زرتشتیان جسد در گذشته را در شب به خاک نمی سپردند آنها منتظر می شدندتا روز شود و در روز این کار را انجام می دادند اکثرا لباس سفید می پوشیدند و یا بر روی سر روسری یا کلاه سفید می گذاشتند ویا با لباس روشن در آن مراسم شرکت می کردند .
برای شستن مرده اگر مرد باشد مرده شویان مردانه و اگرزن باشد مرده شویان زنانه دست بکار می شوند و با آب گرم صابون بدن مرده را می شویند (زرتشتیان مرده شور را پاکشو می گویند) بعد از شستشوی آن فرد او را در پارچه سفیدی دوخته شده می گذاشتند و بعد او را در تا بوتی آهنی و چهار نفر او را حمل میکردندو فرزند بزرگ او درجلوی همه حرکت میکرد و پارچه سبزی را به بازوی راست خود می بستندتا بگویند که هنوز زندگی در این خانواده وجود دارد و آتشدانی که بوی عطر آگین کندر و چوب سندل از آن برمیخیزد را نیز دردست یکی از باز ماندگان است که کمی جلو تر از تابوت حرکت میکند معمولا زن ها در این مراسم عود و مقداری شاخه مورد و شمشاد با خود میاوردند و بعد از به خاک سپاری مقداری آب بر روی خاک اومیریختند و عود و شاخه های شمشاد را بر روی آن می گذاشتند و با جمله از اوستا (ایریس تنام یزه مئیده یا اشه ونام فره وشه یو) و سه بار اشم وهو گفتن مراسم را پایانمی دادند و معنای این جمله این است (به روان پاک وفروهروهمه گذشتگان درود باد) و بعد از مراسم خاک سپاری مراسم روز سوم و مراسم روز چهارم و مراسم سی روزه و سال نیز بر گذار میشود .
فرد متوفّی مراسمی دارد : ابتدا پلک های او را بسته ، پاهایش را تا زانوها تا می کنند . پس از آن وی را در خانه ای طاهر روی تخت خواب آهنی یا روی زمین سنگ فرش می خوابانند و با روپوشی تمیز او را می پوشانند . زیرا در آئین زرتشت مرده ناپاک است و با هرچه تماس پیدا کند ، آن را آلوده می کند . آنگاه به مرده کشها که تعدادشان زوج است یعنی 2 یا 4 نفرند ، خبر می دهند . پس از غسل و تجدید کشتی ، میّت را در تابوتی که آن را گهن یا گاهان گویند و از فلز ساخته شده ، گذاشته ، به آرامگاه می برند و نزدیکان متوفی چند گامی او را مشایعت می کنند.
دیوار اطراف دخمه را از سنگ و سیمان می سازند و یک درب کوچک آهنی برای ورود و خروج دارد . محیط دخمه در حدود صد متر است
بنابر یک رسم دیرینه زرتشتیان اموات خود را در " دخمه " ها می گذارند . این سنت در ایران و هند کم و بیش هنوز جاری است . برخی از مراکز زرتشتی نشین ایران به این سنت پای بند هستند . زرتشتیان ایرانی به دخمه " دادگاه " می گویند و زرتشتیان هند به آن " دخمو " گویند . اروپائیان آن را " برج سکوت " نامیده اند . دخمه محوطه ای است مدّور که در بالای کوه بلندی قرار دارد و غالباً از آبادیهای اطراف چند فرسنگ فاصله دارد . دیوار اطراف دخمه را از سنگ و سیمان می سازند و یک درب کوچک آهنی برای ورود و خروج دارد . محیط دخمه در حدود صد متر است . سطح داخلی آن از دیوار به طرف مرکز سراشیب می باشد . در وسط دخمه چاه عمیق و وسیعی حفر شده است . در چهارگوشه خارجی آن بیرون از دیوار دخمه چاهها تا حدود یک متر باشن و سنگ ریزه پر شده است . چاه وسطی دخمه را زرتشتیان ایران " براده " یا " استه دان " ( = استخوان دان " می گویند . فردوسی " استه دان " را " ستودان " آورده است :
اسدی طوسی نیز می گوید :
سرِ جاودان را بِکَندم زِتَن
َتُودان ندیدند و گور و کفن
ستودانی از سنگ خارا برآر
زبیرون بر او نام من کن نگار
سطح داخلی دخمه از دیوارها گرفته تا استه دان را به سه قسمت دایره ای شکل تقسیم کرده اند ؛ قسمت اول که از دیوارها آغاز می شود و بزرگتر از قسمت دوم و سوم است ، ویژه اجساد مردان است . قسمت دوم برای زنان و قسمت سوم که وصل به استه دان است ، برای کودکان و بچه ها است . هریک از این قسمت های سه گانه به قطعات کوچک تر تقسیم شده که هر قطعه ویژه یک میّت است . شیارهای کوچکی بین این قطعات کنده شده تا آب باران وکثافات از این شیارها به داخل استه دان برود .
منبع
1- کتاب آیین کفن و دفن زرتشتی