نویسنده: دکتر نسیم سهایی
کارولین هرشل
کارولین هرشل در 16 مارس سال 1750 در شهر هانوور آلمان چشم به جهان گشود. پدرش ایزاک یک موسیقی دان با هوش بود و خانواده اش را با رهبری گروه موسیقی ارتش اداره می کرد. او هر شش فرزندش را به آموزش ریاضیات، زبان فرانسه و موسیقی گمارده بود. مادر کارولین به اجبار، او را به کارهای خانه وا می داشت، ولی پدرش بدون اطلاع مادر به او در یادگیری درس ها کمک می کرد. رشد جسم کارولین بسیار کند بود به همین دلیل پدرش هرگز اجازه ازدواج به دخترش را نداد و وی تا آخر عمر تنها زندگی کرد.وقتی کارولین بیست و دو ساله شد برادرش ویلیام از هانوور به شهر بث در انگلستان عزیمت کرد. وی نیز به همراه برادرش به بَث رفت تا در کارهای خانه به برادرش کمک کند و در آنجا این امکان را یافت تا دروس موسیقی را از برادرش بیاموزد. ویلیام به عنوان سرپرست یک گروه کر با درآمد ماهانه 400 پوند مشغول به کار بود. او به عنوان سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت خود به اختر شناسی می پرداخت. با درآمد خوبی که ویلیام داشت تلسکوپ های بسیار خوبی خرید و بیش از پیش در اختر شناسی کار می کرد. در این زمان کارولین به دلیل علاقه ای که نسبت به ریاضی داشت بیشتر به این موضوع می پرداخت. و بعدها که برادرش به صورت حرفه ای به اختر شناسی روی آورد. وی به عنوان دستیار به او کمک می کرد. در این زمان بود که قابلیت های کاری کارولین بروز کرد. با توجه به تسلط کامل او به مکانیک سماوی و ریاضیات توانست به کمک برادرش کارهای شایان توجهی انجام دهد. سرانجام پادشاه، جورج سوم، جایزه ای به او اعطا کرد .این اولین باری بود که یک زن، به عنوان یک دانشمند در نظر گرفته می شد.
اولین کار جدی کارولین کشف سحابی ها بود. برادرش ویلیام برای جستجو و بررسی ستاره های دنباله دار تلسکوپی در اختیارش قرار داده بود. اولین تجربه کارولین در ریاضیات زمانی بود که وی به رده بندی سحابی ها می پرداخت. او تمام کشفیات خود و برادرش در این زمینه را جمع آوری و آماده چاپ کرد. جالب اینجا است که کارولین هرگز جدول ضرب را از حفظ نکرده بود و برای محاسباتش همواره از یک جدول ضرب که روی میزش قرار داشت استفاده می کرد.
ویلیام به جهت کارهایش روز به روز بیشتر مطرح می شد. تا اینکه برای تکمیل مطالعاتش به او یک تلسکوپ بیست فوتی دادند. این زمان برای کارولین نیز فرصت بسیار خوبی بود تا مطالعاتش را گسترش دهد. درست در همین دوران کارولین به بزرگترین موفقیت زندگی خود، یعنی کشف یک سحابی دست پیدا کرد.
ویلیام بعد از موفقیت های چشمگیرش ازدواج کرد و تقریباً این کار را رها کرد ولی کارولین پیگیرانه کار تحقیق را دنبال کرد و توانست قبل از مرگ برادرش هفت ستاره دنباله دار کشف کند. بعد از فوت برادرش به هانور بازگشت و تا زمان مرگش با برادر کوچکترش زندگی می کرد. پیش از مرگ تمام کشفیات خود و برادرش را جمع آوری کرد و به کمیته علمی در انگلستان فرستاد. کمیته علمی، هرشل را مستحق دریافت جایزه دانست لذا وی به عضویت افتخاری انجمن سلطنتی اخترشناسان در آمد. پادشاه پروس به سبب فعالیت های ارزنده ای که کارولین هرشل در طول زندگی اش انجام داده بود، به او مدال طلای علمی اعطا کرد. کارولین بقیه عمرش را در جلسات انجمن های مختلف علمی که عضو افتخاری آنها بود، گذراند و گهگاهی نیز به تألیف دستاوردهای علمی اش می پرداخت، تا اینکه در سن 92 سالگی چشم از دنیا فرو بست.
امی نوتر
امی توتر در 23 مارس سال 1882 در شهر کوچک دانشگاهی ارلانگن به دنیا آمد. پدرش ماکس نوتر از ریاضیدانان سرشناس عصر خود بود.فریتس، برادر کوچکتر امی، مانند خواهر و پدرش استعداد زیادی در ریاضیات داشت و عمدتاً به مسائل کاربردی علاقه نشان می داد در حالی که امی شیفته ی مفاهیم مجرد ریاضیات بود. در حال حاضر این خواهر و برادر از ریاضی دانان بزرگ معاصر، محسوب می شوند.
امی در دوران مدرسه، بیشتر وقتش را به آموزش زبان های خارجی، به خصوص فرانسه و آلمانی می گذارند. و امی در خانه، کارهایی را که یک دختر جوان می بایست فرا گیرد، از مادرش می آموخت. پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، آزمون تدریس فرانسه و انگلیسی در مدارس را با موفقیت پشت سر گذاشت و کارش را در مدارس دخترانه شروع کرد. امی در سن هجده سالگی تصمیم گرفت تا در کلاس های ریاضی دانشگاه ارلانگن شرکت کند. او برای این کار با مشکل عمده ای روبرو نشد، زیرا از یک طرف برادرش در همان دانشگاه به تحصیل می پرداخت و از سویی پدرش استاد ریاضیات آنجا بود. در نتیجه به امی اجازه تحصیل در این کلاس ها داده شد و توانست از کمک های مالی دانشگاه استفاده کند. همچنین در آن زمان ورود به دانشگاه و دستیابی به مدارج علمی برای زنان آزاد شده بود. امی در سال دوم در امتحانات ورودی دوره دکتری شرکت کرد و با موفقیت در آن، دوره دکتری ریاضی را آغاز کرد. بالاخره در سال 1907 پس از پنج سال مطالعه و تحقیق از رساله دکترای خود که زیر نظر گوردان تهیه شده با عنوان « بررسی دستگاه کامل تغییر ناپذیرهای فرم های درجه چهارم با سه متغیر» بود. دفاع کرد به این ترتیب به فاصله یک سال دومین نفری شد که از دانشگاه ارلانگن دکتری ریاضی گرفت.
با وجود اینکه امی سالها دانشجوی گوردان بود ولی روحیات ریاضی آن دو کاملاً تفاوت داشت. استاد به کارهای محاسباتی اعتقاد داشت در حالی که دانشجو به دنبال راه حل های ابتکاری و نو بود. سیاست دانشگاه ارلانگن در آن زمان به گونه ای بود که نمی توانست استاد زن داشته باشد. به همین دلیل امی با دستیاری پدرش کار تحقیق را ادامه داد و گهگاهی نیز به جای او در کلاس های درس حاضر می شد و تدریس می کرد. در این مدت با فیشر ریاضیدان معروف آشنا شد و مطالعاتی با وی نیز انجام می داد که نتیجه این تحقیقات به صورت چند مقاله منتشر شد. البته از هیچ کدام این مقاله ها نمی شد پیشگویی که این زن دانشمند می تواند در آینده تحولی در دانش ریاضیات و به خصوص جبر ایجاد کند و به یک متخصص در این رشته تبدیل شود.
تا سال 1920 بدون آنکه در هیچ دانشگاهی رسماً مشغول به کار باشد، کار مطالعه و تحقیق را دنبال می کرد. بالاخره در این سال با کوشش های هیلبرت توانست در دانشگاه گوتینگن مشغول به کار شود. در واقع پیوستن امی به دانشگاه به عنوان استاد، ماجرای جالبی دارد. در طول جنگ جهانی اول، مری به عنوان دستیار پدرش کار می کرد و با تمام وجود یک میهن رپست بود که دوست نداشت آلمان درگیر جنگ باشد. سرانجام در سال 1918 پس از پایان جنگ، آلمان تبدیل به یک کشور جمهوری شد و زنان آلمانی برای اولین بار حق رأی به دست آوردن. اما همچنان از بسیاری از حقوق اجتماعی خود بی بهره بودند، به عنوان مثال حقوق امی تنها به این دلیل که او یک معلم زن بود، پرداخت نمی شد. ولی او به سبب کیفیت کارهایش، عنوان ریاضیدان را برای خود مسلم ساخته بود و با بسیاری از ریاضیدان تراز اول کشورش ارتباط علمی داشت. از آن جمله ریاضیدان نامدار دیوید هیلبرت بود که در انتقال او به دانشگاه گوتینگن نقش به سزایی داشت.
در آن زمان کلاین و هیلبرت روی نظریه های انیشتن کار می کردند و بسیار علاقمند بودند که امی نیز به جمع آنها بپیوندد. در دوران جنگ هیلبرت کوشش بسیاری کرد تا او را به دانشگاه گوتینگن منتقل کند ولی به نتیجه ای نرسید. اکثر استادان تاریخ و زبان شناسی با وورد استاد زن به دانشگاه مخالفت می کردند. داستان معروفی در این باره وجود دارد که هیلبرت در دفاع از امی در مقابل شورای دانشگاه عنوان کرده بود: « من به هیچ وجه درک نمی کنم که چرا جنسیت استاد دلیلی بر انتخاب او به عنوان دانشیار می باشد زیرا از همه چیز گذشته، مؤسسه ما دانشگاه است نه حمام.
در سال 1920 امی به همراه اشمایدلر مقاله مهمی درباره ی « مدول های حوزه های ناجابه جایی» منتشر کردند که با انتشار آن انقلابی در دانش جبر ایجاد شد. سرانجام با کوشش های هیلبرت و کیفیت کارهای مری دانشگاه گوتینگن به او اجازه سخنرانی داد و در سال 1922 به عنوان مدرس در این دانشگاه کارش را شروع کرد. البته در ابتدای کار، دستمزدی بابت فعالیت های علمی اش به او پرداخت نمی شد. با این شرایط امی باز هم سرسختانه کار می کرد تا اینکه پس از سه سال، دانشگاه حقوق ناچیزی را به عنوان دستمزد برایش مقرر کرد که پس از آن موقعیت او در دانشگاه به عنوان یک استاد تثبیت شد.
او شاگردانش را بسیار دوست داشت و با آنها مهربان و رفتار مادرانه ای داشت. به مشکلات آنها گوش می سپرد و تا آنجا که اختیاراتش اجازه می داد، در حل آنها کمک می کرد. برخی از شاگردانش از روسیه به آلمان می آمدند تا در کلاس های درس این زن دانشمند شرکت کنند. شیوه تدریس او متمایز از بقیه استادها و اغلب، تعداد کمی از دانشجویان باقی می ماندند که تا آخر، کلاس های امی را دنبال می کردند. به همین دلیل روابط عمیقی بین امی و آنها برقرار می شد . او سرشار از ایده ها و فکرهای نو بود و برای تدریس، روش خاصّ خودش را داشت. او معمولاً درس هایی را ارائه می کرد که در حال پیدایش بودند و به همین دلیل شاگردان او بعدها از بزرگان ریاضیات شدند، کسانی چون کرول، گرل، کوت، دورینگ، فیتینگ و اشمیت.
یکی از معروف ترین شاگردان او، بزرگترین استاد جبر قرن بیستم، وان دروائردن بود که برای استفاده از کلاس های امی نوتر به گوتینگن مسافرت کرد و در قسمتی از کتاب معروفش به نام جبر جدید به بیان آثار استاد پرداخت.
در سال 1933 هیتلر روی کار آمد و بر اثر انقلاب او، قوانین تبعیض نژادی در آلمان وضع شد و در روزهای اول فوریه همان سال تمام دانشمندان یهودی از مناصب خود بر کنار شدند و کتاب ها و آثار و دستاوردهایشان درمکان های عمومی به آتش کشیده شد. برخی از این دانشمندان نیز مورد شکنجه و تحقیر قرار گرفتند و برخی نیز توانستند از آلمان بگریزند و به کشورهای دیگر پناه برند. در همین دوران برادر امی نیز که استاد دانشگاه بود، شانس تدریس در سیبری را به دست آورد و با خانواده اش به آنجا مهاجرت کردند، علی رغم اینکه برای امی شرایط کار در روسیه فراهم بود ولی او بنا به تقاضای کالج برایان مایر، به آمریکا رفت.
مهاجرت به آمریکا فصل جدیدی در زندگی او گشود. وی تا زمان مرگش در برایان مایر تدریس کرد و مطالعات و تحقیقاتش را سرسختانه ادامه داد. همچنین همکاری بسیار نزدیکی بین او و آن پل ویلر، زن دانشمند و رئیس کالج برایان مایر، برقرار شد. امی نوتر در این زمان به اوج شکوفایی و اکتشافات و دستاوردهایش درباره جبر جابجایی را تکمیل و منتشر می کرد. وی بیش از 40 مقاله در طول زندگی علمی اش به چاپ رساند و زمانی که بر روی اکتشافات جدیدش کار می کرد، بر اثر بیماری در 14 آوریل سال 1935 چشم از جهان فرو بست.
منبع :سهایی، نسیم، (1382)، زنان پیشگام در تاریخ ریاضیات، تهران: گستره، چاپ اول(1382).