نویسنده: حمیده فیض آبادی/ حسین پناهی
اعجازعلمی قرآن به مطالب و اسرار علمی گفته می شود که در قرآن بیان شده و در عصر نزول قرآن برای بشر ناشناخته بوده و پس از پیشرفت علوم در سده های اخیر کشف شده است. هرچند تفسیر علمی قرآن کریم سابقه ای هزار ساله دارد، ولی ادعای اعجاز علمی قرآن در قرن اخیر مطرح شده است. در این دوره برخی از کشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان برآیات قرآن منطبق شده و صحت و اتقان این کتاب الهی بیش از بیش به اثبات رسیده است.
با تحقیق به عمل آمده توسط نگارنده معلوم شد که مفسران و صاحب نظران در مورد اعجاز علمی قرآن بیش از 300 آیه را مورد استناد قرارداده و آن ها را با علوم تجربی منطبق ساخته اند. با نقد و بررسی مطالب ارائه شده در تفسیرها و کتاب های مربوطه به این نتیجه رسیدیم که تنها شش مورد را می توان ازدلیل های اعجاز علمی قرآن برشمرد. این شش مورد عبارت اند از: حرکت خورشید، نیروی جاذبه، لقاح ابر ها، زوجیت اشیا، ترتیب مراحل خلقت انسان و ممنوع بودن شرابخواری.
در این جا، به اعجازعلمی قرآن در بیان حرکات خورشید می پردازیم.
خورشید و حرکات آن در آیات قرآن
خورشید یکی از نشانه های الهی است که خداوند درقرآن ازآن و حرکت های آن یاد کرده و به آن قسم خورده است. از این رو بسیاری از مفسران و صاحب نظران و متخصصان کیهان شناسی دراین مورد اظهارنظر کرده اند. آیاتی که در این مورد به آن ها استناد شده عبارت اند از:وَآیةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ* وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ (یس/37-38)
«و برهان دیگر برای خلق در اثبات قدرت حق وجود شب است که ما چون(پرده) روز را ازآن برگیریم ناگهان همه را تاریکی فرا گیرد- و نیز خورشید(تابان) که بر مدار معین خود دائم بی هیچ اختلاف به گردش است برهان دیگر بر قدرت خدای دانای مقتدر است.»
نشانه ای[دیگر] برای آن ها شب است که روز را[مانند پوست] ازآن بر می کنیم و به ناگاه آنان در تاریکی فرو می روند و خورشید به[سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیرآن عزیز دانا این است.
لَا الشَّمْسُ ینْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یسْبَحُونَ (یس/40)
«نه خورشید را سزد که به ما رسد، و نه شب به روز پیشی جوید و هر کدام در(سپهری) شناورند.»
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یسْبَحُونَ (انبیاء/33)
«اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هرکدام ازاین دو در مداری[معین] شناورند.»
وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى (رعد/2)
«و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر کدام برای مدتی معین به سیر خود ادامه می دهند.»
وَسَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَینِ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیلَ وَالنَّهَارَ (سوره ابراهیم/33)
«خداوند خورشید و ماه را در حالی که هر دو در حال حرکت هستند، به نفع شما مقهور و مسخر گردانید.»
نکته های تفسیری
1. آیات بالا برای معرفی نشانه های حق است و به مردم یادآوری می شود تا ایمان آنان تقویت شود: ازاین رو، آیات سوره یس با کلمه«وَآیَهُ لَهُِمه...»شروع می شود و آیه 2 سوره رعد با جمله:لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
«امید که شما به لقای پروردگارتان یقین حاصل کنید»
پایان می یابد.
2.«لام» در کلمه«لمستقر» ممکن است به چند معنا باشد:
الف: لام به معنای«الی»(خورشید به سوی قرارگاه خود روان است)؛
ب: لام به معنای«فی»(خورشید در قرارگاه خود روان است)؛
ج: لام برای غیات«تا» باشد(خورشید تا قرارگاه خود روان است)؛
د: لام به معنای تأکید باشد(خورشید روان است در قرارگاه خود).
3. آیه بالا به نحو دیگری نیزقرائت شده است:
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا (یس/38)
«و نیز خورشید(تابان) که بر مدار معین خود دائم بی هیچ اختلاف به گردش است.»
خورشید روان است وقرارگاه ندارد.
4. کلمه مستقر در«لمستقر» ممکن است میمی، یا اسم زمان و یا اسم مکان باشد.
پس بدین معناست«خورشید به طرف قرار گرفتن خود حرکت می کند» و یا تا آن جا که قرار گیرد حرکت می کند.» یعنی تا سرآمدن اجل آن و یا زمان استقرار و یا محل استقرارش حرکت می کند.»
این احتمال(سرآمدن اجل یا زمان استقرار) به وسیله آیه:
کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى (رعد/2)
«که هرکدام خورشید و ماه در وقت خاص(در مدار معین) به گردش آیند.»
تأیید می شود؛ چرا که «لاجل مسمی» به جای«لمستقرلها» به کار رفته است. مگر آن که دعا شود که آیه« وَالشَّمسُ تَجرِی لِمستَقَرلَّهَا»[سوره یس آیه 38] می خواهد در مورد خورشید به مطلب تازه ای اشاره کند که درآیات دیگر[سوره فاطر آیه 13؛ سوره رعد آیه 2؛ سوره زمر آیه 5] اشاره نشده بود. یعنی خورشید و ماه هر دو زمان استقرار و پایان زمانی حرکت دارند و علاوه برآن، خورشید پایان مکانی نیز دارد.
یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَیولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ (فاطر13)
«خداست که شب را درون(پرده ی) روز پنهان سازد و روز را درون پرده ی شب و خورشید و ماه ها را مسخر کرده تا هر یک به مقدار معین(و مدارمعین) و مدار خاصی می گردند او خدای آفریننده ی شماست که همه ملک هستی ازاوست و به غیر او معبودانی را که به خدایی می خوانید در جهان دارای پوست و هسته ی خرمایی نیستند.»
اللَّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى یدَبِّرُالْأَمْرَ یفَصِّلُ الْآیاتِ لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/2)
«خداست آن ذات پاکی که آسمان ها را چنان که می نگرید بی ستون برافراشت آنگاه با کمال قدرت عرش را در خلقت بیاراست و خورشید و ماه را مسخر اراده ی خود ساخت که هرکدام در وقت خاص(و مدار معین) به گردش آیند امرعالم را با نظامی محکم و آیات قدرت را با دلایلی مفصل منظم ساخت باشد که شما(بندگان) به ملاقات پروردگار خود یقین کنید.»
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یکَوِّرُ اللَّیلَ عَلَى النَّهَارِ وَیکَوِّرُالنَّهَارَ عَلَى اللَّیلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)
«آسمان ها و زمین را به حق و راستی ایجاد کرد و شب را به روز و روز را بر شب بپوشانید و خورشید و ماه را مسخر کرده تا هر یک(برمدار خود) به وقت معین گردش کنند باری ای بندگان آگاه باشید که او خدای مقتدر مطلق و آمرزنده ی(گناه خلق) است.»
5. ابن کثیرنیز درتفسیر خود در مورد«لمستقرلها» دو احتمال را مطرح کرده است:
اول: مقصود مستقر مکانی باشد. یعنی تحت عرش الهی که نزدیک زمین است.
دوم:مقصود انتهای سیرخورشید در قیامت باشد.
6. فلک درلغت به معنای کشتی است و فلک به معنای مجرای کواکب است که به سبب شباهت آن با کشتی(در شناوربودن) فلک نامیده شده است.
تفسیر نمونه در معنای فلک نوشته است:
«کلمه فلک درلغت به معنی بر آمدن پستان دختران و شکل دورانی به خود گرفتن است سپس به قطعاتی از زمین که مدوراست و یا اشیای مدور دیگر نیز اطلاق شده و از همین رو به مسیر دورانی کواکب نیز اطلاق می شود.«
سید هبه الدین شهرستانی با ذکر 14 دلیل اثبات می کند که کلمه«فلک» در اسلام به معنای مدار نجوم و مجرای کواکب است.
7. یسبحون از ماده«سباحت» در اصل به معنای حرکت سریع در آب و هواست.
8. دائبین از ریشه«دأب» است که به معنای«ادامه دادن به سیر» است، و به معنای عادت مستمره هم می آید.
البته تفسیر نمونه نوشته است: دائب از ریشه«دئوب» به معنی استمرار چیزی در انجام یک برنامه به صورت یک حالت و سنت است... ولی در معنی دائب،«حرکت در مکان» نیفتاده است؛ و لذا نورافشانی و اثر تربیتی، خورشید را مدلول دائب می کند.»
اما به نظر می رسد که با توجه به سخن راغب اصفهانی ایشان به یکی از معانی دائب توجه نکرده است(ادامه دادن به سیر). هر چند که تفسیرنمونه هیچ منبع لغوی را نیز دراین مورد معرفی نکرده است.
3. خورشید و حرکات آن در تاریخ علم
خورشید ستاره ای است که هر انسانی می تواند هر روزآن را ببیند و حرکت کاذب روزانه(از طرف مشرق به مغرب) همیشه توجه انسان را به خود جلب کرده است.
انسان ها تا قرن ها فکرمی کردند که خورشید به دور زمین می چرخد و هیئت پیچیده بطلمیوسی نیز برهمین اساس پایه گذاری شده بود که زمین، مرکز جهان. حکیم مزبور کره زمین را ساکن و مرکز کلیه کرات پنداشته بود.
«سه چهارم از سطح زمین را آب فراگرفته و کره هوا به مجموع خاک و آب احاطه کرده و کره هوا را کره آتش در میان گرفته و آتش را کره قمر در آغوش دارد.(فلک قمر را جز خود ماه ستاره ای نیست) و پس از فلک قمرافلاک عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل به ترتیب هر فلک بعدی محیط برفلک قبلی است و هر یک را فقط یک ستاره است که هم به نام آن نامیده می شود.
پس ازفلک زحل کره هشتم یا فلک ثوابت است که جمیع کواکب ثابته مانند میخ بر پیکرآن کوبیده است. پس از فلک هشتم کره نهم یا فلک اطلس است که تمام افلاک هشت گانه به ترتیبی که ذکر شد؛ در شکم آن جا دارد.(مانند پیازی که لایه لایه برهم دیگر هستند) فلک مزبور خالی از ستاره و دارای قطر نامحدود است...
و در یک شبانه روز با کلیه افلاکی که در جوف آن است، به گرد زمین می چرخد.»
هیئت بطلمیوسی هفده سال بر فکر بشر حکومت کرد و پس ازآن کپرنیک(1544م) هیئت جدید(هیئت کپرنیکی) را ارائه داد که بر اساس آن زمین به دور خورشید می چرخید؛ ولی شکل چرخش را دایره ای می دانست که پس از کپلر آن(1650م) شکل بیضوی گردش زمین به دور خورشید را کشف کرد. سپس عقیده این دو نفر توسط گالیله ایتالیایی مدلل گردید و ازآن پس نظام منظومه شمسی به صورت نوین پایه گذاری شد که سیارات به دور خورشید می چرخد(عطارد- زهره- زمین- مریخ- مشتری- زحل- اورانوس- نپتون- پلوتون).
ولی هنوز عقیده اختر شناسان(حتی کپرنیک، کپلرو گالیله)بر آن بود که خورشید ثابت ایستاده است. حتی درادعانامه ای که علیه گالیله در دادگاه خوانده شد، او را به اعتقاد به سکون خورشید(برخلاف گفته کتاب مقدس که خورشید را که متحرک می دانست) متهم کردند و او حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد.
در اعصار جدید روشن شد که خورشید دارای چند حرکت است:
اول: حرکت وضعی که هر 5 /25 روز یک باربه دورخود می چرخد.
دوم: حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آن که هر ثانیه 5 /19 کیلومتر همراه با منظومه شمسی حرکت می کند.
سوم: حرکتی انتقالی که با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان می گردد؛ که دراین حرکت نیز منظومه شمسی را به همراه خود می برد.
4. اسرارعلمی درآیات مربوط به خورشید
در مورد آیات مربوط به حرکت خورشید مفسران قرآن دو گروه شده اند:
گروه اول مفسران قدیمی؛ مفسران قرآن کریم از دیرزمان در پی فهم آیات مربوط به حرکت خورشید بودند ولی از طرفی نظریه هیئت بطلمیوسی بر جهانیان سایه افکنده بود و از طرف دیگر، ظاهرآیات قرآن( در مورد حرکت خورشید و زمین در مدار خاص خودشان) هیئت بطلمیوسی را بر نمی تافت. ازاین رو، برخی از مفسران در پی آن شدند تا با توجیه خلاف ظاهری آیات قرآن را با هیئت بطلمیوسی و حرکت کاذب روزانه خورشید سازگار کنند.
طبری(310 ق) در تفسیرش حرکت خورشید را بر همان حرکت روزانه، و محل استقرار خورشید را دورترین منازل، در غروب می داند.
طبرسی (م 548 ق)، مفسر گردان قدر شیعه می گوید:
«درمورد استقرار خورشید سه قول است:
یک: خورشید جریان می یابد تا این که دنیا به پایان برسد. بنابراین، به معنای این است که محل استقرار ندارد.
دو: خورشید برای زمان معینی جریان دارد و از آن جا تجاوز نمی کند.
سه: خورشید در منازل خود در زمستان و تابستان حرکت می کند و از آن ها تجاوز نمی کند.
پس همان ارتفاع و هبوط خورشید محل استقرار اوست».
شهرستانی در مورد آیه:
وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«هریک درفلکی( در مدار معینی) شنا می کنند.»
مکرر گفتیم که ظاهر این با هیئت قدیم راست نمی آمد؛ زیرا بنابر آن هیئت، حرکت کوکب در جسم فلک ممتنع است و از این جهت قدما ظاهر آیه را حمل بر مجاز کرده سباحت را هم به معنای مطلق حرکت گرفته و گفته اند مقصد این است که هر ستاره ای با فلک خود بالتبع حرکت می کند.» این درحالی است که در آیه« فی»(در)دارد یعنی خورشید در فلک و مدار شناور است.
هم چنین در مورد آیه:«وَالشَّمسُ تَجرِی»[سوره یس آیه 38] نوشته است:
«متقدمان بدین آیه احتجاج کرده حرکتی را که از طلوع و غروب آفتاب مشاهده می شود متعلق به جرم خورشید دانسته اند. ولی درمعنای کلمه«مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقیده شده اند.
... برخی گفته آفتاب سیر می کند تا مستقر خود که برج حمل است.(که لازمه آن سکون خورشید در برج حمل است و این معنا باطل است)»
عجب این است که صاحب تفسیر نمونه نیز در تفسیرآیه:
وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«هریک درفلکی(در مدار معینی) شنا می کنند.»
احتمال می دهد که مقصود همین حرکت خورشید بر حسب حس ما یا حرکت ظاهری[کاذب و خطای دید] باشد و آن احتمال را درکنار احتمالات دیگر می آورد و رد نمی کند. درحالی که این آیات در مقام شمارش آیات خداست و حرکت کاذب نمی تواند آیه و نشانه الهی باشد.
گروه دوم: مفسران و صاحب نظران جدید؛ پس ازآن که در هیئت جدید، حرکت زمین به دور خورشید معنای جدیدی پیدا کرد و متخصصان، صاحب نظران و مفسران قرآن دراین مورد اظهار نظرهای متفاوتی کردند و برداشت های زیبایی از آیات به عمل آوردند، که بدان ها اشاره می کنیم:
الف: حرکت انتقالی خورشید در درون کهکشان راه شیری(حرکت طولی)
مفسر معاصر، آیة الله مکارم شیرازی پس از اشاره به تفسیرهای«تجری»[سوره یس آیه 38] نوشته است:
«آخرین و جدیدترین تفسیر برای آیه فوق همان است که اخیراً دانشمندان کشف کرده اند آن، حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره دوردستی که آن را ستاره وگا نامیده اند، می باشد.»
در جای دیگر«جریان» را اشاره به حرکت طولی می داند.
تذکر: دراین معنا باید«لام» در«لمستقرلها» را به معنای«الی» بگیریم.
یعنی:«خورشید به سوی قرارگاه خود جریان دارد.» همان گونه که برخی از نویسندگان عرب بدان تصریح کرده اند.
یکی از صاحب نظران پس ازاین که حرکت خورشید از جنوب به سوی شمال آسمان را 5 /19 کیلومتر در ثانیه می داند، در ادامه به آیه 2 سوره رعد و 23 سوره ابراهیم در مورد حرکت خورشید اسناد می جوید.
یکی دیگراز نویسندگان معاصر در مورد کلمه«مستقر» در آیه «تَجرِی لِمُستَقَرًّلَهَا» نوشته است:
«این حرکت به سوی قرارگاه شاید همان حرکت خورشید به سوی ستاره وگا باشد که علم نجوم امروز بدان پی برده است و سپس آن را معجزه علمی قرآن می داند.»
علامه طباطبایی پس ازآن که جریان شمس را همان حرکت خورشید می داند، نوشته است:
«اما از نظرعلمی تا آن جا که بحث های علمی حکم می کند قضیه درست بر عکس(حس) است. یعنی خورشید دور زمین نمی گردد بلکه زمین به دور خورشید می گردد و نیزاثبات این که خورشید یا سیاراتی که پیرامون آن هستند به سوی ستاره(نسر ثابت 9 حرکت انتقالی دارند... .»
سید هبه الدین شهرستانی حرکت خورشید را به طرف ستاره ای به طرف راست«جائی» معرفی می کند و در جای دیگر آن را به طرف مجموعه نجوم(هرکیل) می داند؛ و کلمه«تجری» را اشاره به حرکت انتقالی خورشید می داند.
طنطاوی در تفسیرالجواهر نیز پس از ذکر مقدمه ای درانواع حرکات، آیه بالا را بر حرکت خورشید و مجموعه همراه او به دور یک ستاره(کوکب) حمل می کند و سپس مطالبی طولانی درمورد حرکت های هواپیماها، اتومبیل ها و... می دهد که ربطی به تفسیرآیه ندارد.
در همین مورد، کتاب زنده جاوید و اعجاز قرآن اثر مهندس محمد علی سادات، و نیز قرآن و آخرین پدیده های علمی، اثر مهندس جعفر رضایی فر، و نیزالقرآن الکریم و العم الحدیث، اثر دکتر منصور محمد حسب النبی، مطالب مشابهی دارند.
ب: حرکت انتقالی خورشید همراه با کهکشان:(حرکت دورانی)
آیه الله مکارم شیرازی:در مورد آیه:
وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/40)
«هریک درفلکی(در مدار معینی) شنا می کنند.»
دو احتمال می دهند:
یک: حرکت خورشید به حسب حس ما یا حرکت ظاهری[حرکت کاذب روزانه خورشید که در اثر حرکت زمین به خطا دیده می شود و عرف مردم این حرکت را به خورشید نسبت می دهند.]؛
دوم: منظور از شناوربودن خورشید در فلک خود، حرکت آن همراه با منظومه شمسی و همراه با کهکشانی که ما درآن قرار داریم، می باشیم؛ هرچند که امروزه ثابت شده است که منظومه شمسی ما جزیی از کهکشان عظیمی است که به دور خود درحال گردش است.
در پایان، این آیه«فِی فَلَکٍ یَسبَحُونَ» را اشاره به حرکت دورانی خورشید می داند که برخلاف هیئت بطلمیوسی حاکم در زمان نزول قرآن سخن گفته است و بدین ترتیب معجزه علمی دیگری ازقرآن به ثبوت می رسد.
یکی ازصاحب نظران نیز پس از آن که حرکت دورانی خورشید را هر 200 میلیون سال یک بار با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکزکهکشان می داند به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم برای اثبات حرکت خورشید استناد می جوید. دکتر موریس بوکای با استناد به آیه 33 سوره انبیاء و40 سوره یس«کُلُ فِی فَلَکٍ یَسبَحُونَ» نتیجه می گیرد که قرآن تصریح کرده که خورشید روی مداری حرکت می کند. درحالی که این مطلب برخلاف هیئت بطلمیوسی رایج در عصر پیامبر بود. او می گوید«با این که نظر بطلمیوس در زمان پیامبر اسلام هم مورد گرایش بود در هیچ جای قرآن به چشم نمی خورد.»
سپس با اشاره به ترجمه های غلط قرآن به زبان فرانسه که فلک را به معنای مغسوس(کره آسمانی- میله آهنی) آورده اند چون نمی توانستند حرکت دورانی خورشید را تصور کنند. می گوید اولین ترجمه قرآن که به زبان فرانسوی کلمه«فلک» را«مدار» ترجمه کرد ترجمه«حمیدالله» دانشمند پاکستانی بود.
سید هبه الدین شهرستانی در مورد حرکت خورشید و منظومه شمسی(از قول برخی) نقل کرده است:
«خورشید با همه اتباع خود به دور روشن ترین ستاره ای که در ثریاست می چرخد و نام آن ستاره به زبان فرنگی«الکبوتی» و به زبان عربی«عقد الثریا» است.»
برخی دیگرازنویسندگان مثل عبدالرزاق نوفل همین حرکت دورانی را به آیات قرآن[سوره یس آیه 40] نسبت داده اند.»
استاد مصباح یزدی نیزبا طرح آیه بالا[سوره یس آیه 40] نوشته است:
«قرآن، فلک را چون دریایی می داند، که اجرام درآن حرکت دارند و شناورند. پیداست که منظور فضایی است که این اجرام برآن حرکت می کنند و مدار حرکتشان را در آن فضا تعیین می کنند. نه آن چنان که قدما می گفتند: فلک حرکت می کند و آن ها در فلک ثابت اند.
قرآن از ابتدا«فریضه فلکیات» قدیم را مردود دانسته است... پس از این آیه می توان استفاده برد که اجرای علوی، همه در حرکت اند و این چیزی است که نجوم جدید اثبات می کند.»
-تذکر: به نظر می رسد که ظاهر آیه همین معنای دوم (حرکت خورشید در یک مدار) است که با توجه به جمله ذیل آیه«کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسبَحُونَ» تأیید می شود.
ج: حرکت وضعی خورشید به دور خود
در تفسیرنمونه آمده است:
«بعضی دیگرآن«تجری»[سوره یس آیه 38] را اشاره به حرکت وضعی کره آفتاب دانسته اند؛ زیرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت کرده که خورشید به دور خود گردش می کند.»
سپس توضیح داده است که بر طبق این تفسیر«لام» در«المستقرلها» به معنای«فی«(در) است.
تذکر:دراین صورت معنا این می شود:«خورشید در قرارگاه خود جریان دارد.»[و به دور می چرخد].
احمد محمد سلیمان نیز در کتاب القرآن و العلم نوشته است کلمه درعربی 13 معنا دارد و سپس توضیح می دهد که اگر لام به معنای«فی» باشد حرکت وضعی خورشید را می رساند و اگر به معنای«الی»باشد حرکت انتقالی خورشید را می رساند وسپس می گوید این معجزه بلاغی قرآن است که یک کلمه«لمستقرلها» دو معجزه علمی را با هم می رساند.
سید هبه الدین شهرستانی نیز ازعلامه مرعشی شهرستانی(سید محمد حسین و غیراو نقل می کند که احتمال داده اند؛ کلمه«مستقر» به معنای محل استقرار و حرف لام به معنای«فی» و مقصود حرکت وضعی آفتاب باشد.
یکی ازصاحب نظران نیز پس از آن که حرکت وضعی خورشید را 5 /25 روز یک مرتبه به دورخود معرفی می کند به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم در مورد اثبات حرکت خورشید استناد می جوید.
برخی دیگرازنویسندگان مثل؛ محمد علی سادات، آیه 38و 40 سوره یس را دلیل حرکت وضعی خورشید گرفته اند.
یکی دیگرازصاحب نظران نیز با ذکر این که ممکن است لام در کلمه«لمستقر» به معنای«فی» یا«تأکید» باشد آن را اشاره به حرکت وضعی خورشید می داند.
د: ادامه حیات خورشید تا زمان معین
یکی از صاحب نظران در مورد آیه«کُلُّ یَجرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً»؛ «هریک از خورشید و ماه تا زمان معینی به گردش خود ادامه می دهند» نوشته است:
«ظاهراً مقصود ازاین که خورشید و ماه تا زمانی معینی به گردش خود ادامه می دهند. این زمانی فرا خواهد رسید که این چراغ های آسمانی خاموش گردد وآن روز قیامت است.»
همین معنا را سید هبه الدین شهرستانی در مورد آیه«وَالشَّمسً تَجرِی لِمُستَقَرًّلَهَا» پذیرفته و نوشته است: مقصود از جریان حرکت انتقالی آفتاب است دراعماق فضا و مراد از«مستقر» زمان استقراراست نه مکان استقرار و معنا چنین می شود: آفتاب حرکت می کند تا هنگامی که باید قرار گیرد. یعنی روز قیامت.
-تذکر: دراین صورت«مستقر» را در آیه اسم زمان معنا کرده اند.
فیزیک دانان جدید نوشته اند:
«خورشید می تواند تا 10 میلیارد سال بدرخشد و ازاین عمر طولانی پنج میلیارد سال آن گذشته است. بنابراین، اکنون خورشید در نیمه راه زندگی خود قرار دارد.»
ھ :حرکات درونی خورشید
به نظر می رسد که کلمه«تجری» درآیه«وَالشَّمسُ تَجرِی لِمُستَقَرًّلَهَا» معنای دیگری را نیزبدهد. یعنی بین کلمه«تحرک» و«تجری» تفاوتی هست و آن این که کلمه«تحرک» فقط حرکت را می سازند مثل حرکت اتومبیلی که به جلو یا عقب می رود ولی زیر و رو نمی شود. اما کلمه«تجری» در مورد مایعات مثل آب به کار می رود که در هنگام حرکت علاوه برجلو رفتن، زیر و رو هم می شود و بر سرهم می خورد.
امروزه دانشمندان کشف کرده اند که خورشید علاوه برحرکت وضعی، انتقالی طولی، انتقالی دورانی دارای یک حرکت دیگر هم هست؛ چرا که درون خورشید همیشه انفجارات هسته ای صورت می گیرد تا انرژی نورانی و گرما را تولید کند و روشنی بخش ما باشد. و همین انفجارات باعث زیر و رو شدن مواد مذاب داخل خورشید شده و گاه تا کیلومترها به بیرون پرتاب می شود.
به عبارت، دیگرخورشید فقط حرکت نمی کند بلکه مثل آب جریان دارد و همیشه زیر و رو می شود؛ و این لطافت تعبیر قرآنی غیرازطریق وحی نمی تواند صادر شده باشد وازاین رو ممکن است اعجازعلمی قرآن را برساند.
- تذکر: دراین جا ممکن است گفته شود که با توجه به کاربرد واژه«تجری» درقرآن که در مورد حرکت ماه و خورشید هر دو به کار رفته است[سوره فاطرآیه 13؛ سوره زمر آیه 5؛ سوره لقمان آیه 29] «وَ سَخَّرَ الشَمسَ وَالقَمَرَ کُلُّ یَجرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً» [سوره رعد آیه 2] درحالی که ماه از موارد مذاب تشکیل نشده است. پس همیشه، واژه تجری به معنای مذاب بودن، متعلق به جریان(مثل آب و خورشید نیست. بلکه این تعبیر کنایه است که دراین موارد فضا را مثل یک اقیانوسی درنظر گرفته است که ماه و خورشید مثل یک کشتی در آن شناور هستند. پس این واژه دلالت قطعی بر یک معنا (شناوربودن یا مذاب بودن) در مورد خورشید ندارد. ازاین رو نمی توان گفت که اعجاز علمی قرآن را ثابت می کند.
أَلَمْ تَرَأَنَّ اللَّهَ یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَیولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَسَخَّرَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَأَنَّ اللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (لقمان/29)
«آیا ای رسول ندیدی که خدا شب را در روز و روز را در شب داخل کند خورشید و ماه را مسخرساخته که هریک تا وقت معینی گردش کنند و نمی دانید که خدا(از نیک و بد) به هرچه می کنید آگاه است.»
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ یکَوِّرُاللَّیلَ عَلَى النَّهَارِ وَیکَوِّرُالنَّهَارَعَلَى اللَّیلِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلَا هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفَّارُ (زمر/5)
«آسمان ها و زمین را به حق و راستی ایجاد کرد و شب را به روز و روز را بر شب بپوشانید و خورشید و ماه را مسخر کرده تا هریک برمدارخود به وقت معین گردش کنند باری ای بندگان آگاه باشید که او خدای مقتدر مطلق و آمرزنده ی(گناه خلق)است.»
یولِجُ اللَّیلَ فِی النَّهَارِ وَیولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیلِ وَسَخَّرَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یجْرِی لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذَلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لَهُ الْمُلْکُ وَالَّذِینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مَا یمْلِکُونَ مِنْ قِطْمِیرٍ (فاطر/13)
«خداست که شب را درون (پرده ای) روز پنهان سازد و روز را درون پرده ی شب و خورشید و ماه را مسخرکرده تا هریک به مقدار معین (و مدار معین) و مدارخاصی می گردند او خدای آفریننده ی شماست که همه ملک هستی از اوست و به غیر او معبودانی را که به خدایی می خوانید در جهان دارای پوست و هسته ی خرمایی نیستند.»
تذکر دیگر: برخی از صاحب نظران(دکترالسید الجمیلی) نیز با طرح آیه 36 سوره یس حرکت خورشید و منظومه شمسی را 700 کیلومتر در ثانیه دانسته اند. ولی نوع حرکت را مشخص نکرده اند که، دورانی به دور مرکز کهکشان است یا مستقیم.
سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ کُلَّهَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ وَمِنْ أَنْفُسِهِمْ وَمِمَّا لَا یعْلَمُونَ (یس/36)
«پاک و منزه است خدایی که همه ی ممکنات عالم را جفت آفریده چه از نباتات و چه از نفوس بشر و دیگر مخلوقات که شما از آن آگاه نیستید.»
نتیجه
درمورد انطباق حرکت های خورشید با آیات قرآن، می توان به نتیجه های زیر رسید:1- سه احتمال در کلمه«مستقر»[سوره یس آیه38] وجود دارد: مصدر میمی- اسم مکان- اسم زمان. هم چنین چند احتمال در معنای لام«لمستقر» وجود دارد: به معنای الی-فی-غایه. در مورد کلمه «جریان» چهاراحتمال وجود دارد: حرکت انتقالی طولی-حرکت وضعی- ادامه حیات زمانی- حرکت درونی خورشید.
دراثرضرب این احتمالات دریک دیگر عدد 36 حاصل می شود. یعنی 36 احتمال در معنای آیه متصوراست و ممکن است در واقع همه این احتمالات مراد آیه باشد.
پس این احتمال هم وجود دارد که جریان(حرکت) دیگری هم برای خورشید وجود داشته باشد که کشف نشده و آن هم مراد باشد. ازاین رو، نمی توان به طور قطعی گفت که مقصود آیه یکی ازاین احتمالات است و نفی احتمالات(شناخته شده با کشف نشده) دیگر کرد.
البته همان طورکه بیان کردیم ظاهر آیه[سوره یس آیه 37-40] همان معنای دوم( حرکت دورانی خورشید در یک مدار ثابت) است، که با واژه«یسبحون» در ذیل آیه تأیید می شود.
وَآیةٌ لَهُمُ اللَّیلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَا هُمْ مُظْلِمُونَ* وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِالْعَلِیمِ* وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ*لَا الشَّمْسُ ینْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّیلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یسْبَحُونَ (یس/40-37)
«و برهان دیگر برای خلق دراثبات قدرت حق وجود شب است که ما چون(پرده) روز را ازآن برگیریم ناگهان همه را تاریکی فرا گیرد- و نیزخورشید(تابان) که بر مدار معین خود دائم بی هیچ اختلاف به گردش است برهان دیگر برقدرت خدای دانای مقتدراست-و نیز گردش ماه را که در منازل معین مقدرکردیم تا مانند شاخه ی خرما(زرد و لاغربه منزل اول) باز گردید بر قدرت حق برهان دیگری است- نه(از گردش منظم عالم) خورشید را شاید که به ماه فرا رسد و نه شب بر روز سبقت گیرد و هر یک بر مدار معینی(در این دریای بی پایان) شناورند.»
2- حرکت انتقالی خورشید به طرف یک مکان نا معلوم را می توان از کلمه«لمستقر» استفاده کرد. اما تعیین این مکان(ستاره وگا- جایی یا هرکیل یا...) و یا تحمیل آن برآیه قرآن صحیح به نظر نمی رسد؛ چرا که تعیین قطعی این مکان مشخص نیست. ازاین رو، نمی توان مکان های حدسی را به قرآن نسبت داد.
3- اشارات صریح قرآن به حرکت خورشید(هرکدام از معانی حرکت و جریان را که درنظربگیریم) از مطالب علمی قرآن و نوعی رازگویی است؛ چون که قرآن کریم در زمانی سخن ازمدار(فلک) خورشید و جریان و حرکت واقعی آن گفت که هیئت بطلمیوسی فقط همین حرکت کاذب را به رسمیت می شناخت و این مطلب عظمت علمی قرآن و آورنده آن(پیامبر اسلام) را نشان می دهد.
4- آیا این اشارات علمی قرآن اعجاز علمی آن ثابت می کند؟دراین مورد می توان تفصیل قائل شد؛ یعنی بگوییم بخشی ازاین حرکت ها قبلاً توسط کتاب مقدس گزارش شده بود ازاین رو، اخبار قرآن دراین مورد اعجاز علمی نیست. اما آن بخشی که توسط کتاب مقدس گزازش نشده بود و توسط قرآن برخلاف هیئت بطلمیوسی بیان شد، اعجازعلمی قرآن است.
قسم اول یعنی بخشی که کتاب مقدس خبر داد، همان جمله ای است که می گوید:«و[خورشید] مثل پهلوان از دویدن در میان شادی می کند.»
ازاین جمله فقط حرکت انتقالی دورانی خورشید استفاده می شود چون پهلوانان در میادین به طرف جلو و به صورت دورانی می دوند. اما حرکت های دیگرمثل حرکت انتقالی طولی و حرکت وضعی وحرکت زمانی و حرکت درونی خورشید از ابتکارهای قرآن است، و اعجازعلمی آن را ثابت می کند.
اوضاع خورشید و ستارگان دیگر در قرآن
سوره تکویرآیه 2و 3:
وَإِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ* وَإِذَا الْجِبَالُ سُیرَتْ (تکویر/3-2)
«و هنگامی که ستارگان تیره و بی نور شوند* و هنگامی که کوه هارا به حرکت آرند و ازجا برکنند».
سوره انفطارآیه 1و2:
إِذَا السَّمَاءُ انْفَطَرَتْ* وَإِذَا الْکَوَاکِبُ انْتَثَرَتْ (انفطار/2-1)
«هنگامی که آسمان بشکافد* و هنگامی که ستارگان پراکنده شود(فرو ریزند)»
آسمان عبارت ازمحیطی است که ما هر شب و روز بالای سر خود مشاهده می کنیم، پس تمام محیط بالا با آنچه در اوست از منظومه، کهکشان و ستارگان را شامل می شود، بعد ازشکافته شدن تمام آن برنامه ها به هم خورده و فانی می شوند.
دانشمندان امروز براین عقیده اند که: مصرف تدریجی«هیدروژن» موجب افزایش حرارت می شود؛ هیدروژن خورشید که به تدریج به«هلیوم» مبدل می شود، قسمت مرکزی خورشید تیره ترمی گردد و درنتیجه انرژی، کم تر از آن صادر می شود و با انقباضی که در قشرخارجی پیش می آید و انرژی که در قسمت درونی تولید و ذخیره می گردد، از ذخیره مرکزی آن پیوسته انرژی و حرارت بالا می رود؛ به این ترتیب این منبع قدرت، پیوسته در یک حالت توازن، نورو حرارت می دهد؛ ولی این وضع برای همیشه نخواهد بود؛ زیرا زمانی می رسد که مقدار هیدروژن آن، کاهش می کند و منبع انرژی زیراتمی آن تمام خواهد شد و به سرعت جرم آن منقبض و تششع و حرارت آن به هم پیچیده و تاریک می شود. با تاریک شدن خورشید، وضع منظومه شمسی که ستارگان دیگراند، از نظم افتاده و همه فرو خواهند ریخت و این چنین است حال هرخورشیدی که در کهکشان فضاهای دیگر(غیر از فضای ما) موجود است.
تذکر
مقصود ما تطبیق قرآن با گفته دانشمندان امروز نیست؛ زیرا قرآن مجید دارای وضعی ثابت و مطالبی بس شگفت آوراست، که باید گذشت زمان تفسیر و ترجمه نماید؛ بنابراین به همین مقدار که ما به اشارات کلی قرآن تصریح می کنیم، حقیقت این کتاب مقدس برای اهل نظر بیش تر روشن می شود.چنان چه صورت ها و پدیده های زنده، همگی در معرض حوادثند، خورشید نیز چنین است، و هرروز در انتظار پیشامد یک حادثه ناگهانی که موجب انفجار و سپس خاموشی آن شود می باشد، این گونه انفجارهای ناگهانی را در ستاره های درخشان دیگر، به وسیله دوربین های ستاره شناسان، اکنون بیش تر از زمان های گذشته مشاهده می کنند.
آیات دیگری نیزبراین نکته اشاره دارند که تمام منظومه ها، کرات و خورشید بیش تر از مدت معینی زندگی ندارند، آن آیات عبارتند از: سوره روم آیه 8 سوره زمر آیه 8، سوره احقاف آیه 2.
منبع: فیض آبادی، حمیده/ پناهی، حسین، نجوم در قرآن، تهران: فیض دانش، چاپ دوازدهم، (1389).