ويژگىهاى الغدير
نويسنده:غلامحسين زينلى
بحث از علامه امينى(رحمت االله علیه) و اثر پر مغز و جاودانهاش، كتاب «الغدير» و نماياندن عظمتهاى اين اثر و پديد آورنده آن، آنچنانكه نه حقى از اين اثر بىنظير ضايع گردد و نه از آن مؤلف بىبديل، الحق كارى است بس مشكل. امينى، متفكر و پژوهشگرى است عميق، همه سو نگر و جامع الاطراف، كه همه خوبيها و زيباييها و بايدهاى يك نويسنده برجسته و ممتاز را در خود فراهم آورده است. و اگر او را در دايره تحقيقات و پژوهشهاى دينى، جزء نوادر و نوابغ مسلم، به حساب آورديم، سخنى به گزاف نگفتهايم. در چند دهه اخير در انديشه ارباب فرهنگ و ادب، در كشور ما و ساير بلاد اسلامى، دو واژه «امينى و الغدير» با هم متلازم گشتهاند، قدر و منزلت اين اثر بزرگ و آن دانشمند كم نظير، هنوز بر بسيارى از طبقات اجتماع ما، حتى طبقات تحصيلكرده و مراكز دينى پوشيده است. آنها هم كه با «الغدير» آشنايند، غالبا اطلاعاتشان از حد كليات فراتر نمىرود، و همين قدر مىدانند كه «الغدير» اثر بزرگى است كه توسط يكى از عالمان طراز اول اسلام و تشيع پديد آمده است. و اما اينكه اين كتاب، پيامآور چه رسالتى است؟ و حول محور چه موضوعاتى بحث مىكند؟ و چه معارفى، با چه سبك و ويژگيهايى در اين كتاب طرح گشته است؟ بر بسيارى از مردم، بلكه بر بسيارى از طبقات تحصيلكرده و خواص نيز پوشيده مانده است، بنابراين هم «امينى» و هم «الغدير» هنوز جايگاه واقعى خود را در جامعه ما پيدا نكرده و همچنان مهجور ماندهاند. امروز، در عصر انقلاب شكوهمند اسلامى، يكى از كارهاى كه بايد به جد به آن پرداخته شود، معرفى اينگونه دانشمندان و اينگونه آثار است، تا نسل جوان با گذشته فرهنگى خود آشنا شوند، و الگوهاى مناسب را بشناسند و از آن پيروى كنند. در اين فرصت ما بر آنيم تا در حد وسع خويش، برخى از امتيازات و ويژگيهاى اين اثر بزرگ را بيان نماييم تا طبقات مختلف جامعه ما، بيش از پيش با «الغدير» آشنا شده و از معارف بلند آن بهرهمند گردند.
اكنون نظر خوانندگان گرامى را به مواردى از اين ويژگيها جلب مىكنم:
وحدت پايدار پيروان مذاهب اسلامى در صورتى ميسر است كه برخاسته از شناخت و آگاهى و درك متقابل پيروان مذاهب، از اعتقادات و باورهاى مذهبى يكديگر باشد، و «الغدير» نيز دقيقا در راستاى تحقق اين عنصر وحدتآفرين، پديد آمده است.
از ديدگاه صاحب «الغدير» عامل ديگرى كه در ايجاد وحدت اسلامى از نقش مهمى برخوردار است، حسن ظن و مراعات انصاف و حقجويى از يك سو، و پرهيز از سوءظن و بدگمانى و بىانصافى از سوى ديگر است. اگر هر انسان عاقل و منصفى، در طرحى كه «الغدير» براى وحدت اسلامى ارائه مىكند با بىطرفى بينديشد، آن را به حال امت اسلامى سودمند و ضرورى تشخيص داده و به عنوان پايه و اساس درستى براى تحقق وحدت اسلامى، خواهد پذيرفت، چنانكه جمع كثيرى از دانشمندان اهل سنت پس از آگاهى از «الغدير»، اقدام مرحوم امينى را مورد تأييد قرار داده و بر آن صحه گذاردند.
متفكر و انديشمند ما علامه امينى، اظهارنظرهاى غير محققانه، سطحى و جاهلانه و گاه مغرضانه برخى از دانشمندان و نويسندگان اهل سنت نسبت به تشيع را عامل مهمى در جهت تفرقه امت اسلامى به شمار آورده و آن را مخل وحدت اسلام مىداند و راه از ميان برداشتن اين مانع را در آگاهى و شناخت درست آنان از منابع تشيع جستجو مىكند. يكى از اصلىترين هدفهاى «الغدير» چارهانديشى در جهت رفع سوءظنها و ارائه راهى براى ايجاد تفاهم و اتحاد در ميان امت اسلامى است.
نكته مهم آن است كه اين نقدها، نه از سر خصومت و دشمنى، بلكه از سر صدق و صفا و با هدف متحد ساختن صفوف امت اسلامى صورت گرفته است.
بعنوان مثال اگر علامه امينى، شخصيت و عملكرد افرادى مانند عمروعاص و معاويه يا افكار و انديشههاى افرادى مانند: ابنعبد ربه، ابن حزم اندلسى، عبدالكريم شهرستانى، ابنتميمه، و رشيد رضا و ... را مورد نقد قرار مىدهد، به خاطر آن است كه در پرتو نقد، و با نشان دادن انحرافات موجود در انديشه و عمل اين اشخاص، چهره واقعى آنها را به جامعه اسلامى بشناساند، تا كسى فريب سخنان غرضآلود آنان را نخورد. علامه امينى(رحمت االله علیه) پس از نقل و نقد مطالب تعدادى از آثار مغرضانه و سراسر اتهام برخى از پيشينيان اهل سنت مىگويد:
«اين بود نمونههايى از ياوهسراييهاى كتب قوم، بدون اينكه بخواهيم به طور كامل آنها را بررسى كنيم... تنها مقصود ما از نشان دادن اين نمونهها، توجه امت اسلامى به موجبات كينهتوزىها و دشمنىهاى آميخته با روحيات گروهى دشمنان دغل باز اهل بيت(علیه السلام) و دنبالهرويهاى متعصب آنان است تا در قبال طايفه بزرگى از امت (شيعه اهل بيت)، به اينگونه كتب و نوشتههاى آلوده مانند باطلگرايان و گمراهان شتابزدهاى كه نام برديم، اعتماد نكند. پيداست، وقتى خواننده، انگيزه خيانت آنان را بداند، او را مىرسد كه پيرامون مطالب موهن و بىاساس و نسبتهاى نارواى آنان تحقيق بعمل آورد.» (1)
مرحوم امينى، شخصيت و افكار شمار زيادى از اينگونه افراد را با شيوهاى كاملا تحقيقى و عالمانه، و با تكيه بر ادله محكم و غير قابل انكار، به نقد كشيده است، بگونهاى كه اگر مؤلفان و نويسندگان آن كتابها امروز زنده بودند و نقدهاى نيرومند علامه امينى را بر نوشتههاى خود مىديدند، از نوشته خود اظهار پشيمانى مىكردند.
در اين زمينه نيز «الغدير» بمنزله آموزشگاهى است و «امينى» بمنزله آموزگارى كه بهترين نوع «نقد» را به انسان مىآموزد. رسم مرحوم امينى(رحمت االله علیه) بر آن است كه در نقد نظريات حريف، در مسائل مهمى كه مورد اختلاف فريقين است، مانند مسأله جانشينى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مباحث مربوط به آن، هرگز بر منابع تشيع تكيه نمىكند، بلكه نقد خود را صرفا بر منابع گوناگون اهل سنت استوار مىسازد تا اينكه سخن حق او ضايع نشده و مورد قبول مخاطب قرار گيرد.
الف) خستگىناپذيرى:
صاحب «الغدير» كار خود را در نقد، بر پايه صبر و بردبارى و متانت، بنا نهاده است. و سعى او بر آن است تا مسأله مورد نظر را بصورت جامع و با همه ابعاد و زواياى آن، نقد و بررسى كند. و هيچگاه در انجام رسالتى كه در جهت بيان حقايق بر عهده دارد احساس خستگى نمىكند. بعنوان نمونه بنگريد به نقد و پاسخ ايشان به «عبدالله قصيمى» در بحث «سلسله دروغگويان و حديثسازان».
«قصيمى» پس از اينكه رجال شيعه را متهم به جهل و دروغسازى مىكند، مىگويد: «و در ميان اهل سنت، كسى كه متهم به دروغسازى به خاطر دنيا و تقرب به اهل آن ... باشد وجود ندارد .» (2)
علامه امينى در پاسخ به ادعاى قصيمى، اگر چند نمونه از دروغ سازانش كه نامشان در منابع اهل سنت آمده و خود دانشمندان اهل سنت به حديثسازى و دروغپردازى آنها اعتراف و تصريح كردهاند را ذكر مىنمود، براى اثبات بىاساس بودن ادعاى آقاى «قصيمى» كافى بود ولى ايشان به اين مقدار اكتفا نكرده و از تعداد 700 نفر با نام و نشان ياد كرده از رجال احاديث اهل سنت كه به جعل حديث و دروغپردازى اشتغال داشتهاند.
مرحوم امينى هم زمان با ذكر نام و نشان آن 700 نفر، شمار كثيرى از دانشمندان بزرگ اهل سنت را نام مىبرد كه به دروغسازى اين 700 نفر اعتراف نموده و احاديث وارده از طريق آنها را فاقد ارزش و اعتبار اعلام داشتهاند». (3)
ب) استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت:
«ايشان در تمامى موارد، نقدهاى خود را بر منابعى استوار ساختهاند كه مورد قبول مخاطبان اصلى «الغدير» يعنى اهل سنت، است. و بر اين اساس، باب هر گونه بهانهجويى را بر حريف بسته است».
ج) رعايت ادب علمى:
مؤلف «الغدير» در نقد انديشهها و افكار ديگران، همواره از متانت و ادب علمى سود مىجويد، و هرگز سخنان ياوه و بىاساس دروغپردازان، قلم او را از صراط مستقيم اعتدال خارج نمىسازد .
د) امانت در نقل:
وى در نقدهاى خود مىكوشد تا نخست سخن طرف را نقل نموده و آنگونه كه مقصود خود نويسنده آن است به طرح سخن او بپردازد، بدون آنكه هيچگونه دخل و تصرفى در آن روا داشته باشد و آنگاه به نقد آن مىپردازد.
ه) در نقد شبهات، همواره، بيش از حد نياز به القاءكننده شبهه پاسخ مىدهد، حسن اين اقدام اين است كه موجب مىشود تا خواننده «الغدير» بطلان شبهه، و نيز حقانيت پاسخهاى صاحب «الغدير» را با همه وجود باور كند، و در حقانيت تشيع، جاى هيچگونه شك و ترديدى براى او باقى نماند.
1) مثلا در مواردى كه به روايات استفاده شده كه ممكن است كسى بگويد: فلان روايت كه امينى به آن استناد نموده ضعيف است، يا راوى ثقه نيست. مرحوم امينى هم صحت روايت و هم ثقه بودن راوى را اثبات نموده است، و آن را به تأييد عدهاى از صاحبنظران اهل سنت نيز رسانده است.
2) يك حديث را از طرق مختلف و با سلسله سندهاى متعدد، نقل نموده تا جاى هيچگونه شبههاى در صحت و واقعيت آن باقى نماند.
3) در هر مورد، به ذكر يك دليل اكتفا نمىكند، بلكه ادله فراوانى از ديدگاههاى مختلف، براى اثبات مدعاى خود اقامه نموده است كه نمونه آن (در بحث در سلسله دروغگويان و حديثسازان) گذشت.
4) در نقل مطالب از متون و منابع اهل سنت، به يك يا دو كتاب اكتفا ننموده، بلكه به منابع متعددى استناد نموده، و گاه دهها و يا صدها دليل براى اثبات مدعاى خود ذكر مىكند، و خواننده، وقتى به دقت آن را مورد مطالعه قرار دهد به صحت آن اطمينان حاصل خواهد نمود .
يا بايد «الغدير» را بپذيرند و يا از پذيرفتن آن خوددارى كنند، اگر بپذيرند، لازمهاش آن است كه تغيير عقيده داده و به مكتب اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روى آورند، و از امام على بنابىطالب (علیه السلام) بعنوان نخستين جانشين بر حق پيامبر، و فرزندان معصوم آن حضرت(علیه السلام) آنگونه كه مورد نظر پيامبر اسلام است، پيروى كنند، كه البته اين يك راه عاقلانه و هوشمندانه است ، كه برخى از دانشمندان روشنضمير و آگاه اهل سنت، پس از مطالعه «الغدير» و ديگر آثار پر مغز، تشيع برگزيدهاند. و اما اگر «الغدير» را نپذيرند، بايد از بسيارى از منابع و كتابهاى معتبر خود دست بشويند. چون كتاب «الغدير» با استفاده از هزاران جلد از منابع دست اول و مورد قبول اهل سنت به رشته تحرير درآمده است. چون آنان نمىتوانند براى هميشه در مقابل «الغدير» سكوت اختيار كنند، چرا كه عصر ما، عصر تبادل افكار و انديشهها و پيشرفت شتابنده علم و آگاهى در ميان طبقات مختلف جامعه، بخصوص در بين طبقه تحصيلكرده و نسل جوان است، و آگاهى يافتن آنان از اين كتاب اين سؤال را مطرح خواهند نمود كه چرا عالمان و دانشمندان اهل سنت، در برابر كتابى با اين عظمت و با ارزشى علمى و تحقيقى، كه به نقد عقايد آنها پرداخته، اظهار نظر نكرده و سكوت اختيار كردهاند؟
علامه، در تمامى اين سرآغازها، همه گفتنىهاى لازم را در قالب آيات كلام خداوند، و از زبان قرآن بيان داشته است. بدون آنكه سخن ديگرى به آن آميخته باشند، در پايان بسيارى از مباحث نيز يك يا چند آيه از آيات قرآن كريم را با رعايت مناسبت و ظرافتى خاص، و در مقام نتيجهگيرى آورده است.و اين ميسر نيست مگر در پرتو آشنايى عميق و گسترده ايشان با قرآن كريم. به همين دليل مىتوان «الغدير» را يك اثر قرآنى دانست كه با دقت و ظرافت فوق العادهاى با قرآن عجين گشته است.
بسيارى از علما و دانشمندانى كه بر «الغدير» تقريظ نوشتهاند و يا در باره عظمت و جذابيتهاى آن اشعارى سرودهاند، به اين حقيقت مهم اعتراف نمودهاند.
مؤلف «الغدير» وقتى به «تفسير» و تحليل آيات قرآن مىپردازد چنان با مهارت و ژرفانديشى به اين امر مبادرت مىورزد كه گويى همه عمر خويش را در تفسير قرآن كريم صرف نموده است .
وقتى به نقل و تجزيه و تحليل و نقد «حديث» مىپردازد، مىپندارى، همه عمر خويش را مصروف اين رشته از علم داشته است.
وقتى وارد عرصه «علم رجال» و مباحث رجالى و تحليلى زندگى رجال حديث، و ياشعراى «غدير» مىشود و زواياى مختلف زندگى، انديشه و آثار آنان را مورد بررسى قرار مىدهد كه گويى خود با آنان مىزيسته است.
در مباحث «تاريخى» او را مورخى متبحر و تمامعيار مىيابى كه احاطه و اطلاعات وسيع خود را در زمينه تاريخ، در كتاب بزرگ خود «الغدير» به خدمت گرفته است. در پاسخگويى به شبهات فقهى خصم، فقيهى است متبحر كه علاوه بر فقه مذهب اهل بيت(علیه السلام)، بر فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت نيز احاطه دارد و در وقت لزوم از آن بهره مىبرد. و از همه مهمتر، وقتى به مباحث كلامى مىپردازد، نخست براهين خصم را نقد نموده و آنگاه، خود به استدلال مىپردازد و در اين راه چنان با دقت و قوت و هوشمندى عمل مىكند كه گويى تنها رشته تخصصى او رشته «كلام تطبيقى» است، و همه عمر پر بركت خود را صرف اين رشته از دانش نموده است.
مرحوم امينى، اين همه را با دقت و مهارت در خور تحسين با هم درآميخته است. و اين نشان دهنده تبحر او در همه اين فنون است و اينكه او همه اين فضائل و زيباييها را در وجود خويش متبلور ساخته است.
اما «الغدير» از اين جهت نيز مستثنى است، و مطالب آن به خوبى از هم تفكيك شده و متمايز گشته است.
او گرچه پيرامون يك موضوع، ادله فراوانى اقامه مىكند، اما از آنجا كه براى اين مقصود، اسناد و مدارك فراوانى را به شهادت طلبيده، و نوشته خود را به آنها مستند ساخته است، تنوع و جذابيت مباحث در حدى است كه هرگز خواننده را خسته نمىكند.
سطر سطر اثر ارزشمند «الغدير» سرشار است از نكات تازه و خواندنى، و تحليلهاى دقيق و نكات آموزنده بگونهاى كه خواننده هر لحظه خود را در مقابل نكات تازهاى مىبيند؛ حسن اين اقدام هوشمندانه اين است كه موجب مىشود تا مطالبى كه ممكن است در بدو امر براى خواننده بعيد جلوه نموده و پذيرش آن دشوار باشد، آرام، آرام به خوبى روشن شده و جلوهگر شود، و خواننده، آن حقيقت را با همه وجود باور كند.
الغدير بهترين دفاعى است كه در طى 14 قرن كه از حيات اسلام و تشيع مىگذرد، از تشيع و مكتب اهل بيت(علیه السلام) به عمل آمده است. نيز در ميان هزاران عنوان كتاب كه در باره زندگانى على بنابىطالب(علیه السلام) نوشته شده است، «الغدير» بهترين كتابى است كه در اين زمينه به رشته تحرير در آمده، و در ميان اين همه آثار همانند خورشيد مىدرخشد و نورافشانى مىكند. در عظمت «الغدير» همين بس كه تاكنون، هر متفكر و دانشمندى، چه شيعه و چه سنى و چه از پيروان ساير اديان كه آن را با دقت مورد مطالعه قرار داده است، در برابر عظمت آن، به نشانه تواضع و فروتنى سر فرود آورده و زبان به تحسين اين اثر بزرگ و مؤلف دانشمند آن گشوده است.
اكنون نظر خوانندگان گرامى را به مواردى از اين ويژگيها جلب مىكنم:
1ـ شاهكار ادبى:
2ـ وحدت اسلامى:
وحدت پايدار پيروان مذاهب اسلامى در صورتى ميسر است كه برخاسته از شناخت و آگاهى و درك متقابل پيروان مذاهب، از اعتقادات و باورهاى مذهبى يكديگر باشد، و «الغدير» نيز دقيقا در راستاى تحقق اين عنصر وحدتآفرين، پديد آمده است.
از ديدگاه صاحب «الغدير» عامل ديگرى كه در ايجاد وحدت اسلامى از نقش مهمى برخوردار است، حسن ظن و مراعات انصاف و حقجويى از يك سو، و پرهيز از سوءظن و بدگمانى و بىانصافى از سوى ديگر است. اگر هر انسان عاقل و منصفى، در طرحى كه «الغدير» براى وحدت اسلامى ارائه مىكند با بىطرفى بينديشد، آن را به حال امت اسلامى سودمند و ضرورى تشخيص داده و به عنوان پايه و اساس درستى براى تحقق وحدت اسلامى، خواهد پذيرفت، چنانكه جمع كثيرى از دانشمندان اهل سنت پس از آگاهى از «الغدير»، اقدام مرحوم امينى را مورد تأييد قرار داده و بر آن صحه گذاردند.
متفكر و انديشمند ما علامه امينى، اظهارنظرهاى غير محققانه، سطحى و جاهلانه و گاه مغرضانه برخى از دانشمندان و نويسندگان اهل سنت نسبت به تشيع را عامل مهمى در جهت تفرقه امت اسلامى به شمار آورده و آن را مخل وحدت اسلام مىداند و راه از ميان برداشتن اين مانع را در آگاهى و شناخت درست آنان از منابع تشيع جستجو مىكند. يكى از اصلىترين هدفهاى «الغدير» چارهانديشى در جهت رفع سوءظنها و ارائه راهى براى ايجاد تفاهم و اتحاد در ميان امت اسلامى است.
3 ـ اثرى بىبديل:
4 ـ امين نقل:
5 ـ آموزگار نقد و دانشگاه نقدشناس:
نكته مهم آن است كه اين نقدها، نه از سر خصومت و دشمنى، بلكه از سر صدق و صفا و با هدف متحد ساختن صفوف امت اسلامى صورت گرفته است.
بعنوان مثال اگر علامه امينى، شخصيت و عملكرد افرادى مانند عمروعاص و معاويه يا افكار و انديشههاى افرادى مانند: ابنعبد ربه، ابن حزم اندلسى، عبدالكريم شهرستانى، ابنتميمه، و رشيد رضا و ... را مورد نقد قرار مىدهد، به خاطر آن است كه در پرتو نقد، و با نشان دادن انحرافات موجود در انديشه و عمل اين اشخاص، چهره واقعى آنها را به جامعه اسلامى بشناساند، تا كسى فريب سخنان غرضآلود آنان را نخورد. علامه امينى(رحمت االله علیه) پس از نقل و نقد مطالب تعدادى از آثار مغرضانه و سراسر اتهام برخى از پيشينيان اهل سنت مىگويد:
«اين بود نمونههايى از ياوهسراييهاى كتب قوم، بدون اينكه بخواهيم به طور كامل آنها را بررسى كنيم... تنها مقصود ما از نشان دادن اين نمونهها، توجه امت اسلامى به موجبات كينهتوزىها و دشمنىهاى آميخته با روحيات گروهى دشمنان دغل باز اهل بيت(علیه السلام) و دنبالهرويهاى متعصب آنان است تا در قبال طايفه بزرگى از امت (شيعه اهل بيت)، به اينگونه كتب و نوشتههاى آلوده مانند باطلگرايان و گمراهان شتابزدهاى كه نام برديم، اعتماد نكند. پيداست، وقتى خواننده، انگيزه خيانت آنان را بداند، او را مىرسد كه پيرامون مطالب موهن و بىاساس و نسبتهاى نارواى آنان تحقيق بعمل آورد.» (1)
مرحوم امينى، شخصيت و افكار شمار زيادى از اينگونه افراد را با شيوهاى كاملا تحقيقى و عالمانه، و با تكيه بر ادله محكم و غير قابل انكار، به نقد كشيده است، بگونهاى كه اگر مؤلفان و نويسندگان آن كتابها امروز زنده بودند و نقدهاى نيرومند علامه امينى را بر نوشتههاى خود مىديدند، از نوشته خود اظهار پشيمانى مىكردند.
در اين زمينه نيز «الغدير» بمنزله آموزشگاهى است و «امينى» بمنزله آموزگارى كه بهترين نوع «نقد» را به انسان مىآموزد. رسم مرحوم امينى(رحمت االله علیه) بر آن است كه در نقد نظريات حريف، در مسائل مهمى كه مورد اختلاف فريقين است، مانند مسأله جانشينى پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و مباحث مربوط به آن، هرگز بر منابع تشيع تكيه نمىكند، بلكه نقد خود را صرفا بر منابع گوناگون اهل سنت استوار مىسازد تا اينكه سخن حق او ضايع نشده و مورد قبول مخاطب قرار گيرد.
6 ـ ويژگيهاى نقد در الغدير:
الف) خستگىناپذيرى:
صاحب «الغدير» كار خود را در نقد، بر پايه صبر و بردبارى و متانت، بنا نهاده است. و سعى او بر آن است تا مسأله مورد نظر را بصورت جامع و با همه ابعاد و زواياى آن، نقد و بررسى كند. و هيچگاه در انجام رسالتى كه در جهت بيان حقايق بر عهده دارد احساس خستگى نمىكند. بعنوان نمونه بنگريد به نقد و پاسخ ايشان به «عبدالله قصيمى» در بحث «سلسله دروغگويان و حديثسازان».
«قصيمى» پس از اينكه رجال شيعه را متهم به جهل و دروغسازى مىكند، مىگويد: «و در ميان اهل سنت، كسى كه متهم به دروغسازى به خاطر دنيا و تقرب به اهل آن ... باشد وجود ندارد .» (2)
علامه امينى در پاسخ به ادعاى قصيمى، اگر چند نمونه از دروغ سازانش كه نامشان در منابع اهل سنت آمده و خود دانشمندان اهل سنت به حديثسازى و دروغپردازى آنها اعتراف و تصريح كردهاند را ذكر مىنمود، براى اثبات بىاساس بودن ادعاى آقاى «قصيمى» كافى بود ولى ايشان به اين مقدار اكتفا نكرده و از تعداد 700 نفر با نام و نشان ياد كرده از رجال احاديث اهل سنت كه به جعل حديث و دروغپردازى اشتغال داشتهاند.
مرحوم امينى هم زمان با ذكر نام و نشان آن 700 نفر، شمار كثيرى از دانشمندان بزرگ اهل سنت را نام مىبرد كه به دروغسازى اين 700 نفر اعتراف نموده و احاديث وارده از طريق آنها را فاقد ارزش و اعتبار اعلام داشتهاند». (3)
ب) استفاده از منابع مورد قبول اهل سنت:
«ايشان در تمامى موارد، نقدهاى خود را بر منابعى استوار ساختهاند كه مورد قبول مخاطبان اصلى «الغدير» يعنى اهل سنت، است. و بر اين اساس، باب هر گونه بهانهجويى را بر حريف بسته است».
ج) رعايت ادب علمى:
مؤلف «الغدير» در نقد انديشهها و افكار ديگران، همواره از متانت و ادب علمى سود مىجويد، و هرگز سخنان ياوه و بىاساس دروغپردازان، قلم او را از صراط مستقيم اعتدال خارج نمىسازد .
د) امانت در نقل:
وى در نقدهاى خود مىكوشد تا نخست سخن طرف را نقل نموده و آنگونه كه مقصود خود نويسنده آن است به طرح سخن او بپردازد، بدون آنكه هيچگونه دخل و تصرفى در آن روا داشته باشد و آنگاه به نقد آن مىپردازد.
ه) در نقد شبهات، همواره، بيش از حد نياز به القاءكننده شبهه پاسخ مىدهد، حسن اين اقدام اين است كه موجب مىشود تا خواننده «الغدير» بطلان شبهه، و نيز حقانيت پاسخهاى صاحب «الغدير» را با همه وجود باور كند، و در حقانيت تشيع، جاى هيچگونه شك و ترديدى براى او باقى نماند.
7 ـ نقد نقد:
1) مثلا در مواردى كه به روايات استفاده شده كه ممكن است كسى بگويد: فلان روايت كه امينى به آن استناد نموده ضعيف است، يا راوى ثقه نيست. مرحوم امينى هم صحت روايت و هم ثقه بودن راوى را اثبات نموده است، و آن را به تأييد عدهاى از صاحبنظران اهل سنت نيز رسانده است.
2) يك حديث را از طرق مختلف و با سلسله سندهاى متعدد، نقل نموده تا جاى هيچگونه شبههاى در صحت و واقعيت آن باقى نماند.
3) در هر مورد، به ذكر يك دليل اكتفا نمىكند، بلكه ادله فراوانى از ديدگاههاى مختلف، براى اثبات مدعاى خود اقامه نموده است كه نمونه آن (در بحث در سلسله دروغگويان و حديثسازان) گذشت.
4) در نقل مطالب از متون و منابع اهل سنت، به يك يا دو كتاب اكتفا ننموده، بلكه به منابع متعددى استناد نموده، و گاه دهها و يا صدها دليل براى اثبات مدعاى خود ذكر مىكند، و خواننده، وقتى به دقت آن را مورد مطالعه قرار دهد به صحت آن اطمينان حاصل خواهد نمود .
8 ـ منابع اهل سنت تكيهگاه اصلى الغدير:
9 ـ اهل سنت بر سر دوراهى:
يا بايد «الغدير» را بپذيرند و يا از پذيرفتن آن خوددارى كنند، اگر بپذيرند، لازمهاش آن است كه تغيير عقيده داده و به مكتب اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) روى آورند، و از امام على بنابىطالب (علیه السلام) بعنوان نخستين جانشين بر حق پيامبر، و فرزندان معصوم آن حضرت(علیه السلام) آنگونه كه مورد نظر پيامبر اسلام است، پيروى كنند، كه البته اين يك راه عاقلانه و هوشمندانه است ، كه برخى از دانشمندان روشنضمير و آگاه اهل سنت، پس از مطالعه «الغدير» و ديگر آثار پر مغز، تشيع برگزيدهاند. و اما اگر «الغدير» را نپذيرند، بايد از بسيارى از منابع و كتابهاى معتبر خود دست بشويند. چون كتاب «الغدير» با استفاده از هزاران جلد از منابع دست اول و مورد قبول اهل سنت به رشته تحرير درآمده است. چون آنان نمىتوانند براى هميشه در مقابل «الغدير» سكوت اختيار كنند، چرا كه عصر ما، عصر تبادل افكار و انديشهها و پيشرفت شتابنده علم و آگاهى در ميان طبقات مختلف جامعه، بخصوص در بين طبقه تحصيلكرده و نسل جوان است، و آگاهى يافتن آنان از اين كتاب اين سؤال را مطرح خواهند نمود كه چرا عالمان و دانشمندان اهل سنت، در برابر كتابى با اين عظمت و با ارزشى علمى و تحقيقى، كه به نقد عقايد آنها پرداخته، اظهار نظر نكرده و سكوت اختيار كردهاند؟
10 ـ آميختگى «الغدير» با «قرآن كريم»:
علامه، در تمامى اين سرآغازها، همه گفتنىهاى لازم را در قالب آيات كلام خداوند، و از زبان قرآن بيان داشته است. بدون آنكه سخن ديگرى به آن آميخته باشند، در پايان بسيارى از مباحث نيز يك يا چند آيه از آيات قرآن كريم را با رعايت مناسبت و ظرافتى خاص، و در مقام نتيجهگيرى آورده است.و اين ميسر نيست مگر در پرتو آشنايى عميق و گسترده ايشان با قرآن كريم. به همين دليل مىتوان «الغدير» را يك اثر قرآنى دانست كه با دقت و ظرافت فوق العادهاى با قرآن عجين گشته است.
11 ـ محبت اهل بيت:
12 ـ مرد دين و كتاب سياست:
13 ـ «الغدير» دايرة المعارفى بزرگ:
بسيارى از علما و دانشمندانى كه بر «الغدير» تقريظ نوشتهاند و يا در باره عظمت و جذابيتهاى آن اشعارى سرودهاند، به اين حقيقت مهم اعتراف نمودهاند.
14 ـ «الغدير» محل تلاقى دانشهاى مختلف:
مؤلف «الغدير» وقتى به «تفسير» و تحليل آيات قرآن مىپردازد چنان با مهارت و ژرفانديشى به اين امر مبادرت مىورزد كه گويى همه عمر خويش را در تفسير قرآن كريم صرف نموده است .
وقتى به نقل و تجزيه و تحليل و نقد «حديث» مىپردازد، مىپندارى، همه عمر خويش را مصروف اين رشته از علم داشته است.
وقتى وارد عرصه «علم رجال» و مباحث رجالى و تحليلى زندگى رجال حديث، و ياشعراى «غدير» مىشود و زواياى مختلف زندگى، انديشه و آثار آنان را مورد بررسى قرار مىدهد كه گويى خود با آنان مىزيسته است.
در مباحث «تاريخى» او را مورخى متبحر و تمامعيار مىيابى كه احاطه و اطلاعات وسيع خود را در زمينه تاريخ، در كتاب بزرگ خود «الغدير» به خدمت گرفته است. در پاسخگويى به شبهات فقهى خصم، فقيهى است متبحر كه علاوه بر فقه مذهب اهل بيت(علیه السلام)، بر فقه مذاهب چهارگانه اهل سنت نيز احاطه دارد و در وقت لزوم از آن بهره مىبرد. و از همه مهمتر، وقتى به مباحث كلامى مىپردازد، نخست براهين خصم را نقد نموده و آنگاه، خود به استدلال مىپردازد و در اين راه چنان با دقت و قوت و هوشمندى عمل مىكند كه گويى تنها رشته تخصصى او رشته «كلام تطبيقى» است، و همه عمر پر بركت خود را صرف اين رشته از دانش نموده است.
مرحوم امينى، اين همه را با دقت و مهارت در خور تحسين با هم درآميخته است. و اين نشان دهنده تبحر او در همه اين فنون است و اينكه او همه اين فضائل و زيباييها را در وجود خويش متبلور ساخته است.
15 ـ بيستهزار عنوان كتاب:
16ـ الغدير براى دو كس تعجبآور است:
17ـ جداسازى مطالب:
اما «الغدير» از اين جهت نيز مستثنى است، و مطالب آن به خوبى از هم تفكيك شده و متمايز گشته است.
18ـ روشى ايدهآل در اقامه دليل:
او گرچه پيرامون يك موضوع، ادله فراوانى اقامه مىكند، اما از آنجا كه براى اين مقصود، اسناد و مدارك فراوانى را به شهادت طلبيده، و نوشته خود را به آنها مستند ساخته است، تنوع و جذابيت مباحث در حدى است كه هرگز خواننده را خسته نمىكند.
سطر سطر اثر ارزشمند «الغدير» سرشار است از نكات تازه و خواندنى، و تحليلهاى دقيق و نكات آموزنده بگونهاى كه خواننده هر لحظه خود را در مقابل نكات تازهاى مىبيند؛ حسن اين اقدام هوشمندانه اين است كه موجب مىشود تا مطالبى كه ممكن است در بدو امر براى خواننده بعيد جلوه نموده و پذيرش آن دشوار باشد، آرام، آرام به خوبى روشن شده و جلوهگر شود، و خواننده، آن حقيقت را با همه وجود باور كند.
19ـ الغدير اثرى متعلق به بينالملل اسلامى:
20 ـ پشتوانههاى برتر:
الغدير بهترين دفاعى است كه در طى 14 قرن كه از حيات اسلام و تشيع مىگذرد، از تشيع و مكتب اهل بيت(علیه السلام) به عمل آمده است. نيز در ميان هزاران عنوان كتاب كه در باره زندگانى على بنابىطالب(علیه السلام) نوشته شده است، «الغدير» بهترين كتابى است كه در اين زمينه به رشته تحرير در آمده، و در ميان اين همه آثار همانند خورشيد مىدرخشد و نورافشانى مىكند. در عظمت «الغدير» همين بس كه تاكنون، هر متفكر و دانشمندى، چه شيعه و چه سنى و چه از پيروان ساير اديان كه آن را با دقت مورد مطالعه قرار داده است، در برابر عظمت آن، به نشانه تواضع و فروتنى سر فرود آورده و زبان به تحسين اين اثر بزرگ و مؤلف دانشمند آن گشوده است.
پىنوشتها:
1ـ الغدير، ج 3، ص 248 و ترجمه فارسى، ج 6، ص .68
2ـ الغدير (ترجمه فارسى)، ج 10، ص .10
3ـ بنگريد به الغدير (ترجمه فارسى)، ج 10، ص 113 ـ .116
مأخذ: مجله كوثر