لابی صهیونیستی در آمریکا

من به این نکته‌ی تجربی آگاهم که در این کشور تقریباً غیر ممکن است بدون تأیید یهودیان بتوان یک سیاست خارجی مشخصی را در مورد خاورمیانه پی گرفت. جورج مارشال وزیر خارجه‌ی سابق و جیمز فورستال وزیر سابق دفاع نیز
شنبه، 23 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لابی صهیونیستی در آمریکا
لابی صهیونیستی در آمریکا

نویسنده: احمد کریمیان




 

در سال 1954/م، جان فاستر دالس، وزیر خارجه‌ی پیشین ایالات متحده، در جمع دوستان خود، زبان به شکایت گشود و گفت:
من به این نکته‌ی تجربی آگاهم که در این کشور تقریباً غیر ممکن است بدون تأیید یهودیان بتوان یک سیاست خارجی مشخصی را در مورد خاورمیانه پی گرفت. جورج مارشال وزیر خارجه‌ی سابق و جیمز فورستال وزیر سابق دفاع نیز به این نکته پی برده بودند.
وی افزود:
من به شدت نگران این واقعیّت هستم، نفوذ یهودیان در این جا بر تمام صحنه، مسلط است و به علت این نفوذ، کنگره نمی‌تواند به هیچ‌کاری که مورد تأیید آنان نباشد، دست یازد. سفارت اسرائیل هر چه را که بخواهد، از طریق یهودیان متنفّذ این کشور به کنگره دیکته می‌کند.(1)
دالس در زمانی از نفوذ و سیطره‌ی یهود بر ماشین اداره‌ی کشورش می‌نالید که هنوز صبح دولت سلطه‌ی صهیونیسم، بر ایالات متحده ندمیده و تنها شش سال از تأسیس رژیم صهیونیستی می‌‌گذشت و آن چه بدان اشاره می‌کرد، تازه از نتایج سحر آن سلطه بوده است!
حتی پیش از دالس، ترومن، رئیس‌جمهور وقت آمریکا (1945- 1953/م) در گفت‌و‌گویی که با عده‌ای از دیپلمات‌ها درباره‌ی نفوذ گروه‌های فشار صهیونیستی و تأثیر آرای یهودیان داشت، گفته بود:
آقایان! مرا معذور دارید، من باید خواسته صدها هزار نفر از کسانی را که در انتظار موفقیت صهیونیسم هستند، اجابت کنم؛ ولی در میان رأی‌دهندگان، هرگز هزاران عرب یافت نمی‌شود.(2)
واقعیّت آن است که امروزه ابعاد سیطره‌ی یهودیان بر ایالات متحده بسی گسترده‌تر و عمیق‌تر از گذشته است. آنان طی نیم قرن اخیر با برنامه‌های منسجم و حساب شده‌ی خود، ضمن نفوذ در حساس‌ترین مشاغل سیاسی و اقتصادی و در اختیار گرفتن رسانه‌های گروهی و تسلط بر دستگا‌ه‌های اجرایی و قانون‌گذاری کشور، نیرومندترین و متنفّذترین گروه فشار ایالات متحده به شمار می‌آیند، به گونه‌ای که در یک کلمه می‌توان گفت: امروزه شش میلیون یهودی مقدّرات 260 میلیون نفر شهروند آمریکایی را در اختیار داشته و برای آنان تصمیم می‌گیرند.
رؤسای جمهور آمریکا، از پیش از جنگ‌ جهانی دوم تا امروز، یعنی از روزولت تا ترومن و آیزنهاور، و سپس کندی، جانسون، نیکسون، و جانشین وی، فورد، و آن گاه کارتر، ریگان، بوش، کلینتون و بالاخره جرج دبلیو بوش، همگی تحت تأثیر فشارهای لابی(3) یهودی آمریکا بوده و در خدمت و فرمانبرداری از صهیونیست‌ها قرار داشته‌اند. اما در این جا بی مناسبت نیست درنگ کوتاهی در باب تأثیر لابی یهودی آمریکا بر شخص بیل کلینتون، رئیس‌جمهور پیشین این کشور داشته‌ باشیم، که البته سلطه‌ی خود را بر وی تحمیل کردند و سپس برجسته‌ترین چهره های اجرایی مخالف خود را از صحنه‌ی سیاست حذف نموده و به اصل «کمک‌های اقتصادی بی‌دریغ آمریکا به یهودیان» روی آوردند و تحت فشارهای ویژه‌ی خویش، بسیاری از هم‌کیشان خود را برحساس‌ترین مناصب کلیدی دولت وی گماردند.
اگر وزیر اقتصاد آمریکا در دوره‌ی روزولت، و وزیر خارجه و مشاور امنیّت ملی در دولت نیکسون یهودی بودند، و اگر یهودیان در عهد ریگان، در بسیاری از مشاغل مهمّ اجرایی ایالات متحده رسوخ کرده و وزارت خارجه و دفاع و اقتصاد و سازمان مرکزی اطلاعات و مؤسسه‌های علوم، بازرگانی، کشاورزی و غیره را در اختیار خویش گرفتند، سیطره‌ی یهودیان در دوره‌ی کلینتون بر حوزه‌های وسیعی از دولت ایالات متحده، سایه افکند. آنان در مقام وزیر خارجه، وزیر دفاع، مشاور امنیّت ملی، وزیر اقتصاد و حتی سفیر آمریکا در اسرائیل قرار گرفتند.
این امر موجب شد تا صهیونیست‌ها بالاترین القاب را به کلینتون اهدا کنند. روزنامه ی اسرائیلی ید یعوت احرونوت لقب «بهترین صهیونیست» را بر وی اطلاق کرد.
کلینتون از آغاز دوره‌ی ریاست جمهوری خود در سال 1992/م تا زمان انتخابات مجدّد سال 1995/م، آن قدر یهودیان را در پست ها و مشاغل کاخ سفید به کار گمارد که از کثرت تعداد آنان، گفته می‌شد که در کاخ سفید واشنگتن، زبان عبری بیش از انگلیسی مورد استفاده قرار می‌گیرد.(4)
معمولاً هر روز ساعت شش صبح، تنی چند از مسئولان سازمان جاسوسی آمریکا (C.I.A) در کاخ سفید حضور یافته و گزارش روزانه‌ی خود را تسلیم رئیس‌جمهور و چهار تن از مسئولان بلندپایه‌ی کاخ سفید می‌کنند. این گزارش‌ها که طی 24 ساعت گذشته از طریق ماهواره‌های جاسوسی و شبکه‌ی اطلاعاتی سازمان سیا در سراسر جهان تهیه شده و حاوی دقیق‌ترین اطلاعات مربوط به تازه‌ترین حوادث جهان می‌باشد، از سوی رئیس‌جمهور و مسئولان عالی رتبه مورد استماع قرار می‌گیرد. این مسئولان در زمان کلینتون عبارت بودند از: الگور (معاون رئیس‌جمهور)، آنتونی لیک (مشاور امنیّت ملی الگور)، لیون بانتیا (رئیس تشکیلات اداری کاخ سفید)، ساموئل برگر (معاون مشاور امنیّت ملی) و بالاخره لیون برت (مشاور معاون رئیس جمهور در امنیّت ملی).
دو نفر اخیر، یعنی ساموئل برگر و لیون برت، یهودی بودند.
از سوی دیگر هفت تن از یازده‌ نفر اعضای بلند پایه‌ی کمیته‌ی امنیّت ملی آمریکا نیز یهودی بودند.(5)
بنا به گزارش دیوید ستاینر، رئیس کمیته امور عمومی اسرائیل آمریکا (آیپاک)،(6) این کمیته در جریان مبارزات انتخاباتی سال 1991/م، با جمع‌آوری 63 میلیون دلار کمک مالی از یهودیان آمریکا، به یاری بیل کلینتون شتافته و موجبات پیروزی او را بر رقیبش بوش فراهم آورد.
متقابلاً خدماتی که کلینتون، تنها در نخستین سال ریاست جمهوری خویش به یهودیان ایالات متحده ارائه کرد، بسی بیش از توقّعات و انتظارات صهیونیست‌ها بود. ناظران سیاسی در همان زمان بر این باور بودند که روابط میان ایالات متحده و اسرائیل در آستانه‌ی تحولی جدید قرار گرفته و به زودی آمریکا از سطح یک متّفق و هم‌پیمان اسرائیل، تا حدّ یک تابع و دنباله‌رو، سقوط خواهد کرد.
نخستین ادای دین کلینتون به یهودیان آمریکا، گردآوری شمار فراوانی از ایشان در کاخ سفید و واگذاری بالاترین پُست‌های اجرایی و کلیدی دولت به آنان بود. تنها در وزارت خارجه، هفت مورد از بالاترین و حساس‌ترین مشاغل، در حیطه‌ی تصرّف صهیونیست‌ها قرار داشت، که سرآمدشان دنیس راس بود که به عنوان عضو آمریکایی هماهنگ کننده‌ی مذاکرات صلح در کشورهای عربی نفوذ داشته و سعی می‌کرد دولت‌های عرب را در برابر خواسته‌ها و شروط رژیم صهیونیستی به خضوع و تمکین وادارد.
در این اوضاع، کلینتون، برای انتخاب و انتصاب هر یک از مسئولان نظام کشور، نیازمند اخذ تأیید و رضایت لابی یهودی آمریکا بود.
در این مورد، انتصاب جانشینی برای لیس آسپن، وزیر دفاع وقت آمریکا و جنجال فراوانی که گروههای فشار یهود به راه انداختند، محلّ بسی تأمّل است. لَختی درنگ در این قضیه می‌تواند گوشه ای از پرده‌ی ابهام و تردید را کنار زده و عمق نفوذ لابی یهودی را بر دستگاه حاکمه‌ی ایالات متحده نشان دهد.
اسحاق رابین، نخست‌وزیر اسبق رژیم صهیونیستی، در مارس 1993/م، ضمن دیدار از واشنگتن، به طور جدّی از کلینتون خواست تا جوناثان پولارد،(7) جاسوس اسرائیلی را از زندان آزاد سازد؛ اما کلینتون از اجابت این خواسته تعلّل ورزید.
واین برگر، وزیر دفاع وقت آمریکا درباره‌ی پولارد گفته بود: «حجم اطلاعات سرّی و اسناد محرمانه‌ای که پولارد از آمریکا به اسرائیل منتقل کرده است، چندان انبوه و فراوان است که نمی‌توان آن‌ها را از میان برد».
ناظران سیاسی اظهار داشتند که آزادیِ پولارد از جمله‌ قول‌هایی بوده است که یهودیان، پیش از انتخابات ریاست‌جمهوری، از کلینتون گرفته بودند؛ اما او پس از ورود به کاخ سفید متوجه شد که انجام چنین تعهدّی، به خاطر موضع‌گیری سرسخت پنتاگون، به آسانی امکان‌پذیر نیست.
... به هر حال وقتی کلینتون به صورت کاملاً جدّی از لیس آسپن وزیر دفاع پیشین خود خواست که آزادی پولارد را مورد بررسی و اقدام قرار دهد، آسپن به منظور رهایی از ننگ این رسوایی، استفعای خود را تقدیم داشت.
به دنبال این استعفا، در ژوئن 1994/م، بوبی اینمان از سوی کلینتون به عنوان وزیر دفاع به کنگره معرفی شد.(8)
با اعلان این خبر، مطبوعات آمریکا انتخاب او را تبریک گفتند، اما ناگهان موجی از جنجال و مخالفت از سوی صهیونیستها بر ضدّ اینمان برخاست و مثلث صهیونیستی متنفّذ در مطبوعات آمریکا، یعنی ویلیام سافر و آنتونی لویس در «نیویورک تایمز» و گلدمن در «بوستون گلوپ» حمله‌های سختی را علیه این انتخاب آغاز کردند و به دنبال آن، کلیه‌ی مطبوعات تحت نفوذ صهیونیسم، به این مخالفت ها و سر و صداها دامن زدند.
علت اصلی این اعتراضات آن بود که در سال 1981/م، زمانی که اینمان در مقام معاون سازمان سیا (C.I.A) و مسئول امنیّت ملی آمریکا قرار داشت، نسبت به استفاده‌ی اسرائیل از هواپیماهای جنگی ساخت آمریکا در بمباران رآکتورهای اتمی عراق، اعتراض کرده بود.
اینمان پس از انصراف از احراز مقام وزارت دفاع، در یک مصاحبه‌ی مطبوعاتی گفت: هنگامی که اسرائیل، رآکتورهای اتمی عراق را مورد حمله قرار داد، من مسافت میان اسرائیل و بغداد را مورد توجه قرار داده و برایم این پرسش پیش آمد که اسرائیل مجموعه‌ی اطلاعات خود را برای انجام این اقدام، از کدام منبع حاصل کرده است؟
پس از بررسی‌های لازم، معلوم شد که طی شش ماه پیش از عملیات مزبور، اسرائیل به طور منظم تصاویر مورد نیاز خود را حتی نسبت به کشورهای دوردست مثل پاکستان و لیبی، از طریق ماهواره‌های آمریکایی به دست می‌آورده است. به تعبیر دیگر، ویلیام کیسی، رئیس وقت سازمان C.I.A، بیش از حدّ لزوم، اسرائیل را تغذیه خبری می‌کرده است.
اینمان در زمان تصدّی مسئولیت امنیّت ملی آمریکا، قوانینی وضع کرد که مانع از دسترسی گسترده‌ی اسرائیل به تصاویر و اطلاعات ماهواره‌های جاسوسی آمریکا می‌شد. این رژیم مجاز بود که تنها در مقام دفاع از خود، اطلاعات مزبور را مورد استفاده قرار دهد.
تصمیمات اینمان، خشم وزیر جنگ وقت اسرائیل، آریل شارون را برانگیخت و در این مورد با واین برگر، وزیر دفاع آمریکا به گفت‌و‌گو پرداخت؛ اما وقتی شارون دید که واین برگر، به درخواست وی توجهّی نمی‌کند و تصمیم معاون خود را مورد تأیید قرار می‌دهد، جوناثان پولارد را که مقامات اسرائیلی او را بزرگ‌ترین جاسوس در تاریخ دولت یهود می‌شمارند، برای انجام این مأموریت حسّاس و خطیر برانگیخت. پولارد، طی ده سال مأموریت جاسوسی فوق‌العاده‌ی خود در آمریکا، موفق شد پوشیده‌ترین و دقیق‌ترین اسرار نظامی ایالات متحده را به اسرائیل منتقل سازد.
با این توضیحات می‌توان دریافت که چرا اسحاق رابین در مذاکرات خود با کلینتون، آزادی پولارد را بارها مورد تأکید قرار داده بوده است.
باری، شارون نمی‌توانست موضع‌گیری‌ بوبی اینمان را در سال 1981/م، در برابر اسرائیل فراموش کند. به همین جهت با تحریکات وی، لابی یهودی ایالات متحده، حمله های فشرده و گسترده‌ی خود را بر ضدّ انتخاب اینمان، به عنوان وزیر دفاع آمریکا، آغاز کرد.
این قضایا (9) عمق نفوذ یهودیان صهیونیست را در سیستم حکومت ایالات متحده‌ی آمریکا نشان می‌دهد و به همین جهت بسیاری از آمریکاییان آشنا به سیاست، همواره سؤال می کنند: «راستی چه کسانی عملاً بر آمریکا حکومت می‌رانند و پُست‌های کلیدی و اصلی این کشور، واقعاً در اختیار کیست؟». پاره‌ای دیگر هم چون نویسنده‌ی روشنفکر آمریکایی، خانم ای‌وون حداد می‌گویند:
کاخ سفید در تصرّف یهودیان است... به گونه‌ای که ما آمریکاییان می‌گوییم: ... کاخ سفید اشغالی.(10)
تنها کاخ سفید نیست که در چنبره‌ی سلطه‌ی یهود قرار دارد، کنگره‌ و مجلس سنای آمریکا نیز از این سیطره خارج نیست.
دکتر اسرائیل شاحاک، استاد شیمی دانشگاه عبری قدس، ضمن صدور اعلامیه‌ای با عنوان «بمب» گفته است:
لابی یهودی آمریکا توانسته است از طریق رشوه، تهدید و دادن حقّ‌السکوت، دست کم هفتاد تن از نمایندگان مجلس سنای آمریکا را با خود همراه ساخته و بدین وسیله پایه‌های سیطره‌ی خود را در ایالات متحده تحکیم بخشد.
این نمایندگان موظّفند تا تصمیماتی را که از سوی کاخ سفید اتّخاذ می‌گردد و با منافع و مصالح اسرائیل تعارض دارد، وتو کرده و با آن مخالفت ورزند.
از سوی دیگر سلطه‌ی بلامنازع یهود بر رسانه‌های گروهی آمریکا چنان است که انتقاد از ایشان را غیرممکن می‌سازد و چنان چه کسی در این میدان گام نهد، فوری متّهم به ضدّیت با یهود(11) شده و محکوم به نژاد‌پرستی می‌گردد. گویا یهودیان، خود نژادپرست نیستند.(12)
سیاستمداران کهنه‌کار آمریکایی، پل فیندلی، در کتاب چه کسی جرئت سخن دارد؟ نیز از شیوه‌ی عملکرد گروه فشار صهیونیستی و میزان اقتدار و نفوذ آن، سخن گفته و اظهار می دارد: «این شعبه دولت اسرائیل، بر کنگره و مجلس سنا و تشکیلات ریاست جمهوری و وزارت امور خارجه و وزارت دفاع (پنتاگون) و وسایل ارتباط جمعی و حتی دانشگاه‌ها و کلیساها سیطره و نفوذ دارد.»(13)
بدیهی است که این فشارها و دخالت‌های بی‌حدّ و حصر یهودیان در سیستم اداره‌ی جامعه آمریکا، سیاستمداران این کشور را نسبت به تأمین مصالح ایالات متحده و نیز استقلال در تصمیم‌گیری، در موضع یأس و تردید قرار می دهد. چنان که دونالد مک هنری دیپلمات حرفه‌ای و نماینده‌ی آمریکا در سازمان ملل متحد در دوران کارتر تأکید کرده است: «... به علت نفوذ گروه‌های فشار طرفدار اسرائیل، دولت آمریکا قادر نیست به دنبال منافع ملی خود در خاورمیانه باشد».(14)
سناتور ج. ویلیام ویلبرایت، رئیس کمیته‌ی روابط خارجی سنای آمریکا، نیز در تاریخ 28 /4/ 1960/م با تأسف اظهار داشت: «180 میلیون آمریکایی ناظرند که چگونه سیاست خارجی کشورشان از سوی اقلیّتی ناچیز که دارای یک گروه فشار قوی هستند، اداره می‌شود».(15)
نام برده‌، در پانزدهم آوریل 1973/م، در یک برنامه تلویزیونی که از کانال (C.B.S) پخش می‌شد، اعلام داشت که:
«مجلس سنای آمریکا، زیر سلطه‌ی اسرائیل قرار دارد».
همین جمله باعث شد تا وی که از سرشناس‌ترین و بارزترین شخصیّت‌های سیاسی ایالت ارکانزاس محسوب می‌شد و یهودیان نیز او را همواره به عنوان یک قهرمان می ستودند و ستاره‌ی اقبالش برای سالیانی دراز می‌توانست در پهنه‌ی سیاست آمریکا بدرخشد، ناگهان بختش واژگونه شد و ماشین تبلیغات صهیونیستی علیه او به کار افتاد و در انتخابات بعدی، جای خود را به دیل بامبرز، سناتور هوادار اسرائیل سپرد.(16)
این برخوردهای انتقام‌جویانه و عواقب نامطلوب، موجب می‌شود که سیاستمداران ایالات متحده از بازگو کردن سلطه‌ عنصر بر ماشین اداری جامعه‌ی آمریکا و بسیاری از حقایق، به خاطر حفظ موقعیت اجتماعی و سیاسی خویش، امتناع ورزند.
در عین حال، در اظهارات بسیاری از رجال سیاسی این کشور، کم و بیش، به این واقعیّت اشاره شده است.
در سال 1990/م، سیاستمداران محافظه‌کار آمریکایی، پاتریک بیوکانن اعلام داشت:
«کنگره‌ی آمریکا، از جمله مناطق اشغالی اسرائیل است».(17)
اما شاید رساترین تعبیر در میزان نفوذ لابی صهیونیستی بر کنگره‌ی آمریکا، در بیان طنزآمیز جورج بال، معاون سابق وزارت خارجه آمریکا آمده باشد که گفته است:
نمایندگان کنگره در مورد سیاست خاورمیانه‌ای، همانند یک دسته از توله‌سگ‌های دست‌آموز عمل می‌کنند، و از میان حلقه‌ای که گروه‌های فشار طرفدار اسرائیل درست کرده اند، بالا و پایین می‌روند.(18)
آن چه پل فیندلی در کتاب آن‌ها جرئت می‌کنند بی‌پرده سخن بگویند از قول دریادار توماس مورر که در خلال جنگ 1973/م اعراب و اسرائیل، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا بود، نقل می‌کند، میزان سلطه و اقتدار صهیونیست‌ها را بر مجلس نمایندگان ایالات متحده، از زاویه‌ای دیگر، نشان می‌دهد.
مورر می‌گوید: در جریان جنگ 1973/م، مُرد خای گور، وابسته‌ی نظامی سفارت اسرائیل در آمریکا که بعدها فرمانده‌ی ستاد نیروهای مسلح اسرائیل شد، از من درخواست کرد که اسرائیل را به هواپیماهای مجهّز به موشک هوا به زمین ضدّ تانک، به نام «فرماک» تجهیز کنیم.
مورر ادامه می‌دهد: بلافاصله با خواسته‌ی او مخالفت کرده و گفتم: اجابت چنین خواسته‌ای مقدور نیست؛ زیرا ما خودمان تنها یک اسکادران (فوج) از این هواپیماها بیش‌تر نداریم و هنوز در تلاش هستیم که کنگره را قانع سازیم که ایالات متحده به این هواپیماها نیاز دارد، و چنان چه این هواپیماها در اختیار شما قرار گیرد، در کنگره قیامتی بر پا خواهد شد.
مُردخای با اطمینان و خون‌سردی گفت: «تو این هواپیماها را به ما می‌دهی و مسئولیت کنگره، با من».
مورر با تأسّف می‌افزاید: «... و چنین شد، و تنها مجموعه‌ هواپیماهای مجهّز به موشک ضدّ تانک، به اسرائیل تحویل گردید.»(19)
ژنرال جرج براون، رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا نیز در سال 1974/م، طی سخنانی برای دانشجویان دانشگاه «دیوک»، سلطه‌ی یهودیان آمریکا را بر دولت و رسانه‌های گروهی و اقتصاد کشور مورد بحث قرار داد و آشکارا اعلام کرد:
اسرائیلی‌ها برای دریافت تجهیزات نظامی به نزد ما می‌آیند. اما وقتی به آن‌ها می‌گوییم بدون موافقت کنگره، اجابت درخواست شما امکان‌پذیر نیست، آن‌ها در پاسخ می‌‌گویند: «شما نگران نباشید، جلب موافقت کنگره، با ما».
وی با لحنی تلخ و آمیخته به خشم گفت: آن‌ها متعلّق به سرزمین بیگانه‌اند: اما در کشور ما از چنین اقتداری برخوردارند. آن‌ها، چنان که می‌دانید، صاحب بانک‌ها و مطبوعات این کشورند.(20)
در این جا خالی از فایده نیست اگر اشاره کنیم که حتی سازمان ملل متحد و شورای امنیّت این سازمان، و پیش از آن، جامعه‌ی ملل نیز خارج از حیطه‌ی نفوذ صهیونیست‌ها نبوده و نیست.
پس از جنگ جهانی اول، به موجب عهدنامه‌ی ورسای، جامعه ی ملل به منظور تأمین صلح جهانی تأسیس شد؛ اما از آغاز تأسیس، حضور یهودیان در حساس‌ترین پست‌های آن مشهود بود.
اسرائیل زانگویل، صهیونیست معروف، در دهه‌های نخست سده‌ی پیش اعلام کرد:
«این جامعه (جامعه‌ی ملل)، همان سفارت اسرائیل است». لرد آلفرد داگلاس بر آن بود که «جامعه‌ی ملل به زودی تبدیل به قراگاه مرکزی حکومت یهود برای سیطره بر جهان خواهد شد».(21)
از سوی دیگر، ناحوم سوکولوف، از سران جنبش صهیونیسم، در 27 اوت 1922/م در کنفرانس «کارلسباد» اعلام کرد: طرح تأسیس جامعه‌ی ملل، یک اندیشه‌ی یهودی بود که ما پس از 25 سال تلاش، آن را پدید آوردیم.(22)
در (شورای امنیت) سازمان ملل نیز صرف‌نظر از وتو شدن تمام قطعنامه‌های معارض با مصالح رژیم صهیونیستی، از سوی ایالات متحده،(23) لابی صهیونیستی این کشور، با ابزارها و شیوه‌های مختلف، بر عملکرد و تصمیمات‌ این سازمان تأثیر می‌گذارد. نمونه ی زیر قابل تأمّل است:
یکی از لابی‌های فعال صهیونیستی در ایالات متحده، سازمان «شورای رهبری ملی مسیحیت، به نفع اسرائیل» است که پروفسور فرانکلین لیتل (F.H. Litle)، چهره‌ی سرشناس و علمی دانشگاه تیمبل در نیویورک، آن را در اوایل سال 1980/م تأسیس کرد.
این سازمان، طی دهه‌ی هشتاد، فعالیت‌های خود را عمدتاً متوجه‌ لغو قطعنامه‌ی مصوّب نوامبر 1975/م سازمان ملل کرد.
قطعنامه‌ی مزبور اعلام می‌داشت که صهیونیسم یکی از اشکال بارز نژادپرستی به شمار می‌آید.
سازمان صهیونیستی مذکور، قطعنامه‌ را «رسوایی بزرگی که باید از اسناد سازمان ملل حذف شود» تلقّی می‌کرد. از این رو، در پر تیراژترین مجلّه‌ها و روزنامه‌های آمریکا، بیانیه‌ای در این خصوص منتشر ساخت که صدها کلیسای پروتستانی و جمعی از رجال دینی، آن را امضا کردند.
سرانجام با اعمال فشارهای بسیار و تلاش‌های گسترده، این سازمان توانست در آغاز دهه‌ی نود، سازمان ملل را مجبور سازد که قطعنامه‌ی پیشین خود را درباره‌ی نژادپرستانه‌ بودن جنبش صهیونیسم، ملغا سازد.(24)
لی اوبرین، نویسنده‌ی آمریکایی می‌گوید:
بدون اغراق می‌توان گفت که بیش‌تر تصمیمات سیاسی که در مجمع عمومی (سازمان ملل) در سال 1983/م به تصویب رسیده است، حاکی از حمایت این مجمع از اسرائیل است.
وی می‌افزاید: (در همان سال) سازمان ملل، چنین اتخاذ تصمیم کرد که «اسرائیل، تنها متحد قوی و قابل اتّکا و اطمینان آمریکا در منطقه است و تقویت رابطه‌ی همکاری آمریکا و اسرائیل، امری است ضروری». و در تصویب‌نامه‌ی دیگری، به افزایش و ادامه‌ی کمک‌های آمریکا به اسرائیل تأکید می‌شود و از دولت آمریکا درخواست می‌گردد تا اسرائیل را در ساخت نوعی هواپیمای جنگنده، به نام «لاوی»، از نظر تکنیکی و مالی کمک کند (در فاصله‌ی کوتاهی پس از این درخواست، دولت ریگان کمک موردنظر را تصویب و اعطا کرد).
در این جا لازم است اضافه شود که در این مجمع، مسائل و موضوعاتی نیز مورد بحث قرار می‌گیرد، ولی از رأی‌گیری نسبت به آن‌ها خودداری می‌شود، که البته این نیز خود نوعی حمایت از اسرائیل است. نمونه ای از این شیوه، پیشنهاد متوقف نمودن اسکان اسرائیلی‌ها در کرانه‌ی باختری رود اردن است که به رغم موافقت تعدادی از نمایندگان، این طرح به رأی‌گیری گذاشته نشد.(25)
تکیه و تأکید بر عملکرد لابی صهیونیستی در آمریکا، نباید موجب این تصوّر شود که دیگر نقاط جهان خارج از حیطه‌ی نفوذ این طایفه است. واقعیّت آن است که سایه‌ی فشار این قوم بر بیش‌تر کشورهای جهان و به ویژه کشورهای اروپایی و بالاخص بخش غربی این قارّه سنگینی می‌کند.
در این مورد، ذکر چند نمونه‌ی کوتاه خالی از فایده نیست.
1. روژه‌گارودی، متفکر مسلمان فرانسوی، در مقدمه‌ی چاپ فرانسوی کتاب خود به نام ریشه‌های افسانه‌ای سیاست اسرائیل می‌گوید:
پس از گذشت بیش از نیم قرن که آثار قلمی من از سوی بزرگ‌ترین ناشران فرانسوی منتشر می‌شد، امروز خود را ناچار می‌بینم که این کتاب را با هزینه ی شخصی خویش به چاپ برسانم؛ زیرا من از سال 1982/م مرتکب نقض حریم یکی از مقدسات شده‌ام و آن انتقاد از سیاست‌های اسرائیلی بوده است.(26)
2. در دهه‌ی هشتاد قرن بیستم، یکی از دانشجویان دوره ی دکترای دانشگاه نانت،(27) به نام هنری روکیه، «اتاق‌های گاز» را به عنوان موضوع پایان‌نامه‌ی تحصیلی خود برگزید و با تکیه بر اظهارات و اعترافات یک افسر آلمانی تسلیم شده به نیروهای فرانسوی، وجود سلّول‌های مرگ نازی را مورد تشکیک قرار داد. جلسه‌ی دفاعیه‌ی این رساله بدون سر و صدا تشکیل و با درجه‌ی بسیار خوب مورد پذیرش اعضای هیئت علمی ناظر قرار گرفت؛ اما همین نویسنده، طی یک مصاحبه‌ی رادیویی درباره‌ی موضوع رساله‌ی خود و نتایج به دست آمده از آن سخن گفت، از سوی یهودیان قیامتی برپا شد و در نتیجه، رساله‌ی مزبور مردود اعلام شد و بنا به دستور وزیر آموزش عالی فرانسه، دکترای نام برده ملغا و استاد راهنمای وی نیز از دانشگاه اخراج شد.(28)
3. یکی از قاضی‌های شهر «هامبورگ» در سال 1981/م کتابی با عنوان افسانه‌ی آوشفتز منتشر ساخت که غوغای یهودیان آلمان را برانگیخت.
یهودیان این کشور چنان هیاهو برپا کردند که دانشگاه «گوتینگن» ناچار شد مدرک دکترایی که به نویسنده اعطا کرده بود، ملغا سازد. دولت نیز به عنوان جریمه‌ی مستمر نقدی، حقوق ماهانه‌ی قاضی مزبور را به میزان 10% درصد کسر کرد.
ضمناً در سال 1994/م پارلمان قانونی را از تصویب گذراند که به موجب آن «انکار وجود اردوگاه‌های مرگ یهودیان» جرم محسوب شده و مستوجب حبس تا پنج سال گردید.(29)
4. چندین سال است که حمله هایی بر ضدّ مورخ انگلیسی، دیوید اروینگ صورت می‌گیرد؛ زیرا این مورِّخ، کشتار یهودیان در اروپا را، آن چنان که این طایفه مدعی بوده و تبلیغ می‌کنند، رد کرده است. به همین جهت، یهودیان هر از چند گاه خانه‌ی مسکونی وی را در مرکز شهر لندن محاصر کرده و بر ضدّ او تظاهرات می‌کنند.
کتاب‌های او از بازار جمع‌آوری شده است. او به هر نقطه از جهان می‌رود، یهودیان سایه به سایه در تعقیب او هستند. پس از آن که برای ایراد سخنرانی به کانادا دعوت شد، از آن کشور اخراج گردید. دولت استرالیا ورود او را به کشورش ممنوع اعلام کرد و قوه‌ی قضاییه‌ی آلمان نیز وی را به پرداخت ده هزار مارک جریمه‌ی نقدی محکوم ساخت.(30)
5. در اتریش، یک ناشر به نام جرد هونسیک به هیجده ماه زندان محکوم گردید؛ زیرا او در پی پنج سال پژوهش مداوم و با تکیه بر اسناد و مدارک مختلف، در مجلّه‌ی خود (هالت) اعلام کرده بود که گازهای سمّی اردوگاه‌های نازی، تنها برای ضدّ عفونی کردن لباس‌های آلوده به کار می‌رفته و هرگز بر ضدّ اشخاص مورد استفاده قرار نمی‌گرفته است.(31)

پی نوشت ها :

1- پل فیندلی، فریب‌های عمدی حقایقی درباره‌ی روابط آمریکا و اسرائیل، ترجمه‌ی محمد حسین آهویی، ص 112.
2- روژه گارودی، الاساطیر المؤسسة للسیاسة الاسرائیلیه، ترجمه‌ی محمد هشام، ص 259.
3- لابی (Lobby) در لغت به معنای تالار ورودی، سالن ملاقات مردم با نمایندگان و نیز به معنای گروه فشار و اعمال نفوذ است؛ اما اصطلاحاً به یک تشکّل سیاسی اطلاق می‌شود که می‌کوشند با تحت فشار قرار دادن و اعمال نفوذ بر نمایندگان مجلس، بر چگونگی تصمیم گیری آنان تأثیر بگذارند.
4- احمد منصور، النفوذ الیهودی فی الادارة الامریکیه، ص 70.
5- همان- ص 164.
در ضمن برای دیدن شرح و تفصیل نفوذ یهودیان در تار و پود دولت کلینتون به کتاب بالا مراجعه شود.
6- American Israel Public Affairs Committee (AIPAC)
7- Jonathan Jay Pollard، در مارس 1987/م به حبس ابد محکوم شد.
8- اینمان پس از بیست سال خدمت در نیروی دریایی آمریکا به فرماندهی این نیرو برگزیده شد و سپس در حساس‌ترین مشاغل، از جمله معاون سازمان C.I.A و رئیس کمیته‌ی امنیّت ملی آمریکا قرار گرفت.
9- برای آگاهی از جزئیات بیش‌تر از این حادثه و موارد دیگری از این دست، ر.ک: احمد منصور، النفوذ الیهودی فی الادارة الامریکیه.
10- همان، ص 57- 64.
11- Anti Semitism.
12- یحیی العریضی، اسرائیل، رقص علی هضاب العجز، ص 22.
13- روژه‌گارودی، الاساطیر المؤسسة للیساسة الاسرائیلیه، ترجمه‌ی محمد هشام، ص 277.
14- پل فیندلی، فریب‌های عمدی حقایقی درباره‌ی روابط آمریکا و اسرائیل، ترجمه‌ی محمد حسین آهویی، مقدمه‌ی مؤلف، ص 13.
15- مصطفی عبدالعزیز، الاقلیة الیهودیة فی الولایات المتحدة الامریکیه، ص 180.
16-محمد جلال عنایت، القوة الیهودیة فی الامریکا، ص 131- 132.
در ضمن برای دیدن توضیحات بیش‌تر این قضیّه، ر.ک: دیوید دیوک، الصحوة، النفوذ الیهودی فی الولایات المتحدة الامریکیه، ص 202-205.
17- همان، ص 132.
18- پل فیندلی، فریب‌های عمدی حقایقی درباره‌ی روابط آمریکا و اسرائیل، ترجمه‌ی محمد حسین آهویی، مقدمه‌ی مؤلف، ص 12- 13.
19- محمد جلال عنایت، القوة الیهودیة فی آمریکا، ص 131.
20- همان.
21- حضور تعدادی از عناصر یهود در جامعه‌ی ملل بدین شرح بود: پاول هیمانز (رئیس مجلس)، سر. ج. اریک دروموند (دبیر کل)، پاول مانتوکس (رئیس مهم‌ترین بخش سیاسی)، میجر ابراهام (معاون نفر پیشین)، خانم ن. سبلر (منشی بخش سیاسی) و...
22- ر.ک: شیریب سبیرو دوفیتش، حکومة العالم الخفیه، ص 159- 160.
23- مثلاً در سال 1996/م، در جریان بمباران جنوب لبنان از سوی رژیم صهیونیستی، مرکز نمایندگی سازمان ملل، منهدم شد و علاوه بر شهروندان غیرنظامی لبنانی، مأموران سازمان ملل نیز جان خود را از دست دادند. به دنبال این حادثه، سازمان ملل قطعنامه‌ای علیه اسرائیل صادر کرد که با وتوی آمریکا لغو گردید (ر.ک: سید هاشم میرلوحی، آمریکا بدون نقاب، ص 114).
در روزهای نگارش این صفحات نیز شاهدیم که در اجرای سیاسیت صهیونیستی «کشتار رهبران فلسطینی»، به ویژه ترور شیخ احمد اسماعیل یاسین، رهبر جماعت اخوان‌المسلمین در فلسطین و بنیان‌گذار جنبش مقاومت اسلامی «حماس» و سپس ترور دکتر عبدالعزیز رنتیسی، رهبر این جنبش، توسط رژیم اسرائیل، شورای امنیت سازمان ملل، طی قطعنامه‌ای، این رژیم را محکوم ساخت، لکن وتوی ایالات متحده، مانع از صدور این قطعنامه گردید.
این حمایت‌های بی‌دریغ و دایمی آمریکا از اسرائیل در سازمان ملل، موجب شده است که بسیاری از ناظران سیاسی جهان، رژیم صهیونیستی را عملاً ششمین عضو دایمی شورای امنیّت سازمان ملل تلقّی کنند که دارای حقّ وتو (Veto) می‌باشد.
24- یوسف الحسن، جذور‌الانحیاز، ص 81.
25- لی اوبرین، سازمان‌های یهودیان آمریکا، ترجمه‌ی ع. ناصری، ص 110- 111.
26- روژه گارودی، الاساطیر المؤسسة الاسرائیلیه، ترجمه‌ی محمد هشام، ص 13.
27- Nantes، شهری در شمال غربی فرانسه.
28- کامل سعفان، الیهود من سرادیب الجیتو الی مقاصیر الفاتیکان، ص 300.
29- همان.
30- همان.
31- همان.

منبع :کریمیان، احمد، (1384)، یهود و صهیونیسم: تحلیل عناصر قومی، تاریخی و دینی یک فاجعه، قم: مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیّة قم)، چاپ دوم.

 


 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط