فرهنگ:
ایران ؛ یونان؛ مصر ؛ روم و چین؛ دنیای شناخته شده ی دیروز و امروز ؛دارای اندیشه ها و باورهای بلند و ماندگاری هستند، که امروزه این کشورها به آن ها ارج نهاده و آن ها را مایه ی فخر و مباهات خود می دانند.«یونان» هم که همواره موجب غرور غربی ها بوده و برای شکوفایی فرهنگ خود، یونان را در اوج قله قرار داده اند. وچه نمایشنامه ها و داستان هایی که بر اساس الهه های یونان و باورهای آنان بروی صحنه نمایش نرفته است تا نسل جوان و دنیا را با فرهنگ و هویت خودشان آشنا سازند و آن را به رخ همگان بکشانندو برای الهه های یونان باستان مانند: /Themisالهه ی عدالت و فرمانو Nemesis/ نمسیس،الهه ی انتقام و Pan/الهه ی چوپانی و Mnemosyneیا الهه ی خاطره و همچنین در «مصرباستان »با الهه هایی مانند: Maat/الهه ی راستی و Min/خدای آسمان و Neith/الهه ی شکار و جنگ وNephthys/بانوی خانه وMut=الهه ی مادر بانوی آسمان ؛ داستان ها بسرایند که در خاطر بسیاری از جهانیان شناخته شده است.
ولی متاسفانه در ایران هیچگاه از باورهای نیاکان خود نخواهید شنید و گویی سخن گفتن درباره ی آنها کاری ناشایست و مخالفت با بسیاری از جریانهاست و شاید اگر کوشش روشنفکران ایران دوست چند دهه پیش نبود، ما نیز هم اکنون، این چند نام را که نشان دهنده ی باورها و فرشته های ایران باستان هستند، را در ماه های خود نمی شنیدیم و بکار نمی بردیم .
«روزها (فرشته ها) »در ایران باستان :
باد:
در پهلوی به شکل «وات vat» و در اوستایی به شکل « واتَه vata»یا «وایو vayu » آمده است و ابوریحان بیرونی در فهرست روزهای ایرانی این روز را «باد» آورده و در سغدی و خوارزمی از آن به شکل «واذ» یاد کرده است.زرتشتیان امروز نیز این روز را «باد» خوانند.(روزشماری برگ های ۵۳و۵۴) از (حاشیه ی برهان قاطع چ معین : باد) و در سنسکریت و اوستا اسم مخصوص پروردگار و ایزد مخصوص عنصر باد است و نخستین ایزد مخصوص عنصر باد است و نخستین ایزدی ست که نذور را می پذیرد. در وید(ودا) گاهی برای اسم خاص ایزد باد آمده است. در یشت ها سه بار وات به معنی فرشته آمده(مهریشت، رشن یشت، و فروردین یشت. این واژه را از «وا Va» به معنی وزیدن گرفته شده است." وا "(ویو) یکی از دیو ها ی خیر می باشد که نگهبان هوای پاک است وسود بخش ؛ هرچند دیوی دیگر نیز بوده است که نشانه ی هوای ناپاک و زیان آور و در فرگرد وندیداد به روشنی از این دیو یاد شده و با دیو مرگ یک جا نام برده شده است.
روز بیست و دویم از هر ماه شمسی تدبیر ومصالح آن روز بدو تعلق دارد ونیک است در این روز نو بریدن و نو پوشیدن و بر اسب نو سوار شدن.
باد نام فرشته ای موکل بر تزویج و نکاح ونام فرشته ی موکل بر تدبیرو مصالح روز نیز " باد" است.رافعی می گوید : همیشه تا بود از پیش رش مهر و سروش چنان که از پس بهرام، رام باشد و باد.
منوچهری گوید: می خور کت باد نوش بر سمن و پیل گوش روز رش و رام و گوش روز خور و ماه و باد .زرتشت بهرام گوید: به هنگام آبان مه و روز باد فلک داد مر باب او را
بباد(دین) :
در پهلوی به شکل «دین din» و در اوستایی به شکل «دینا daena» و در پازند«din» و ارمنی «den» آمده است. ابوریحان بیرونی نیز در فهرست نام های روزهای ایرانی نام این روز را «دین» و در سغدی هم «دین» و در خوارزمی نیز «دین» یاد کرده است. دینا از مصدر اوستایی «da» «شناختن و اندیشیدن» آمده که برابر است با ریشه ی «dhi» در سنسکریت .دین، نام فرشته ای است که به محافظت(نگهبانی) قلم مأمور است. و این فرشته از ایزدان آیین زرتشتی است و نگهبانی روز بیست و چهارم ماه به ایزد «دین» سپرده شده است .روز بیست و چهارم بود از ماه های شمسی و نیک است در این روز فرزند به مکتب فرستادن و نکاح کردن.فردوسی گوید: بمان تا بیاید مه فروردین که بیفزاید اندر جهان هور دین .
مسعود سعد گوید: دین روز ای روی تو آکفت دین می خور و شادی کن و خرم نشین.
ارد:
در پهلوی "ارد " به شکل« ارت » و در اوستایی به شکل« اشی ونگوهی» آمده است. در این جا «ونگهو» صفت یا ویژگی است به معنی «نیک و خوب» و معنای روی هم رفته ی آن«اشی نیک» است و در گات ها و دیگر بخش های اوستا،«ارت (اشی)» گاه اسم مجرد به معنی توانگری و بخشایش و برکت و نعمت و پاداش و بهره و گاه اسم خاص آیزدی که نگهبان مال و خواسته و دارائی است، آمده است. نام این فرشته در گات ها یاد شده است. وی مانند سپندارمذ، اناهید و چیستا (فرشته ی دانش) مؤنث شناخته شده است. در جهان مینوی و روز واپسین، پاداش کارهای نیک و سزای کردارهای زشت به یاری او انجام می شود. در تفسیر پهلوی، در شرح یسنای ۶۰، بند ۴ واژه ی «اشی(ارت)» را چنین تفسیر کرده اند:«توانگری که از درستکاری و رستگاریست. ارت ایزد؛ خانه ی بهشتی است و بهتر است که او را اَهلیش وَنگ بنامید، برخی نیز او را اشیش ونگ می نامند، او به فر و شکوه خانه می افزایإ»ارد برگرفته شده از« اَرْتَه (arta) و اَرِتَه (areta) و اِرِتَه (ereta)» اوستایی و «رتَه» سنسکریت، و به معنی « درستی و راستی و پاکی و تقدس» آمده است و همین واژه در نیمه ی نخست، اردشیر و اردوان و اردویراف و اردی بهشت و به شکل مکان در نام های، اردبیل و اردستان و اردکان، آمده است.ارد نام ایزدی در آیین ایرانیان باستان است .اشتاد:
در پهلوی به شکل «اشتات» و در اوستایی به شکل «ارشتاد» آمده است.نام روز بیست و ششم است از هرماه شمسی. نیک است در این روز صدقه دادن و جامه پوشیدن و حاجت خواست. ایزد اشتاد نام یکی از ایزدان همکار هفتمین امشاسپندان «امرداد» بوده است و همچنین نام فرشته ای است موکل بر مصالح و اموری که در روز اشتاد واقع می شود.به باور ایرانیان قدیم، نام فرشته ای که موکل روز اشتاد است.زراتشت بهرام می گوید : روانت باد ویژه جان ودل شاد//نگهدارت سروش و شن و اشتاد.
به اوستایی ارشتاد به معنی روح صداقت آمده. ارشتاد نام فرشته ای هم بود.( لغت شاهنامه ص ۲۵).
مسعود سعد: اشتادروز و تازه گل بوستان ای دوست می ستان ز کف دوستان.
آسمان:
در پهلوی به شکل «آسیمان» و در اوستایی به شکل«آسمن» بوده است.نام روز بیست وهفتم از هرماه شمسی است. و در این روز نیک است به سفر دور شدن و نشاید هیچ کار دیگر کردن.فردوسی گوید: مه بهمن و آسمان روز بود که فالم بدین نامه پیروز بود.
مسعود سعد: آسمان روز ای چو ماه آسمان باده نوش و دار دل را شادمان.و این بیت مسعود، مثال برای روز ۲۷ است و بس.
در تداوم عوام، هوای بی ابر. نام فرشته ی موکل تدبیر امور و مصالح آسمان روز:همه ساله ز اشتاد و از آسمان تن و جانت با شادی و کامتان. و دیگر آنکه نام فرشته ی موکل بر ممات یعنی عزرائیل نیز می باشد
زمی یا زمامیاد:
در پهلوی به شکل «زمیک زمامیات ـ زامدات zamik » و در اوستایی به شکل «زام» آمده است و نام روز بیست و هشتم است از هرماه شمسی و گویند دراین روز تخم افکندن و درخت نشاندن و عمارت کردن بسیار خوب است.ابوریحان بیرونی نام این روز را در فهرست روزهای ایرانی «زامیاد» و در سغدی «رام جید» (کتاب روزشماری در ایران باستان،بقلم دکتر معین) و در خوارزمی، راث یاد کرده زرتشتیان این روز را زامیاد خوانند.
مسعود سعد: چون زامیاد نیاری زمی تو یاد زیرا که خوشتر آید می روز زامیاد خاصه بپادشاه ملک ارسالان که چرخ هرگز نداشت چو او هیچ شاه یاد.
در پارسی زمی به معنی زمین و فرشته آن هر دو آمده است.نام فرشته ای است که به نگهداری حوران بهشتی و تدبیر مصالح این روز گماشته شده است. سروشی است که به نگهداری حوران بهشتی مأمور است و تدبیر امور و مصالح روز معاد بدو متعلق است. پورداود:" نوزدهمین یشت از بیست و یکمین یشت اوستا، زامیادیشت است که اما نظر به مندرجاتش باید آن را کیان یشت نامید، چنان که در یک نسخه ی قدیم ... زامیاد یعنی زم یزد یا به عبارت دیگر فرشته ی زمین.
دکتر معین درمزدیسنا و تأثیر آن در ادب پارسی آرد: ایزدان بزرگ نیز خود بنوبت از همکاران امشاسپندان هستند... و ایزد زامیاد از ایزدان همکار امرداد(امشاسپندی که ماه مرداد بنام او است) می باشد.. و در ص ۴۳۲، از آن کتاب آمده: در مزدیسنا همه ی عناصر و به ویژه «زمین» مقدس و زامیاد یعنی: زم یزد یا به عبارت دیگر فرشته ی زمین(در اوستا:زم« zam »محترم است و نام او در ردیف فرشتگان سی روز ماه یادشده و از این جهت آبادانی زمین و زراعت بر مزدیسنان واجب بوده است.
امشاسپند سپندارمذ در اوستا:
سپنته آرمئنی« Spenta Armaiti ») فرشته ی نگهبان زمین و گاه نیز خود زمین به شمار رفته است.در کتاب روزشماری در ایران باستان، تالیف دکتر معین آمده: زامیاد مرکب است از دو جزء زام که ایزد و فرشته ی زمین است و جزء دوم یاد از حروف زواید و پسوند است که در اوستا و پارسی باستان(دات) آمده، چنان که در واژه های بنیاد و فریاد دیده می شود. ایزد زامیاد(زمین) با ایزد آسمان اغلب یک جا یا در هر دو مقدس شمرده شده اند. نگهبانی روز ۲۸ با ایزد نامبرده است.
در فرهنگ ها آمده در این روز درخت بنشاندن و تخم کاشتن و عمارت بغایت خوب است.(روزشماری ص ۶۳ ۶۴)زَمی مخفف زمین است که برگرفته شده از زم«با واژه ی زم در پهلوی که به معنی سرما و زمستان است، اشتباه نشود و در اوستا زیم آمده (حاشیه ی یشت ها جلد۲ برگ۳۰۳، زمین و زم)» ماراسپند ـ مهرسپند:مارسپند،ماراسفند در پارسی و در پهلوی به شکل «امهراسپنت» و در اوستایی به شکل «مَنَثرَه سپَنتَ»« Manthra Spenta » آمده است و به معنی کلام مقدس.. نام روز بیست و نهم از هر ماه شمسی است.
مسعود سعد: ای دلارام روز ماراسپند دست بی جام لعل می مسپند.
نام فرشته ای که موکل آب است و امور مصالح این روز به او تعلق دارد.
فردوسی: به روز زمیاد مهر اسفند نبیند ستم خلق و دشمن به بند.آمده که؛ نام پدر آذرباد، ماراسپند بوده است که یکی از موبدان ایشان بوده.(برهان) در کتب زرتشتی«اتورپات ماریسپندان»« Aturpat Marispandan » یا آذرپاد پسر ماراسپند یاد شده است(مزدیسناص۱۰۳ و آذرپاد و خرده اوستا ص۳۰ فصل ۳۳، بندهشن،بند۳)
انیران:
در پهلوی و پارسی به شکل «انیران aniran » آمده و در اوستایی به شکل« انغره ــرئوچه»«anaghra raoca» آمده است، که بخش نخست آن از «اَنan.» که علامت نفی و «اغره» به معنی «پایان و حد و حصر» و بخش دوم به معنی «روشن» است و روی هم رفته یعنی «روشنی بی پایان» است.انغره ــ رئوچه بارگاه شکوه و بزرگی اهورامزداست یا عرش اعظم به شمار آمده و علاوه بر آن نام فرشته یا ایزدی است که نگهبانی روز سی ام بدو سپرده شده است.(انیران به معنی بیگانه و غیر ایرانی است).(حاشیه ی برهان قاطع چ معین)ابوریحان بیرونی در فهرست روزهای ایرانی این روز را «انیران» و در سغدی «نغز» و در خوارزمی«اونرغ» آورده و زرتشتیان امروز «انارام» گویند. دیگر انیران از اوستایی «اَنْ ائیریا an airya » است که از دو بخش بوجود آمده است که بخش نخست «اَنْ an » که علامت نفی و بخش دوم به معنی« آریایی و ایرانی» است و روی هم رفته غیرآریایی«ناایرانی» معنی می دهدنام فرشته ای است که موکل بر عقد و نکاح می باشد.(برهان قاطع)،(ناظم الاطباء).
مسعود سعد : انیران ز پیران شنیدم چنان/ که می خورد باید به رطل گران.
زرتشت بهرام: سفندارمذ ماه رفته تمام / بروزی که خوانی انیرانش نام/ در این روز زردشت پاکیزه دین/درآمد سوی حد ایران زمین.
مهر:
در پهلوی به شکل(میتر)، در اوستایی به شکل(میثرَ)و در پارسی باستان به شکل(باگ یادیش)، بوده است. میترا (ایزد خورشید یا مهر) یکی از ایزدان آریایی یا هندوایرانی پیش از روزگار زرتشت بوده است.پس از آمدن زرتشت، یکی از فرشتگان آیین مزدیسنا گردید.آریاییان به مظاهر قدرت طبیعت یعنی:
۱) ایندرا (ایزد تندر و جنگ)
۲) وارونا(ایزد آسمان پرستاره)
۳) میترا (ایزد خورشید یا مهر)
۴) آگتی (ایزد آتش) «دئوه» می گفتند.
البته برتر از دیگر مظاهر ایندرا بوده است که اژدهاکش و ایزد«تُندر»(رعدوبرق) و «جنگ»به شمار می آمده است.
این ایزد با این نام در میان آریاهای ایران آن رواج را که میان هندوان می داشت، نیافت. نزد ایرانیان ظاهراً پرستش میترا «مهر» جای آن را گرفت و ایندرا رفته رفته و به ویژه پس از زرتشت در ردیف دیوان مردود درآمد
در فرهنگ های ایرانی یا فارسی، مهر را فرشته ای دانسته اند که موکل است بر مهر و محبت و تدبیر امور مالی و مصالحی که در ماه مهر (ماه هفتم) و روز مهر (روز شانزدهم هر ماه) بدو متعلق است و حساب و شمار خلق از ثواب و عقاب به دست اوست. (از یشت ها جلد۱دیوان چ دبیر سیاقی،برگ۱۳۳): «آنکه گردون را به دیوان برنهاد و کار بست/ و ان کجا بودش خجسته مهر اهرمین گرا»
فردوسی :«چو آذرگسب و چو خرداد و مهر/ فروزان به کردارگردان سپهر» . مهر نام آتشکده ای بزرگ بوده است.
سروش:
سروش در اوستایی به شکل «سَرئوشَ Sraosha» آمده است و به معنی «اطاعت و فرمان برداری» و به ویژه پیروی از دستورات خداوندی است و آن را از ریشه ی اوستائی (سرو )(sru سرو srav ) به معنی «شنیدن» آمده است.در گات ها بیشتر سرئوشه به همین معنی یاد شده(یسنا،۴۴، قطعه ی۱۶،یسنا۴۵،قطعه ی۵،و جز آن) و نیز در دیگر بخش های اوستا بدین معنی بارها آمده و همچنین در اوستا سرئوشه به عنوان علم(دانش) برای فرشته ای یاد شده و او را مقامی مهم دارد و به صفت«میهن»و «بزرگ» متصف گردیده است.
(گات ها،یسنا۳۳،قطعه ی۵).وی مظهر(نشانه ی) اطاعت(فرمانبرداری) و نماینده ی صفت (ویژگی) خشنودی و فرمانبرداری در برابر دستورات اهورایی است.
سروش از جهت مقام با مهر برابر است و گاه او را در جزو امشاسپندان به شمار می آورند. در ادبیات متأخر زرتشتی سروش از فرشتگانی است که در روز رستاخیز به کار حساب و میزان گماشته خواهد شد و از گات ها نیز بر می آید که این فرشته در اعمال (کارهای) روز جزا(پاداش) دخالت دارد(یسنا۴۳،قطعه ی۱۲).
و هم در کتاب های متأخر زرتشتی و فرهنگ های فارسی سروش پیک ایزدی و دربردارنده ی وحی خوانده شده، از این رو در کتاب های فارسی اور را با جبرئیل سامی یکی دانسته اند. نگاه داری روز هفدهم هرماه به سروش ایزد سپرده شده.
بیرونی در فهرست روز های ایرانی (آثارالباقیه) روز یاد شده را «سروش» و در سغدی«سرش» و در خوارزمی «اسروف» یاد کرده است.نام روز هفدهم باشد از هر ماه خورشیدی. نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن و باقی امور بد است.(برهان)مسعود سعد: «روز سروش است که گوید سروش/ باده خور و نغمه ی مطرب نیوش»
فردوسی: «کی مایه ور بود با فر و هوش/ سرهندوان بود نامش سروش» . سروش نام ستاره شناس هندی در دربار یزدگرد(ویس و رامین) : «و با دیوان به گردون بردویدند/ که گفتار سروشان می شنیدند»
خاقانی:«تف آه از دلم سرشته به خون / سبحه سوز سروش می شود»
نظامی :«سروش مرا دیو مردم مکن/ سررشته از راه خود گم مکن»
سعدی: «دو کس بر حدیثی گمارند گوش / از این تا بدان اهرمن تا سروش»
حافظ:«الا ای همای همایون نظر/ خجسته سروش مبارک خبر»
رشن:
نام روز هیجدهم از ماه پارسی مرادف رش است.(آنندراج)،(از انجمن آراء)مسعود سعد : «روز رشن است ای نگار دلربای // شاد بنشین و به جام می گرای»
نام اوستایی رش یا رشن،«رشنو» است که نام فرشته ی دادگستری است. روزی است از ماه ایرانیان که آن رش خوانند.(لغت فرس اسدی).مخفف رشت هم می باشد.
روز هیژدهم (هیجدهم) از هر ماه خورشیدی و در این روز با دوستان صحبت داشتن و سفر کردن ممنوع است(فرهنگ جهانگیری)
خسروی: «می سوری بخواه که آمد رش/ مطربان پیش دار و باده بکش»
فردوسی:«چو هور سپهر آورد روز رش/ ترا زندگی باد پدرام و خوش»
فردوسی:«درآمد در آن خانه ی چون بهشت/ به روز رش از ماه اردی بهشت»
نام فرشته ی که تدبیر امور و مصالح روز رشن با اوست.(از شعوری، جلد۲، برگ۱۲) و نام یکی از ایزدان همکار امشاسپند امرداد است.(از مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات پارسی،برگ۱۶۲)
فروردین:
در پهلوی به شکل «فرورتینfravartin »، در اوستایی به شکل«فره وشی»، و در پارسی باستان به شکل «فرورتینام» «fravartinam» آمده است. و به شکل فرورتی در حالت اضافی است و به معنی «فروردهای پاکان و فروهرهای پارسیان» است.بنابراین «ین» علامت نسبت نیست.(از حاشیه ی برهان چ معین). نام ماه نخست شمسی باشد و آن بودن آفتاب است.
عنصری: گرفت از ماه فروردین جهان فر/ چو فردوس برین شد هفت کشور.
سعدی: وقت آن است که مردم ره صحرا گیرند/ خاصه اکنون که بهار آمد و فروردین است.
نام فرشته ای هم هست که از خازنان بهشت است و تدبیر امور و مصالحی که در این ماه و در روز فروردین که نوزدهم این ماه است واقع شود، بدو متعلق است.
نام روز نوزدهم باشد از هر ماه شمسی و در این روز از ماه فروردین پارسیان جشن سازند و عید کنند بنابر قاعده ایی کلی که پیش ایشان جاری است که هر روز از هر ماهی که نام همان ماه داشته باشد عید باید کرد. نیک است در این روز به باور ایشان جامه ی نو پوشیدن و دیدن گوسفندان و گله و رمه ی گاوان و اسبان.(برهان).
مسعود سعد گوید: فروردین است و روز فروردین// شادی و طرب همی کند.
تلقین نام یک یشت از کتاب یشت ها که خود بخشی از بخش های پنج گانه ی اوستای موجود است. پورداود نویسد" قسمتی از این یشت که در نیرو و عظمت فرورها و قسمتی دیگر که در استغاثه و طلب یاری از آن هاست."
به ویژه در هنگام فرود آمدن فرورها، یعنی در آخرین گاهنبار سال سروده می شود.(از یشت ها جلد۱،صص ۵۹۸ ۵۹۷) .
جشن فروردیان، جشن فرودها(فروهران) است که هنگام فرود آمدن فروهران به زمین محسوب می شود وآن ده روز است از اشتاد روز تا انیران روز از اسفندماه و پنج روز گات ها(خرده اوستا تألیف پورداود،صص۲۱۸ ۲۱۹)
بهرام:
در پهلوی به شکل «واهرام» و در اوستایی به شکل «ورثَرغنَ» آمده است.نام روز بیستم از هرماه شمسی.(برهان)فردوسی: نگه دار از ماه بهرام روز/ برو تا در مرو گیتی فروز.
همی بود تا روز بهرام بود / که بهرام را آن نه پدرام بود.
نام فرشته ای است که نگهداری مردم مسافر بدو سپرده شده است و امور و مصالحی که در روز بهرام واقع می شود به او تعلق دارد.(برهان). نام ملکی است که امور روز بهرام بدو متعلق است و محافظت مسافران می کند.(رشیدی)
رام:
در پهلوی به شکل (رامشن= ramishn) رام در اوستایی به شکل (رامن=ramon) و یا (رامه=rama) آمده است.(از مزدیسنا ذیل ص۲۲۹).رام نامی مقدس در میان آریاییان ایران و هند بوده است.به هندی نام خداوند بزرگ است.(برهان)
(از لغت محلی شوشتری): " خود بخود هستند چون با عاشقان خود کام رام / از چه می گویند خوبان هندو رام رام.(اشرف از آنندراج).
صاحب انجمن آرا و بتبع او صاحب آنندراج آرد: " روز رام و آن مهرگان بزرگ است و روز پیروزی یافتن فریدون است بر ضحاک تازی و در این روز ایرانیان (پارسیان) شکر و پرستش و زمزمه کردندی که از ستم ضحاک تازی رهایی یافته اند.
منبع:آفتاب http://www.aftabir.com
/ج