومی، "ال" جنس، و به معنای جنس کتب الهی است . وجه تکرار آن جلوگیری از اشتباه مردم در فهم و تشخیص کتاب خدا از نوشته های جعلی بوده و بر اساس اینکه - واژه ی کتاب مفهوم وصفی دارد و وصف، مشعر به علیت است، به این نکته اشاره دارد که کتاب خدا، بدان جهت که کتاب خداست، نمی تواند در برگیرنده ی چنان دروغ هایی بوده باشد.(91)
به هر حال اگر مراد از "کتاب" اولی در این آیه یک متن مستقل و کامل باشد، در ردیف آیات جعل، و اگر معنای لغوی کتاب در آیه یاد شده، جمله ها و واژه ها باشد، می تواند ناظر به تحریف لفظی باشد.
3 . به فراموشی سپردن برخی از آیات:
خدای متعال در آیه ی 13 مائده درباره ی یهود و نصاری می فرماید: « مَوَاضِعِهِ وَ نَسُوا حَظّاً مِمَّا ذُکِّرُوا » مراد از نسیان در اینجا ترک کردن (92) است به احتمال قوی مراد از آن، به قرینه ی "....أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ " که در آیات دیگر آمده است (آل عمران: 22؛ نساء: 44و 55)، فراموشی بخشی از اصل کتاب (تورات و انجیل) مانند خبر روز حساب و جزای اخروی از تورات است. برخی پرده برداشتن قرآن از فقدان اصل کتاب یهود را از معجزات قرآن مجید بر شمرده اند که بعد از بعثت پیامبر اسلام تاریخ آن را به اثبات رساند.(93)از مجاهد نقل شده که منظور از «مما ذکروا»، کتاب الهی ( تورات و انجیل) است که قوم یهود و نصاری به واسطه آن، به اطاعت از پیامبر اسلام و ایمان آوردن به آن حضرت مأمور بودند(94)؛ ولی آنها در آن دست برده، دست نوشته های خویش را به عنوان سخنان الهی و تورات به مردمان ضعیف عرضه می نمودند.(95)
4. تحریف شفاهی سخنان:
خداوند متعال در سوره بقره از تحریف کلام الله به دست برخی از یهود پرده برمی دارد و می فرماید: آیا به ایمان آوردن آنها دل می بندید در حالی که گروهی از آنان با آنکه سخنان خدا را فهمیدند، به عمد و دانسته آن را تحریف نمودند؟!(بقره:75) در بین اهل کتاب این موضوع مطرح بود که در جزیره العرب پیامبر ظهور خواهد کرد و از این رو منتظر بعثت وی بودند و درست به همین جهت امید به ایمان ایشان بیشتر از دیگران بود، ولی بعد از بعثت پیامبر اسلام و هجرت آن حضرت به مدینه، این امید به یأس مبدل گشت(96). برخی از مفسران نخستین (97) بر آنند که مقصود این آیه، هفتاد نفر برگزیده حضرت موسی علیه السلام بودند که همراه وی در کوه طور سینا اوامر و نواهی الهی را شنیدند و گروهی از آنها (98)بعد از برگشت به میان قوم یهود آن را تحریف نمودند(99) بر این اساس مراد از "کلام الله"گفتار خداوند با حضرت موسی بوده است که همراهان وی نیز- به واسطه آن حضرت(100) یا بدون واسطه آن را شنیدند. شیخ طوسی احتمال دوم را به قرینه "یسمعون" تقویت کرده است(101). هر چند قرطبی آن را به دلیل اینکه "کلیم الله" ویژگی اختصاصی حضرت موسی بوده و نیز به سبب ضعف راویان حدیثی که مستند این احتمال است، ضعیف شمرده است.(102)ترمذی صاحب نوادر نیز حدیث مزبور را به دلیل موثق نبودن کلبی، غیرمعتبر دانسته است.(103)شماری دیگر از مفسران اولیه(104)این آیه را ناظر به تحریف تورات و مراد از «کلام الله» را تورات(105) یا صفات پیامبراسلام در آن(106)دانسته و گفته اند: دانشمندان یهود بر اساس هوی و هوس خویش تورات را تحریف می کردند. ابن جوزی این قول را صحیح تر دانسته است.(107)
اما درباره نوع تحریف آنها، ظاهراً اختلافی وجود ندارد که شامل تحریف لفظی و معنوی است: از ابن عباس، تحریف معنوی(108)و نیز تحریف لفظی(کاستی و افزایش)(109)، هر دو نقل شده است. ابن تیمیه نیز آن را اعم از تحریف لفظی و معنوی گرفته است.(110)
البته برخی احتمال داده اند که آیه ناظر به خصوص یهودیان معاصر پیامبراکرم باشد؛ که اوصاف(111) و سخنان آن حضرت را تحریف می کردند(112). این وجه با توجه به آیه بعدی(بقره:76) تقویت می گردد که بر اساس نظر عموم مفسران نخستین و قرآن پژوهان متأخر، آیه یاد شده درباره سخن توبیخ آمیز بعضی از یهود به برخی دیگر است که می گفتند: با مسلمانان در میان مگذارید که وصف محمد را در تورات یافته اید و بیهوده سند و بهانه به دست مخالفان خود ندهید تا آنها نتوانند به استناد آن، پیش پروردگارتان بر ضد شما استدلال کنند(بقره:76)(113).
5. تبدیل و تغییر گفتار:
قرآن کریم دو بار با عبارات بسیار نزدیک به هم تغییر و تبدیل گفتاری را به یهود نسبت می دهد و بیان می کند: عده ای ستمکار سخنی را که به ایشان گفته شده بود، به سخن دیگری تبدیل کردند:(بقره: 58-59؛ اعراف: 161-162). واژه "تبدیل" در لغت به معنای تغییر به طور مطلق و بدون آوردن جانشین یا با آوردن بدل آن به کار رفته است.(114) مفسران در تفسیر این آیات گفته اند: یهودیان در مرحله عمل باید آنچه را باید انجام می دادند تغییر دادند و به گونه ای دیگر عمل کردند؛ زیرا مأمور بودند که از در ویژه ای با تواضع خم شوند و در آیند؛ ولی به حالت نشسته یا از درهای دیگر وارد شدند. نیز آنان به جای آنکه استغفار کنند و بگویند این امر حق است(ابن عباس) و یا بگویند لا اله الا الله(به روایت عکرمه) به این صورت که بگویند:" حطه"(قولوا حطه)- که دعا و استغفار و به گفته حسن، قتاده و به اعتراف مفسران به معنای " گناه مرا ببخش" بود(115)- از سر تمسخر گفتند:" حنطه،(116)یعنی گندم:" حبه فی شعیره"(117)یا به زبان نبطی" هاتا(حطا)سمقاتا(سماقاتا)(118)" به معنای "حنطه حمرا فیها شعیره"(119)(گندم سرخ مخلوط با جو) و گفتند: این گندم نزد ما از آن فعل و از آن قول دوست داشتنی تر است.(120)برخی از مفسران حذف امر به عبادت، استغفار و سجود در بیت المقدس و تبدیل آن را به اینکه خداوند در تورات امر نموده در صورتی که نتوانند زکات های خود را به بیت المقدس برند، آن را به ازای نقره بفروشند و نقره را به آنجا ببرند و هر چه دلشان خواهد از گاو و گوسفند و شرب خمر و مسکر در بیت المقدس مصرف کنند، از مصادیق تحرف شمرده اند.(121)
این آیات که بیانگر نمونه هایی از تحریف و تبدیل قوم یهود در کردار و گفتار است. این آیات مستقیماً از تحریف تورات، سخن به میان نمی آورد، ولی به روشنی دلالت می کند که برخی از آنها، سخنان خداوند را به دلخواه خویش و از روی تکبر یا تمسخر تبدیل می نمودند.
برخی از مفسران" تبدیل نعمه الله" در آیه 211 سوره بقره را نیز به معنای تحریف آیات تورات و تغییر ویژگی های پیامبراسلام در آن دانسته اند(122).
دسته دوم: آیات بیانگر کتمان حقایق و آمیختن حق با باطل
قرآن کریم یکی از عادات ناپسند برخی از اهل کتاب به ویژه یهود را، کتمان آگاهانه بسیاری از حقایق دینی و در آمیختن حق به باطل برشمرده و در آیات مختلف از این عمل نکوهیده برخی از اهل کتاب پرده برداشته است.1.خداوند متعال در چند آیه اهل کتاب را به سبب درآمیختن حق با باطل و نیز کتمان حقیقت از روی علم و عمد سخت سرزنش می کند:« یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَ تَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ »(آل عمران: 71)و در آیه دیگر ضمن دعوت آنها به اسلام، آنان را از این کار باز می دارد(بقره:42 و 146). از اینکه کتمان حقایق و درآمیختن حق با باطل در آیات یاد شده، در کنار هم آمده، برمی آید این کتمان حقایق عمدتاً همراه یا در قالب درآمیختن با باطل بوده است. خداوند در آیه ای دیگر از پنهان نمودن بینات بعد از آشکار کردن آن برای مردم در کتاب، سخن به میان می آورد:«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَ الْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتَابِ »(بقره:159). به باور برخی از مفسران مراد از کتمان کنندگان در این آیه، عالمانی از یهود و نصاری مانند کعب ابن اشرف، کعب بن اسد، ابن صوریا، زید بن تابوه و غیر آنها هستند که نبوت حضرت محمد را، با اینکه در تورات و انجیل نوشته شده بود، کتمان کردند.(123)مفاد قطعی مجموع آیات یاد شده، کتمان و پنهان نمودن آگاهانه بسیاری از حقایق روشن، از سوی اهل کتاب بوده است. برخی از مصادیق آن حقایق روشن در آرای مفسران منعکس شده است؛ مانند نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم؛ بشارت به برانگیخته شدن ایشان و اوصاف آن حضرت(124)، امامت و وصایت امیرمؤمنان علی علیه السلام(125)که در تورات و انجیل در دسترس آنها بوده، ولی در تورات و انجیل امروزی، اثری از آنها نیست، یا دست کم به صورت روشن نیامده است.
کتمان در آیه شریفه، کتمان اصل آیه و کتمان دلالت آن را دربرمی گیرد و کتمان دلالت نیز می تواند به صورت تأویل و حمل آیه بر معنایی که مقصود خداوند نیست یا تطبیق معنای آیه بر غیر مصداق واقعی آن باشد. چنان که یهود بخشی از آیات بشارت به بعثت پیامبر را که به گوش مردم نرسیده بود پنهان، و بخش دیگر آن را که به اطلاع مردم رسیده بود، تأویل کرده، بر آن حضرت تطبیق نمی کردند(126)، حتی گاهی بر قسمتی از تورات دست می گذاشتند و مانع خواندن آن می شدند.(127)
"لبس" به معنای آمیختن چیزی با چیز دیگر است، به گونه ای که امر مشتبه و غیرقابل تشخیص گردد.(128) مفسران، آمیختن حق به باطل را مصداق تحریف، تفسیر ناروا و باطل نمایاندن حق دانسته اند؛ در آمیختگی ای که در آن تشخیص سره از ناسره ممکن نباشد. از این رو گفته اند: مراد از «لا تلبسوا الحق...»، نهی از نوشتن مطالبی است که در تورات نیامده، تا حق با باطل آمیخته نشود.(129) به نظر برخی از مفسران نخستین و متأخر، مراد از "حق" تورات اصلی( غیر محرف) و منظور از"باطل"، تحریف و دستبرد در تورات و انجیل است که آن را به عنوان تورات اصلی یا آمیخته با آن به مردم عرضه می کردند(130). البته اقوال دیگری هم در این زمینه مطرح شده است؛ از جمله: ایمان به بخشی از کتاب(حق) و کفر به بخش های دیگر(باطل)؛ یا آمیختن راست(حق) با دروغ(باطل) و نیز اقرار و اعتراف به حق یعنی نبوت حضرت محمد و باطل، انکار آن(131). به این معنی که در برخی موارد اعتراف و در برخی موارد انکار یا در پنهان اعتراف و در آشکار انکار می کردند.
2. پنهان کردن نمودن نوشته های تورات:
بر اساس آیه 91 سوره انعام، شیوه و سیره اهل کتاب این بود که تورات را قطعه قطعه و بخش هایی از آن را پنهان می کردند. خداوند متعال در سوره انعام، پس از بیان قدر ناشناسی و ناسپاسی یهودیان، می افزاید اینان کتاب موسی را به صورت طومارها درآورده و بخش هایی را آشکار، و بخش های بسیاری را که به ضررشان بود، همواره پنهان می داشتند:«... تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِیراً ...»(انعام:91).
این آیه بنا به قول مشهور درباره یهود نازل شده است. از سعید بن جبیر نقل شده است که بین رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و مالک بن صیف، که یکی از احبار و بزرگان یهود بود، مناظره ای صورت گرفت تا اینکه وی نزول کتابب آسمانی بر انسان ها حتی نزول تورات بر موسی علیه السلام را نیز انکار کرد. یهودیان عذر وی را به اینکه سبب عصبانیت چنین سخنی گفته را نپذیرفتند و به جای او کعب ابن اشرف را به ریاست برگزیدند.(132) ذیل آیه شریفه از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: یهودیان در ابتدا تورات را بر ورقه هایی- به صورت پراکنده- می نوشتند، سپس به دلخواه خود، بخشی را آشکار و بخش را پنهان می کردند.(133)
از این آیه به خوبی روشن می شود که اولاً تورات کنونی در زمان بعثت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به صورت ورق های مکتوب(قراطیس، جمع" قرطاس" به معنای ورقه، کاغذ و هر چیزی که بر روی آن نوشته می شود)(134)موجود بوده است و طبق بیان برخی از مفسران، یهودیان برای اینکه بتوانند به آسانی در تورات تصرف و بسیاری از حقایق آن را مخفی کنند، تورات را به صورت ورقه های پراکنده درآورده بودند.(135)
ثانیاً: آن کتاب مشتمل بر حقایق فراوانی از جمله صفات رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم، بشارت به نبوت آن حضرت(136)و حقانیت ایشان بوده که اظهار آنها به سود عالمان و رؤسای منحرف یهود نبوده است. بنابراین آنها با کتمان بسیاری از حقایق تورات، آن را تحریف کردند؛ زیرا کتمان آن ورقه های مکتوب، به طور طبیعی به فراموشی آنها منجر می شد و در نتیجه کتاب آسمانی به شکل ناقص در اختیار مردم قرار می گرفت که این خود، نوعی تحریف و از مصادیق تحریف به کاستی است. از این رو برخی مفسران در اینجا تعبیر تحریف را به کار برده اند.(137)
3. بر اساس قرآن کریم، پیش از نزول تورات، همه خوراکی ها بر فرزندان اسرائیل حلال بود، جز آنچه [ = گوشت و شیر شتر](138)، اسرائیل[ یعقوب] بر خویشتن حرام کرده بود(آل عمران: 93) در تبیین و تفسیر این آیه مفسران صدر اسلام و به پیروی از ایشان، عموم مفسران گفته اند: حضرت یعقوب علیه السلام به علت خاصی مانند بیماری نذر کرد یا به تشخیص خود و یا به امر الهی تصمیم گرفت که دوست داشتنی ترین طعام نزد خود، یعنی گوشت شتر را بر خود- نه دیگر مردم-حرام نماید. از این رو، این تحریم، تنها برای شخص یعقوب بوده است؛ ولی یهودیان هم از پیش خود، و به ادعای اقتدا به یعقوب و اینکه این تحریم از پیش و نزد همه انبیا از زمان آدم تا ابراهیم و اسحاق بوده است؛ آن را بر خود حرام کرده بودند و به تورات هم نسبت می دادند؛ قرآن کریم برای اثبات این نسبت دروغ و تحریف شدن آن، از آنان خواست که تورات موجود را بیاورند و به داوری فرا خوانند:«قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا »(آل عمران: 93)در شأن نزول این آیه آمده است که یهود برای رد سخن پیامبراکرم که خود را بر آیین ابراهیم علیه السلام می دانست، می گفتند خوردن گوشت و شیر شتر در آیین ابراهیم حرام بود، تو چگونه بر آیین وی هستی ولی خوردن آن را حلال می دانی؟! پیامبر گرامی اسلام فرمودند: در آیین حضرت ابراهیم هم خوردن آن حلال بوده است(139). مفسران یاد شده و دیگر مفسران به اتفاق گفته اند: همه یهودیان در مقابل این تقاضای منطقی پیامبر شگفت زده شدند و جرأت نکردند تورات را بیاورند؛ چون می دانستند در تورات چنین حکمی وجود ندارد. دعوت یهودیان به آوردن تورات و تلاوت آن، بیانگر این است که آنان تورات را از دسترس عموم مردم خارج کرده بودند.
4. نیامدن مسئله معاد، ثواب و عقاب اخروی:
اعتقاد به معاد و رستاخیز مردگان، یکی از باورهای اصیل تمام ادیان الهی بوده است و آیات قرآن کریم به روشنی بیان می کند که موضوع معاد در نخستین پیام الهی به حضرت موسی وجود داشته است(طه: 11-16). طبق این آیات، دین وحیانی حضرت موسی بر سه اصل اساسی توحید الوهی، توحید عبادی و معاد استوار بوده است.(140) نیز آیات قرآن آشکارا بر وجود آموزه معاد و ثواب و عقاب اخروی در تورات دلالت می کند(اعلی10-19)و از آنجا که معاد همانند توحید سرلوحه دعوت همه پیامبران بوده، علی القاعده این آموزه اساسی در تورات واقعی با تفصیل ذکر شده بوده است، ولی در تورات کنونی، بلکه هیچ جای عهد عتیق آموزه معاد را نمی بینیم.(141) دانشمندان یهود برای اثبات آن در تورات، به مواردی همانند( اعداد، 18: 28)استناد کرده اند(142)که هرگز دلالت آنها روشن نیست. از این رو تعبیر کلی "آخرت"، در (تثنیه، 8: 16) و مراثی(ارمیا، 4: 18) به معنای عاقبت دنیوی است(143). همچنین به گزارش قرآن، یکی از وعده های حق که در تورات، انجیل و قرآن آمده این است که خداوند، جان و مال مؤمنانی را که در راه او کارزار می کنند، به بهای بهشت می خرد(توبه:111). ولی چنین وعده ای در تورات و انجیل کنونی یافت نمی شود. رشید رضا با اشاره به موجود نبودن این وعده در تورات و انجیل کنونی، می گوید: اکثر معارف آن دو از بین رفته و مابقی آن هم، تحریف لفظی یا معنایی گشته است و مهیمن بودن قرآن بر تورات و انجیل حقانیت این وعده را به اثبات می رساند.(144)
بنابراین، نیامدن ذکر قیامت و ثواب و عقاب اخروی در تورات، می تواند از مصادیق تحریف به کاستی و روشنگر مفاد« و نسوا حظاً مما ذکروا»باشد(145). و شاید به همین علت، صدوقیان( یکی از فرقه های یهود)"جاودانگی نفس" و "قیامت"، را انکار کرده اند. و تورات فعلی، تنها بر ثواب و عقاب از طریق جلب یا سلب نعمت ها در این دنیا، دلالت می کند.(146)
در عهد جدید به نحوی مسئله سرنوشت بعد از مرگ(قابل انطباق بر برزخ) مطرح گردیده(لوقا، 16: 19-31)با این حال، اعتقاد به برزخ در آیین مسیحیت جایگاهی ندارد. در اناجیل هم بیان روشنی درباره معاد و قیامت وجود ندارد؛ تنها، عباراتی یافت می شود که با تسامح قابل حمل بر قیامت است.(147) بنابراین، مسئله، قیامت و حساب و جزای اخروی می تواند از مصادیق بارز تحریف به کاستی و حذف از تورات و انجیل باشد؛ همان طور که برخی از مفسران، آن را مصداق عینی نسیان یهود برشمرده اند.(148)
دسته سوم: آیات بیانگر برخی از آموزه های تورات و انجیل واقعی
خدای متعال در برخی آیات پاره ای از آموزه های تورات و انجیل را گزارش می کند که در تورات و انجیل کنونی حداقل به صراحت اثری از آنها نیست. این امر نشان تحریف گری عالمان یهود است. در ادامه برخی از این موارد را بیان خواهیم کرد.1. بشارت بعثت پیامبر اسلام در تورات و انجیل:
به تصریح برخی از آیات قرآن و ظاهر برخی دیگر، خبر بعثت پیامبراسلام، نام و ویژگی های آن حضرت در تورات و انجیل اصلی آمده است. قرآن در وصف مؤمنان اهل کتاب می فرماید: ایشان از پیامبری پیروی می کنند که اوصاف او را در تورات و انجیل نوشته، یافته بودند(اعراف: 157). از ظاهر آیه مذکور برمی آید که اوصاف سه گانه"رسول"، "نبی" و "امی" در تورات و انجیل برای پیامبراکرم ذکر یاد شده است.(149) اگر آیه درصدد چنین بیانی نبود، یاد کرد هر سه وصف در کنار هم- که منحصر به همین آیه است- به ویژه آوردن ویژگی سوم نکته روشنی نداشت.(150) در تعبیر "مکتوبا" عنایت ویژه ای است به اینکه نزد ایشان، نام و صفات آن حضرت به صورت نوشته بوده به گونه ای که هیچ تردیدی در تطبیق به پیامبر اسلام نداشتند.(151)در آیه دیگر از معرفت کامل اهل کتاب نسبت به پیامبراسلام(ص) خبر می دهد. بر پایه بیان روشن قرآن کریم، اهل کتاب آن حضرت را همانند پسران خویش می شناختند و از این رو عده ای از آنها را، که دانسته این حقیقت را نهفته می داشتند، نکوهش می کند(بقره:146). اکثر مفسران در ذیل این آیه آورده اند: یکی از اصحاب پیامبر از عبدالله بن سلام درباره آن بزرگوار سؤال کرد؛ وی در پاسخ گفت: به خدا من پیامبر اسلام را از فرزند خودم بهتر می شناسم؛ چرا که به حقانیت وی از روی توصیف خدا در تورات یقین دارم، ولی درباره فرزند خودم چنین معرفتی ندارم؛ شاید مادرش خیانت کرده باشد.(152)
بدین ترتیب یهودیان ویژگی های پیامبراسلام را به خوبی می شناختند و با توجه به ماجرای بحیرای راهب، در تطبیق آن بر حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم نیز تردیدی نداشتند. علی بن ابراهیم به سند خود از ابراهیم بن هاشم از ابن ابی عمیر از حماد از حریز از امام صادق علیه السلام نقل می کند که آن حضرت فرمود: مراد از "الکتاب"، تورات و انجیل و مقصود از "یعرفونه"، شناخت رسول الله است؛ زیرا خداوند متعال در تورات، زبور و انجیل صفات پیامبر و اصحاب وی، و بعثت و هجرتش را بیان نموده است:(فتح: 29). اهل کتاب بعد از بعثت، با اینکه از صفت رسول خدا و صفات اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل آگاه بودند، آن را انکار نمودند:« فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به» از این رو یهودیان، قبل از بعثت رسول اکرم به عرب ها می گفتند: این عصر، عصر پیامبر موعود است که از مکه ظهور و به مدینه هجرت می کند و خاتم و افضل پیامبران است.
در میان چشمانش سرخی و بین دو شانه اش مُهر نبوت است. بر مرکب بدون زین سوار می شود. بسیار خنده رو و در عین حال جنگ جویی شمشیر بر دوش، شجاع، و حکومتش جهانی است، و شما عرب ها را همچون قوم عاد به هلاکت می رساند.(153) و به خصوص از حضرت عیسی علیه السلام نقل می فرماید که ایشان به ظهور پیامبراسلام بشارت داده و نام او را هم" احمد" معرفی کرده بود(صف:6). این آیه هر چند بر بشارت بعثت پیامبراسلام و نام وی از زبان حضرت مسیح و نه آمدن آن در انجیل دلالت دارد، اما با توجه به آیه «... یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراه و الانجیل...» و به قرینه روایات معتبری که بر وجود نام "احمد" در انجیل تصریح می کند(154) وجود نام احمد، در انجیل تقویت و تأیید می گردد.
این موضوع شماری از مفسران و پژوهشگران مسلمان را که در پی یافتن نام احمد در اناجیل کنونی برآمده اند، به واژه فارقلیط (155)یا پاراکلیتوس(Paraclite)معطوف ساخته است(156). هر دو واژه یونانی، و واژه نخست به معنای آرامش دهنده است که مسیحیان مصداق آن را روح القدس خوانده اند و دومی به معنای عالی، احمد، و ستوده می باشد. در اینکه کدام یک در انجیل اصلی و کهن بوده، بین دانشمندان مسیحی و مسلمان اختلاف نظر وجود دارد. مفسران و پژوهشگران یاد شده بر این باورند که این واژه در اصل اسم خاص، به صورت پریکلیتوس(Periclite) و به معنای احمد و ستوده بوده که بعدها دچار تغییر شده است. برخی از پژوهشگران نیز بر این باورند که این بشارت در انجیل اصلی موجود است و لکن آنها در ترجمه ها، آن را از پریکلیتوس"(فیرفلوط) که در ترجمه های یونانی موجود نیز به همین صورت آمده است، به پاراکلیت(فارقلیط)تحریف کرده اند تا معنای بشارت دهنده یا تسلی دهنده و یا معزّی(تقویت کننده) را بدهد.(157)
با توجه به بیان روشن و فضای نزول آیه معلوم می شود که اهل کتاب در سایه آموزه های تورات و انجیل، از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم شناخت کامل داشته اند؛ در غیر این صورت، به یقین همه دانشمندان اهل کتاب به مبارزه شدید و صریح بر ضد او برخاستند و حقانیت قرآن را تکذیب می کردند(158)، در حالی که شماری از آنان به ویژه دانشمندانی مانند عبدالله بن سلام و کعب احبار از یهود و تمیم داری از نصارا(159)، بر اساس بشارت ها و اوصاف یاد شده از پیامبر اسلام در تورات و انجیل به آیین اسلام گرویدند.(160)
قرآن مجید هم، از شادمانی( رعد: 36)، اشک شوق ریختن جمعی از اهل کتاب(مائده:83)گواهی برخی از آنها بر حقانیت قرآن(احقاف:10)و ایمان بعضی از ایشان (قصص:52)خبر داده است. بنابراین طبق بیانات صریح قرآنی( اعراف: 157، بقره: 146؛ فتح:29) و ظاهر برخی دیگر(صف:6)خبر بعثت رسول گرامی اسلام، نام ویژگی های او و حتی برخی از ویژگی های اصحاب آن حضرت در تورات و انجیل اصلی، به گونه ای روشن و دقیق بیان شده بود، به گونه ای که یهود و نصاری و دست کم دانشمندان آنان، وی را همانند پسران خویش(... یعرفونه کما یعرفون ابناءهم. و بلکه بهتر از پسران خود می شناختند تا آنجا که قابل تأویل و قابل تطبیق بر کسی جز آن حضرت نبود و هیچ تردیدی در شناخت آن حضرت و حقانیت وی نداشتند.)(161)
همچنین طبق احادیث اهل بیت علیهم السلام نام مبارک آن حضرت در تورات،" الحاد"(یحاد من حارب الله و دینه) و در انجیل" احمد" و اسامی مبارک حسنین علیهما الاسلام، در تورات "شبر" و "شبیر یا" شابور" و "شابیر"(162) و در انجیل "طاب" و "طیب"بوده است.(163) این همه در حالی است که در تورات و انجیل کنونی، جز چند عبارت کلی در خصوص ظهور پیامبری بعد از موسی و عیسی علیهما السلام، یافت نمی شود.(164) همچنین رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در نامه های دعوت یهودیان به دین اسلام، بر وجود رسالت جهانی خود در تورات احتجاج فرموده است.(165)
پس احتمال اینکه این بیانات روشن از کتاب مقدس برداشته شده یا تغییر یافته باشد، تقویت می شود؛ به ویژه آنکه به تصریح قرآن، یهودیان، براساس بشارت های تورات و انجیل، از دیرباز و پیش از بعثت پیامبر، در انتظار ظهور چنین پیامبری، بر کافران پیروزی می جستند؛ ولی همین که آنچه اوصافش را می شناختند برایشان آمد، انکارش کردند.(بقره:89).
ابن عباس و به پیروی از ایشان عموم مفسران(166) در ذیل آیه یاد شده، گفته اند: یهودیان، پیش از بعثت پیامبراسلام، انتظار ظهور او را داشتند و حتی در مناقشات داخلی خود، یا در مبارزاتشان با مشرکان عرب مانند اوس و خزرج، به خود وعده پیروزی می دادند، و هنگام سختی و شدت می گفتند: خدایا ما را با پیامبری که در آخرالزمان مبعوث می شود و اوصاف وی را در تورات یافته ایم، یاری فرما. ولی بعد از بعثت وی از میان عرب(167)، از روی عناد و حسد او را انکار کردند و گفتند: این آن پیامبری نیست که انتظار ظهورش را داشتیم! در کتب روایی هم این موضوع با اندک تفاوت هایی آمده است.(168)
برخی از محققان غربی، آیه 146 بقره و 71 آل عمران را دال بر حذف بخش هایی از نسخه اصلی کتاب مقدس دانسته اند.(169)در حالی که بیانات قرآنی بر این دلالت دارد که در تورات و انجیل به روشنی از آمدن پیامبر اسلام خبر داده شده است. و به همین جهت بعضی از بنی اسرائیل به وی ایمان آوردند:« وَ شَهِدَ شَاهِدٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ عَلَى مِثْلِهِ فَآمَنَ »(احقاف:10) «الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یُؤْمِنُونَ ...»(قصص:52-53). در عین حال اهل کتاب معاصر با اشاره به نسخه هایی از تورات و انجیل کنونی که مربوط به قبل از اسلام است و در موزه ها و کتابخانه های مهم دنیا نگهداری می شود، وجود کم ترین اشاره ای به یادکرد پیامبراسلام در تورات و انجیل را انکار می کنند و تبیین های مسلمانان را در این باب نمی پذیرند، و همان طور که توقع می رود، سخن یهودیان و مسیحیانی را که به موجب آن بشارت ها مسلمان شده اند، حجت نمی دانند.(170)
2 . ویژگی های پیامبر اسلام و یاران راستین او در تورات و انجیل:
در آخرین آیه سوره فتح نیز از یادکرد برخی اوصاف پیامبراکرم و پیروان راستین او در تورات و انجیل سخن به میان آمده است:(فتح:29). در اینکه همه اوصاف یاد شده در هر دو کتاب تورات و انجیل آمده است یا بخشی در تورات و بخشی دیگر در انجیل، میان مفسران اختلاف هست. شماری از مفسران شیعه(171)و اهل تسنن(172)به پیروی از قرآن پژوهان نخستین بر این باورند که اوصاف یاد شده پیش از "ذلک"، در تورات، و تشبیه به "زرع و کِشته" در انجیل بوده است. در مقابل، برخی دیگر به پیروی از مجاهد بر این باورند که همه ویژگی های یاد شده در آیه، هم در تورات و هم در انجیل آمده است.(173) البته شماری هم معتقدند تنها تشبیه به زرع در تورات و انجیل وجود داشته است(174). به هر حال از این آیه برمی آید که این ویژگی ها یا دست کم بخشی از آنها در تورات و انجیل موجود در زمان پیامبراسلام صلی الله علیه و آله و سلم یافت می شده است. چنان که پیامبر در نامه دعوت یهود به دین اسلام، به همین آیه استناد فرموده است. ابن هشام متن آن نامه را چنین نقل کرده:« بسم الله الرحمن الرحیم. من محمد رسول الله،، صاحب موسی و اخیه المصدق لما جاء به، ألا یا معشر اهل التوراه، و انکم لتجدون ذلک فی کتابکم: «محمد رسول الله...»... در ذیل این دعوت نامه، پیامبر اسلام یهودیان را قسم داده و فرموده است:« و انی انشدکم بالله، و انشدکم بما انزل علیکم، و انشدکم... إلا اخبرتمونی هل تجدون فیما انزل الله علیکم ان تومنوا بمحمد؟ فان کنتم لا تجدون ذالک فی کتابکم فلا کره علیکم «قد تبین الرشد من الغی»[بقره: 256] فادعوکم الی الله و نبیه»(175) طبق نقل مرحوم مفید، وقتی این نامه به دست یهودیان خیبر رسید، نزد رئیس خود، عبدالله بن سلام آمدند و از او خواستند که آن نامه را برایشان بخواند. عبدالله بن سلام بعد از خواندن آن، از یهودیان اعتراف گرفت که این همان پیامبری است که نشانه های وی را در تورات دیده بودند؛ ولی در عین حال ایمان نیاوردند.(176)دسته چهارم: آیات بیانگر آموزه های باطل راه یافته در کتاب مقدس
خدای متعال در آیاتی از قرآن برخی باورهای شرک آمیز و تحریف یافته را به یهود و نصاری نسبت می دهد و به نقد و نفی صریح آنها می پردازد. این باورها به نوعی در کتاب مقدس کنونی یافت می شود. وجود این مطالب باطل نیز دلیل دیگری است بر اینکه تحریف در کتاب مقدس راه یافته است.1. نسبت دادن فرزند به خدا:
قرآن مجید، نسبت دادن فرزند به خدا را عقیده ای می داند که از فرط نادرستی و زشتی، نزدیک است به از هم پاشیدن آسمان ها و شکافتن زمین و فروپاشیدن کوه ها بینجامد( مریم: 88-90). علاوه بر اینها عیسی علیه السلام، هرگز از بندگی خدا استنکاف نداشته است(نساء:172)و خود را از اینکه مردم را به الوهیت خویش و مادرش فرا خوانده باشد، بری می داند(مائده: 116). به نص صریح برخی از گزارش های قرآنی، یهود و نصاری بر این باورِ باطل بودند که خداوند سبحان برای خویش فرزندی برگزیده است(بقره: 116؛ انبیاء:26). یهودیان "عزیر" و مسیحیان"عیسی" را پسر خدا می پنداشتند(توبه:30).عموم مفسران این آیات را در ارتباط با اعتقاد و سخن باطل برخی از یهود و نصاری دانسته و انتساب آن گفته را به عموم یهود و نصاری، دال بر رضایت و موافقت با آن دانسته و نتیجه گرفته اند که یهود بر این اعتقاد باطل بوده؛ چرا که آن را بعد از شنیدن این آیه(توبه:30) انکار نکردند.(177) مفسران یاد شده و دیگران استدلال قرآن بر بطلان این باورها را بیان کرده اند.(178) ابن عباس و به تبع وی اکثر مفسران گفته اند: علت انتخاب عزیر- که از علمای اهل کتاب بود- به عنوان پسر خدا از سوی یهود، این بود که یهود به سبب عمل ننمودن به تورات(179)، یا پس از کشتن پیامبران بعد از موسی(180)، دچار گرفتاری های زیاد و به امر الهی از تورات محروم شدند و به طور کلی آن را فراموش کردند یا بعد از واقعه بخت نصر، پادشاه بابل، و تسخیر سرزمین یهود و سوزاندن کتاب های ایشان، تورات به کلی از بین رفت و از آنان کسی که حافظ تورات باشد باقی نماند و عزیر با حال تضرع از خدا خواست که تورات را به آنها برگرداند. بعد از صد سال به تعلیم جبرئیل، ادعا کرد که تورات را از حفظ می داند؛ به همین جهت یهود او را به عنوان پسر خدا انتخاب کردند. برخی از مفسران برجسته به استناد ذیل آیه یاد شده(یضاهئون قول الذین کفروا من قبل) و به استناد بررسی و تطبیق برخی از محققان کتاب مقدس بر این باورند که این عقاید سست و باطل و نیز بسیاری از معارف عهدین، برگرفته از باورها و خرافات آیین های بودایی و برهمایی بوده است.(181)2. مرگ حضرت عیسی بر صلیب:
قرآن، اعتقاد یهود را مبنی بر مصلوب و کشته شدن حضرت مسیح به دست آنان به شدت انکار می کند و آن را ناشی از اشتباهی می داند که برای آنان رخ داد(نساء: 157-158). اصل "تصلیب" در پایان هر چهار انجیل، با تناقض ها و اختلاف های در اصل و سبب(182) بیان شده و یکی از باورهای رایج اهل کتاب است.حل تعارض میان گزارش صریح قرآن و اناجیل و اعتقاد رایج و راسخ یهود و نصاری مبنی بر مرگ عیسی بر صلیب، مورد اهتمام مفسران مسلمان قرار گرفته است. از جمله گفته اند که یهود و نصارا بدون آگاهی از حقیقت ماجرای تصلیب مسیح، در گزارش مقتول و مصلوب شدن شخصی با شکل و قیافه حضرت عیسی صادق اند و به این جهت گزارش یاد شده میان آنها متواتر است.(183) البته این چالش و تعارض با توجه به وحیانی بودن و مصونیت قرآن از یک سو، و نگارش اناجیل به دست بشر و تردیدهای جدی در تاریخ و محتوای آنها و به ویژه تناقضات و اختلافات بسیار اناجیل در اصل تصلیب و سبب آن(184)و نیز اختلاف خود مسیحیان درباره تصلیب(185)و همچنین نفی آن در انجیل برنابا،(186)حل شدنی است.
با توجه به آیات تصدیق(مانند:آل عمران:3 و 50؛ مائده: 46و 48)به ضمیمه آیات دال بر اینکه اهل کتاب بهره ای از کتاب یافته اند:«... أُوتُوا نَصِیباً مِنَ الْکِتَابِ ...»(آل عمران: 23؛ نساء:44 و 51)و به قرینه آیاتی مانند آیه 43 مائده که بیانگر این است که در تورات برخی از احکام الهی وجود دارد:«... فیها حکم الله»، قرآن مجید تنها بخش هایی از تورات و اناجیل کنونی را- که همان تورات و اناجیل موجود در زمان پیامبراسلام است- تصدیق نموده است.(187) و با توجه به این نکته که یهود و نصاری، بخش هایی از تورات و انجیل را تحریف کرده(مائده:13-14) آیات مربوط به تحریف یاد شده در این نوشتار، (مانند مائده: 13 و41؛ آل عمران:78؛ نساء: 46 و غیره)بر تحریف معنایی و لفظی بخش هایی از آن دو نیز دلالت می کند.(188)
نکته شایان توجه است که قرآن به عنوان یک توضیح تکمیلی درباره تصدیق کتاب های آسمانی گذشته، بر " مهیمن" بودن خود بر آنها تصریح کرده تا از پیدایش توهم تصدیق، بی هیچ دخل و تصرفی، پیش گیری کند. مفسران، مهیمن بودن قرآن را هرچند متفاوت، ولی نزدیک به هم معنی کرده اند.(189) برآیندِ این معانی آن است که قرآن نسبت به کتب گذشته، مسلط و فراگیر است و بر همین اساس آموزه های اصلی آنها را حفظ و امضاء و موارد حذف و تحریف شده را یادآوری و اصلاح و تعالیم تابع شرایط خاص زمان، مکان و مخاطبان را نسخ کرده است.(190)
3. آموزه های تبعیض آمیز و منافی روح ادیان الهی:
یهود به استناد برخی از آموزه های تورات(سفر تثنیه، 7؛ 2: 4)خود را قوم ویژه خدا می پندارد و درست بر همین اساس احکام تبعیض آمیز و نژاد پرستانه ای را جعل کرده است(191)؛ همانند جواز اخذ ربا از غیر بنی اسرائیل و حرمت آن از خودشان(192)، برده قرار دادن غیر یهود برای یهودیان(193)، حکم به قتل تمام مردان، زنان و کودکان(194) و نگهداری دوشیزه گان برای بنی اسرائیل(195) و خلاصه اینکه قوم یهود قوم خاص خداست(196) و دیگر مردمان باید برده و تحت سلطه ایشان باشند. از این رو به فرموده قرآن، ایشان اموال مردم غیریهود را به ناحق تصرف می کردند و آن را به دروغ به خدا(آل عمران:75) و تورات نسبت می دادند.(197). از آنجا که از منظر قرآن کریم، معیار و میزان ارزش همه انسان ها نزد خدا، تنها تقوا پیشگی آنان است(حجرات:13)، به یقین معیار ارزش گذاری در تعالیم تمام پیامبران الهی جز این نبوده است. از این رو برخی از محققان، وجود این قبیل احکام در تورات را بزرگترین شاهد تحریف و جعلی بودن آن دانسته اند.(198)دسته پنجم: آیات بیانگر تاریخ پیامبران و یهود و نصاری
خدای متعال در آیات متعددی از قرآن شریف بخش های مهمی از تاریخ پیامبرانی چون ابراهیم، اسماعیل و عیسی علیهم السلام و نیز حوادث مهم دینی و تاریخی یهود و نصاری را گزارش می کند، در حالی که این گزارش ها در کتاب مقدس کنونی یافت نمی شود. البته این امر دلالت صریحی بر تحریف ندارد، ولی در یک نگاه جامع نمی توان این دسته آیات را نادیده گرفت. در ادامه نمونه هایی از این موارد را بیان می کنیم.1. فروگذاری بخش های حساس زندگی حضرت ابراهیم چه از بعد تاریخی، مانند عزیمت به مکه، تجدید بنای کعبه و تشریع حج، رهایی از آتش نمرود و چه از بعد معنوی، مانند نشان دادن ملکوت به وی و نزول کتاب آسمانی بر آن حضرت، و از همه مهم تر ابعاد مبارزاتی آن حضرت، چون رویارویی و احتجاج با مشرکان بت پرست بت شکنی(199) و مطالب مهم دیگری که درباره حضرت ابراهیم در قرآن وجود دارد و شباهتی با هیچ یک از تورات یا احادیث یهودی بعدی ندارد(200) و در هیچ جای از تورات و انجیل نیامده است و بیشتر مطالب تورات درباره ابراهیم علیه السلام، زندگی شخصی اوست. بارزترین موضوع که تورات بر آن تأکید نموده، وعده وراثت سرزمین کنعانیان از مصر تا فرات به ابراهیم و ذریه او- به تصریح تورات از نسل اسحاق- است. و سعی در فراموشی اسماعیل و معرفی اسحاق به عنوان جانشین و وارث و پس از وی یعقوب و پسران او(201) و در نتیجه برتری قوم یهود(202). در عهد جدید نیز از این وعده با اندک تفاوتی یاد شده است. کعبه مهم ترین و مقدس ترین عبادتگاه و نخستین بنای توحیدی چهار هزارساله است که هیچ دانشمند دینی و پژوهشگر اجتماعی در آن تردید نکرده است. بیشتر مفسران بر این باورند که کعبه پیش از ابراهیم وجود داشته و آیه 127 بقره« و إذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل...» نشان می دهد که پایه های کعبه قبل از ابراهیم موجود بوده است و ابراهیم و اسماعیل به یاری یکدیگر آن را [تجدید] بنا کرده اند. عموم مفسران به پیروی قرآن پژوهان نخستین، در ذیل آیات، 125 تا 127 سوره بقره، بنای کعبه را- طبق روایاتی- به حضرت آدم و تجدید بنای آن را به حضرت ابراهیم نسبت داده اند.(203) به هر حال بیت الله الحرام(کعبه) دست کم از زمان ابراهیم به بعد در طول تاریخ مطرح بوده است. ولی در تورات و انجیل که در یادکرد انبیا حتی برخی موارد جزئی را هم فروگذار نکرده اند، فقدان این گزارش ها- به ویژه بت شکنی و مبارزه با مشرکان، در کتاب مقدس کنونی به خصوص با توجه به رواج گسترده شرک و بت پرستی در میان بنی اسرائیل از آغاز خروج از مصر تا قرن ها پس از استقرار در سرزمین موعود و نیز تأکید عهد عتیق بر معرفی اورشلیم و مسجد الاقصی به عنوان یگانه سرزمین مقدس- کاملاً معنادار خواهد بود.
علامه طباطبایی گزارش تورات را درباره حضرت ابراهیم، بر داستان وی در قرآن مجید تطبیق می کند(204) و می نویسد: این داستان، با توجه به وجود تناقض ها و تعارض ها در گزارش آن و نیز مطالب غیرمناسب با مقام نبوت، ادعای قرآن را مبنی بر تحریف شدن تورات کاملاً تصدیق می کند(205) هم چنین در اینکه ذبیح اسماعیل بوده یا اسحاق، قول صحیح و نظر راجح میان دانشمندان مسلمان، حضرت اسماعیل علیه السلام بوده است(206). به گفته برخی، نص تورات درباره قربانی:« یگانه پسرت را که بسیار دوستش داری، یعنی اسحاق را بردارد و...»(سفر پیدایش، 22: 2) متناقض و بیانگر الحاق اسحاق در آن متن است؛ چرا که از نظر تاریخی در طول حیات حضرت ابراهیم اسحاق یگانه پسر وی نبوده است و به نص صریح تورات" یگانه پسر" را باید قربانی می کرد، در حالی که اسحاق طبق گزارش تورات(سفر پیدایش، 16 و 17)پسر دوم آن حضرت و کوچک تر از اسماعیل بوده و از این رو یگانه پسر بر اسماعیل تطبیق می کند نه بر اسحاق؛ و تحریف گران متوجه این نکته نشده و تعبیر یگانه پسر را حذف نکرده و اسحاق را به آن افزوده اند.(207) انگیزه اهل کتاب از این تحریف، کسب امتیاز برای خود به عنوان فرزندان اسحاق، در مقابل عرب ها(فرزندان اسماعیل) بوده است.(208)
2. قرآن مجید معجزه هایی را از قبیل آمدن معجزه آسای "رطب تازه" برای مریم پس از تولد عیسی(ع)(مریم: 24-26)، سخن گفتن حضرت مسیح(ع) در گهواره(آل عمران: 46؛ مائده: 110 و مریم: 28-29) و زنده شدن پرندگان گلین به دست وی و با قدرت خداوند، به حضرت مسیح(ع)، نسبت می دهد(آل عمران:49؛ مائده: 110) و مسیحیان به ادعای اینکه اگر تکلم مسیح حقیقت داشت، به یقین در کتاب های دینی ایشان به تواتر نقل می شد، آن را انکار کرده اند.(209) با توجه به وحیانی بودن قرآن و مصونیت آن از هرگونه تحریف(210)، و اصالت تاریخی آن، در مقابل تردیدهای اساسی در تاریخ و محتوای اناجیل، اختلاف نسخه ها و ترجمه ها و نیز نگارش آنها به دست غیرانبیا، و همچنین گزارش این معجزات در اناجیل غیرمعتبر از نظر مسیحیت(211)، احتمال حذف این گزارش ها را از انجیل تقویت می کند. با آنکه برخی از موارد یاد شده، به تنهایی دلالت روشنی بر تحریف ندارد، می تواند در کنار ادله و قرائن دیگر، موضوع تحریف گری اهل کتاب را تقویت کند.
نتیجه گیری
1. تحریف گری، به هر نوع آن در هر سخن و نوشتار و گفتاری، به ویژه کتاب های آسمانی و بیانات قرآنی، بسیار نکوهیده و دارای عواقب ناگواری است.2. با توجه به اطلاق کاربردهای قرآنی و مصادیقی که قرآن ذکر می کند، تحریف در قرآن کریم در گونه های لفظی و معنایی به کار رفته است و دلیلی مقتضی بر انحصار کاربرد قرآنی واژه تحریف در تحریف لفظی وجود ندارد و دیدگاه اکثر مفسران برجسته از صدر تاکنون نیز همین بوده است.
3. آیات تحریف، ناظر به عهدین موجود به ویژه تورات کنونی است و تحریف آن اعم از تحریف لفظی و معنوی بوده است.
4. اهل کتاب به انواعی از تحریف در کتاب آسمانی خود، دست می زدند: تحریف معنوی و تفسیر ناروا، تحریف لفظی به افزایش یا کاهش و یا به صورت تغییر و تبدیل و نیز تحریف در نحوه گویش( لی اللسان) که می توان آن را تحریف شفاهی نام نهاد.
5. حذف آیات بیانگر معاد، افزودن مطالب خرافی و نادرست که منافی تعالیم و روح ادیان آسمانی است، تغییر حدود الهی، تغییر یا پنهان کردن اوصاف پیامبراسلام و بشارت نبوت آن حضرت و ویژگی های یاران ایشان از جمله تحریفات مهم اهل کتاب به ویژه دانشمندان یهود بوده است.
پینوشتها:
1. دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه :afathi@rihu.ac.ir دریافت: 16/ 6/ 88- تأیید: 16/ 9/ 88.
2.صلاح عبدالفتاح خالدی، الشخصیه الیهودیه من خلال القرآن، ص 255.
3. محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص 132، ذیل مائده:13.
4. محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج1، ذیل بقره:75.
5. ر.ک: عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج5، ص 264.
6.ر.ک: محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 188 و ج3، ص 533؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 186؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 334.
7.ر.ک: تفسیر منسوب به امام حسن عسکری(ع)، ص 302؛ فضل بن حسن طبرسی، احتجاج، ج2، ص 262.
8.ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج1، ص 82.
9.محمد بن احمد ازهری، التهذیب، ج5، ص 12؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ذیل ماده حرف؛ ابن اثیر، النهایه، ج1، ص 278؛ محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج4، ص 89.
10.حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 114.
11.ر.ک: محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 121 و 150؛ عبدالله جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، ص 16.
12.ازهری، تهذیب اللغه، ج5، ص 10. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج1، ص 42. البته در نسخه اصلی العین این عبارت نیست و عین عبارت ازهری به نقل از لیث در العین، البته داخل پرانتز، گنجانده شده و در پانوشت توضیح داده است که عبارت مزبور به لیث منسوب می باشد(ر.ک: ترتیب کتاب العین، ماده ح ر ف). عبارت مزبور را ازهری از لیث نقل کرده است. لیث بن مظفر بن نصر بن سیار راوی کتاب العین خلیل بن احمد است.(ر.ک:ترتیب کتاب العین، ج1، ص 42).
13. محمد مرتضی زبیدی، تاج العروس، ج6، ص 70.
14.محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج2، ص 145.
15.ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص 80.
16.احمد شنتاوی و دیگران، دائره المعارف الاسلامیه، ج4، ص 602 -608.
17.ابن قیم جوزیه، هدایه الحیاری فی اجوبه الیهود و النصاری، ص 223.
18.احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 26؛ محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص 39؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص 39.
19.احمد شنتاوی و دیگران، دائره المعارف الاسلامیه، ج4، ص 606.
20.احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 288؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص 457.
21. راغب اصفهانی، المفردات، ص 457؛ ذیل "لوی"، طریحی، مجمع البحرین، ج1، ص 380.
22.محمد بن مکرم ابن منظور، لسان العرب، ج13، ص 260؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 289.
23.Gordon Darnel Newby."Forgery"Encyclopedia of the Quran,vol.2,p.243
24.به عنوان نمونه رک: مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج1، ص 118، 375، 461 و 463؛ فیروزآبادی، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، ص 86 و 109، 114؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج3، ص 965؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص 496؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 13 و 47؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 298؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان، ج1، ص 222؛ ج3، ص 323؛ احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، ج1، ص 380؛ ابن قیم جوزیه: هدایه الحیاری، ص 58؛ محمود آلوسی، روح المعانی، ج4، ص 68؛ محمود زمخشری، الکشاف، ج1، ص 516؛ عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، الجواهر الحسان، ج1، ص 355.
25.محمدرشید رضا، المنار، ج6، ص 389، ذیل مائده: 41؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص 373، ذیل نساء:46؛ مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج5، ص 52 و ج6، ص 75؛ محمدجواد مغنیه، الکاشف، ج2، ص 93؛ سیدعبدالله شبر، تفسیر شبر، ص 86 و الجوهر الثمین، ج2،ص 51 و 174؛ محمدعلی صابونی؛ قبس من نور القرآن الکریم، ج1، ص 32؛ عبدالله جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، 16.
26. سیدمحمدحسین طباطبایی، همان، ج5، ص 342.
27.علی بن حسام الدین متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص 358 ، ح4234.
28.محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج77، ص 276، ح1؛ ج9، ص181، ح9؛ ج9، ص 190، ح 26 و 27.
29.مانند علامه رحمه الله هندی در اظهارالحق و علامه محمدجواد بلاغی در الرحله المدرسیه و الهدی الی دین المصطفی.
30.رحمه الله هندی، اظهارالحق، ص 33-99؛ سیدقطب، فی ظلال القرآن، ج2، ص 859؛ ذیل مائده:5، 13.
31.ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد الرازی، تفسیر القرآن العظیم، ج4، ص 1131؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج1، ص 307؛ محمد جواد مغنیه، الکاشف، ج2، ص 93؛ محمد رشید رضا، المنار، ج6، ص 389؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج4، ص 373؛ محمدسید طنطاوی، بنو اسرائیل فی القرآن و السنه، ص 467.
32.ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد الرازی، اعلام النبوه، ص 117-127؛ ابوحاتم احمد بن حمدان الرازی، الاصلاح، ص 250.
33.رحمه الله هندی، اظهارالحق، ص 33.
34.محمد بن عمرفخرالدین فخرالرازی، مفاتیح الغیب، ج10، ص 93(ذیل آیه 46 نساء).
35. همان.
36. محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف،ص 121، 150.
37.تعبیر عموم مفسران، تعبیر تحقیقی نیست، بنگرید به همین مقاله 182، ذیل عنوان 4. تحریف شفاهی سخنان.
38. ر.ک: حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 234.
39.محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ج1، 96:« و مساء یهوه. لو تزکروا. عود کی. همساءیهوه(ادونای) لأیش. دیباروا و هفخیتیم ایت. دبری ایلو هیم حییم یهوه صیباوت ایلو هینو» بعد از این وحی خدا را فراموش کنید، زیرا وحی خدا که سخن اوست و شما سخن خدای ما را تحریف نمودید.» و همچنین در نسخه عبرانی ارمیا، 8: 8 آمده است:« ایخاه تومیروا حاخامیم انحنوا و توراه یهوه اتانوا هینه لشیقیر عاساه عیط شیقیر سوفیریم؛ چگونه می گویید حکمای ما و شریعت پروردگار با ماست در حالی که آن را قلم به دستان مزدور، جعل نموده اند» و در کتاب اشعیا 29: 16 از تحریف آنها داد سر داده و گفته:« ها فخیخیم؛ وای از تحریف شما».
40.ان التوراه الموجوده الدائره بینهم الیوم فیها شیء من التوراه الاصلیه النازله علی موسی(ع) و امور حرفت و غیرت إما بزیاده او نقصان او تغییر لفظ او محل او غیر ذلک، و هذا هو الذی یراه القرآن فی امر التوراه، و البحث الوافی عنها ایضا یهدی الی ذلک(سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج5، ص 343).
41. محمد جواد بلاغی، الرحله المدرسیه، ج2، ص 220.
42.ر.ک:حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ.
43. این دسته بندی به حصر عقلی نبوده؛ از این رو ممکن است برخی موارد و مصادیق آن از نظر بعضی متداخل یا مشابه نماید. البته سعی بر آن بوده که طبقه بندی در عین جامعیت نسبی، ناظر به جنبه خاصی باشد؛ بر این اساس ممکن است یک آیه یا یک نمونه به لحاظ جنبه های متفاوت در دو یا چند دسته تکرار شود.
44.ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات، ذیل «حرف».
45. ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج2، ص 199.
46. محمد بن عمر فخرالدین فخر الرازی، مفاتیح الغیب، ج5، ص 122.
47. جارالله زمخشری، الکشاف، ج1، ص 530.
48.ر.ک: فصل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 333.
49.محمد بن یوسف ابوحیان، البحرالمحیط، ج2، ص 657؛سیدمحمود آلوسی، روح المعانی، ج5، ص 45.
50.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3،ص 335؛ عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، زاد المسیر، ج1، ص 528.
51. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص 165؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 98.
52. محمد بن یوسف ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج2، ص 675؛ ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد ثعالبی، جواهر الحسان، ج1، ص 254؛ محمود آلوسی، روح المعانی، ج5، ص 45.
53. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج5، ص 165؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 12؛ عبدالرحمن سیوطی، الدرالمنثور، ج2، ص 168.
54.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 98؛ محمد بن عمر فخرالدین فخرالرازی، مفاتیح الغیب، ج5، ص 122.
55. فضل بن حسن طبرسی، الجوامع الجامع، ج1، ص 404؛ محمود زمخشری، الکشاف، ج1، ص 530.
56. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص 373؛ محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج5، ص 140.
57.عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، زادالمسیر، ج2، ص 252؛ جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج2، ص 29.
58.همو، زاد، المسیر، ج1، ص 252؛ محمد بن یوسف ابوحیان، البحر المحیط، ج4، ص 198؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج6، ص 113.
59.سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج4، ص 373.
60.ر.ک: محمد بن جریر، طبری، جامع البیان، ج6، ص 149؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 334؛ محمد بن عمرفخرالدین فخر الرازی، مفاتیح الغیب، ج11، ص 224.
61.ر.ک: عبدالله محمود شحاته، تفسیر مقاتل، ج1، ص 463؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص 576؛ ذیل مائده: 41؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ذیل آل عمران:23.
62. ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، روایات شماره: 3635، 4556، 6841، 7332، 7543؛ مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، ج3، ص 533-534، شماره های: 1699، 1700.
63.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 334؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 102؛ سید بن طاووس، سعد السعود، ج2، ص 26.
64.محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج6، ص 176؛ ابن کثیر، همان؛ رشید رضا، المنار، ج6، ص 386.
65. همان، ص 528 و 548. ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج4، ص 258.
66. محمود آلوسی، روح المعانی، ج6، ص 125؛ شوکانی، فتح القدیر، ج2، ص 40.
67. همو، روح المعانی، ج5، ص 45.
68. فخررازی، مفاتیح الغیب، ج5، ص 123.
69.اسماعیل بن عمرو ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 102.
70.ر.ک: محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج6، ص 303.
71. محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج3، ص 468؛ فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3، ص 298؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج6، ص 115؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 102.
72.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج4،ص 198.
73.ر.ک: همان، ج10، ص 93، ذیل نساء:44.
74.محمد بن حسن، تبیان، ج3، ص 468؛ فضل بن حسن، مجمع البیان، ج3، ص 298؛ فراء، معانی القرآن، ج2، ص 281.
75.محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج6، ص 282-284؛ ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، ج4، ص 198؛ سیدمحمدحسین طباطبایی،المیزان، ج5، ص 245.
76.محمدهادی معرفت، صیانه القرآن من التحریف، ص 13.
77.محمدرشید رضا، تفسیر المنار، ج3، ص 345.
78.حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ،ص 234.
79. محمدرشید رضا، تفسیرالمنار، ج3، ص 345.
80.احمد بن عبدالحلیم ابن تیمیه، تأویل مشکل القرآن، ص 375؛ محمد جواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج2، ص 134.
81.همو، آلاء الرحمن، ج1، ص 113-114.
82. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج5، ص 123.
83.Gordon Darnell Newby"Forgery",Encyclopedia of the Quran,vol.2, p.243.
84.همو، مفاتیح الغیب، ج5، ص 122.
85. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 98.
86.ابن ابی حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 688-689؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج3، ص 322؛ محمد رشیدرضا، تفسیرالمنار، ج3، ص 343.
87.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج3، ص 322؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 56؛ محمود آلوسی، روح المعانی، ج2، ص 204.
88.ابن ابی حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 689؛ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، الدرالمنثور، ج2، ص 248؛ سید بن طاووس، سعد السعود، ج2، ص 48.
89.ابن ابی حاتم رازی، تفسیر القرآن العظیم، ج2، ص 688؛ ابن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 384؛ جلال الدین عبدالرحمن سیوطی، اسباب النزول.
90.ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج1، ص 384؛ و نیز ر.ک: سیوطی، الدرالمنثور.
91.سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص 265؛ راغب اصفهانی، المفردات، ص 425.
92.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج6، ص 212؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 470؛ محمود آلوسی، روح المعانی، ج6، ص 89.
93.محمد رشید رضا، تفسیر المنار، ج6، ص 284 و ص 303.
94.ابن جوزی، زادالمسیر، ج1، ص 528؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 298؛ سید بن طاووس، سعد السعود، ج2، ص 14.
95. محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج6، ص 212.
96. سیدمحمد حسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص 212.
97. محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 313؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2، ص 1؛ سید بن طاووس، سعد السعود، ج1، ص 116.
98.محمود آلوسی، روح المعانی، ج1، ص 298.
99. تفسیر منسوب الی الامام العسکری علیه السلام، ص 292.
100.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج1، ص 518؛ عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج1، ص 88.
101.عبدالله شحاته، تفسیر مقاتل، ج1، ص 116؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان، ج1، ص 222؛ محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 313.
102.محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج2، ص 1.
103.عبدالرحمن بن علی ابن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج1، ص 87.
104.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 313؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 270؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان،ج1، ص 518؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 119.
105.همان ها؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 1187.
106.ر.ک: تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 119؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 270؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج1، ص 518؛ جارالله زمخشری، الکشاف، ج1، ص 291.
107.ابن جوزی، زادالمسیر فی علم التفسیر، ج1، ص 88.
108.محمود آلوسی، روح المعانی، ج1، ص 298؛ ثعالبی، الکشف و البیان، ج1، ص 88.
109.فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج2، ص 145.
110.ابن تیمیه، الجواب لمن بدل دین المسیح، ج3، ص 36.
111.ابن عباس، تنویر المقباس، ص 86، 109، 114؛ حسین بن مسعود بغوی، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، ج2، ص 137.
112.ابواسحاق احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان، ج3، ص 323؛ فخر رازی، همان، ج5، ص 122.
113. یحیی بن زیاد فراء، معانی القرآن، ج1، ذیل بقره:76؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 272.
114.ر.ک: فیومی، المصباح المنیر، ابن منظور، لسان العرب، راغب اصفهانی، المفردات، ذیل همان بدل.
115.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 268.
116.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص 59؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج1، ص 415؛ محمد بن یوسف ابوحیان، البحرالمحیط، ج2، ص 28.
117.ابن کثیر، همان، ج1، ص 174؛ آلوسی، روح المعانی، ج1، ص 266.
118.عمر بن محمد نسفی، تفسیر نسفی، ج1، ص 90؛ زمخشری، الکشاف، ج1، ص 282؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج1، ص 171.
119.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 228-230؛ بخاری، صحیح بخاری، (4469)، ص 1093.
120.تفسیر امام عسکری علیه السلام، ج1، ص 260؛ فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج1، ص 121.
121.محمد جواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج1، ص 96.
122.ابن جوزی، زادالمسیر، ج1، ص 206؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 201؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج3، ص 28.
123.فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 446.
124.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج2، ص 497(ذیل آل عمران: 71)فضل بن حسن طبرسی، همان، ذیل آل عمران:71؛ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص 105.
125.تفسیر امام عسکری علیه السلام، ج1، ص 230.
126.سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج1، ص 386.
127.محمد بن اسماعیل، بخاری، صحیح بخاری، کتاب المناقب، باب 26، رقم 3635، ص 889 و کتاب تفسیر القرآن، روایت شماره: 4656، ص 1116.
128.احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص 282.
129.فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، 42 و 182.
130.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1،ص 190؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ذیل بقره:42 و آل عمران: 71؛ محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج3، ص 421 و 335.
131. فضل بن حسن طبرسی، تبیان، ج1، ص 188؛ ابن جوزی، زادالمسیر، ج1، ص 343.
132.سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج5، ص 317، 318؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج12، ص 58.
133.محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 399؛ سید هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج2، ص 450.
134.راغب اصفهانی، المفردات، ذیل قرطس؛ فیومی، المصباح المنیر، ص 257.
135.فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج1، ص 294؛ محمد بن یوسف ابوحیان، البحرالمحیط، ج43، ص 557.
136.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج4، ص 198؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص 109؛ محمد بن جریر طبری، همان، ج7، ص 176؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج7، ص 26.
137.آلوسی، روح المعانی، ج5، ص 319؛ زمخشری، الکشاف، ج2، ص 24؛ محمد جواد مغنیه، الکاشف، ج2، ص 221.
138.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص 2؛ محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج2، ص 531؛ فضل بن حسن طبرسی، جوامع الجامع، ج2، ص 344-345.
139.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص 107؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج4، ص 2؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2،ص 344-346؛ محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج8، ص 290.
140.محمد جواد مغنیه، الکاشف، ج5، ص 207؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج14، ص 139.
141. محمد جواد بلاغی، الرحله المدرسیه، ج2، ص 214؛ همو، الهدی الی دین المصطفی، ج3، ص 2؛ حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 110.
142.عبدالرحیم سلیمانی، یهودیت، ص 91.
143. محمدجواد بلاغی در الرحله المدرسیه و الهدی الی دین المصطفی، ص 323؛ حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ.
144.محمدرشیدرضا، المنار، ج11، ص 49.
145. همان، ج6، ص 284 و 303.
146. سفر تثنیه، باب 28؛ سفر لاویان، باب 26.
147. همان.
148.محمد رشید رضا، المنار، ج6، ص 303.
149.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج9، ص 112؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 262؛ محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج8، ص 280.
150.ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان.
151.محمد رشیدرضا، المنار، ج9، ص 226.
152.ابوحمزه ثمالی، تفسیر ابوحمزه، ص 113؛ احمد بن ابراهیم ثعلبی، الکشف و البیان، ج2، ص 13.
153.علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج1، ص 46؛ ثعلبی، الکشف و البیان، ج4، ص 292(با اندکی تفاوت) فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج1، ص 182.
154.شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ح 5403، ص 177.
155.یوحنا، 14: 16.
156.محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج4، ص 559؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج4، ص 479؛ محمد بن عمر فخر الدین رازی، مفاتیح الغیب، ج29، ص 313.
157.محمد جواد بلاغی، الرحله المدرسیه، ج2، ص 221؛ محمدهادی معرفت، شبهات و ردود، ص 94-96.
158.محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج17، ص 94؛ سیدابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 122، سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج19، ص 253.
159.محمد رشیدرضا، المنار، ج9، ص 230.
160.محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج13، ص 296؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج16، ص 54؛ سید ابوالقاسم خویی، البیان فی تفسیر القرآن، ص 119.
161. محمد جواد مغنیه، الکاشف، ج1، ص 233؛ محمد رشید رضا، المنار، ج9، ص 226؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص 41.
162.محمدجواد بلاغی، الهدی الی دین المصطفی، ص 116.
163.شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 177؛ ش 5403.
164.محمدتقی مصباح یزدی، قرآن شناسی، ج1، ص 199.
165.علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج2، ص 483 و 487.
166.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج1؛ محمد بن حسن طوسی، تبیان، ج1، ص 345؛ سیدمحمدحسین طباطبائی، المیزان، ج1، ص 221.
167.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص 299؛ محمد جواد بلاغی، آلاء الرحمن، ج1، ص 107.
168.اربلی، کشف الغمه، ج2، ص 440؛ عیاشی، تفسیر عیاشی، ج1، ص 69؛ سیدهاشم بحرانی، تفسیر برهان، ج1، ص 247.
169.Gordon Darnell Newby"Forgery",Encyclopedia of the Quran,vol.2, p.243.
170.حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 230.
171.محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج9، ص 337؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص 192.
172.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج25، ص 145؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج4، ص 219.
173.شوکانی، فتح القدیر، ج5، ص 56.
174.ابن جوزی، زادالمسیر، ج7، ص 448.
175.ابن هشام، سیره ابن هشام، ج2، ص 169؛ تاریخ طبری، ج1،ص 193؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج2، ص 487.
176.شیخ مفید، امالی، ص 350.
177.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج5، ص 42؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج9، ص 252.
178.ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج1، ص 275؛ محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج4، ص 22؛ بیضاوی، تفسیر البیضاوی، ج1، ص 288.
179.محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج10، ص 78؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج10، ص 80؛ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج16، ص 37.
180.محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج8، ص 116؛ سید بن طاووس، سعدالسعود، ج4، ص 58؛ زمخشری، الکشاف، ج2، ص 115.
181.سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج9، ص 252.
182.محمدهادی معرفت، شبهات و ردود، ص 97-101.
183.محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج3، ص 384؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 325.
184.اناجیل متی، 26: 36-56؛ مرقس، 14: 32-51؛ لوقا، 22: 39-51؛ یوحنا، 1: 18-14.
185.آر حیبالد رابرتسون، عیسی اسطوره یا تاریخ، ترجمه حسین توفیقی، ص 95 و 169؛ رشید رضا، تفسیرالمنار، ج6، ص 34.
186.انجیل برنابا، 1: 215-16؛ 1: 216-5؛ 76: 217-80.
187.محمد جواد بلاغی، الرحله المدرسیه، ج2، ص 220.
188.ر.ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3، ص 8-9؛ ج5، ص 364؛ محمدرشیدرضا، المنار، ج6، ص 287، 283.
189.محمدبن جریر طبری، جامع البیان، ج6، ص 360-363؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج3، ص 313؛ ابن کثیر، تفسیر ابن کثیر، ج2، ص 68.
190.محمدرشید رضا، المنار، ج6، ص 410-411؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج5، ص 349.
191.در واقع یهود امتیاز ویژه را برای هر کس که از نسل یهودیان متولد شود می دانند که نوعی نژاد پرستی است، نه آنکه معیار تقوای الهی و کرامت اکتسابی- آن گونه که در اسلام مطرح است- در میان باشد.
192.تثنیه، 23: 19-20، مقایسه کنید با«وَ أَخْذِهِمُ الرِّبَا وَ قَدْ نُهُوا عَنْهُ ...»(نساء:161).
193. لاویان، 25: 39-48.
194.تثنیه، 2: 35.
195.اعداد، 31: 17-19.
196.تثنیه، 26: 16.
197.فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج2، ص 326؛ محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج4، ص 88؛ محمد رشیدرضا، المنار، ج3، ص 339؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج3،ص 303.
198.محمد عبدالسلام، بنو اسرائیل فی القرآن الکریم، ص 137.
199.ر.ک: انعام: 74-84؛ عنکبوت: 16؛ صافات: 83-98؛ انبیاء: 51-73؛ شعراء:69-76؛ مریم: 41-50؛ زخرف:26-27؛ ممتحنه:4.
200.Reuven Firestone,"Abraham",Encyclopedia of the Quran,vol.1,p.5-10
201.سفر پیدایش، 3: 26-4؛ 27: 23-29 و 36؛ 35: 11-12.
202. بهی خولی، بنواسرائیل فی میزان القرآن، ص 80-86؛ و نیز ر.ک: هود: 71-72؛ ابراهیم: 39؛ آل عمران: 33-34؛ انعام: 84-87؛ بقره: 141.
203.محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج1، ص 462؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج1،ص 387؛ تفسیر فخررازی، ج2، ص 63.
204.محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص 222-234.
205.همان، ج7، ص 232؛ سید ابوالقاسم خویی، ص 52.
206.احمد شنتاوی و دیگران، دائره المعارف الاسلامیه، ج2، ص 171؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج7، ص 239.
207.احمد شتتاوی و دیگران، همان، پاورقی، ج2، ص 97.
208.Reuen Firestone,"Abraham",Encyclopedia of the Quran,vol.1,p.5-10
209.محمد بن عمر فخرالدین رازی، مفاتیح الغیب، ج8، ص 52.
210.Gordon Darnell Newby"Forgery",Encyclopedia of the Quran,vol.2, p.243.
211.Encyclopedia of Islam,vol.3, p.1205.
-آلوسی بغدادی، محمود، روح المعانی، بیروت، دارالفکر، 1417ق.
- الرازی، ابن ابی حاتم عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم، اسعد طیب، بیروت، المکتبه العصریه، 1424ق.
-ابن اثیر، النهایه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
- ابن تیمیه، احمد بن عبدالحلیم، الجواب الصحیح لمن بدل دین المسیح، بی جا، بی تا.
-ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، زاد المسیر فی علم التفسیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1422ق.
-ابن حزم، علی بن محمد، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، بیروت، دار احیاء، 1405ق.
- ابن طاووس، علی بن موسی، سعد السعود للنفوس، قم، دلیل ما، 1379ش.
-ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، تأویل مشکل القرآن، بیروت، المکتبه العلمیه، 1401ق.
- ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، 2000م.
-احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث، 1419ق.
- اردنی، عوده مهاوش(ابومحمد)، کتاب المقدس تحت المجهر، قم، انصاریان، 1412ق.
-ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه،، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، 1421ق.
- امام حسن عسکری علیه السلام، تفسیر المنسوب الی الامام حسن العسکری، قم، مدرسه امام مهدی، 1409ق.
-اندلسی، ابوحیان محمد بن یوسف، البحرالمحیط، بیروت، دارالفکر، 1420ق.
- بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح البخاری، تحقیق: صدقی جمیل عطار، بیروت، دارالفکر، 1425-1426ق.
-بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل، بیروت، دارالفکر، 1422ق.
-بلاغی، محمدجواد، الهدی الی دین المصطفی، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، 1405ق.
-__، تفسیر آلاء الرحمن، بیروت دار احیاء التراث العربی، بی تا.
-__، الرحله المدرسیه، بیروت، دارالمرتضی، 1993م.
-بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، تحقیق: عبدالله شحاته، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، 1423ق.
-بوکای، موریس، التوراه و الاناجیل و القرآن الکریم بمقیاس العلم، ترجمه: علی الجوهری، القاهره، مکتبه القرآن، بی تا.
-بیضاوی، عبدالله بن عمر، تفسیر البیضاوی، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، 1410ق.
-توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1384ش.
-ثعالبی، عبدالرحمن بن محمد، الجواهر الحسان، دارالکتب العلمیه، بیروت، چ1، 1416ق/ 1996م.
-ثعلبی، احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1422ق.
-ثمالی، ابوحمزه، تفسیر ابوحمزه ثمالی، قم، الهادی، 1420ق.
-جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، اسراء، 1382ش.
-__، نزاهت قرآن از تحریف، قم، إسراء، 1383ش.
-الجوزیه، ابن قیم، هدایه الحیاری فی اجوبه الیهود و النصاری، تحقیق: احمد حجازی السقا، قاهره، دارالریان للتراث، بی تا.
- جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح، بیروت، دارالعلم للملایین، چ4، 1407ق.
-جوینی، ابی المعالی، شفائ الغلیل فیما وقع فی التوراه و الانجیل من التبدیل. القاهره، المکتبه الازهریه للتراث، چ3، 1409ق.
-حداد عادل، غلامعلی، دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، تهران، 1380ش.
-خالدی، صلاح عبدالفتاح، الشخصیه الیهودیه من خلال القرآن،دمشق، دارالقلم، 1419ق.
-خرمشاهی، بهاء الدین، دانشنامه قرآن، تهران، ناهید، 1377ش.
-خولی، بهی، بنواسرائیل فی میزان القرآن، دمشق، دارالقلم، 1424ق/ 2003م.
-خویی، البیان فی تفسیر القرآن، قم، مؤسسه احیاء آثار امام خویی، 1424-1428ق.
-دخیل، علی محمد، یا اهل الکتاب، بیروت، دارالهادی، 1422ق.
-رابرتسون، آرحیبالد، عیسی اسطوره یا تاریخ، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز ادیان، 1378ش.
-الرازی، ابوحاتم احمد بن حمدان، الاصلاح، به کوشش منوچهری و محقق، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی، 1377ش.
-__، اعلام النبوه، تهران، انجمن فلسفه ایران، 1356ش.
-راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
-رشید رضا، محمد، تفسیرالمنار، بیروت، دارالمعرفه، بی تا.
-زبیدی، محمد مرتضی الحسینی، تاج العروس، دار مکتبه الحیاه، بیروت، بی تا.
-زمخشری، جارالله محمود، اساس البلاغه، تحقیق: عبدالرحیم محمود، بیروت، دارالمعرفه، 1399ق.
-__، الکشاف، بیروت، دارالکتاب العربی، 1407ق.
-سعید، حبیب، المدخل الی کتاب المقدس، بیروت، مکتبه بولسیه، 1994م.
-سلیمانی، عبدالرحیم، یهودیت، قم، آیات عشق، 1383ق.
-سید قطب، فی ظلال القرآن، بیروت، دارالشروق، 1402ق.
-سیوطی، جلال الدین عبدالرحمن، اسباب النزول، قاهره، دارالفجر للتراث، 1423ق/ 2002م.
-شبر، عبدالله، تفسیر القرآن الکریم، بیروت، الدار الاسلامیه، ج9، 1412ق.
-شبیر، محمد عثمان، صراعنا مع الیهود فی ضوء السیاسه الشرعیه، الاردن، دارالنفائس، 1423ق.
-شریف رضی، ابوالحسن محمد بن حسین، تلخیص البیان فی مجازات القرآن، بیروت، دارالاضواء، 1406ق.
-شنتاوی، احمد و دیگران، دائره المعارف الاسلامیه، بیروت، دارالمعرفه، 1933م.
-شوکانی، محمد بن علی، فتح الغدیر، بیروت، دارالمعرفه، 1241ق.
-شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، قم، جامعه مدرسین، 1413ق.
-صابونی، محمدعلی، قبس من نور القرآن الکریم، بیروت، دارالجیل، 2001م.
-الطباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1422ق.
-الطبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق.
-__، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1367-1368ش.
-الطبری، محمد بن جریر، جامع البیان، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1420/ 1999م.
-طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، مرتضوی، 1362ش.
-طنطاوی، محمد، بنواسرائیل فی القرآن و السنه، قاهره، دارالشروق، چ2، 1420ق/ 2000م.
-الطوسی، محمد بن حسن، التبیان، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، بی تا.
-عبدالسلام، محمد، بنو اسرائیل فی القرآن الکریم، بیروت، دارالفکر الاسلامی، 1408ق.
-عتریسی، جعفر حسن، التوراه و الانجیل و القرآن، بیروت، دارالهادی، 1424ق/ 2003م.
-عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1411ق.
-فخرالرازی، محمد بن عمر فخرالدین، مفاتیح الغیب، بیروت، دارالفکر، 1423ق.
-فراء، یحیی بن زیاد، معانی القرآن، بیروت، عالم الکتب، 1401ق.
-الفراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، اسوه، 1414ق.
-فضل الله، محمدحسین، من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک، 1419ق.
-فیروزآبادی، تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
-فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر صافی، تهران، انتشارات صدر، 1415ق.
-الفیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، بیروت، مکتبه العصریه، 1420ق.
-القرطبی، محمد بن احمد، جامع احکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق.
-القمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1412ق.
-متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنزالعمال، بیروت، مؤسسه الرساله، 1405ق.
-المجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت: مؤسسه الوفاء، 1404ق.
-مرتضی، بسام، المسیح بین القرآن و الانجیل، بیروت، دارالحق، 1994م.
-مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن شناسی، ج1، تحقیق و نگارش محمود رجبی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1376.
-مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه نشر و کتاب، 1360.
-مطهری، مرتضی، مجموعه آثار(17)، تهران و قم، صدرا، 1378ش.
-معرفت، محمدهادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، قم، مؤسسه التمهید، 1424ق.
-__، صیانه القران من التحریف، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1413ق.
-مغنیه، محمدجواد، الکاشف، بیروت، دارالعلم للملایین، چ4، 1407ق.
-میشل، توماس، کلام مسیحی، ترجمه حسین توفیقی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377ش.
-النیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، مؤسسه عزالدین، 1407ق.
-ویلیام، میلر، تاریخ کلیسای قدیم، ترجمه علی نخستین، تهران، امیرکبیر، 1368ش.
-هاکس، مستر، قاموس کتاب مقدس، تهران، اساطیر، 1377ش.
-الهندی، رحمه الله خلیل الرحمن، اظهارالحق، بی جا، المکتبه الثقافه الدینیه، بی تا.
Jane Dammen Mc Auliffe,Encyclopedia of Quran,Leiden-Boston,2002,vol.1,2
منبع مقاله: قرآن شناخت، سال دوم، شماره دوم، پاییز و زمستان 1388، صفحه 167-212.
Quran Shinakht. Vol.2.fall & winter 2009-10.
/ج