متعه حج چیست؟
منظور از متعه حج این است که انسان در ماه های حج به قصد انجام تمتّع از میقات، لباس احرام بپوشد، سپس به خانه خدا بیاید و طواف کند و پس از سعی بین صفا و مروه، تقصیر نماید(1) و از احرام درآید. آن گاه در همان سفر، دوباره از مکه لباس احرام بپوشد و مُحرِم شود؛ هرچند بهتر است که از مسجد الحرام مُحرِم شود. سپس به سوی عرفات و مشعرالحرام برود و اعمال حج را تا پایان به جای آورد.با این اقدام، حج تمتّع و عمره آن را انجام داده است. واژه «متعه » به معنای بهره و لذت بردن است. از آن جا که در این نوع حج، انجام امور ممنوع در حال احرام و لذّت بردن ها، در فاصله زمانی میان دو احرام مباح می شود، از آن به متعه ی حج یاد می شود.
تحریم دو متعه و موضع گیری حضرت علی علیه السلام
آن گاه که عمر بن خطاب دو حکم حلال خدا را تحریم کرد امیرمؤمنان علی علیه السلام؛ آن پاسدار شریعت پاک و حامی سنّت گرامی پیامبر در برابر آن موضع گیری کردند.در این زمینه احمد بن حنبل و مسلم نیشابوری روایاتی را نقل کرده اند؛ بنابرنقل احمد، عبدالله بن شفیق گوید: عثمان از متعه منع می کرد و علی علیه السلام به انجام آن دستور می داد. عثمان به علی علیه السلام گفت: تو چنین و چنان هستی.(2)
علی علیه السلام فرمود: تو نیک می دانی که ما در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به همراه ایشان متعه می نمودیم.
عثمان پاسخ داد: بلی، اما هراسان بودیم.(3)
در روایت دیگر سعید بن مسیّب می گوید:
روزی علی علیه السلام و عثمان در منطقه ای به نام «عسفان» گرد آمدند. عثمان از ازدواج موقّت و متعه ی حج منع می کرد؛ علی علیه السلام به او فرمود: چرا از امری که رسول خدا صلی الله علیه و آله انجام داده مردم را منع می کنی؟!
عثمان گفت: بگذار به حال خودمان باشیم.(4)
در روایت دیگری مروان بن حکم می گوید: عثمان و علی علیه السلام را دیدم در حالی که عثمان از متعه ی حج؛ یعنی جمع میان عمره و حج، منع می کرد. هنگامی که علی علیه السلام او را دید با صدای بلند به عمره و حج تمتّع لبیک می گفت و می فرمود:
ما کنت لأدع سنّة النبی صلی الله علیه و آله لقول أحد؛ (5)
هیچ گاه سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله را به جهت سخن کسی رها نخواهم کرد.
تحریم دو متعه و موضع گیری بزرگان صحابه
بزرگان صحابه نیز دیدگاه حضرت علی علیه السلام را تأیید کرده اند که اینک به چند تن از آنان اشاره می نماییم:ابن عباس
یکی از اصحابی که دیدگاه عمر را رد کرده، ابن عباس است.احمد بن حنبل در مسند خود این گونه نقل می کند:
روزی ابن عباس گفت: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله متعه ی حج را انجام دادند.
عروه بن زبیر گفت: ابوبکر و عمر متعه ی حج را منع کردند.
ابن عباس ضمن تحقیر او گفت: عروه کوچک چه می گوید؟
عروه گفت: می گویم: ابوبکر و عمر متعه ی حج را منع کردند.
ابن عباس پاسخ داد: من آنان را هلاک شده می بینم. من می گویم: پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه گفته است، او می گوید: ابوبکر و عمر مردم را از این حکم باز داشتند! (6)
سعد بن ابی وقّاص
سعد بن ابی وقّاص نیز نظر عمر را نپذیرفته است. ترمذی در سنن خود چنین می نگارد:محمّد بن عبدالله بن حارث بن نوفل می گوید:
سعد بن ابی وقّاص و ضحّاک بن قیس درباره متعه ی حج سخن می گفتند، ضحّاک بن قیس گفت: هیچ شخصی جز آن که به شرع و حدود خداوند جاهل است این کار (متعه حج) را انجام نمی دهد.
سعد گفت: چه بد گفتی ای برادرزاده؟
ضحّاک گفت: عمر بن خطّاب از این عمل منع کرده است.
سعد پاسخ داد: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله این عمل را انجام داده است و ما به پیروی از ایشان انجام داده ایم.
ترمذی پس از نقل این روایت می گوید: سند این حدیث، صحیح است. (7)
ابوموسی اشعری
صحابی دیگری که از دیدگاه عمر سرباز زده، ابوموسی اشعری است. احمد بن حنبل در مسند خویش می گوید:ابوموسی همواره به جواز متعه ی حج فتوا می داد. روزی مردی به او گفت: در پاره ای از فتواها تجدید نظر کن؛ زیرا تو نمی دانی که امیرالمؤمنین عمر درباره مناسک حج فتوایی تازه داده است!
بعد از آن ابوموسی، با عمر ملاقات کرد و از او درباره ی این مسئله پرسید.
عمر پاسخ داد: می دانم که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را انجام داده و صحابه نیز به پیروی از او انجام داده اند، اما من دوست نداشتم که مسلمانان (از متعه ی حج خارج شوند و) زیر همین درختان اراک (8) با زنان هم بستر شوند، سپس با سرها و موهای خیس به حج بیایند. (9)
جابر بن عبدالله انصاری
جابر بن عبدالله انصاری نیز از صحابی مخالف دیدگاه عمر درباره متعه ی حج است. مسلم در صحیح خود و دیگران چنین نقل می کنند:ابی نضره می گوید: ابن عباس همواره به جواز متعه ی حج حکم می کرد. امّا ابن زبیر از این کار باز می داشت. این مسئله را نزد جابربن عبدالله انصاری بازگو کردم.
جابر پاسخ داد: احادیث به دست من در بین مردم دایر و شایع شده است. ما به پیروزی از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله متعه ی حج را انجام می دادیم؛ ولی هنگامی که عمر به خلافت رسید گفت: خداوند هرچه را که می خواست، برای پیامبرش حلال می نمود، قرآن نیز در جایگاه خود نازل شده است؛ اما اکنون حج را از عمره (متعه ی حج) جدا کنید و ازدواج موقّت با زنان را نیز کنار بگذارید؛ زیرا من هر مردی را که بدانم با زنی ازدواج موقّت کرده، سنگسار خواهم کرد.(10)
عبدالله بن عمر
عبدالله پسر عمر بن خطّاب نیز با حکم پدرش مخالفت کرده است. ترمذی می گوید: از عبدالله بن عمر در مورد متعه حج سؤال شد.عبدالله در پاسخ گفت: متعه حج حلال است.
پرسش گر گفت: پدرت آن را منع کرده بود؟
عبدالله گفت: اگر پدرم منع کرده باشد و رسول خدا صلی الله علیه و آله جایز دانسته، آیا فرمان پدرم قابل پیروی است یا فرمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله؟
آن مرد گفت: البته فرمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله.
عبدالله بن عمر گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله خود این عمل را انجام داده بود.(11)
عمران بن حصین
بنابر نقل ابن عبدالبرّ در کتاب الاستیعاب و ابن حجر عسقلانی در کتاب الإصابه، عمران بن حصین از بزرگان صحابه و فقها بوده است.(12)وی حتی در واپسین روزهای بیماری خود که به مرگش انجامید به شدت از دیدگاه عمر انتقاد می نمود. مسلم روایتی را این گونه نقل می کند:
مطرف می گوید: عمران بن حصین در دوران بیماریش که به مرگ وی انجامید، مرا خواست وگفت: من سخنی چند به تو می گویم چه بسا که خداوند آن ها را برایت سودمند قرار دهد. اگر من زنده ماندم این سخنان را پیش کسی بازگو مکن! (13) ولی اگر از دنیا رفتم، به دلخواه خود عمل کن.
آن گاه گفت: فرشتگان به من سلام و درود فرستادند و بدان که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله میان حج و متعه ی آن را جمع کرد و در این باره آیه ای در کتاب خدا نازل نشد و رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز از این کار نهی نفرمود، ولی مردی آمد و حکمی از خودساخته را صادر کرد.(14)
نووی در شرح روایاتی که حاکی از انکار عمران بن حصین در این موضوع است، می نویسد:
تمامی این روایات بر این امر اتفاق نظر دارند که منظور عمران این بوده که متعه در حج و نیز حج قِران(15) هر دو جایز هستند. هم چنین این روایت به روشنی بیان گر اعتراض عمران به فتوای عمر درباره ی متعه ی حج است.(16)
دفاع ابن تیمیه و اعتراف او به اشتباه
ابن تیمیه، شیخ الاسلام اهل سنّت نیز در این باره اظهار نظر کرده است. وی در دفاع از دیدگاه عمر زبان به توجیه می گشاید و می گوید: «عمر می خواست به عمل بهتر، دستور دهد.»آن گاه ابن تیمیه سخنان پسر عمر را به عنوان شاهد ادّعای خود می آورد و می گوید: عبدالله پسر عمر متعه را جایز می دانست. به او گفتند: پدرت متعه را منع کرده بود.
ابن عمر پاسخ داد: منظور پدرم با آن چه شما می گویید، تفاوت دارد.
خلاصه سخن ابن تیمیّه همان است که سرانجام می گوید: این نهی، اختیاری بود، نه تحریمی. عمر نگفته که من این دو متعه را حرام می کنم.(17)
به نظر ما این توجیه ابن تیمیه که «منظور عمر دستور دادن به حکم بهتر بوده»، پذیرفته نیست و باطل است.
از سوی دیگر ابن تیمیه سخنانی را به پسر عمر نسبت داده که برخلاف مطالبی است که در کتاب های اهل سنّت از پسر عمر نقل گردیده است. ابن کثیر می گوید. عبدالله با پدرش مخالفت می کرد تا آن که به او گفتند: همانا که پدرت از (متعه) منع می کرد!
وی پاسخ داد: می ترسم که خداوند از آسمان بر شما سنگ نازل کند! رسول خدا صلی الله علیه و آله این عمل را انجام داده است، آیا از سنّت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله باید پیروی کرد یا از سنّت عمر بن خطاب؟!(18)
نکته مهم در این سخن ابن تیمیه همان انکار گفتار عمر است که می گوید: «و من آن دو متعه را حرام می کنم.»(19)
البته ما در ادامه گروهی را نام خواهیم برد که این سخن را نقل کرده اند!
با این حال، گویا ابن تیمیه می داند که زحمت ها و تلاش های او برای توجیه اقدام عمر و دفاع از او، ره به جایی نخواهد برد. از این رو از روی ناچاری می گوید:
اهل تسنّن اتفاق نظر دارند که فقط رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند که همه اعمال ایشان برای ما حجّت است و باید به آن ها عمل کرد. از نگاه اهل سنّت هر انسانی به جز رسول خدا صلی الله علیه و آله اشتباه می کند، و عمر نیز، از این قاعده مستثنا نیست.(20)
البته این کار عمر «اشتباه» نیست؛ بلکه کاری «نوپیدا» است؛ همان گونه که در حدیث پیشین گذشت که ابوموسی اشعری می گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
أنا فرطکم علی الحوض، ولیرفعنّ رجال منکم ثمّ لیختلجنّ دونی. فأقول: یا ربّ! أصحابی!
فیقال: إنّک لا تدری ما أحدثوا بعدک!(21)
من جلوتر از شما کنار حوض (کوثر) خواهم ایستاد. پس مردانی از شما بیرون رانده و از من جدا خواهند شد. من می گویم: پروردگارا! اینان یاران من هستند!
گفته می شود: تو نمی دانی که اینان پس از تو چه بدعت هایی را روا داشتند؟!
و در این جا می توان گفت که قصد اصلی از تحریم متعه ی حج احیای سنّت جاهلی است؛ زیرا در دوران جاهلیت، انجام متعه ی حج در ماه های حج از شدیدترین گناهان روی زمین به شمار می رفت.(22)
بیهقی در السنن الکبری می نویسد:
ابن عباس می گوید: به خدا سوگند، رسول خدا صلی الله علیه و آله عایشه را در ماه ذی الحجه به همراه خود به عمره نبرد، مگر برای اینکه عملاً سنّت جاهلیّت را ابطال نماید.(23)
از این رو در حدیث صحیحی نقل شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
لو استقبلت من أمری ما استدبرت ما أهدیت، و لولا أنّ معی الهدی لأحللت.
یعنی برای خروج از احرام عمره تمتّع، قربانی لازم نیست. پس این حدیث دلالت دارد بر این که بعد از اتمام اعمال عمره تمتع باید از احرام خارج شد.
در این هنگام سراقه پسر مالک بن جعشم گفت: ای پیامبر خدا!
این مسئله ویژه ماست، یا برای همیشه این حکم جاری است؟
پیامبر پاسخ داد: نه، این برای همیشه خواهد بود.
همه صحاح نویسان این حدیث را نقل کرده اند. بخاری در صحیح خود بخشی را به آن اختصاص داده است.
پینوشتها:
1- تقصیر: گرفتن مقداری از موی سر یا ریش یا ناخن را می گویند.
2- در این روایت، راویان، گفته های خلیفه سوم عثمان با حضرت علی علیه السلام را نیاورده اند؛ بلکه به صورت مبهم نقل کرده اند؛ همان گونه که پاسخ حضرت علی علیه السلام به گفته عثمان را نیز نقل نکرده اند. در برخی از روایات آمده است: «عثمان به علی علیه السلام سخنی گفت.»
3- مسند احمد: 1/ 156، مسند علی بن ابی طالب، حدیث 758.
4- صحیح بخاری: 2/ 569، کتاب حج، باب «التمتع والإقران و الإفراد بالحج»، حدیث 1494، صحیح مسلم: 3/ 68، کتاب حج، باب «جواز التمتع»، حدیث 1223، مسند احمد: 1/ 220، مسند علی بن ابی طالب، حدیث 1150.
5- صحیح بخاری: 2/ 567، کتاب حج باب «التمتع والإقران والإفراد بالحج»، حدیث 1488، مسند احمد: 1/ 153، مسند علی بن ابی طالب، حدیث 735.
6- مسند احمد: 1/ 554، مسند عبدالله بن عباس، حدیث 3111.
7- سنن ترمذی: 2/ 224، کتاب حج، باب «احکام تمتع»، حدیث 824.
8- اراک، درختی است که در مناطق بیابانی می روید. این درخت که درگذشته، اعراب از شاخه های آن مسواک درست می کردند، تقریباً شبیه درخت انار و در سراسر سال سرسبز است.
9- مسند احمد: 1/ 81، مسند عمر به خطاب، حدیث 353.
10- صحیح مسلم: 3/ 56، کتاب حج، باب «المتعه بالحج والعمره»، حدیث: 1217 و پس از آن.
11- سنن ترمذی: 2/ 224، کتاب حج، باب «ما جاء فی التمتع»، حدیث 825.
12- الاستیعاب: 3/ 284، الاصابه: 4/ 584. گفتنی است که ابن قیم در کتاب زاد المعاد فی هدی خیر العباد می گوید:
عمران بن حصین از عثمان والاتر است. برخی می گویند: عمران فرشتگان را می دید و به وی سلام می نمودند؛ همان گونه که خود نیز به این امر اشاره می کند و می گوید: «همانا بر من درود فرستاده شد». وی در سال 52 هجری در بصره درگذشت.
13- ملاحظه کنید تقیه تا کجا رسیده بود؟
14- صحیح مسلم: 3/ 70، کتاب حج، باب «جواز تمتع» ذیل حدیث 1236، و در همین باب از صحیح بخاری: 2/ 569 ؛ کتاب حج، باب «تمتع» حدیث 1496، سنن ابن ماجه: 4/ 454، کتاب مناسک، باب «التمتع بالعمرة إلی الحج»، حدیث 2978، مسند احمد: 5/ 159، 5/ 600، حدیث عمران بن حصین، حدیث 19394.
15- حج قِران یکی از انواع حج است؛ کسانی که محل زندگی آن ها تا مسجدالحرام بیشتر از 16 فرسخ نباشد، این حج را انجام می دهند.
16- المنهاج، شرح صحیح مسلم: 8/ 168.
17- منهاج السنه: 4/ 182 و 183.
18- تاریخ ابن کثیر: 5/ 159.
19- منهاج السنه: 4/ 182 و 183.
20- همان.
21- حافظان حدیث، این حدیث را در باب «الحوض» آورده اند؛ از جمله بخاری در صحیح: 5/ 2405، کتاب «الرقاق» باب فی الحوض» حدیث 6205 آورده است.
22- صحیح بخاری: 2/ 567؛ کتاب نکاح، باب «التمتع والإقران والإفراد بالحج»، حدیث 1489، صحیح مسلم: 3/ 81- 82، کتاب حج، باب «جواز العمره فی أشهر الحج»، حدیث 1240و... .
23- السنن الکبری: 4/ 563، کتاب حج، باب «العمرة فی أشهر الحج» حدیث 8732.
/م