تألیف و ترجمه: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
منبع:راسخون
خاور میانه که تاکنون دچار مشکلات اقتصادی و مشکلات فرقهای بوده است اینک با خطر نسبتاً تازه و فوری دیگری روبهرو شده است که میتواند این منطقه را در قحطی و جنگ فرو برد. منابع آب که کمبود آن قدمت تاریخی دارد در اثر رشد افسار گسیختهی جمعیت در شرف نابودی هستند و این امر فشار عظیمی بر نظامهای سیاسی و سیستم شکنندهی محیط زیست وارد میآورد.
کارشناسان و مقامات دولتی در چندین کشور خاور میانه میگویند که بهره برداری بیش از اندازه از رودها و افت سطح آبهای زیرزمینی، توأم با انباشت سلاحهای شیمیایی و هستهای، نگران کنندهترین روند درازمدت را در این منطقه میآفرینند. یک کارشناس آب در اسرائیل گفت: «زمانی در آیندهی نه چندان دور مسألهی کمبود آب به صورت بحرانی حاد درخواهد آمد.» سرپرست مرکز تحقیق و بررسی آب در دانشگاه اردن بیان داشت: «خاور میانه روی یک بمب ساعتی به سر میبرد که هر آن میتواند منفجر شود.»
کارشناسان اظهار میدارند که آثار مزمن کمبود آب مشتمل است بر: بدتر شدن کیفیت آب، افت استانداردهای زندگی، از بین رفتن امنیت غذایی، طوماری از صورت حساب برای وارد کردن خوار و بار که منجر به توسل به استقراضهای سرسامآور خارجی میگردد، و ناپایداری سیاسی. این مسأله میتواند سرنوشت منطقه را تعیین کند. اگر مسألهی آب حل نشود، منطقه دچار قحطی میشود و کشورهای بزرگ آن را بیثبات میکند و بیثباتی به کشورهای همجوار انتقال مییابد.
کارشناسان، این بحران را عمدتاً به فشارهای رشد جمعیت ربط میدهند که منابع آب در سه حوضهی رودخانهای منطقه – نیل، اردن، و دجله و فرات – را به سرحد نابودی رسانیده است. تا زمانی که میزان رشد جمعیت در منطقه پایین نیاید، جمعیت اضافی، تمام دستاوردهای نیم قرن اخیر در زمینهی تهیه و صرفهجویی آب را پایمال خواهد کرد. اگر کوششها برای صرفهجویی آب به تعویق افتد، بحران آب بسیار زودتر فرا میرسد.
وخامت کمبود آب همچنین معلول تغییرات آب و هوایی است که دورههای خشک سالی را تشدید کرده است، و نیز مدیریت بیکفایت بر منابع آب که علتی دیگر محسوب میشود. مثلاً در عربستان، آبیاری برای رشد گندم، لایههای زیر زمینی آبزا را در مدت بیست سال تهی کرد، در حالی که این لایههای آبزا منبع نود درصد آب عربستان است و این کشور میتواند گندم را به قیمتی بسیار ارزانتر از خارج وارد کند. این امر در مورد ایران صدق نمیکند. این کشور میتواند در تولید گندم خود بسنده باشد چنان که دراز زمانی پیش از صدور و فروش نفت، ایران در تولید گندم و خواربار اساسی خود بسنده بود. اوضاع جغرافیایی ایران برای کشت و زرع بسیار مساعدتر از اقلیم و اراضی عربستان است.
سیاست منطقه نیز در بزرگ شدن مسألهی آب سهیم بوده است، زیرا ملتهایی که مشترکاً از رودخانهها استفاده میکنند قادر نبودهاند از دشمنیهای تاریخی دست بردارند و در تقسیم و بهرهبرداری از منابع گرانبهای آب با یکدیگر همکاری کنند. کارشناسان هشدار میدهند که در آیندهی نزدیک، هیچ نوشدارویی برای برطرف کردن کمبود خطیر آب وجود نخواهد داشت. شیرین کردن آب دریا برای آبیاری انبوه همجنان پرهزینه خواهد ماند مگر این که تکنولوژی پیشرفت کند و موفقیتها در استفاده از انرژی خورشیدی و همجوشی (فوزیون) هستهای هزینهی انرژی را پایین بیاورد. پیشرفتهای چشمگیر اخیر در بیوتکنولوژی که محصولات زراعی صرفهجو در مصرف آب را تولید کرده است، با تقاضای فزاینده برای خواربار هماهنگ نیست.
از این رو، عرضه و تقاضای آب در خاور میانه ناهمخوان خواهد بود و پیامدهای فجیعی خواهد داشت مگر آن که میزان رشد جمعیت پایین آید، کشاورزی آبی محدود شود، و کوششها برای صرفهجویی آب بسیار افزایش یابد. در سرتاسر منطقه، آب به منزلهی ارزشمندترین و جدال برانگیزترین ماده جایگزین نفت شده است.
از زمان روزگاران فراعنه تا چندی پیش، زندگی مردم بر کرانهی نیل سازگار با دورهی باثباتی بوده است که از پسِ هر خشک سالی، سیلابی را تضمین میکرده است. اما بنا بر تحقیقی که جان واتربری، پژوهشگر سابق دانشگاه پرینستون، انجام داد، به عللی نامعلوم مقدار آب رود نیل در قرن بیستم و تا اکنون کاهش یافته است. اگر این روند ادامه یابد و جمعیت کشور مصر همچنان افزایش یابد، مصر در تولید خواربار لنگ خواهد ماند. دکتر واتربری گفت: «توضیح علت کاهش آب نیل هر چه باشد، بهتر است به کاستن از میزان آببرداری از نیل بیاندیشیم. بیخردانه است اگر سیاستگذاران بپندارند که آبدهی نیل افزایش خواهد یافت.»
در جاهای دیگر خاور میانه نیز داستان از همین قرار است. اجرای طرح ترکیه برای بهرهبرداری از آبهای فرات به منظور توسعهی جنوب غربی ترکیه، زنگهای خطر را در سوریه و عراق به صدا درآورد، زیرا این دو کشور برای زراعت و تولید برق به آن رود متکی هستند. رقابت بر سر آبهای فرات، تنش های موجود را که زاییدهی حملات چریکهای کُرد به ترکیه از خاک سوریه و عراق است، تشدید نمود.
بزرگترین مشکل در کوچکترین حوضه رودخانهی اردن نهفته است که رقابت میان اسرائیل، اردن، و سوریه بر منابع آب آن منجر به خونریزی شده و اینک خطری برای صلح میان اسرائیل و فلسطینیهاست که در سرزمینهای اشغالی کرانهی غربی رود اردن و نوار غزه سکونت دارند. کارشناسان میگویند که این بحران آب میتواند برانگیزندهی همکاری سیاسی باشد و ملتهای تندخو را وادار کند که راههایی برای بهرهبرداری و استفادهی مشترک از منابع آب بیابند.
اسرائیل در سال 1967 میلادی رود اردن، ارتفاعات جولان، کرانهی غربی و نوار غزه را اشغال کرد و علیرغم مصوبات سازمان ملل متحد این نواحی را در تصرف خود نگاه داشته است. غرض اسرائیل از اشغال این نواحی، صرف نظر از علل سیاسی، دسترسی به آبهای رود اردن و منابع آبهای زیر زمینی کرانهی غربی بوده است. اسرائیل چاههای متعددی در این اراضی اشغالی حفر کرده است – چندان که خود دانشمندان اسرائیلی به این آببرداریِ بیش از میزانِ طبیعیِ پر شدنِ آبِ زیر زمینی اعتراض میکنند – فلسطینیانِ بومی را به انحاء مختلف از دسترسی به آب محروم کرده و اینک بیش از هشتاد درصد از آبهای زیر زمینی کرانهی غربی، مورد استفادهی اسرائیل است. اسرائیل از بازگرداندن اراضی اشغالی به فلسطینیان و اعراب اکراه میورزد با این بهانه که بحرانِ آب، اسرائیل را فرا میگیرد.
اما اگر آب بهترین راه برای صلح است، همچنین میتواند کوتاهترین راه برای کشمکش در منطقهای باشد که در چنگ خصومتهای دیرین و کاملاً مجهز به سلاحهای امروزی است. مسلماً سیاست خاور میانه در آینده بر سر آب خواهد بود. به گفتهی یک مقام سوری، هیچ منطقهای در جهان همچون خاور میانه مستعد جنگ به علت اختلافات کشورهای کشورهای همجوار بر سر آب نیست.
کارشناسان و مقامات دولتی در چندین کشور خاور میانه میگویند که بهره برداری بیش از اندازه از رودها و افت سطح آبهای زیرزمینی، توأم با انباشت سلاحهای شیمیایی و هستهای، نگران کنندهترین روند درازمدت را در این منطقه میآفرینند. یک کارشناس آب در اسرائیل گفت: «زمانی در آیندهی نه چندان دور مسألهی کمبود آب به صورت بحرانی حاد درخواهد آمد.» سرپرست مرکز تحقیق و بررسی آب در دانشگاه اردن بیان داشت: «خاور میانه روی یک بمب ساعتی به سر میبرد که هر آن میتواند منفجر شود.»
کارشناسان اظهار میدارند که آثار مزمن کمبود آب مشتمل است بر: بدتر شدن کیفیت آب، افت استانداردهای زندگی، از بین رفتن امنیت غذایی، طوماری از صورت حساب برای وارد کردن خوار و بار که منجر به توسل به استقراضهای سرسامآور خارجی میگردد، و ناپایداری سیاسی. این مسأله میتواند سرنوشت منطقه را تعیین کند. اگر مسألهی آب حل نشود، منطقه دچار قحطی میشود و کشورهای بزرگ آن را بیثبات میکند و بیثباتی به کشورهای همجوار انتقال مییابد.
سیاست منطقه نیز در بزرگ شدن مسألهی آب سهیم بوده است، زیرا ملتهایی که مشترکاً از رودخانهها استفاده میکنند قادر نبودهاند از دشمنیهای تاریخی دست بردارند و در تقسیم و بهرهبرداری از منابع گرانبهای آب با یکدیگر همکاری کنند. کارشناسان هشدار میدهند که در آیندهی نزدیک، هیچ نوشدارویی برای برطرف کردن کمبود خطیر آب وجود نخواهد داشت. شیرین کردن آب دریا برای آبیاری انبوه همجنان پرهزینه خواهد ماند مگر این که تکنولوژی پیشرفت کند و موفقیتها در استفاده از انرژی خورشیدی و همجوشی (فوزیون) هستهای هزینهی انرژی را پایین بیاورد. پیشرفتهای چشمگیر اخیر در بیوتکنولوژی که محصولات زراعی صرفهجو در مصرف آب را تولید کرده است، با تقاضای فزاینده برای خواربار هماهنگ نیست.
از این رو، عرضه و تقاضای آب در خاور میانه ناهمخوان خواهد بود و پیامدهای فجیعی خواهد داشت مگر آن که میزان رشد جمعیت پایین آید، کشاورزی آبی محدود شود، و کوششها برای صرفهجویی آب بسیار افزایش یابد. در سرتاسر منطقه، آب به منزلهی ارزشمندترین و جدال برانگیزترین ماده جایگزین نفت شده است.
از زمان روزگاران فراعنه تا چندی پیش، زندگی مردم بر کرانهی نیل سازگار با دورهی باثباتی بوده است که از پسِ هر خشک سالی، سیلابی را تضمین میکرده است. اما بنا بر تحقیقی که جان واتربری، پژوهشگر سابق دانشگاه پرینستون، انجام داد، به عللی نامعلوم مقدار آب رود نیل در قرن بیستم و تا اکنون کاهش یافته است. اگر این روند ادامه یابد و جمعیت کشور مصر همچنان افزایش یابد، مصر در تولید خواربار لنگ خواهد ماند. دکتر واتربری گفت: «توضیح علت کاهش آب نیل هر چه باشد، بهتر است به کاستن از میزان آببرداری از نیل بیاندیشیم. بیخردانه است اگر سیاستگذاران بپندارند که آبدهی نیل افزایش خواهد یافت.»
در جاهای دیگر خاور میانه نیز داستان از همین قرار است. اجرای طرح ترکیه برای بهرهبرداری از آبهای فرات به منظور توسعهی جنوب غربی ترکیه، زنگهای خطر را در سوریه و عراق به صدا درآورد، زیرا این دو کشور برای زراعت و تولید برق به آن رود متکی هستند. رقابت بر سر آبهای فرات، تنش های موجود را که زاییدهی حملات چریکهای کُرد به ترکیه از خاک سوریه و عراق است، تشدید نمود.
بزرگترین مشکل در کوچکترین حوضه رودخانهی اردن نهفته است که رقابت میان اسرائیل، اردن، و سوریه بر منابع آب آن منجر به خونریزی شده و اینک خطری برای صلح میان اسرائیل و فلسطینیهاست که در سرزمینهای اشغالی کرانهی غربی رود اردن و نوار غزه سکونت دارند. کارشناسان میگویند که این بحران آب میتواند برانگیزندهی همکاری سیاسی باشد و ملتهای تندخو را وادار کند که راههایی برای بهرهبرداری و استفادهی مشترک از منابع آب بیابند.
اسرائیل در سال 1967 میلادی رود اردن، ارتفاعات جولان، کرانهی غربی و نوار غزه را اشغال کرد و علیرغم مصوبات سازمان ملل متحد این نواحی را در تصرف خود نگاه داشته است. غرض اسرائیل از اشغال این نواحی، صرف نظر از علل سیاسی، دسترسی به آبهای رود اردن و منابع آبهای زیر زمینی کرانهی غربی بوده است. اسرائیل چاههای متعددی در این اراضی اشغالی حفر کرده است – چندان که خود دانشمندان اسرائیلی به این آببرداریِ بیش از میزانِ طبیعیِ پر شدنِ آبِ زیر زمینی اعتراض میکنند – فلسطینیانِ بومی را به انحاء مختلف از دسترسی به آب محروم کرده و اینک بیش از هشتاد درصد از آبهای زیر زمینی کرانهی غربی، مورد استفادهی اسرائیل است. اسرائیل از بازگرداندن اراضی اشغالی به فلسطینیان و اعراب اکراه میورزد با این بهانه که بحرانِ آب، اسرائیل را فرا میگیرد.
اما اگر آب بهترین راه برای صلح است، همچنین میتواند کوتاهترین راه برای کشمکش در منطقهای باشد که در چنگ خصومتهای دیرین و کاملاً مجهز به سلاحهای امروزی است. مسلماً سیاست خاور میانه در آینده بر سر آب خواهد بود. به گفتهی یک مقام سوری، هیچ منطقهای در جهان همچون خاور میانه مستعد جنگ به علت اختلافات کشورهای کشورهای همجوار بر سر آب نیست.
/ج