نقش امام عسکری (ع) در نظریه اصلاح جهانی و رهبر منتظر آن

وظیفه ای سخت و مهم در ارتباط با مهدویت بر دوش امام عسکری (ع) بود که با مسئولیت ائمه پیشین تفاوت بسیار داشت. امامان قبل از ایشان فقط به بیان حسب و نَسَب به اهداف امام و نشانه های ظهورش اکتفا می کردند، اما امام
دوشنبه، 22 مهر 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقش امام عسکری (ع) در نظریه اصلاح جهانی و رهبر منتظر آن
نقش امام عسکری (ع) در نظریه اصلاح جهانی و رهبر منتظر آن

نویسنده: سید نذیر یحیی الحسنی
مترجمان: ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی



 

مقدمه

وظیفه ای سخت و مهم در ارتباط با مهدویت بر دوش امام عسکری (ع) بود که با مسئولیت ائمه پیشین تفاوت بسیار داشت. امامان قبل از ایشان فقط به بیان حسب و نَسَب به اهداف امام و نشانه های ظهورش اکتفا می کردند، اما امام عسکری دو وظیفه بر عهده داشت.
اول: اثبات ولادت مهدی (عج) برای آیندگان و رفع شبهاتی که در این باب مطرح می شد.
دوم: حفاظت از جان او در برابر حکومت های مستبد و کوشش برای پنهان نگه داشتن ولادت او.
این دو وظیفه مهم به لحاظ اجتماعی با یکدیگر در تعارض است، در حالی که وظیفه اول ایجاب می کند که وجود و ولادت مهدی (عج) اثبات و علنی شود، وظیفه دوم مستلزم آن است که وجودش پنهان بماند و اسرارش بر ملا نگردد.
در این مقاله خواهیم دید که با وجود اوضاع نامناسب سیاسی و موضع گیری امام عسکری در برابر خلفای معاصرش، امام چگونه توانست ولادت او را به اطلاع یاران خاص و نزدیکان برساند و شیوه عملی که امام برای هماهنگی میان آن دو وظیفه مهم پیش گرفت چه بود.

اعلام خبر ولادت از سوی امام عسکری (ع)

امام عسکری (ع) به فضل درایت و علم خود توانست دیوار اضطرابی را که دشمنان درباره ولادت امام دوازدهم برآورده بودند و امام را در تنگنایی دشوار قرار داده بود، فرو ریزد و خبر این ولادت را به اطلاع شیعیان خاص و بستگان خود برساند و این امر را برای نسل های آینده معلوم و اثبات کند و ریشه شک و تردید را از بیخ برکند.
ثقة الاسلام کلینی از محمد بن یحیی (ثقه)(1) به نقل از محمد بن اسحاق، راوی مشترک رازی و اشعری (2) که هر دو ثقه و مورد اعتماد هستند (3) و او از ابوهاشم جعفری (ثقه) (4) آورده است که گفت: به ابومحمد (ع) گفتم: جلالت شما مانع از آن است که از شما سوال کنم، آیا اجازه می دهید سؤالی بپرسم؟ امام فرمود: بپرس. عرض کردم: آیا شما فرزند دارید؟ فرمود: بلی.
ثقة الاسلام به نقل از علی بن محمد (ثقه) (5) و او از محمد بن علی بن هلال (ثقه) (6) می گوید: «ابو محمد (ع) دو سال قبل از رحلت نامه ای به من فر ستاد که در آن از جانشین خودش به من خبر داده بود». (7)
محمد بن عبدالجبار می گوید: «به سرورم حسن بن علی (ع) گفتم: یابن رسول الله، قربانت گردم، دوست دارم بدانم که بعد از شما، امام و حجت خدا در میان مردم کیست؟ فرمود: "امام و حجت خدا بعد از من فرزندم، همنام رسول الله است". (8)
شیخ طوسی در خبری طولانی در کتاب غیبت به نقل از گروهی از شیعیان از جمله علی بن بلال و احمد بن هلال و محمد بن معاویه بن حکیم و حسن بن ایوب بن نوح آورده که گفتند: ما چهل نفر بودیم که نزد ابومحمد حسن بن علی (ع) رفتیم تا درباره حجت و امام بعد از او سؤال کنیم، عثمان بن سعید بن عمرو العمری برخاست و گفت: ای فرزند رسول خدا، می خواهیم چیزی بپرسم که شما به آن عالم تر هستید. امام به عثمان فرمود: بنشین، عثمان به حالت خشم برخاست تا برود، امام فرمود: هیچ کس نباید خارج شود. کسی از ما بیرون نرفت. امام به عثمان عتاب کرد و سپس برخاست و فرمود: آیا بگویم برای چه آمده اید؟
گفتند: بله ای فرزند رسول خدا. فرمود: آمده اید تا از حجت و امام پس از من بپرسید. گفتند: همین طور است. در همین حال پسر بچه ای زیبا رو که به ابومحمد شباهت بسیار داشت وارد شد. اما فرمود: این امام بعد از من و جانشین من در میان شماست. (9)
احادیث دیگری نیز هست که در آن ها امام عسکری به تصریح یا تلویح از فرزندش نام برده تا این امر را برای مردم اثبات نماید. آنچه از این احادیث بر می آید این است که حکومت وقت علاوه بر مهدی، شخص امام عسکری را نیز زیر نظر داشت؛ امام سخنی دارد که گواه این مدعاست. ایشان می گوید: «در این اندیشه اند که مرا بکشند تا نسل من قطع شود». (10)

اوضاع سیاسی در شب ولادت امام (عج) و فردای آن

روایت تاریخی می گوید امام عسکری (ع) معاصر سه تن از خلفای عباسی یعنی معتزّ، مهتدی و معتمد بوده است. نتیجه طبیعی قیام های علویان این بود که رابطه پیشوای خاندان علوی با این خلفا به نهایت تیرگی و بحران رسیده بود و خلفا نیز عناصر فرصت طلب و عوامل خود را در این خاندان نفوذ می دادند و به همین علّت با امام عسکری و شیعیانش بنای دشمنی نهاده بودند و آن ها را تعقیب می کردند، گروهی را می کشتند و عده ای دیگر را به حبس می کشیدند و سایران آواره کوه و بیابان شده بودند.
معتز عباسی برادرش مستعین را به کمک ترکان کشت و هنگامی که سر برادرش را نزد او آوردند مشغول شطرنج بود. معتزّ، امام عسکری (ع) را چندین بار زندانی کرد و کار او را در زندان به یکی از افراد شرور، یعنی صالح بن وهب سپرد که صالح خود به این امر اعتراف کرده است. (11) معتزّ به این بسنده نکرد بلکه بار دیگر امام را نزد علی بن اوتامش، که بنا به گفته شیخ مفید علناً با آل محمد دشمنی می ورزید، زندانی کرد. (12)
وقتی معتزّ از حبس امام نتیجه ای نگرفت و دریافت که حبس و زندان برای مقابله با امام (ع) که دشمن سرسخت عباسیان بود کارایی ندارد، تصمیم به قتل امام گرفت، اربلی می گوید: «چون معتزّ به سعید حاجب دستور داد که امام ابو محمد (ع) را به کوفه ببرند، ابوهیثم به امام نوشت: فدایت شوم، خبری به ما رسیده که ما را نگران کرده است. امام در پاسخ نوشت: سه روز دیگر فرج شما حاصل خواهد شد، که در روز سوم معتزّ به قتل رسید». (13)
ابن شهر آشوب می گوید: «معتزّ به سعید حاجب سفارش کرده بود که ابومحمد را به کوفه ببرد و در بین راه گردن بزند». (14)
مهتدی نیز علویان را تهدید کرده و گفته بود: «به خدا قسم آن ها را از روی زمین بر می اندازم». (15)
این کینه توزی به قتل ده ها نفر و شکنجه شماری دیگر در زندان ها انجامید و چون نوبت امام رسید، بنا به گفته ابوهاشم او را حبس کرد، ابو هاشم می گوید: من در زندان مهتدی بن واثق با ابو محمد (ع) بودم. (16)
معتمد به حبس امام و آزار و شکنجه ایشان اکتفا نکرد، بلکه در میان سیاه چال ها بر او جاسوس گماشته بود، این کار زمانی بود که امام را به همراه برادرش جعفر، به زندان علی بن جریرن انداخته بود و اخبار او را از علی بن جرین می گرفت تا ببیند امام در داخل زندان چه می کند و به این هم قانع نشد و امام را نزد یحیی بن قتیبه که خیلی نسبت به امام سخت گیر بود، زندانی کرد. (17)
این سخت گیری ها نسبت به امام با تعقیب علویان و حبس و قتل آنان همراه بود. اصفهانی از سیزده نفر از شخصیت های علوی نام می برد که در روزگار امام عسکری در زندان به قتل رسیده اند. (18)
و از هفده نفر دیگر نیز یاد می کند که در زمان امام عسکری (ع) بیرون از زندان و به دست حکومت کشته شده اند. (19) علاوه بر این ها، تهدید و ارعاب مسلمین در دوره زندگی امام عسکری رواج داشت و معتمد بسیاری از علویان از جمله احمد بن محمد بن عبدالله بن ابراهیم که از خاندان پاک علوی بود، بنا به تصریح ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین سر برید و سرش را نزد آنان فرستاد. (20)
این ها بخش کوچکی از گرفتاری های علویان در زمان امام عسکری (ع) بود، این وضع، امام (ع) را در موقعیتی قرار داده بود که می بایست روشی کاملاً محتاطانه پیش گیرد تا ولادت و جا و مکان امام مهدی افشا نگردد. این مطلب را در فصل آینده با عنوان فعالیت های سیاسی امام عسکری (ع) پی خواهیم گرفت.

روش فعالیت های سیاسی امام عسکری (ع)

امام عسکری با وجود شرایط خطرناک و نامناسب سیاسی موفق شده بود با یارانش ارتباط برقرار کند و مسئله ولادت امام مهدی را به آنان ابلاغ نماید. روایات تاریخی حاکی از آن است که امام عسکری به سبب مسئولیت رهبری که بعد از پدرش امام هادی بر عهده او بود، پیوسته با اصحاب خود ارتباط داشت. با اندکی تأمل می توان شیوه ایشان را در این برقراری ارتباط دریافت. امام می گوید: «پروردگارا، فتنه های انحراف آمیز ما را در میان گرفته و پرده های تحیّر آویخته و خواری و ذلّت ما را در هم کوفته و کسانی بر ما حکم می رانند که بر دینشان اعتماد نیست، اینان حق ما را به ستم از ما گرفته اند و احکام دین تو را تعطیل کرده اند و در نابودی بندگانت و تباهی مُلک تو می کوشند... ». امام در ادامه می گوید: «با حقوق یتیمان و بیوه زنان آلات لهو و طرب می خرند و اهل ذمّه بر گرده مؤمنان حکم می رانند و فاسقان متولی امور مردم اند، هیچ کس از ما حمایت نمی کند تا مانع نابودی ضعیفان گردد و هیچ حاکمی نیست که به دیده رحمت به آنان بنگرد و هیچ دلسوزی نیست که شکم گرسنه ای را سیر کند، مردم، درماندگان دیار تباهی و اسیران بینوا و همدم مصیبت و خواری اند». (21)
امام عسکری در این کلام عصر پر از حوادث دردناک خود را که بد دینان بر آن حکم می رانند و امّت را گرفتار حیرت و تفرقه کرده اند، توصیف می کند. در چنین اوضاعی امام با احتیاط کامل و هوشیاری عمل می کند، به گونه ای که دشمن نمی تواند در دژی که امام برای حمایت از خود و شیعیانش بنا کرده بود نفوذ کند.
ابن شهر آشوب در مناقب به نقل از داود الاسود می گوید: امام عسکری (ع) عصایی به من داد و فرمود: «آن را به عمری بده»، در راه عصا شکست، دیدم در وسط آن نامه ای است، ابن اسود می گوید: امام پس از این که ماجرا شکستن عصا و وقایع میان راه را به من خبر داد، فرمود: «وقتی ببینی کسی به ما دشنام می دهد، به راهت برو، مبادا به عنوان شیعه ما پاسخ دهی یا خود را به او معرفی کنی، چون ما در شهر و دیار بدی زندگی می کنیم. تو به راه خود برو زیرا اخبار و احوال تو به ما می رسد، این را بدان». (22)
بنابراین، حرکت امام کاملاً سرّی بوده است به طوری که کار به جایی می رسد که امام در پایان خبر، به داود بن اسود هشدار می دهند تا در انجام مسئولیت خود از برخورد با عوامل حکومت بنی عباس بپرهیزد.
امام عسکری (ع) به این بسنده نکرد و به اصحابش سفارش می کرد: «احدی نباید به من سلام کند یا با دست به من اشاره نماید، چون شما بر جان خود ایمن نیستید». (23)
امام راه شرفیابی اصحابش به حضور خود را این گونه بیان می کند: «آگاه باشید که برای دیدار من باید در تاریکی شب گرد آیید». سید مرتضی می گوید: ابومحمد به اصحاب و شیعیانش پیغام می فرستاد و می فرمود: «در تاریکی شب به فلان جا و خانه فلان کس بروید، مرا آن جا خواهید یافت». (24)
محمد بن عزیز بلخی می گوید: وقتی امام عسکری (ع) به باب العام در سرّمن رای می رفت، من ایستاده بودم و با خود می گفتم: اگر با صدای بلند بگویم ای مردم، این حجت خدا بر شماست، او را بشناسید؛ مرا خواهند کشت. او در ادامه می گوید: وقتی امام عسکری به نزدیکی من رسید، به او نگاه کردم به من فرمود: «اگر این راز را افشا کنی، هلاک خواهی شد»، سپس فرمود: «دو راه بیشتر وجود ندارد؛ کتمان سِرّ و کشته شدن، بنابراین جان خود را حفظ کنید». (25)
این بیانات و سفارش ها موجب می شد که گاهی اصحاب امام هنگام نقل روایت، نام امام را به صراحت بر زبان نیاورند؛ این شرایط برای امام عسکری (ع) روی داده است، اردبیلی می گوید: «هر حدیثی که به نقل از "الرجل" روایت شده، منظور از آن "رجل"، امام عسکری است». (26)
این روزگار پر از ستم و انحراف بود و کسانی زمام حکومت را در دست داشتند که در امور دین و دنیا قابل اعتماد نبودند و این حقیقت بر امام و اصحاب و انصارش روشن بود، از این رو نمی توانستند با وجود خیانت بعضی از خویشاوندان، به همه اطلاعات درباره امام مهدی دسترسی پیدا کنند.

تئوری غیبت

امام حسن عسکری (ع) به عنوان نظریه پرداز بی واسطه غیبت فرزندش محمدالمهدی (عج) دست به کار شد و اصول نظری آن را به صبر و هشیاری و احتیاط و پرهیز از فتنه هایی که گاه و بی گاه انسان با آن مواجه می شود، آراست، به خصوص که مسئله غیبت چیزی نیست که قبول آن آسان باشد، این مطلب در نامه امام به علی بن حسین بن بابویه قمی دیده می شود، در آن نامه چنین آمده است: «باید صبر و انتظار فرج پیشه کنی، پیامبر فرموده: "بهترین کار امت من ، انتظار فرج است. شیعیان ما همواره اندوهگین خواهند بود تا فرزندم که پیامبر ظهور او را بشارت داده، ظهور کند و زمین را همان گونه که پر از جور و ظلم شده باشد، پر از عدل و داد کند"، ای شیخ من، ای ابوالحسن علی، صبر پیشه کن و تمام شیعیان مرا امر به صبر نما، چون زمین از آنِ خداست و به هر کس از بندگانش بخواهد به ارث می دهد و عاقبت نیکو از آن پرهیزکاران است». (27)
امام هنگامی که حجت را بر یارانش معرفی کرد، آنان را به تحمل مسئولیتشان تشویق کرد. معاویة بن حکیم و محمد بن ایوب بن نوح و محمد بن عثمان العمری می گویند: در منزل ابومحمد حسن بن علی (ع) بودیم، او فرزندش را به ما که چهل نفر بودیم نشان داد و فرمود: «این، بعد از من امام شما و جانشین من است، از او پیروی کنید و بعد از من در دین خود دچار تفرقه نشوید که هلاک خواهید شد. اما شما از امروز به بعد او را نخواهید دید»، ما از نزد او رفتیم و هنوز چند روزی نگذشته بود که ابومحمد (ع) درگذشت. (28)
امام از اختلافی که میان پیروان و یارانش روی خواهد داد، خبر داد و فرمود: «در سال 260 ق بین شیعیان من تفرقه می افتد». (29)
امام عسکری (ع) زمینه تعیین نواب و سفرای امام عصر (ع) را فراهم کرد تا شیعیان از طریق آن ها جواب سؤالات خود را از امام دریافت کنند. قبل از ایشان، پدرش امام هادی (ع) به همین ترتیب عمل کرد تا مفهوم غیبت را برای انصار خود تبیین کند. شاید دخالت حکومت بنی عباس در تجهیز و کفن و دفن امام عسکری به خاطر رواج قضیه غیبت در میان گروه های مختلف مردم بوده باشد. احمد بن عبیدالله بن خاقان می گوید: وقتی ابومحمد بیمار شد، پدرم کسی را نزد من فرستاد و پیغام داد که ابن ارضا بیمار شده است و خود سواره به دارالخلافه رفت و در حالی که پنج نفر از خادمین و مورد اعتماد خلیفه با او بودند به سرعت بازگشت... پدرم به خدّام دستور داد که ملازم و مراقب خانه ابومحمد باشند و اوضاع و احوال او را زیر نظر بگیرند... دو روز بعد خدّام به پدرم خبر دادند که حال ابومحمد رو به ضعف و وخامت نهاده است. پدرم سوار اسب شده به ملاقات وی رفت و به اطبا دستور داد مراقب حال او باشند و کسی را در پی قاضی القضات فرستاد و او را احضار کرد و به او دستور دادا ده نفر از افرادش را انتخاب کند و به منزل ابومحمد (ع) بفرستد تا شب و روز در کنار او باشند، این افراد تا زمان درگذشت
ابومحمد در منزل او بودند و پس از رحلت امام، به تجهیز او پرداختند و بازارها تعطیل شد و پدرم به همراه بنی هاشم و سایر مردم به تشییع جنازه امام آمدند، خلیفه به ابوعیسی بن متوکل دستور داد بر جنازه اش نماز بخواند، چون جنازه را به زمین نهادند، او صورت امام را باز کرد و به بنی هاشم و علویان و عباسیان و فرماندهان و کاتبان، قضات و فقها نشان داد و گفت: این حسن بن علی بن محمد بن الرضا است... . (30)
این دخالت دستگاه حاکمه که قضات را بر خانه او گمارد و صورت او را باز می کنند و به صاحب منصبان و خویشاوندان امام نشان می دهند، حاکی از ماجرایی سرّی است و شاید برای این بوده که از رواج اندیشه غیبت امام عسکری (ع) جلوگیری کنند. این امر از رواج اندیشه غیبت در میان گروه های مختلف آن روزگار پرده بر می دارد.
دستگاه حاکمه وقتی به خانه امام یورش بردند و از مولود موعود چیزی نیافتند، همه جا را در پی او گشتند و خداوند او را از چشم ها پنهان کرد و مفهوم غیبت از دیدگاه بنی عباس، مصداق عینی نیافت تا با این رفتاری که با جنازه امام عسکری پیش گرفتند نتوانند جبهه دیگری برای مبارزه با امامت بیابند، والله اعلم بحقایق الامور.

پی نوشت ها :

1- نجاشی می گوید: او مردی ثقه، خبره و کثیر الحدیث است، رجال نجاشی، ص 353، حدیث 946 .
2- معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 2، ص 43 .
3- رجال نجاشی، ص 91، حدیث 225؛ رجال طوسی، ص 383، حدیث 5643 .
4- رجال نجاشی، ص 156، حدیث 411؛ رجال طوسی، ص 375، حدیث 5553 .
5- معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، ج 12، ص 127، حدیث 8384 .
6- رجال طوسی، ص401، حدیث 5888 .
7- اصول کافی، ج 1، ص 389، حدیث 1 .
8- اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 7، ص 137 .
9- الغیبة، ص 217.
10- کفایة الاثر فی النصّ علی الائمة الانثی عشر، ص 293 .
11- اصول کافی، «باب 124»، ج 1، ص 578، حدیث 23 .
12- الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 329 .
13- کشف الغمة فی معرفة الائمة، ج 3، ص 212 .
14- مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 464 .
15- اصول کافی، «باب 124»، ج 1، ص 576، حدیث 16 .
16- الغیبة، طوسی، ص 134 .
17- مناقب آل ابی طالب، ج4، ص 462 .
18- مقاتل الطالبین، ص 535 - 539 .
19- همان، ص 434 - 456 .
20- همان، ص 536 .
21- مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 86 .
22- مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 460 - 461 .
23- بحارالانوار، ج50، ص 269 .
24- عیون المعجزات، ص 140 .
25- اثبات الوصیة للامام علی بن ابی طالب، ص 251 .
26- جامع الرواة، ج2، ص 408 - 462 .
27- مسند امام العسکری (ع)، ص 19 - 152 .
28- کمال الدین و تمام النعمة، ص 435 .
29- همان، ص 408 .
30- اصول کافی، ج 1، ص 505 .

منبع :الحسنی، سید نذیر یحیی، 1389،مصلح جهانی، ابراهیم خاکپور و سید محمد صالحی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما