نویسنده: سید مصطفی طباطبایی(1)
منبع فارسی: راسخون
منبع فارسی: راسخون
چکیده:
قرن دهم و یازدهم هجری نقطه عطفی در تاریخ ایران و عثمانی به شمار میرود به گونه ای که دو حکومت مقتدر اسلامی و دارای دو مذهب متضاد دائیه طلایه داری جهان اسلام را داشتند و اصطکاکی که بین این دو به وجود آمد باعث شد که جهان اسلام به دو قطب مقتدر شیعی و سنی با دو ساختار حکومتی مقتدر تبدیل شود.از جمله تأثیرات این تحولات، مهاجرت شیعیان مناطق مختلف به ایران و همچنین سنیان به عثمانی میباشد. در این مقاله به بررسی چگونگی این تحولات و تأثیر آن بر مهاجرت علمای منطقه شیعه نشین جبل عامل به ایران و تأثیرات سیاسی اجتماعی فرهنگی این عالمان شیعی در حکومت صفوی به اختصار خواهیم پرداخت.
واژگان کلیدی:
صفویه، عثمانی، جبل عامل، شیعهتنشهای سیاسی ایران و عثمانی
از نیمهی اول قرن دهم تا نیمهی قرنیازدهم، تحولات عظیمی در جهان اسلام در حال شکل گیری بود. از طرفی در ایران حکومتی مستقل تشکیل شده بود که مذهب شیعهی امامیه رامذهب رسمی خود اعلام کرد و از طرفی درهمسایگی غربی همین حکومت، دولت سنی مذهب عثمانی جان تازه ای گرفت که با شیعیان به دشمنی برخاسته بودند. همین خصومت مذهبی بود که باعث به وجود آمدن جنگهای متعددی میان این دو حکومت شد. هنگام جلوس شاه اسماعیل اول به تخت شاهی و تأسیس حکومت صفویه، بایزید دوم فرزند سلطان محمدفاتح درکشور عثمانی حکومت میکرد. (نوایی:1381: 89). این سلطان همیشه به پادشاه صفوی که برای ترویج مذهب شیعه و تحصیل قدرت و سلطنت مبارزه میکرد به چشم بدگمانی و خصومت مینگریست و امیران آق قویونلو را که دشمنان سیاسی و مذهبی وی بودند علیه او تشویق و تحریک میکرد. (هوشنگ مهدوی:1364: 16) پس از دو بار شکست الوند بیگ از شاه اسماعیل، بایزید عثمانی متوجه شد که دولت صفوی تزلزل ناپذیر است لذا به ظاهر با شاه اسماعیل از در دوستی وارد شد و درسال 1504 م سفیری با تحف و هدایا نزد شاه اسماعیل فرستاد و فتح عراق و اصفهان و فارس را تهنیت گفت و ضمناً طی نامه ای مفصل به شاه اسماعیل نصیحت کرد که از ظلم و ستم نسبت به پیروان مذهب تسنن دست بردارد. شاه اسماعیل نیز به ظاهر با سلطان بایزید اظهار دوستی کرد ولی درعمل به سیاست خود ادامه داد. (هوشنگ مهدوی: 1364:16؛ نوایی: 1381: 91). در این دوره همچنان کشمکش میان بایزید و شاه اسماعیل بود تا این که سلطان سلیم با کودتایی به جای پدر به سلطنت نشست وی پس از صلح با دولتهای مسیحی که در اروپا همسایه وی بودند، در سال 1514 م (920 هـ) در جنگ چالدران شکست سختی بر شاه اسماعیل وارد کرد. (همان: 97).شاه اسماعیل برای جبران این شکست چندین بار با کشورهای اروپایی علیه عثمانی متحد شد ولی عملاً برای وی نتیجهی مثبتی به همراه نداشت تا آنکه در سال 930 هجری به بیماری سل درگذشت و پسرش شاه تهماسب باکمک قزلباشها به تخت نشست. چون او که هنگام جلوس به تخت شاهی 10 سال بیشتر نداشت باعث شد که میان سران قزلباش برای تصرف نیابت شاهی نیز کشمکش به وجود آید به طوری که به دسیسه چینی علیهیکدیگر اقدام میکردند (نوایی: 1381: 107) و این اغتشاشات صدمات زیادی به اوضاع اداری حکومت وارد میکرد. پس از آنکه شاه تهماسب توانست به اوضاع دربار فائق آید متوجه جنگ با دشمنان خارجی شد. اوجنگهایی با عبیدالله خان ازبک که به خراسان تاخته بود انجام داد ولی بیشتر تلاش شاه تهماسب برای جنگ با عثمانی بود که جنبهی دینی نیز داشت. در جبههی مقابلیعنی دولت عثمانی – نیز سلطان سلیم در سال 1520 م (926 هـ) درگذشت و به جای وی سلطان سلیمان قانونی که از شاهان مقتدر عثمانی بود به حکومت نشست. (همان: 117). سلطان سلیمان اول در اوایل سلطنتش بیشتر به مشکلات داخلی و سرکوب شورش مصر و نبرد با مجارها پرداخت و به این ترتیب تا 94 هجری فرصت پرداختن به مسألهی همسایهی شرقی خودنیافت، اما درهمان سال با استقرار صلح میان امپراطور عثمانی و مجارها توانست دوباره به مسألهی شرق توجه کند. (همان). در این زمان نیز بین این دو دشمن دیرین سه بار به بهانههای مختلف جنگ درگرفت که به جنگهای بیست ساله معروف شد و در آخر بدون هیچ نتیجه مهمی برای طرفین به پایان رسید و بین شاه تهماسب و سلطان سلیمان صلح برقرار شد که به صلح آماسیه(2) معروف است. مفاد این صلح علاوه بر سیاست حاکی از دغدغههای مذهبی طرفین است به سانی که آذربایجان غربی و قسمتی از کردستان و بین النهرین و قسمت شمالی گرجستان به دولت عثمانی واگذار شد و در مقابل ارمنستان، اردهال، کارتیل، کاخت و آذربایجان شرقی متعلق به ایران شناخته شد و سلطان سلیمان تعهد کرد که زائران ایرانی بتوانند به زیارت عتبات و حرمین شریفین بروند. (نوایی: 1381: 123-121؛ هوشنگ مهدوی: 1364: 33).
این مصالحه تا پایان سلطنت سلیمان قانونی (م 974 هـ، 1566 م). و در دورهی سلطنت سلطان مراد عثمانی نیز پابرجا بود ولی با مرگ شاه تهماسب و روی کار آمدن شاه اسماعیل دوم روابط ایران و عثمانی تیره شد، زیرا وی علاقه مند بود که به بغداد حمله کند ولی قبل از هر اقدامی توسط سردارانش که با او مخالف بودند به قتل رسید. (هوشنگ مهدوی:1364:43).
شاه اسماعیل دوم در مدت حکومت خود دورهی بسیار پرخونی در تاریخ صفویه بهیادگار گذاشت او فرمان کشتار دسته جمعی و اعدام برادران خود در قزوین را داد. (میر احمدی:1371: 65) و همچنین سلطان محمد میرزا و پسرش حسن میرزا که برادر تنی خود بود را نیز به قتل درآورد. (نوای: 1381: 149).
پس از قتل شاه اسماعیل دوم، سرداران قزلباش محمد میرزای پسر ارشد شاه تهماسب را با نام شاه محمد خدابنده بر تخت سلطنت نشاندند. (همان: 153). در اثر ضعف اراده و نقص جسمانی پادشاه جدید، زمام امور کشور به دست سرداران قزلباش و خیرالنساء بیگم مهدعلیا همسر شاه و قزلباشها باعث شد بار دیگر هرج و مرج سراسر کشور را فرا گیرد و زمینه برای اجرای نقشههای تجاوزکارانه عثمانی که مترصد فرصت مناسب بود فراهم شود.مقارن این احوال رودلف دومهابسبورگ امپراتور اتریش و آلمان درصد برآمد تاج و تخت لهستان را تصاحب کند. این امر مورد مخالفت سایر کشورهای اروپایی قرار گرفت و سلطان مراد عثمانی موفق شد از این اختلافات استفاده نموده ایالت ترانسیلوانی را به قلمرو خود اضافه کند. پس از این موفقیت بزرگ سیاسی توجه سلطان مراد به ایران معطوف شد و به مصطفی پاشا دستور داد به ایران حمله کند (هوشنگ مهدوی: 1364: 46).
هرچند این حملات گاهی منجر به پیروزی ایرانیان میشد ولی به دلیل وضعیت نابهنجار داخلی و نفوذ سران قزلباش بر روی شخص شاه وسست اراده بدون شاه محمد خدابنده غالباً پیروزیها با قوای عثمانی بود. این آشفتگی دربار ایران به حدی بود که حتی عبیدالله خان ازبک نیز به هرات حمله کرد و آن شهر را به تصرف درآورد. (همان: 50)
ظهور شاه عباس کبیر
شاهزاده عباس میرزا حکمران خراسان و هرات که در این موقع هجده ساله بود وقتی اوضاع آشفته کشور و خطراتی که استقلال میهن را تهدید میکرد مشاهده کرد با کمک پیشکار خود مرشد قلی خان استاجلو در رأس سپاهی از مشهد به سوی قزوین آمد و بدون هیچ زد و خوردی پایتخت را تصرف کرد و در امارت چهل ستون قزوین تاجگذاری کرد. (نوایی: 1381: 167).اوضاعی که شاه عباس اول هنگام سلطنت با او روبرو شد بسیار وخیم بود. در غرب و شمال غربی، تقریباً همه ولایاتی که در طول امپراتوری عثمانی قرار داشت به اشغال عثمانیان درآمده بود، در شرق نیمی از ولایت خراسان مورد تاخت و تاز ازبکان بود و در صحنهی داخل نیز، طی دوازده سالی که از مرگ شاه تهماسب گذشته بود قدرت پادشاه به نحو فاحشی کاهشیافته بود؛ در واقع بعد از قتل ملکه علیا به دست قزلباشها در 987 شاه در ناتوانی کامل به سر میبرد. (هوشنگ مهدوی: 1364: 46؛ سیوری: 1374: 74).
شاه عباس برای فایق آمدن به این مشکلات نخست امنیت داخلی را برقرار کرد و سپاه را تجدید کرد و امور مالی را اصلاح نمود. سپس ازبکان را ازشمال خراسان راند و سرزمینهای تحت اشغالی عثمانی را پس گرفت. (همان). شاه عباس از ابتدای سلطنت خود تصمیم گرفت به نفوذ زیاده از حد سرداران قزلباش خاتمه دهد و مقامات و مناصب موروثی آنان رامنسوخ نموده، خود با قدرت کامل حکومت کند. وی این سیاست را طی چهل و دو سال دورهی سلطنت خود دنبال کرد و عده ای از سران قزلباش را که در قتل برادرش حمزه میرزا و مادرش مهد علیا دست داشتند و همچنین مرشد قلی خان استاجلو وزیرش را که داعیه حکومت داشت و میخواست او را آلت دست خویش کند به قتل رسانید و سایر قزلباشها را به جای نشاند. (هوشنگ مهدوی: 1364: 51؛ فلسفی ج 3: 1371: 1004).
شاه عباس پس از آنکه خیالش از اوضاع داخلی کشور آسوده شد متوجه سیاست خارجی گردید و برای فایق آمدن بر عثمانیها و ترکها تصمیم گرفت از هندیها در برابر ازبکها و از روسها در برابر عثمانیهایاری بخواهد. (هوشنگ مهدوی: 1364: 51).
درخلال مدتی که شاه عباس سرگرم مذاکره با هندیها و روسها برای دریافت کمک نظامی بود ارتش عثمانی به ایران تاخت و مناطقی را تصرف کرد و شاه عباس مجبور شد که شرایط سنگین صلح آنها را قبول کند. (فلسفی ج 1: 1353: 149). در واقع شاه عباس با این کار میخواست چند سالی برای تجدید قوای ایران و استرداد سرزمینهای از دست رفته مهلت به دست آورد. (هوشنگ مهدوی: 1364: 55).
شاه عباس از فرصتی که از صلح با عثمانی به دست آورده بود استفاده کرد و ازبکها را در شرق ایران شکست داد و امنیت را در آن مناطق ایجاد کرد. (همان: 62). وی در سال 1012 به عثمانی حمله کرد و آنها را از خاک ایران بیرون راند.
با مرگ سلطان محمد، سلطان احمد اول به حکومت نشست. شاه عباس به وی پیغام داد که قصد حمله به عثمانی ندارد به شرطی که دولت عثمانی از ادعای خود نسبت به ایالت ایران دست بردارد و این پیشنهاد منجر به عهدنامه دوم استانبول شد. دراین دوره است که در سایه اقتدار و امنیتی که دولت صفوی ایجاد کرده بود کشورهای اروپایی مانند هلند، فرانسه،اسپانیا، پرتغال و ... با تشکیل شرکتهای تجاری در خلیج فارس درصدد بودند که با حکومت صفوی ارتباط برقرار کنند تا از این طریق امنیت این شرکتها تضمین گردد و در واقع در این زمان ایران به اوج دوران شکوه و عظمت خود در دوران صفویه رسیده بود.
از لحاظ فرهنگی مذهبی، ایران صفوی با توجه به این که کانون تشیع دوازده امامی محسوب میشد، موردتوجه شیعیان از نقاط مختلف جهان اسلام قرار گرفت و در این بین مهاجرت علمای جبل عامل به ایران و تأثیر آنان در مشروعیت حکومت صفوی موضوعی است که بسیار درخور توجه است.
عوامل مهاجرت علمای جبل عامل به ایران و تأثیر آن بر حکومت و فرهنگ عصر صفوی:
در واقع دو علت مهم برای مهاجرت علما و شیعیان جبل عامل به ایران در قرن دهم میتوان بررسی کرد: اول این که حکومت عثمانی به شدت قوت گرفته بود و به شیعیان که در منطقه حکومت آنان بودند سخت میگرفت تا جایی که علمای بزرگ شیعه را به قتل میرساندند مانند شهید ثانی (رحمه الله علیه) که توسط آنها به شهادت رسید. علما و شیعیان این منطقه نیز برای در امان ماندن از این خطرات شروع به مهاجرت کردند، در همین زمان حکومت صفوی که مخالف سرسخت دولت عثمانی بود شروع به تبلیغ برای شیعیان در منطقه آناتولی کرده بود. (احمدیاقی: 1386: 59) و به همین دلیل شیعیان بیشتر به ایران-که نقطه قدرتی برایشان محسوب میشد – میآمدند.
دوم این که، شاهان صفوی نیز از شیعیان و علماء به خصوص از حوزة جبل عامل استقبال فراوان میکرد زیرا برخلاف علمای بزرگ ایران مانند مقدس اردبیلی (ره) که همکاری با حکومتهای دنیوی را مجاز نمیدانستند شهید اول و شهید ثانی از اساتید حوزه علمیة جبل عامل این اجازه را به فقیهان میدادند. (فرهانی منفرد: 1377: 104).
از طرفی حکومت صفوی بایک اندیشه صوفی گرایی و انقلابی تشکیل شد و در آغاز به قدری تندروی کردند که قزلباشها شاه اسماعیل را ولی الله مینامیدند، شاه تهماسب برای این که آن شور انقلابی را کنترل کند و همچنین همزیستی بین شیعیان و صوفیان برقرار کند سعی کرد به علمای جبل عامل احترام ویژه ای بگذارد و در واقع خویش را تحت فرمان آنها که لقب مجتهد الزمانی داشتند قرار میداد و علما نیز در این دوره در رد اندیشههای صوفی گری همت گماشتند. (جعفریان: 1370: 226).
شیخ علی بن عبدالعال کرکی معروف به محقق کرکی، از علمایی است که در زمان شاه اسماعیل اول به ایران آمده بود. شاه تهماسب وی را شیخ الاسلام حکومت قرارداد و به این ترتیب حکومت خویش را در نزد شیعیان تأیید میکرد. اوج این عزت و احترام را در فرمان شاه تهماسب که دربارهی محقق کرکی صادر کرده شاهدیم: «... لایح و واضح است که مخالفت حکم مجتهدین که حافظ سید المرسلین نائب الائمه المعصومین لازال کاسمه علیا عالیا کند و درمقام متابعت نباشد. بی شائبه ملعون و مردود و در این آستان ملایک آشیان مطرود است و به سیاسات عظیمه و تأدیبات بلیغه مؤاخذه خواهد شد.»(موسوی خوانساری ج 5: 1392: 70-169).
این رفتار شاهان صفوی باعث گردید که ایران کانون علمای شیعی گردد به گونه ای که محقق کرکی وقتی شیخ عزالدین حسین عاملی به ایران آمد خبر ورود او را به شاه تهماسب رسانید و شاه او را منصب شیخ الاسلامی قزوین و بعد هرات داد. (افندی ج 2: 1401: 120).
این رفتار برای شاهان صفوی به قدری اهمیت داشت که شاه اسماعیل دوم برای اینکه تأییدی بر حکومت خود پیدا کند درصدد بود با علما ارتباط برقرار کند که توفیقی نیافت.(فرهانی منفرد:1377: 11). در زمان شاه عباس صفوی نیز دربار محل حضور دائمی علما بود به خصوص شیخ بهایی که منصب شیخ الاسلامی داشت.
حضور علمای جبل عامل در ایران بر عرصه فرهنگ عمومی تأثیر فراوان داشت که تجلی آن را در برگزاری نماز جمعه میبینیم. علمای جبل عامل که به ایران آمدند عمدتاً از شاگردان شهید ثانی بودند و همگی همچون استادشان بر وجوب نماز جمعه اعتقاد داشتند و با این کار خود را به عنوان نائبان امام معصوم در عصر غیبت معرفی میکردند. (جعفریان: 1370: 133).
این مسأله نیز به حدی مورد توجه و تأیید شاهان صفوی قرار گرفت که شاه تهماسب به حاکم هرات دستور داده بود که محمد خدابنده راهر جمعه به پای منبر و نماز شیخ عزالدین حسین عاملی در هرات ببرند. (افندی ج 2: 1401: 120).
از طرف دیگر این علماء حکومت صفوی را حکومت آخرالزمان که در احادیث نبوی و ائمه معصومین ترسیم شده بود قلمداد میکردند و دراین زمینه تألیفاتی نیز انجام دادند. (فرهادی منفرد:1377: 125-124-123). همچنین با تأیید حکومت توسط علماء مردم نیز میل و رغبتی مضاعف به حکومت نشان میدادند و با پرداختن زکات و خمس و خراج به علما و بیت المال حکومت باعث قدرتمندتر شدن بنیاد حکومت صفوی میشدند. (فرهادی منفرد: 1377: 114؛ جعفریان: 1370: 191).
این تعامل در دوران شاه عباس کبیر به اوج خود رسید و به همین دلیل است که شاهد عظمت بیش از پیش ایران و رفاه بی سابقه در مردم میباشیم. دراین دوره اصفهان، پایتخت صفویان به اول شهر زیبای جهان تبدیل شده بود به طوری که سیاحانی که حتی چندین سال بعد از زمان شاه عباس از این شهر دیدن کردند اصفهان را ستودهاند. در این دورهی رفاه، از لحاظ علمی و دینی نیز پیشرفتها و نوآوریهای زیادی به وجود آمد به سانی که از اقصی نقاط جهان دانشمندان به اصفهان میآمدند تا از محضر علماء و دانشمندان اصفهان بهرهمند گردند. بزرگانی مانند شیخ بهایی،میرفندرسکی، میرداماد و دیگران در این دوره در این شهر میزیستند و کرسیهای علمی این شهر را صاحب بودند. با توجه به رفاه عامه ای که توسط حکومت صفوی به خصوص در زمان شاه عباس ایجاد شد تجارت و صنعت نیز به شکوفایی رسید.
معماری که اوج هنر دوره صفوی است به چنان پیشرفتی رسید که امروزه حدود چهار قرن از آن دوره میگذرد. اصفهان را به نام گنبدهای فیروزه ای کهیادگار دوران صفوی است میشناسند. ادبیات در این دوران دورهی تحول خود را میگذراند و سبک شعر اصفهانی که توسط صائب تبریزی به اوج خودرسید و به سبک هندی معروف است همچنان شیرینی و حلاوت خود را حفظ کرده است.
ورود هیئتهای سیاسی بسیار از کشورهای اروپایی به دربار شاه عباس اول برای ایجاد اتحاد ویا انعقاد تفاهم نامه حاکی از عظمت حکومت صفوی دراین دوره است. تسامح مذهبی شاه عباس و احترام به اقلیتهای مذهبی مورد ستایش کشورهای اروپایی بود به طوری که از طرف آنها و خصوصاً شخص پاپ نامههایی در این باره به حضور شاه عباس میرسید. (فلسفی ج 3: 1371: 1143).
نتیجه گیری:
از اواسط قرن دهم تا پایان قرن یازدهم، تحولات سیاسی جهان اسلام به سمتی پیش رفت که تقریبا مسلمانان را به دو قطب رقیب شیعه مذهبان به مرکزیت حکومت صفوی در ایران و سنی مذهبان به مرکزیت حکومت عثمانی تقسیم میکرد.سخت گیری حکومت عثمانی به شیعیان تحت سیطره خود باعث مهاجرت این شیعیان از آن منطقه گردید. این احوال باعث شد غالب این افراد برای کسب آسایش بیشتر به ایران که در آن زمان طلایه دار شیعیان جهان بود مهاجرت کنند. حکومت صفوی نیز که هنوز از طرف علمای شیعه ایران مورد تأیید قرار نگرفته بود، سعی کرد با جذب عالمان شیعی مهاجر مشروعیتی برای خود ایجادنماید.
از بین این مهاجران، اندیشة علمای جبل عامل بر خلاف علمای ایران، منافاتی برای همکاری با حکومت صفوی نداشت و به همین دلیل با رغبت دعوت پادشاهان صفوی را پذیرا میشدند و غالبا مناصب بزرگ حکومتی مانند شیخ الاسلامی و قاضی القضاتی را بر عهده گرفتند.
همین نفوذ و احترام آنها در دستگاه حکومت صفوی باعث شد که آنها بتوانند در رشد و بالندگی فکری و فرهنگی شیعیان و حکومت سهم بسزایی را بر عهده بگیرند.
با روی کار آمدن شاه عباس اول و قاطعیت او دست قزلباشها از امور کوتاه شد و اقتدار صفویان فزونی گرفت و همین زمینههای تعالی و رشد بیشتر را در قلمرو آنان فراهم نمود و بدین گونه کشورهای اروپایی که به دنبال تنش بیشتر بین مسلمانان بودند راهی دربار صفویان شدند با توجه به شواهد تاریخی تیزبینی و دقت علمای شیعه به ویژه علمای مهاجر مانع افراط و تفریط توسط حاکمیت در امور گردید.
پینوشتها:
1- پژوهشگر تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی
2- شهر آماسیه اکنون در آسیای صغیر ( ترکیه ) و در ساحل رود میشیل ایرماغ قرار دارد
راجر سیوری (1374)، ایران عصر صفوی، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر مرکز
نوایی،عبد الحسین و عباسقلی غفاری فرد (1381)، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی و فرهنگی ایران در دوران صفویه، سمت
هوشنگ مهدوی، عبدالرضا (1364)،تاریخ روابط خارجی ایران از ابتدای دوران صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم؛ انشارات امیر کبیر
میر احمدی، مریم (1371)،تاریخ سیاسی اجتماعی ایران در عصر صفوی؛ تهران، انشارات امیر کبیر
جعفریان، رسول (1370)،دین وسیاست در عهد صفوی؛ قم، چاپ اول، انتشارات انصاریان
اسماعیل احمد یاقی (1386)، دولت عثمانی از اقتدار تا انحلال؛ اترجمه رسول جعفریان؛ قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
خوانساری اصفهانی، سید محمد باقر (1401)، روضات الجنات فی الاحوال العلماء و السادات؛ ترجمه مقدمه و اضافات محمد باقر ساعدی، کتابفروشی اسلامیه
افندی اصفهانی، میرزا عبدالله (1401)،ریاض العلماء و حیاض الفضلاء؛تحقیق السید احمد الحسینی به اهتمام السید محمود المرعشی، ج 2، قم مطبعه الخیام
فلسفی، نصرالله (1353)؛ زندگانی شاه عباس اول؛ ج 1، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
فلسفی، نصرالله (1353)؛ زندگانی شاه عباس اول؛ ج 2، موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران
فلسفی، نصرالله (1371)؛ زندگانی شاه عباس اول؛ ج 3، چاپ پنجم انتشارات علمی
فرهانی منفرد، مهدی (1377)؛ مهاجرت علمای شیعه از جبل عامل به ایران در عهد صفوی؛ تهران، انتشاران امیر کبیر
/م