غدير در قرآن
نويسنده:محمد تقى مظفرى
آيه تبليغ و حديث غدير:
همه مفسران شيعه معتقدند آيه فوق در غدير خم درباره نصب على(علیه السلام) نازل شده است و حدود 360 تن از دانشمندان اهل سنت نيز اين مطلب را پذيرفتهاند. نامهاى برخى از مفسران و مآخذ و مدارك اهلسنت چنين است:
1 ـ واحدى در كتاب اسباب النزول ص 150 مىگويد: ان آيه (يا ايهاالرسول...) نزلت فى يوم غدير فى على بن ابيطالب.
2 ـ سيوطى در كتاب الدرالمنثور ج 2، ص 298 مىنويسد: ان آية (يا ايهاالرسول... ) نزلت فى يوم غدير فى على بن ابيطالب.
3 ـ فخر رازى در تفسير خود، ج 3، ص ... 636 مىفرمايد:
مفسران 10 وجه و سبب براى نزول اين آيه بيان كردهاند. سپس در ادامه مىگويد: «العاشر نزلت هذه الايه فى فضل علىبن ابىطالب، و لما نزلت هذه الايه، اخذ بيده و قال "من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه. فلقيه عمر فقال هنيئا لك يابن ابىطالب، اصبحت مولاى و مولا كل مومن و مومنه."آنگاه كه اين آيه نازل شد پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) دست حضرت على(علیه السلام) را گرفت و فرمود: هركه من مولا و سرپرست و حاكم او هستم، على هم مولاى اوست. خداوندا، دوست بدار هركه على را دوست دارد و دشمن بدار هركه او را دشمن دارد. سپس عمر با حضرت على(علیه السلام) ملاقات كرد و بعد از تبريك، گفت: تو مولاى من و مولاى مرد و زن مومن هستى.
4 ـ نيشابورى در تفسيرش ج 6، ص 194 مىنويسد:
«ان هذهالاية نزلت فى فضل على بن ابىطالب يوم غديرخم.»
5 ـ قندوزى در ينابيع المودة ص .120
6 ـ آلوسى فى تفسيره، ج 6، ص .176
7 ـ المنار، ج 6، ص .463
8 ـ تاريخ بغداد، ج 8، ص .290
9 ـ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .32
10 ـ شبلنجى در نور الابصار، ص .75
11 ـ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص .281
12 ـ نسائى در خصائص، ص .22
13 ـ عقدالفريد، جزء 3، ص .38
14 ـ سيوطى در تاريخ خلفاء، ص .65
15 ـ اسعاف الراغبين، ص .151
16 ـ مصابيح السنة، ج 2، ص .220
17 ـ حليهالاولياء، جزء 4، ص .23
18 ـ نثر الليالى، ص .166
19 ـ تاريخ بغدادى، خطيب نيشابورى، جزء 7، ص .377
20 ـ واحدى در اسباب النزول، ص .150
21 ـ فخرالدين رازى در تفسير مفاتيح الغيب، ج 12، ص .50
22 ـ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .93
23 ـ ترمذى، در صحيح خود، ج 2، ص .297
24 ـ سيوطى در الدرالمنثور، ج 2، ص ...
25 ـ ابن كثير در بداية و النهاية، ج .5
6 ـ آلوسى فى تفسيره، ج 6، ص .176
7 ـ المنار، ج 6، ص .463
8 ـ تاريخ بغداد، ج 8، ص .290
9 ـ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .32
10 ـ شبلنجى در نور الابصار، ص .75
11 ـ مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص .281
12 ـ نسائى در خصائص، ص .22
13 ـ عقدالفريد، جزء 3، ص .38
14 ـ سيوطى در تاريخ خلفاء، ص .65
15 ـ اسعاف الراغبين، ص .151
16 ـ مصابيح السنة، ج 2، ص .220
17 ـ حليهالاولياء، جزء 4، ص .23
18 ـ نثر الليالى، ص .166
19 ـ تاريخ بغدادى، خطيب نيشابورى، جزء 7، ص .377
20 ـ واحدى در اسباب النزول، ص .150
21 ـ فخرالدين رازى در تفسير مفاتيح الغيب، ج 12، ص .50
22 ـ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص .93
23 ـ ترمذى، در صحيح خود، ج 2، ص .297
24 ـ سيوطى در الدرالمنثور، ج 2، ص ...
25 ـ ابن كثير در بداية و النهاية، ج .5
آيه اكمال دين و حديث غدير
در مآخذ اهلسنت آيه فوق با غدير ارتباط داده شده است. كه به بعضى از آنها اشاره مىشود :
1 ـ خطيب النيشابورى در تاريخ بغدادى، ج 8، ص 290 مىنويسد:
«... فقال عمر بنالخطاب بخ بخ لك يابن ابىطالب اصبحت مولاى و مولا كل مسلم فانزل الله "اليوم اكملت لكم دينكم"»
2 ـ درالمنثور در ذيل آيه
«لما نصب رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) عليا (علیه السلام) يوم غديرخم فنادى له بالولاية هبط جبرئيل بهذه الاية "اليوماكملت ..."»
3 ـ در فرائد السمطين، باب 12 چنين مىخوانيم:
«...ثم لم يتفرقوا حتى نزلت هذه الاية "اليوم اكملت" فقال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) الله اكبر على اكمال الدين و اتمام النعمة و رضاء الرب برسالتى والولاية "لعلى(ع" من بعدى ثم قال "من كنت مولاه فعلى مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»
روز غدير پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را به سوى حضرت على(علیه السلام) فراخواند و دست حضرت را بلندكرد، به طورى كه زير بغل حضرت پيدا شد. هنوز مردم متفرق نشده بودند كه آيه «اليوم اكملت ...» نازل شد. سپس حضرت فرمود: پروردگارا، دوست بدار كسى را كه على را دوست دارد و دشمن بدار كسى را كه على را دشمن دارد و يارى كن هر كه على را يارى كند و...
4 ـ شاءن نزول آيه فوق و داستانهاى مربوط به غدير در مناقب خوارزمى، ص 80؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 32؛ شبلنجى در نورالابصار، ص 75، فصول المهمة ابن صباغ نيز ذكر شده است.
آيه تبليغ و آيه اكمال دين و حديث غدير
تذكر
2 ـ زمان و مكان ابلاغ اين امر بسيار پر معناست. اين خبر مهم در آخر عمر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) آنهم در سفر حج، و منطقه گرم و سوزان و چهار راهى كه مسافران تقسيم مىشدند و به مدينه، حلب، شام و يمن مىرفتند بيان شد، جايى كه هر حاجى خود يك خبرنگار و گزارشگر بود. انتصاب ولايت حضرت على(علیه السلام) را به عنوان يك خبر نو به منطقه خود مىرساند.
3 ـ قضيه غدير چنان مهم است كه اگر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) كوتاهى مىكرد و خبر را به مردم نمىرساند، «فمابلغت رسالته» رسالت و 23 سال تبليغ حضرت نا تمام و ناقص مىماند.
4 ـ قضيه غدير آنقدر مهم است كه بايد از نظر زمانى در آخر عمر، آنهم در سفر حج و آخرين سفر حج در برابر بيش از 100000 نفر بيان شود.
5 ـ پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) 23 سال قبل به تنهايى عليه شرك و كفر و نفاق و آداب و رسوم باطل جزيرةالعرب قيام كرد و نترسيد. در مقابل دشمنانى كه حدود 70 جنگ بر اسلام و مسلمين تحميل كردند، نترسيد. در احد كه مسلمانان شكست خوردند، نترسيد. در بت شكنىها و فتح مكه و... نترسيد . توحيد و معاد و آيات دفاع و عبادت و... را آورد، نترسيد. خلاصه در تمامى صحنهها از هيچ حادثهاى نترسيد؛ ولى از ابلاغ روز غدير وحشت داشت و مىترسيد، بدين سبب، خداوند متعال دلدارىاش مىدهد كه «والله يعصمك من الناس»
6 ـ داستان غدير آن قدر مهم است كه تكميل 23 سال زحمت پيامبر به اين حادثه وابسته است و منهاى غدير دين ناقص و نا تمام خواهد بود.
7 ـ اگر هدايت انسانها در سايه دين است و اين خود از بزرگترين نعمتهاست، تماميت اين نعمت به جريان روز غدير وابسته است. كه منهاى روز غدير و نصب ولايت حضرت على(علیه السلام) نعمت هدايت نا تمام خواهد ماند و كار نا تمام هم نتيجه كاملى نخواهد داشت. زيرا نتيجه كامل يك عمل، به تماميت و تكميل آن عمل وابسته است و گرنه كار ناقص و بى نتيجه خواهد بود؛ يا نتيجه ناقص مىدهد.
8 ـ دينى مىتواند اسلام تلقى شود كه مورد رضايت خدا قرار گيرد. در روز غدير، با نصب امامت و سياست اسلام، خداوند راضى مىشود كه اسلام دين جهانى باشد و منهاى غدير رضايت پروردگار حاصل نشده است.
9 ـ كفار و منافقان منتظر مرگ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بودند كه آب رفته را به جوى خود برگردانند و كفر و الحاد و شرك و بت پرستى جاهليت را اعاده كنند. آنها چنان مىپنداشتند. چون پيامبر رحلت كند، كشتى بدون ناخدا و باغ بدون باغبان خواهد بود و شرك و كفر و نفاق، سكان اين كشتى را در دست خواهند گرفت كه ناگهان با نصب امامت و ولايت حضرت در غدير، اميدها به ياءس تبديل شد. بدخواهان رسالت نا اميد گرديدند؛ زيرا كشتى رسالت ناخدايى حكيم و معصوم و عليم يافت. و باغ و بوستان نبوت باغبانى عاقل و بيدار.
10 ـ حادثه غدير عظيم و خوفناك است و به دلدارى نياز دارد؛ زيرا خداوند متعال مىفرمايد : از منافقان و كفار و مشركان نترسيد، خودم حافظ دين هستم و بدخواهان را به سيه روزى گرفتار خواهم كرد. بايد از قدرت و عظمت من وحشت و ترس داشته باشيد نه ديگرى.
11 ـ آيههاى "ولايت"، "مودت"، "تطهير"، "مباهله"، "اكمال دين"، "تبليغ" و دهها آيه ديگر كه در منابع شيعه و سنى آمده، بهترين دليل بر حقانيت شيعه است.
12 ـ اسلام با سياست الهى و امامت علوى كفار را نا اميد مىكند و نعمت تمام و كامل مىگردد . اسلام و قرآن با معلم و مفسر دينى كامل خواهد شد كه پشت كفر جهانى را مىلرزاند و خواب را از دشمن مىربايد و گرنه رهبران غير معصوم، ناخدايانى هستند كه سرنشينانشان كشتى بشريت را به وادى سرگردانى و ساحلهاى گمراهى مىكشانند و نيل به ساحل نجات و قله رفيع تكامل به رهبران وارسته، معصوم، حكيم و عليم نياز دارد رهبرانى كه قدم جاى قدم رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بگذارند.
13 ـ در طول 23 سال رسالت و تبليغ پيامبر، چه روزى مىتواند روز ياءس كفار باشد؟ آيا روزى كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به رسالت مبعوث شد؟ بى ترديد روز بعثت نمىتواند روز ياءس كفار باشد؛ زيرا دين در آن روز كامل نشد و كفار هنوز نفهميده بودند كه قضيه چيست؟ تا اميدوار يا نا اميد گردند. افزون بر اين، كفار و مشركان مكه در روزهاى اول بعثت و حتى تا 13 سال پس از آن قدرت بسيار داشتند و اميدوار بودند اسلام و پيامبر را از ميان بردارند. و آيا روز پيروزى مسلمين در بدر روز ياءس كفار بود؟ بىترديد پاسخى منفى است. زيرا آيه به اعتراف شيعه و سنى در روز غدير و آخر عمر پيامبر نازل شده است. افزون بر اين، كفار در بدر نا اميد نشدند؛ زيرا در سال بعد به مسلمانان يورش بردند و سپاه اسلام را در احد شكست دادند. روز ميلاد حضرت زهرا(س) هم روز ياءس كفار نيست. خلاصه هيچ روزى جز غدير، روز نا اميدى كفار و اتمام دين نيست.
اعتراف غزالى
مولا به معنى سرپرست است نه دوست و ناصر
اخطل، شاعر عرب، مىگويد: «اصبحت مولاها من الناس كلهم و...» و مولى العبد؛ يعنى مولا سزاوارتر است به عبد در جهت تدبير و تصرف امور عبد.
پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم قبل از نصب و معرفى حضرت على(علیه السلام) فرمود: «الست اولى بكم من انفسكم»؛ يعنى سزاوارتر و صاحب اختيار تام و بلافاصله در پى آن فرمود: «من كنت مولاه فعلى مولاه» يعنى كسى كه من از خود او به نفس او سزاوارتر هستم على هم مثل من از خودش به نفس او سزاوارتر است.
همان گونه كه من در تصرف و مديريت و حل و فصل امور مردم از خود سزاوارترم، حضرت على (علیه السلام) هم چنين خواهد بود.
فصيحان عرب كه در غدير بودند، مثل عمر و حسان بن ثابت و حارث بن نعمان، از كلمه مولا همان فهميدند كه مقصود پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود و عرف از آن مىفهميد؛ يعنى همان معناى صاحب و سرپرست و اولى و سزاوارتر. اگر مولا به معنى دوستى و ناصر بوده، مقصود پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم همين باشد و فصيحان عرب هم از كلمه مولا و «...الست اولى بكم من انفسكم» همين را فهميدند، ديگر بيعت براى چه؟
بخ بخ عمر چه معنى داشت؟ تشويق و ترغيب پيامبر بر تهنيت گفتن به حضرت على(علیه السلام) براى چه مقصود بود؟ چرا اين مطلب جزئى را در غدير و صحراى سوزان و در برابر 100000 نفر جمعيت در آخر عمر و در برگشت از سفر حج با ايراد خطبه طولانى و اينهمه مقدمات و آداب اعلام كند؟
افزون بر اين، اگر مولا به معنى دوستى بود، ياءس كفار چه معنى داشت؟ اكمال دين و رضايت خدا بر اسلام براى چه بود؟
مضافا اگر ولى به معنى محب و ناصر باشد مطلبى جديد و مهم نيست؛ زيرا در طول 23 سال بعثت در آياتى مثل «انماالمومنون اخوه» و «المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض» و «اشداء على الكفار و رحماء بينهم» و... مسلمانان را بر محبت و يارى و تعاون و مساعدت به همديگر سفارش فرموده و حضرت على(علیه السلام) هم يكى از مومنان و از مصاديق اين آيات است . پس دوستى مطلب جديدى نيست تا به چنين زمينه سازى گستردهاى در صحراى غدير نياز باشد و پس از آن تبريك و بخ بخ عمر و... را به دنبال داشته باشد. سرانجام بايد گفت: بر فرض محال كه مولا به معنى محب و ناصر باشد، چرا مسلمانان و كسانى چون عمر و... در طول 25 سال حضرت را يارى نكردند و دوستدارش نبودند؛ بلكه حتى وسيله آزار و خشم او و فاطمه(س) را فراهم كردند . چرا اصحاب پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و كسانى كه در غدير بودند، حضرت را تنها گذاشتند و به يارى او نيامدند؟ چرا اسباب آزار و اندوه او را فراهم آوردند؟
www.hawzah.net