خصائل علی «علیه السلام» در آئینه غدیر

یکی از دلایل به وجود آمدن واقعه غدیر، جانشینی و امامت پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و جایگاه این مسئله در اسلام است، که در این تحقیق به اثبات این مسأله از دیدگاه اسلام، احادیث و وقایع تاریخی پرداخته شده است.
دوشنبه، 15 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خصائل علی «علیه السلام» در آئینه غدیر
 خصائل  علی «علیه السلام» در آئینه غدیر

نویسنده: یزدان لعل آبادی




 

چکیده:

یکی از دلایل به وجود آمدن واقعه غدیر، جانشینی و امامت پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و جایگاه این مسئله در اسلام است، که در این تحقیق به اثبات این مسأله از دیدگاه اسلام، احادیث و وقایع تاریخی پرداخته شده است.
دومین مسأله ای که در واقعه غدیر مشهور است، عدالت می باشد که در این مقال، نخست به تعریف عدالت که خود یکی از دلائل واقعه غدیر است و جایگاه آن در جریان غدیرخم پرداخته ایم.
سومین مطلبی که در اینجا به چشم می خورد، مسأله سعه صدر است، که ابتدا به تعریف آن پرداخته و سپس از سعه صدر به عنوان یکی از ارکان امامت یاد شده که در زندگی امیرالمؤمنین و برخورد ایشان با دشمنان دیده می شود.
دلائل محبت به علی «علیه السلام» و ائمه معصومین «علیهم السلام» نیز، مبحث دیگری است که به آن پرداخته ایم.
کلید واژه ها: 1ـ غدیر 2ـ علی «علیه السلام» 3ـ امامت 4ـ عدالت 5 ـ محبّت

مقدمه:

از آغاز وقتی که خداوند تبارک و تعالی روح را در بدن آدمی دمید. او را بر پایه فکر و تعقل قرار داد، به طوری که انسان با دقت به اطراف خود می تواند از رویدادها درس بگیرد و حتی با آن ها مسیر زندگی خود را به سوی مراتب قرب خدا سوق دهد، وقتی که انسان از رویدادهای کوچکی چون چکیدن چند قطره آب بر روی سنگ درسهایی بزرگ می گیرد به طوری که باعث ماندگاری نام او در تاریخ می شود، رویدادهای بزرگی همچون غدیر، باید انقلابی در دل افراد پیرو حقیقت ایجاد کند و این واقعه را سرلوحه و سرمشق زندگی خود قرار دهند و با بررسی برخورد مردم آن زمان با این رویداد خود را از مسیر انحراف دور بدارند، ما در این مقاله بازتاب واقعه سراسر درس غدیر را از چند دیدگاه مورد بحث و بررسی قرار داده ایم: امامت، عدالت، سعه صدر و محبّت علی «علیه السلام»، مسئله غدیر را نمی توان فقط مربوط به شیعه دانست، چون واقعه غدیر هم در کتب شیعه هم سنّی به حد تواتر رسیده است. علّامه امینی در الغدیر پس از جمع آوری اسامی 110 تن از بزرگان صحابه که حدیث غدیر را روایت نموده اند، تعداد راویان آن را بیش از این برشمرده است، زیرا افرادی که این حدیث را شنیده و حفظ کرده اند، بیش از صد هزار نفر بوده اند. غدیر ما را، به وحدت مسلمین و نجات آنها از تفرقه و تشعب سوق می دهد، خداوند می فرماید: «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا» (1) به تصریح برخی از علماء اهل سنت، مراد از حبل الله ولایت علی بن ابیطالب است، شافعی امام شافعیان در ابیاتی تصریح می کند که حبل الله ولایت اهل بیت «علیه السلام» است و در جایی دیگر می گوید: اگر حب علی و آل پاکش رافضی گری است من رافضی ترینم.

بخش اول: امامت در آینه غدیر

یکی از علت های واقعه غدیر مسئله امامت است

پدیده ها و اتفاقاتی که در عالم واقع می شود، همه بر اساس یک علت و معلولی بنا شده اند. یکی از وقایعی که در تاریخ ثبت شده و هم به روایت سنی و به تواتر رسیده جریان بزرگ و حیاتی غدیر است. پیامبر عظیم الشأن اسلام در پایان مراسم حج زمانی که مسلمانان اعمال حج
را از پیامبر عالی قدر آموختند، در این هنگام، پیامبر گرامی تصمیم گرفت که مکه را به قصد مدینه ترک گوید، فرمان حرکت صادر گردید، هنگامی که کاروان به سرزمین (رابغ) که سه مایلی (جحفه) قرار دارد رسید، امین وحی در نقطه ای به نام (غدیر خم) فرود آمد. و او را به آیه زیر مورد خطاب قرار داد که: «بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» (2) و آنچه را که از طرف خدا فرستاده شده، به مردم ابلاغ کن. و اگر ابلاغ نکنی رسالت خود را تکمیل نکرده ای، خداوند تو را از شرّ مردم حفظ می کند.(3) با این اوصاف آیا این واقعه و حرکت پیامبر دارای علتی نیست؟ به طور مسلّم علت این واقعه جانشینی و امامت بعد از پیامبر عظیم الشأن اسلام است. پیامبری که در عطوفت و مهربانی برای امتش بی مثال بود. چگونه امتش را بدون امام و سرپرست رها خواهد کرد، غیر از بی سرپرست بودن جامعه بعد از ایشان، چه چیزی می تواند نبوت ایشان را ناقص و ناتمام کند؟
اگر مسأله امامت و جانشینی پس از پیامبر نبود به هیچ وجه واقعه غدیر صورت نمی گرفت، علت غدیر مسأله امامت است، غدیر در واقع روز اعلام جانشین و امامت مردم پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» است.
نظر مسلمانان درباره امامت از دو دیدگاه خارج نیست.
برای آشنایی با نظر هر دو گروه به مقایسه این دو نظر از دیدگاه دکتر سید محمد تیجانی خواهیم پرداخت:
امامت در نظر شیعیان، اصلی از اصول دین است. زیرا از بالاترین اهمیت برخوردار است و آن رهبری برترین امت ها یعنی مسلمانان است، این رهبری بر فضیلت ها و ویژگی های منحصر به فردی مانند: دانش، دلیری، بردباری، پارسایی، پرهیزکاری، شایستگی و... استوار است. شیعیان معتقدند به اینکه امامت منصبی است الهی که خداوند به برگزیدگانِ از بندگانش واگذار کرده است تا خطرناکترین و مهمترین نقش را ایفا کنند و آن رهبری جهان پس از پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» است. بنابراین حضرت امام علی بن ابیطالب امام مسلمانان به انتخاب خداوند بود و او بود که به پیامبرش وحی کرد که علی را برای امامت جامعه، و مردم نصب کند و بدین سان رسول
خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» در غیرخم پس از آخرین حج حضرت، که آن را حجة الوداع می نامند او را به این سمت، نصب کرد و امت را به او ارجاع داد و مردم هم بر همین اساس، در آن روز با او بیعت کردند. این نظریه شیعیان در رابطه با امامت است.
و اما اهل سنّت و جماعت، آنها نیز معتقد به وجوب امامت برای رهبری امت هستند ولی حق انتخاب امام و رهبر را به خود مردم واگذار می کنند و لذا ابوبکر بن ابی قحافه، به اختیار و انتخاب خود مسلمانان، امت مسلمین را پس از وفات پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که در امر خلافت سکومت اختیار کرده بود و هیچ مطلبی را در این باره برای مردم بیان نکرده بود و امر را شورایی قرار داده بود به عهده گرفت. و این سخن اهل سنت و جماعت است.(4)

وقایع تاریخی مربوط به این مسأله

واقعه تاریخی روز غدیر خود نشان دهنده امامت علی «علیه السلام» بر مردم است و می توان به مسئله تاج گذاری آن حضرت به دست محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» در این روز اشاره کرد. علامه امینی این مطلب را در کتاب الغدیر خود این چنین می آورد: دانستیم که در روز غدیر، صاحب خلافت بزرگ برای پادشاهی اسلامی تعیین شد، و به ولایت عهدی پیامبر رسید، و بدین جهت سزاوار بود بنابر رسم شاهان و اُمرا تاجگذاری شود. ولی چون تاج هایی که از طلا و جواهرات ساخته می شد، از رسوم و مختصات پادشاهان ایران بود و در بین عرب بدلی از آنها جز عمّامه ها نبود و عمّامه ها را جز بزرگان و اشراف نمی پوشیدند ــ و بدین جهت از رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» نقل شده که فرمود: «العمائم تیجان العرب» (عمامه ها تاجهای عرب هستند) این روایات را قضاعی و دیلمی نقل کرده اند. و سیوطی در جامع صغیر آن را روایت صحیح دانسته، و ابن اثیر نیز آن را در نهایه آورده است ـ بر این اساس رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» در این روز بر سر مبارک علی «علیه السلام» عمّامه گذاشت و این به نحوی بیانگر عظمت و جلال او بود لذا در آن جمع بزرگ با دست مبارک خویش با عمامه خود که سحاب نام داشت، بر سر او تاج گذاشت.
در این کار اشاره ای است به این که کسی که با عمامه تاج گذاری شده، برای مقامی مانند مقام پیامبر مهیّا شده است، او مبلّغ دین پیامبر بوده و پس از وی جانشین او است.
در «کنزالعمّال» از علی «علیه السلام» روایت شده است: «عمّمنی رسول الله «صلی الله علیه و آله و سلم» یوم غدیرخم بعمامه، فسدله خلفی» پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در روز غدیرخم بر سر من عمامه ای گذاشت و یک سر آن را به پشت من انداخت و در لفظی دیگر: «فسدل طرفها علی منکبی» یک سر آن را بر دوش من افکند سپس فرمود: «إنَّ الله أمدّنی یوم بدر و حنین بملائکه یعتمّون هذه العمامه» همانا خداوند مرا در جنگ بدر و حنین توسط فرشتگانی که این عمامه را بر سر داشتند، یاری فرمود و فرمود: «إن العمامه حاجرهٌ بین الکفر و الایمان» عمامه مانع و مرزی است بین کفر و ایمان و حافظ دیلمی از ابن عباس نقل کرده است آن گاه که رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» علی «علیه السلام را با سحاب عمامه گذاری کرد به او فرمود: «یا علیٌّ العمائم تیجان العرب» ای علی «عمامه ها تاج های عرب هستند.» (5)

اثبات امامت علی بن ابیطالب در دعای جامعه کبیره

یکی دیگر از دلایل امامت علی «علیه السلام» بعد از رسول خدا را می توان زیارت جامعه کبیره دانست همان گونه که می دانیم؟ ذخایر علمی مکتب شیعه، متون زیارات و ادعیه است که اسرار ناگفته بسیاری را در دل خود جای داده اند، از جمله آنها می توان به زیارت جامعه کبیره اشاره کرد که در شیعه بسیار معروف بوده و از امام هادی «علیه السلام» به یادگار مانده است و حقایق بیان شده در آن می بایست به گونه ای باشد که در خور فهم و درک و پذیرش عموم شیعیان آن زمان تاکنون تا قیام آل محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» نیز قرار گیرد. برای فهم بیشتر مطلب به بیان فرازهایی از آن می پردازیم، السّلام علی ورثة الانبیآء و المثل الاعلی و الدّعوة الحسنی و...
1ـ ورثة الانبیاء: اگر به تاریخ انبیاء و بالاخص به تاریخ زمان رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» و ائمه هدی «علیهم السلام» نگاه کنیم، می بینیم افراد جاهلی که در خدمت رسول خدا می رسیدند از ایشان برحسب مثال مطالبه عصای موسی و انگشتر سلیمان را می نمودند. بعد از رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» نیز از ائمه هدی «علیهم السلام» درخواست عمامه رسول خدا، استر (بغله) رسول خدا، یعفور رسول خدا و کفش رسول خدا را می کردند. پس از رحلت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» عباس عموی حضرتش، خدمت علی «علیه السلام» رسیده و طلب ارث ظاهری می نماید که باید آن را در کتب
احادی ملاحظه نمایید. نتیجه اینکه اخبار وارده در این مورد، همه حکایت از نمونه های باقی مانده از دوران جاهلیت و به طور عموم، جاهلیت بشر دارد.
2ـ و المثل الاعلی: چون قرآن مجید کتاب آسمانی است و برای دعوت خلق به سوی حق نازل شده برای هدایت خود در ابتدای کار، احتیاج به مثل و مثال دارد، ما پس از مقدمه ای که در اول کتاب (علی «علیه السلام» و فوج مقتحم) در ذیل حدیث «الناس نیام اذا ماتوا انتبهوا» تذکر دادیم، مردم عادی را به صورت ناس یادآور شدیم که در این چند روزه عمر، آنچنان در خواب غفلت فرو رفته اند که از مطالب واقعی در قالب معانی بی خبر و از درک آن عاجز مانده اند به طوری که باید برای حرکت این افراد که به خواب سنگین فرو رفته اند از مثال های مختلف استفاده نمود و آنها را هدایت کرد.
3ـ و الدّعوه الحُسنی: پیامبران همه داعی الی الله می باشند. در قرآن مجید خطاب به رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» چنین آمده «یا اَیُّهَا النَّبیُّ إنَّا أرسَلنَاکَ شَاهِدَاً وَ مُبَشِّرَاً وَ نَذِیراً * وَ دَاعِیَاً إلَی الله بِإذنِهِ سِرَاجاً مُنیراً» (احزاب / 45 و 46)
حال چون ائمه هدی به صورت انوار قدس الهی و سبحات وجه او و در همه اعصار وجود دارند گویی اینها همان فیض و دعوتی می باشند که همه انبیا در درجه اول و اولیاء خدا به سوی این حقیقت و دعوت حسنی دعوت شده اند.(6)

بخش دوم: بررسی عدالت در آینه غدیر

یکی دیگر از مسائلی را که می توان در واقعه غدیر به آن پی برد و آن را یکی از علت های واقعه غدیر در نظر گرفت، عدالت است چون انتخاب جانشین رسول خدا در این روز باید بر اساس عدالت باشد. و سزاوارترین فرد به این مقام در این جایگاه قرار گیرد، زیرا یکی از ارکان نبوت عدالت است، پیامبری که در انتخاب جانشین خود با عدالت رفتار نکند، شایستگی نبوت را ندارد خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر می فرماید: اگر چیزی غیر از آن که ما بر زبانت جاری می کنیم بگویی رگ حیاتت را قطع می کنیم؛ یعنی تمام حرکات و سکنات و انتخاب جانشین پیامبر به امر و هدایت خدا بوده و این امر خالی از اشتباه است، ملا احمد نراقی در
کتاب معراج السعاده، عدالت را چنین تعریف می کند: عدالت عبارت است از عمل مساوات به قدر امکان، به عبارت دیگر هر کس را به اندازه ظرفیت و استعدادش و شایستگی که در او است بر سر کار یا در مقامی گماشتن، اگر غیر از این باشد عدالت انسان دچار تردید می شود، به گفته بیشتر اصحاب حتی دشمنان آن حضرت، کسی که تمام خصوصیات و شایستگی کامل را برای جانشینی و خلافت پیامبر داشت حضرت علی بن ابیطالب «علیه السلام» است. در این بخش به بیان گفته های دشمنان آن حضرت که به این مطلب اشاره داشتند و نیز وقایع تاریخی، مبنی بر برتری ایشان نسبت به بقیه اصحاب اشاره خواهیم کرد.

پاسخ معاویه به نامه محمد ابی بکر

از معاویه بن صخر به ننگِ پدرش محمد بن ابی بکر. درود بر فرمانبرداران خدا. از تو به من رسید که در آن خدای را به آنچه شایسته بزرگی و توانایی و نیرومندی اوست، ستوده ای و ویژگی های پیغمبر خدا را با سخنان بسیار به هم بافته ای در آن نامه، برتری فرزند ابوطالب و سابقه خویشاوندی او با پیغمبر خدا و یاری او و انباز شدن با او در ترس و بیم را آورده بودی در آن نامه به فضیلت های دیگران برای من استدلال کرده بودی، نه فضیلت های خودت. من و پدرت در زندگی پیامبرمان حق فرزند ابوطالب را بر خود لازم می دانستیم و برتری او را بر خود آشکار می دانستیم و هنگامی که خدا پیامبرش را به نزد خود برد و وعده خویش را به او به انجام رسانید و دین او را پیروز و دلیل او را استوار ساخت و جان او را گرفت پدرت و فاروق او نخستین کسانی بودند که حق او را ربودند و با او مخالفت کردند و با هم در این راه همدست شدند، سپس آن دو تن او را به بیعت خویش فراخواندند، او کندی نشان داد و پا به پا کرد. آنها برای او نقشه ها کشیدند و تصمیم گرفتند برایش رنج های بزرگی فراهم آورند، پس با آن دو بیعت و سازش کرد سپس سومین آنها عثمان به پا خواست و راه آن را گرفت و شیوه آن را به کار بست. تو و یار تو بر او خرده گرفتید تا جایی که دورترین مردم از گناهکارترین در او طمع بست و برای او فتنه جویی ها کردید تا به آرزوی خویش درباره او رسیدید.
اگر کاری که ما می کنیم درست است پدر تو پیشگام بوده و اگر ستم و کجروی باشد پدرت در این کار خودکامه بوده و ما نیز با او شریکیم، اگر کار پدر تو پیش از این نبود ما با علی ابن
ابیطالب مخالفت نمی کردیم.(7)

پاسخ یزید بن معاویه به عبدالله بن عمر

هنگامی که حسین «علیه السلام» کشته شد، عبدالله بن عمر نامه ای به یزید نوشت که در آن آمده است: «اندوه بزرگ و مصیبتی گران پیش آمده است و در اسلام حادثه ای بزرگ روی داده است، هیچ روزی مانند روز کشته شدن حسین نیست». یزید به او نوشت: «ای نادان، ما به خانه های نو و فرشهای گسترده و بالشهای روی هم چیده دست نیافتیم. برای نگه داشتن آن نجنگیدیم اگر حق با ما است که ما بر سر حق جنگیده ایم و اگر حق با دیگری است، پس پدر تو نخستین کسی است که این بنیان را نهاده و حق را از اهلش گرفت.» (8)

اعتراف عایشه به علم علی «علیه السلام»

مقدس اردبیلی در کتاب حدیقه الشیعه خود می نویسد: «از عایشه سؤال شد داناترین فرد عرب به حدیث رسول خدا و به سنت پیغمبر کیست؟ و عایشه گرچه دشمن ترین خلق بود نسبت به آن حضرت اما در این مقام حق بر زبانش جاری شد و نام علی «علیه السلام» را بر زبان جاری کرد.» (9)
البته این گوشه ای از گفته های دشمنان علی «علیه السلام» در برتری وی نسبت به بقیه صحابه است، آیا با این همه، عدالت حکم می کند که پیامبر غیر علی را برای امامت و جانشینی خود برگزیند؟ به نظر ما اگر بخواهیم برای عدالت نقطه اوجی بگیریم، آن نفظه اوج در واقعه غدیر به ظهور به چشم می خورد.

بخش سوم: بازتاب سعه صدر در آینه غدیر

تعریف سعه صدر:

یعنی ظرفیت داشتن در تحمل سختی ها و ناگواری های روزگار و امتحان های الهی و همچنین حلم و صبر نیز از زیرمجموعه های سعه صدر است.
سعه صدر را می توان در رفتار منتخب پیامبر که آن را از روی عدالت به امامت و پیشوایی بعد از خود قرار داد مشاهده کرد.
پس از رحلت پیامبر و واقعه غدیر، وقتی امام علی «علیه السلام» مشغول کارهای تدفین و تجهیز پیامبر بود کسانی در سقیفه حق او را سلب کردند، امام علی «علیه السلام» درباره این واقعه در نهج البلاغه خطبه ای دارد به نام شقشقیه، ایشان می فرماید، «آگاه باشید! به خدا سوگند! ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد، در حالی که می دانست جایگاه من نسبت به حکومت سلامی، چون محور آسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سیل عموم از دامن کوهسار من جاری است پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها برای گرفتن حق خود به پا خیزم؟ یا در آن محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم؟ که پیران را فرسوده، جوان را پیر و مردان باایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد! پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم و استخوان در گلوی من مانده بود. و با دیدگان خود می نگریستم که میراث مرا به غارت می برند.» (10)
نمونه ای دیگر از بیانات آن حضرت که رفتار ایشان را با دشمنان طوری نشان می دهد، که امام می خواهد با آنها مدارا کند، برای مثال، در نامه 28 از نهج البلاغه خطاب به معاویه می فرماید: «ای مرد چرا بر سر جایت نمی نشینی؟ و کوتاهی کردن هایت را به یاد نمی آوری؟ و به منزلت عقب مانده ات بازنمی گردی؟ برتری ضعیفان و پیروزی پیروزمندان به تو چه ارتباطی دارد؟ تو همواره در بیابان گمراهی سرگردان و از راه راست روی گردانی!» (11)
یکی دیگر از نشانه های سعه صدر امام، نامه هایی است که امام قبل از جنگ به دشمنان می فرستاد برای مثال قبل از جنگ صفین، نامه هایی به معاویه برای جلوگیری از خونریزی
فرستاد. از جمله این نامه ها، نامه ای است که به معاویه در سرزمین صفین در سال 36 هجری پیش از آغاز جنگ فرستاده است.
«چه خواهی کرد، آنگاه که جامه های رنگین تو کنار رود، جامه هایی که به زیبایی دنیا زینت شده است؟ دنیا تو را به خوشی های خود فریب داده، تو را به سوی خود خوانده، و تو به دعوت آن پاسخ دادی، فرمانت داد و اطاعت کردی. همانا به زودی تو را وارد میدان خطرناکی می کند که هیچ شیر نگهدارنده ای نجاتت نمی دهد.
ای معاویه از این کار دست بکش و آماده حساب باش و آماده حوادثی باش که به سراغ تو می آید. به گمراهان فرومایه، گوش مسپار! اگر چنین نکنی به تو اعلام می دارم که در غفلت زدگی قرار گرفته ای، همانا تو نازپرورده ای هستی که شیطان بر تو حکومت می کند و با تو به آرزوهایش می رسد و چون روح و خون در سراسر وجودت جریان دارد.» (12)
و می توان در این زمینه به نامه های 6، 31، 32 که در آنها صبر و سعه صدر امام در بیانات ایشان به راحتی مشهود است، اشاره کرد.

سعه صدر امام علی «علیه السلام» در رفتار با خوارج

«خوارج کسانی بودند که راهشان را با علی «علیه السلام» جدا کردند، یعنی بر علی «علیه السلام» شورش کردند و خون دل به دل علی وارد می کردند و علی تا وقتی که اینها قیام مسلحانه نکرده بودند با آنها مدارا کرد حداکثر مدارا، حتی حقوق اینها را از بیت المال قطع نکرد، آزادی اینها را محدود نکرد. جلوی چشم دیگران می آمدند و به ایشان جسارت و اهانت می کردند و علی حلم می ورزید. علی بالای منبر صحبت می کرد، یکی از اینها پارازیت می داد. روزی علی بالای منبر بود، شخصی سؤالی کرد، علی بالبداهه یک جواب عالی به او داد که اسباب حیرت و تعجب همه شد و شاید همه تکبیر گفتند. یکی از خوارج آنجا بود گفت: «قاتله الله ما افقهه» خدا بکشد این را چقدر ملّاست! اصحابش خواستند که بریزند بر سر او، فرمود: چکارش دارید؟ یک فحشی به من داده، حداکثر این است که یک فحشی به او بدهید، نه، کاری به او نداشته
باشید.» (13)
این یک نمونه رفتار و سعه صدر ایشان با خوارج است که قسم عمده ای از دشمنان آن حضرت را تشکیل می دادند.

بخش چهارم: بازتاب محبّت امام علی «علیه السلام» در آینه غدیر

بحث دیگری که ما در اینجا به آن می پردازیم محبت در آینه غدیر است، علی «علیه السلام» چون خود علت به وجود آمدن غدیر است، ما در این بحث به دلایل محبّت به علی «علیه السلام» و اهل بیت می پردازیم.
دوست داشتن آنها برای ما دارای آثار و برکاتی است، چون حرکات و رفتار آنها از خدا سرچشمه می گیرد و هر کاری که برای رضای خدا باشد، در دل هایی که به دنبال حقیقت هستند اثر می کند. در حدیثی علی «علیه السلام» خود را اعضا و جوارح خدا می خواند، نه اینکه به جسمانی بودن خدا اعتقاد داشته باشد، نه، منظور اینست که، اگر بخواهیم برای خدا جسمی در نظر بگیریم، آن در اهل بیت به ظهور می رسد و خود را تا این حد به خدا نزدیک می داند، با این مقام بلند، آنها متواضعانه با همه خوی می گیرند و مانند پدرانی مهربان در کنار آنها و برای آنها کمک و خدمت می کنند، حتی بیشتر از خودشان به فکر آنها هستند، علامه امینی در کتاب خود داستانی در همین باب می آورد «معاویه به حج رفت و در آنجا به جستجوی زنی برآمد که دارمیّه حجونیّه نامیده می شد او از شیعیان علی «علیه السلام» و زنی سیاه چرده و تنومند بود، معاویه گفت ای زن می خواهم از تو بپرسم که چرا علی «علیه السلام» را دوست داری؟ گفت: مرا از پاسخ دادن معذور دار. گفت: خیر، حتماً باید جواب بدهی. او گفت: من علی «علیه السلام» را دوست دارم برای آنکه میان مردم به عدالت رفتار می کند و با تو دشمن هستم برای آن که با کسی که به امر خلافت سزاوارتر از تو است، نبرد کردی و به دنبال چیزی بودی که از آن تو نیست. من از علی «علیه السلام» پیروی می نمایم زیرا رسول خدا در غدیرخم با حضور تو رشته ولایت او را منعقد فرمود. ایشان، فقرا را دوست می دارد و اهل دین را بزرگ می شمارد.» (14)
امام حسن عسکری «علیه السلام» خطاب به یکی از یاران خود می فرماید: «خدا را شکر کن که تو را از چنگ زدگان به رشته ولایت ما قرار داده است و تو را فردای قیامت همراه آنها می خوانند، وقتی که هر طایفه ای از مردم را همراه امامش می خوانند و تو سعادتمند و عاقبت به خیر هستی».(15)
با آرزوی آن که خدا ما را از دوستداران اهل بیت قرار دهد. ان شاء الله.

نتیجه:

غدیر در علی «علیه السلام» خلاصه شده است، پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» می خواهد علی «علیه السلام» را به مردم بشناساند، با بررسی خطبه غدیر به راحتی می توان پی برد که حضرت رسول، امامت را به مردم می شناساند. ایشان می فرماید: «ثقل اکبر» «کتاب خدا» می باشد، یک سر آن به دست خداوند عزّ و جلّ و سر دیگر آن به دست شماست، آن را محکم نگه داشته تا گمراه نشوید. و «ثقل اصغر» «عترت و اهل بیت» من است و خداوند لطیف و خبیر به من خبر داده که آن دو تا هنگام ورود بر من نزد حوض، از هم جدا نخواهند شد، و من هم از پروردگارم خواستم آن دو چنین باشند «هرگز از هم جدا نشوند». بر آن دو پیشی نگیرید، که هلاک می شوید و از آنها دست برندارید، که باز هلاک خواهید شد.(16) پیامبر می خواهد بگوید: از امام خود علی «علیه السلام» که من از جانب خدا او را برای شما معرفی کردم و اهل بیت او سبقت نگیرید، از آنها پیروی کنید و دو دست حضرت علی «علیه السلام» را می گیرد و می گوید ای مردم پس از من دست علی را خالی نگذارید و از امام خود پیروی کنید در قسمت دیگر حدیث غدیر دلایل انتخاب علی «علیه السلام» را به مردم گوشزد می کند می فرماید: ای مردم چه کسی از مؤمنین از خودشان سزاوارتر است؟ و اولویت دارد؟ می گویند: خداوند و رسولش بهتر می دانند. می فرماید: خداوند مولای من و من مولای مؤمنین هستم و بر ایشان بر خودشان سزاوارترم، پس هر که را من مولای اویم، علی مولای اوست.(17) پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» می خواهد بگوید همه صفت و شخصیتی که من دارم علی «علیه السلام» نیز دارد، هیچ کس
مثل او سزاوارتر به این منصب نیست و هیچ صحابه ای مثل علی «علیه السلام» برای رسیدن به خواسته رسول خدا پیشی نگرفته است و عدالت حکم می کند که شایسته ترین فرد برای جانشینی پیامبر انتخاب شود و در جایی دیگر در این حدیث می فرماید: بار خدایا! هر که او را دوست و یاور بود. دوست و یاورش بدار و هر که با او دشمنی کند،‌ دشمنش بدار! هر که از روی محبّت او را بزرگ داشت و بر شکوه و شوکتش افزود، تو نیز او را از روی محبّت تعظیم و تجلیل کن. و هر که از روی بغض او را خوار و حقیر خواست، تو خوار و حقیرش بدار! یاری ده هر که او را یاری کند و هر کس او را بی یاور گذاشت یاریش مکن و حق را دائر مدار او قرار ده. هان! که این سخن را باید حاضر به غایب برساند.(18)
پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» در این فراز نیز به محبّت علی «علیه السلام» تأکید دارد و برکات این محبّت را در دعاهای پایانی برمی شماریم. واقعه غدیر، آئینه تمام نمای ولایت علی ابن ابیطالب بر همه مسلمین جهان است، کسی که با عدالت به امامت انتخاب شد و محبّت او، معیار ایمان قرار گرفت و سعه صدر او باعث استواری پایه های دین شده و زمانی هم که بر مسند خلافت رسید برای پیشبرد اهداف اسلام با نبود شرایط مناسب تمام سعی خود را به کار برد و نام او را به عنوان اولین امام شیعیان جهان و الگوی تقوا و مردانگی قرار گرفت.

پی نوشت ها :

1.آل عمران / 103.
2.مائده / 67 ــ آیه تبلیغ.
3.فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام.
4.همراه با راستگویان.
5.الغدیر.
6.علی «ع» و زیارت جامعه کبیره.
7.اهل سنّت واقعی.
8.اهل سنّت واقعی.
9.حدیقه الشیعه.
10.نهج البلاغه.
11.همان منبع.
12.نهج البلاغه.
13.سیری در سیره ائمه اطهار.
14.الغدیر.
15.الغدیر.
16.همان.
17.همان.
18.الغدیر.

منبع :حسینی مقدم، سید اسماعیل؛ (1387)، گلواژه غدیر، نشر وابسته به اداره کل اوقاف و امور خیریه استان کرمانشاه، چاپ اول 1387.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط