مادر معماری یونانی

همین استعمارگران یونانی آسیای صغیر بودند که برای اولین بار دانش مطلق را بنا نهادند. ایشان توانستند از مجموعه ی دستورهای عملی، روش هایی که در ضمن تجربه به دست آمده بود، ماحصل اطلاعات چند هزار ساله ای که در
شنبه، 9 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مادر معماری یونانی
 مادر معماری یونانی

نویسنده: پی یر روسو
مترجم: حسن صفاری



 

همین استعمارگران یونانی آسیای صغیر بودند که برای اولین بار دانش مطلق را بنا نهادند. ایشان توانستند از مجموعه ی دستورهای عملی، روش هایی که در ضمن تجربه به دست آمده بود، ماحصل اطلاعات چند هزار ساله ای که در نتیجه ی تجارت از مصر و خاور نزدیک به کشور ایشان انتقال می یافت حشو و زوائد را دور کنند، جزئیات بی اهمیت را کنار گذارند و اصول اساسی و نکته های مهم و فکرهای بزرگی را که رهبر واقعی این اطلاعات بود از ابهام بیرون آورند.
همه ی آرمان حقیقت جویی و زیبایی پسندی که مشخص قوم یونانی قدیم می باشد در این اختراع حیرت انگیز یعنی ایجاد علم بی غرض نهفته است. در واقع، هنگامی که یکی از مساحان اهل ملطیه، از روشی که همکاران مصری او برای تعیین سطح مزارع مثلث شکل به کمک چند اندازه گیری ساده و چند عمل ضرب انجام می دادند، حقیقت نظری ثابت شدنی همچون قضیه ی فیثاغورث را نتیجه می گرفت، هنگامی که فلان حسابدار یونانی که وارث روشهای محاسبه ی مأمورین مالیات بابلی شده بود می توانست روش حل معادلات جبری را از آن استخراج کند آیا با همین عمل در عین حال مقام فکری خود را تا حد بهترین آرمانهای زیبایی مطلق ترقی نمی داد؟ چه چیز بالاتر از اینکه نشان دهند که در پس مادیت حالات مخصوص و کثرت موارد استعمال، مفاهیم مجرد و مطلقی وجود دارد که کلیت آن هم همه ی حالات مزبور و حالات دیگری را که به تصور در نیاورده بودند شامل می گردد و هم در عین حال از خشونت پیرایه هایی که احتیاج ذهن ما به منظور سهولت ادراک به وجود آورده است خالی است و کمال آن جز با منطق و استدلال حاصل نمی گردد؟
توجه به حقیقت جویی و مسائل فکری خالص و مجرد، که به عقیده ی یونانیان یگانه چیزی بود که شایستگی اشتغال ذهن عقلا را داشت، موجب شد که این قوم خالق و مخترع هندسه شوند ولی در عین حال آنان را به ایجاد هنر نیز رهبری کرد.
این مسئله که هنر و ریاضیات از جوهر واحدی به وجود آمده اند و ماهیت متشابهی دارند به نظر بسیاری از مردم امروز معقول و پذیرفتنی نیست. اگر ریاضی دانان بزرگ آن را پذیرفته و حتی در صحت آن اصرار کرده اند در عوض غالب هنرمندان آن را انکار نموده اند و یا به مفهوم ساده تر اطلاع از این حقیقت ندارند و درس بزرگ یونانیان را از یاد برده اند که طبق آن کامل ترین زیبایی ها از اشکال هندسی که بهتر از همه مورد مطالعه واقع شده است جدا ناشدنی است.
کمال زیبایی و حقیقت که هدف یونانیان بود موجب پیدایش ریاضیات گردید که بدون تردید عمیق ترین صورت زیبایی را می نمایاند و مطلق ترین انواع حقیقت را نشان می دهد. اما آرمان حقیقت جویی نتایج دیگری نیز دارد: اگر استدلالات هندسی که به وسیله ی مکتب ملطیه کشف شده وجود نداشت و معلومات یونانیان در این زمینه از نتایج تجربی و خالی از دقت مردم مصر و بین النهرین تجاوز نمی کرد چگونه مهندس یونانی اوپالینوس Eupalinos می توانست در قرن چهارم قبل از میلاد مسیح در جزایر ساموس تونلی برای حفظ لوله های آب حفر کند که در طول مسافتی بیش از یک کیلومتر مطلقاً در امتداد خط مستقیم قرار داشت؟ اگر در زمینه ی ستاره شناسی فقط متکی به رصد های متفرق و خالی از نظم و دقت اهل مشرق شده بودند و تئوری حرکت ستارگان به وسیله ی طالس و فیثاغورث و فیلولائوس Philolaus به وجود نیامده بود چگونه مردم یونان می توانستند شاخص های عهد قدیم را تبدیل به به ساعت آفتابی دقیقی کنند که مسیر سایه بر روی آن با دقت هندسی مشخص شده بود.
و آرمان زیباپسندی نیز ایجاد فواید کرد: که می تواند مدعی شود که معماران یونانی فقط در سایه ی الهامات غریزی خود ساختمانهای مشهوری را به وجود آوردند که سراسر آکروپول (1) Acropole را پوشانده است؟
این معماران نه فقط هنرمندانی ظریف بلکه در عین حال ریاضی دانانی مطلع بودند و فن محاسبه و استدلالهای مجرد رهبر آنان می شد که ابعاد ستونها را چگونه اختیار کنند که نسبت شایسته ای مابین آنها وجود داشته باشد و به این طریق بود که توانستند خمیدگی مختصر دیوارها را به وجود آورند که بنا را بزرگتر و با عظمت تر به نظر می آورد و تحدب نامشهود خطوط افقی را ابداع کردند که ارتفاع آن هر قدر باشد به چشم لذت می بخشد و هماهنگی مجموعه را تأمین می سازد.
از آنجا که معماری اولین فنی بود که از علم و دانش الهام گرفت در عین حال اولین فنی شد که یک باره به سرحد کمال و نقطه ی اوج پیشرفت رسید. به جای امثال معبد هرا Hera در اولمپی Olympie که قدیم ترین شاهد یونان کهن است و از دیوار های آجری و تیرهای چوبی ساخته شده بود چند قرن بعد معبد پارتنون Partenon برپا شد که اثر هنری قوی و خارق العاده ای است که تمامی از مرمرهای تراش داده شده ی کوههای پانتلیک Panteliqiue به وجود آمده است و به طور کلی در معماری قواعد منطقی که زاده ی هندسه ی فیثاغورثی بودند جای دستورهای کهن و عادی دوران هومر را اشغال کردند.
بناهای یونانی نه همچون ساختمانهای بین النهرین جثه های سنگین و کلفت دارند و نه عظمت و ابهت پر طمطراق مجسمه ها و مقابر مصری را دارا می باشند. در واقع از این لحاظ چگونه مقایسه ی مابین پارتنون و هرم خئوپس ممکن است؟ این بناها حتی جلال و شکوه کلیساهای بزرگ و رفیع گوتیک Gothique را که بعدها به وسیله ی مردم قرون وسطی ایجاد شد دارا نیستند لیکن در عوض سازنده به درستی می دانست که باید شکل و ابعاد بنا را چگونه معین کند تا میل غریزی حس بینایی آدمی را به نظم و توافق به خوبی اقناع سازد و حتی توانست بدون کوچکترین مورد اشتباهی تمام منظره ی بنا را با آسمان و دریا و تخته سنگهای مجاور متوافق سازد.
برای ساختمان سقف در این اوقات هنوز پایداری رواق را بر عهده سر ستونها می گذاشتند. از نظر آرایش و تزیین بنا در این اوقات تابع مکتب دوریک Dorique بودند که از اقوام دورین باقی مانده و انواع تزیینات را بیهوده می دانست و سادگی و اعتدال را می ستود به طوری که در سال (447-) ایکتینوس Ictinos معمار و فیدیاس Phidias مجسمه ساز برای ساختمان معبد پارتنون تنه ی ستونها را فقط راه راه کردند و سر ستونها را مطلقاً لخت و ساده درست کردند. اما کمی بعد از آن مکتب ممتاز و پر لطف یونیک Ionique یا ایونی به وجود آمد که ستونها را باریکتر و کشیده تر و سر ستون را از دو جانب مارپیچ می ساختند و بهترین نمونه ی آن کاخ ارشتیون Erechteion است که به یادگار یکی از پادشاهان افسانه ای یونان به نام ارشته در 421 قبل از میلاد به پا شد. آنگاه مکتب کورنتین Corinthien معمول شد که به ظرافت و تزیین بنا اهمیت بیشتری می داد.

صنعت در عهد پریکلس (2)

علم همچون کود سحر آمیزی است که سرزمین های بی حاصل را بارور و زرخیز می سازد و موجب پیدایش محصول فراوان صنعت می شود. بدون علم و قواعد نظری که به وسیله ی آن تحمیل می شود صنعت همچون بازار آشفته ای می گردد که سراپای آن را امتعه ی نامتجانسی که این طرف و آن طرف برحسب اتفاق به وجود آمده اند پوشانده است. به عکس با کمک علم، مهندس به وسیله ی دانشمند راهنمایی می شود و می تواند با اطمینان خاطر به طرف مقصدی که هدف اوست پیشرفت کند، از موانع و مشکلات بپرهیزد و از راههایی که به جایی منتهی نمی شوند اجتناب کند و بهترین مسیری را که شایسته ی منظور اوست انتخاب نماید. در عهد پریکلس معماری یونانی از این هدایت برخوردار شد و به حد اعتلای خود رسید.
لیکن در این عهد نور دانش فقط قسمت مختصر و باریکی از افق را روشن می کرد و بس. در واقع دانش آدمی در آن عهد منحصر به ریاضیات و حتی به طور دقیق تر فقط هندسه بود. تمام صنایعی که می توانستند از هندسه برخوردار شوند از قبیل فن معماری و ساختمان ساعتهای آفتابی و آلات و ادوات نجومی و نقشه برداری حداکثر استفاده را از این وضع مساعد کردند. اما تمام صنایع دیگر هنوز اسیر همان قواعد تجربی و مقدماتی دوران کهن بودند.
در عهد پریکلس هنوز صنعتگران جز گروهی از پیشه وارن سادمو مجزا نبوده اند از قبیل نانوا، قصاب، آسیابان، میوه فروش، نساج، رنگرز، کفاش، نجار، نقاش، سراج، پشم ریس، تراش دهنده ی مرمر، آب طلاکار، آهن کوب... و غیره و حتی هر روز در میدان های عمومی استادان طباخ همراه شاگرد آشپزها و اسباب و ابزار آشپزی به انتظار مشتری می ایستادند.
غیر از اینها، که تنها در دکان خود کار می کردند، کارگران دیگری نیز در «کارخانه» ها استخدام شده بودند. اما این کارخانه ها بسیار حقیر بود. در سال 404 قبل از میلاد مهمترین کارخانه در یونان کارگاهی بود که سپر می ساخت و یکصد و بیست کارگر در استخدام خود داشت و در همه جا با تحسین بسیار از دو کارخانه ی دیگر که متعلق به پدر دمستن Demosthene (3) بود گفتگو می کردند که یکی اسلحه می ساخت و 32 کارگر داشت و دیگری رختخواب درست می کرد و بیست نفر در این کار شرکت داشتند.
مهمترین کارگاه های عمومی مراکز نساجی بوده اند و اگر چه در آن زمان هنوز پارچه های معمولی و مصارف عمومی در خانه ها بافته می شد ولی روی هم رفته صنعت نساجی پیشرفت بسیار کرده و روشهای قدیمی تکمیل شده بود.
حتی در عهد پنلوپ (4) Penelope به جای آن که مانند زمان قدیم با دست نخ تار را متوالیاً از زیر و بالای نخهای پود رد کنند آموخته بودند که با استعمال دو چوب که با هم عمل می کردند و یکی از آنها پود رد کنند آموخته بودند که با استعمال دو چوب که با هم عمل می کردند و یکی از آنها پودهای ردیف فرد و دیگری پودهای ردیف زوج را کنار می زد نخ تار را به یک بار از زیر و بالای پودها بگذرانند. در این عهد مدتهای مدید بود که روش رنگ کردن پارچه ها را خوب می دانستند و حتی هومر از تنوع رنگهایی که در سیدون به دست می آمد سرمست و شاد شده بود. مرغوب ترین رنگها که مورد استقبال عموم واقع می شد رنگ ارغوانی بود که از نوعی صدفهای دریایی استخراج می کردند. این صدفها را در جزیره ی کرت شکار می کردند و به قیمت گزافی می فروختند.
بعد از صنعت نساجی نوبت به فن فخاری می رسید. در این قسمت تقاضا بسیار زیاد بود و ظروف مزبور موارد استعمال عملی فراوان داشتند. غیر از ظرف روغن و ظرف شراب و ظرف مرهم و انواع کوزه و جام و لاوک و لیوان و غیره که موارد استعمال عمومی داشتند انواع ظروف دیگری برای تشریفات مذهبی یا مراسم کفن و دفن ساخته می شد.
از قرن هشتم قبل از میلاد مسیح مرکز بزرگ تهیه ی اشیای ظریف فخاری از آسیای صغیر (ملطیه، کلازومن، نوکراتیس) به کورنت Corinthe منتقل شد و در زمان پریکلس بار دیگر جای خود را تغییر داد و به آتن انتقال یافت. در واقع ظروف زیبا و جالب تحسینی که امروزه زینت بخش موزه های ما هستند عموماً در کارگاههای آتن تهیه می شدند، خاک رس لازم در محل یافت می شد و سطح ظرفها را قبل از قرار دادن در کوره با اشکال قرمز و سیاه زینت می دادند.
بعد از این دو صنعت نوبت به فلزکاری می رسید. مدتهای مدید برای فلزسازی همان روشهای قدیمی زمان هومر را به کار می برده اند و به طوری که ژ. گلوتز G. Glotz می نویسد «کارگر صفحه ی فلزی را با پتک روی سندانی از چوب می کوبید و آنگاه با قلم فلزی جزئیات را روی آن حک می کرده اند. و یا چدن را ذوب کرده و در قالب می گذاشتند» چون با این روش نمی توانستند جز اشیای کوچک چیزی به دست آورند به همین دلیل اشیای بزرگ را به وسیله ی اتصال قطعات کوچک با کمک بست ها و میخ پرچ ها درست می کردند. فقط در قرن هفتم قبل از میلاد بود که گلوکاس Glaucas از اهل شیو روش جوش دادن آهن را کشف کرد و یا از کشورهای دیگر آموخت و به یونان وارد کرد و نیز در همین اوقات بود که فولاد رونق یافت و به منظور تهیه ی آن آهن را در آب و یا در روغن آب می داده اند.

غلامان یا نیروی محرک دنیای عتیق

غیر از صنعت تهیه ی وسایل دریانوردی که به زودی از آن گفتگو خواهیم کرد صنایع نساجی و فخاری و فلز سازی عوامل اصلی تمدن درخشان یونانی بوده اند بعد از این مقدمات نوید بخش صنایع کوچک و با در نظر گرفتن هوش و استعداد و قدرت خلاق نژاد یونانی و مهارت ایشان در تجارت به حکم منطق انتظار آن می رود که آینده ی صنایع یونان را چنین وصف کنیم: «... صاحبان کارگاههای کوچک ثروتمند شدند، مؤسسات کوچک تبدیل به مؤسسات بزرگ گردید و صنایع حقیر، به صنایع بزرگ مبدل شد.»
نه، اصلاً اینطور نیست و چنین واقعه ای روی نداد. صاحبان کارگاهها به هیچ وجه درصدد توسعه ی صنایع خود بر نیامدند و مؤسسات ایشان بزرگ نشد و فنون یونانی هرگز از مرحله ی فردی و پیشه وری خارج نگردید.
علت آن است که گرچه بعد از ابداع کره زوس Cresus پادشاه لیدی در قرن هفتم قبل از میلاد پول در یونان رایج شده بود ولی غالب مردم یونان از مردمان حقیر و به خصوص از غلامان تشکیل یافته بود که دیناری در جیب و آه در بساط نداشتند، در این صورت که می توانست تولیدات اضافی کارگاهها را ابتیاع کند؟ گذشته از آن «وقتی کسی از تولید و محصول صنعتی گفتگو می کند طبعاً به فکر محصولات ماشینی می افتد و چون ماشین در آن عهد اصلاً وجود نداشت تولید به وسیله ی کار عادی و روزانه کاملاً تکافوی مصرف عمومی را می کرد. در حقیقت برای صنعتگران دوران پریکلس هر نوع تولید اضافی ضرر قطعی و مسلم بوده است. پیشه وران نه فقط محصول اضافی ایجاد نمی کردند بلکه تنها سفارشاتی را که به ایشان داده می شد اجرا می نمودند. نکته ی اصلی در اینجاست که آنان هرگز ترس از آن نداشتند که در نتیجه ی ازدیاد ناگهانی تقاضا دچار محظور شوند زیرا نیروی محرک برای کار به مقدار نامحدود و به قیمت هیچ و به راستی ناچیز در اختیار آنان قرار داشت. این نیروی محرک غلامان بوده اند.
غلامان به واقع بنیان و استخوان بندی اقتصادی مملکت را تشکیل می داده اند. اینان عبارت بودند از اسیران جنگی، انواع محکومین و فرزندان غلامان. بعضی از ایشان برای دولت کار می کردند و مأمور راه سازی یا مستخدم عادی دولت می شدند و عده ای دیگر در خدمت اشخاص عادی بوده اند عده ای در خانواده ها خدمتکار می شدند، برخی به عنوان کارگر در کارگاهها مشغول می شدند و از وجود بعض دیگر در مزارع به عنوان کارگر کشاورز استفاده می شد. در سال 415 قبل از میلاد مسیح ممکن بود که با پرداخت 167 درهم غلامی نر و بالغ به دست آورد در حالی که ارزش زنان به تفاوت احوال از 135 تا 220 درهم بود. مدیر کارگاهی که در جستجوی کارگران ورزیده و متخصص بود می توانست با پرداخت دو مین یعنی 200 درهم نجار کاردانی تهیه کند و برای کارگران ساختمانی می بایست دو برابر این مبلغ پرداخت.
استخراج معادن نیز منحصراً به وسیله ی غلامان انجام می گرفت. شاید موضوعی که اکنون شرح خواهیم داد به نظر برخی اغراق آمیز آید ولی حقیقت بسیار در آن نهفته است: کشور آتن در آن عهد قدرت و افتخارات و وفور نعمت خود را مدیون این غلامان معدنچی است. اگر پریکلس یا فیدیاس و یا افلاطون می توانستند اوقات خود را به تفکر و مطالعه بگذارنند و در جستجوی حقیقت و زیبایی باشند و افکار خود را به مرحله ی اجرا در آورند از این لحاظ بوده است که کشور آنها با استفاده از منابع معدنی مس و نقره ی لوریون Laurion که در پنجاه کیلومتری آتن واقع بود ثروت فراوانی به دست آورد، معادنی که تمام روز و شب هزاران بدبخت مفلوک و گرسنه بازای هیچ در آن جان می کندند.
وقتی که گفتگو از معادن لوریون می کنیم اشتباه حاصل نشود و آن را با معادن امروز مقایسه نکنند: این معادن راه روهایی به عرض 60 تا 90 سانتیمتر و ارتفاع 60 سانتیمتر تا یک متر بود. در این دالانها در روشنایی چراغهای روغنی که دود فراوان از آنها برمی خاست و هوای آن با هیچ وسیله ای تجدید نمی شد محکومین با اعمال شاقه مجبور بودند که خمیده و یا به زانو کار کنند و حتی بر پشت و یا روی شکم بخوابند و زمین را حفر کنند. هیچ کس زحمت آن را به خود نمی داد که دیواره ی راه روها را با شمع یا تیری محکم کند و به کرات اتفاق می افتاد که دیواره ها فرو می ریختند و همه ی غلامان را یک جا مدفون می ساختند و این موضوع اصلاً اهمیتی نداشت زیرا کارگر فراوان و قیمت آن در واقع هیچ بود.
در بسیاری موارد اسباب و آلات فلزی در مقابل سختی سنگها ناتوان می ماند در این موارد مجبور بودند که با آتش سنگها را منبسط کنند و آن گاه با فوران آب سنگهای مزبور را قطعه قطعه سازند. اهمیت سوانح و حوادثی را که در این مورد اتفاق می افتاد وقتی می توانیم درک کنیم که بدانیم هنگام حفریات باستان شناسان در این راه روهای عتیق با فراوانی بسیار استخوان بندی خورد شده ی غلامان را کشف کرده اند که یا در نتیجه ی ریزش معدن، یا در نتیجه ی خفه شدن در هوای عفن و یا در نتیجه ی خستگی مفرط جان سپرده بودند.
در مقام مقایسه با این بینوایان سرنوشت غلامانی که در مزارع کار می کرده اند حسد انگیز بوده است. چون تعداد اینان در هر مزرعه ای محدود بوده است ارباب می توانست با آنان بهتر و شایسته تر رفتار کند و با این حال کار آنان نیز بسیار دشوار بوده است. اگر چه در واقع فن کشاورزی ترقی بسیار کرده بود و می توانستند باطلاقها را خشک کنند و مزارع را آبیاری نمایند و کود حیوانی و کود انسانی و حتی شاید شوره را برای بارور کردن مزارع به کار برند، به زمین ها یا به وسیله ی کشت یک سال ذر میان و یا در نتیجه ی تناوب زراعت غلات و سبزیها استراحت بدهند ولی در عوض اسباب و آلات کشاورزی کاملاً در مراحل مقدماتی و کهنه باقی مانده بود. خیش فلزی گاوآهن تا قرن چهارم قبل از میلاد از هنوز نتوانسته بود دستگاه چوبی قدیمی را از مقام خود خلع کند، کوبیدن گندم به وسیله ی گاو روی زمین مسطحی به عمل می آمد و برای تهیه ی روغن زیتون از وجود کارگرانی که کفش چوبی به پا داشتند استفاده می کردند.

پی نوشت ها :

1- آکروپول بلندترین قسمت شهر آتن است و زیباترین بناهای قدیم یونانی و به خصوص معبد مشهور پارتنون که برای آتنا الهه ی فکر و هنرها ساخته شد بر آن واقع است. (یادداشت مترجم)
2- پریکلس یکی از مشهورترین سیاستمداران یونانی است که مابین سالهای 499 و 429 قبل از میلاد مسیح می زیست و حزب دموکرات را به وجود آورده بود. وی تأسیسات مستعمراتی یونان و به خصوص نیروی دریایی را پیشرفت بسیار داد و اهل هنر و ادب را تشویق کرد و در بسط تمدن یونانی کوشش فراوان نمود به طوری که بعدها قرن پنجم قبل از میلاد را در یونان قرن پریکلس نامیدند. (یادداشت مترجم)
3- دموستن ناطق و خطیب و مرد سیاسی مشهور یونانی است که قدرت او در فن فصاحت و سخنرانی ضرب المثل شده است (384-322 قبل از میلاد) لیکن در مقام عمل روش کار و سیاست او بسیار ضعیف بود. وی در تمام عمر با قدرت سلاطین مقدونی و به خصوص فیلیپ پدر اسکندر مبارزه کرد و بعد از مرگ اسکندر برای اجتناب از انتقام آنتی پاتروس سلطان مقدونی خود را مسموم ساخت. (یادداشت مترجم)
4- پنلوپ زن اولیس و مادر تلماک بود که شوهرش بعد از آنکه در محاصره ی شهر تروآ فتوحات نمایان کرد مدت بیست سال سرگردان بود. در این بیست سال خواستگاران متعدد به سراغ پنلوپ آمدند و او را به زنی طلبیدند و وی همه را رد کرد و به ایشان جواب داد که هر وقت بافتن پارچه ای که در دست دارد تمام شود یکی از آنها را انتخاب خواهد کرد ولی این کار هرگز خاتمه نمی یافت زیرا پنلوپ هر چه را که روز می بافت شب همه را پنبه می کرد. داستان اولیس و پنلوپ از زیباترین قسمتهای اساطیر یونانی است و افسانه پارچه ی پنلوپ ضرب المثل شده است. (یادداشت مترجم)
5- واحد پول در یونان قدیم مین نامیده می شد و هر مین به صد دراخم یا درهم تقسیم می شد.

منبع: روسو، پی یر، تاریخ صنایع و اختراعات، حسن صفاری، تهران: امیر کبیر، چاپ هشتم، 1390.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط